; إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَکاً وَهُدىً لِلْعَالَمِینَ،
فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِن; .(1)
نخستین عبادتگاه و خانه اى که در زمین براى مردم و به نفع مردم ساخته شد، «کعبه» است. این خانه، هم با برکت است، هم موجب هدایت جهانیان و هم نشانه هاى روشن الهى در آن است. خداوند آنجا را حرم امن خویش قرار داد و هیچ کس در طول سال، حتى در غیر مراسم حج، نمى تواند بدون احرام و تشریفات ویژه وارد حرم شود و ورود افراد غیر مسلمان به منطقه حرم ممنوع است تا کرامت این مکان محفوظ بماند.
به موسى(علیه السلام) خطاب شد:
; فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِی الْمُقَدَّسِ طُوىً; .(2)
«اى موسى، این جا وادى مقدس طوى است، هنگام ورود به آنجا کفش خویش از پا بر کن.»
اما حاجى و زائر کعبه، در حالى که هنوز فرسخ ها مانده تا به حرم برسد، باید کفش ها را از پا در آورد و لباس از تن بیرون کند. رمز عبور; «لَبَّیْک ، اَللَّهُمَّ لَبَّیْک» بگوید و جواز عبور بگیرد و پس از آن وارد شود و اگر اشتباه کرد، باید برگردد و…
آن کس که در آستانه کعبه قرار مى گیرد، 120 در رحمت به سویش گشوده مى شود و نگاه کردن به او اجر و ثواب دارد. از برخى منابع تاریخى و روایى استفاده مى شود که کعبه از زمان حضرت آدم(علیه السلام) وجود داشته و نزد عامه مردم و ادیان مختلف، از احترامى خاص برخوردار بوده است.
هندوها همواره با دیده عظمت بر آن نگریسته اند; زیرا باور داشته اند که روح شیوا، که نزد آن ها سوّمین اقنوم(3) شمرده مى شد، در حجر الأسود حلول کرده است.
ستاره پرستان ایرانى و کلدانى، کعبه را یکى از خانه هاى هفتگانه بزرگ دانسته اند. زرتشتیان نیز کعبه را محترم شمرده و معتقدند که روح هرمز در آن حلول کرده است.
یهود و نصارى هم کعبه را بزرگ مى شمردند; چون آن را وابسته به حضرت ابراهیم دانسته اند; از این رو است که صورت هایى چون ابراهیم، مریم و مسیح را در آن نصب کرده بودند تا این که به وسیله پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) در فتح مکه، پاکسازى شد.
در باور عرب ها نیز کعبه برترین عظمت را داشت و در برابر آن کرنش مى کردند و آن را بناى ابراهیم(علیه السلام) مى دانستند.(4)
با ظهور اسلام و نزول قرآن کریم، نه تنها آن عظمت و احترام تثبیت شد بلکه خداوند شرافت، ویژگى ها و احکامى براى خانه اش بیان کرده که براى هیچ چیز دیگر گفته نشده است.
این نوشتار با هدف شناساندن جایگاه ویژه کعبه در قرآن، با عناوین زیر تهیه شده است:
الف: اسامى کعبه در قرآن.
ب: ویژگى هاى کعبه در قرآن.
ج: احکام کعبه و حرم در قرآن.
فصل اول:
* نام هاى کعبه در قرآن
خداوند در آیات مختلف، براى خانه خود عناوین و نام هاى متعدد آورده که به ترتیب مى آوریم:
1 . البیت
واژه «البیت» در 7 مورد بر خانه خدا اطلاق شده که معناى آن هم روشن است:
; إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَهً لِلنَّاسِ; .(5)
; إِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ; .(6)
; فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوْ اعْتَمَرَ; .(7)
; وَ للهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ; .(8)
; مَا کَانَ صَلاَتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکَاءً; .(9)
; وَ إِذْ بَوَّأْنَا لاِِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ; .(10)
; فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ; .(11)
2 . بیتى
واژه «بیتى» در سوره بقره و حج آمده است و خداوند متعال در هر دو مورد، این خانه را به خودش نسبت مى دهد. از این کلمه عنوان «بیت الله» را هم مى توان براى کعبه انتزاع کرد.
