مسجد و جایگاه ویژه آن در اسلام
قبل از پرداختن به تحلیل هنر در معماری مساجد، بد نیست که راجع به اصل مسجد و قداست آن و جایگاه خاصش در اسلام و فرهنگ الهی مسلمین، قدری بحثشود.
مسجد، محل سجود و خضوع و کرنش بندگان خدا در پیشگاه«الله»است، جائی برای ایجاد رابطه با پروردگار و اظهار عبودیت و کوچکی در برابر ربوبیت و عظمتخالق هستی.
قداست مسجد، در همین رابطه متقابل«عبودیت عبد و ربوبیت رب»نهفته است.بنابراین، عظمتش هم در معنویت آن است، نه در ساختمان و بنای رفیع.
تلقی و قضاوت سطحی نگران، و استنباطشان از مسجد، این است که مسجد«ماذنهای استبرای اذان گفتن، و شبستانی برای نماز و حوضی برای وضو و محرابی جهت پیشنماز و منبری که واعظ بر آن بنشیند…»
ولی، واقع امر اینست که مسجد، کانون گرم زندگیساز و سعادت آفرینی است که جنبشهای انقلابی از آنجا ریشه میگیرد و وسیله و جائی استبرای اصلاح باطن اجتماع، مسجد، مجلس شورای هر محل است، محل عبادت است، مدرسه و اندرزگاه و کانون خیریه و مرکز تربیت و تعاون اجتماعی است.پایگاه بسیج مردم و آگاه کردن آنانست.محل آشنا شدن به اسلام و کسب اعتماد مردم نسبتبه یکدیگر است.
در مسجد، روحانی با چشم دل، در گوشه محراب، مردم را به خدا میخواند و زندگیها را پاک میسازد.علماء دین، از این نهاد، بعنوان یک شبکه بینظیر و عظیم و گسترده و مردمی، جهت ارتباط و تبلیغ و پیام رسانی، با رنگ و محتوائی مذهبی، استفاده میکنند.
مسجد، مقدسترین، پاکترین، سرنوشتسازترین و اجتماعیترین مکان و موقعیتحضور مسلمین است.و به تعبیر امام خمینی مساجد سنگر است و باید این سنگرها را حفظ نمود.
«…مسجدها، اثری روشن در توجیه عمومی مسلمین دارد.مجمعهای اسلامی است که مردم را در سایه شعار«انما المؤمنون اخوه»جمع میکند و مظهر وحدت و برابری مردم است.جائی که برتری فقط با«تقوا»است.مسلمین در مساجد، کنار هم در یکجا مینشینند و به نصایح اسلامی در خطبههای نماز جمعه و نماز عید گوش میدهند و یکدیگر را میشناسند.چه بسا که مسلمانی برادر دینی خود را جز در مسجد، جای دیگری نمیبیند.اجتماع مسجد، سبب محبت و الفت دلها و تحکیم پیوندها و روابط و آگاه شدن از حال یکدیگر و تبادل افکار در مسائل دینی و دنیائی و همدردی در غم و شادی یکدیگر است.احکام اسلام و شرایع دین را در مسجد میآموزند.پایگاه علم و عبادت و امر بمعروف و نهی از منکر و دمیدن روح اخوت بین مسلمین است.»[1]
با توجه به اهمیتیاد شده، ساختن مسجد و آباد کردن و پرداختن بامور آن در اسلام، مورد تاکید فراوان است.
از میان انبوه روایات اسلامی، فقط این نمونه را از رسول گرامی اسلام _ صل الله علیه و آله و سلم _ نقل کنیم که فرموده است:
«من اسرج فی مسجد من مساجد الله سراجا لم تزل الملائکه و حمله العرش یستغفرون له ما دام فی ذلک المسجد ضوء من ذلک السراج»[2]
یعنی:هر کس در مسجدی از مساجد خدا چراغی بر افروزد، تا وقتی که در آن مسجد، پرتوی از آن چراغ میتابد، فرشتگان و حاملان عرش، برایش استغفار میکنند.
از این رو، هر کاری که به رونق و جلای مسجد بیفزاید و مرکزیت آنرا تثبیت کند و به نظافت و طهارت و تمیزی آن کمک کند و محتوای آموزشی و تربیتی آنرا غنیتر سازد مورد تشویق اسلام است، و هر چه که به آلودگی و بی اعتنائی و بی حرمتی بیانجامد و عامل غفلت و سرگرمی و دنیا زدگی گردد، مورد نهی و نکوهشمیباشد.دستورات و احکام مربوط به مسجد، به خوبی این مسئله را روشن میکند.
