متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی به همراه پاسخ سوالات مسابقه
تاریخ پخش: 28/11/89
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
چون بحث در هفتهی وحدت که مربوط به میلاد پیغمبر اسلام است پخش میشود، یک نگاهی بکنیم به اینکه پیغمبر ما چه کرده است. سیمای جاهلیت در قرآن و نهجالبلاغه.
اول اینکه پیغمبر مردم را از جهل به علم، از تفرقه به وحدت، از توّحش به تمدّن، از بت به خداپرستی، از قتل به برادری، دعوت کرد.
1- وحدت و برادری در پرتو اسلام
قرآن میفرماید: «کُنْتُمْ أَعْداء» شما تشنهی خون همدیگر بودید. «کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّار» (آلعمران/103) لب گودی و درهی آتش بودید، «فَأَنْقَذَکُمْ» شما را نجات داد. «کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُم» (آلعمران/103) قلبهایتان را به هم نزدیک کرد، «فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً» (آلعمران/103) وحدت عامل اخوت است. نعمت اتحاد بزرگترین نعمتهای الهی است. تفرقه پرتگاه و گودال آتش است. دو تا قبیله بودند، اوس و خزرج! 120 سال اینها با هم دعوا داشتند. خداوند اینها را به هم جوش داد. از تفرقه به وحدت! دیگر چه کرد؟
ارث در جاهلیت! زنها و یتیمها را از ارث محروم میدانستند. یعنی اگر کسی میمرد به زن ارث نمیدادند. به یتیم ارث نمیدادند. خودشان چپاول میکردند. قرآن میفرماید: «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا» (فجر/19) ارث را میبلعیدید، همه را یکجا جمع میکردید و قورت میدادید، بدون اینکه ببینید حق چه کسی چقدر است؟ شما نگاه کنید، چپاول حق زن، چپاول حق یتیم، رسید به جایی که شاگرد مکتب اسلام حضرت امام به قول یکی از علمای ایران، میگفت: آمد در سالن نماز بخواند، دید پشت در کفش است، گفت: بگویید: فرادی بخوانند. گفتیم: چرا؟ گفت: منتظر جماعت هستند، من خواسته باشم، بیایم باید پایم را روی کفش مردم بگذارم. و من پایم را روی کفش مردم نمیگذارم. گفتند: آقا کفشها را کنار میزنیم. بفرمایید! فرمود: کفشها را کنار بزنید که من بیایم جماعت بخوانم، وقتی برمیگردند باید دنبال لنگه کفششان بگردند. وقت مردم تلف میشود. بگویید: فرادی بخوانند. یعنی از نماز جماعت میگذرد، برای اینکه حق کسی ضایع نشود.
حتی صدای بلندگوی مسجد قرآن میگوید: «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَه» (اعراف/55) دعا میکنید، یواش دعا کنید، بعد میفرماید که: «وَ لا تَعْتَدُوا» یعنی در دعا کردن تن صدایتان را بلند نکنید. من میخواهم مناجات کنم. مناجات کن! چرا پشت بلندگو؟ فقط در اذان ما اجازه داریم صدایمان بلند شود. ولو همسایهها هم بیدار شدند طوری نیست. اذان، آن هم آدم خوش صدا. قبل از اذان به اسم مناجات، به اسم قرآن، به اسم هیئت، عزاداری، با هیچ اسمی نمیشود مردم را از خواب بیدار کرد.
2- ارث زنان در دوران جاهلیت
به زنها ارث نمیدادند. به یتیمها ارث نمیدادند، «کلاََّ بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ،وَ لَا تحََضُّونَ عَلىَ طَعَامِ الْمِسْکِینِ،وَ تَأْکُلُونَ الترَُّاثَ أَکْلًا لَّمًّا» (فجر/17-19) خوب «أَکْلًا لَّمًّا»، «لمًّا» یعنی ضمیمه کردن چیزی به چیزی. یعنی همه را با هم قورت میدادند. یعنی حق و ناحق را با هم میخوردند. یعنی در درآمدهای خود باید دقت کنیم. هر نانی خوردنی نیست. هر پولی تصرف کردنی نیست.