کعبه تنها مکانى است که خداوند آن را به خود نسبت داد، حتى بیت المقدس را، با آن همه قداستش، به خودش نسبت نداده است.
; …وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ…; .(12)
; …وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ…; .(13)
3 . بیت الحرام
در «بیت الحرام»، «بیت» موصوف به «حرام» شده; یعنى خانه اى که محترم است:(14)
; وَ لاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ; .(15)
; جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ; .(16)
و در جاى دیگرى، موصوف به «محرّم» گردیده است:
; رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَاد غَیْرِ ذِی زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ; .(17) توضیح بیشتر آن در فصل بعد مى آید.
4 . الکعبه
عنوان «الکعبه» نیز در دو جاى قرآن به کار رفته است:
; هَدْیاً بَالِغَ الْکَعْبَهِ; .(18)
; جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ; .(19)
در وجه تسمیه «بیت الله» به «کعبه»، چند قول آمده است:
الف: از آنجاکه خانه خدا مربع است و عرب ها بر خانه چهارگوش و مربع کعبه اطلاق مى کنند; ازاین رو، به خانه خدا هم «کعبه» اطلاق شد.
چنانکه امام صادق(علیه السلام) در این باره مى فرماید:
«…لأنّها مربعه، فقیل له و لم صارت مربعه، قال: لأنّها بحذاء البیت المعمور و هو مربّع، فقیل له: و لم صار البیت المعمور مربّعاً؟ قال: لأنّه بحذاء العرش و هو مربع، فقیل له: و لم صار العرش مربعاً؟ قال: لأنّ الکلمات الّتی بنی علیها الإسلام أربع و هی سبحان الله، والحمدلله و لا إله إلاّ الله، و الله اکبر».(20)
ب: به وسط هر چیزى «کعب» مى گویند. از آنجاکه خانه خدا در وسط زمین واقع شده، به آن کعبه گفته اند. در روایت آمده است گروهى از یهودیان خدمت پیامبر آمدند و از آن حضرت مسائلى پرسیدند; از جمله سؤال کردند: از چه رو کعبه را کعبه خوانده اند؟ پیامبر پاسخ داد: زیرا خانه در وسط دنیا قرار گرفته است.(21)
ج: هر چیزى که داراى ارتفاع و بلندى از سطح زمین باشد کعبه گویند. به خانه خدا هم کعبه اطلاق مى شود; زیرا هم ارتفاع ظاهرى دارد و هم ارتفاع و عظمت معنوى. از این رو، امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«وَ لاَ یَنْبَغِی لاَِحَد أَنْ یَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْکَعْبَهِ».(22)
چنانکه بعضى از مفسران در این باره گفته اند:
فَلَمّا کانَ هذَا الْبَیت أَشرف بُیوتِ الأرضِ وَ أقدمها زَماناً وَ أَکْثَرها فَضیلَه، سُمِّی بِهِ هذا الإسْم».(23)
البیت العتیق
«البیت العتیق» هم در دو جاى قرآن به کار رفته است:
; وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ; .(24)
; ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیقِ; .(25) در توصیف خانه خدا به «عتیق»، وجوه مختلفى به شرح ذیل ذکر شده که ناشى از معانى لغوى آن است.
الف: قدیم و کهن
یکى از معانى عتیق در کتب لغت، قدیم و کهن است;(26) چنانکه از امام باقر(علیه السلام)، در حالى که در مسجد الحرام نشسته بود، پرسیدند: چرا خانه خدا عتیق نامیده شد؟ حضرت پاسخ داد:
«إنَّ اللهَ خَلَقَهُ قَبل الْخَلق ثُمّ خَلَقَ اللهُ الأرْضَ مِن بَعدَه فَدَحاها مِن تَحْتِهِ».(27)
بنابراین وجه، مفاد این آیه همان آیه ; إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ; (28) خواهد شد که توضیح پیش تر گذشت.