مسجد آباد کدام است؟
اولین مسجدی که در اسلام ساخته شد مسجد«قبا»بود که پس از هجرت پیامبر از مکه به مدینه، احداث گردید.
زیر بنای اساسی این مسجد، «تقوا»بود. (لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم…)[3]
در قرآن کریم، نسبتبه آباد کردن مساجد و ساختن آنها، آیهای است که میفرماید:
«مساجد خدا را، تنها کسانی آباد میکنند که به خدا و قیامت ایمان داشته و نماز را برپا میدارند، زکات میپردازند و جز از خدا، از احدی نمیترسند» . (انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر و اقام الصلوه و آتی الزکاه و لم یخش الا الله…)[4]
امام صادق _ علیه السلام _ هم در حدیثی بیان فرموده است که از جمله سه چیزی که روز قیامتبه خداوند شکایت میکنند، یکی هم مسجد خراب و ویرانی است که اهل آن، در آنجا نماز نمیخوانند[5].
نماز نخواندن در مسجد، خرابی مسجد است، در مقابل، عمران و آبادی آن، به حضور فعال مردم برای عبادت و سیاست در مسجد است.
پس، عمارت مسجد مورد توجه اسلام است و«مسجد معمور»و آباد، مطلوب دین.ولی چه مسجدی آباد است و کدام مسجد، ویران؟
آبادی مسجد، به نقشه مهندسی و مصالح ساختمانی خوب و خرج زیاد و شکوه ظاهری نیست.بلکه به اثر بخشی آنست، به استفاده صحیح از مسجد است.مهم، شکوه معنوی و جلالت و عظمت عرفانی و الهی آنست، نه کاشیهای معرق و درها و رواقهای بلند و سنگفرشهای ظریف و قیمتی و در و پیکرهای منبت کاری شده!…
آبادی مسجد، به آنست که مرکز معنویت و عبادت برای خدا و ایجاد رابطه با خالق باشد، آموزشگاه دین و حکمت و کانون برپائی شعائر دین باشد.مسجد، به پایگاه بودن برای امور مسلمین و معبد و مصلا بودن آباد است، و به علم و عبادت، به تواضع و عبودیت، به مرکزیتحضور دینداران، به تدریسها و تعلیمها، به حلقههای آموزشی و درسی، به محافل ادبی و بلاغت و نقد، و به مجمعهای علمی و اخلاقی بودن، معمور است.
آبادی مسجد، به نماز و به دعاست عمران وی از همت و اخلاص شماست آباد کن از نماز، تو خانه حق شکرانه نعمت که خدا داده تو راست
آبادی مسجد، به بیان فقه و علوم اهلبیت در آنها، به ارشاد و امر بمعروف و نهی از منکر و دعوت به خیر است، نه به کاشی و گنبد و تزئینات.
امام علی _ علیه السلام _ می فرماید: «زمانی بر مردم میآید که در میان مردم، باقی نمیماند از قرآن مگر نشانهاش، و از اسلام، مگر نامش، در آنروزگار، مساجدشان از جهتساختمانی آباد است ولی از جهت هدایت، خراب است»[6].
پس، آبادی از نظر معماری، در حال خراب بودن محتوائی از جهت هدایت، سود و ارزشی ندارد.آنروز که مسلمین به مساجد روی میآوردند تا خدا را عبادت کنند و آداب اسلام را بیاموزند و دین را فرا گیرند، مساجد، کوچک و ساده بود با دیواری به ارتفاع امتیک انسان.
