تأثیر طلاق بر مراحل و سنین مختلف فرزندان

تأثیر طلاق بر مراحل و سنین مختلف فرزندان

تحقیقات نشان داده است که واکنش کودکان و نوجوانان به طلاق والدین شان از نظر کیفی متناسب با سن آن هاست و با یک دیگر در هر سنی فرق می کند. به نظر می آید این تفاوت ناشی از بلوغ فکری کودکان است که در آن کودکان بزرگ تر و نوجوانان بهتر می توانند دلایل اصلی جدایی را نسبت به کودکان کوچک تر بفهمند. کودکان کوچک تر وابسته ترند و به کمک های والدین شان نیاز بیش تری دارند. بعضی از تحقیقات نشان داده است که محدودیت درک کودکان کوچک تر از طلاق باعث می شود تا آن ها در برابر طلاق والدین یا اغتشاشات خانوادگی آسیب پذیری بیش تری از خودشان نشان دهند. منظور از محدودیت فکری کودکان کوچک تر این است که آن ها قادر نیستند مفهوم طلاق را بفهمند، از این رو نمی توانند برای تغییرات ناشی از جدایی آماده شوند و در نتیجه بدون آمادگی با آن رو به رو می شوند. به علاوه، دلیل دیگری که ارائه شده است این است که چون کودکان کوچک تر توانایی محدودی در ارزیابی واقع بینانه از وضعیت پیش آمده دارند به همین دلیل در علت یابی طلاق ممکن است نه تنها خود را مقصر بدانند بلکه از تنها ماندن به شدت بترسند. سایر تحقیقات نشان داده اند که استرس های پیش از جدایی و طلاق، بی ثباتی ها و اغتشاشات خانوادگی تأثیرات مخربی بر نوجوانان دارد و باعث چالش های رشدی خاصی، نظیر بروز اختلالاتی در مفهوم هویت و استقلال می شود (هترینگتن، 1993). هر چند که نمی توان گفت که طلاق والدین لزوماً بر کودکان در سنین خاصی تأثیرات منفی ویژه ای می گذارد، اما گاهی می توان تأثیرات طلاق را بر کودکان در مراحل رشدی گوناگون مشاهده کرد. خصوصیات رفتاری- عاطفی کودکان در سنین مختلف که در زیر ارائه شده، بر تئوری دلبستگی بالبی و اطلاعات به دست آمده از دادگاه های خانواده در استرالیا به دست آمده است:

نوزادان و کودکان نوپا (از آغاز تولد تا 2 ساله)
گرچه اطلاعات کمی درباره ی تأثیر طلاق بر روی نوزادان وجود دارد، ولی واکنش کودکان نوپا تحت تأثیر محدودیت های شناختی و توانایی های اجتماعی، وابستگی شان به والدین و محدودیت های شان در خانه قرار دارد. روان شناسان رشد بر اهمیت دلبستگی (پیوند عاطفی قوی میان کودک و والدین که در آن کودک برای رهایی از ترس های خود به دنبال حداکثر نزدیکی با والدین خود است) در دوران نوزادی تأکید فراوان دارند. هم چنین این باور وجود دارد که تحمل مشاجرات والدین در دوره ی نوزادی ونوپایگی می تواند فرایند واقعی دلبستگی کودکان را تحت تأثیر قرار دهد و فضایی به هم ریخته و نامطمئن از دوست داشته شدن برای آن ها به وجود آورد. به علاوه، از عمر یک نوزاد مدت زمان زیادی نگذشته که بتواند مفهوم جدایی از والدین را بفهمد و از سوی دیگر کودکان این سن به تماس نزدیک و زیاد با والدین خود بسار نیاز دارند تا بتوانند رابطه ای صادقانه و ایمنی با آنان به وجود آورند.