ب: حرّ و آزاد
عتیق به معناى آزاد نیز آمده است، اما در این که کعبه از چه چیز آزاد شده، هم روایات مختلف است هم نظریه مفسران، ولى هیچ مانعى ندارد که همه آن ها اراده شده باشد:
1 . آزاد از ملکیت و رقیت انسان ها
از امام باقر(علیه السلام) سؤال شد: «از چه رو خانه خدا را عتیق نامیدند؟» حضرت در پاسخ فرمود: «زیرا که خانه آزاد و رها از تملک مردم است و هیچ کس مالک آن نیست.»; «لِمَ سُمِّیَ الْبَیْتُ الْعَتِیقَ؟ قَالَ: هُوَ بَیْتٌ حُرٌّ عَتِیقٌ مِنَ النَّاسِ لَمْ یَمْلِکْهُ أَحَدٌ».(29)
2 ـ آزاد شده از طوفان نوح
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که «خانه خدا تا زمان طوفان نوح پا بر جا بود، وقتى تمام دنیا در طوفان نوح زیر آب رفت، خداوند خانه اش را بالا برد و جاى آن در زیر آب قرار نگرفت; از این رو، آن را «بیت العتیق» خواندند; یعنى خانه اى که از غرق شدن رهایى یافت.»; «فَلَمَّا غَرِقَتِ الدُّنْیَا رَفَعَ اللَّهُ تِلْکَ الْقُبَّهَ وَ غَرِقَتِ الدُّنْیَا إِلاَّ مَوْضِعَ الْبَیْتِ، فَسُمِّیَتِ الْبَیْتَ الْعَتِیقَ، لاَِنَّهُ أُعْتِقَ مِنَ الْغَرَقِ».(30)
3 ـ آزادى از جهنم
کسى که این خانه (کعبه) را در این دنیا زیارت کند، برائت از جهنم به او داده مى شود.(31)
ج ـ گرانبها و نفیس
از دیگر معانى عتیق، چیز ارزشمند و نفیس است.(32) پس کعبه از آن رو که گرانقدر و ارزشمند است، عتیق نام نهاده شد.
نتیجه و برداشت:
از آنجاکه لفظ «عتیق» در هر دو آیه مطلق است، منعى وجود ندارد که بگوییم همه این معانى اراده شده است و روایات هم از باب بیان بعض مصادیق است نه حصر مصداق، تا میان روایات تنافى لازم بیاید. به علاوه، عتیق در لغت به چیزى مى گویند که هم داراى پیشینه تاریخى باشد و هم بهره مند از قداست. اگر یکى از این دو معنا را نداشته باشد، به آن عتیق نمى گویند; زیرا در بعضى از کتب معتبر لغت، آمده است که: «عتق یجمع معنى الکرام و معنى المقدّم».(33)
از مطالبى که گذشت به دست مى آید که خانه خدا در قرآن به اوصاف زیر توصیف شده است: الحرام (الْبَیْتَ الْحَرَام)،(34) التعیق (الْبَیْتِ الْعَتِیق)،(35) المحرّم (عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّم).(36)
عناوین احتمالى کعبه
1 . بکه
; إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَک; .(37)
مفسران معناى «بکه» را با اختلاف معنا کرده اند:
* بعضى گفته اند: «بکّه مزدحم الناس للطواف و هو ما حول الکعبه من داخل المسجد الحرام».(38)
* گروهى دیگر گفته اند: مراد از بکّه «موضع البیت» یا «موضع الحج» است(39) و این نظریه برداشت از دو روایت زیر از امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) است:
عن عبد الله بن سنان، عن أبی عبد الله(علیه السلام) قال: «مکه جمله القریه، و بکه موضع الحجر الذی تبکّ الناس بعضهم بعضاً».(40)
عن جابر، عن أبی جعفر(علیهما السلام) قال:(41) «إنّ بکّه موضع البیت و إنّ مکّه الحرم».
پس طبق این دو روایت، مکه با بکه فرق دارد و بکه هم نام کعبه نیست.
* اما طبق روایتى دیگر، بکه نام کعبه است; چنانکه عبدالله بن سنان از امام صادق(علیه السلام)پرسید: «لِمَ سُمِّیَتِ الْکَعْبَهُ بَکَّهَ؟ فَقَالَ: لِبُکَاءِ النَّاسِ حَوْلَهَا وَ فِیهَا»(42) ظاهراً این وجه با اشتقاق ادبى سازگار نیست; زیرا «بکه» مضاعف و «بکى» ناقص است.
