مجرد ماندن صدها برابر برتر از ازدواج غلط است.
اگرچه ازدواج و تشکیل خانواده بهترین و متعالی ترین شکل پیوند رابطه زن و مرد است و یکی از راههای رسیدن به خوشبختی، سعادت و کمال است اما این امر میسر نخواهد شد مگر اینکه دست به انتخابی درست زد. ازدواج غلط نه تنها به فرد بلکه به خانواده ها و جامعه صدمات بسیار سنگین و گاهی جبران ناپذیری می زند و این در حالی است که با اندکی صرف وقت و مطالعه و مسئولیت پذیری و واقع بینی می توان حداقل بیش از 90% موارد انتخابهای غلطی را که غالباً به طلاق منجر می شود، جلوگیری نمود.
از ازدواج با افراد زیر جداً خودداری کنید
(البته اگر قصد ازدواج بر پایه عشق محبت و رسیدن به خرسندی و خشنودی در زندگی دارید و نمی خواهید بر اساس شانس عمل کنید).
* فرد با هر نوع اختلال شخصیتی (مگر اینکه خود را درمان کرده باشد)(به فصل 3 مراجعه کنید)
* فرد با هر نوع بیماری روانی (مگر اینکه تحت درمان کامل بوده باشد)
* فردی که به خاطر شما دست به خودکشی زده باشد یا تهدید به آن کند (او به یک روانشناس و روانپزشک نیاز دارد تا شما)
* کسی که مسائل مهم را از شما کتمان کرده باشد و یا دروغ (های) مهمی گفته باشد (حتی اگر تا حد مرگ دوستش داشته باشید یا شما را به ظاهر دوست داشته باشد).
* فرد عصبی مزاج و خشمگین، پرخاشگر و بد دهن (مگر اینکه با کمک تخصصی خود را معالجه کرده باشد)
* فرد کنترل کننده
* فردی که به خاطر شما از زندگی قبلی اش خارج شده باشد.
* فرد ناامن و بدبین (مگر اینکه با کمک تخصصی بهبود یابد)
* فرد با اختلاف سنی 20 سال (و ترجیحاً بیش از 10 سال)
* فردیکه کشش و میل جنسی به او ندارید.
* فردیکه اختلاف اعتقادی مذهبی (و تا حدی نژادی و فرهنگی) بارز با شما دارد.
* کسی که حداقل یکی دو دوست صمیمی ندارد (نه دوست ساده و معمولی)
* فرد معتاد (به مواد مخدر، قمار، بازیهای کامپیوتری و…)
نکته: احتمال شکست در هر یک از موارد فوق بیش از 90 درصد خواهد بود.
زنگ خطرها و علائم هشدار دهنده
وجود هر یک از موارد زیر زنگ خطری برای انتخاب نامناسب بوده و توصیه می شود قبل از ازدواج به کمک یک مشاور متخصص و با تجربه اشکالات موجود را اصلاح کرده و آنگاه تصمیم نهایی را گرفت:
* اگر هر یک از شما بطور دائم و جدی می پرسید: « منو دوست داری؟؛ آیا واقعاً برات مهم هستم؟ » چنین افرادی دارای حرمت نفس بسیار پایین (و گاهی برخی از اختلالات شخصیتی) بوده و هیچ چیز باعث اطمینان خاطر آنها نخواهد شد مگر اینکه حرمت نفس خود را پرورش دهند.
* اگر در دوران آشنایی و نامزدی بیشتر اوقاتی را که با هم هستید به کشمکش و جر و بحث بدون رسیدن به نتیجه، حل مسئله و یا تفاهم و توافق می گذرد شما دارای رابطه عشق و نفرت (love -hate relationship) بوده و بعد از ازدواج فشار و استرس وارده بیشتر و اختلافات و مشاجرات شما بدتر خواهد شد.
* اگر شما با برخی از ویژگیها و خصیصه های پدر و مادرتان مشکل دارید و نامزد شما نیز همان ویژگیها را (با شدت و ضعف متفاوت) دارد. اگر شدت اذیت و آزار این ویژگیها در مورد والدین تان به شما نمره 10 باشد، در مورد نامزدتان (در زمان زندگی اشتراکی) نمره ی 20 خواهد شد و حتماً قادر به تحمل آن نخواهید بود.
* اگر نامزدتان از نظر شخصیتی بسیار شبیه پدر یا مادرتان باشد (و حتی پدر یا مادرتان را در ذهن تان تداعی کند). در این حالت کمی بیشتر دقت کنید که آیا نامزدتان برای شما بیشتر به صورت یک خواهر یا برادر بزرگتر به نظر نمی رسد؟ آیا او همچون پدر یا مادرتان پند و اندرز، بکن و نکن و کنترل کردن ندارد؟ آیا او آنچه را که پدر/مادرتان در آن قصور و کوتاهی کردند، برای شما تأمین و برآورده نمی کند؟ اگر این چنین است رابطه شما رابطه پدری مادری و فرزندی (ولی هم سن) است و ازدواج موفق رابطه دو انسان تقریباً کامل، بالغ و برابر است نه پدر/مادر و فرزند (در این حالت شما بایستی با مطالعه و کمک مشاور ابتدا گذشته بد خود را کشته و به خاک بسپارید و آمادگی های لازم از جمله افزایش حرمت نفس را بدست آورید و نامزدتان نیز اصلاحات زیادی در خود بوجود آورد و دست از پدری یا مادری بردارد و آنگاه که به این مرحله رسیدید، تصمیم نهایی خود را بگیرید).
* اگر در طول مدت آشنایی و نامزدی چیزهایی پیش می آید که شما را مأیوس می کند ولی شما دائم به خود می گویید که اشکالی ندارد با ازدواج بسیاری از چیزها بهتر خواهد شد. خیر! مسائل و مشکلات جدی حل و اصلاح نشده با ازدواج بدتر می شوند، نه بهتر.
* اگر نامزدتان علایق و فعالیتهای شما را تأیید می کند (حرف) ولی بعداً انتقاد می کند (عمل) که شما وقتی زیادی برای آن موضوع و مورد صرف می کنید. این مورد یکی از نمونه های تفاوت گفتار و عمل است (صدای عمل بلندتر از گفتار است). اگر شما از احساسات و افکار و مقاصد واقعی طرفتان مطمئن نیستید، به رفتار او توجه کنید نه گفتارش. و اگر آنها با هم همخوانی نداشتند، در ازدواج با چنین فردی تعلل کنید.
* اگر از کسی خوشتان آمد و به اصطلاح شیفته او شدید ولی نتوانستید به معنی واقعی حداقل پنج ویژگی خوب و مثبت و پنج ویژگی منفی و نامطلوب او را مشخص کنید و دلیل و توضیح کافی و منطقی برای آنها داشته باشید، مراقب باشید که شما شیفته او شده اید نه عاشق او (در این حالت زود بله را نگویید و به خود فرصت دهید تا یکدیگر را بهتر بشناسید).
* اگر مدتی پس از آشنایی، یک روز کامل را در منزل با هم بوده و بدون تماشای تلویزیون و استفاده از کامپیوتر (و بدون معاشقه یا ارتباط جنسی) حوصله تان سر رفته است. به نظر خنده دار می رسد؟! اما حال تمامی تفریحات و سرگرمی های مشترک تان، روابط اجتماعی (از جمله دوستان) و غیره را کنار بگذارید و آنگاه از خودتان بپرسید آیا او را واقعاً می شناسید؟ مجذوب چه چیزهای او شده اید؟ آیا چیزی برای گفتن و به مشارکت گذاشتن و گذراندن اوقاتتان با او بخوبی دارید؟ اگر این چنین بود آنگاه مواهب و امکانات زندگی، شیرینی رابطه تان را دو چندان خواهد کرد و در غیر این صورت رابطه تان به حکم بیمار نزدیک به موت خواهد بود که فقط به کمک دارو و دستگاههای مختلف زنده خواهد ماند.
* مدت زمان کمی از رابطه قبلی شکسته خورده، گذشته است. پایان هر نوع رابطه جدی (بدلیل اختلاف یا در اثر مرگ) برای مدتها با خود درد و رنج به همراه خواهد داشت و رابطه یا ازدواج در این شرایط حکم دارو را دارد و نه غذا (و پس از رفع درد و رنج دیگر فرد دارو را کنار خواهد گذاشت). این افراد نیاز به یک مشاور یا روانشناس باتجربه دارند تا بتوانند به حالت عادی بازگردند و چنین مسئله ای نیز زمان بر است. به همین دلیل توصیه می شود افراد حداقل برای 6 ماه (و ترجیحاً یکسال) پس از ختم یک رابطه جدی وارد هیچ نوع رابطه احساسی عاطفی جدیدی نشوند (حتی اگر در اثر فوت دیگری باشد).
* فرد معتادی که مرحله نقاهت را پشت سر نگذاشته باشد. اعتیاد فقط عادت به مصرف مواد مخدر محسوب نمی شود بلکه مصرف الکل، زیاده روی در سکس، پرخوری، پرکاری، قمار، ولخرجی، زیاده روی در ورزش و یا حتی بازیهای کامپیوتری یا وابستگی به کامپیوتر جزو اعتیاد به شمار می روند و تا زمانیکه فرد کمک تخصصی دریافت نکرده باشد و شش ماه تا یکسال از ترک آنها نگذشته باشد و ثابت نکرده باشد که ترک کرده است، به قول او اکتفا نکنید و در ازدواج با او تعلل کنید (مورد دیگری از توجه به عمل و نه حرف).
* اگر دو نفر شما کاملاً مخالف و در دو نقطه مقابل هم قرار دارید. اگرچه تضادها در ابتدا جالب و جذاب به نظر می رسند ولی پس از ازدواج بلای جان هم خواهند شد (مثلاً در دید فرد مقابل یک فرد مقتصد پس از ازدواج به یک فردی کاملاً خسیس و یک فرد دست و دل باز به یک فرد کاملاً ولخرج تبدیل خواهد شد). در این موارد اگر دو نفر واقعاً یکدیگر را دوست دارند و به هم علاقمند شده اند و می خواهند رابطه شان به یک سرانجام خوبی ختم شود بایستی قبل از ازدواج به کمک یک مشاوره خوب آن ویژگیهای شخصیتی ناسالم (ولی هرچند طبیعی) را اصلاح کنند تا به هم نزدیک شوند.
* اگر مرد فردی شدیداً آرام و کم صحبت و یا کاملاً مطیع باشد (به اصطلاح حرف گوش کن باشد). چنین ویژگی معمولاً دلایل ناسالمی همچون کودک آزاری، اعتیاد والدین، حرمت نفس پایین و یا بی احساسی عاطفی دارد و این مسئله در زندگی اشتراکی برایتان تحمل ناپذیر خواهد شد.
* اگر زن فردی کمال پرست باشد (خرده بین، ایرادگیر، سخت گیر، رفتارهایی در حد وسواس، پرتوقع، مضطرب، موفق، بسیار جدی، بسیار منظم، انعطاف ناپذیر و…).
* اگر نازمزدتان خصیصه هایی دارد که تحملش برای شما سخت باشد (مثلاً پوشش، آرایش و…) و شما بدلیل ترس از ناراحت شدن او، اظهارنظر و عقیده نمی کنید. اگرچه در این مرحله شما ممکن است تحمل کنید ولی پس از ازدواج تقریباً غیرممکن و دردسرساز خواهد شد.
* اگر احساس می کنید به کرات مورد بازیچه قرار گرفته اید. افراد بازیچه گر (manipulative) افرادی ریاکار (خودآگاه یا ناخودآگاه) و خودخواهی هستند که برای رسیدن به خواسته و هدفشان از هر حقه و حیله ای استفاده می کنند (دادن احساس گناه به طرف مقابل، برانگیختن، سوء استفاده از احساسات، تحقیر، سرزنش و…)(به زبان ساده، با پنبه سر می برند).
* اگر طرفتان خصوصیات فرد خودشیفته را دارد.
* اگر طرفتان حتی سر چیزهای ساده و جزئی نیز واکنش شدید نشان می دهد (و دیگران نیز این را تأیید می کنند). این می تواند یکی از نشانه های فرد عصبی (neurotic) باشد (به فصل 3 و 9 مراجعه کنید).
* اگر شدیداً و واقعاً احساس تنهایی می کنید. احساس تنهایی (و نه تنها بودن) از نشانه های مهم، اصلی و ثابت افسردگی است. در این حالت شما به یک دوست یا حیوان دست آموز و روانشناس نیاز دارید و نه همسر.
* اگر چندین بار رابطه تان به هم خورده است و مجدداً به هم بازگشته اید. در این حالت تا زمانیکه مشاوره تخصصی نگرفته اید فکر ازدواج را از سرتان بیرون کنید.
* اگر نظر و حس تان نسبت به طرف مقابل از زمانی به زمانی دیگر شدیداً در تغییر است. حتماً مشاوره تخصصی دریافت کنید.
* اگر برای رفع نواقص و کمبودهایتان و یا رسیدن به اهدافتان قصد ازدواج دارید. ابتدا خود را کامل کنید، بعد ازدواج .
* اگر در یک رابطه برابر قرار ندارید. نشانه های رابطه نابرابر عبارتند از:
ــ در تصمیم گیریهای مشترک عقاید و نظرات او مهمتر از نظرات و عقاید شما باشد (و یا برعکس).
ــ در موضوعاتی که بر روی آن اتفاق نظر ندارید او یا شما بندرت سازش و مصالحه می کنید (اکثراً یکی از شماها بایستی بپذیرد).
ــ در بیشتر مباحثات و کشمکش ها او یا شما برنده هستید.
ــ در تصمیم گیریها در مورد موضوعات مهم زندگی (محل زندگی، روش پیشگیری از حاملگی و…) او یا شما بیشتر تصمیمات را بگیرد.
ــ تقریباً همیشه نیازها و احتیاجات او مقدم بر نیازها و احتیاجات شما باشد، یا برعکس.
ــ متوجه می شوید که برای فیصله یافتن قضیه عموماً شما بایستی کوتاه بیایید و تسلیم شوید و یا برعکس.
نکته: حتی اگر در تمامی موارد فوق بطور منطقی و عقلانی حق با طرف مقابل تان باشد باز هم نمایانگر اشکال (عدم برابری) در رابطه است و در این حالت شما بایستی از طریق مطالعه، آگاهی و کارکردن خود را به سطح بالاتری برسانید (رابطه استاد و شاگردی فقط برای سرکلاس خوب است نه برای زندگی اشتراکی).
* اگر حرمت نفس یکی از طرفین (و یا هر دو) شدیداً صدمه دیده باشد.
* زمانی که با هم بیرون می روید دائم مواظب و نگران رفتار، حرکات، گفتار و یا پوشش خود هستید تا احساس برابری و تناسب کنید و یا او ناراحت نشود. به عبارت ساده تر، بجز تفاوت مختصر اگر نمی توانید با نامزدتان همان فردی باشید که با دوستان هم جنس خود هستید (یعنی خود واقعی تان نباشید) شما سنخیت و صمیمیت چندانی با هم ندارید.
* اگر معتقدید که حتماً بایستی مرد از زن تقاضای ازدواج و خواستگاری کند.
توجه: اگر هیچ یک از موارد فوق در مورد هر دوی شما صدق نمی کند، و به هم علاقه مندید بدون هیچ درنگی تاریخ مراسم عروسی خود را مشخص کنید (مبارک باد!)(البته مطالعه کتاب « مسائل و مشکلات زناشویی و راه کارها » فراموش نشود!)
منبع مقاله :
ساداتیان، اصغر؛ آذر، ماهیار؛ (1389) آمادگی و شرایط لازم برای ازدواج، تهران: ما و شما، چاپ اول.