نویسنده: حمیدرضا مطهری (1)
چکیده
امام جواد (علیهالسلام) در مناظرههای خود با گروهها و گرایشهای مختلف، با توجه به وضعیت و شرایط مخاطبان روشهای متفاوتی را در پیش میگرفتند که برخی از آنها را به عنوان اصول مناظره میتوان نام برد. شناخت شیوهها و روش پاسخگویی آن حضرت به مخالفان، از نکاتی است که به تبیین و توجه بیشتر نیاز دارد. ایشان در مناظره با افراد مختلف، به دو بعد رفتاری و استدلالی توجه داشتند و ضمن رعایت جایگاه طرف مقابل و احترام به باورهای آنها، از استدلالهای عقلی و دلایل نقلی و گاه روش ترکیبی برای اثبات دیدگاه خود استفاده میکردند. استناد به آیات قرآن و سیره و سخن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم)، جایگاه ویژهای در گفتگوها و مباحثات آن حضرت داشت و گاه نیز در رد عقاید و ادعاهای مخالفان، به باورهای آنان استناد میکردند. این نوشتار، میکوشد تا روش مناظرههای آن حضرت را در محورهای یاد شده بررسی و تبیین نماید.
مقدمه
مناظره از شیوههای مهم و اثربخش در تبیین و نشر معارف اسلامی است و سابقهای طولانی در جوامع انسانی به ویژه در میان مسلمانان دارد. قرآن کریم به این موضوع بسیار اهمیت داده و یکی از راههای دعوت به حق معرفی شده است. (2) مناظره در سیره نبوی و نزد امامان معصوم (علیهمالسلام) نیز اهمیت ویژهای داشته و آن بزرگواران برای نشر فرهنگ و اندیشهی اصیل اسلامی و اثبات دیدگاههای خود، از مناظره در مسائل مختلف عقیدتی، کلامی، فقهی و … استفاده و استقبال میکردند. آنان با توجه به موقعیت زمانی و مکانی خویش، در این زمینه گامهایی برداشتند و در برابر فرقههای مختلف، با بهرهگیری از شیوههای مناسب، سعی در تبیین درست معارف الهی و تفکیک سره از ناسره داشتند.
در دوره امام جواد (علیهالسلام)، به دلیل فضای خاص سیاسی و مذهبی، مناظره میان گروهها و فرقههای مختلف رونق گرفته بود. قدرتگیری معتزله و اهتمام آنها به مباحث عقلی و مناظره آنان با پیروان مذاهب اسلامی به ویژه شیعیان از یک سو و حمایت برخی از خلفای عباسی از این جریان و اینگونه مجالس از سوی دیگر، بر رونق مجالس مناظره میافزود. امام جواد (علیهالسلام) نیز از فرصت پیش آمده برای اثبات عقاید صحیح بهره میبردند و با روشهای متفاوتی، به مقابله با این جریانهای میپرداختند. ایشان در مناظرات خویش، ضمن احترام به مخالفان و توجه به فهم آنان، شیوههای مختلفی در مواجهه با آنان به کار گرفتند. ایشان گاه با استدلال عقلی، گاه با دلایل نقلی و استناد به آیات قرآن و سیره نبوی، گاه با بهرهگیری از باورهای مخالفان و برخی اوقات نیز با روشهای ترکیبی به مناظره میپرداختند.
این نوشتار، اصول و روشهای مناظرات امام جواد (علیهالسلام) را بررسی و تبیین میکند. مناظرات آن حضرت از دو منظر رفتاری و استدلالی بررسی شده که ذیل هر کدام، شاخصهایی مطرح میگردد.
الف) رفتاری
مهمترین نکاتی که در زمینه رفتاری از مناظرههای امام جواد (علیهالسلام) میتوان برشمرد، عبارتند از:
1. مخاطبشناسی
یکی از نکات مهم در زمان بحث و گفتگو با دیگران که اهمیت زیادی دارد و با توجه به جایگاهش میتوان از آن به عنوان یک اصل نام برد، شناخت مخاطب و توجه به فهم و علایق و باورهای اوست. در قرآن و سیره نبوی، به این نکته مهم توجه و تأکید شده است. قرآن میفرماید: (وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ) (3). اخلاق حسنه و منش کریمانه امام جواد (علیهالسلام)، سبب شده بود تا ایشان در برابر همگان حتی مخالفان و رقبا، با احترام برخورد کنند، چنان که در مقابل عمویشان عبدالله بن موسی که در پاسخگویی به پرسشهای برخی افراد دچار اشتباه شده بود، با کمال احترام خطای او را گوشزد کردند و ضمن پرهیزدادن او از خطری که در کمینش است، پاسخ درست را برای حاضران روشن ساختند. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) نیز نه بر اساس دانایی خود، بلکه بر اساس سطح فهم مردم با آنان سخن میگفتند و در این باره میفرمایند: (إِنَّا مَعَاشِرَ الأنبیاءِ أمِرنَا أن نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدرِ عُقُولِهِم)؛ (4) ما پیامبران مأمور شدیم تا با مردم بر اساس سطح فکری و عقل ایشان سخن بگوییم. این مهم یعنی توجه به فهم مخاطبان در مناظرات اهمیت دوچندان دارد. امام جواد (علیهالسلام) نیز این نکته را در مناظرات خود رعایت میکردند و با هر شخصی بر اساس سطح فکری و توان عقلی او سخن میگفتند. از این رو، در مناظرات خویش، گاهی از استدلال عقلی، گاه از روش نقلی و استناد به قرآن و سنت نبوی (صلّی الله علیه و آله و سلم) و گاه از باورهای طرف مقابل استفاده میکردند؛ گاه در مقابل یک نفر یا گروه و یا در یک بحث علمی، از دو یا چند روش به صورت ترکیبی بهره میبردند؛ چنان که در برابر یحیی بن اکثم با تمسک به سخن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) و استناد به آیات قرآن و استدلال عقلی پاسخ او را دادند. (5)
2. احترام به مخالفان
یکی از راههای موفقیت در مسائل مختلف به ویژه مباحث علمی و خصوصاً گفتگوهای دوجانبه، احترام به مخالفان و پذیرش آنان است. معصومان (علیهمالسلام) نیز به توصیه قرآن کریم مبنی بر به کارگیری منطق و خرد در مناظرات، همواره به این نکته توجه داشتند و از برخورد خشن، بیاحترامی و تحقیر دیگران حتی دشمنان، به شدت پرهیز میکردند؛ چنان که امام علی (علیهالسلام) هنگامی که متوجه شدند برخی یاران ایشان شامیان را لعن و نفرین میکنند، آنها را از اینکار بازداشته، فرمودند: «نِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ…؛ من خوش ندارم شما دشنامگو باشید … (6)».
در این باره اعتراف ابن ابی العوجاء، یکی از کسانی که با امام صادق (علیهالسلام) مناظراتی داشته و بارها مغلوب ایشان شده گواه این نکته است. او که به دلیل اظهار مطالب کفرآمیز با پاسخ تند یکی از اصحاب امام مواجه شده بود، گفت:
اگر تو از یاران جعفربن محمد (علیهالسلام) هستی، او هرگز با ما چنین سخن نمیگوید و مانند تو با ما مجادله نمیکند ….؛ او در پاسخ به ما تعدی نکرده است؛ او بردبار و باوقار و عاقل و استوار است … ؛ به سخنان ما گوش میدهد و به دلیل ما توجه میکند تا آن گاه که سخنان خود را به طور کامل میگوییم و گمان میکنیم که او را مغلوب کردهایم، آنگاه او حجت ما را با دلیلی ساده و خطابی کوتاه باطل میکند. (7)
امام جواد (علیهالسلام) نیز در مناظرات خویش، ضمن احترام به مخالفان، هیچگونه توهین و یا حتی تندی نسبت به آنان را بر نمیتافتند و همواره تلاش میکردند با استدلال و آوردن دلایل قابل قبول مخالفان را پاسخ بدهند. ایشان در جلساتی که با فقها و متکلمان و د یگر دانشمندان داشتند، با آنها در نهایت احترام رفتار کرده، با هیچ کدام از آنها و اعتقاداتشان بیاحترامی نکردند، چنان که در بحث از فضایل خلفای نخستین، علیرغم آن که مورد قبول ایشان نبود، پیش از پاسخگویی فرمودند: «من منکر فضل آنان نیستم» (8) و سپس اخبار و روایاتی را که قبول نداشتند، با دلیل و به صورت مستند رد کردند (9) و یا آن که پرسشهای فقهی او را با آرامش شنیده، یحیی را پاسخ دادند. (10) پس از آن که مأمون نیز از امام خواست تا مسألهای از یحیی بپرسد، با توجه به آن که رسم بود در مجالس مناظره طرفین گفتگو پرسشهایی را از یک دیگر میپرسیدند، امام جواد (علیهالسلام) با توجه به شکست یحیی در گفتگوی قبلی، رعایت حالش را فرمودند و از او پرسیدند که «سؤال کنم» و پس از رضایت او، سؤال خود را مطرح کردند. (11)
اخلاق حسنه و منش کریمانه امام جواد (علیهالسلام)، سبب شده بود تا ایشان در برابر همگان حتی مخالفان و رقبا، با احترام برخورد کنند، چنان که در مقابل عمویشان عبدالله بن موسی که در پاسخگویی به پرسشهای برخی افراد دچار اشتباه شده بود، با کمال احترام خطای او را گوشزد کردند و ضمن پرهیزدادن او از خطری که در کمینش است، پاسخ درست را برای حاضران روشن ساختند. (12)
3. تحمل دیدگاه مخالفان
یکی از نکات مهم در برخورد با گروههای مختلف به ویژه در برخورد با مخالفان و مناظره با آنان توجه، شنیدن، تحمل و حتی احترام به دیدگاه آنان است. علاوه بر این، سعه صدر و قدرت تحمل دیدگاههای مخالفان، از شاخصهای علمی و مدیریتی در مناظرات بوده، امکان موفقیت افراد را افزایش میدهد؛ یعنی اگر فردی در طول مناظره، با نظر مخالفی مواجه شد، نه تنها مخالفت نکند، بله حق آزادی فکر و بیان را برای دیگران محترم شمارد و آن را به عنوان گامی مثبت در ایجاد ارتباط سالم و پاسخگویی مناسب و ثمربخش بداند. از طرفی به این نکته باید توجه کرد که توهین و بیاحترامی به طرف مقابل، راه را بر مناظره و مباحثه علمی میبندد و تشدید اختلافات و نزاعهای فرقهای را سبب میشود. موضعگیری تند در برابر افراد، مواجهه با شخصیت و حقیقت آنان است و واکنش آنان را در پی خواهد داشت. برخی از کارهای آدمی بر اساس عقل و اندیشه نیست و بعضی رفتارهای او، برخاسته از عواطف و احساساتی است که گاه امکان دارد با کارهای خردمندانه هم فاصله داشته باشد؛ از این رو، برای دوری از چنین وضعیتی، یکی از بهترین روشها در گفتگو و مناظره با افراد، همراهی و همگامی با آنهاست. از این طریق، انسان به مخاطب خود مینمایاند که انگیزه او، نه برتریجویی، بلکه نمایاندن حقیقت است. اهمیت این نکته زمانی بیشتر معلوم میشود که طرف مقابل برتر باشد یا خود را برتر بداند.
امام جواد (علیهالسلام) با توجه به این نکته، در مناظرات متعدد با افراد و گروههای مختلف، علیرغم مطرح شدن مسائلی که مخالف دیدگاه آن حضرت بود، همواره سخن مخالفان را با آرامش میشنیدند و سپس پاسخ میگفتند؛ چنان که در گفتگوی ابن اکثم با ایشان، علیرغم نادرست بودن سخنان وی، نه تنها از همان آغاز با عقاید نادرست او مخالفت نکردند، بلکه پس از شنیدن سخنان او، به صورت منطقی و با دلایل عقلی و نقلی و حتی با استفاده از اعتقادات او به ادعاهای وی پاسخ مناسب دادند. (13)
ب) استدلالی
امام جواد (علیهالسلام) در مناظرات خود، میکوشیدند تا با استدلالهای مناسب و به روش عقلی و نقلی و گاه نیز به شیوه ترکیبی، پاسخگوی مخاطبان باشند. در برخی موارد هم از باورهای آنان برای پاسخ گویی به پرسشهایشان استفاده میکردند. گاه نیز به تبیین فروض مختلف مسأله پرداخته، وسعت دانش خود را به دیگران مینمایاندند.