* قول چهارم این است که «میم» آن تبدیل به «با» شد (قیل بکّه هی مکّه و لاقرب تبدیل الباء میماً…(43)) چنانکه از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که: «إِنِّی سَمَّیتُ مَکّه بکّه لأنّ النّاس یتباکون فِیها».(44)
در روایت دیگرى، از مام صادق(علیه السلام) تصریح شده که بکّه یکى از نام هاى مکه است; «قال أسماء مکّه خمسه أمّ القرى و مکه و بکه و البساسه…».(45)
خلاصه این که بکّه، بنا به احتمالى که نام کعبه و یا لا اقل نام مکانى که کعبه در آنجا بنا شده و یا نام مکانى که حجر الأسود در آن نصب گردیده است مربوط به بحث ما مى شود، اما طبق احتمالات دیگر، از بحث خارج است.
2 . مسجد الحرام
; قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ…; .(46)
بنا به قول گروهى از مفسران، مراد از «مسجد الحرام» در این گونه آیات «کعبه» است، اما چرا کعبه گفته نشده و یا مراد از «وجه» و «شَطر» چیست، چند وجه ذکر شده که از محل بحث
خارج است. احتمال دیگر آن است که مراد از مسجد الحرام همان مسجد الحرام معهود باشد ولى مراد از شطر، یا بعض است که در این صورت مراد از بعض مسجد الحرام، کعبه خواهد شد.(47) و یا مراد از شطر وسط هر چیزى است و از آنجا که کعبه در وسط مسجد الحرام قرار گرفته، پس مراد وسط مسجد الحرام ـ کعبه ـ خواهد بود.(48)
3 . بیت المعمور
; وَالطُّورِ وَکِتَاب مَسْطُور فِی رَقّ مَنْشُور وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ; .(49)
از تفسیرهایى که براى بیت المعمور کرده اند، کعبه و خانه خدا در روى زمین است که همواره به وسیله زائران معمور و آباد است. مؤیدش این است که کعبه نخستین خانه اى است که براى عبادت در روى زمین ساخته و آباد شده است.(50)
اما تفسیر مشهور که الهام گرفته از روایات مى باشد، آن است که بیت المعمور خانه اى است در آسمان ها و محازى خانه کعبه در روى زمین و همواره با عبادت فرشتگان معمور و آباد مى گردد:
و عن أمیر المؤمنین(علیه السلام) : «البیت الّذی فی السماء یقال له الضراح و هو بفناء البیت…».(51)
و فی المجمع عن الباقر(علیه السلام) : أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ وَضَعَ تَحْتَ الْعَرْشِ أَرْبَعَهَ أَسَاطِینَ وَ سَمَّاهُ الضُّرَاحَ، وَ هُوَ الْبَیْتُ الْمَعْمُورُ، وَ قَالَ لِلْمَلَائِکَهِ: طُوفُوا بِهِ، ثُمَّ بَعَثَ مَلاَئِکَهً فَقَالَ لَهُمُ: ابْنُوا فِی الاَْرْضِ بَیْتاً بِمِثَالِهِ وَ قَدْرِهِ وَ أَمَرَ مَنْ فِی الاَْرْضِ أَنْ یَطُوفُوا بِهِ».(52)
* ویژگى هاى کعبه در قرآن
1 . مثابه
; وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَهً لِلنَّاسِ; .(53)
نخستین ویژگى و صفتى که براى بیت الله در قرآن ذکر شد «مثابه» است که خانه خدا به عنوان مرجع و ملجأ و پناهگاه عمومى مطرح شده است.
2 . امناً
; وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَهً لِلنَّاسِ وَ أَمْن; .(54)
دومین ویژگى، که صاحب خانه براى خانه اش آورده، «امنیت» است که بزرگترین و مهمترین نعمت براى جوامع انسانى به شمار مى رود و تحقّق محیط و جامعه امن از آرزوهاى دیرین بشر است.
3 . خانه مردم
; وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَهً لِلنَّاسِ; .(55)
; إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ; .(56)
ویژگى دیگر کعبه آن است که از آنِ ناس و همه مردم است و اختصاص به شخص یا گروه و نژاد خاصى ندارد; هم بناى آن براى مردم است، هم ملجأ، مرجع و مأمن براى آنان، و هم مایه قوام جوامع بشرى است.