مساجد امروزی در جهان اسلام، گر چه هم از جنبه تعداد، افزایش یافته و هم آبادتر است و خرجهای زیاد و هزینههای بیشتر دارد، ولی«مسجد رو»کم است و مساجد، کمتر در خدمت اهداف عظیم اسلامی میباشد.یکی از محققان مینویسد:
«…مساجد، کاخهائی برای افتخار نیستند، بلکه برای خضوع و خشوع و عبادت و بیان آداب اسلامی و مناجات و نیایشاند.عظمت مساجد، به زنده نگهداشتن آنها، با یاد خدا و امر بمعروف و نهی از منکر و ارشاد مردم براه مستقیم است، نه به دیوارهای بلند و قبههای رفیع و ستونهای برافراشته و گلدستههای سر بفلک کشیده…از همینجاست که گرچه شکوه ظاهری و هنری و معماری مساجد افزایش یافته ولی در جان بیننده، آن هیبت و زیبائی و جلال را بر نمیانگیزد.مسجد پیامبر در صدر اسلام، با آن وضع سادهای که داشت، آن هیبت و عظمت معروف را دارا بود، بدون اینکه سادگی، از قدر و جلال آن بکاهد.در عین حال، هنر و زیبائی و تزئینات و شکوه معماری و عظمتبنای مساجد دیگر هم باعثبالا رفتن ارزش مساجد دیگر نشده است…»[7]
البته، نباید فراموش کرد:تقدس و محتوای مسجد بوده که باعث میشده است تا مسلمین به شکل ظاهری آن هم اهمیت داده و در بنای مساجد با شکوه جهت استفادههای خوب، همت گمارند و اگر خراب و فرسوده، یا تنگ و کم ظرفیت میشد، تجدید بنا و تعمیر کنند یا بر وسعتش بیفزایند.خود عقیده دینی، بخصوص در زمینه ساختن و آباد کردن و بنای مساجد، نقش مهمی ایفا کرده است.
تزئینات هنری در معماری مساجد
مسجد الحرام و کعبهای را که حضرت ابراهیم _ علیه السلام _ بنیان نهاد، در آغاز، ساده بود و با گذشت زمان، به حالت امروزی تبدیل شده است.
مسجد«قبا»و«مسجد النبی»هم که در زمان حضرت محمد _ صل الله علیه و آله و سلم _ ساخته شد، یک چهار دیواری ساده، با ارتفاعی متوسط و حتی بی سایهبان بود سادگی از ویژگیهای مساجد اولیه بود و مسجدهای ساخته شده در مدینه و بصره و کوفه و مصر، از محرابهای فرو رفته در دیوار، و از منبرها و ماذنهها به شکلی که بعدا رواج پیدا کرد خالی بود.
مسجد النبی، با گذشت زمان، رفته رفته وسعت پیدا کرد و تجدید بنا شد تا به صورت فعلی در آمد.
بساطت و سادگی در بنای مسجد، چیزی است که از آغاز مورد توجه و تاکید اسلام بوده است.
علی _ علیه السلام _ مسجدی را در کوفه مشاهده کرد که کنگره دار ساخته شده بود فرمود:گویا این، کنیسه یهود است!.و فرمود:مساجد بصورت ساده ساخته میشود نه کنگرهدار[8]. کنگرهدار بودن بنای مسجد در آن دوره، نسبتبه وضعیتساختمانها، نوعی تجمل و تزئین محسوب میشده است.
و نیز، در حدیث است که:«بما دستور داده شده که شهرها، مزین و کنگرهدار ساخته شود ولی مساجد، ساده.[9]»
حدیث دیگری است که: «مساجد را بسازید و آنها را ساده قرار دهید.»[10][1] . المساجد و احکامها،محمد ابراهیم الجناتى،ص 32 و 33
[2] . وسائل الشیعه،ج 3،ص 513.
[3] . سوره توبه،آیه 108
[4] . سوره توبه،آیه 18
[5] . ثلاثه یشکون الى الله عز و جل:مسجد خراب لا یصلى فیه اهله (وسائل الشیعه ج 3،ص 484)
[6] . یاتى على الناس زمان لا یبقى فیهم من القرآن الا رسمه و من الاسلام الا اسمه،مساجد هم یومئذ عامره من البناء خراب من الهدى (نهج البلاغه فیض الاسلام،حکمتشماره 361)
[7] . المساجد و احکامها فى التشریع الاسلامى،ابراهیم الجناتى ص 40
[8] . ان المساجد تبنى جما لا تشرف (وسائل الشیعه،ج 3،ص 494)
[9] . امرنا ان تبنى المدائن شرفا و المساجد جما (مجمع البحرین،ماده«جم»)
[10] . ابنوا المساجد و اجعلوها جما (وسائل الشیعه ج 3،ص 493)
@#@ و در احادیث دیگری، از علائم آخر الزمان، تزئین و آرایش مساجد بیان شده و آمده است که:وقتی امام زمان قیام کند، مساجد کنگره دار را خراب میکند.[1]
البته منظور از تزئین و آرایش مسجد، که ممنوع است، طلا کاری و زر اندود کردن است، نه معماری و کاشیکاری و بکار بردن دقت و هنر در بنای مساجد (آنگونه که در طول قرنها در معماری مسلمین در مساجد معمول بوده و رایج است) .
