و من یعش عن ذکر الرّحمن نقیّض له شیطاناً فهو له قرین.
هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم و همواره قرین او باشد.«زخرف ، 36»
همنشین شیاطین!
از آنجا که در آیات پیشین سخن از دنیا پرستانی بود که همه چیز را بر معیارهای مادی ارزیابی میکنند، در آیات مورد بحث یکی از آثار مرگبار دلبستگی به دنیا که بیگانگی از خدا است سخن میگوید.
میفرماید: هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطانی را به سراغ او میفرستیم، و همواره با او قرین خواهد بود! «و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطاناً فهو له قرین»
آری غفلت از ذکر خدا و غرق شدن در لذات دنیا، و دلباختگی به زرق و برق آن، موجب میشود که شیطانی بر انسان مسلط گردد و همواره قرین او باشد، و رشتهای در گردنش افکنده، (میبرد هر جا که خاطر خواه او است).
بدیهی است جای این ندارد که کسی تصور جبر از این آیه کند، چرا که این نتیجه اعمالی است که خود آنها انجام دادهاند بارها گفتهایم اعمال انسان مخصوصاً غرق شدن در لذات دنیا و آلوده شدن به انواع گناهان، نخستین تأثیرش این است که پرده بر قلب و چشم و گوش انسان میافتد او را از خدا بیگانه میکند و شیاطین را بر او مسلط میسازد و تا آنجا ادامه مییابد که گاهی راه بازگشت به روی او بسته میشود چرا که شیاطین و افکار شیطانی از هر سو او را احاطه میکنند و این نتیجه عمل خود انسان است هر چند نسبت آن به خداوند نیز به عنوان (سبب الاسباب) بودن صحیح میباشد این همان چیزی است که درآیات دیگر قرآن به عنوان (تزیین شیطان) (فزین لهم الشیطان اعمالهم)[1]یا ولایت شیطان (فهو ولیهم الیوم)[2] تعبیر شده است.
قابل توجه این که کلمه (نقیض) با توجه به مفهوم لغوی آن هم دلالت بر استیلاء شیاطین دارد و هم قرین بودن آنها، در عین حال جمله (هوله قرین) بعد از آن آمده تا این معنی را تأکید کند که شیاطین از این گونه افراد هرگز جدا نمیشوند.
تعبیر به (رحمان) اشاره لطیفی است به این که آنها چگونه از خدایی که رحمت عامش همگان را فرا گرفته روی گردان میشوند، و از یاد او غافل میگردند؟
آیا چنین کسانی جز این سرنوشتی میتوانند داشته باشند که همنشین شیاطین، و محکوم فرمان آنها گردند.
بعضی از مفسران احتمال دادهاند که (شیاطین) در اینجا معنی وسیعی دارد که حتی شیاطین انس را شامل میشود و آن را اشاره به (رؤسا و سردمداران ضلالت) دانستهاند که مستولی و مسلط بر غافلان از یاد خدا میشوند و با آنها قرین هستند و این توسعه بعید نیست.[3]
[1] . نحل / 63.
[2] . نحل / 63.
[3] . نمونه، ج 21، ص 64 ـ 65.