قرآن یک آیه دارد میگوید: اگر افراد مشرک آمدند برای مسجد پول بدهند، پول آنها را قبول نکن. گاهی وقتها براساس دروغ ما یک کار خیر میکنیم. مثلاً یک قانونی است که اگر منطقهای، روستایی، شهری زکات داد. دولت هم برای تشویق همان مقداری که مردم زکات دادند، همان مقدار رویش بگذارد خرج همان روستا کنند. بعضی از این قانون سوء استفاده کردند. دروغ گفتند. یعنی چه؟ مثلاً میخواستند یک حسینیه بسازند، گفتند: آقا این بیست میلیون زکات است. دولت هم گفت: پس بیست میلیون هم من رویش میگذارم. چهل میلیون شد. چهل میلیون را حسینیه ساختند و حال آنکه اصلاً در آن منطقه زکات وجود ندارد، یعنی نه گندمی بود، نه جویی بود، نه خرمایی، نه شتری، نه گوسفندی، نه گاوی! منطقه منطقهی زکاتی نبود. به دروغ گفت: زکات که بیست میلیون از دولت بگیرد، یعنی حسینیه براساس دروغ! مسجد براساس دروغ! راه و جاده و کتابخانه براساس دروغ! البته من نمیگویم، همه. اما یکی هم نباید باشد. «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى» (توبه/108) آن مسجدی که پایههایش براساس تقوا است «أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ» (توبه/108) حق داری در آن نماز بخوانی. ممکن است کسی بگوید: من میخواهم با این پول کار خیر بکنم، این پول قابل نیست. نباید بگیریم.
پس سیمای پس از جاهلیت را بنویسم.
1- حل اختلافات 120 سالهی قبایل
2- محروم نکردن زنان و یتیمان از ارث
3- افرادی خود زن را به ارث میبردند. مثلاً زن هم مثل قالیچه میماند. مثل پول میماند. یکی از خرافات زمان جاهلیت بود. الآن هم خرافه زیاد است. در روشنفکرها خرافه است. در هیئتها، در روستاها، در شهرها، در دانشگاهها، در حوزهها، در مسجدها، هنوز هم… هرچیزی که در متن قرآن و روایات معتبر نباشد، و هرچیزی که فتوای مراجع پای آن نباشد خرافه است.
3- دوری از سلیقههای فردی در امور دینی
ما نمیتوانیم دینمان را سلیقهای انجام دهیم. حالا من خوشم آمده اینطور کنم. همان که گفتند. اگر گفتند: این را یکبار بگو، مثلاً در دعای کمیل میگوید: «ظَلَمتُ نَفسی» شما هی بگو: «ظَلَمتُ نَفسی»، «ظَلَمتُ نَفسی»، «ظَلَمتُ نَفسی»، تو میخواهی خودت بگویی، بگو. ده بار بگو. اما اگر دعا میخوانی، دعا یکبار بیشتر نگفت. اگر بنا بود بیشتر بگوید، خوب خودش میگفت.گاهی ده بار به ما گفتند بگویید: «یا رب، یا رب، یا رب» خودش گفته: ده بار بگو. چشم! اگر گفتند: سی و چهار متری گنج است، شما بگو: حالا چرا سی و چهار متر؟ یک مرتبه بگو: سی و پنج متر! خوب بکنی به گنج نمیرسی. در طب آمپول را اگر در رگ بزنی، مفید است. حالا یک میلیمتر آن طرف رگ بزنی، شفا که نمیدهد دردش را هم بیشتر میکند. دستور را باید همانطور که گفتند عمل کنیم. میگوید: این قرص را بعد از غذا بخور. قبل از غذا بخوری اثر بد دارد. این قرص را بین دو غذایت بخور. فاصلهی این قرص با قرص بعدی باید چهار ساعت باشد. پنج ساعت باشد اثرش را از دست میدهد. سه ساعت هم باشد از دست میدهد. این هستی فرمول دارد. هم طبیعتش فرمول دارد. هم دینش فرمول دارد. نمیشود سلیقهای انجام داد.
ما گاهی وقتها یک کاری را میکنیم نمیدانیم ریشهاش کجاست. مثل اینکه مثلاً به سه امام سلام میکنیم. من نفهمیدم این کجاست. در جلسات اول رو به قبله میایستیم، «السلام علیک یا اباعبدالله» بسیار خوب! بعد سمت مشهد «السلام علیک یا علیبن موسی الرضا»، دو مرتبه سمت قبله برای امام زمان «السلام علیک یا مهدی یا بقیه الله» ببینم مگر ما چهارده تا معصوم نداریم؟ چرا شما به سه تا سلام میکنی؟ اگر درجهبندی است خوب مقام پیغمبر از امام حسین که بالاتر است. مقام امیرالمؤمنین و فاطمهی زهرا از امام رضا و امام حسین که بالاتر است. اگر پدر و پسری حساب میکنی، که موسیبن جعفر پدر امام رضا است. روی چه مبنایی شما فقط به سه امام سلام میکنی؟
دیروز در سازمان تبلیغات جلسهای بود. سران هیئتهای مذهبی آمدند. گفتم: وقتی سلام میدهیم به چهارده معصوم سلام کنیم ولی خلاصه، که خیلی طول نکشد. به این صورت: «السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا امیرالمؤمنین، السلام علیک یا فاطمه، السلام علیک یا حسنبن علی، السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین» یکی یکی امامها را سلام بدهیم تا آخر «السلام علیک یا مهدی و رحمه الله و برکاته» زمان کمتر ولی به چهارده امام سلام کنیم. نباید گزینشی باشد.
ما هرکاری میکنیم دلیل میخواهد. امام رضا فرمود: لب من که تکان میخورد، یک چیزی میگوید. از من بپرسید این حدیثی که خواندی به چه دلیل؟ تا من بگویم حدیثهای من ریشهاش در قرآن است. یعنی چه؟ یعنی آنچه ما اهلبیت میگوییم، این ریشهاش در قرآن است. از خودمان نمیگوییم. امام رضا میگوید: حرفهای من باید ریشه در قرآن داشته باشد. ما هم باید حرفهایمان ریشه داشته باشد. یا در قرآن یا در روایات یا در فتوای مراجع!
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» ای مؤمنین! «لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْها» (نساء/19) خانمها را به ارث نبرید. حالا در تفاسیر دو تا معنا شده است. یا خود خانم را به ارث میبردند، میگفتند: این قالیچه برای تو، این خانم هم برای ما. زن را هم مثل قالیچه تقسیم میکردند که توهین به زن بود. یا اینکه نمیخواست با زنش زندگی کند، منتهی چون میدید زن پولدار است، میگفت: حالا یک مدتی با او زندگی کنیم، بلکه بمیرد، ارث ببریم. یعنی به خاطر ارثش…
به یک کسی گفتند: سینما فیلم چه بود؟ گفت: من نمیدانم چه بود. گفتند: پس چرا رفتی؟ گفت: من یکجای تاریک میخواستم دیدم آنجا تاریکی است، رفتم از تاریکی استفاده کنم. کار به فیلمش ندارم. بعضیها نمیخواهند با زن زندگی کنند. فقط میبینند زن پولدار است، میگویند: حالا با او زندگی کنیم، برای اینکه از پدر زن یک خیری ببینیم.یا زن بمیرد، ارثش را به ما بدهد. یا پدرش بمیرد، سهم زن را بگیریم. میگوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» پیغمبر چه کرد؟ «لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْها»
4- حقوق زن در اسلام
اسلام خیلی به گردن زنها حق دارد. خیلی! به گردن همه حق دارد، به گردن زنها بیشتر حق دارد. اگر ما بدانیم، اگر دخترهای ما، زنهای ما بدانند که پیغمبر چه عزتی به این خانمها داده، «وَ لِلنِّساءِ نَصیب» (نساء/7) آیهی قرآن است. «نساء» یعنی خانمها «نصیب» دارند. زنها حق دارند. حق رأی دارند. حق تحصیل دارند. حق مشورت دارند. حق انتخاب دارند. هیچ پدری حق ندارد دامادی را به دختر تحمیل کند. باید خود دختر انتخاب کند. حق درآمد دارند. میشود زن میلیاردر باشد. کسی نباید بگوید: پولت را به من بده. زن مالک است. حق مالکیت دارد. تمام حقوقی که مرد دارد، زن هم دارد. یکجاهایی ممکن است اسلام از زنها کم کرده. ولی آن هم حکیمانه است. من این را چند بار گفتم. منتهی یک چیزی را خواسته باشی تمام دخترهای ایران بفهمند، باید چند بار در چند نوبت آدم بگوید، تا هر نوبتی یکی دو میلیون، پنج میلیون، کمتر بیشتر بشنوند، تا همه فهمیده باشند.
5- حکمت نصف بودن ارث و دیهی زن
مثلاً میگویند: چرا ارث زن نصف است؟ ببینید خانم! فرض کنید کرهی زمین سی تومان پول دارد. بیست تومانش را به پسرها میدهیم، ده تومانش را به دخترها میدهیم. اینجا ممکن است دختر خانم بگوید: چرا ارث ما نصف است؟ اسلام چه میگوید؟ میگوید: دختر خانم ده تومان که داری هیچ خرجی به گردن تو نیست. این ده تومان را برو پسانداز کن. بعد به دخترها میگوید: برو با این پسر ازدواج کن، این دختر از اینجا پاک میشود و میرود کنار پسر ازدواج میکند. پسر بیست تومان داشت، این بیست تومان وارد زندگی هردو میشود. یا خانه میخرد، یا فرش میخرد، یا ماشین میخرد، نمیدانم هرچه… این پول را وارد زندگی میکند، دختر خانمی که با این پسر ازدواج کرده، از این بیست تومان ده تومان هُش میکشد.ده تومان هم یواشکی دارد. اسمش ده تومان است، منتهی ده تومانی که خرج ندارد. مثل اینکه مثلاً میگویند: یکی پنجاه لیتر بنزین دارد و دیگری صد لیتر بنزین. منتهی میگویند: برو پنجاه لیترت را پنهان کن، سوار آن ماشین شو که صد لیتر دارد.
یک مورد دیگر مثلاً میگویند چرا اگر کسی مردی را بکشد، صد تا شتر دیه دارد؟ زن را بکشد پنجاه شتر؟ نصفش را من میگویم، نصفش را شما بگویید… مگر خون مرد رنگینتر است؟ این هم به نفع زن است. چرا؟ اگر کسی زن من را بکشد، پنجاه تا شتر به من میدهند. یعنی یک کیسهام پر از پول میشود. اما اگر کسی من را بکشد، تمام کیسههای خانم من پر از پول میشود. چون پول صد تا شتر را در جیبش میکنند. اگر خانم من را کسی بکشد، یک جیب من پر از پول میشود چون پنجاه تا شتر است. اما اگر کسی من را بکشد، پول صد تا شتر را به او میدهند. خوب این به نفع زن است. زنها نمیفهمند! (خنده حضار) به نفعش است. این هم یک مسأله.
یکجا میگویند: چرا دخترها نه سالگی نماز میخوانند، پسرها پانزده سالگی؟ میگوییم: بین نه سال، پانزده سال، خوب… این هم ماجرایش این است. دختر خانمها از دوازده سالگی تا پنجاه دو دو سالگی. البته میانگین من میگویم. میانگین چقدر میشود؟ از دوازده سالگی دخترها در ماه هفت روز، هشت روز، نمیتوانند نماز بخوانند. یا هفت روز، یا شش روز، یا پنج روز. یک چهارم ماه را نماز نمیخوانند. از دوازده سالگی شروع میشود، تا 52 سالگی. چند سال میشود؟ چهل سال! چهل سال، یک چهارمش چقدر میشود؟ ده سال. خانمها ده سال از نماز محروم هستند. یعنی هر ماهی پنج شش روز، شش هفت روز، هفت هشت روز. یک چهارم عمرشان نماز نباید بخوانند. یعنی از دوازده سالگی که آن مسأله شروع میشود تا پنجاه و دو سالگی. چهل سال هست. یک چهارم چهل سال، ده سال نماز نمیخوانند. اسلام گفته: دختر خانم ده سال نمیتوانی نماز بخوانی. اما شش سال زودتر نماز را شروع کن. مثل ماشینی که با سرعت صدو چهل میرود، یک ماشین با سرعت صد و بیست میرود. به صد و بیست میگوییم: شما یک ربع زودتر حرکت کن. دختر شش سال زودتر نماز را شروع میکند. چهار سال هم البته میانگینها، حالا یک زن زودتر بمیرد، تصادف است. معمولاً میانگین روی کرهی زمین، کار به ایران هم ندارم. در دنیا میانگین عمر زنها چهار سال بیش از مردها است. یعنی آدم قبرستان که میرود زنها سر قبر شوهرهایشان نشستند. (خنده حضار) میانگین چهار سال عمر زنها بیشتر است. چهار سال بعد از شوهرش زنده است. شش سال هم زودتر شروع میکند، شش سال زودتر یعنی از نه سالگی تا پانزده سالگی میشود شش سال، شش سال زودتر نماز را شروع کن. چهار سال هم بعداً اضافه کن، شوهرت مرده است. شش سال و چهار سال ده سال، با آن ده سال چه؟ اسلام همهی دستوراتش حکیمانه است. من یکوقت گفتم انسان انسانی را بکشد صد تا شتر. هر عضوی هم که جفت است، صد تا شتر. یعنی دو تا دست صد تا شتر. یک دست پنجاه تا. دو تا ابرو صد تا، یکی پنجاه تا. دو تا چشم صد تا، یکی پنجاه تا. دو تا گوش صد تا، دو تا کلیه، دو تا پا، هر عضوی که جفت است، جفتش را ببری صد تا شتر، یعنی پول یک انسان کامل، انسان کامل صد تا شتر. عضوهایی هم که جفت هستند، صد تا شتر است. یکی پنجاه تا! به لب که میرسد میگوید: لب بالا چهل تا شتر، لب پایین شصت تا. میگویند: اِ… خوب لب هم که جف است. چرا این جفت مثل باقی جفتها نیست؟ که دو تا صد تا، یکی پنجاه تا! میگوید: خوب بین لب پایین و بالا را ببری، لب بالا را ببری، دندانها پیدا میشود. اگر لب پایین را ببری، هم دندانها پیدا میشود و هم نمیتوانی آب بخوری. هی آبها پایین میریزد. یعنی ضربه به لب پایین بیش از لب بالا است. چون ضربه بیشتر است، لب بالا چهل تا، لب پایین… چه دارم میگویم؟ میخواهم بگویم: اسلام دستوراتش یک حکمتی دارد. گفته: خانم حجاب داشته باش. خودت را حراج نکن! کسی حق دارد به تو نگاه کند که خرجی تو را بدهد. هرکس خرج تو را داد، به تو نگاه کند. مردم الکی مفت ببینند. مگر حراجی است؟ مفت کسی نباید ما را ببیند. من خودم را میپوشانم خودم را نشان کسی نمیدهم. به نفع است. یعنی ارزش تو است. حجاب ارزش است. حجاب یعنی من نرخ دارم. اینطور نیست که الکی مثل حلوای نذری هرکسی آمد یک انگشت بخورد، اینطور که نیست. (خنده حضار) من حلوای نذری نیستم. من یک انسانی هستم، اگر کسی از من لذت ببرد، باید نوکر من هم باشد. صبح تا شب باید جان بکند، آب و گاز و خانه و زندگی… زندگی من را تأمین کند. همینطور کنار خیابان من خودم را آرایش کنم، مردم من را الکی ببینند. خوب اینکه حراجی است. حراج شدن عزت زن نیست، حجاب عزت زن است. اسلام خیلی به گردن همه حق دارد، به گردن زنها بیشتر.
6- سوء استفاده از زنان در دوران جاهلیت
خوب سراغ زمان جاهلیت برویم. عرض کنم به حضور شما «وَ لِلنِّساءِ نَصیب» کسی حق ندارد افراد تحت امرش را به فساد دستور بدهد. «وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنا» (نور/33) افرادی بودند که با کمال تأسف مثل بعضی از مجرمینی که گاهی آدم میشنود، مثلاً از بچهی کوچکش، از دخترش، از پسرش، از همسرش سوء استفاده میکند، برای اینکه مثلاً به مواد برسد. یا به فلان خلاف برسد. اصلاً دخترش را زنش را به یدک میکشد برای اینکه مثلاً یکجایی بتواند از آن… میگوید: کسی حق ندارد دخترش را، کنیزش را، به کار حرام وادار کند برای اینکه مثلاً «لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیا» (نور/33) من زبانم در تلویزیون بسته است بگویم. اجمالاً کلی میگویم. افرادی در زمان جاهلیت بودند، بچههایشان را، کنیزشان را، افراد تحت امرشان را وادار به خلافکاری میکردند که به پول برسند. افرادی هستند مثلاً سه تا بچه دارد، هر بچهاش را سر یک چهارراه میگذارد، یکی کبریت میفروشد، یکی آدامس، یکی شیشه پاک میکند. همهی بچههایش را پخش میکند به گدایی، که آخر شب یک پولی گیرش بیاید. میگوید: چرا چنین میکنید؟ بچه امانت است. چرا از افراد تحت امرتان سوء استفاده میکنید؟ اصلاً من دخترم را خانهی شما خیاطی فرستادم. چرا به او میگویید: اتاق را جارو کن؟ بچهام را فرستادم مکانیکی یاد بگیرد. چرا به او میگویی: برو ظرفها را بشوی؟ اگر کسی تحت امر شماست، برای یک کار دیگر، شما به کار دیگر وادار میکنی. ممنوع!
بت پرستی! «وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُب» (مائده/3) در جاهلیت دو رقم بت داشتیم. بتهایی که شکل داشت، مثل مجسمه چشم و ابرو و گردن و دست و پا. بتهایی که شکل داشت، اینها را «اصنام» میگفتند. «صنم» بت! بتهایی که نه، سنگ خالی بود. اینها را «نُصُب» میگفتند. میآمدند گوسفندشان را قربان این سنگها میکردند و خونش را به این سنگها میمالیدند. گوشتش حرام است. «وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُب»…
7- آثار طبیعی گناه در فرد و جامعه
یک سری از گناهان را علنی انجام میدهند. الآن در اروپا هم اینطور است. در آمریکا هم اینطور است. میگوید: اگر زن و مردی توافق کردند زنا کردند، مشکلی نیست. اگر تجاوز به عنف شد، مشکل است. یعنی اگر هردو راضی بودند، حرام خدا حلال میشود؟ در غرب چه تفکری است؟ که اگر دو نفر راضی بودند دیگر گناه بیگناه! چه اشکالی است؟ چه تفکری است؟ اگر دو نفر ناراضی بودند، حرام میشود؟ اگر دو نفر راضی بودند، حرام خدا حلال میشود؟ اثرات گناه سر جایش است. مثلاً سیگار تلخ است. حالا بنده راضی هستم، سیگار تلخ را به دوستم میدهم. او هم سیگار تلخ… اگر دو نفر راضی بودند سیگار تلخ به هم دادند، این سیگار شیرین میشود؟ دیگر دودش برای ریه ضرر ندارد؟ تنگی سینه نمیآورد؟ هرکس میخواهد سیگار بکشد، اسکناس آتش بزند. چون اگر اسکناس آتش بزنی، پولت از بین رفته است. اما اگر اسکناس را دادی، سیگار خریدی، سیگار آتش زدی، هم پول رفته هم ریهات رفته. چطور ما حاضر نیستیم اسکناس را آتش بزنیم؟ ولی حاضر هستیم دو برابر اسکناس آتش زدن ظلم کنیم. این پول را میدهیم سیگار میشود، سیگار تبدیل به دود میشود. یعنی یک واسطه اضافه میکنیم در عوض به جای اینکه اسکناس آتش بگیرد، هم اسکناس رفت، هم ریهمان رفت. حالا اگر توافق کنیم دیگر ریه سالم است؟ با توافق که مشکل حل نمیشود.
اگر بنده یک شرابی را بخورم. فکر کردم آب است خوردم. مست نمیشوم؟ شما اگر دست روی سیم برق گذاشتی، نمیدانی برق است. برق تو را نمیگیرد؟ آثار وضعی کار به علم و جهل ندارد. شما را برق میگیرد. چه بدانی سیم برق دارد، چه ندانی. شراب مست میکند، چه بدانی، چه ندانی. نمک شور میکند، حالا بگویی: آقا من نمیدانستم نمک است، فکر کردم شکر است. یعنی حقیقت اشیا با علم و جهل ما فرقی نمیکند. «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَن» (اعراف/33) گناهان ظاهری، گناهان باطنی، ما خیلیوقتها گناهان ظاهری را انجام نمیدهیم، میگوییم: پلیس است، بایست و ترمز کن. پلیس نیست. برو! ببینید ما کاری به قانون نداریم، کار داریم جریمه شویم یا نشویم. اگر از ترس جریمه خوب شدیم، این ارزش نیست. ارزش برای کسی است که تمدن و علم و انسانیت و انصافش…
خدا دکتر بهشتی را رحمت کند. یک شب ساعت دور و بر دوازده شب بود، ایشان یک ماشینی داشت، در آن نشست و ما هم مهمانش بودیم. پشت فرمان بود. جایی میرفتیم. رسید لب یک چهارراه ایستاد. گفتم: آقای بهشتی نصف شب است، هیچ سمتی ماشین نمیآید برو! گفت: قانون میگوید: باید بایستیم. گفتم: بابا شما که نظام شاهنشاهی را قبول نداری. گفتم: من نظام را قبول ندارم. اما نظم را قبول دارم. نظام را قبول ندارم اما نظم را قبول دارم.
یک گناهان مخفی، الآن اگر به ما بگویند: گناهکار کیه؟ میگوییم: من گناهی نکردم. نه آدم کشتم و نه از دیوار کسی بالا رفتم. اما در پادگانها این غذاهایی که برای سربازها میپزند. خوب میپزند یا بد؟ اگر بد پختند جوری که سرباز تشخیص داد، که این ظرف غذا را کنار بگذارد برود نان بربری بخرد خالی بخورد، نان خالی بربری بهتر از این پلو و عدس است. این پیداست که مسئولین آشپزخانه و فرماندهانشان باید حواسشان را جمع کنند. اینها گناهان مخفی است. چاقو روی کسی نکشیدند اما همین پلو و عدسی که بد پختند، گناه است. خانمی که شیلنگ دست میگیرد آب اضافه مصرف میکند، گناه کرده است. گناه کبیره! اسراف گناه کبیره است. نمیدانم برایتان گفتم یا نگفتم؟ اگر هم گفتم یکبار دیگر میگویم.
یک گچی دست من بود، در برنامه تلویزیون روی تخته مینوشتم. یک گچ کوچک تقریباً به اندازهی یک سانت، دو سانت! این گچ افتاد. من یک گچ دیگر برداشتم. یک بچهی دبستانی نوشت: آقای قرائتی تو هم اسراف کردی! گچ افتاد خم شو گچ را بردار با باقی بنویس. بیاعتنایی کردی یک گچ نو برداشتی. پیداست تو هم اسراف میکنی. من گفتم: درست است. یک بچهی ده ساله یک شیخ شصت و پنج ساله را نصیحت کرد. اگر هم من گوش ندادم پیداست متکبر هستم. باید بگویم: حق با تو است. تو درست میگویی. هیچ اشکالی ندارد یک سرباز جرأت کند برود به فرمانده بگوید: آقا این غذای شما…
حدود شاید بیست سال پیش بود. خانهمان در پادگان بود. یکشب یک سرباز یک غذا آورد گفت: حاج آقا! ببین این غذا را میتوانی بخوری؟ من دیدم پیاز پخته است و آب زردچوبه! گفتم: گوشت ندارد. گفت: والله گوشت نداشت. گفتم: لپه ندارد؟ گفت: والله لپه نداشت. فقط آب و پیاز پخته و زردچوبه! گفتم: هرشب که اینطور نیست. حالا امشب اینطور است. گفت: بله امشب اینطور است. حالا خودت میتوانی بخوری؟ دیدم نمیشود خورد! من کاسهی آبگوشت را از این سرباز گرفتم و در خانهی فرماندهی رفتم. ساعت تقریباً یازده شب بود. بندهی خدا خوابیده بود. در را زدم، گفتم: یک سرباز این آبگوشت را آورده، و میگوید: این قابل خوردن است؟ آخر وقتی سرباز این غذا را خورد، فردا آخوند عقیدتی سیاسی سر کلاس میرود و میگوید: بحث امروز، بحث عدالت! (خنده حضار) این سرباز هم همهی سلولهای بدنش فحش میدهد. (خنده حضار) چون ببین وقتی آب پیاز خورد، آب پیاز دیگر بحث عدالت به آن نمیچسبد. کاشی وقتی میچسبد که پشتش سیمان باشد. کاشی روی کاهگل بند نمیشود. بحث عدالت روی آب زردچوبه بند نمیشود. لااقل آن شبهایی که غذای پادگان بد است، آن شب آقایان دیگر درس ندهند. (خنده حضار) عدالت!
امیرالمؤمنین خانمی را دید که دو تا بچه دارد. سه تا خرما دارد. یک خرما را به این داد، یک خرما را به دیگری داد. آن خرمای وسطی را خیلی با دقت نصف کرد. خیلی با دقت نصف کرد، نصف به این بدهد و نصف به او. حضرت امیر فرمود: خانم! تو به خاطر این روحیهی عدالتی که داری اهل بهشت هستی که میخواهی بین بچههایت… مادرها نباید بین بچههایشان فرق بگذارند. با کمال تأسف بعضی پدر و مادرها یک بچه را بیشتر از باقی بچهها دوست دارند. و از کتاب من لا یحضر حدیث بخوانم که اگر کسی بین بچههایش فرق بگذارد حتی در ارث گناه کبیره کرده است. مثلاً بگوید: به این بچه دو میلیون بده، به آن بچه یک میلیون. گناه کبیره کرده است. ما پول آب نمیدهیم ولی شما شیر آب را که برای وضو باز کردی، ببند. این شیر را باز میکند، همانطور دست و صورت را میشوید و آب هم میرود. بابا خانهی خودت هم باشد، این کار را میکنی؟ از اسراف!
8- دوری از تعصّب و لجاجت جاهلانه
تعصب، «حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّه» (فتح/26) تعصب، هم خوب داریم و هم بد. اگر روی حرف حق تعصب داشتی، این میشود غیرت دینی… روی منطق تعصب دارد. بگو: آقا دلیل من این است. چون دلیل من درست است، روی دلیلم مقاومت میکنم. این خوب است. تعصب به حق است. تعصبی که بد است این است که آدم حرف چرندی بزند، روی حرف چرندش هم پافشاری کند. اگر حرفت منطقی است، تعصب داشته باش. نگو: آقا تعصب نداشته باش، ول کن. نخیر تعصب دارم!
جاهلیت چند رقم داریم. «ظَنَّ الْجاهِلِیَّهِ» (آلعمران/154)،«تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّه» (احزاب/33)، «حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّه» قرآن میگوید: تفکر جاهلی، تبرج جاهلی، جلوهگری جاهلی، تعصب جاهلی. تفکر جاهلی، تعصب جاهلی، تبرج جاهلی. یعنی خودنماییهای جاهلی! چون تعصب باعث میشود که انسان حق را نپذیرد. در زمان جاهلیت روی بت تعصب داشتند. میگفتند: «اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِکُم» (ص/6) روی همین بتها مقاومت کنید. «صَبَرْنا عَلَیْها» (فرقان/42) روی همین بتها مقاومت میکنیم. «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ» (کافرون/3)
تقلید کورکورانه، اسلام میگوید: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ» (بقره/111) دلیل بیاورید. تقلید کورکورانه! چه کسی گفت: ما این کار را بکنیم؟ فکر میکنیم جامعه شناسی و روانشناسی آنهایی را که خارج هستند ما باید دوبله کنیم. فکر میکنیم مدیریت همان کتابهای غربی است. فکر میکنیم حقوق همان حقوقی است که باید از فرانسه بیاید. اسلام را نشناختیم. دربارهی حقوق، دربارهی مدیریت، دربارهی علوم انسانی، قرآن و روایات پر از مطلب است. منتهی به ما گفتند: مگر شما میفهمید؟ الآن نیروی هوایی، نیروی زمینی، ارتش، سپاه، وزارت دفاع، این ابتکاراتی که دارد، اصلاً زمان شاه میگفتند: تو نمیفهمی! اصلاً مگر ایرانی میفهمد؟ مگر ایرانی میشود؟ در این سی سال بعد از انقلاب معلوم شد ایرانی هم خوب میفهمد. هم خیلی… یکوقتی خلبانهای ما را فقط آمریکا آموزش میداد. خلبان موفق آن کسی بود که آمریکایی باشد. بعد گفتند: پاکستانی، الآن به شکر خدا نیروی هوایی ما از صفر تا صد، یعنی تمام مراحل آموزشهایش ایرانی است و با همهی خلبانهای دنیا رقابت میکنند. این بود که به ما میگفتند: تحقیر شدیم. میگفتند: شما نمیفهمید.
خدایا، روح امام و شهدا که به ما یاد دادند میفهمیم، خوب هم میفهمیم، میتوانیم، خوب هم میتوانیم، قوی هستیم خوب هم قوی هستیم. عزیز هستیم، خوب هم عزیز هستیم. کسانی که این عزت و فهم را به ما تزریق کردند و ما را بیدار کردند، خدایا روحشان را از ما راضی و ما را پاسدار خونها و خدماتشان قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
« پاسخ سؤالات مسابقه »
1- آیهی 103 سورهی آل عمران به کدام نعمت وجود پیامبر اشاره دارد؟
1) آزادی از کفر و شرک
2) ایجاد الفت و وحدت
3) برقراری حکومت و عدالت
2- بر اساس قرآن، شیوهی دعا و مناجات باید چگونه باشد؟
1) با صدای آرام و آهسته
2) با صدای بلند و آهنگین
3) گاهی آرام و گاهی بلند
3- آیه 19 سورهی فجر به کدام ویژگی دوران جاهلیت اشاره دارد؟
1) رباخواری
2) چپاول اموال مردم
3) خوردن ارث یتیمان
4- آیهی 7 سورهی نساء بر چه امری تأکید دارد؟
1) حقوق مالی مردان
2) حقوق مالی زنان
3) هر دو مورد
5- قرآن، در آیهی 33 سورهی احزاب، کدام ویژگی جاهلیت را مذمت میکند؟
1) جلوهگری جاهلی
2) تفکر جاهلی
3) تعصب جاهلی
لینک شرکت در مسابقه : www.gharaati.ir/quiz/index.php
منبع:پایگاه اطلاعات قرآنی و مذهبی