4 . خانه خدا
; وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِیِ…; .(57)
; وَ إِذْ بَوَّأْنَا لاِِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لاَ تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَطَهِّرْ بَیْتِیَ…; .(58)
ویژگى دیگر آن که، بیت الله است; تنها خانه اى که در قرآن به خدا نسبت داده شده است و جالب این که خداوند منان، در این دو آیه شریفه، آن را به خودش نسبت داده است. از این رو، دو تن از بهترین بندگان خود را مأمور تطهیر خانه اش ساخت.
اما در جاى دیگر، حضرت ابراهیم(علیه السلام) این خانه را به خداوند متعال نسبت داده است.
; رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَاد غَیْرِ ذِی زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ…; .(59)
یاد آورى چند نکته
1 . جمع میان این که: کعبه هم خانه خداست و هم خانه مردم، روشن است; چه این که کعبه خانه خداست اما براى مردم بنا گردیده و براى آن ها مأمن و مرجع قرار داده شده است. یعنى آنچه که به نام خدا و براى خداست، باید در خدمت مردم و بندگان او قرار گیرد.
حضرت آیت الله جوادى آملى در فرق میان این دو، مى گوید:
از جهت ادبى، فرق این که خانه خدا بدون لام به خداوند نسبت داده شده، اما در «وُضِعَ لِلنّاسِ» با لام به مردم اسناد داده شده است; یعنى بیت الله است اما بیت الناس نیست، بلکه براى مردم قرار داده شده; از این رو، به وُضِعَ است نه بُنِىَ; یعنى تشریفاً معبد و مطاف و قبله قرار داده شد، اما تفاوت معنوى این است که بیت در اثر اضافه به الله، شرافت پیدا کرد. اما مردم در اثر اضافه کعبه به آن ها شریف مى شوند. پس شرف کعبه به خاطر اضافه به خدا و شرف مردم در اثر ارتباط با کعبه است.(60)
2 . در آیاتى که در بالا اشاره شد، کعبه با عنوان «بَیْتِی» آمده، در حالى که خداوند نه جسم است و نه نیاز به خانه دارد. پس منظور از این اضافه، همان اضافه تشریفیه است; یعنى براى بیان شرافت و عظمت چیزى، به خدا نسبت داده شده است; مثل شهر الله، کتاب الله، بیت الله و مرحوم آقا میرزا جواد ملکى تبریزى در این باره فرمودند: «و من عظائم تلک النعم، جعل الکعبه بیتاً لنفسه… و لعمری انّ هذا، غایه اللطف و الرفق و الکرم».(61)
5 . بانى آن ابراهیم
; وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ; .(62)
کعبه با دست تواناى دو پیامبر عظیم الشأن الهى بازسازى و تجدید بنا گردید و به خاطر همین بانى، بر بیت المقدس فضیلت پیدا کرده است; زیرا که بانى کعبه، ابراهیم و بانى بیت المقدس سلیمان است; «و لاشک انّ الخلیل أعظم درجه و أکثر منقبه من سلیمان فمن هذا الوجه یجب أن تکون الکعبه أشرف من بیت المقدس»(63) و به تعبیر آیت الله جوادى آملى، ابراهیم از پیامبران اولوالعزم کعبه را ساخت اما بیت المقدس را حضرت سلیمان که از حافظان شریعت انبیاء اولوالعزم است، ساخت.(64)
6 . پایه هاى کعبه بر خلوص نهاده شد
; وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ; .(66)
بالا بردن قواعد و پى هاى کعبه، عبادتى خالصانه به دست حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام)بوده; به طورى که براى این کار هیچ پاداشى نطلبیدند، بلکه تنها گفتند: «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا»; «پروردگارا! این خدمت را از ما بپذیر» یعنى پاداش از دیدگاه این دو پیامبر عظیم الشأن، پذیرش عمل نزد خداوند است که عمل بدون قبولى خدا، ناچیز و بى ارزش است; از این رو، خداوند این دو پیامبر را به صفت بندگان مخلص ستود.(67)
7 . نخستین معبد
; إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ; .
پیشینه تاریخى، ویژگى دیگر بیت الله الحرام است، تا آنجا که در قرآن، به عنوان نخستین معبد عمومى در روى کره زمین شناسانده مى شود. بدینسان کعبه بر بیت المقدس مقدم و قبله نخست جهانیان بود. این آیه مبارکه، پاسخ به اعتراض یهودیان بر مسلمانان است که مى گفتند بیت المقدس برتر از کعبه و براى قبله بودن سزاوارتر است; چون کعبه پیشتر بنا شده و قبله برخى از انبیا بوده است.