مسجد، نباید به صورت یک نمایشگاه عکس و نقاشی و موزه تزئینی در آید.چرا که این، با روح عبادت خالص و قرب به حق، به سختی سازگار میشود.
از امام صادق _ علیه السلام _ در باره مساجدی که در آنها تصویر است، سئوال شد.حضرت پاسخ دادند که:«آنرا خوش نمیدارم، ولی امروز، برای شما زیان و اشکالی ندارد.»[2] شاید اشاره به رواج و گسترش معماری و تصویرهای آن در مساجد باشد، که در آن دوره، گسترش پیدا میکرد و امام شرایط خاص آنروز را بیان میکند.وقتی امر دائر باشد بین ترک مساجد و خالی شدن آنها یا رفتن به مساجد با آن خصوصیات و شرائط مکروه، طبیعی است که ائمه، راضی به ترک مسجد و دوری از اجتماعات بخاطر یک مکروه نمیشدند.در عین حال، در این حد که در مساجد، نقش و نگار و هنرهای ترسیمی و تجسمی بکار رود، مورد منع اسلام نیست، بخصوص اگر در زمینه آیات قرآن باشد.
در حدیثی، نقوش پدید آمده با گچ و رنگها در طرف قبله مسجد بلا مانع بحساب آمده است.
از امام موسی بن جعفر _ علیه السلام _ میپرسند از نماز خواندن در مسجدی که در طرف قبله، قرآن یا چیزی از ذکر خدا نوشته شده، حضرت پاسخ میدهد: «اشکالی ندارد.»و همچنین از مسجدی که با گچ یا رنگ، در قبلهاش نقش و نگار شده باشد سئوال شد.فرمود:«مانعی ندارد.»
کار برد نقوش و خطوط در زمینه آیات قرآن، بصورت غیر مستقیم، عبادتگاه را به یک کانون تبلیغ و ذکر تبدیل میکند.لطف این قضیه در این است که بوسیله این هنر ساده، قرآن و یاد خدا در متن زندگی و عبادت مردم مسلمان، همواره مطرح است و این، اثر تربیتی دارد و پیوند زندگی و مذهب را میرساند.
اظهار نظر«تیتوس بورکهارت»، هنرمند سویسی در این باره چنین است: «تکرار کتیبههای ماخوذ از آیات قرآن کریم بر روی دیوارهای مساجد و سایر ابنیه، انسان را یاد آور این حقیقت میسازد که تارو پود حیات اسلامی از آیات قرآنی تنیده شده و از لحاظ معنوی متکی بر قرائت قرآن و نیز نماز و اوراد واذکاری است که از آن کتاب آسمانی اخذ شده است.اگر بتوان فیضی را که از قرآن کریم سرچشمه میگیرد یک ارتعاش معنوی بخوانیم-و کلامی بهتر از این برای تفسیر آن نداریم-از آنجا که این نفوذ قرآنی، هم معنوی و هم مسموع استباید بگوئیم تمام هنر اسلامی باید بالضروره اثر این ارتعاش را داشته باشد..»[3]
بی شک، تاثیر معنوی این گونه خط نوشتهها و کتیبهها را نمیتوان انکار کرد.نوعی تذکر و یاد آوری در اینگونه خطها نهفته است.در حدیث موسی بن جعفر _ علیه السلام _ هم، حضرت، نماز خواندن در مسجدی را که بر دیوار قبلهاش آیات قرآن یا«ذکر الله»-هر چه که یاد آور خدا باشد-نوشته شده باشد مجاز دانسته
حتی در روایات است که:در خانه امام صادق _ علیه السلام _ دور تا دور خانه، همچنین در طرف قبله سجده گاهش«آیه الکرسی»نوشته شده بود[4]. و این نوع نوشتن آیه الکرسی بر دورادور ساختمانهای بلندتر از هشت ذراع، بعنوان یک دستور از طرف ائمه، مورد تاکید و تشویق بوده است.[5]
شاید این توصیه، روی این نکته باشد که با یادآوری وجود یکتا و زنده و حی و قیوم خدائی بر هستی، سیطره و احاطه و مالکیت دارد (مفهوم آیه-الکرسی) بناهای مرتفع، انسان را مغرور نسازد.