عوامل رشدی که بایستی در نظر داشت
وقتی به تأثیرات جدایی و طلاق بر کودکان این سن می اندیشید بایستی به عوامل رشدی زیر توجه کنید:

– نوزادان توانایی محدودی برای درک آن چه اتفاق می افتد دارند.
– آن ها شدیداً برای رفع نیاز های شان به والدین وابسته هستند.
– ویژگی مهم این دوره ی رشد دلبستگی ایمن، داشتن روابطی صادقانه، منظم، مستمر و قابل پیش بینی با هر یک از والدین است.
– نوزاد تجارب گوناگونی از زمان دارد، از این رو اگر والدین او برای مدتی غایب باشند ممکن است احساس کند که نکند برای همیشه تنها بماند که این حالت برای او بسیار دردناک خواهد بود.

علایم و نشانه های پریشانی
رفتارها و عواطفی که به عنوان واکنش های خاص این دوران شناسایی شده اند، عبارتند از:

– مشکلات خوردن و خوابیدن
– رفتارهای بازگشتی به سنین پایین تر (مانند ادرار در شلوار و مکیدن انگشت)
– بی سر و صدا بودن، کناره گیری کردن یا اخمو شدن
– افزایش رفتارهای مشکل دار (مانند خشم، ناتوانی در کنترل رفتار یا عواطف)
– اضطراب جدایی (مانند چسبیدن بیش از حد به والدین و نگرانی از پاس کاری شدن میان آن ها)
– عدم امنیت
– عدم کارایی آرام بخش ها
– تأخیر در رشد زبان و ماهیچه های حرکتی

پیش دبستانی ها (3 تا 4 ساله ها)
کودکان پیش دبستانی در مقایسه با کودکان بزرگ تر از خود، درباره ی اتفاق طلاق، انگیزه ها و احساسات والدین و نتایج آن ارزیابی دقیقی ندارند.
این کودکان ممکن است خود را به خاطر طلاق مقصر بدانند، از دور شدن از هر دو والد بترسند، از عواطف، نیازها و رفتارهای والدین شان برداشت غلطی داشته باشند و به سمت خیالپردازی هایی بروند که در آن آرزوی برگشت مجدد صلح و آرامش به خانواده را در ذهن خود بپرورند (هترینگتن وهمکاران، 1989).
کودکان پیش دبستانی در برابر طلاق و دوری از والدین طاقت بیش تری نسبت به کودکان نوپا دارند، ولی به هر حال کودکان پیش دبستانی اگر برای سه یا چهار روز بیش تر از والدین شان جدا شوند احساس پریشانی در آن ها بروز خواهد کرد (هترینگتن و همکاران، 1989).

عوامل رشدی که بایستی در نظر داشت
کودکان بسیار کوچک متناسب با خصوصیات سنی شان درباره ی طلاق چنین وضعیتی دارند:

– آن ها به والدین بسیار وابسته هستند و اغلب تمایل به ماندن با والدی را دارند که بیش ترین رابطه را با او داشته اند (آن ها ممکن است با هر یک از والدین خود متفاوت رفتار کنند).
– توانایی این کودکان برای فکر کردن و علت یابی طلاق بسیار محدود است و نمی فهمند چه پیش آمده و چرا این اتفاق رخ داده است.
– در این مرحله چون کودکان دچار تفکر جادویی هستند از این جهت همه ی وقایع را از دریچه ای عجیب و غریب می بینند و برای طلاق هم توضیحات عجیب و غریبی می دهند.
– در این دوران فهم کودکان براساس «خود مرکز بینی» استوار است، یعنی این که اغلب آن ها خود را علت هر اتفاقی در جهان می دانند، نظیر جدایی از یکی از والدین که خود را مسبب آن می پندارند. مفهوم زمان برای این کودکان به این معناست که اگر بدانند که در آینده والدین شان پیش هم برمی گردند از این رو طاقت بیش تری در برابر جدایی و طلاق از خود نشان می دهند.
– واکنش های رایج کودکان در این دوران عبارتند از: قصر دانستن خود، ترس، گیجی، احساس گناه و غمگینی.

