شتاب پیش از توانا شدن و درنگ پس از فرصت یافتن نشانه نادانی است.
تقریباً در تمامی موجوداتی که توانایی و قابلیت خود القاحی وجود ندارد، مکانیسم هایی برای جذب جفت و انتخاب وجود دارد که بجز انسان، در سایر موارد به صورت فطری (ژنتیکی) است ولی در انسان نه تنها عوامل جذب کننده ناخودآگاه وجود دارد بلکه افراد براساس معیارهای خاصی که تحت تأثیر باورها، ارزشها و اهدافشان است دست به انتخاب جفت یا همسر مورد علاقه خود می زنند. بایستی توجه داشت که اگرچه کشش و انتخاب، رابطه تنگاتنگی با هم دارند ولی دو موضوع کاملاً متفاوت هستند. جذب و کشش (غالباً فیزیکی) یک حالت احساسی عاطفی است ولی انتخاب یک تصمیم هدفمند و خودآگاه است که براساس اهداف، آرزوها، باورها و احساسات و عواطف صورت می گیرد و لذا در مواردی ممکن است فرد مجذوب کسی شود ولی او را برای زندگی اشتراکی کاندید مناسبی نداند و یا حتی برعکس. آنچه که در زیر آورده شده است نتایج بدست آمده از مطالعات جوامع غربی است ولی با شدت و حدتی متفاوت می توان در مورد فرهنگ غالب ایرانی ها در حالتی که دختر و پسر به هم محرم شده اند (صیغه محرمیت) ولی هنوز ازدواج نکرده اند، تعمیم داد.
عوامل دخیل در کشش و جذب
آنچه که در زیر آورده شده است در مورد اکثر افراد (نه همه) صدق می کند:
* سن:
در رابطه با سن تمایل و گرایش زن و مرد متفاوت است. زنان عموماً تا حوالی 40 سالگی به افراد مسن تر از خود گرایش بیشتری دارند و از آن به بعد کم کم به هم سن و یا کوچکتر از خود هم تمایل و گرایش نشان می دهند. اما مردان تا حوالی 20 سالگی اکثراً جذب افراد مسن تر، در 20 تا 30 سالگی جذب هم سن و سالان و بعد از آن جذب زنان کوچکتر از خود می شوند.
* ظاهر:
تقریباً تمامی افراد مجذوب و بدنبال زیبایی درون و برون هستند ولی اولین چیزی که خود را نمود می سازد، زیبایی بیرون و ظاهری است. چه زنان و چه مردان (طبیعی) مجذوب افراد زیبا، خوش اندام و خوش سیما می شوند. اما فقط درصد کمی از افراد جامعه تقریباً دارای تمامی جنبه های زیبایی هستند (بسیار زیبا) و اکثر افراد جامعه متوسط و زیبا هستند. در این حالت زیبایی به صورت یک امر نسبی (و نه مطلق) تبدیل خواهد شد و در نتیجه تفسیر و برداشت افراد (خصوصاً الگوهای ذهنی شکل گرفته شده در دوران کودکی) تعیین کننده زیبایی فرد مورد نظر خواهد بود (لیلی به چشم مجنون خوش است). به همین دلیل فردی ممکن است از دید عده ای زیبا به نظر برسد و از دید عده ای دیگر نه. مسئله دیگر این است که زیبایی همیشه معادل جذاب بودن نیست و حالت کلی چهره و اندام نیز در آن نقش ایفاء می کند. در کل، لبخند تقریباً تمامی افراد را زیباتر و جذاب تر می کند.
مؤلفه های دخیل در زیبایی چهره در زنان و مردان متفاوت است. در زنان تناسب و تقارن در اجزاء صورت و اندام (در کل صورت ظریف، چشمان نسبتاً بزرگ، خطوط لب های برجسته و واضح، خط چشم افقی یا به بالا) پاهای نسبتاً کشیده و نسبت کمر به باسن بین 0/67 تا 1/1 برای مردان جذاب تر است. در مقابل، در مردان عموماً تناسب و تقارن ظاهری مردانه (دماغ متوسط تا کمی درشت، لب های برجسته و واضح، پیشانی بلند و ابروهای برآمده و فک پایین نسبتاً پهن، چهارشانه و عضلانی بودن) و نسبت کمر به لگن بین 0/8 تا 1 برای زنان جذاب تر است.