نقش عشق و محبت در این معماری
با توجه به اینکه در آنچه بنای مساجد، نهی و تحریم شده، تذهیب و طلاکاری و«زخرف»است نه ظرافتکاریها، بنابراین مسلمین در مورد پرداختن ظریفانه به بنای مساجد و آفرینشهای هنری در معماری آن، مورد نکوهش نیستند.
محبت و ایمان و عشق مردم چنین خلاقیت و هنرنمائیها را به ظهور و بروز میرساند.این نتیجه عقیده و ایمان است.تاریخ نشان میدهد هر جا که مذهب راه پیدا کرده و مردم با ایمان و خلوص کار کردهاند و چیزی را بعنوان اعتقاد دینی ساختهاند.سرشار از زیبائیها و ظرافتهای شگفت است.
گر چه ممکن است معمار و هنرمند به فرمان صاحب قدرت و امیر و حاکمیکار کند، ولی عقیده قلبی او این است که«مسجد»میسازد و«خانه خدا»بر پا میکند.طبیعی است که هنرمند مسلمان و خدا جوی نسبتبه ساختن مساجد بعنوان اماکن مقدس و معبدهای الهی از ذوق و احساس و هنر و ابتکار و خلاقیتخویش مایه میگذارد و به هر صورت که بتواند، در رونق و شکوه آن میکوشد.در اینجا نقش انگیزه ایمان مذهبی، بسیار قوی و کارساز است.
عشق و ایمانی که بعنوان مثال نسبتبه اولیاء دین و پیشوایان مذهب در دل شیعیان و پیروان ائمه اطهار _ علیه السلام _ وجود دارد چه کارها که نمیکند؟!…
وقتی که مسلمانان، به پیشوایان دین و پرچمداران انسانیت و فضیلت و هادیان خلق به حق و خیر و آزادی و طاعتخدا، آن اندازه ارج میدهند که برای بارگاهشان از جان و دل مایه میگذارند و هر چه در توان دارند خرج مرقد پاکشان میکنند، برای معبد و مسجد چرا نکنند؟!که آنجا را خانه خدا میدانند و مقدسترین جا بشمار میآورند.
این، تجلی زلال ترین عشق و معرفت و خلوص بندگان در پیشگاه والای«الله»و«اولیاء الله»است.مردم مؤمن و حق باور، نسبتبه هر چه که خدائی باشد و در مسیر پروردگار، ارزش و کرامت قائلند و عملشان عملی احترام آمیز و ایثار گرانه و عاشقانه است.
به قول شهید سید رضا پاک نژاد:
«اگر به قریههای دور و دههای کشور ایران و بعضی نقاط دیگر بروید، از دور خانههائی چند، خراب و خشتی، و در آن میان، یک عمارت قشنگ و تمیز میدرخشد، اگر بپرسید از کیست؟جواب خواهید شنید:از حسین، و بنام«حسینیه».[6]
و درباره عشق مردم به حسین _ علیه السلام _ مینویسد:
«…مردم، عطشان ستایش آنکسی هستند که لب تشنه با خود مقدار بسیاری انرژی معنوی در دل خاک جای داد و امروز، گنبدش چون آئینه میدرخشد که درخشش آن چشم هر ستمگری را بسوزاند و هر ستمدیده را مرهمی بر دل باشد.
در آنجا تربتی است گویا معدن مغناطیس که افراد عاشق را که قابل جذبند مانندذرات کوچک آهن بسوی خود جذب میکند، آنجا مضجع مقدس سرباز فداکاری است که رؤسا جمهور و پادشاهان، قبل از اینکه رسم سرباز گمنام و نهادن دسته گل معمول گردد، عصاره گل، بهترین عطر را آوردند و بوسیدند و بوئیدند و پاشیدند و آرزوی این کردند که کاش در برابرش جنگیده و اسلام را یاری میکردند و کشته میشدند….»[7]
تلاقی«دین»و«هنر»در بنای مساجد
مسلمین، خود را نسبتبه ارزشهای مجسم شده در وجود ائمه، اینگونه وظیفه مند احساس کرده و از اولیاء الله و بندگان خوب خداوند، تجلیل و تکریم میکنند، چرا که تعظیم این شعائر و تجلیل از این والا مردان و پیشوایان و شهیدان، گرامیداشتحق و فضیلت و صدق و راستی است و تکریم عدل و آزادی و شرف و انسانیت…و چه کسی شایستهتر از آنان، برای نثار عاشقانهترین و صادقانهترین اخلاصها و تواضعها و تکریمها؟!
در مورد خدا و خانه خدا نیز چنین است و پاکترین احساسها و زیباترین ایثارها نثار بارگاه او میشود.
ما با این واقعیت روبرو هستیم که هنر توسط مسلمین، در بناهای مقدس مساجد تا اندازه گسترده و عمیقی جا گرفته و به کار رفته است و ذوقها و خلاقیتها در جهت رونق بخشیدن به مساجد، استخدام شده است.
بالاخره مساجد، خانه خدا است (و ان المساجد لله بنا بر یکی از تفاسیر) و حدیث امام صادق _ علیه السلام _ در این باره گذشت.بنابراین، تا وقتی که آباد ساختن و حلال بخشیدن به معبد مسلمین و مسجد اسلام، به روح توحید و توجه به خدا ضرر نزند، نه تنها مذموم و نکوهیده نیست، بلکه تشویق هم شده است.
و از همینجاست که مساجد، محل تلاقی هنر و مذهب و میعادگاه بروز این دو عنصر میباشد.
در مورد نقش ایمان و احساس مذهبی و نثار زیبائیها به آستان خداونددر بنای مساجد، به این نقل توجه کنید:
«….معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زیبائی را که در اطراف خویش میدید، آنرا در خور عظمت و جلال خدا مییافت.سعی میکرد تا به هنگام فرصت، برای آن در مسجد، جائی باز کند.در بنای بسیاری از مساجد، هنرهای مختلف به هم در آمیخته است. معماری، در توازن اجزاء کوشیده است نقاشی به نقوش و الوان کاشیها توجه کرده است، و خوشنویسی، الواح و کتیبهها را جلوه بخشیده است، شعر، موعظهها و ماده تاریخها را عرضه داشته است و موسیقی هم برای آنکه از دیگر هنرها باز نماند، در صدای مؤذن و بانگ قاری و واعظ، مجال جلوهگری یافته است.حتی صنعتهای دستی هم برای تکمیل و تزئین این مجموعه الهی به میدان آمدهاند.فرشهای عالی، پردههای گرانبها، قندیلهای عظیم و درخشان، منبت کاریها و ملیله دوزیها در تکمیل زیبائی و عظمت مسجد، نقش خود را ادا کرده.بدین گونه مظاهر گوناگون فرهنگ و هنر اسلامی در طی قرنهای دراز، چنان در بنای مسجد، مجال ظهور یافته است که امروز، یک مورخ دقیق روشن بین میتواند تنها از مطالعه در مساجد، تصویر روشنی از تمدن و تاریخ اقوام مسلمان عالم را پیش چشم خویش مجسم کند.[1] . وسائل الشیعه،ج 3،ص 494
[2] . وسائل الشیعه ج 3،ص 494 16 و 17-وسائل الشیعه،ج 3،ص 494
[3] . مطالعاتى در هنر دینى،ج 2،ص 2.
[4] . وسائل الشیعه،ج 3،ص 567
[5] . وسائل الشیعه،ج 3،ص 567
[6] . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر،سید رضا پاک نژاد،ص 40 و 43
[7] . اولین دانشگاه و آخرین پیامبر،سید رضا پاک نژاد،ص 40 و 43
@#@
در طول نسلها و قرون، در فاصله آفاق مختلف، هنر اسلامی ملجائی پاکتر و نمایشگاهی امنتر از مسجد نداشته است و اشتراک مساعی اقوام و امم مختلف اسلامی در تکمیل و تزئین مساجد، با وجود حفظ خاصیتهای ملی و محلی، نوعی بی تعلقی را در معماری اسلامی سبب شده است که البته با تمدن و فرهنگ پر تسامح اسلامی مناسبت تمام دارد و به هر حال، از مفاخر معنوی مسلمین بشمار است.البته غیر از مساجد، ابنیه و آثار بسیار از تمدن اسلامی مانده است….»[1]
با توجه به آنچه قبلا نسبتبه سادگی مساجد گفتیم و اینکه مساجد، موزه و نمایشگاه نیست، شاید این سؤال به ذهن بیاید که مرکزیت مسجد برای پرستش بی پیرایه خداوند، چگونه با این هنر آفرینیها توافق دارد؟
باید گفت:عبادت، تجسم عملی عقیده است، نماز هم همینطور.نماز که شعاری از شعائر دین است، نمودار خارجی عقیده درونی به اسلام و بندگی خدا است.بنابر این مساجد که محل عبادت است، از عمق نهاد دین سرچشمه میگیرد و اسلوب کلی آن باید با متن مکتب، ناهمگون نباشد.
بی جهت نیست که مسجد، «خانه خدا»بحساب آمده است.و بی سبب نیست که ساختن و آباد کردن«مساجد خدا»، کار کسانی شمرده شده که به خدا و روز قیامت، باور داشته و عمل صالح کنند انما یعمر مساجد الله…توبه-18) پس مسجد، به متن مذهب و عقیده مرتبط است.
در واقع، این اسلام نبود که دعوت به تزئین مساجد و ساختن بناهای مرتفع و معماریهای شگفت و پر شکوه بنام مسجد کرد.چرا که با توجه به فلسفه وجودی مسجد (خانه خدا، خانه عبادت و…) شکل مسجد اسلامی روشن است.
بلکه این هنر بود که مسجد را بعنوان ظرفی مناسب و زمینهای مستعد برای بروز و تجلی و نمود پیدا کردن یافت.
و این هنرمندان بودند که روح تفاهم آمیز مکتب را، در رابطه با هنر متعهد شناختند و به استقبال آن رفتند.
معماری مسجد
آنچه از مطالب گذشته بدست میآید، اینستکه مسجد در اسلام، بر مبنای سادگی و دوری از تجمل و تزئین استوار است و عظمت آن در سادگی است.درست است که مساجد، سنگ زیر بنای تمدن مسلمین است و با آئین جدید اسلام، همراه و هم جهت پدید آمده و شکل گرفته است، لکن تمدن مسلمین هم ویژگیهائی داشته و دارد که به برخی از آنها در بحث«مدنیت و معنویت»اشاره شد. این خصوصیات، در کیفیت و سبک ساختن مساجد هم اثر گذاشته است.
بعنوان مثال، از مستحبات مسجد، روباز بودن و نداشتن سقف است.مسجد پیامبر در آغاز چنین بود و بعدا بخاطر مقابله با ریزش باران یا تابش خورشید، بر سر و روی نماز گزاران، سایه بانی از شاخ و برگ نخل زدند.
بعضی از فقهاء، در بیان حکمت این استحباب گفتهاند:از جمله اسباب قبول نماز و استجابت دعا، نبودن حائل و مانعی بین نمازگزار و آسمان است.
گر چه بین خدا و بنده، هیچ چیزی حائل نیست و خداوند همه جا حضور دارد، ولی طبیعی است که عبادت و دعا در زیر آسمان، با دعای در زیر سقف فرق دارد و در فضای باز و زیر آسمان، انسان احساس قرب و معنویتبیشتری میکند.
آنچه که در ابتدا معمول بوده، داشتن حداکثر سایه بان و داربست مانندی همچون یک کپر یا خیمه بوده است و در زمان خلفای بنی امیه و بنی عباس، سقفهای تزیین شده پیدا شد، چیزی که مورد کراهت ائمه بود و اشاره میکردند که:اگر قائم ما قیام کند اینگونه مساجد را از بین میبرد و در برخی از احادیث، بعنوان نکوهش از کار افراد دوره آخر الزمان و بیان اوصاف آن عصر، آمده است که:خانهها میسازند و قصرهای محکم بر پای میدارند و مساجد را آرایش میدهند: (یبنون الدور و یشیدون القصور و یزخرفون المساجد)
آنچه که در اینگونه احادیث، با تعبیر«زخرف»بیان شده، منظور، تزئین به طلا و جواهرات است، نه هر تزیین دیگر.
از جمله مستحبات مسجد، مسطح بودن مناره با دیوار و سقف مسجد است.چرا که مناره برای آن بوده که مؤذن بر فراز آن رفته و اذان بگوید.بطور طبیعی بلند بودن مناره، با توجه به وضع خانههای آن روز-و امروز هم-موجب اشراف داشتن بر خانههای اطراف و در نتیجه، سلب امنیت و آسایش از همسایگان مس
جواد محدثی- هنر در قلمرو مکتب، ص221