علایم و نشانه های پریشانی
رفتارها و عواطفی که به عنوان واکنش های خاص این دوران شناسایی شده اند، عبارتند از:

– مشکلات خوردن و خوابیدن
– کابوس
– رفتارهای بازگشتی به سنین پایین تر
– افزایش اضطراب جدایی
– افزایش پرخاشگری یا رفتارهای مخرب نظیر بیش فعالی
– گریه، ناله و شکایت از ناراحتی های جسمانی (نظیر درد شکم، آسم)
– کناره گیری
– اضطراب
– مشکلات فکری

کودکان کوچک تر مدرسه رو (5 تا 8 ساله ها)
کودکان مدرسه رو کوچک یا همان دبستانی ها در مقایسه با کودکان پیش دبستانی نیازها و توانایی های متفاوتی دارند. آن ها در مقایسه با کودکان کم سن تر از خود بسیار شمرده تر حرف می زنند و قادرند بهتر عواطف خود را ابراز کنند، ولی به هر حال افت رفتاری در میان این کودکان نیز بسیار شایع است. این کودکان در فعالیت های مدرسه ای در فکر موفقیت و در ارتباط با همسالان خود در فکر رشد روابط هستند. از آن جایی که کودکان پنج ساله در مقاسه با کودکان بزرگ تر، کم تر قادر به فهم علت تعارض میان والدین هستند، از همین رو خود را مقصر طلاق می دانند. این کودکان تا سن هفت سالگی قادر نیستند که اختلافات زناشویی والدین خود را بر اساس خصوصیات روانی آن ها تجزیه و تحلیل کنند. کودکان این سن از طریق پرت کردن حواس والدین شان با توسل به رفتارهای پرخاشگرانه سعی در متوقف کردن مشاجرات آن ها دارند. کودکان این سن در جدایی طولانی مدت از والدین شان تحمل بیش تری از خود نشان می دهند (کلی و لامب، 2000).

عوامل رشدی که بایستی در نظر داشت
عوامل رشدی که برای کودکان این سن باید در نظر داشت عبارتند از:

– از نظر فکری بسیار پیشرفته تر می اندیشند، و درمی یابند که دیگران، نظیر والدین شان، هر یک جدای از یکدیگر عمل می کنند.
– اگر چه نسبت به گذشته در بیان عواطف شان توانا ترند، ولی با وجود این ممکن است در بیان ترس های شان با مشکلاتی رو به رو شوند، و ممکن است این نگرانی ها را از طریق رفتارهای پرخاشگرانه بیان کنند.
– بدون در نظر گرفتن نوع رابطه ی کودک با والدینش در قبل از جدایی، پس از جدایی کودک دلش برای والد غایب بیش تر تنگ می شود، به ویژه پسرها که ممکن است برای پدر خود به شدت احساس دلتنگی کنند.
– آن ها ممکن است فکر کنند والدی که غایب است آن ها را طرد کرده است یا دیگر دوست شان ندارد که این حالت نه تنها منجر به پریشانی بسیار زیاد کودکان می شود، بلکه می تواند باعث کاهش اعتماد به نفس آنان شود.
– اگر یک والد، والد دیگر را مورد انتقاد قرار دهد، کودکان ممکن است خودشان را به خاطر این که بد بوده اند سرزنش کنند.
– اغلب آن ها علاقه ی شدیدی به بازگرداندن والدین خود به زندگی خانوادگی گذشته دارند و ممکن است در زمان های ملاقات با هر یک از آن ها در صدد برقراری رابطه و آشتی میان والدین شان برآیند.
– این کودکان علی رغم نیازمندی خود به محبت و حمایت، ممکن است به مراقبت و حمایت عاطفی از والدین شان بپردازند.
– واکنش اولیه ی آن ها به جدایی، اغلب غمگینی و ماتم زدگی است.