مسئله مهمتر از زیبایی در تعیین علاقه و کشش به دیگری میزان شباهت و یادآوری چهره فرد مورد نظر با چهره ی فردی است که در دوران کودکی فرد با او انس و الفت گرفته است که معمولاً مادر (در مورد پسران) یا پدر (در مورد دختران) است. به عبارت دیگر یک مرد بیشتر جذب زن یا زنانی می شود که شباهت بیشتری با مادر خود دارد و همین طور یک دختر بیشتر جذب مردی می شود که شبیه و یادآور چهره پدر باشد (حتی رنگ موها، چشم ها و حالت صورت). بر همین اساس افرادیکه در زمان تولدشان پدر یا مادرشان بیش از 30 تا 35 سال سن داشته اند بیشتر جذب افراد با اختلاف سنی نسبتاً بالا می شوند (مثلاً مرد 25 سال جذب زن 30 ساله به بالا می شود). به همین دلیل آن دسته از افرادیکه در دوران کودکی عمدتاً تحت مراقبت و نگهداری پدر و مادر بزرگ خود بوده اند (در واقع پدر و مادر اصلی آنها پدربزرگ و مادربزرگشان بوده است) معمولاً کشش و تمایلی به افراد مسن (پیر) پیدا خواهند کرد (البته دانستن خود این مسئله و برقرار کردن یک گفتگو با خود در مورد نادرستی این کشش به مقدار زیادی باعث کاهش این تمایل و کشش می شود).
مسئله دیگر در رابطه با کشش ظاهری، تشابه فرد با شخص مورد نظر است. یعنی هرچه شخص مورد نظر بیشتر شبیه فرد باشد، کشش به او نیز بیشتر خواهد بود (کبوتر با کبوتر، باز با باز).
نکته: بدون شک نقش پوشش و آرایش در همان لحظات اول برخورد در کشش و جذب دیگران را نبایستی نادیده گرفت.
* بوی بدن:
بوی بدن در حیوانات یکی از مهم ترین وسایل برای جذب و انتخاب جفت است. اما این سیستم در اکثر مردان تقریباً جایگاهی ندارد ولی در زنان همچنان کمی نقش ایفاء می کند. در مطالعات دیده شده است که برای زنان، بوی مردانی که از نظر محتوی ژنی سیستم ایمنی (MHC) با آنها تفاوت بیشتری دارد، جذاب تر است (فرزند چنین زوجی از نظر سیستم ایمنی قوی تر خواهد بود). همچنین بوی زنان در نیمه اول قاعدگی (خصوصاً در اواسط سیکل) جذاب تر است. بوی طبیعی بدن بویی است که فرد بدون خوردن مواد غذایی خاص مؤثر بر بو (سیر، ادویه جات، گوشت قرمز بسیار و…) بعد از یک استحمام ساده (بدون استفاده از شوینده های معطر) برای چندین ساعت دارد.
نکته: در یک مطالعه دیده شده است که زنان مصرف کننده داروهای ضد بارداری تمایل بیشتری به مردان با ویژگی های مردانه کمتر (ظریف تر و احساسی تر) پیدا می کنند.
* شخصیت:
به طور کلی در هر دو جنس، خردمندی، فرزانگی، توانایی هنری، متانت، وقار، شوخ طبعی (برای مردان) و شرم (برای زنان) از عوامل جذب کننده به شمار می روند.
* وضعیت مالی و موقعیت اجتماعی:
تحصیلات، ثروت و موقعیت اجتماعی خوب خصوصاً در زنان تا حدودی جذاب به نظر می رسند.
چند نکته:
ــ توجه دیگران به یک فرد خاص می تواند باعث افزایش تمایل و کشش فرد دیگری به آن شخص خاص شود. این مسئله خصوصاً در مورد زنان بیشتر صدق می کند (تأثیر پذیری بیشتر)(جذاب تر به نظر رسیدن افراد متأهلی که همسر جذاب دارند).
ــ بزرگ شدن و گذراندن دوران کودکی با هم باعث کاهش تمایل و کشش جنسی در دوران جوانی و بعد از آن می شود (به اصطلاح حس خواهر و برادری به هم پیدا می کنند). به همین دلیل در این گروه از افراد در بزرگسالی کمتر روابط رمانتیک شکل می گیرد و در صورت ازدواج اگرچه ممکن است بدلیل شناخت کامل یکدیگر رابطه زناشویی عقلانی و منطقی بهتری داشته باشند ولی معمولاً یک خلاء احساسی عاطفی را در زندگی خود حس می کنند.
علائم و نشانه های علاقمندی و کشش
در حالت عادی اگر عمد و کنترلی بر رفتار وجود نداشته باشد افراد در مواجهه با فرد مورد علاقه خود یک سری رفتارهای غیرارادی از خود نشان خواهند داد. البته از آنجائیکه زنان غالباً انتخاب گر و حساس تر هستند، در ابتدا محتاط و کنترل شده رفتار خواهند کرد. این علائم و نشانه ها را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:
* خیره شدن و زل زدن (خصوصاً به چشم ها)
* کج شدن سر
* تقلید و پیروی از حرکات و وضعیت طرف مقابل
* لبخند خجالت زاده
* حرکات نمایشی و اشاره ای با دستان و انگشتان
* رفتار حمایت گرانه (مرد) و تکیه کننده (زن)
* رفتار دوستانه و تأیید کننده:
ــ تأیید و تحسین و تعریف نکات مثبت طرف مقابل (کلامی و حرکتی)
ــ شرکت فعال در گفتگو و تمایل به ابراز اطلاعات شخصی و طرح موضوعات برای ادامه یافتن گفتگو
ــ رفتار همدلانه و تلاش برای درک و دفاع از دیدگاه طرف مقابل، عدم موضع گیری، انتقاد، سرزنش و تمسخر
ــ تمرکز بر مخاطب (چشم به چشم) و عدم توجه به اطراف و پیرامون
ــ رفتار مؤدبانه و محترمانه (از جمله عدم عبور از خط و مرزها)
ــ تلاش برای جلب نظر و خشنود کردن طرف مقابل
ــ در مورد جذب شدید و شیفتگی و عدم کنترل خود، می توان خواهش و التماس را در چهره و چشم های فرد خواند.
چه کسی چه کسی را انتخاب می کند؟
ما در اینجا به بحث در مورد معیارهای حاکم بر انتخاب همسر در جوامع مختلف و دلایل آن می پردازیم و بحث در مورد اینکه چه انتخابی می تواند بهتر و مناسب تر باشد را به فصول بعدی موکول می کنیم. موضوع انتخاب همسر یکی از پیچیده ترین مباحث روانشناسی و جامعه شناسی است. زیرا عوامل بسیار متعددی (با اثرات و شدت متفاوت در هر فرد) در آن نقش ایفاء می کنند. امروزه تقریباً تمامی مردان و زنان با هدف رسیدن به کمال و داشتن یک زندگی خوب و خوش بر پایه محبت و علاقه دست به ازدواج و تشکیل خانواده می زنند. برای قرار گرفتن در این مسیر افراد بر اساس القاء های خانواده و جامعه، باورها، ارزشها، خصوصیات شخصیتی و درک و شعورشان شریک زندگی شان را انتخاب می کنند. براساس مطالعات انجام شده بر روی اکثر جوامع معاصر، مردان و زنان قائل به یک سری معیارهای مشترک برای همسر آینده خود هستند (حداقل در ظاهر و زبان). این معیارها برای زنان وضعیت اقتصادی، موقعیت و جایگاه اجتماعی، تحصیلات، مهربانی، تعهد، مسئولیت پذیری و وفاداری مرد و برای مردان زیبایی، سلامت، وفاداری، مهربانی و مسئولیت پذیری زن (عمدتاً در امور خانه داری) هستند. با وجود توافق بر این ویژگیهای مشترک، افراد معمولاً بر اساس مجموعه ای از مکانیسم های زیر به طور خودآگاه و ناخودآگاه دست به انتخاب همسر آینده خود می زنند:
* جاذبه و کشش:
عموماً افراد کسانی را انتخاب می کنند که از دید خودشان (و گاهی دیگران) دارای جاذبه هایی (خصوصاً فیزیکی) باشند. این مسئله در جوانان دختر و پسر تقریباً به یک اندازه نقش ایفاء می کند اما با افزایش بیشتر سن (خصوصاً بعد از 30 سالگی) این مؤلفه بیشتر در مردان نقش بازی خواهد کرد. برخی از افراد (غالباً کسانی که از نظر بلوغ عقلی رشد کافی نکرده اند) تنها ملاکشان در انتخاب همسر همین جذبه ی ظاهری فرد مقابل است.
* تشابه و همسانی با یکدیگر (Homogamy):
بطور کلی افراد بیشتر کسانی را انتخاب می کنند که از بسیاری از جوانب اصلی (خصوصاً فرهنگ، مذهب، نژاد، سن، وضعیت اقتصادی، جایگاه اجتماعی، تحصیلات و ظاهر و…) تشابه و قرابت بیشتری با هم دارند. چرا که نه؟ هر چه شباهت ها بیشتر باشند میزان اختلافات، تداخل و مشاجره کمتر خواهد بود و از طرفی زوج مورد تأیید و حمایت خانواده ها، گروه و جامعه پیرامون خود قرار می گیرد. اما همچنانکه بعداً مطالعه خواهید کرد بدلایل بسیار زیادی امروزه مفهوم شباهت، نزدیکی و همخوانی (به اصطلاح عامیانه به هم آمدن) بیشتر صوری و سطحی شده و بیشتر به مواردی همچون طبقه ها و ویژگیهای فردی (از ماه و سال تولد گرفته تا اینکه چه رنگ یا کتاب یا غذایی را دو نفر دوست دارند و…) محدود شده است. در حالیکه مسئله اصلی تشابه و همخوانی در ارزشها، باورها، عقاید، رفتار و ویژگی های شخصیتی است (به فصول بعدی مراجعه کنید).
* معامله:
اگرچه از یک جنبه ازدواج نوعی مشارکت و به زبانی معامله است اما برخی بر اساس باورها، اعتقادات، توانمندی، نیازمندی و گاهی مشکلات شخصیتی به ازدواج یک نگاه صرفاً اقتصادی و معامله گرانه داشته و یا عشق را باور ندارند و یا آن را قابل خریداری می دانند و لذا مشغله و موضوع ذهنی اصلی آنها در رابطه با انتخاب همسر سود و زیانی است که از آن ممکن است نصیب شان شود. ازدواج افراد متمکن با افرادیکه هیچ سنخیت و تشابهی ندارند و نیز ازدواج های پستی یا مصلحتی و یا مشاجرات جدی و شدید بر سر مهریه و جهیزیه نمونه هایی از این نوع تفکر هستند.
* دو قطب مخالف یا مکمل:
برخی از افراد با ویژگیهای شخصیتی خاص حداقل در اوایل رابطه به طور ناخودآگاه و یا خودآگاه جذب افراد با ویژگی های شخصیتی مخالف یا مکمل خود می شوند. این مسئله ممکن است بدلیل به چالش کشیده شدن و بروز هیجان و یا تعدیل و تکمیل خود باشد (نظیر فرد وسواسی با یک فرد نسبتاً نامنظم و بی تفاوت، یا یک فرد بسیار احساسی عاطفی با فردی کاملاً منطقی و جدی است، یا فرد مهرطلب با فرد خود شیفته و…) و یا اینکه مسئله ذهنی آزار دهنده شان را به نحوی حل یا تثبیت کنند. برای مثال افراد بدبین و شکاک بطور ناخودآگاه مجذوب و بدنبال مشکوک ترین افراد می روند.
* الگوی پیوند عاطفی/یادآور والدین:
الگوی رابطه عاطفی که در 2 سال اول تولد بین کودک با والدین خود شکل می گیرد تعیین کننده نوع رابطه ای است که فرد در سایر مراحل زندگی خود با دیگران خواهد داشت. بطور کلی افراد با پیوند عاطفی امن در انتخاب همسر انعطاف پذیر و راحت تر هستند. اما افراد ناامن (خصوصاً نوع دوری گزین) در ذهن و ضمیر ناخودآگاه خود تصویری بسیار اختصاصی از همسر مناسب (فرد قابل علاقه) دارند و به همین دلیل در انتخاب همسر یا بسیار سخت گیر (در واقع بهانه گیر) خواهند بود و یا اینکه با کوچکترین چیزی به سرعت تصمیم و انتخاب شان را زیر سؤال می برند. در کل، افراد امن بیشتر مجذوب افراد امن و در مقابل افراد با پیوند عاطفی ناامن بیشتر مجذوب افراد ناامن می شوند. بطوریکه از میان افراد امن حدود نیمی افراد امن را انتخاب می کنند، 40 درصد افراد مهرطلب و 10% افراد دوری گزین را؛ در مقابل نیمی از افراد ناامن افراد ناامن را، 35% افراد امن را و 10% افراد دوری گزین را انتخاب می کنند.
سوای نوع پیوند عاطفی، افراد یک تصویر ذهنی از والدین خود در زندگی اشتراکی با خود دارند و معمولاً بطور نیمه خودآگاه و یا خودآگاه فردی را انتخاب می کنند که شبیه آن الگوی ذهنی از پدر/مادر (خصوصاً جنس مخالف) خود است. به عبارت ساده تر مردان بیشتر مجذوب زنانی می شوند که شباهتهایی با مادر خود داشته باشند و زنان بیشتر مجذوب مردانی می شوند که دارای ویژگیهایی شبیه پدرشان هستند. در این موارد فرد ابراز می کند که انگار شخص مقابل را سالیان درازی است می شناسد و یا اینکه یادآور پدرش/مادرش است. اگر آن تصویر ذهنی فرد از والدین، مثبت و مطلوب باشد بالطبع شخصی با آن ویژگی های مثبت را انتخاب می کند (فارغ از اینکه ویژگی های منفی اش چه باشد). اما در اکثر موارد، تصویر ذهنی فرد از والدین از نوع منفی و ناخوشایند است (چون ماندگارتر و اثرگذارتر است).
حال اگر فرد بر این مسئله واقف و آگاه باشد و آن را حل کرده باشد معمولاً فردی با ویژگی کاملاً مخالف را انتخاب خواهد کرد (مثلاً اگر خانمی پدری یا مادری بسیار سخت گیر، مقرراتی و خشک داشته باشد، مردی را انتخاب می کند که راحت، نامنظم و احساسی است). اما اگر فرد به این مسئله آگاه نباشد و آن را حل نکرده باشد کسی را انتخاب می کند که بدترین ویژگی و خصیصه پدرش/مادرش را دارد (مثلاً اگر مردی مادری کنترل کننده، ایرادگیر و خرده بین داشته بوده باشد بیشتر جذب زنی می شود که همان ویژگی ها را با شدت و ضعفی متفاوت دارد) و ناخودآگاه همان رابطه ای را که با پدرش/مادرش داشته است با او برقرار می کند.
نکته: اصولاً هر کسی که در دوران کودکی فرد نقش و جایگاه مهمی داشته است (از جمله پدر، مادر، خواهر، برادر و…) می تواند در شکل گیری نوع پیوند عاطفی و الگوهای رفتاری و رابطه ای فرد نقش ایفاء کند.
* تکرار الگوی روابط قدیمی:
ما همگی در دوران کودکی (خصوصاً سنین دبستانی) برحسب شرایط و روابط اعضاء خانواده یک نقش خاصی را به عهده گرفته و معمولاً آن را با خود حفظ می کنیم و براساس آن در مراحل دیگر زندگی عمل می کنیم. برای مثال اگر شما چند خواهر و برادر کوچکتر داشته بوده باشید و مادر هراز گاهی مراقبت و نگهداری از آنها را به عهده شما گذاشته بوده باشد و مادر از این کار شما قدردانی کرده باشد شما غالباً یک نقش منجی و تیمارخوار را در بقیه عمر خود بازی خواهید کرد و به همین دلیل ممکن است با فردی ازدواج کنید که دو فرزند از ازدواج قبلی اش داشته باشد (دلتان به حال کودکان می سوزد و قصد کمک به آنها را دارید)؛ یا اگر در دوران کودکی در بسیاری از موارد حق شما به خاطر خواهر و برادرانتان پایمال می شده است ممکن است نقش یک قربانی را در زندگی بزرگسالی خود ایفاء کنید.
* ویژگیهای شخصیتی (به فصل 3 نیز مراجعه کنید):
افراد نسبت به برخی از ویژگیهای شخصیتی توجه و دقت نظر بیشتری دارند. از بُعد مدل پنجگانه شخصیتی بطور کلی هر دو جنس تمایل بیشتری به افراد توافق پذیر و انعطاف پذیر و مسئولیت پذیر و وظیفه شناس دارند. اما در مورد سه بعد دیگر شخصیتی قضیه کمی متفاوت است. در رابطه با عصبی بودن (Neuroticism) هر دو جنس از آن گریزان بوده و حتی در روابط سعی می کنند خود را افرادی آرام و خونسرد نشان دهند. در مورد مؤلفه برون گرایی، مردان و زنان عموماً جذب افراد برون گرا می شوند ولی برای انتخاب همسر مردها فردی را انتخاب می کنند که بیشتر خاصیت درون گرایی داشته باشند ولی زنها مردانی را ترجیح می دهند که درجات خفیفی از برون گرایی داشته باشند. عموماً زنان به افراد خلاق و با فکر، جذب و گرایش بیشتری نشان می دهند ولی برای مردان این ویژگیها کشش چندانی ندارد.
* خودفریبی:
یکی دیگر از عواملی که در انتخاب همسر گاهی نقش بسیار مهم و بارزی ایفاء می کند، مسئله خودفریبی است. بطوری کلی افراد گاهی بدلیل ترس از مواجه شدن با واقعیت ناخوشایند احتمالی، در مواقعی به طور خودآگاه و یا ناخودآگاه چشم را بر روی واقعیت ها می بندند و به نوعی خود را فریب می دهند. برای مثال اگر فردی شدیداً شیفته کسی شده باشد، نه تنها توجهی به نکات منفی شخص مقابل نمی کند بلکه حتی در صورت مشاهده ی رفتار و نکات شک برانگیز و غیرعادی آن را به صورت غیرمنطقی توجیه کرده و به سادگی از آن می گذرد (به اصطلاح خود را خوش بین و ساده دل نشان می دهند). همچنانکه بعداً توضیح داده خواهد شد به عنوان یک اصل کلی، در انتخاب همسر (و یا در زندگی زناشویی) کوچکترین مسئله و نکته غیرعادی و مشکوکی که توجیه منطقی و عقلانی (و نه خیالی یا احساسی) نداشته باشد را بایستی به هر طریق ممکن واضح و روشن نمود و از شک و تردید به یقین رسید (چه مثبت و چه منفی).
* نیازهای برآورده نشده:
گاهی اوقات افراد به دلیل نیازهای ناخودآگاه برآورده نشده (غالباً دوران کودکی) و یا نقص های خود دست به انتخاب همسر می زنند. برای مثال فردیکه در دوران کودکی محبت و عشق از والدین نگرفته است، تشنه عشق دیگران می شود؛ فرد خجالتی، شیفته فرد حراف و پرگو می شود؛ فرد خشمگینی که قادر به ابراز و نشان دادن احساساتش نیست، شیفته فردی پرخاشگر و تندخود می شود.
آیا طلاق والدین در انتخاب همسر فرزندانشان اثر می گذارد؟
اگر طلاق والدین بعد از پنج شش سالگی رخ دهد و والدین رفتاری عقلانی و انسانی داشته باشند، معمولاً تأثیر چندانی نخواهد گذاشت در غیر اینصورت با عواقب زیر همراه خواهد بود:
ــ افزایش احتمال ازدواج در سنین پایین (کوچکتر از 20 سالگی)
ــ افزایش احتمال ازدواج با فردی شبیه خود (فرزند طلاق)
ــ اگر یکی از زوجین فرزند طلاق باشد احتمال طلاق دو برابر و اگر هر دو فرزند طلاق باشند، سه برابر دیگران خواهد بود.
منبع مقاله :
ساداتیان، اصغر؛ آذر، ماهیار؛ (1389) آمادگی و شرایط لازم برای ازدواج، تهران: ما و شما، چاپ اول.