1. استدلال عقلی
عقل و استدلالهای عقلی در اسلام، دارای جایگاه ویژهای است و حتی یکی از منابع احکام فقهی به شمار میرود. این مهم در سیره معصومان (علیهمالسلام) به ویژه در مناظرات اهمیت زیادی داشته است. امام جواد (علیهالسلام) نیز اهتمام ویژهای به استفاده از دلایل عقلی در گفتگوهای خود داشتند و گاه در کنار استفاده از آیات قرآن و سیره و سخن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) از استدلالهای عقلی هم استفاده میکردند، چنان که در پاسخ برخی از پرسشهای یحیی بن اکثم بدین روش عمل کردند. یحیی که در مناظره خود با پاسخهای دقیق آن حضرت مواجه شده بود، تلاش میکرد با طرح سؤالاتی چالشی، امام را در تنگنا قرار دهد. برای مثال، او از حضرت درباره روایتی پرسید که بر اساس آن خداوند به واسطه جبرئیل و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) رضایت خود را از خلیفه اول اعلام داشته و از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) میخواهد تا از ابوبکر بپرسد که آیا او نیز از خداوند راضی است. امام جواد (علیهالسلام) با استناد به سخن خداوند که میفرماید: «ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم»، این ادعای یحیی را رد کرده، فرمودند: «از نظر عقلی محال است خدایی که از رگ گردن به انسان نزدیکتر است، از رضایت ابوبکر آگاه نباشد». (14)
یحیی پرسش دیگری مطرح کرد که ابوبکر و عمر را در زمین، مانند جبرئیل و میکائیل در آسمان معرفی میکند. امام در پاسخ، بدون آن که موضعگیری تندی داشته باشند، به سابقه آن دو نفر پیش از ظهور اسلام اشاره کرده، فرمودند:
درباره این حدیث توجه به این نکته لازم است که جبرئیل و میکائیل دو فرشته مقرب درگاه خداوند هستند و گناهی از آنان سرنزده و لحظهای از اطاعت خدا خارج نشدهاند، ولی ابوبکر و عمر هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شدند، بیشتر دوران زندگیشان را در شرک و بتپرستی گذراندند، بنابراین تشبیه آنان به جبرئیل و میکائیل از جانب خداوند محال است. (15)
یحیی که در پی یافتن راهی برای محکوم کردن امام بود و از این تلاش خود طرفی نبسته بود، به روایت جعلی دیگری متوسل شد که ابوبکر و عمر را دو سرور پیران اهل بهشت معرفی میکند. امام جواد (علیهالسلام) این روایت را نیز با استدلال عقلی رد کردند و به تبیین سیاست امویان در جعل چنین احادیثی پرداخته، فرمودند:
این روایت نیز محال است؛ زیرا همه اهل بهشت جوان هستند و پیری در آن جا وجود ندارد. این روایت را بنیامیه، در مقابل حدیث پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) ساختند که میفرماید: «الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه؛ حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند».
یحیی که از این سؤال خود نیز بهرهای نبرده بود، روایت دیگری را مطرح کرد که عمربن خطاب را چراغ اهل بهشت معرفی میکند. حضرت این روایت را نیز با دلیل عقلی رد کرده، فرمود:
این نیز محال است؛ زیرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد (صلّی الله علیه و آله و سلم) و همه انبیا و فرستادگان خدا حضور دارند؛ چگونه بهشت با نور اینها روشن نمیشود تا نیازمند عمر باشد و با نور او روشن شود (16)؟!
2. روش نقلی
یکی از مهمترین ویژگی امام جواد (علیهالسلام) در مناظره با مخالفان، به کارگیری روش نقلی و استناد و استدلال به آیات قرآن و سیره و سخن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) بود.
2 -1- استناد به قرآن
آیات قرآن به دلیل قطعیت آن، جایگاه ویژهای در میان مسلمانان دارد و امامان معصوم (علیهمالسلام) نیز اعتبار و جایگاه ممتازی را در گفتگوهای خود برای قرآن قائل بودند و در مسائل مختلف بدان استناد کرده، آن را به عنوان یک اصل اساسی در زندگی به ویژه در ارتباط با دیگران به کار میگرفتند و مخالفت با آن را برنمیتافتند. امام جواد (علیهالسلام) در پاسخ عدهای که درباره مسأله طلاق پرسیدند و پاسخ در خوری از عبدالله بن موسی برادر امام رضا (علیهالسلام) نگرفته بودند، به روشنی پاسخ گفتند. یکی از آنها از امام جواد (علیهالسلام) پرسید: «حکم کسی که به زن خود بگوید: تو به عدد ستارگان آسمان طلاق داده شدی چیست؟» امام او را به کتاب خدا ارجاع دادند که میفرماید: (الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ) (17) آن فرد که پاسخ متفاوتی از عموی امام شنیده بود عرض کرد: «عمویتان عبدالله بن موسی برای ما فتوا داد که با این جمله آن زن طلاق داده میشود!» امام جواد (علیهالسلام) خطاب به عموی خود فرمود: «از خدا بترس و با بودن امامی که از تو عالمتر است فتوا مده!».
هم چنین ابوهاشم جعفری از نوادگان جعفربن ابی طالب درباره «اَحَد» در آیه شریفه (قُل هُوَ اللهُ اَحَد) پرسید و امام با استناد به آیه 61 سوره عنکبوت (وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ
) ایشان را پاسخ دادند و آن را به معنای اتفاق همگان بر یکتایی خداوند تفسیر و تبیین کردند. (18)
یکی از مهمترین استنادات قرآنی امام جواد (علیهالسلام) را باید در سخنان آن حضرت برای اثبات امامت خود جستجو کرد. با توجه به مشکلات جامعه شیعه و به ویژه شبههای که برای عدهای از شیعیان به علت کم سن بودن امام پیش آمده بود، اثبات جایگاه و امامت امام جواد (علیهالسلام)، بر اساس اصول مورد پذیرش شیعیان بود و هیچ منبعی مانند قرآن نمیتوانست تردیدهای آنان را زدوده، اعتماد آنان را به امام (علیهالسلام) برگرداند؛ از این رو امام جواد (علیهالسلام)، با استناد به قرآن کریم، شواهدی از پیامبران الهی آوردند که خداوند آنان را در سنین کودکی به نبوت برگزیده و بار مسئولیت هدایت جامعه را بر دوششان نهاده بود. امام با بردباری، به سخنان اشخاص مردد پاسخ گفتند و آنان را با استناد به آیات قرآن (19) درباره بعثت برخی پیامبران در کودکی، مجاب کردند. (20)
شاخصترین استنادات قرآنی امام جواد (علیهالسلام) را در مناظرهها، به ویژه در مناظره با یحیی بن اکثم میتوان دید. یحیی که مأموریت داشت با طرح پرسشهای مشکل و یا فرقهای و حساس امام را در تنگنا قرار دهد و از آن به سود خود یا جریان فکری وابسته به خویش بهرهبرداری کند، دیدگاه امام جواد (علیهالسلام) درباره روایتی منسوب به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) را جویا شد که از قول آن حضرت چنین نقل شده بود: «اگر من به پیغمبری برگزیده نمیشدم، هر آینه عمر به رسالت برانگیخته میشد.» امام برای رد این روایت فرمودند:
در این باره کتاب خدا صادقتر است که میفرماید: (وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثَاقَهُمْ وَمِنکَ وَمِن نُّوحٍ وَإِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّیثَاقًا غَلِیظًا
)؛ (21)
و (یادآر) آن گاه که از پیغمبران عهد گرفتیم و هم از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم، از همه پیمان محکم گرفتیم (که با هر مشقت و زحمتی است رسالت خدا را به خلق ابلاغ کنند). خداوند که از انبیا برای ادای درست رسالتشان پیمان گرفته و آن بزرگواران لحظهای به وی شرکت نورزیدهاند، چگونه ممکن است برخلاف عهد خود شخصی را به پیامبری برگزیند که بخشی از عمرش را در حال شرک به خدا گذرانده است؟
امام جواد (علیهالسلام) در رد این روایت ساختگی، از سیره و سخن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) هم استفاده کردند که در جای خود بدان اشاره خواهد شد.
همچنین در پاسخ سؤال دیگر او نیز قرآن را بهترین گواه و دلیل عنوان کردند. یحیی پرسید:
نقل است از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) که فرمود: «هرگاه وحی از من قطع میشد، گمان میکردم بر آل خطاب نازل شده است؟»
حضرت در پاسخ آن را محال دانستند و با استناد به آیه قرآن فرمودند:
جایز نیست پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) حتی یک لحظه در نبوتش تردید کند، زیرا قرآن در این باره میفرماید: (اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِکَه رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ
)؛ خداست که از میان فرشتگان و آدمیان رسولانی برمیگزیند. همانا خدا (به سخن عالمیان) شنوا و (به لیاقت آنان) بیناست». (22)
سپس با اشاره به سابقه عمر پیش از بعثت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
چگونه ممکن است نبوت از برگزیده خدا، به کسی منتقل شود که مدتها مشرک بوده است؟ (23) در حالی که چنین چیزی از نظر اسلام ممکن نیست. (24)
یحیی سؤال دیگری در فضایل خلفا مطرح کرد مبنی بر این که از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) روایت شده: «اگر عذاب نازل شود، فقط عمر نجات مییابد.» امام جواد (علیهالسلام) در پاسخ باز هم با استناد به آیه قرآن فرمودند:
این هم با خبر الهی و آیه قرآن سازگار نیست که خطاب به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: (وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (25)
) (26) تا تو در میان مردم باشی و تا زمانی که از خدا آمرزش میخواهند، خداوند کسی را عذاب نمیکند. یک اصل اساسی در گفتگوها به ویژه از نوع علمی و اعتقادی، تسلط بر مبانی و باورهای طرف مقابل و به کارگیری آن و پاسخگویی به شبهات مطرح شده بر اساس همان باورهاست. در پاسخگویی حضرت به فضایلی که برای خلفا مطرح شد، نهایت درایت و هوشمندی امام به خوبی دیده میشود؛ زیرا اگر امام آن فضایل را میپذیرفتند، شیعیان دچار شک میشدند و اگر بدون مقدمه و یک باره آنها را رد میکردند، پیروان فرقههای دیگر که در آن مجلس نیز اکثریت را داشتند، علیه امام موضع میگرفتند و به سخنان امام توجه نمیکردند. لذا امام جواد (علیهالسلام) با هوشمندی ویژه، راه را بر هر دو بحران بستند و ضمن حفظ خط اصیل خود، با روشنگری و تبیین اعتقادات صحیح، فرصت بهرهبرداری را از مخالفان گرفتند.
امام جواد (علیهالسلام) در برابر مخالفان مذهبی نیز از استنادات قرآنی بهره میبردند. یکی از پیروان مذهب زیدیه به نام قاسم بن عبدالرحمان، در سفر به بغداد، با امام جواد (علیهالسلام) ملاقات کرد و با استدلال ایشان، از عقاید خود دست برداشت و امامت آن حضرت را پذیرفت. او در این باره میگوید:
این شبهه در ذهن من وجود داشت که چرا و چگونه امامیه معتقدند که خداوند، اطاعت از این جوان را بر مردم واجب گردانیده است. همین که این موضوع به ذهنم خطور کرد، حضرت خطاب به من این آیه را تلاوت کردند: (فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِی ضَلَالٍ وَسُعُرٍ
)؛ (27) قوم ثمود گفتند: آیا از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟ اگر چنین کنیم، در گمراهی و جنون خواهیم بود. در این هنگام با خود گفتم: مثل این که او ساحر است و از دل من خبر میدهد. بار دیگر حضرت خطاب به من این آیه شریفه را تلاوت فرمود: (أَؤُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِن بَیْنِنَا بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ
)؛ (28) آیا وحی تنها به او نازل شده است؟ نه؛ او آدم بسیار دروغگو و خودپسند است.
وی پس از این جریان از مذهب زیدیه دست برداشت و امامت حضرت را پذیرفت. (29)
2-2- استناد به سیره و سخن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم)
سیره و سخن رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) به دلیل الگو بودن آن حضرت و تأکید قرآن، (30) از جایگاه والایی نزد مسلمانان به ویژه معصومان (علیهمالسلام) داشت و اهتمام خاصی برای تبیین و تعلیم و استناد بدان داشتند. این مهم در مناظرهها و گفتگوهای علمی و اعتقادی بسیار مهم بود. امام جواد (علیهالسلام) نیز با توجه به پذیرش سیره و سخن رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) توسط مسلمانان، بر استفاده از آن به ویژه در بحثهای فرقهای اهتمام خاصی داشتند.
آن حضرت در مباحث مختلف فقهی، اعتقادی و اخلاقی، به سیره و سخن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) استناد میکردند، چنان که در پاسخ افرادی که درباره تراشیدن سر پیش از قربانی پرسیده بودند، به سیره پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) استناد کردند (31) و یا در پاسخ فردی که درباره قبول یا رد هدیه پرسیده بود فرمودند: «رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) هرگز هدیه کسی را رد نکردند.» (32)
مهمترین استنادات امام جواد (علیه السلام) به سیره پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) را باید در مناظرهها و گفتگوهای ایشان با مخالفان فکری و در حضور خلفای عباسی دید. در گفتگویی که بین امام و یحیی بن اکثم برگزار شد، امام بارها به سخن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) استناد کردند؛ از جمله آن که یحیی درباره رضایت خداوند از برخی صحابه مبنی بر این که جبرئیل بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت: «ای محمد! خدای متعالی به شما سلام میرساند و میفرماید: من از ابوبکر راضی هستم؛ از او بپرس که آیا او هم از من راضی است؟» امام (علیهالسلام) با شنیدن این انتساب دروغ به خدا و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم)، بدون آن که برافروخته و عصبانی شوند و به گونهای که مخاطب پذیرای سخن ایشان باشد فرمودند:
من منکر فضیلت ابوبکر نیستم، ولی کسی که این خبر را نقل میکند، باید به سخن دیگر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) در حجهالوداع توجه داشته باشد که فرمودند: «کسانی که بر من دروغ میبندند، بسیار شدهاند و بعد از من نیز زیادتر خواهند شد. هر کس به عمد بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود! پس چون سخنی از من برای شما نقل شد، آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنید؛ آن چه را که با این دو موافق بود، بگیرید و آن چه را که مخالف آنها بود، رها کنید.» این روایت با کتاب خدا سازگار نیست، آن جا که میفرماید: (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
)؛ (33) ما انسان را آفریدیم و میدانیم در دلش چه چیز میگذرد و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم. آیا خشنودی و ناخشنودی ابوبکر بر خدا پوشیده بوده تا آن را از پیامبر بپرسد؟ این را عقل نمیپذیرد که خداوندی که از همه چیز انسان آگاه است، از رضایت ابوبکر آگاه نباشد. (34)
امام جواد (علیهالسلام) در پاسخ سؤال دیگر یحیی درباره برانگیخته شدن عمر نیز علاوه بر آیات قرآن، به سخن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) استناد کردند که از نبوت خود پیش از خلفت آدم خبر میدهند. (35)
هم چنین در مجلسی که فقهای آن دوره در حضور معتصم (218-227ق) درباره حد سارق و این که دست دزد از کجا قطع شود اظهارنظر کردند. بعضی مچ و برخی نیز آرنج را محل اجرای حد دانستند. امام جواد (علیهالسلام) با اشاره به خطای آنان در فتاوای خود، محل قطع را از مفصل انگشتان بیان کردند و کف دست را خارج از محل اجرای حد دانستند. ایشان در تبیین این فتوا، به سخن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) و آیات قرآن استناد کرده، فرمود:
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) سجده را بر هفت عضو دانسته و فرمودهاند: «السجود علی سبعه أعضاء؛ الوجه والیدین و الرکبتین و الرجلین، سجده بر هفت عضو انجام میشود: پیشانی، دو دست، دو زانو و دو پا». اگر دستش از مچ یا آرنج بریده شود، دیگر دستی برای سجده باقی نمیماند. از طرفی خداوند متعالی مساجد را مختص خود دانسته و فرموده است: (وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا
) (36) (یعنی بهذه الأعضاء السبعه التی یسجد علیها)؛ «مسجدها برای خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید.» منظور از مسجدها، همین اعضای هفت گانهای است که بر آن سجده قرار میگیرد و هر چه برای خداست، بریده نمیشود.
معتصم با پذیرفتن استدلال امام جواد (علیهالسلام)، دستور داد تا دست دزد از مفصل انگشتان بریده شود. (37)
3. پاسخگویی بر اساس باورهای طرف مقابل
یک اصل اساسی در گفتگوها به ویژه از نوع علمی و اعتقادی، تسلط بر مبانی و باورهای طرف مقابل و به کارگیری آن و پاسخگویی به شبهات مطرح شده بر اساس همان باورهاست. امامان معصوم (علیهمالسلام) همواره در گفتگوها به این نکته توجه داشتهاند. امام صادق (علیهالسلام) در برابر ابن ابی العوجا که برای بحث و مناظره آمد و آن حضرت را با عنوان پسر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) خطاب کرد، فرمودند:
چقدر عجیب است! تو خدا را انکار میکنی ولی شهادت میدهی که من فرزند فرستاده خدا هستم؟! (38)
امام رضا (علیهالسلام) نیز همین شیوه را در برخورد و گفتگو با مخالفان فکری و عقیدتی در پیش میگرفتند؛ چنان که در گفتگو با یکی از ثنویه که نزد آن حضرت از دوگانگی آفریدگار سخن میگفت و از امام دلیل بر یگانگی خدا میخواست، فرمودند:
سخن خودت که میگویی صانع دوتاست، خود دلیلی بر یگانگی خداوند است؛ زیرا تو ادعای دومی نمیکنی، مگر بعد از آن که یکی را اثبات کرده باشی؛ بنابراین یک آفریدگار مورد اجماع، و بیشتر از یکی مورد اختلاف است. (39)
امام جواد (علیهالسلام) نیز برخی از مخالفان را با اشاره و استناد به اعتقادات خودشان یا سخنان بزرگان آنها مجاب میکردند و سؤالات آنان را پاسخ میدادند؛ چنان که در گفتگوهای خود با یحیی بن اکثم چنین عمل کردند. یحیی با استناد به برخی روایتهای جعلی، فضایلی درباره بعضی افراد مطرح میکرد که مطرح شدن آنها در جامعه مشکلاتی را به دنبال داشت. اما آن حضرت با استناد به آیات قرآن که یحیی نمیتوانست آنها را نپذیرد و نیز با ذکر شواهدی از سخنان و روش پیشینیان مورد پذیرش او، وی را پاسخ دادند. یحیی در شأن عمر به این حدیث استناد کرد که آرامش به زبان عمر سخن میگوید. امام جواد (علیهالسلام) در پاسخ، به نکتهای استناد کردند که یحیی نتوانست آن را نپذیرد. ایشان فرمودند:
من منکر فضل عمر نیستم، ولی ابوبکر از او برتر بود؛ با این حال بر منبر گفت: «ان لی شیطانا یعترینی، فاذا ملت فسددونی؛ (40) مرا شیطانی است که بر من عارض میشود؛ هرگاه منحرف شدم، مرا به راه درست بازآورید!» (41)
4. به کارگیری روش ترکیبی
گاهی در مناظره علمی، به ویژه آن جا که پای باور دینی در میان است، استدلال باید به گونهای باشد که راه را بر هرگونه شبهه ببندد، بنابراین ممکن است لازم باشد از روشی بهره برد که هم دربردارنده عقل باشد و هم نقل؛ در نقل نیز هم به آیات الهی استناد شود و هم به سیره و سنت نبوی. حتی گاه لازم است از باورهای طرف مقابل نیز استفاده کرد که در این نوشتار از آن به عنوان روش ترکیبی یاد میکنیم.
امام جواد (علیهالسلام) با توجه به شرایط گفتگو و فهم مخاطبان و یا برای احساس نیاز به اقناع بیشتر آنان، از استدلال به شیوه ترکیبی در برابر مخالفان و طرفهای گفتگو استفاده میکردند؛ یعنی همراه استناد به آیات قرآن و روایات پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم)، از استدلال عقلی هم بهره میبردند و یا با استناد به باورهای پذیرفته طرف مقابل، او را تسلیم میکردند. چنان که در یکی از مجالس مأمون که یحیی بن اکثم و گروه بسیاری از بزرگان دربار جمع بودند و امام جواد (علیهالسلام) نیز حضور داشتند، یحیی درباره این روایت از آن حضرت پرسید که نقل شده:
جبرئیل بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت: «ای محمد! خدای متعالی به شما سلام میرساند و میفرماید: «من از ابوبکر راضی هستم؛ از او بپرس که آیا او هم از من راضی است».
امام با شنیدن این انتساب دروغ به خدا و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم)، بدون آن که عصبانی شوند، به گونهای که مخاطب پذیرای سخن ایشان باشد فرمودند:
من منکر فضیلت ابوبکر نیستم، ولی کسی که این خبر را نقل میکند باید به سخن دیگر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) در حجه الوداع توجه داشته باشد که فرمود: «کسانی که بر من دروغ میبندند، بسیار شدهاند و بعد از من نیز زیادتر خواهند شد. هر کس به عمد بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود! پس چون سخنی از من برای شما نقل شد، آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنید، آن چه را که با این دو موافق بود، بگیرید و آن چه را که مخالف آنها بود، رها کنید». این روایت با کتاب خدا نیز سازگار نیست، آن جا که میفرماید: (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
)؛ (42) ما انسان را آفریدیم و میدانیم در دلش چه چیز میگذرد و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم! آیا خشنودی و ناخشنودی ابوبکر بر خدا پوشیده بوده تا آن را از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) بپرسد؟ این را عقل نمیپذیرد که خداوندی که از همه چیز انسان آگاه است، از رضایت ابوبکر آگاه نباشد! (43)
امام در این مناظره، با استناد به آیات قرآن و روایات پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) و با استدلال عقلی و حتی با به کارگیری باورهای یحیی و بسیاری از حاضران در آن مجلس، به نقد روایت یاد شده پرداختند و ملاک ارزیابی روایات را هم به دیگران آموزش دادند.
نمونه دیگر از به کارگیری روش ترکیبی توسط امام جواد (علیهالسلام) در بیان حکم دزد بود که قبلاً اشاره کردیم.
5. تبیین فروع مسأله
در برخی مسائل و مباحث، به ویژه در جایی که به اثبات یک فرد یا جایگاه علمی او نیاز باشد، لازم است تا با تبیین زوایای مختلف مسأله این مهم به دیگران تفهیم شود. عصر امام جواد (علیهالسلام) و امامت آن حضرت در کودکی، نیاز به این مهم را بیشتر میکرد. یکی از مباحث کلامی مطرح در زمان حضرت، بحث درباره امامت بود و چون رسیدن فرد کودکی به امامت، با عقل مردم و اوضاع آن زمان سازگار نبود، از طرفی برخی از دشمنان اهل بیت (علیهمالسلام) به ویژه خاندان عباسی که پیش از آن در جریان ولایت عهدی امام رضا (علیهالسلام) حکومت خود را در خطر میدیدند و با شهادت آن حضرت، از این بابت احساس آسودگی میکردند، ازدواج امام جواد (علیهالسلام) با دختر مأمون را خطر دیگری برای حکومت میدانستند؛ (44) ولی علیرغم تصریح به آن، نمیتوانستند در برابر مأمون کاری از پیش ببرند. لذا از راه دیگری وارد شدند و با مطرح کردن جوانی حضرت و این که او آشنایی کافی با احکام دین ندارد، تلاش کردند تا مأمون را از تصمیم خود در ازدواج دخترش با امام منصرف کنند، اما وی با رد خواسته عباسیان، از آنها خواست تا با طرح پرسشهایی، دانش امام را بیازمایند. بزرگان عباسی که فرصت را برای نیل به مقصود مناسب دیدند، بر آن شدند تا با طرح پرسشهای پیچیده، امام جواد (علیهالسلام) را در تنگنا قرار دهند و با شکست دادن ایشان در میدان به ظاهر علمی، به هدف خود دست یابند و بدین صورت خلیفه را از تصمیم خود بازدارند؛ اما با پاسخهای دقیق و موشکافانه امام در پاسخ به سؤالات مواجه شدند و خود در برابر آن حضرت عاجز ماندند. آنها یحیی بن اکثم معتزلی را با وعدههایی مأمور کردند تا با طرح مسائل مشکل فقهی و کلامی، امام را شکست دهد. از این رو، وی در مجلسی که به همین منظور ترتیب داده شده بود، از امام جواد (علیهالسلام) درباره حکم شخصی پرسید که صیدی را در حال احرام کشته است. امام جواد (علیهالسلام) ابتدا به بیان شقوق مختلف مسأله پرداختند و سؤال را با طرح پرسشهای ریز به خود او برگرداندند. ایشان فرمودند:
آیا در حِل (خارج از محدوده حرم) کشته یا در حرم؟ عالم به حکم حرمت صید در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمداً کشته یا به خطا؟ شخص محرم آزاد بوده یا برده؟ صغیر بوده یا کبیر؟ برای اولین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ در شب شکار کرده یا روز؟ در احرام عمره بوده یا احرام حج؟
یحیی از این همه فروع که امام برای این مسأله مطرح نمودند، متحیر شد و آثار ناتوانی در چهرهاش آشکار گردید و زبانش به لکنت افتاد، به طوری که حاضران از ناتوانی او را در مقابل امام جواد (علیهالسلام) آگاه شدند.
مأمون که از مجالس مناظره اهداف خاصی را دنبال میکرد، خدای را سپاس گفت و خطاب به بستگان خود که مخالف ازدواج بودند گفت: «آیا اکنون آن چه را که قبول نداشتید فهمیدید؟» سپس رو به امام کرد و از آن حضرت خواست تا دخترش، را به عقد خود درآورد. (45)
پس از مراسم ازدواج و هنگامی که مأمون با خواص اطرافیان خود تنها شد، از امام جواد (علیهالسلام) خواست تا پاسخ فروض مسأله را بیان فرماید. امام نیز با رعایت حال مخاطب، فروض مختلف را پاسخ داده فرمود:
اگر محرم در حِلّ (خارج از حرم) شکار کند و شکار از پرندگان بزرگ باشد، کفارهاش یک گوسفند و اگر در حرم باشد، کفارهاش دو برابر است؛ اگر جوجه پرندهای را در بیرون حرم بکشد، کفارهاش یک بره است که تازه از شیر گرفته شده و اگر در حرم باشد، علاوه بر بره قیمت آن جوجه را نیز باید بدهد؛ اگر شکار از حیوانات وحشی باشد، کفاره گورخر در خارج حرم یک گاو، کفاره شترمرغ یک شتر و کفاره آهو یک گوسفند است و کفاره هر کدام از اینها اگر در حرم کشته شوند، دو برابر میشود.
حضرت محل ذبح قربانی در احرام حج را منی و در احرام عمره مکه معرفی کردند و کفاره شکار برای عالم و جاهل به حکم را یکسان دانستند، با این تفاوت که در صورت عمد، (علاوه بر وجوب کفاره) مرتکب گناه نیز شده اما در صورت خطا، گناهی بر او نیست. کفاره شخص آزاد بر عهده خود او و کفاره برده به عهده صاحبش است و بر صغیر کفاره نیست، ولی بر کبیر واجب است و عذاب آخرت از کسی که از کردهاش پشیمان شده، برداشته میشود، اما آن که پشیمان نیست، کیفر خواهد شد. (46)
آنگاه مأمون از امام (علیهالسلام) خواست تا او نیز از یحیی سؤال بکند. حضرت سؤالی مطرح فرمودند که یحیی از پاسخ عاجز ماند و خلیفه از امام خواست تا خود پاسخ دهد و امام پاسخ آن را بیان فرمودند. (47)
نتیجه
امام جواد (علیهالسلام) از فضای مناسبی که در سایه گسترش مباحث عقلی و مناظره علمی به وجود آمده بود، برای ترویج باورهای صحیح اسلامی بهره بردند و برای اصلاح کجرویها و جلوگیری از سوء استفادهها از فضای موجود، در مناظرات حضور فعال داشتند. ایشان در دو بعد علمی و رفتاری، اقدامات خاصی را انجام دادند، ضمن احترام به مخالفان و شنیدن دیدگاههای آنها و پرهیز از تندی و عصبانیت، به شیوه مناسب پاسخگوی آنها بودند. نکاتی را در مناظرات امام، مانند استدلال عقلی، استناد به آیات قرآن و تمسک به سیره و سخن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) میتوان به عنوان اصول مورد توجه و تأکید برشمرد؛ چنان که در مباحث مختلف فقهی، کلامی، اعتقادی و حتی اجتماعی و سیاسی از آنها بهره میبردند و در کنار این مهم، از برخی روشهای دیگر نیز استفاده میکردند؛ مانند استفاده از باورهای مخالفان در رد عقاید آنها و یا به کارگیری روشهای ترکیبی که هر کدام را به حسب مورد و با توجه به اوضاع و نیز سطح مخاطبان به کار میگرفتند.
نمایش پی نوشت ها:
1. استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
2. (ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَه وَالْمَوْعِظَه الْحَسَنَه وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ)؛ سوره نحل، آیه 125.
3. سوره ابراهیم، آیه 4.
4. کلینی، کافی، ج 1، ص 23 و ج 8، ص 268؛ ابن شعبهی حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص 37.
5. طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 2، ص 445-449.
6. نهج البلاغه، خطبه 206، ص 323.
7. مجلسی، بحارالانوار، ج 3، ص 57-58.
8. طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 448.
9. همان، ص 446-448.
10. همان، ص 447.
11. همان، ص 445؛ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 286.
12. مسعودی، اثبات الوصیه، ص 221؛ بحرانی، عوالم المعارف، ج 23، ص 550 و 551.
13. طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 445-449.
14. همان، ج 2، ص 448.
15. همان، ص 447.
16. همان.
17. سوره بقره، آیه 229.
18. طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 441.
19. از جمله آیه 12 سوره مریم که میفرماید: «یَا یَحْیَى خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّه وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا
» که در آن با صراحت از نبوت حضرت یحیی (علیهالسلام) در خردسالی خبر میدهد و نیز آیاتی که به نبوت حضرت یوسف اشاره دارند.
20. کلینی، همان، ج 1، ص 384؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ص 218.
21. سوره احزاب، آیه 7.
22. سوره حج، آیه 75.
23. طبرسی، همان، ج 2، ص 449.
24. این روایت از جهات مختلف و با دلایل متعدد عقلی و نقلی پذیرفتنی نیست و مهمترین دلیل بر رد آن این است که به گواهی شواهد تاریخی، خلیفه دوم هرگز چنین فضیلتی برای خود مطرح نکرده و اطرافیان او نیز در زمان حیاتش از چنین نکتهای استفاده نکرده و به آن احتجاج نکردهاند.
25. سوره انفال، آیه 33.
26. طبرسی، همان، ج 2، ص 449.
27. سوره قمر، آیه 24.
28. سوره قمر، آیه 25.
29. اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج 2، ص 363.
30. لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَه حَسَنَه لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا
؛ (سوره احزاب، آیه 21).
31. کلینی، کافی، ج 4، ص 504.
32. کشی، اختیارمعرفه الرجال، ج 2، ص 610.
33. سوره ق، آیه 16.
34. «مَا تَقُولُ یَابنَ رَسُولِ اللهِ فِی الخَبَرِ الَّذِی رُویَ أنَّهُ نَزَلَ جبرئیل علی رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) و قالَ یا مُحمَّدُ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُقرئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ سَل أبَابَکر هَل هُوَ عَنّی رَاضٍ فَإنِی عَنهُ رَاضٍ؟ فَقَالَ أبُوجَعفَر (علیهالسلام) لَستُ بمنکرٍ فضلَ أبی بَکرٍ وَ لَکِن یَجِبُ عَلَی صَاحِبِ هَذَا الخَبَرِ أن یَأخُذَ مِثَالَ الخَبَرِ الَّذِی قَالَهُ رَسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه و آله و سلم) فِی حَجَّه الوَدَاعِ قَد کَثُرَت عَلَیَّ الکَذَّابَه وَ سَتَکثُرُ بَعدِی فَمَن کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِداً فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ مِنَ النَّارِ فَإِذَا أتَاکُمُ الحَدِیثُ عَنَی فَاعرِضُوهُ عَلَی کِتَابِ اللهِ وَ سُنَّتی فَمَا وَافَقَ کِتابَ اللهِ وَ سُنَّتی فَخُذَوا بِهِ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللهِ وَ سنَّتی فَلا تأخُذُوا بِهِ وَ لَیسَ یُوَافِقُ هَذَا الخَبَر کِتَابَ الله قال اللهُ تعالی (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ) فَاللهُ عَزَّوَجَلَّ خَفِیَ عَلَیهِ رِضاءُ أبِی بَکرٍ مِن سَخَطِهِ حَتَّی سَألَ عَن مَکنُونَ سِرِّهِ؟ هَذَا مُستَحِیل فِی العُقُول (طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 8-447).
35. همان، ص 448.
36. سوره جن، آیه 18.
37. عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 1، ص 320.
38. کلینی، همان، ص 72.
39. صدوق، توحید، ص 270.
40. این سخنان ابوبکر با اندکی تفاوت در منابع متعددی آمده است برای نمونه نک: ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج 1، ص 34؛ تاریخ طبری، ج ، ص 224؛ ابن عبدربه اندلسی، عقدالفرید، ج 4، ص 150.
41. طبرسی، همان، ج 2، ص 448.
42. سوره ق، آیه 16.
43. «مَا تَقُولُ یَابنَ رَسُولِ اللهِ فِی الخَبَرِ الَّذِی رُویَ أنَّهُ نَزَلَ جبرئیلُ عَلی رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) و قالَ یا مُحمَّدُ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُقرئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ سَل أبَابَکر هَل هُوَ عَنّی رَاضٍ فَإنِی عَنهُ رَاضٍ؟ فَقَالَ أبُوجَعفَر (علیهالسلام) لَستُ بمنکرٍ فضلَ أبی بَکرٍ وَ لَکِن یَجِبُ عَلَی صَاحِبِ هَذَا الخَبَرِ أن یَأخُذَ مِثَالَ الخَبَرِ الَّذِی قَالَهُ رَسُولُ اللهِ (صلّی الله علیه و آله و سلم) فِی حَجَّه الوَدَاعِ قَد کَثُرَت عَلَیَّ الکَذَّابَهُ وَ سَتَکثُرُ بَعدِی فَمَن کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِداً فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ مِنَ النَّارِ فَإِذَا أتَاکُمُ الحَدِیثُ عَنَی فَاعرِضُوهُ عَلَی کِتَابِ اللهِ وَ سُنَّتی فَمَا وَافَقَ کِتابَ اللهِ وَ سُنَّتی فَخُذَوا بِهِ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللهِ وَ سنَّتی فَلا تأخُذُوا بِهِ وَ لَیسَ یُوَافِقُ هَذَا الخَبَر کِتَابَ الله قال اللهُ تعالی و لَقد خَلقَنا الإنسانَ وَ نَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُهُ وَ نَحنُ أقرَبُ إِلَیهِ مِن حَبلِ الوَریدِ فَاللهُ عَزَّوَجَلَّ خَفِیَ عَلَیهِ رِضاءُ أبِی بَکرٍ مِن سَخَطِهِ حَتَّی سَألَ عَن مَکنُونَ سِرِّهِ؟ هَذَا مُستَحِیل فِی العُقُول (نک: طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 8-447).
44.شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 281.
45. مفید، همان، ج 2، ص 281-284؛ طبرسی، همان، ج 2، ص 444.
46. مسعودی، همان، ص 223-226؛ طبرسی، همان، ج 2، ص 443-446؛ مفید، همان، ج 2، ص 283-288.
47. طبرسی، همان، ج 2، ص 444.
نمایش منبع ها:
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، تصحیح علی اکبر غفاری، چاپ دوم، قم، جامعه مدرسین، 1404ق / 1363ش.
ابن سعد، محمدبن منیع، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، چاپ اول، بیروت دارالکتب العلمیه، 1410/ 1990.
ابن عبدربه، احمدبن محمد، عقدالفرید، تحقق برکات یوسف، چاپ اول، بیروت، دارارقم بن ابی ارقم، 1999.
ابن قتیبه دینوری، ابومحمدعبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، چاپ اول، بیروت، 1410ن/ 1990 م.
ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال الدین میردامادی، چاپ سوم، بیروت، دارالفکر و دارصادر، 1414ق.
اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه (علیهمالسلام)، چاپ اول، قم، نشر رضی، 1421ق.
بحرانی، عبدالله، عوالم المعارف، چاپ اول، قم، مؤسسه المهدی، 1413ق.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عنان داودی، چاپ اول، بیروت، دارالقلم دارالشامیه، 1412ق.
طبرسی، احمدبن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، چاپ اول، مشهد، نشر مرتضی، 1403ق.
طبری، ابوجعفر بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، چاپ دوم، بیروت، دارالتراث، 1387/ 1967 م.
طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق.
عیاشی، محمدبن مسعود، تفسیر العیاشی، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه، 1380 ق.
کشی، محمدبن عمر، اختیار معرفه الرجال، چاپ اول، مشهد، دانشگاه مشهد، 1409.
کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، چاپ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403ق.
مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، چاپ سوم، قم، انتشارات انصاریان، 1384 ش/ 1426ق.
مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسه آل البیت (علیهمالسلام)، چاپ اول، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1395)، مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد (علیهالسلام) (جلد سوم)، قم: انتشارات مرکز مدیریت حوزههای علمیه، چاپ اول.