نویسنده:اسماعیل چراغی
اندیشمندان اجتماعی، نهاد خانواده را سنگ بنای زندگی اجتماعی دانسته و بر نقش بی بدیل آن در جامعه پذیر کردن اعضا تأکید دارند. خانواده، اولین مدرسه ای است که انسان در آن، با الفبای زندگی اجتماعی آشنا شده، راه و رسم زیستن با جمع را می آموزد. خانواده، افزون بر نقش اجتماعی کردن انسان ها، نقش های مهم دیگری را نیز بر عهده دارد که از آن میان می توان به تنظیم رفتار جنسی و تولید مثل و مراقبت از کودکان و سالمندان و ناتوانان و فراهم آوردن امنیت اقتصادی و ناتوانان و فراهم آوردن امنیت اقتصادی و تثبیت جایگاه و منزلت اجتماعی اعضا اشاره کرد.(1) بدیهی است که هدف اصلی از تشکیل خانواده، بقای نسل، تشکیل جامعه ی سالم و تأمین سلامت روانی افراد است؛ اما ناگفته پیداست که خانواده، وقتی می تواند کارکردهای مهم خود را به خوبی انجام دهد که از سامان، استحکام و ثبات بالایی برخوردار باشد. خانواده ی نابه سامان، سست بنیان و ناپایدار، هرگز نمی تواند نقش های مورد انتظار را به خوبی ایفا کند. این گونه خانواده ها را می توان به «خانه ی عنکبوت» تشبیه کرد که سست ترین خانه هاست.(2) در این نوشتار در پی آن هستیم که در حد گنجایش، به عوامل مؤثر در ناپایداری و نابه سامانی خانواده بپردازیم.
تعریف خانواده
برای واژه ی خانواده، تعریف های زیادی بیان شده است و هر اندیشمندی در تعریف آن، بر بعدی از ابعاد آن – که از نگاه خودش مهم تر بوده- تأکید کرده است. شاید این تعریفی که ما بیان می کنیم، به نوعی، دربردارنده ی همه ی آن تعریف ها باشد:« خانواده، از گروهی از آدم ها ترکیب می شود که از راه خون، زناشویی و یا فرزندپذیری، با یکدیگر ارتباط می یابند و طی یک دوره ی زمانی نامشخص، با هم زندگی می کنند».(3)
انواع خانواده
1. خانواده ی به سامان: از نظرگاه کلی، خانواده ی به سامان، خانواده ای مبتنی بر روابط نخستین( بسیار نزدیک و رو در رو) و پایبند به اخلاق، حقوق و مسئولیت پذیری متقابل، بهره مندی از عواطف یکدیگر، اعتدال در روابط، انضباط دوطرفه و استوار، کنترل کافی و رعایت اصول و ضوابط و … است(4) ویژگی این نوع از خانواده های استحکام و ثبات در روابط بین اعضای خانواده است که وظایف و نقش های هر یک از اعضا روشن و مشخص است و از سوی هر کدام، به خوبی ایفا می شود.
2. خانواده ی نابه سامان: این نوع از خانواده- آنچنان که از نام آن پیداست – خانواده ای است از هم گسیخته و بی ثبات که همه یا برخی از اعضا یا با نقش های مورد انتظار از آنها آشنایی کافی ندارند و یا در ایفای آنها با مشکل روبه رو هستند. در این نوع از خانواده، اصول و ضوابط زندگی مشترک رعایت نمی شود و افراد حقوق یکدیگر را به رسمیت نمی شناسند و تکلیف و مسئولیت خود را در مقابل یکدیگرانجام نمی دهند.
عوامل ناپایداری خانواده
یکی از پرسش های مهمی که ذهن هر انسان ژرف اندیش و کنجکاو را به خود مشغول می دارد، این است که چگونه می شود زندگی مشترکی که بر اساس عشق و دیگر خواهی جنون آمیزی بنا می شود، دیر زمانی نمی پاید و پایه های رؤیایی اش سست می شود و پس از مدتی فرو می پاشد؟ دو جوانی که با هزار امید و آرزو خانه ای در خور عشق می سازند و آن را به سان قصری محکم می دانند، اما به زودی می فهمند که از خانه ی عنکبوت هم سست تر بوده است. چه عواملی، دست در دست هم می دهند تا از ثبات و استحکام خانواده بکاهند؟ در این جا به شماری از این عوامل اشاره می کنیم:
1. نوع نگاه به پیوند زناشویی: به عقیده ی اندیشمندان، نوعی بینش انسان ها و نگاه آنان به هستی و پدیده ها، در گرایش آنها به سمت و سویی خاص و گرفتن تصمیم های معین، تأثیر گذار است. تشکیل خانواده و تلاش برای ثبات و استحکام آن نیز از این قاعده مستثنا نیست. از جمله عواملی که در سوق یابی به ازدواج، دوری گزیدن از جایگزین های احتمالی و ایجاد آمادگی در جهت مقابله با آسیب های احتمالی پیوند ازدواج و در نتیجه، حفظ و تثبیت خانواده، نقشی تعیین کننده دارد، تلقی ارزشی از پیوند زناشویی و به عبارت دیگر، قداست داشتن آن است.
به اعتقاد صاحب نظران، یکی از عوامل مهم سقوط جایگاه خانواده در غرب، فرآیند عرفی شدن یا تقدس زدایی بوده است. در نتیجه ی این فرایند، ازدواج- که پیش تر، کاری مقدس و دینی تلقی می شد، رفته رفته، قداست خود را از دست داد و به یک « قرار داد اجتماعی» صرف، مبدل شد.ولتر در فرهنگ نامه ی خود می نویسد: «… ازدواج، عبارت است از قراردادی که بین افراد بشر منعقد می شود و کلیسای کاتولیک، آن را اقدامی متبرک قلمداد کرده است؛ اما بین قرارداد و تبرک و قداست، تفاوتی بارز وجود دارد. قرارداد، اقدامی است حاوی آثار مدنی، در حالی که تقدس، به منزله ی برکتی است که کلیسا به فرد اعطا می کند».(5)
روشن است کسی که تشکیل خانواده را یک قرارداد تلقی می کند، با اندک ناملایمتی، تصمیم می گیرد که این قرارداد رنج آور و ملال انگیز را برهم زند تا خود را از سختی برهاند؛ اما کسی که این پیوند را امری مقدس می شمرد و آن را سنتی الهی قلمداد می کند و همسر خود را امانتی الهی می داند، قطعا به هنگام بروز دشواری ها تمام تلاش خود را صرف می کند تا این بنای الهی را از گزند آسیب ها حفظ کند و بر ثبات و استحکام آن بیفزاید. در نگاه قدسی به خانواده: «در نزد خداوند، هیچ چیز از خانه ای که به واسطه ی طلاق از هم بپاشد، مبغوض تر نیست».(6) در نتیجه، نوع نگاه به خانه و خانواده، در ثبات یا بی ثباتی آن، تأثیرگذار است.
2. انتخاب همسر، بدون آگاهی:
انجام دادن هر کاری و یا انتخاب هر چیزی، آگاهی و شناختی لازم و کافی را طلب می کند. تکاپوی غیر آگاهانه برای رسیدن به چیزی، تلاشی بی حاصل است. یکی از مهم ترین مراحلی که نقش بسیار زیادی در سرنوشت خانواده و پایداری و یا ناپایداری آن دارد، مرحله ی انتخاب همسر است. به عقیده ی کارشناسان امور خانواده، بسیاری از مشکلات و اختلافات خانوادگی از شتاب زدگی و عدم انجام دادن مطالعات دقیق در مرحله ی گزینش، جدی نگرفتن برخی نقاط ضعف های مهم یا توجیه آنها، بزرگ نمایی برخی ویژگی های غیرمهم و کم توجهی به اوصاف بایسته و در مواردی، فریبکاری آگاهانه، سرچشمه می گیرد.(7)
بسیارند جوانانی که به صرف یک نگاه و به مجرد لحظه ای دیدار در پارک و یا سینما و خیابان و … شریک زندگی خودرا بدون آگاهی دقیق و شناخت کافی بر می گزینند. روشن است که با گسترش چنین شیوه هایی نمی توان از خانواده، انتظار پایداری داشت. جوانانی که بدون شناخت از استعدادها، علاقه ها، سلیقه ها و ذائقه های یکدیگر، خانه ای را بنیان می نهند، با فروکش کردن رؤیاهای عاشقانه و با وزیدن تندباد حوادث، عنان از کف می دهند و بنیان خانواده ی خود را بی ثبات می بینند.
برای اطمینان از استحکام و ثبات آینده ی خانواده، در مرحله ی گزینش همسر باید محکم و بادقت گام برداشت. در این راه باید با تحقیق و مشورت با دوستان و بزرگ ترها و گفتگوی مستقیم دختر و پسر و یا بهره مندی از سیستم های مددکاری و مشاوره و راهنمایی و نیز انجام دادن برخی آزمایش های جسمی و روحی در مرحله ی قبل از انعقاد پیمان زناشویی، سود جست.
اسلام برای جلوگیری از این آسیب که آینده ی پایدار خانواده را به خطر می اندازد، تدابیری اندیشیده است. نخست این که راه هایی را که باعث شناخت دختران و پسران از همدیگر می شوند، با رعایت حدود و شرایطی، مجاز شمرده است، مانند ملاقات خصوصی و آگاهی از خصوصیات فیزیکی طرف مقابل. از سوی دیگر، استفاده ی هر دو طرف از هر شیوه ای که موجب تحریف واقعیت یا فریبکاری باشد راتحت عنوان تدلیس( فریبکاری) ممنوع کرده است. افزون بر آن، با توجه به محدودیت نسبی دختران در کسب آگاهی های لازم ، اسلام، با هدف بالارفتن ضریب اطمینان دختر در انتخاب همسر، ازدواج او را علاوه بر رضایت خودش، به اجازه ی ولی ( پدر و جد پدری) که در بیشتر موارد، برای این کار مورد اعتماد هستند، مشروط ساخته است.
3. اجباری بودن ازدواج. ازدواج و تشکیل خانواده ، بر عشق و مودت و رحمت استوار است. اگر عشق و علاقه ای که خداوند در نهاد انسان ها قرار داده است نبود. هیچ انسانی به دیگری تمایل پیدا نمی کرد و در پی جذب دیگران نبود. از سوی دیگر، این عشق و تمایل، امری روحی وروانی و به تعبیری فطری است و امور روحی و روانی، اجبار بردار نیستند. شاید بتوان با شکنجه ی جسمی، فردی را به تسلیم واداشت. اما روح و روان و علاقه و عشق او را نمی توان به زنجیر کشید. دو انسانی که بدون علاقه به یکدیگر و یا بدون درک و فهم از همدیگر، به اجبار در کنار هم قرار می گیرند، شاید بتوانند مدتی را در کنار هم بمانند و همدیگر را به ناچار تحمل کنند؛ اما فلسفه ی وجودی ازدواج که مودت و رحمت و سکونت و آرامش است، به وجود نخواهد آمد و در نتیجه، استحکام و ثبات زندگی- که لازمه ی تشکیل یک خانواده ی سالم است- به خطر خواهد افتاد. اگر دختر یا پسری، بر خلاف میل و رضایت درونی خود به ازدواج وادار شوند، احتمال بروز ناسازگاری و کشمکش و تنش در چنین خانواده ای ، بسیار بالا خواهد بود و تشکیل چنین خانه ای که باید نمادی از بهشت جوانان باشد، به نمودی از جهنم سوزان تبدیل خواهد شد. دین اسلام، با توجه به این مسئله ی مهم، رضایت قلبی دختر و پسر را شرط دانسته، آنها را دارای حق انتخاب و اختیار می داند.
4. انتظارات نامعقول: دختر و پسری که با هم پیمان زناشویی می بندند و یکدیگر را به عنوان شریک زندگی برمی گزینند، بی شک از همدیگر انتظاراتی دارند که توقع دارند طرف مقابل، آنها را برآورده کند؛ اما باید توجه داشت که تداوم و استحکام خانواده در مراحل مختلف، نیازمند غلبه ی عقل و منطق بر ابعاد گوناگون زندگی مشترک است. بدون هیچ شکی باید گفت که هر چه این انتظارات، معقول تر و واقع بینانه تر باشد، عوارض پیش بینی شده و غیر پیش بینی شده، کمتر به وحدت و انسجام خانواده گزند می رسانند. در مقابل، هر چه زن و مرد از یکدیگر و یا از زندگی زناشویی، انتظارات آرمانی تر و غیر عاقلانه تری داشته باشند، استحکام و ثبات خانواده، بیشتر به خطر خواهد افتاد.
زن و مرد باید بدانند که هیچ کدام از آنها کامل نیستند و هر کدام از آنها با مجموعه ای از داشته ها و ناداشته ها، کمال ها و نقص ها، زیبایی ها و زشتی ها و خوبی ها و بدی ها به عرصه ی زندگی جدید، پا می گذارند و قرار است در کنارهم، راه کمال را بپیماید و یکدیگر را بسازند.
یکی از تفاوت های بین ازدواج درجوامع غربی و ازدواج در جوامع سنتی، همین غلبه ی نگرش رمانتیک ( شاعرانه و رؤیایی) به ازدواج در غرب است. این نوع نگرش، انتظارات بسیار بالا و نامعقولی را بر خانواده تحمیل می کند که اغلب برآورده نمی شوند و همین، موجب تزلزل و بی ثباتی خانواده می شود. به گفته ی ویلیام.ج.گود: «یک جوان غربی که از منظر عشق رمانتیک به ازدواج می نگرد، انتظارات بسیار بالایی دارد و از داشتن یک زندگی یکنواخت و خسته کننده ( هر چند توأم با آسایش) ناخشنود است. در حالی که در بسیاری از جوامع، به جوانان آموخته می شود که در بهترین حالت، از همسر خود توقع احترام داشته باشند و نمی تواند از او انتظار خوش بختی داشته باشند». به همین دلیل است که طبق برخی آمارها، از هر صد ازدواج عشقی در امریکا، 93 مورد از آنها با شکست دردناک رو به رو می شوند و در فرانسه، عمر متوسط هر ازدواج عشقی، سه ماه و نیم است.(8)
بینش اسلامی، برای محکم کردن اساس خانواده و پایداری آن، زن و مرد را به انتظارات معقول فرامی خواند؛ بدین معنا که آنها را به واقع نگری و پرهیز از غلبه ی احساسات و اوهام به راه های گوناگون مانند: توجه دادن به کارکردهای مادی و معنوی خانواده و تشویق به کسب پاداش های اخروی، دستور می دهد و آنها را به مصالح و منافع ناپیدای رابطه ی زناشویی، توجه می دهد. قرآن می فرماید: «با آنان ( زنان) به طور شایسته رفتار کنید. پس اگر نسبت به آنها (به هر دلیل) کراهت پیدا کردید( فورا تصمیم به جدایی نگیرید و بدانید که) چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد و (لیکن) خدا خیر فراوانی در آن قرار دهد».(9)
5. رعایت نکردن مرزهای روابط جنسی (بی بند و باری): یکی از عوامل مهمی که زن و مرد را به هم نزدیک می سازد و زندگی مشترک و پیوند آنها را ایجاب می کند، غریزه ی جنسی است. مرد، نیاز جنسی زن را تأمین می کند و متقابلا زن، نیاز جنسی مرد را ، و این نیاز متقابل، تا حدود زیادی ثبات و پیوند دائمی بین آن دو را فراهم می کند؛ اما صرف رفع نیاز جنسی، نمی تواند به تنهایی، حافظ استحکام و پایداری خانواده باشد، بلکه این روابط جنسی باید در چارچوب خانواده صورت پذیرد. به جرئت می توان گفت که از جمله زمینه ها و شرایط اجتماعی بسیار مهمی که نقش تعیین کننده ای در سوق یابی افراد به ازدواج و تشکیل خانواده و در مرحله ی بعد، حفظ و ثبات و تحکیم خانواده دارد، رعایت حد و مرز روابط جنسی و منحصر بودن ارضای جنسی، به ازدواج مشروع در چارچوب خانواده است. ایجاد و اعمال این محدودیت در جامعه – که مستلزم آماده سازی بسترهای فرهنگی مناسب، جامعه پذیری مطلوب، وجود نظام کارآمد، کنترل رسمی و غیر رسمی و بالاتر از همه، آسان کردن شرایط ارضای مناسب این نیاز طبیعی از مجاری مقبول و زدودن زمینه های غیر مجاز است – تأثیر عمده ای در ارتقاو تثبیت جایگاه خانواده در برابر جایگزین های غیرمطلوب ایفا می کند.
زن یا مرد، وقتی احساس کند که شریک زندگی اش نیازهای طبیعی خود را در خانواده تأمین می کند و وفاداری خود را نسبت به این کانون رعایت می کند، به زندگی مشترک خود دلگرم می شود و زمینه ی پایداری آن را مهیا می کند؛ اما اگر این حس اعتماد در بین آنها از بین برود و یا جامعه، به گونه ای باشد که در آن، شرایط روابط جنسی آزاد برای افراد، آماده باشد و زن و مرد احساس کنند که تأمین نیازهای شریک زندگی شان به چارچوب خانواده منحصر نیست، پایه های پیوند مشترک، رفته رفته سست می شود و سرانجام از هم خواهد پاشید.
شهید مطهری در این خصوص می گوید: «تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود می کند به محیط خانوادگی و چارچوب ازدواج قانونی، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده می شود، این است که ازدواج در اجتماع اول، پایان انتظار و محرومیت و در اجتماع دوم، آغاز محرومیت و محدودیت است. در سیستم روابط آزاد جنسی، پیمان ازدواج، به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می دهد و آنها را ملزم می سازد که به یکدیگر وفادار باشند؛ اما در سیستم اسلامی، ازدواج، به محرومیت و انتظار آنان پایان می بخشد. سیستم روابط آزاد، اولا موجب می شود که پسران و دختران، تا جایی که ممکن است از ازدواج و تشکیل خانواده سرباز زنند. ثانیا پیوند ازدواج های موجود را سست می کند و سبب می گردد به جای این که خانواده ، بر پایه ی یک عشق خالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر، طرف مقابل خود را عامل سعادت خود بدانند، بر عکس، همدیگر را به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیت بینند و چنان که اصطلاح شده است، یکدیگر را زندانبان بنامند».(10)
اسلام با مرزبندی بین راه های مشروع و نامشروع ارضای جنسی و کوشش برای نهادینه کردن ازدواج نوع اول و از میان برداشتن نوع دوم، در جهت تحکیم خانواده، گام برداشته است. به عنوان مثال، ارضای جنسی در قالب شیوه هایی چون روابط دوستانه ی پسر و دختر وتجاوز جنسی و فحشا و همچنین هم جنس بازی و خود اراضایی، از بارزترین شیوه های نامشروع اند که از نظر اسلام، مردود شناخته شده اند تا «خانواده»، شکل بگیرد و پایدار بماند.
6. رشد نیافتگی و عدم بلوغ زن و شوهر: یکی دیگر از عوامل ناپایداری است. تحقیقاتی که در مورد عوامل مؤثر در اختلال خانواده که در کشورهای غربی صورت گرفته، ازدواج در سنین پایین( به منظور خاص، زیر بیست سالگی) را در ردیف عوامل مهم برشمرده اند. به نظر می رسد که رابطه ی میان پایین بودن سن ازدواج و افزایش احتمال اختلال زناشویی، تا حدودی معلول فقدان رشد، در زن و شوهر باشد.(11)
باید توجه داشت که مراد ما از عدم بلوغ و رشد نیافتگی، صرف بلوغ و رشد جنسی و جسمی نیست؛ بلکه بلوغ ورشد به معنای عام آن، مورد نظر است که شامل بلوغ فکری، بلوغ عاطفی، بلوغ اجتماعی و بلوغ اقتصادی هم می شود که پرداختن به هر یک از آنها مجالی دیگر را می طلبد. از این رو، ما به بلوغ و رشد عاطفی اشاره می کنیم:
«بلوغ عاطفی» بدین معناست که فرد، به حدی از توانایی های روانی و رفتاری دست یافته باشد که قدرت برقراری و حفظ روابط شخصی با دیگران، وارد شدن به تعاملات عاطفی و توان درک احساسات متقابل و حس همدلی را داشته باشد. بسیاری از مسائلی که استحکام و پایداری خانه و خانواده را به چالش کشیده اند، ریشه در عدم بلوغ عاطفی زن و مرد دارند. زن و مردی که نتوانند احساسات همدیگر را درک کنند و در مشکلات زندگی، خود را به جای یکدیگر بگذارند و مسائل را از منظر دیگر ببینند و تمام تلاش خود را برای به کرسی نشاندن سخن خود و غلبه کردن برطرف مقابل صرف کنند، خواسته یا ناخواسته، ثبات و استحکام خانواده را به خطر می اندازند.
صاحب نظران می گویند: « خداوند، انسان ها را طوری آفریده که وقتی نیازها و مصالح یکدیگر را تأمین می کنند، به تدریج، رابطه ای عاطفی میانشان ایجاد می شود و رشد می کند… . می توان گفت که نیرومندترین عامل دوام و رشد خانواده، عاطفه و محبت اعضای خانواده به یکدیگر است. بنابراین، ضرورت داشته باشد، بهترین عامل برای استحکام و بقای آن، برانگیختن عواطف متقابل افراد خانواده، نسبت به یکدیگر است».(12)
7. عدم توجه به نقش های جنسیتی: نقش، به رفتاری اطلاق می شود که دیگران، از دارنده ی یک منزلت معین، انتظار دارند.(13) جنسیت هم به تفاوت های روان شناختی و اجتماعی و فرهنگی بین زنان و مردان مربوط می شود.(14) با توجه به این تعریف ها، نقش های جنسیتی، به وظایف و رفتارهای متفاوت هر کدام از زن و مرد اطلاق می شوند که ریشه ی روان شناختی، اجتماعی و فرهنگی دارند.
در بسیاری از فرهنگ ها – بویژه در جوامع سنتی تر- نقش هایی که جامعه از زن و مرد انتظار دارد، متفاوت اند. مثلا در جامعه ی ما، از زن، انتظار می رود که کارهای خانه را انجام دهد و تربیت فرزندان همت گمارد و وسایل آرامش شوهر و فرزندان خود را فراهم کند؛ اما از مرد، انتظار می رود که در خارج از خانه به فعالیت اقتصادی پرداخته، زمینه ی رفاه و راحتی زن و فرزندان خود را مهیا کند. این ، یک نوع تقسیم کاراست که به طور طبیعی در نهادبشر، به ودیعت گذاشته شده است. هر چند انواع تقسیم کارهای دیگر نیز می تواند با تفاوت فرهنگ ها به وجود بیاید، اما به هر حال، هر کدام از آنها انتظارات خاصی را از هر دوجنس، در خود دارد.
تقسیم کار، نظام خانواده را سامان می دهد و از ظهور هرج و مرج در مورد آن جلوگیری می کند و می تواند زمینه ساز استحکام بنیان خانواده باشد؛ اما بی توجهی به نقش های جنسیتی و برعهده نگرفتن مسئولیت های خاص خود توسط هر کدام از زن و مرد، می تواند به بی ثباتی اساس خانواده منجر شود.
«برای تحکیم اساس خانواده باید به گونه ای سیاستگذاری شود که نظام خانواده به هم نریزد؛ زیرا اگر زن، در اداره و تأمین مالی خانواده، احساس استقلال و یا برابری با مرد داشته باشد و یا مرد، خانه را محل آرامش و رأفت و عطوفت نیابد، ناخواسته، روحیه ی تقابل و استغنا و طغیان بروز می کند»(15). در نهایت، این تقابل ها زمینه ی فروپاشی اساس خانواده را فراهم می آورند. ما هرگز با اشتغال زنان در بیرون از خانه، مخالف نیستیم، اما معتقدیم که برنامه ریزی های اداره ی خانواده، باید به گونه ای باشد که به نقش های خاص و طبیعی زن و مرد بی توجهی نشود؛ زیرا عدم توجه به این نقش ها، استحکام و ثبات خانواده را چالش می کشد.
شعر
بهانه
آمدن صبر بر نشانه ، مبارک
روشنی چشم های خانه، مبارک
از نفس باغ، بوی عید شنیدم
این نفس پر گل و ترانه، مبارک
بوی شب عید، بوی سبزه و عیدی
به به! این شور کودکانه، مبارک
حال دگرگون آسمان و زمین خوش!
کفش و کلاه نو زمانه ، مبارک!
هدیه به مرغان و ماهیان چه توان داد؟
خنده ی آب و سلام دانه، مبارک
این همه طعم نبوده، این همه پیوند
این همه آغوش نوبرانه، مبارک
سنگ شدی عمر! از بهانه ندیدن
چرخ بزن حالیا، بهانه، مبارک!
عباس چشایی
درخت
کفنت- این ملافه ی گلدار- خوب پیچیده بر تماشایت
قامتت، خار با گل سرخ است؛ بس که ترکش نشسته در پایت
دفتر شعر، بودی و رفتی؛ از سفر، چارپاره برگشتی
ای که از وزن خود، رها شده ای ، کرده رخت سپید، نیمایت
بوی یاس شکسته می آید، نرخ غنچه زیادتر شده است
روی پیشانی تو« یازهرا» ، تیر خورده، شکسته زهرایت
تکه ای از تو«فکه» پیداشد، تکه ای تو در خود «مجنون»
اصل موضوع، بر سر این است: «عاشقم؛ عاشق همین هایت»
قصه ی ما، خلاصه اش این شد، پی نبرده کسی به معنایت
از تو ، حالا درخت روییده، دیگران رفته اند بالایت!
رزیتا نعمتی
ساعت صفر
(برای غربت کارتن خواب ها)
دوباره، ساعت صفر و من و خیابان ها
و من که گم شده ام لابه لای انسان ها
دوباره ، ساعت صفر و به خانه باید رفت
و من که خانه ندارم، کجا؟ مسلمان ها!
و من که به خانه ندا… بغض من ترک برداشت
خوشا به حال شما، ای همیشه خندان ها!
دوباره ساعت صفر است و زرد می خوانم
غزل، خزان دلم را به گوش توفان ها
دوباره با غم خود پرسه می زنم در شب
و هم نوای دلم، زوزه ی زمستان ها
دوباره، ساعت صفر است و من که می میرم
به روی حیرت یخ بسته ی خیابان ها
دوباره ساعت صفر است و نعش یک انسان
به روی دست زمین مانده آی… انسان ها!
رضا اسماعیلی
دوتا پرنده، دوتا چشم
سه چاردانه ی گندم، نوشته ام این جا
مگر توجه گنجشک های چشمت را
که کنجکاو به دنبال دانه ها هستند
به سمت دفتر خود جلب کرده باشم تا-
همین که پر بزنند و به دفترم برسند
به یک فریب، ببندم که چشم های تو را
به جای بیت چهارم، به روی این کاغذ
بر این خطوط موازی، ببندم و فردا
دو تا پرنده که دارند دانه می چینند
دو چشم، با دو نگاه موازی از بالا
مرا به سرقت این شعر، متهم کرده
مرا در آخر این شعر می کنند افشا
دوتا پرنده که دارند دانه می چینند
و می خورند تمامی واژه های مرا
به این امید که باقی شعر، پاک شود
و بعد، پر بزنند از خطوط دفتر تا…
ولی من آن طرف صفحه، باز منتظرم
سه چار دانه ی گندم نوشته ام این جا.
محمدرضا حاج رستم بگلو
تک
مریم جهانگشته
همسرم رفت، وقتی فهمید با یکی دیگر هم نفس شدم. با یکی غیر از او زندگی می کنم.
شاید هم حق داشت. هر چه بود، شاید اصلا برای همین که روزی قلبم برای دیگری خواهد تپید. آن روز با من بود و روزها بعد آن روز رفت.
دیگر علاقه ی شدید من به او فاصله را میان ما کم کرده بود. هر روز که می گذشت، عاشق تر می شدم. صدای بی قرارش به من جان می داد؛ اما هنوز احساس تنهایی می کردم، با آن همه نزدیکی، با آن همه هم نفسی. انگار اگر من نبودم، او نبود و اگر او نبود، من. هر روز که می گذشت، بیشتر می خواستم ببینمش. دست توی موهایش بکشم.هر روز با هم حرف می زدیم و من او را می دیدم. هر جا من بودم، او هم بود. من از خاطراتم می گفتم، از غربت و دوری ام، از همسرم و او گوش می داد و گوش می داد. فکر اولین در آغوش گرفتنش دیوانه ام می کرد. هر وقت که می دیدمش، لبخند می زد و چشمک، تنهایی را همیشه احساس می کردم، با تمام وجود. سرم که درد می گرفت، همه را از او می دانستم؛ اما برایم مهم نبود، یعنی نمی خواستم که مهم باشد.
شب ها با فکر او به خواب می رفتم و صبح ها با اضطراب دیدنش بیدار می شدم. یک لحظه، تنهایم نمی گذاشت؛ اما من همچنان تنها بودم.
اینها همه بود و گذشت تا این که صبح یک روز بارانی، وقتی چشم بازکردم، درختان در هم آمیخته با برگ های زرد و نارنجی، رو به رویم به صف بودند. از پشت شیشه ی بخار گرفته، به خوبی می دیدمشان. چه قدر از روزهای بارانی خوشم می آمد. نگاه که کردم، کنارم بود. من دراز کشیده بودم روی تخت و او درست کنار من، روی تخت بود. چه قدر آشنا به نظرم آمد. انگار از روزی که من دنیا آمده بودم، او هم با من دنیا آمده بود. بوی او را دوست داشتم. آرام خوابیده بود. دوست نداشتم بیدارش کنم، هر چند مدت ها انتظار کشیده بودم تا در آغوش بگیرمش. نمی دانم چرا چشم هایش را باز نمی کرد؟ فکر کردم شاید از دیدنم خوش حال نشود. شاید هم اگر صدایم را بشنود، چشم های قشنگش را باز کند. دهانم را آرام نزدیک گوشش بردم. باز دلم نیامد، صبر کردم و صبر کردم. صدای قطره های درشت باران که به شیشه برخورد می کردند و قل می خوردند، برایم مونس خوبی شده بودند و تنهایی، هنوز با من بود.
دوباره نگاهش کردم. چشم هایش را باز کرده بود و من چشمان آبی اش را دیدم.
او را در آغوش کشیدم و احساس کردم که چه قدر یخ کرده ام و او مرا گرم کرد. هیچ وقت، این قدر راحت نبودم و من دیدم چه زود به خواب رفت و دوباره همان تنهایی، به سراغم آمد.
لای در باز شد و نور تندی خودش را توی اتاق انداخت. نگاه که کردم، فقط سایه ی همسرم را دیدم که به دنبالم می گشت. صدای گام های مردانه اش را می شناختم.
آن وقت، احساس کردم چه قدر تنها بودم. چشم هایم را بستم و فقط بوی تنش، مشامم را نوازش داد و برای اولین بار، بعد از روزهای بی قراری، آرام گرفتم، و تازه وارد، هنوز در خواب بود.
همسرم لبخندی زد و گفت: « هر وقت گرسنه اش بشه و شیر بخواد، خودش بیدار می شه!».
مجلس جوانان در ایران و جهان
حسین پورشرف
یکی از تجربه های مؤثر و موفق عصر کنونی، تشکیل مجلس با جوانان و یا برای جوانان است. این اقدام، بیش از شصت سال قدمت دارد و در حال حاضر، تقریبا در همه ی کشورهای توسعه یافته و در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، مجلس جوانان، شکل گرفته است.
مجلس جوانان در جهان
نخستین مجلس جوانان، به طور رسمی در سال 1963 م، در ایالت کویین لند امریکا تأسیس شد. 160 جوان از سرتاسر ایالات متحده، برای حضور در این مجلس – که دو هفته به طول انجامید – حاضر شدند و این مراسم، در شورای قانون گذاری مجلس کویین لند برگزار شد.
این تجربه، سپس به کشورهای استرالیا، انگلستان، ایتالیا، فرانسه، سوییس، ژاپن، سنگاپور، هندوستان، نیوزلند، ایران، لبنان، تایلند و دیگر کشورهای جهان منتقل شد.
شکل گیری مجالس جوانان، به صورت های مختلف بوده است.
الف. در برخی از کشورها (مانند انگلستان)، انتخاب اعضای مجلس، به صورت آزاد و از طریق مدارس انجام می شود. در مدارس، افراد دارای شرایط، کاندیدا می شوند و دانش آموزان، نمایندگان خویش را از میان آنان انتخاب می نمایند. در مرحله ی بعد، اعضای مجلس، از میان نمایندگان مدارس مختلف انتخاب می شوند.
ب. در بعضی از کشورها (مانند لبنان)، مجلس جوانان، به وسیله ی نمایندگان مجلس ملی تشکیل می شود. بر این اساس، نمایندگان مجلس می توانند با انتخاب یک جوان زیر 25 سال از حوزه ی انتخابیه ی خود و معرفی وی به مجلس ملی، اعضای مجلس مشورتی جوانان را در کشور تشکیل دهند. در نتیجه، شیوه ی تشکیل مجلس جوانان، به یک معنا، «انتصابی» است. هر چند ممکن است برخی از نمایندگان، برای گزینش این قبیل افراد از انتخابات آزاد در حوزه ی انتخابیه ی خود بهره گیرند.
ج. شکل دیگر تشکیل مجالس جوانان، شیوه ی سهمیه ای است. بر این اساس، اعضای مجلس جوانان را ترکیبی از اعضای سازمان ها و نهادهای مرتبط با امور جوانان ، اعم ازدولتی یا غیر دولتی تشکیل می دهند و انتخابات آزاد وجود ندارد. مجلس جوانان اروپا (EYP) نمونه ای از این گونه مجلس هاست که در سال 1987م، در «فونتن بلوی فرانسه» بنا نهاده شد و ترکیبی از دانش آموزان مدارس، دانشجویان دانشگاه ها و جوانان علاقه مند به عضویت به پارلمان است.
این پارلمان، طرح آموزشی متناسب با نیازهای جوانان 16 تا 22 ساله ی ساکن اروپا را فراهم آورده است تا آنها بتوانند با افکار و فرهنگ های دیگر ملل آشنا شوند؛ به تفاوت ها احترام بگذارند؛ راه کارهایی را به یکدیگر بیاموزند و دلایل همکاری های بین المللی را درک کنند.
مجلس جوانان اروپا، دو یا سه جلسه ی پنج روزه را برپا می دارد که هر کدام از این جلسات، در کشوری خاص برگزار می شود. همچنین حداقل چهار کشور، همیشه به عنوان ناظر حضور دارند.
د. در تعدادی از کشورها، مجالس جوانان، به دلیل پایین بودن روحیه ی مشارکت مردم، به صورت داوطلبانه و در قالب NGOها (سازمان های مردم نهاد) شکل می گیرد که می توان به سازمان استقلال طلب«تبت»(TYL) اشاره کرد که بزرگ ترین و فعال ترین سازمان غیر دولتی «تبت» است و در سراسر جهان، بیش از پانزده هزار عضو دارد.
امروزه در کشورهای در حال توسعه، شوروشوق خاصی برای ایجاد تغییرات در روابط اجتماعی ایجاد شده است و به راه کارهای مشارکت جوانان و نوجوانان در عرصه های مدیریتی جامعه اندیشیده می شود. به عنوان نمونه، در تیمورشرقی، چند روز پیش از استقلال در سال 2002 م، پارلمان دانش آموزی تشکیل شد تا بتواند توصیه های خود را به دولت جدید تقدیم کند.
در آلبانی، درسال 2000م، پارلمان های منطقه ای جوانان، به صورت پروژه هایی آزمایشی، ابتدا در دو استان راه اندازی شد، و در سال 2001 م، به چهار استان گسترش یافت و تا سال 2002م، حدود هشتاد درصد آلبانی را دربرگرفت. از جمله ابتکارهای این پارلمان، مبارزه با کاوش برای یافتن نفت در تالاب نارتس- که از لحاظ زیست محیطی، بسیار ارزشمند است- بود.
مجلس جوانان در ایران
در ایران، مجلس جوانانی که فراگیر باشد و دانش آموزان، دانشجویان و جوانان علاقه مند بتوانند در آن عضو شوند، تشکیل شده است؛ ولی در محدوده ی دانش آموزان دبیرستانی، مجلس جوانان، با نام « مجلس دانش آموزی» شکل گرفته است.
مجلس دانش آموزی
سابقه ی تأسیس مجلس دانش آموزی در ایران، به فضای اجتماعی پس از انتخابات دوم خرداد 1376 و پیروزی سید محمد خاتمی باز می گردد. اولین گام را وزارت آموزش و پرورش در سال تحصیلی 78-1377 ، با برگزاری انتخابات هماهنگ در سی درصد دبیرستان های کشور برداشت.
هم زمان با برگزاری این طرح، پروژه ای پژوهشی برای سنجش میزان تأثیرگذاری و اثربخشی این طرح مشارکتی در ارتقای روابط اجتماعی حاکم بر ساختار مدیریتی مدارس، با نمونه ی آماری 2607 نفر از دانش آموزان دبیرستانی برگزار شد.
نتایج پژوهش یادشده، این حقیقت را نشان می دهد که 93/5 درصد از مخاطبان، با انتخاب گزینه های خوب و خیلی خوب، از برگزاری این طرح، استقبال کرده بودند، 75/5 درصد، برگزاری انتخابات را مثبت ارزیابی نمودند که نشانه ی ارزش گذاری بسیار بالای مشارکت اجتماعی دانش آموزان بود، 81/3 درصد، اثر انتخابات در تغییر نگرش دیگران را خوب ارزیابی نمودند و 93/4 درصد، دانش آموزان، انتخابات شوراها را مفید دانستند؛ 90/8 درصد آنان قشر دانش آموز را واجد صلاحیت برای مشارکت معرفی نمودند، 78/9 درصد، معتقد بودند که مشارکت آنان مانع پیشرفت تحصیلی نیست و حدود 90 درصد، اظهار نظر کردند که مشارکت اجتماعی، به فرآیند یادگیری آنها آسیبی نمی رساند.
نتایج یاد شده، وزارت آموزش و پرورش را در اجرای این طرح، مصمم ترکرد، به گونه ای که طرح شوراهای دانش آموزی در سال تحصیلی 79-1378 در نزدیک به 70 درصد دبیرستان ها به مرحله ی اجرا درآمد. استقبال بالایی که از این طرح به عمل آمد، بانی تدوین طرحی برای راه اندازی شوراهای دانش آموزی در سطح شهرستان ها و سطح بالاتر استان ها نمود.
دارندگان بالاترین نمایندگان مدارس، در قالب مجامع عمومی در مناطق و شهرستان ها گردهم آمدند تا اعضای شوراهای دانش آموزی مناطق را انتخاب کنند و دارندگان بالاترین آرای مناطق، به استان ها رفتند تا در انتخاباتی آزاد، نمایندگان خود را برای عضویت در شوراهای دانش آموزی استان ها انتخاب کنند.
بدین صورت، شوراهای دانش آموزی، در سطوح بالا شکل گرفتند و نزدیک به پانزده هزار دانش آموز منتخب، فعالیت خود را در سطوح مختلف آغاز نمودند.
میزان استقبال دانش آموزان از این طرح ملی و مشارکت بالای آنها، وزارت آموزش و پرورش را واداشت تا مطالعات جدی ای را برای راه اندازی مجلس دانش آموزی آغاز کند.
بر اساس طرحی که پس از مطالعات فراوان تطبیقی و ارزیابی فعالیت مجالس جوانان و دانش آموزی دیگر کشورها تدوین گردید، از هر استان، هشت نفر از انتخاب شدگان شورای دانش آموزی استان ( چهار نفرپسر و چهار نفر دختر)، برای شرکت در اولین نشست مؤسسان مجلس دانش آموزی خواسته شد.
این نشست، در ساختمان مجلس شورای اسلامی سابق( اولین نماد شورا و پارلمان در ایران) 11-14 مهر 1380، با سخنرانی سید محمد خاتمی(رئیس جمهوری اسلامی ایران)، درباره ی ضرورت مشارکت نسل جوان، در عرصه ی سیاست گذاری ها و تصمیم گیری ها افتتاح شد و نمایندگان منتخب، ظرف سه روز حضور در تهران، درباره ی روش های تأسیس مجلس دانش آموزی، با همدیگر به گفتگو پرداختند و با صدور بیانیه ای، ضمن طرح مطالبات خود از مسئولان و دست اندرکاران نهادهای اجتماعی، خواستار تأسیس رسمی مجلس دانش آموزی شدند.
اهداف
آیین نامه ی تشکیل مجلس دانش آموزی، در شورای عالی آموزش و پرورش به تصویب رسیده است و بر اساس ماده ی اول آن، اهداف مجلس دانش آموزی، به شرح زیراست:
1. ترویج فرهنگ مشارکت جویی، تعاون و همکاری و مسئولیت پذیری و زمینه سازی برای مشارکت فکری وعملی دانش آموزان در عرصه های مختلف آموزش و پرورش.
2. ترویج فرهنگ گفتگو و مشورت بین دانش آموزان.
3. بهره گیری از نظرات دانش آموزان در اصلاح قوانین و مقررات و طرح و برنامه های مرتبط با آنها.
4. آشنا کردن دانش آموزان با مقوله های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داخلی و خارجی.
5. تقویت روحیه ی خودباوری، خوداتکایی و اخلاق اجتماعی.
6. تقویت هویت اسلامی- ایرانی و تحکیم و ترویج ارزش های انقلاب اسلامی.
وظایف و اختیارات
در ماده ی دوم، وظایف واختیارات مجلس دانش آموزی، تعیین شده است:
1. بحث و بررسی درباره ی مسائل و مشکلات دانش آموزان.
2. بحث و بررسی درباره ی مقررات تحصیلی و انضباطی و ارائه ی طرح ها و پیشنهادهای مناسب برای بهبود آنها.
3. بحث و تبادل نظر در مورد راه کارهای تقویت تربیت دینی، اخلاقی و اجتماعی دانش آموزان و تقدیر از دانش آموزانی که در زمینه های دینی، اجتماعی، علمی، هنری و سایر زمینه ها فعالیت برجسته ای داشته اند.
4. بحث و بررسی درباره ی چگونگی بهینه سازی روابط بین عوامل انسانی در مدرسه.
5. بحث و بررسی درباره ی برنامه های درسی و فعالیت های فوق برنامه و ارائه ی پیشنهاد برای غنی سازی آنها.
6. بحث و بررسی درباره ی انتظارات متقابل دانش آموز و خانواده و جامعه و ارائه ی پیشنهاد برای نزدیک ساختن انتظارات به یکدیگر.
7. اظهار نظر در مورد پیش نویس طرح ها و لوایح مرتبط با دانش آموزان که از طریق وزارت آموزش و پرورش، شواری عالی آموزش و پرورش، یا مجلس شورای اسلامی ارجاع می شود.
8. بررسی و تعیین شیوه های تکریم و تجلیل دانش آموزان از مقام و منزلت معلم.
9. بحث و بررسی درباره ی مسائل نوجوانان در خصوص کار و آینده شغلی.
10. بحث و بررسی درباره ی وظایف و حقوق در خصوص کار و آینده شغلی.
11. بحث و بررسی و پیشنهاد راه کارهای مناسب برای تقویت هویت فرهنگ اسلامی- ایرانی دانش آموزان.
12. ارتباط و تبادل تجربیات با مجالس دانش آموزی مشابه در دیگر کشورها.
13. بحث و تبادل نظر در مورد چگونگی مشارکت دانش آموزان در فعالیت های آموزشی، پرورشی و اجرایی مدرسه.
اعضا
طبق ماده ی سوم، تعداد اعضای مجلس دانش آموزی 150 نفر است که متناسب با جمعیت دانش آموزی استان، از میان دانش آموزان عضو شوراهای دانش آموزی دبیرستان ها بر اساس شیوه نامه ای که به تأیید وزیر آموزش و پروزش می رسد، انتخاب خواهند شد. عضویت در مجلس دانش آموزی، افتخاری است و دوره ی آن، دو سال خواهد بود.
هیئت رئیسه
مطابق مواد دیگر، مجلس دانش آموزی، هیئت رییسه خواهد داشت که اعضای آن، توسط مجلس دانش آموزی و با رعایت آیین نامه ی داخلی، انتخاب خواهند شد. وزیر آموزش و پرورش، برای اعضای هیئت رئیسه، به عنوان مشاوران دانش آموزی وزیر، ابلاغ صادر می کند.
دبیرخانه
دبیرخانه ی مجلس دانش آموزی، در سازمان دانش آموزی مستقر است. ابلاغ رییس دبیرخانه ی مجلس، توسط رییس سازمان دانش آموزی پس از هماهنگی با وزیرآموزش و پرورش صادر می شود. رییس دبیرخانه، علاوه بر مسئولیت دبیرخانه، به عنوان رابط وزارت آموزش و پرورش و مجلس دانش آموزی، در جلسات مربوط، شرکت خواهد کرد.
کمیسیون های تخصصی
مجلس در هر دوره، چهار نشست رسمی به فاصله ی حدود شش ماه از هم خواهد داشت. مجلس دانش آموزی برای اجرای وظایف خود، 31 کمیسیون تخصصی تشکیل داده است:
1. آموزش از راه دور( آذربایجان شرقی)؛ 2. اقتصاد(آذربایجان غربی)؛ 3. بهداشت، توسعه و سلامتی در مدارس(اردبیل)؛4.اقلیت های دینی(اصفهان)؛ 5. جوان و آینده نگری (ایلام)؛ 6. پرسشگری (بوشهر)؛ 7. مدارس خاص و استثنایی (چهارمحال بختیاری)؛ 8. آموزش و پرورش نظری و مهارتی( خراسان جنوبی)؛ 9. آموزش و پرورش عمومی (خراسان رضوی)؛ 10. ارزشیابی، سنجش و امتحانات(خراسان شمالی)؛ 11. شوراهای دانش آموزی (خوزستان)؛ 12. ورزش (زنجان)؛ 13. حمایت از دانش آموزان پژوهشگر (سمنان)؛14. حمایت از دانش آموزان بی بضاعت( سیستان و بلوچستان)؛ 15. حقوق شهروندی و تربیت دموکراتیک(شهرتهران)؛ 16. آسیب شناسی مسائل دانش آموزی (شهرستان های تهران)؛ 17. میراث فرهنگی و گردشگری(فارس)؛ 18. هنر(قزوین)؛ 19. اعتلای هویت ملی و دینی(قم)؛ 20. جهانی شدن و ارتباطات بین الملل(کردستان)؛ 21. رسیدگی به انتقادات و پیشنهادها (کرمان)؛ 22. نشان ها و مدال ها(کرمانشاه)؛ 23. نشریات دانش آموزی(کهکیلویه و بویراحمد)؛ 24. محیط زیست (گلستان) 25. رسانه های جمعی و نرم افزارهای چندرسانه ای (گیلان)؛ 26. اصل سی ام قانون اساسی(لرستان)؛ 27. جایگاه دانش آموز در سیاست (مازندران)، 28. آموزه های زندگی و حل مسئله(مرکزی)؛ 29. دانش آموز، جامعه و خانواده (همدان)؛ 30. بررسی کتب درسی(هرمزگان)؛ 31. حقوق بشر(یزد).
نشست ها
دومین نشست مؤسسان مجلس دانش آموزی، 20-22 مهر 81، اولین نشست رسمی دوره ی 81-83، 23 الی 26 فروردین 82، دومین نشست رسمی دوره ی 81-83، 22-26 شهریور 82، اولین نشست رسمی دوره 83-85، 3-11 اسفند 78؟؟؟، برگزار گردید.
در پایان، فرازی از پیام سید محمدخاتمی (رئیس وقت جمهوری اسلامی ایران)، برای افتتاح اولین مجلس دانش آموزی، آورده می شود.
فرزندان عزیز دانش آموز!
بدانیم که تشکیل مجلس دانش آموزی و ادامه ی فعالیت آن، تنها یک حرکت نمادین نبوده و نیست؛ بلکه انتخابات این مجلس و فعالیت نمایندگان آن، گامی در جهت تمرین مردم سالاری و رشد آگاهی ها و بصیرت نسل جوان کشور و شکوفایی استعدادها و توانمندی های این نسل در عرصه های مختلف اجتماعی و تلاش جهت ارتقای سطح اعتماد به نفس و روحیه ی خودباوری ذخیره های اصلی کشور، در بخش نیروی انسانی است. لذا بر همگان ، فرض است که با حمایت های کافی، تلاش خویش را در ثمربخشی و ارتقای کیفیت این مسئله، معطوف دارند و از نظرات و راه کارهای ارائه شده توسط این مجلس محترم در بهبود امور، بهره ی لازم را ببرند و مسرور خواهم شد فضای مناسب برای کاربردی تر شدن مصوبات پارلمان دانش آموزی، در فضای آموزش و پرورش و خصوصا محیط مدارس فراهم آید و فرزندان عزیز، ثمره ی حضور میلیونی خود را عینا لمس نمایند. منبع:http://www.irsp.ir
پخش
داستان. رحمان اکبری
مرد، خیلی آرام و موقر، به صندلی تکیه داده بود. مثل کشتی ای که در ته دریا آرام و بی حرکت غرق شده، در تفکراتش فرو رفته بود. زن، بلندبلند داد می زد و می گفت: «چرا دیگه دوسم نداری؟ چرا نمی خوای منو ببینی؟».
لحظه ای صدای زن قطع شد و بعد دوباره گفت: « چرا تنهام گذاشتی؟ من تو رو دوس دارم». دوباره صدای زن قطع شد. مرد، فقط به نقطه ای خیره شده بود. به چه چیزی فکر می کرد، مشخص نبود. مثل این که اصلا در آن جا حضور نداشت. دیگر بغض زن داشت می ترکید. با سوز و ناله ای که در ته صدایش بود، به خواهش و تمنا که در ته صدایش بود، به خواهش و تمنا افتاد: « دوباره دوسم داشته باش! بدون تو خیلی تنهام!».
مرد، دستش را زیر چانه انداخته بودو با بی حوصلگی، به خواهش های زن گوش می داد. زن، باز هم بغضش بیشتر شد. زن، نمی توانست جلوی جاری شدن اشک هایش را بگیرد. مدام تکرار می کرد:« خواهش می کنم، دیگه تنهام نذار! خواهش می کنم که دوسم نداشته باش!».
لحظه ای گذشت. سکوت، فضا را پر کرد. بعد از چند ثانیه، دوباره زن به صدا درآمد و سکوت سنگین فضا را شکست؛ اما مثل این که واقعا دیوانه شده بود. از تحقیر شدنش در عذاب بود. از این رو، به آن رو شده بود. بلند بلند فریاد می زد.«دیگر دوستت ندارم. به دنبال عشق بهتری می روم. تو را فراموش می کنم!»
مرد با شنیدن این جمله های زن، دیگر طاقت نیاورد. از کوره در رفت و گفت: «آقای راننده! می شه خواهش کنم که پخش اتومبیل رو خاموش کنی!».
پی نوشت
1. درآمدی بر جامعه شناسی، بروس کوئن، مترجم: محسن ثلاثی، تهران: توتیا، 1375، ص 131.
2. سوره ی عنکبوت، آیه ی 41.
3. درآمدی بر جامعه شناسی، ص 127.
4.خانواده و نقش بنیادین آن، علی قائمی، تهران: سازمان ملی جوانان، 1380، ص 353.
5. اسلام و جامعه شناسی خانواده، حسین بستان، قم: مؤسسه ی پژوهشی حوزه و دانشگاه، 1383، ص 172.
6. وسایل الشیعه، ج 14، ص 5.
7. اسلام و جامعه شناسی خانواده، ص 174.
8. همان، ص 178.
9. سوره ی نساء، آیه ی 19.
10. مسئله ی حجاب، مرتضی مطهری، تهران: صدار، 1368، ص 90-91.
11. جامعه شناسی خانواده، ص 185.
12. اخلاق در قرآن، محمد تقی مصباح یزدی، قم: مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1378، ص 72.
13. درآمدی بر جامعه شناسی، ص 57.
14.جامعه شناسی، آنتونی گیدنز، مترجم: منوچهر صبوری، تهران: نی، 1376، ص 192.
15. زن در آینه ی جلال وجمال، عبدالله جوادی آملی ، قم: اسرا، 1383، ص 177.
منبع: کتاب حدیث زندگی