علایم و نشانه های پریشانی
رفتارها وعواطفی که به عنوان واکنش های خاص این دوران شناسایی شده اند، عبارتند از:

– مشکلات رفتاری بیش فعالی (برای مثال پرخاشگری)
– رفتارهای بازگشتی به سنین پایین تر
– کناره گیری
– مشکلات در انجام دادن تکالیف و وظایف مدرسه
– مشکل در ارتباط با همسالان
– اضطراب جدایی از والدین، این که نزد کدام یک خواهند ماند و دیگر این که ممکن است والدی را که بیش تر دوست دارند کم تر ببینند.
– نگرانی در مورد سرنوشت خود و این که با کی و کجا زندکی خواهند کرد.

کودکان بزرگ تر مدرسه رو (9 تا 12 ساله ها)
کودکان این گروه سنی قادر به ابراز عواطف خود هستند و اغلب با والدین شان مخالفت می کنند. این کودکان بسیار تأثیر پذیرند. از این رو به دقت رفتارهای والدین شان را زیر نظر دارند تا بر این اساس رفتارهای خود را شکل دهند. از آن جایی که در این دوره همسالان و زندگی تحصیلی از اهمیت ویژه ای برخوردار است، در برنامه ریزی های ملاقات و سکونت باید به این عوامل رشدی توجه کرد. نظر به این که کودکان بزرگ تر درک درست تری از روابط میان انسان ها دارند، از این جهت وقتی مشاجراتی میان انسان ها درمی گیرد این کودکان این طور فکر می کنند که «این افراد در آینده یا با هم آشتی می کنند یا رابطه را قطع یا تغییر می دهند.» بنابر این کودکان در این دوره نسبت به سرانجام مشاجره ی والدین بسیار حساس و کنجکاو هستند و می خواهند بدانند که «آیا والدین شان نهایتاً پیش هم برمی گردند یا از هم جدا می شوند» (مک این تاش، 2003).

عوامل رشدی که بایستی در نظر داشت
عوامل رشدی که برای کودکان این سن باید در نظر داشت:

– هرچند در این دوره کودکان علل جدایی را بهتر درک می کنند، اما ممکن است آن را درست یا نادرست ارزیابی کنند.
– تقریباً 25 درصد از این کودکان یکی از والدین را به عنوان «والد خوب» و والد دیگر را به عنوان «والد بد» می نامند و ممکن است با یک والد هم پیمان شوند (معمولاً مادر یا والد مقیم) و والد دیگر را به منظور کاهش تعارض و اضطراب طرد کنند. توانایی این کودکان از درک وضعیت روحی والدین شان باعث می شود تا به جای آن که به دنبال کارهای خود بروند مسئولیت مراقبت روانی از والدین شان را به عهده گیرند.
– توانایی این کودکان در بیان احساسات شان به این معناست که آن ها قادرند راجع به نگرانی ها و راه های مقابله با آن ها به بحث بپردازند.
– معمولاً، در ابتدا نسبت به یک والد یا هر دو احساس خشم می کنند (که می تواند ناشی از سوگ یا سرپرستی خشن باشد).
– احساسات دیگر شامل: خجالت، شرم، غمگینی تنهایی، ترس، کاهش اعتماد به نفس و ناتوانی است.

علایم و نشانه های پریشانی
رفتارها وعواطفی که به عنوان واکنش های خاص این دوران شناسای شده اند، عبارتند از:

– رفتارهای مشکل ساز
– مقاومت در برابر نظم و انضباط (به ویژه برای مادرانی که با پسران خود زندگی می کنند)
– شکایات جسمانی عودکننده (نظیر: سردرد، دردهای شکمی، احساس کسالت نامشخص)
– عملکرد ضعیف در مدرسه
– رفتارهای خطرناک (فرار و استفاده از مواد مخدر)

نوجوانان
برخورد اولیه ی نوجوانان در برابر طلاق والدین با درد و خشم همراه است. به هر حال در مقایسه با کودکان کوچک تر، بهتر می توانند علل طلاق را ارزیابی کنند، تعارضات خود را نسبت به والدین حل کنند و از فشارهای اضافی نظیر: تغیرات اقتصادی و تعارف جدید از نقش خانواده نه تنها ارزیابی بهتری دارند بلکه می توانند با آن ها بهتر مقابله کنند. نوجوانان نیز قادرند از حمایت های بیش تر آشنایان برخوردار شوند. البته ممکن است بسیاری از نوجوانان حمایت های کافی از نزدیکان شان دریافت نکنند که این امر به نوبه ی خود باعث سوق دادن آن ها به سمت گروه های همسالان اجتماع پسند، یا گروه های ضداجتماعی یا پرداختن به فعالیت هایی منفی دور از نظارت بزرگ ترها شوند (هترینگتن، 1987). نوجوانان نیازمندند تا وقت و فضای کافی داشته باشند و بتوانند خود را با جدایی والدین شان منطبق کنند. اگر نوجوانان از سوی هر یک از والدین شان تحت فشار قرار گیرند، با خشم و طرد نسبت به والدین واکنش نشان می دهند. از این جهت برای نزدیک کردن نوجوانان به فعالیت های اجتماعی عادی به برنامه ریزی های منعطف تری نیاز است (دادگاه خانواده استرالیا، 2001).

عوامل رشدی که بایستی در نظر داشت
دوره ی نوجوانی به طور خاص از نظر رشدی به دوره ی چالش برانگیز شهرت دارد. درخواست نوجوان برای خود نظم دهی، شروع رفتارهای خودمختارانه، کسب موفقیت های تحصیلی و حرفه ای و شکل دهی روابط صمیمانه با دیگران ممکن است دستخوش بحران شود و این بحران ها ممکن است به ناسازگاری نوجوان بینجامد (هترینگتن و استنلی هاگن، 1999).
در زمینه ی انطباق با جدایی و طلاق به عوامل گوناگون رشد باید توجه کرد که این عوامل عبارتند از:

– رشد هویت جنسی
– رشد مفهوم هویت و استقلال به معنای کنترل و دستکاری موقعیت ها
– اعتراض نسبت به نظم و محدودیت
– تمایل به بودن با همسالان به جای اعضای خانواده
– نوجوانان با دید ظریف خود برای هر داستانی دو وجه در نظر می گیرند که «ابهام» بخشی از آن است، از این رو تمایلی ندارند تا از گرایشی خاص جانبداری کنند.
– در این دوره از دست رفتن رابطه ی والد- کودک برای نوجوان بسیار گران تمام می شود و ممکن است او را به غمگینی دردناک و عمیق، قطع علاقه نسبت به دنیای خارج و کاهش توانایی دوست داشتن و وقفه ی فعالیت دچار کند.
– به دلیل تغیر در موقعیت ها و سرپرستی، نوجوانان ممکن است با مدیریت و فرامین گوناگونی رو به رو شوند که این تناقضات تربیتی برای نوجوانی که خود در مرحله ی حساس نوجوانی است، می تواند باعث بروز مشکلات فکری، عاطفی و رفتاری بیش تری شود.
– نوجوانان به راحتی قادر به شناسایی ریاکاری والدین خود هستند، از این رو والدین ریاکاری که می خواهند فرزندان شان را با ترفندهایی به سوی خود بکشانند، ممکن است با این کارها احترام نوجوان خود را از دست بدهند.
– نوجوانان ممکن است برای دوری و کاهش فشار طلاق به اهداف، دوستی ها و آینده ی خود بیش تر بپردازند.

علایم و نشانه های پریشانی
رفتارها و عواطفی که به عنوان واکنش های خاص این دوران شناسایی شده اند، عبارتند از:

– افزایش رفتارهای ایذایی (نظیر عدم همکاری، بزهکاری، سوءمصر مواد مخدر یا هرج و مرج طلبی)
– مشکل تمرکز بر روی تکالیف درسی
– مسئولیت پذیری برای نگرانی والدین
– کناره گیری و افسردگی
– خشم
منبع مقاله: خدابخشی، رامین؛ (1388)، سرپرستی پس از جدایی (تلاشی آگاهانه برای جبران خطاهای خودآگاه و ناخودآگاه)، تهران: نشر قطره، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید