فرهنگ ثبوت رؤیت هلال (2)

فرهنگ ثبوت رؤیت هلال (2)

* روایات خاصه: روایاتى که گواهى دو عادل را در باب رؤیت, کافى مى دانند. این روایات, بسیارند, به حدّى که متواتر اجمالى دانسته اند.
نکته اى که قبل از ورود به بحث, باید به آن توجه داشت, این روایات, چه آنهایى که از قول امام باقر روایت شده و چه آنهایى که از قول امام صادق (ع), این دو بزرگوار از امام على (ع) نقل کرده اند و یکى از روایات این باب, از قول رسول اکرم (ص) روایت شده است. گویا نقل سلسله سند و رساندن آن به على (ع) و رسول اکرم, به خاطر مقابله با نظر اهل سنت بوده که یک شاهد را کافى دانسته اند. این روایات را به چهار گروه تقسیم کرده اند بدین شرح:
گروه اول: روایاتى که گواهى دو گواه را به طور مطلق, ذکر کرده اند, بدون فرق بین آغاز و پایان ماه.
* امام صادق به نقل حلبى مى فرماید:
(إنّ علیّاً (ع) کان یقول: لا أُجیز فی الهلال إلاّ شهاده رجلین عدلین130.)
على (ع) مى فرمود: در هلال اجازه نمى دهم مگر گواهى دو مرد عادل را.
همین حدیث با اندک تفاوتى به سند دیگر نیز نقل شده است131.
حصر در این روایت حقیقى نیست, بلکه از جهت نهى شهادت فاسق و عدل واحد است; زیرا مسلم است که با شیاع و با حکم حاکم برخاسته از بینه هلال ماه ثابت مى شود132.
* امام صادق طبق نقل حماد,مى فرماید:
(قال امیرالمؤمنین (ع): لا یجوز شهاده النساء فى الهلال و لا یجوز الا شهاده رجلین عدلین133)
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: گواهى زنان, در هلال جایز نیست و جایز نیست مگر گواهى دو مرد عادل.
و همین روایت را حلبى از امام صادق (ع) نقل مى کند134.
* امام صادق مى فرماید:
(کان رسول اللّه , صلى الله علیه و آله , یجیز فى الدین شهاده رجل واحد و یمین صاحب الدین و لا یجیر فى الهلال الاشاهدى عدلٍ135.
رسول خدا (ع) گواهى یک مرد را با سوگند صاحب دین, جایز مى دانست و در هلال جایز نمى دانست مگر دو شاهد عادل.)
* امام باقر مى فرماید:
(لو کان الامر الینا أجزنا شهاده الواحد اذا علم منه خیر مع یمین الخصم فى حقوق الناس فاما ما کان من حقوق الله او رؤیه الهلال فلا136.)
اگر حکومت در دست ما باشد, گواهى یک مرد را زمانى که از او خیر دانسته شود, کافى مى دانستیم, با سوگند مخالفش در حق مردم.اما آنچه از حقوق خداست یا دیدن هلال کافى نمى دانیم.
گروه دوم: روایتى است که در خصوص اول ماه رمضان که شهادت دو شاهد را لازم مى داند:
* امام صادق مى فرماید:
(لا تصم إلاّ للرّؤیه أو یشهد شاهدا عدلٍ137)
روزه نگیر مگر با دیدن, یا دو شاهد عادل گواهى دهند.
گروه سوم: سه روایت در خصوص پایان ماه رمضان و آغاز ماه شوال است که باید دو شاهد شهادت دهند.
* امام باقر (ع) مى فرماید:
(قال امیرالمؤمنین (ع): اذا رأیتم الهلال فافطروا, أو شهد علیه بیّنه عدل من المسلمین138…)
امیرالمؤمنین فرمود: هرگاه هلال ماه را دیدید, یا دو شاهد از مسلمانان بر آن گواهى داد, افطار کنید.
باید توجه داشت در صورتى این روایت, از گروه سوّم به شمار مى آید که ما بینه را به معناى دو شاهد عادل بگیریم. امّا اگر بینه را به معناى حجت شرعى دانستیم, به بیش از دو نفر اطلاق خواهد شد. در نتیجه, این روایت, در گروه چهارم (بند2) قرار مى گیرد.
* امام باقر (ع) مى فرماید:
(لا أجیز فی الطلاق و لا فی الهلال إلاّ رجلین139)
در طلاق و هلال اجازه نمى دهم مگر شهادت دو مرد را.
* امام صادق (ع) مى فرماید:
(لا یجوز شهاده النساء فی الفطر الا شهاده رجلین عدلین140.)
در فطر و پایان رمضان جایز نیست مگر گواهى دو مرد عادل.
گروه چهارم: در این گروه, هشت روایت وجود دارد. بدین مضمون: گروهى که بیست و نه روزه گرفته اند, بعد به تردید افتاده اند که شاید ماه سى روز بوده و آنان بیست و نه روز, روزه گرفته اند, از این روى از امام سؤال مى کنند که چاره چیست؟ امام در پاسخ مى فرماید: (اگر دو شاهد, گواهى دادند: ماه را دیده اند, باید قضا کرد وگرنه, همان بیست و نه روز, کفایت مى کند.)
گویا, این سؤالها, که همگى از امام صادق (ع) پرسش شده, در دوران رواج روایات جعلى, که مى گوید: (ماه رمضان, همیشه سى روز است), به وقوع پیوسته که ما اینک, در دو قسمت ارائه مى دهیم:
1. روایاتى که قضاى روزه را در وقتى لازم مى دانند که دو شاهد, بر رؤیت هلال گواهى دهند:
* امام صادق (ع) مى فرماید:
(صم لرؤیه الهلال وأفطر لرؤیته فان شهد عندکم شاهدان مرضیّان بأنّهما رأیاه فاقضه141)
با دیدن هلال ماه, روزه بگیر و با دیدن آن افطار کن. پس اگر دو شاهد پسندیده گواهى دادند که ماه را دیده اند آن را قضا کن.
* صابر, غلام امام صادق (ع) مى گوید: از امام سؤال کردم درباره مردى که بیست و نه روز, روزه گرفته است. با دیدن ماه روزه گرفته و با دیدن ماه روزه گشوده است. آیا باید یک روز, قضا کند؟ امام صادق فرمود:
(کان امیرالمؤمنین (ع) یقول: لا إلاّ أن یجیء شاهدان عدلان فیشهدا أنّهما رأیاه قبل ذلک بلیله فیقضى یوماً142.)
امیرالمؤمنین (ع) مى فرمود: نه لازم نیست مگر این که دو شاهد عادل بیایند و گواهى دهند که ماه را دیده اند یک شب قبل از آن. پس یک روز را قضا مى کند.
از جمله (کان یقول), استمرار فهمیده مى شود. امام, در موارد متعدد, این سخن را مى فرمود.
* از امام صادق (ع) سؤال شد از روزى که روزه قضا مى شود. امام مى فرماید:
(لا یقضه إلاّ ان یثبت شاهدان عدلان من جمیع اهل الصلاه متى کان رأس الشهر143…)
آن روز را, قضا مکن مگر این که توسط دو شاهد عادل از مردم با نماز, ثابت شود که چه زمانى اول ماه بوده است.
این حدیث صحیح است. حسین بن سعید اهوازى ثقه و مراد از حماد, حمادبن عیسى و منظور از شعیب, شعیب عقرقوفى از اصحاب امام صادق (ع) و پسر خواهر ابو بصیر; (یحیى بن قاسم) است. نجاشى وى را ثقه و عین دانسته است144.
2. روایاتى که در آنها به جاى دو شاهد, از بینه عدول یا بینه عادله نامبرده شده است. فقها, معمولاً, بینه را در این قبیل روایات, به معناى دو شاهد گرفته اند و شاید بتوان گفت: مراد بیش از دو شاهد است, ولى با توجه به روایاتى که قبلاً ذکر شد مى توان به دو شاهد بسنده کرد.
البته این احتمال بعید نیست که از بیّنه, بیش از دو شاهد منظور باشد. چون این بحث در پایان ماه رمضان مطرح گردیده, از این روى, بیش از دو شاهد عنوان شده که براى اول ماه علم آور باشد.
* امام صادق درباره معناى اهله مى فرماید:
(هى أهله الشهور, فاذا رأیت الهلال فصم و اذا رأیته فأفطر)
منظور هلال ماههاست. پس هرگاه هلال ماه را دیدى روزه بگیر و زمانى که دیدى افطار نما.
راوى مى گوید: گفتم: آیا نظر شما این است که اگر ماه بیست و نه روز بود, یک روز آن را قضا کنم. امام مى فرماید:
(لا الاّ أن یشهد لک بیّنه عدول, فان شهدوا انهم رأوا الهلال قبل ذلک فاقض ذلک الیوم145)
نه, مگر گواهان عادل شهادت دهند. پس اگر گواهى دادند که هلال ماه را [یک روز] قبل آن دیده اند, آن روز را قضا نما.
* حلبى مى گوید به امام صادق گفتم: آیا نظر شما این است که اگر ماه بیست و نه روز بود, یک روز آن را قضا کنیم.
امام فرمود:
(لا الاّ ان یشهد لک بینه عدول. فان شهدوا انّهم رأو الهلال قبل ذلک فاقض ذلک الیوم146)
نه! مگر گواهان عادل براى تو شهادت دهند. اگر گواهى دادند که هلال ماه را [یک روز] پیش از آن دیده اند, آن روز را قضا کن.
* هشام بن حکم از امام صادق (ع) نقل مى کند: آن حضرت درباره کسى که بیست و نه روز گرفته بود, فرمود:
(إن کانت له بیّنه عادله على أهل مصر أنّهم صاموا ثلاثین على رؤیته قضى یوماً147)
اگر براى او گواه [یا دو شاهد] عادلى باشد مبنى بر این که مردم شهر, بنابر رؤیت هلال, سى روز روزه گرفته اند, باید یک روز را قضا نماید. * صحیحه حلبى که پیش از این ذکر شد148.
* عبداللّه بن سنان, از امام صادق (ع) درباره اهله مى پرسد, امام مى فرماید:(هى اهله الشهور فاذا رأیت الهلال فصم, و اذا رأیته فأفطر) منظور هلال ماههاست. پس هر گاه هلال ماه را دیدى روزه بگیر و زمانى که دیدى افطار نما. مى پرسد: اگر ماه بیست ونه روز بود, آن یک روز را قضا کنم؟
امام مى فرماید: (لا! الاّ ان تشهد لک بیّنه عدول فان شهدوا أنهم رأوا الهلال قبل ذلک فاقض ذلک الیوم149.) نه! مگر گواهان عادل برؤیت شهادت دهند. اگر گواهى دادند که قبل از آن هلال را دیده اند, روزه را قضا کن.
*زیدبن اسامه نقل مى کند: از امام صادق (ع) معناى اهله را پرسیدند. امام پاسخ داد: (مراد ماههاست. پس هرگاه هلال ماه را دیدید روزه بگیرید و هرگاه دیدید, روزه بگشایید.زید مى پرسد: اگر ماه بیست و نه روز باشد, آیا یک روز را باید قضا کند.
امام مى فرماید:
(لا! الاّ ان یشهد ثلاثه عدول فانهم ان شهدوا أنهم رأوا الهلال قبل ذلک فانه یقضى ذلک الیوم150.)
قضاى آن روز لازم نیست, مگر سه شاهد عادل گواهى دهند. اگر شهادت دادند که هلال را دیده اند, باید آن روز قضا شود. تمامى این روایات که ذکر شد, به جز روایت اخیر به سه روایت بر مى گردد: روایت حلبى, عبدالله بن سنان و هشام بن حکم.
شاید علت این که روایت اخیر بیش از دو شاهد را ذکر مى کند این باشد که حضرت مى خواسته بر علم تأکید ورزد. و این نکته را گوشزد کند که ماه رمضان, کمتر از سى روز نیز مى باشد, مگر این که دلیلى قطعى در پایان ماه اقامه گردد که شروع آن با تأخیر همراه بوده است.
در این صورت, این گروه از روایات نشانگر قول خاصى در مسأله هلال خواهند بود و درصدد نفى حجیت اثبات اول ماه رمضان و آخر آن, به بیش از دو شاهد نیستند. اگر در مقام تعارض با روایات گروه اول, از حجیت بیفتند, بقیه روایات, حجیت بینه را در اثبات اول و آخر ماه, به ثبوت مى رسانند. علاوه, روایات عامى نیز بر این مطلب دلالت دارند.
روایت دیگر, مشابه روایت عبدالله بن سنان, احمدبن عمربن ربیع, از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:(لا! الاّ ان یشهد لک عدول انهم رأوه فان شهدوا فاقض ذلک الیوم151)
قضاى آن روز لازم نیست, مگر این که گواهى دهند جمعى از افراد عادل که آنان ماه را دیده اند. اگر گواهى دادند, آن روز را قضا نما. در این روایت, تعبیر بینه ذکر نشده و عدول آمده است.
در همین زمینه, امام صادق در پاسخ سؤال مى فرماید:
(آن یک روز را روزه نگیرد, مگر این که ماه دیده شود. پس اگر اهل شهر دیگر گواهى دادند, آن روز را قضا نما152)
از آنچه ذکر شد نتیجه مى گیریم که آغاز و پایان ماه رمضان, با دو شاهد ثابت مى شود. در این باره روایات صحیحى ارائه گردید و به گفته مخالفان پاسخى در خور داده شد. افزون بر روایات, سیره نبوى و علوى را نیز, مى توان گواه بر مسأله گرفت. برخى, بر کفایت دو گواه از رؤیت هلال, ادعاى اجماع کرده اند.

دیدگاه فقهاى عامه:
فقهاى اهل سنت, چون فقهاى شیعه, در شمار گواهان در هلال رمضان, وحدت نظر ندارند. برخى دو شاهد و برخى یک شاهد را کافى مى دانند. حنفیان, راه دیگرى رفته اند. در صحو و صافى آسمان, براى اثبات رؤیت هلال, گواهى جماعت زیادى را لازم مى دانند.
شیخ طوسى مى نویسد:
(لا یقبل فی رؤیه هلال رمضان الاّ شهاده شاهدین فاما الواحد فلا یقبل منه هذا مع الغیم و اما مع الصحو فلا یقبل الا خمسون قسامه, او اثنان من خارج البلد.
و للشافعى قولان: احدهما: مثل ما قلناه من اعتبار الشاهدین و به قال مالک و الاوزاعى واللیث بن سعد و سواء کان صحواً او غیماً. والاخر: انه یقبل شهاده واحد, و علیه اکثر اصحابه و به قال فى الصحابه عمر, و ابن عمر و حکوه عن علیّ , علیه السلام , و به قال فى الفقهاء احمد بن حنبل.
و قال ابوحنیفه: ان کان یوم غیم قبلت شاهداً واحداً و ان کان صحواً لم یقبل الا التواتر فیه والخلق العظیم. دلیلنا: اجماع الطائفه والاخبار التى ذکرناها فى الکتابین المقدم ذکرهما.
و ایضاً فلا خلاف أنّ شاهدین یقبلان و لم یقم دلیل على وجوب قبول الواحد. وروى عبدالرحمن بن زید بن الخطاب قال: انّا صحبنا اصحاب النبى , صلى الله علیه و آله , و تعلّمنا منهم و انهم حدثونا أنّ رسول اللّه , صلى الله علیه و آله , قال: (صوموا لرؤیته وافطروا لرؤیته, فان اغمى علیکم فعدوا ثلاثین فان شهد ذوا عدل فصوموا وافطروا و انسکوا) (ذکره الدار153 قطنى154)
در دیدن هلال ماه رمضان, پذیرفته نیست مگر گواهى دو شاهد. پس یک شاهد پذیرفته نیست. این, در هنگامى است که آسمان را ابر پوشانده باشد, امّا اگر چنین نباشد, اعتبارى ندارد, مگر شهادت پنجاه نفر, به عدد قسامه, یا دو نفر از بیرون شهر.
شافعى دو قول دارد: قول اول او, مثل قول ماست, اعتبار دو شاهد. بر این عقیده اند: مالک, اوزاعى و لیث بن سعد. در قول دیگر, شهادت یک نفر را مى پذیرد. بر این نظرند بیشتر اصحاب او.
و در بین صحابه, عمر, و ابن عمر این نظر را دارند. این نظر را از على (ع) نیز حکایت کرده اند. و از فقهاء, احمد بن حنبل بر این عقیده است. و ابوحنیفه مى گوید: اگر آسمان ابرى باشد, شهادت یک نفر قبول است, اما اگر آسمان صاف باشد, جز تواتر و شهادت شمار بسیارى از مردم, پذیرفته نیست.
دلیل ما, اجماع طائفه شیعه و اخبارى است که در دو کتابى که ذکر آن گذشت [تهذبین] نقل کردیم و همچنین اختلافى نیست که گواهى دو شاهد پذیرفته است و دلیلى بر وجوب قبول یک شاهد اقامه نشده است. و عبدالرحمن بن زیدبن خطاب, روایت کرده که ما مصاحب یاران پیامبر بودیم و از آنان یاد گرفتیم و آنان ما را حدیث نمودند که رسول خدا (ص) فرمود: (با دیدن ماه روزه بگیرید و با آن افطار نمایید. اگر آسمان ابرى باشد, سى روز بشمرید. اگر دو شاهد عادل گواهى دادند, روزه بگیرید, افطار کنید و عبادت نمائید.) این حدیث را دارقطنى نقل کرده است.
ابن رشد قرطبى, دیدگاههاى فقهاء اهل سنت را در باب شمار گواهان, چنین بیان مى کند:
(فانهم اختلفوا فى عدد المخبرین الذین یجب قبول خبرهم عن الرؤیه و فی صفتهم فاما مالک فقال: إنه لا یجوز أن یصام و لا یفطر باقل من شهاده رجلین عدلین.
و قال الشافعى فى روایه المزنی: إنه یصام بشهاده رجل واحد على الرؤیه, و لا یفطر بأقل من شهاده رجلین.
و قال ابوحنیفه: ان کانت السماء مغیمه قبل واحد, و ان کانت صاحیه بمصرٍ کبیر لم تقبل إلاّ شهاده الجم الغفیر. وروى عنه أنه تقبل شهاده عدلین اذا کانت السماء مصحیه. و قد روى عن مالک أنه لا تقبل شهاده الشاهدین الا اذا کانت السماء مغیمه, و أجمعوا على أنه لا یقبل فى الفطر الا اثنان, الا أبا ثور فانه لم یفرق فی ذلک بین الصوم والفطر کما فرق الشافعى155.)
در شمار خبردهندگانى که واجب است پذیرش خبرشان از رؤیت و صفاتشان اختلاف کرده اند. مالک گفته است: جایز نیست به کمتر از گواهى دو مرد عادل, روزه بگیرد و افطار کند. شافعى, طبق روایت مزنى معتقد است: با شهادت یک مرد بر رؤیت روزه مى گیرد, اما به کمتر از دو شاهد مرد, افطار نمى کند. ابوحنیفه عقیده دارد: اگر آسمان ابرى باشد, قول یک نفر پذیرفته است و اگر آسمان صاف باشد, در یک شهر بزرگ قابل قبول نیست, جز گواهى گواهان بسیار. و از او نیز, نقل شده که شهادت دو شاهد عادل پذیرفته است, اگر آسمان صاف باشد. و از مالک نیز روایت شده که شهادت دو شاهد, پذیرفته نیست, مگر زمانى که آسمان ابرى باشد.
و تمام فقها اجماع دارند که در فطر, جز گواهى در گواه پذیرفته نیست. مگر ابوثور که فرقى بین گرفتن روزه و افطار قائل نشده آن گونه که شافعى قائل شده است.
همین دیدگاهها را ابن قدامه156 و عبدالرحمان الجزیرى157 و دکتر زحیلى 158, ذکر کرده اند.
آن گونه که ابن رشد نقل کرده, علت گوناگونانى نظرها در رؤیت هلال, روایاتى است که در برخى دو شاهد و در برخى دیگر یک شاهد ذکر شده است159.

اینک روایات دو شاهد:
* قال رسول الله: (صوموا لرؤیته وافطروا لرؤیته, فان اغمى علیکم فعدوا ثلاثین. فان شهد ذوا عدل فصوموا وافطروا وانسکوا.) با دیدن ماه روزه بگیرید و با دیدن آن روزه بگشایید. اگر آسمان را ابر پوشانده بود, سى روز بشمرید. اگر دو شاهد, شهادت دادند, روزه بگیرید, روزه بگشایید و عبادت کنید.
این روایت در منابع دیگر هم آمده است.از جمله کنز العمال160 و بدایه المجتهد161.
* ربعى بن خراش مى گوید: در آخرین روز ماه رمضان, دو عرب بیابانى حرکت کرده و نزد پیامبر شهادت دادند که هلال ماه را دیروز غروب دیده اند. رسول خدا فرمان داد:
(ان یفطروا و ان یعودوا الى المصلى162) روزه بگشائید و براى برگزارى نماز عید, به مصلى روید.
* حسین بن حرث جدلى مى گوید: امیر مکه, حرث بن حاطب, در سخنرانى خود گفت:
(عهد الینا رسول الله , صلى الله علیه و آله وسلم , ان ننسک للرؤیه فان لم نره و شهد شاهدا عدل نسکنا بشهادتهما163 …) رسول خدا (ص) با ما عهد کرده که اعمال حج را با دیدن ماه آغاز کنیم. پس اگر ندیدیم و دو شاهد عادل شهادت دادند, طبق شهادت آنان عمل مى کنیم.
از این سه روایت, تنها روایت اول شمول دارد و در برگیرنده صوم و افطار. روایت دوم, مربوط به شوال و سوم مربوط به مراسم حج است.

روایات یک شاهد
* مرد اعرابى به پیامبر (ص) گفت: من هلال ماه را دیده ام.
قال رسول اللّه: (أتشهد ان لااله الاّاللّه)
آیا شهادت مى دهى که خدایى جز خداى یکتا نیست؟
اعرابى گفت: بله.
قال رسول اللّه: (اتشهد ان محمد رسول اللّه)
آیا شهادت مى دهى که محمد رسول خداست.
اعرابى گفت: بله.
قال رسول الله: (یا بلال اذن فى الناس فلیصوموا غداً164)
ییا بلال! به مردم اعلام کن که فردا روزه بگیرند.
* عبدالله بن عمر مى گوید:
(مردم در حال دیدن ماه بودند. من به رسول خدا خبر دادم که ماه را دیده ام. آن حضرت روزه گرفت و به مردم اعلام کرد که روزه بگیرند165.)
از این دو روایت, پاسخ داده اند: شاید قرائنى وجود داشته که پیامبر طبق آن عمل کرده و تنها به شهادت یک عادل اکتفا نکرده است166.
در روایت ابن عمر, از این نکته نباید غافل بود که وى, نخستین خبر دهنده بوده و احتمال دارد, پس از وى, دیگران نیز چنین خبرى به رسول اللّه داده باشند.
در ارتباط با روایت اعرابى, نقل دیگرى وجود دارد که مردم در حال شک و تردید به سر مى برند, وقتى او به گواه برخاست, این شک سترده شد و پیامبر, حکم کرد.
عکرمه از ابن عباس نقل مى کند:
(انّهم شکّوا فى هلال رمضان فارادوا ان لا یقوموا و لا یصوموا فجاء اعرابى من الحرّه فشهد انه رأى الهلال فامر النبى , صلى الله علیه و آله وسلم , بلالاً ان یقوموا و یصوموا167 …)
آنان در هلال ماه رمضان شک کردند. از این روى تصمیم گرفتند که براى روزه حرکت نکنند و روزه نگیرند. در این هنگام مردى اعرابى, از حرّه آمد و شهادت داد که ماه را دیده است. آن گاه, پیامبر (ص) به بلال فرمان داد: به مردم اعلام کند: حرکت کنند و روزه بگیرند.
قرینه دیگرى که مى توان بر ردّ گواه واحد عرضه کرد, روایت کریب است.وى از سفر شام مى آید واعلام مى دارد: هلال رمضان در شام بودم و معاویه اعلام کرد که مردم روزه بگیرند.
ابن عباس از وى سؤال مى کند: کى ماه را دیدید؟
مى گوید: روز جمعه.
ابن عباس مى گوید: ما روز شنبه دیده ایم و طبق آن باید سى روز را تمام کنیم168.
گفته اند: علت این که ابن عباس بر گفته کریب جامه عمل در نپوشید, این بوده که وى, بر این گواهى تنها بوده است.
علامه در منتهى مى نگارد:(ان ابن عباس لم یعمل بشهاده کریب والظاهر انه کذلک لانه واحد و عمل معاویه لیس حجه169)ابن عباس به گواهى کریب, عمل نکرده, زیرا وى بر این گواهى تنها بوده و علاوه عمل معاویه حجت نداشته است. ابن قدامه بر این نکته تکیه مى کند170. علت ردّ شهادت وى را در این مى داند که وى تنها گواه بوده است.

شرایط
براى پذیرش گواهى گواهان, چگونگى شهادت, شرایط و ویژگیهاى وجود دارد. که اگر شرایط را فاقد باشند, شهادت, پذیرفته نیست.
1ـ عدالت
در باب بینه, فقها به این نکته تصریح دارند که شاهد باید عادل باشد. در خصوص رؤیت هلال نیز, روایات خاصه بر عدالت دو شاهد تصریح دارد. تعابیر گوناگونى که نشانگر عدالت است, در روایات به چشم مى خورد: (بینه عدل من المسلمین), (بینه عادله) (بینه عدول) (رجلان عدلان) (عدلان مرضیان) و … در برخى تعبیر به عادل مسلمانان شده که مى رساند, گواهى غیر مسلمانان پذیرفته نیست.
2-ذکوریت
از دیگر شرائط شاهد, در باب رؤیت هلال, ذکوریت است. شهادت زن, در رؤیت هلال پذیرفته نیست. بر این مطلب, ادعاى اجماع شده است. سید مرتضى در انتصار مى نویسد:
(و مما انفردت به الامامیه: ان الصیام لا تقبل فیه شهاده النساء و باقى الفقهاء یخالفون فى ذلک.
والحجه لنا: اجماع الطائفه و ایضاً فان الصیام من الفروض المتأکده فیجوزان لا تقبل فیه شهاده النساء تأکیداً و تغلیظا فان شهادتهنّ لم تسقط الاّ بحیث التغلیظ171.)
از آن مواردى که تنها طائفه امامیه به آن فتوا داه اند این است که: در روزه, گواهى زنان پذیرفته نیست و بقیه فقهاء با این نظر مخالفند.
و دلیل ما: اجماع طائفه شیعه است. علاوه, روزه از واجبات تأکید شده است. و از باب تأکید و شدت اهتمام, ضرورت دارد, گواهى زنان پذیرفته نشود. گواهى آنان ساقط نمى شود, مگر در امور شدید و مهم.
تمام فقهاى شیعه بر عدم پذیرش شهادت زنان تصریح کرده اند172. علت آن, روایات متعددى است که درآنها تصریح, به دو گواه مرد شده است و یا بیان گردیده که شهادت زنان پذیرفته نمى شود. در روایت حبیب خزاعى173 و صحیح خزاز174 آمده است: (شهادت دو مرد را مى شود پذیرفت)
* در صحیحه حلبى آمده که امیرالمؤمنین (ع) فرمود:(لا اجیز فى الهلال الاشهاده رجلین عدلین175)در هلال, اجازه نمى دهم مگر گواهى دو مرد عادل را.
* شعیب از امام صادق و وى از على (ع) نقل مى کند که فرمود:(لا اجیز فى الطلاق و لا فى الهلال الاّ رجلین176.) (در طلاق و هلال اجازه نمى دهم مگر شهادت دو مرد را)
* محمد بن مسلم از معصوم نقل مى کند که فرمود:(لا تجوز شهاده النساء فى الهلال177)
گواهى زنان در هلال جایز نیست.
* در صحیحه حماد آمده که امیرالمؤمنین (ع) فرمود:(لا یجوز شهاده النساء فى الهلال و لا یجوز الاشهاده رجلین عدلین178)شهادت زنان در هلال جایز نیست و جایز نیست مگر گواهى دو مرد عادل.
این روایت, هر دو بخش را داراست: هم تأکید بر عدم جواز شهادت زنان و هم این که شاهد باید مرد باشد گویا, آنچه محمد بن مسلم, نقل کرده بخشى از این روایت است. صدر روایت داود بن حصین نیز, بر اصل مطلب دلالت دارد: در افطار, گواهى دو مرد عادل لازم است. بنابراین, فقهاى شیعه, اتفاق نظر دارند که گواهى زنان در هلال پذیرفته نیست.
این که, شهادت زنان را در حدود و برخى مسائل اجتماعى جایز نشمرده اند, شاید بدین علت بوده که به جستجوهاى بى مورد, که آفاتى را در پى دارد, نپردازند.
به عنوان مثال: دیدن هلال, اگر به طور طبیعى باشد, همه مى بینند و دیدن چند نفر مستلزم آن است که دیدى قوى داشته باشند, یا در جهت جستجوهاى زیاد و رفتن به بلندى و منطقه خاص, در صدد رؤیت برآیند. شارع, با ردّ گواهى زنان, خواسته که آنان را از مشکلات دیدن معاف دارد و تنها مردان در این مهم فعالیت نمایند. در باب گواهى زنان در رؤیت هلال, این نکته در خور تأمل است که منشأ اجماع, روایات فراوانى است که ذکر شد. این روایات, از امام صادق (ع) روایت شده و آن حضرت از امیرالمؤمنین (ع) نقل مى کند.دردو نقل از حضرت امیر (ع) تعبیر: (لا اجیز) آمده است معمولاً, این گونه تعابیر, در مواردى به کار برده مى شود که جنبه حکومتى و مصلحتى دارد. همان گونه که در روایت محمد بن مسلم از امام باقر (ع) آمده است:
(لو کان الامر الینا اجزنا شهاده الرجل الواحد اذا علم منه الخیر مع یمین الخصم فى حقوق الناس)
اگر حکومت در دست ما باشد, گواهى یک مرد را, زمانى که از او خبر دانسته شود, با سوگند مخالفش, کافى مى دانستیم.
شاید رد شهادت زنان در هلال ماه, به علت وضعیت اجتماعى خاص آن زمان بوده است. رد شهادت زنان در حدود, مانند: حد زنا, لواط و موارد دیگر, حکمتهایى دارد که براى ما پوشیده است ولى این مطلب را مى شود درباره زنان پذیرفت که جنبه احساساتى آنان, از دیگر جنبه ها قوت بیشترى دارد. در عین حال, در امور مربوط به زنان گواهى آنان پذیرفته است.
امام رضا (ع) مى فرماید:(تجوز شهاده النساء وحدهنّ بلا رجال فى کل ما لا یجوز للرجال النظر الیه و تجوز شهاده القابله وحدها فى المنفوس179)گواهى زنان, به تنهایى, بدون مردان, در هر چیزى که براى مردان نگاه به آن حلال نیست, جایز است و گواهى قابله به تنهایى در زن نفساء پذیرفته مى شود.اگر درستى گواهى زنان را در این روایت, در نتیجه آگاهى آنان در این قبیل امور بدانیم, شاید بتوان ادعا کرد که ردّ شهادت زنان در موارد دیگر, به خاطر وضعیت خاص فرهنگى و اجتماعى زنان در آن روزگار بوده است. با تنقیح مناط مى توان ادعا کرد: در موارد دیگر نیز, اگر زنان به مرحله اى از آگاهى رسیدند که سخنانشان اعتماد آور بود, مى توان گواهى آنان را پذیرفت. در این امور, تعبدى در کار نیست.
چنانچه پذیرش گواهى زنان را در امور ذکر شده در روایات, از باب اضطرار بدانیم, حکم, اختصاص به مورد نص خواهد یافت و شمول ندارد. در روایتى که محمد بن سنان از امام رضا (ع) نقل کرده آن حضرت, عللى را در رد شهادت زنان, در هلال و طلاق بیان کرده و پذیرش قول زن قابله را از باب ضرورت دانسته است180. بر این روایت از جهت سند, خدشه وارد شده, زیرا محمد بن سنان متهم و تضعیف شده است. به هرحال, گواهى زنان در رؤیت هلال, طبق نظر بیشتر فقها, پذیرفته نمى شود. تنها یک روایت, در هلال ماه رمضان ذکر شده که گواهى یک شاهد زن را کافى دانسته است.
از امام صادق (ع) نقل شده:(لا تجوز شهاده النساء فى الفطر الا شهاده رجلین عدلین و لا بأس فى الصوم بشهاده النساء و لو أمرأه واحده181.)گواهى زنان در فطر جایز نیست. مگر گواهى دو مرد عادل و در روزه [هلال رمضان] اشکالى در شهادت زنان نیست, گرچه یک زن باشد.
بر سند این روایت, همان گونه که در بررسى قول اوّل گفتیم, خدشه وارد کرده اند. افزون بر این, در مقابل روایات فراوانى که نقل گردید, این روایت, جایگاهى ندارد. در عین حال, شیخ طوسى براى این که روایت را به کلى طرح نکند, در تهذیب و استبصار به توجیه آن مى پردازد. در تهذیب مى نویسد: (فالوجه فى هذا الخبر ان یصوم الانسان بشهاده النساء استظهاراً واحتیاطاً دون ان یکون ذلک واجباً182) توجیه این خبر آن است که انسان از باب احتیاط, طبق شهادت زنان روزه بگیرد, بدون آن که واجب باشد.
صاحب وسائل مى نویسد: (شیخ طوسى, این روایت را بر استحبات حمل کرده است183) پیشتر, توضیح دادیم: این استحباب و احتیاط, اگر با نیت رمضان انجام گیرد صحیح نیست. شیخ در استبصار, بر این نکته تأکید مى کند و آن را احتیاط در روز آخر شعبان مى داند.
فالوجه فى هذا الخبر ان نحمله على انه ینبغى للانسان ان یصوم عند شهاده المرأه استظهاراً و لا ینوى صوم شهر رمضان بل یصوم على انه من شعبان فانه لا یأمن على ان یقترن الى شهادتها شهاده من یجب العمل بقوله فى رؤیه الهلال184)
توجیه در این خبر این است که بگوییم: براى انسان شایسته است که در هنگام شهادت زنان روزه بگیرد و نیت روزه رمضان ننماید, بلکه به نیت این که از شعبان است روزه بگیرد. زیرا اطمینانى نیست که بر گواهى آن زن, گواهى کسى که عمل به شهادتش, در رؤیت هلال واجب خواهد بود, افزوده نشود.
امّا اگر, شمار زنان, به حدّى باشد که از گفته هاى آنان علم به رؤیت هلال, حاصل شود, مى توان به گواهى آنان اعتماد کرد.
شیخ طوسى مى نویسد: (و لا یقبل شهاده النساء فى الهلال لا مع الرجال و لا على الانفراد فان اخبر من النساء جماعه یوجب خبر هنّ العلم برؤیه الهلال او جماعه من الکفار کذلک وجب العمل به لمکان العلم دون الشهاده185 …)
در هلال, گواهى زنان نه با مردان ونه به تنهایى پذیرفته نیست. اگر گروهى از زنان شهادت دهند که از شهادت آنان علم به دیدن ماه, حاصل شود, یا عده اى از کفار با همین شرط, گواهى دهند, عمل به آن واجب است از جهت علم, نه شهادت.
سیدمحمد موسوى عاملى, صاحب مدارک, مى نویسد: (و لو حصل باخبار النساء الشیاع المفید للعلم وجب التعویل علیه قطعاً لکنه لیس من باب الشهاده186.)
اگر از خبر دادن زنان, شیاعى حاصل گردد که مفید علم باشد, قطعاً باید به آن اعتماد کرد, منتهى این از جهت شهادت آنان نیست.
3-توافق در اوصاف
باید مشخصاتى که دو شاهد در هنگام شهادت بیان مى کنند, یکسان باشد و هر یک دیگرى را نفى نکند. البته اندک تفاوتى در زمان رؤیت, با توافق در یک شب دیدن, منافاتى با هم ندارند. باید به گونه اى اوصاف ماه را ذکر کنند که با هم در تضاد نباشد و اثبات یکى بطلان دیگر را نرساند.
صاحب جواهر در این زمینه مى نویسد: (و لو اختلف الشاهدان فى صفه الهلال بالاستقامه والانحراف و نحو ذلک مما یقتضى اختلاف المشهود علیه بطلت شهادتهما و لا کذلک لو اختلف فى زمان الرؤیه مع اتحاد اللیله و لو شهد احدهما برؤیه شعبان الاثنین و شهد الاخر برؤیه رمضان الاربعاء احتمل القبول لا تفاقهما فى المعنى.و عدمه لان کل واحد یخالف الآخر فى شهادته و لم یثبت احدهما و لعل الاول اقوى187)
اگر دو شاهد, در صفت هلال اختلاف پیدا کنند, از جهت راستى و انحراف ماه و مانند آن, به گونه اى که اختلاف در مشهود را در پى داشته باشد گواهى آن دو باطل است. و چنین نیست اگر اختلاف در زمان دیدن داشته باشند و در شب آن, نظرشان یکى باشد.و اگر یکى گواهى دهد که هلال شعبان را در دوشنبه دیده و دیگرى بگوید هلال رمضان را در چهارشنبه دیده, احتمال پذیرش گواهى آنان وجود دارد. چون در معنى با یکدیگر اتفاق دارند. [که اثبات رمضان, با گذشت سى روز از شعبان باشد] و احتمال دارد که گواهى آنان رد شود, زیرا هر یک با دیگرى در شهادتش مخالف است و قول هیچ یک آنان ثابت نشده و شاید قول اول قوى تر باشد.
سیدمحمدکاظم طباطبایى یزدى مى نویسد: (یشترط توافقهما فى الاوصاف فلوا ختلفا فیها لا اعتبار بها نعم لو اطلقا او وصف احدهما و اطلق الآخر کفى و لا یعتبر اتحادهما فى زمان الرؤیه مع توافقهما على الرؤیه فى اللیل188.)
شرط است که دو شاهد در ذکر اوصاف توافق داشته باشند. پس اگر در آن اختلاف نمودند, اعتبارى به شهادت آنان نیست. اما اگر بدون ذکر اوصاف, شهادت دادند, یا تنها یک نفر صفت ماه را گفت و دیگرى مطلق بیان کرد, کافى است. و اعتبارى نیست به اتحاد آن دو در زمان دیدن, توافقشان بر دیدن در شب.
مرحوم آیه الله حکیم در توضیح جملات اول عروه مى نویسد:
(همان گونه که عده زیادى بر این مطلب تصریح کرده اندو آن راجزومسلمات دانسته اند و واقعاً هم چنین است و علت آن است که دو شاهد, باید از یک وجود خارجى خبر دهند. بنابراین, اگر اوصافى که ذکر مى کنند, در تضاد نباشند, اشکالى ندارد)
در ادامه مى نویسد: والعمده فى عدم الاعتبار بشهاده الشاهدین مع اختلافهما فى الاوصاف المتضاده هو عدم حکایتهما عن وجود خارجى واحد بل کل واحد یحکى عن وجود غیر ما یحکیه الآخر فلا یکون خبرهما بینه189.)
نکته عمده در بى اعتبار بودن دو شاهد, با اختلاف در اوصاف متضاد, آن است که از وجود خارجى واحدى حکایت نمى کنند, بلکه هر یک از چیزى خبر مى دهد که دیگرى از غیر آن خبر داده است. پس خبر آن دو, بینه [دو شاهد] نیست.
پس بیان اوصافى که متضاد باشند, صحت شهادت را خدشه دار مى کند. اما اگر مؤید یکدیگر باشند, و یا اختلاف در زمان رؤیت, در یک شب, اندک باشد, ضررى به صحت گواهى آنان نمى زند.
4- شهادت بر رؤیت
نکته دیگرى که باید در شهادت دو شاهد لحاظ کرد, شهادت مبتنى بر رؤیت است. اگر کسى از راه عدد یا نجوم, به اول ماه علم پیدا کند, نمى توان شهادت وى را بر اول ماه پذیرفت. زیرا در روایات بیّنه, بر این نکته تکیه شده بود که اول ماه, با گمان و احتمال ثابت نمى شود, بلکه با دیدن ثابت مى گردد. به تعبیر روایات, باید شهادت دهند که (رأیاه) ماه را دیده اند یا (رأوا الهلال) یا شهادت دهند که دیگران ماه را دیده اند. روایات رؤیت نیز بر این مطلب دلالت مى کند:(لیس على اهل القبله الا الرؤیه و لیس على المسلمین الا الرؤیه190)به هر حال, اخبار شهادت, منصرف به جائى است که مبتنى بر دیدن باشد.
البته این نکته روشن است که اگر کسى بگوید من از راه عدد و یا نجوم, یقین به رؤیت هلال پیدا کرده ام و دیگران نیز از گفته وى, علم پیدا کنند, از باب علم, مى توان به نظر آنان عمل کرد و این مربوط به باب شهادت نیست.

دو فرع
در پایان, لازم مى نماید دو فرع از فروع بینه را که در این مسأله نقش دارد, بیان کنیم:
1. شهادت بر شهادت
از فروعات و مسائل باب شهادت, شهادت بر شهادت است. بدین معنى, مثلاً در باب رؤیت هلال, دو نفر گواهى دهند که فلانى گفت: ماه را دیده ام. آیا چنین شهادتى پذیرفته مى شود.
امروز, این مسأله اهمیت ویژه اى دارد زیرا امکان دارد رؤیت هلال و … با واسطه از طریق رسانه هاى جمعى, شبکه هاى خبرى و … به دیگر افراد انتقال یابد.
فقها, اصل مسأله را در کتاب شهادت بحث کرده اند. شهید ثانى, بر پذیرش شهادت بر شهادت, یک مرتبه ادعاى اجماع کرده191 و براى اثبات آن, به عموم آیه قرآن: (واستشهدوا شهیدین من رجالکم192) استشهاد جسته است. ایشان, بر این نظرند که این آیه شریفه, شهادت بر شهادت را نیز, در بر مى گیرد. افزون بر این, روایتى نیز در این باب داریم193 و در شمارى از این روایات آمده که دو نفر, بر شهادت یک نفر, گواهى دهند194. در روایتى, شهادت به بیش از یک واسطه نهى شده است و غیر قابل پذیرش195. تنها در یک روایت از پذیرش شهادت بر شهادت صریحاً نهى شده که فقهاء آن را حمل بر تقیه کرده اند196.صاحب جواهر در مسأله هلال به این فرع پرداخته و مى نویسد: (ثم ان الظاهر ثبوت الهلال بالشهاده على الشهاده لاطلاق او عموم ما دل على قبولها و لان الشهاده حق لازم الاداء فیجوز الشهاده علیه کسائر الحقوق197 …)
ظاهر این است که هلال ماه, با شهادت بر شهادت ثابت مى شود, به جهت این که اطلاق یا عموم ادله قبول شهادت, این جا را نیز شامل مى گردد و به خاطر این که شهادت,حقى است که اداى آن لازم است. پس شهادت بر آن, مانند سایر حقوق جایز مى باشد.
شهید ثانى, بر شمول آن, در غیر حدود, ادعاى اجماع مى کند:(و محلها ماعدا الحدود اجماعاً سواء فى ذلک الاموال و الانکحه والعقود والایقاعات والفسوخ و غیرها و سواء کان حق الادمیین ام حق الله تعالى کالزکوات و اوقاف المساجد والجهات العامه والاهله کهلال رمضان و غیره198)
جاى شهادت بر شهادت, به اجماع, غیر حدود است. و تفاوتى در اموال, ازدواجها, عقدها و ایقاعها و فسخها نیست. و تفاوت نمى کند که حق انسانها باشد, یا حق خدا, مانند: زکاتها و اوقات مسجدها و جهات عامه و هلال ماه, مانند هلال رمضان و غیر رمضان.
صاحب جواهر, از قول علامه نقل مى کند که وى, شهادت بر شهادت را ثابت نمى داند و آن را به علماى شیعه نسبت داده است و براى اثبات نظر خویش, چنین استدلال مى کند:(باصاله البراءه و اختصاص مورد القبول بالاموال و حقوق الآدمیین199)
اصل برائت, بر عدم قبول آن دارد و پذیرش شهادت بر شهادت, در اموال و حقوق آدمیان است.
پاسخ از این استدلال روشن است, زیرا با وجود عمومات و روایاتى که به آن اشاره شد, جایى براى اصل برائت باقى نمى ماند و دلیلى بر تخصیص آن به حقوق انسان ندارد, بلکه همان گونه که ذکر شد, به جز حدود, در تمام موارد مى توان از شهادت بر شهادت بهره برد.
2. آیا بینه علم آور است. و بایستى چنین شرطى در پذیرش بینه لحاظ شود؟ از آنچه تاکنون ذکر شد, به خوبى استفاده مى شود که بینه یک اماره و حجت شرعى و حجیت آن برخاسته از روایات فراوان است. از تعابیرى که برخى از فقهاء داشتند, استفاده مى شد که از بینه ظن قوى حاصل مى شود. تعبیر به علم, کمتر در کلمات فقهاء به چشم مى خورد. مى توان گفت, یک نوع اطمینان و علم عادى از آن براى انسان حاصل مى شود. طبیعى است اگر قرائنى وجود داشته باشد که به صحت نظر دو شاهد خدشه وارد کند, امکان دارد طبق آن عمل نکنند. پیش از این بیان شد که در مورد اتهام, بیّنه حجیت ندارد. در نتیجه, در موردى که احتمال خطا وجود داشته باشد, ممکن است شهادت آنها را نپذیرفت. زیرا امروزه با ابزار و وسائل و ارتباطاتى که وجود دارد, حاکم با توجه به قرائن, حکم خود را در باب رؤیت هلال اعلام مى کند. جواز شهادت مستلزم جواز حکم شرعى نیست.
البته کسانى که علم را در رؤیت هلال لازم دانسته اند, مانند صاحب حدائق, به این نکته نیز پرداخته اند که معمولاً, از قول دو شاهد عادل, براى انسان علم به رؤیت حاصل مى گردد. همان گونه که ممکن است از شهادت فرد واحد, چنین علمى حاصل گردد و علم حجیّت ذاتى دارد.
صاحب حدائق مى نویسد:(ان شهاده العدلین تفید العلم ایضاً, فان العلم لا یتقید بحد و لا ینحصر فى مقدار معین بل هو مما یقبل الشده والضعف ـ کما اوضحنا ذلک فى محل ألیق ـ فقد یحصل العلم فى بعض المقامات من اخبار الاطفال فضلا عن کمل الرجال … ان الشارع قد اجرى شهاده العدلین مجرى ما یفید العلم والقطع بل اجرى خبر العدل الواحد مجرى ذلک200 …)
گواهى دو شاهد عادل, مفید علم است. علم مقید به حدى نیست و منحصر در مقدار معینى نمى باشد, بلکه شدت و ضعف دارد. همان گونه که در جاى مناسبتر این مطلب را روشن کردیم. پس گاهى علم در موارد از خبرهاى کودکان حاصل مى شود, تا چه رسد به مردان کامل … به درستى که شارع, گواهى دو گواه عادل را به منزله آنچه مفید علم و قطع است قرار داده, بلکه خبر یک عادل را مجراى علم قرار داده است.
بنابراین, طبق نظر آنان که علم را در رؤیت هلال لازم دانسته اند, بیّنه حجیت دارد, زیرا بینه, علم مى آورد, یا از نظر شرعى به منزله علم و قطع قرار داده شده است.

پی نوشت :

1. (مفردات راغب)/68, مکتبه المرتضویه, تهران.
2. (سوره هود) آیه 17.
3. (سوره انفال), آیه 42; (سوره اعراف) آیه 101.
4. (اساس البلاغه), زمخشرى/ 35, تحقیق استاد عبدالرحیم محمود, مرکز نشر دفتر تبلیغات اسلامى.
5. (وسائل الشیعه), حرّ عاملى ج18/290.
6. (مستندالعروه), آیه اللّه خویى ج2/66, مدرسه دارالعلم.
7. (کافى), ابوالصلاح حلبى, تحقیق رضا استادى/438, مکتبه الامام امیرالمؤمنین, اصفهان.
8. (السرائر), ابن ادریس, ج1/382, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
9. (عوائد الایام) مولى احمد نراقى/227, مکتبه بصیرتى, قم.
10. (ترتیب العین), خلیل بن احمد, تحقیق و تنظیم از محمدحسن بکائى, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین.
11. (سوره طلاق), آیه/2.
12. (مفردات راغب)/325.
13. (لسان الوب) ابن منظور, ج9/83, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
14. (کتاب القضاء), میرزا حبیب اللّه رشتى ج1/122, تحقیق سیداحمد حسینى, دارالقرآن, قم.
15. (کتاب القضاء), میرزا حبیب اللّه رشتى, ج1/122; (مسالک الافهام), زین الدین بن على العاملى الجبعى, معروف به: شهید ثانى, ج2/321, دارالهدى, قم.
16. (وسائل الشیعه), حرّ عاملى ج18/288, داراحیاء التراث العربى.
17. سوره بقره), آیه 185.
18. (سوره حج), آیه 17.
20. (مسالک الافهام), شهید ثانى ج2/320; (جواهرالکلام), محمدحسن نجفى, ج41/7.
21. (فرهنگ اصطلاحات فقه), محسن جابرى عربلو, امیرکبیر, تهران.
22. (سوره بقره) آیه 282; (سوره نساء), آیه 6 و 15; (سوره نور), آیه 4 و 13; (سوره طلاق), آیه 2.
23. (کتاب القضا), حبیب اللّه رشتى, ج1/162. (و اما البینه ففى المسالک من غیر ذکر خلاف: ان الحق لا یثبت بمجرد اقامتها, بل لابد معه من حکم الحاکم) شهید در مسالک, درباره بینه ادعاى عدم خلاف کرده حق با اقامه بینه ثابت نمى شود بلکه نیاز به حکم حاکم دارد: (اذ اقام المدعى بینه فانه لا یثبت بمجرد اقامتها بل لابد معه من حکم الحاکم) ((مسالک الافهام), ج2/295 ـ 296.) این فتوا را صاحب جواهر نقل کرده است. ج40/160.
24. (مسالک الافهام), شهید ثانى ج1/59, چاپ سنگى.
25. (وسائل الشیعه), حر عاملى ج7/208.
26. (عروهالوثقى), سیدمحمدکاظم طباطبایى یزدى, کتاب الصوم.
27. (فقه الامام جعفر الصادق), جواد مغنیه, ج2/46.
28. (مستندالشیعه), مولى احمد نراقى ج2/672, سطر 7, چاپ سنگى; (فقه الامام جعفر الصادق), جواد مغنیه, ج6/99.
29. (خلاف), شیخ طوسى, ج1/173, مسأله 12 کتاب الصوم, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
30. (بدایه المجتهد), ابن رشد قرطبى, ج1/286, دارالمعرفه.
31. (مراسم), سالار بن عبدالعزیز/96 چاپ شده در (جوامع الفقهیه)/575, 576, کتابخانه آیه اللّه العظمى مرعشى نجفى.
32. (هدایه), شیخ صدوق چاپ شده در (سلسله الینابیع الفقهیه), على اصغر مروارید, ج6/17, مؤسسه فقه الشیعه چاپ شده و در (جوامع الفقهیه) 16. قسامه آن است که اولیاى دم کسى را متهم به قتل مى کنند و بر این ادعا, پنج نفر پنجاه مرتبه, در محضر قاضى سوگند یاد مى کنند. (مسالک الافهام), ج2/374.
33. (هدایه), شیخ صدوق, چاپ شده در (جوامع الفقهیه)/55.
34. (نهایه), شیخ طوسى /
35. (مهذب), عبدالعزیز بن براج طرابلسى, ج1/189, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
36. (مبسوط), شیخ طوسى ج1/267, المکتبه المرتضویه.
37. (سلسله الینابیع الفقهیه), على اصغر مروارید, ج6/254.
38. (جوامع الفقهیه)/508.
39. (کافى), ابوالصلاح حلبى تحقیق رضا استادى/181.
40. (خلاف), شیخ طوسى ج2/172, 173, مسأله 11.
41. (سرائر), ابن ادریس, ج1/384.
42. (استبصار), شیخ طوسى ج2/74, دارالتعارف, بیروت. ذیل حدیث 226 و حدیث 227. شیخ طوسى همین نظر را در (تهذیب الاحکام) ج4/179, بیان کرده است.
43. (شرایع الاسلام), محقق حلّى ج1/199, دارالاضواء, بیروت.
44. (جواهرالکلام), محمدحسن نجفى ج16/354, داراحیا التراث العربى, بیروت.
45. (مصباح الهدى فى شرح عروه الوثقى), محمدتقى آملى, ج8/365.
46. (حدائق الناضره), شیخ یوسف بحرانى, ج13/255, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
47. (همان مدرک).
48. (مدارک الاحکام), السید محمد بن على الموسوى العاملى, ج6/166, مؤسسه آل البیت; (الحدائق الناضره), شیخ یوسف بحرانى, ج13/252; (جواهرالکلام), محمدحسن نجفى, ج16/354; (ریاض المسائل), ج5/410, چاپ انتشارات اسلامى.
49. (مختلف الشیعه), علامه حلّى ج1/234, سطر 11, چاپ سنگى.
50. (مقنعه), شیخ مفید/297, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
52. (الرسائل العشره), /215.
53. (سرائر), ابن ادریس ج1/381.
54. (شرایع الاسلام), محقق حلّى ج1/200.
55. (مختصر النافع), محقق حلّى/68, مؤسسه البعثه, تهران.
56. (معتبر), محقق حلّى 311; چاپ سنگى ج2/686.
57. (مختلف الشیعه), علامه حلّى ج1/234 سطر 23, چاپ سنگى.
58. (منتهى المطلب), علامه حلّى ج2/588, چاپ سنگى.
59. (تذکره الفقها), علامه حلّى ج1/270, المکتبه المرتضویه.
51. (الرسائل الشریف المرتضى), تقدیم و اشراف: سیداحمد حسینى, اعداد: مهدى رجائى, ج3/54, دارالقرآن الکریم, قم.
60. (قواعدالاحکام), علامه حلّى/69, چاپ سنگى.
61. (ارشاد الاذهان), علامه حلّى ج1/303, تحقیق: شیخ فارس الحَسُّون, ج1/303 انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین.
62. (جامع المقاصد), محقق کرکى ج3/92 مؤسسه آل البیت.
63. (الجامع الشرایع), یحیى بن سعید حلّى/153, مؤسسه سیدالشهداء, قم.
64. (اللمعه الدمشقیه), محمد بن مکى عاملى, معروف به شهید اول, ج2/109, کلانتر.
65. (الدروس الشرعیه) محمد بن مکى عاملى معروف به شهید اول. ج1/284, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین.
66. (مسالک الافهام), شهید ثانى ج1/76.
67. (اللمعه الدمشقیه), شهید اول ج2/109.
68. (مدارک الاحکام), سید محمد بن على الموسوى العاملى, ج6/167, مؤسسه آل البیت, قم.
69. (ذخیره المعاد), محقق سبزوارى/530, چاپ سنگى.
70. (مستند الشیعه), مولى احمد نراقى ج1/169, چاپ سنگى.
71. (مختصرالنافع), محقق حلّى/ 48, (کشف الرموز) فاضل آبى, ج1/293. این کتاب شرح مختصر النافع است.
72. (مهذب البارع فى شرح مختصر النافع), ابى فهد حلّى, ج2/56, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین.
73. (ریاض المسائل), سیدعلى طباطبائى, ج5/410.
74. (عروه الوثقى), کتاب الصوم, مسأله 17.
75. (وسائل الشیعه), ج7/215.
76. (وافى), فیض کاشانى, ج11/105, چاپ مکتبه امیرالمؤمنین, اصفهان. به نقل از الفقیه.
77. (همان مدک)/106.
78. (انتصار) سیدمرتضى علم الهدى, چاپ شده در (سلسله الینابیع الفقهیه), ج6/100.
79. (السرائر), ابن ادریس ج1/382.
80. (استبصار), شیخ طوسى ج2/80.
81. (منتهى المطلب), علامه حلّى ج2/592.
82. (تهذیب الاحکام), شیخ طوسى ج4/158 حدیث 440.
83. (ریاض المسائل), ج5/410, 411.
84. (تهذیب الاحکام), ج4/177 حدیث 491.
85. (وسائل الشیعه), شیخ حرّ عاملى, ج7/208 حدیث 6.
86. (جوامع الفقهیه)/508.
87. (خلاف), شیخ طوسى ج2/172 مسأله 11.
88. (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملى ج7/211, حدیث 15.
89. (همان مدرک).
90. (تهذیب الاحکام), ج4/161; (وسائل الشیعه), ج7/192 حدیث 15.
91. (المعتبر), محقق حلّى/310, 311.
92. (استبصار), ج3/33, حدیث 116; (تهذیب الاحکام) 2/83. در فقیه نیز آمده است.
93. (تهذیب الاحکام), ج4/159, حدیث 448; (الاستبصار), ج2/74, حدیث 227; (وسائل الشیعه), ج7/210. حدیث 13.
94. (جوامع الفقهیه)/55, قبلاً متن حدیث در قول شیخ صدوق نقل گردید.
95. (تهذیب الاحکام) ج4/160 حدیث 451; (وسائل الشیعه) ج7/209, حدیث 10.
96. (منتهى المطلب), ج2/589 سطر 21.
97. (سرائر), ابن ادریس, ج1/381.
98. (جامع الرواه), حاجى محمد اردبیلى, ج1/178, دارالاضواء, بیروت.
99. (وسائل الشیعه), ج7/210 حدیث 13.
100. (مستندالعروه), آیه اللّه خوئى, ج2/68.
101. (جامع الرواه), ج1/178
102. (جامع الرواه) ج1/103.
103. (جامع المدارک), ج2/191.
104. (تنقیح المقال), شیخ عبداللّه مامقانى ج3/388 ـ 339.
105. (معتبر)/311, چاپ سنگى; (ریاض المسائل), ج5/412.
106. (منتهى المطلب), ج2/589.
107. (ریاض المسائل), ج5/414.
108. (اللمعه الدمشقیه), ج2/110.
109. (معتبر), محقق حلّى/311.
110. (منتهى المطلب), ج2/589.
111. (مختلف الشیعه), ج1/234.
113. (معتبر)/311.
114. (جامع المدارک), ج2/199.
115. (ریاض المسائل), ج5/411; (حدائق الناضره). ج13/255.
116. (مهذب الاحکام), سید عبدالاعلى سبزوارى, ج10/270; (مستندالعروه), آیه اللّه خویى ج2/69.
117. (جواهرالکلام), ج16/357.
118. (حدائق الناضره), ج13/351.
119. (تهذیب الاحکام), ج4/154, حدیث 431; (وسائل الشیعه), ج7/183, حدیث 4.
120. (تهذیب الاحکام), حدیث 432; (وسائل الشیعه), ج7/183 ج7/182, حدیث 6.
121. (تهذیب الاحکام), ج4/156, حدیث 433; (وسائل الشیعه), ج7/182, حدیث 2.
122. (تهذیب الاحکام) ج4/ 164, حدیث, 464.
123. (وسائل الشیعه), ج17/210.
124. (وسائل الشیعه), ج12/60, باب 4 من ابواب ما یکتسب به حدیث 4.
125. (مستمسک العروه), آیه الله حکیم, ج1/203.
126. (سوره بینه), آیه 1.
127. (مستند العروه), آیه اللّه خوئى ج2/66.
128. (جواهرالکلام), ج16/357.
129. (اللمعه الدمشقیه), شهید اول/96, تحقیق مروارید.
130. (وسائل الشیعه), ج7/207 حدیث 1.
131. (همان مدرک)/208 حدیث 8. على (ع) فرمود: (لا اجیز فى رؤیه الهلال الاشهاده رجلین
132. (جواهرالکلام), ج16/359.
133. (وسائل الشیعه), ج7/207 حدیث 3.
134. (همان مدرک)/208 حدیث7. على (ع) مى فرماید: (لا تقبل شهاده النساء فى رؤیه الهلال الاشهاده رجلین عدلین).
135. (استبصار), ج3/32; (وسائل الشیعه), ج7/311, حدیث 17.
137. (وسائل الشیعه), ج7/211, حدیث 16.
138. (وسائل الشیعه), ج7/207 حدیث 5.
139. (همان مدرک)/209 حدیث 9.
140. (همان مدرک) /27 حدیث 15.
141. (وسائل الشیعه), ج7/208 حدیث 4.
143. (همان مدرک)/ 208, حدیث 5.
144. (جامع الرواه), ج1/400.
145. (وسائل الشیعه), ج7/190 حدیث 9.
146. (همان مدرک)/ 191 حدیث 9.
147. (همان مدرک)/ 192, حدیث 13.
148. (همان مدرک)/ 193 حدیث 17.
149. (همان مدرک)/193 حدیث 19.
150. (بحارالانوار), ج93/300 به نقل از (تفسیر عیاشى) ج1/85.
151. (وسائل الشیعه), ج7/194 حدیث 20.
152. (همان مدرک)/183/ حدیث 9. امام صادق (ع) در پاسخ به سؤال مى فرماید: (لا تصم الاّ ان تراه فان شهد اهل بلد آخر فاقضه).
154. (خلاف), الشیخ طوسى, ج2/172, 173, مسأله 11.
155. (بدایه المجتهد), ج1/286.
156. (معنى), ابن قدامه, ج3/5, بدون شرح کبیر, دارالفکر بیروت.
157. (الفقه عى المذاهب الاربعه), عبدالرحمن الجزیرى, ج1/548 به بعد, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
158. (الفقه الاسلامى وادلته), ج2/598 به بعد, تألیف دکتر وهبه زحیلى ج2/598, دارالفکر; (فقه السنه) سید سابق, ج1/385; (الجامع لاحکام القرآن), قرطبى, ج2/295.
159. (بدایه المجتهد), ج1/ 286.
160. (کنزل العمال), متقى هندى, ج8/3770, مؤسسه الرساله.
161. (بدایه المجتهد), ج1/286.
162. (همان مدرک).
163. (سنن ابى داود), ج2/301 حدیث 2338.
164. (همان مدرک)/ 302 حدیث 2340; (سنن ابى ماجه), ج1/529, حدیث 1652, تحقیق محمد فواد عبدالباقى, داراحیاء التراث العربى; (المستدرک على الصحیحین), ج2/424 کتاب الصوم.
165. (سنن ابى داود) ج2/302, حدیث 2342; (المستدرک على الصحیحین), ج2/423.
166. (معتبر), چاپ سنگى/311.
167. (المستدرک على الصحیحین), ج2/424, دارالمعرفه, بیروت.
168. (سنن ترمذى), ج3/76.
169. (منتهى المطلب), ج2/593.
170. (مغنى), ابن قدامه ج3/5, مسأله 2002. دالفکر, بیروت.
171. (انتصار), سیدمرتضى علم الهدى, چاپ شده در (سلسله الینابیع الفقهیه), ج6/
172. علامه در (منتهى المطلب), ج2/590 ادعاى اجماع کرده است. (الکافى), ابوالصلاح حلبى/434.
173. (تهذیب الاحکام), ج4/159.
174. (همان مدرک)/160.
175. (وسائل الشیعه), ج7/207 حدیث 1.
176. (همان مدرک)/209 حدیث 9.
177. (همان مدرک) 207 حدیث 2.
178. (همان مدرک)/ حدیث 3.
179. (تهذیب الاحکام), ج6/264 حدیث 702.
180. (وسائل الشیعه), ج18/269.
181. (تهذیب الاحکام), ج6/269 حدیث 526.
182. (همان مدرک)/270.
183. (وسائل الشیعه), ج 18/266; ج7/211 حدیث 15.
184. (استبصار), ج3/30 حدیث 98.
185. (مبسوط), ج1/267.
186. (مدارک الاحکام), ج6/175.
187. (جواهرالکلام), ج16/358.
188. (عروه الوثقى), کتاب الصوم.
189. (مستمسک العروه), آیه اللّه حکیم, ج8/455 و 456, کتابخانه آیه اللّه مرعشى نجفى.
190. (وسائل الشیعه), ج7/183 حدیث 12; (منتهى المطلب), ج2/590.
191. (مسالک الافهام), ج2/331.
192. (سوره بقره), آیه 282.
193. (وسائل الشیعه), ج18/297.
194. (همان مدرک)/ 298 حدیث 2, 4, 5.
195. (همان مدرک), حدیث 6.
196. (همان مدرک), حدیث 3.
197. (جواهرالکلام), ج16/359.
198. (مسالک الافهام), ج2/331.
199. (جواهر الکلام), ج16/359 به نقل از (تذکره الفقهاء).
200. (حدائق الناضره), ج13/251

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید