نویسنده:آیت الله مجتبى تهرانى
غیبت بر چند قسم است:
1. گفتارى
غیبت گفتارى مشهورترین نوع غیبت است، یعنى انسان، نقص برادر مؤمنش را به دیگران بگوید.
2. نوشتارى
شخص، عیبى را که مىخواهد بگوید، بنویسد؛ در این صورت به جاى شنونده، خواننده وجود دارد.
3. کردارى
فرد عیب دیگرى را با نمایش به دیگران بفهماند.
4. کنایى
کسى با استفاده از جملههایى کنایى، عیوب دیگرى را در غیاب او به دیگران بفهماند؛ جملههایى مثل «خدا را شکر که به ما ریاست نداد» یا «از بىحیایى به خدا پناه مىبرم» که کنایه از بىلیاقتى و بىحیایى شخص غایب هستند.
5. اشارهاى
یعنى با اشارهاى دست و سایر اعضا، عیب دیگرى را بازگوید که اشاره مىتواند لفظى یا عملى باشد.
روایت شده که زنى وارد خانه پیامبر (ص) شد و میهمان عایشه بود. وقتى برخاست و رفت، عایشه با دستش اشاره کرد و با این اشاره مىخواست بگوید که او کوتاه قد بود. حضرت فرمود:
قد اغتبتها.
تو از آن زن غیبت کردی. [1]
انواع عیب و نقص
در مباحث پیشین آورده شد: غیبت آن است که انسان پشت سر برادر یا خواهر مؤمنش عیب یا نقصى را که نزد مردم معروف نبوده یا شنونده نمىداند، باز گوید.
حال باید به بحث از انواع و چگونگى این عیب و نقص پرداخته شود.
عیب ونقص اقسامى دارد که عبارتند از:
1. نقص روانى و نفسانى: مانند آن که شخص به رذیلهاى مانند حسد یا تکبر مبتلا باشد و پشت سر او یه این رذایل اشاره شود.
2. نقص بدنى: مانند آن که شخص بیمارى یا نقص عضوى دارد که کسى از آن آگاه نیست.
3. نقص دینى: مثل آن که شخص در نماز سستى کند و در جایى که او حضور ندارد، این عیب را مطرح کنند.
4. نقص مالى: مانند آن که پشت سر مؤمن آبرومندى که توانایى مالى ندارد، سخنانى دال بر فقر و ناتوانى مالى او به زبان آورده شود یا به طریقى دیگر فهمانده شود. این عمل اگر از روى دلسوزى هم باشد، غیبت به شمار مىآید.
5. نقص نسبى: مانند آن که بگوید پدر یا اجداد فلان شخص، خسیس یا فاسق یا… بودهاند.
برخى بزرگان، بیان نقصهاى موجود در لباس، خانه و سایر متعلقات شخص را نیز غیبت به شمار آوردهاند. [2]
پی نوشت ها:
[1]. قالت عایشه دخلت علینا امراه فلما ولت او مأت بیدى أنها قصیره. فقال النبى (ص) قد اغتبتها. ورام بن ابى فراس: مجموعه ورام، ج 1، ص 118.)[2]. فیض کاشانى: المحجه البیضاء، ج 5، ص255.
منبع:اخلاق الهى (آفات زبان ) ج4 ص 33