در پاسخ به این اعتراض بود که خداوند فرمود: نخستین خانه اى که براى عبادت بشر بنا شده، کعبه است و هیچ معبدى پیش از آن وجود نداشته است. اگر قبله از بیت المقدس به کعبه برگردانده شد، چیز عجیبى نیست، زیرا این بازگشت به قبله نخست است و مؤید آن این است که ابراهیم وقتى هاجر و اسماعیل را در آن سرزمین اسکان داد، گفت: ; رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِواد غَیْرِ ذِی زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ ، رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ…; هدف و غایت را اقامه نماز در این سرزمین مقدس بیان کرد و شاید از این جهت به کعبه بیت العتیق; یعنى خانه قدیم(68) گفته شده است; ; وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ; .(69)
8 . مبارک
; إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَک; .(70)
ویژگى دیگر کعبه مبارک(71) بودن آن است; یعنى خانه اى است پر خیر و برکت و از آنجاکه مبارکاً مطلق است; از این رو، هم شامل برکات مادى مى شود و هم برکات معنوى. البته بعضى از مفسران گفته اند: اگر چه مبارکاً هم شامل برکات مادى است و هم معنوى، ولى در اینجا به قرینه مقابله با «هُدىً لِلْعَالَمِینَ» تنها شامل افاضه برکات دنیوى مى شود.(72) و به تعبیر بعضى از مفسرین، از آنجاکه خود خداوند تبارک است، خانه اش هم مبارک است.(73)
9 ـ هُدىً لِلْعَالَمِین
; إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَکاً وَ هُدىً لِلْعَالَمِینَ; .(74)
هدایتگرى خانه خدا ویژگىِ دیگر آن است. مردم از راه دور و نزدیک به کنار این خانه مى آیند و از هدایت هاى آن بهره مند مى شوند.
مرحوم علامه طباطبایى در بیان این ویژگى مى نویسد:
«کعبه هم هادى و راهنماى جهانیان براى سعادت اخروى و باعث رسیدن به کرامت و قرب الهى است، هم باعث هدایت مسلمین است به سعادت دنیوى که همان وحدت کلمه و ائتلاف امت و مشاهده منافعشان مى باشد. چنانکه نحوه هدایتش هم عمومیت دارد و جمیع مراتب هدایت را شامل مى شود.
از سوى دیگر هدایتش مربوط به عالم خاص و دسته مخصوص نیست، بلکه شامل تمام جهانیان مى شود.»(75)
و دعوت حق به وسیله انبیا از اینجا به گوش جهانیان رسیده و مى رسد; چنانکه پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) از همین جا نداى توحید را به گوش جهانیان رساند و نیز امام زمان(علیه السلام) از همین جا نداى حق را به جهانیان خواهد رساند. به علاوه، وجه امّ القرى بودن مکه، بى مناسبت با هدى للعالمین نیست.
10 . فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ
; فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ…; .(76)
وجود نشانه هاى الهى در کنار بیت الله از ویژگى هاى دیگر این خانه است که گام به گام آن، یادآور آیات و نشانه هاى فراوان و روشن الهى است.
11 . خانه محترم
; وَ لاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ; .(77)
; جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ; .(78)
; رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَاد غَیْرِ ذِی زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ; .(79)
کعبه، خانه اى است محترم و باید از هر جهت احترام آن نگه داشته شود. حتى کسى نباید خانه خود را بلندتر از کعبه بسازد; چنانکه امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«وَ لاَ یَنْبَغِی لاَِحَد أَنْ یَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْکَعْبَهِ».(80)
و احترام آن باید در همه جا حفظ شود; حتى در دورترین نقاط جهان، به هنگام تخلیه، نباید به سوى آن و یا پشت به آن نشست.
بیت المعمور خانه اى است در آسمان ها و محازى خانه کعبه در روى زمین است و همواره با عبادت فرشتگان معمور و آباد مى گردد
در روایات آمده است که ویران کردن آن، در ردیف قتل پیامبر و امام معصوم است.
امام صادق(علیه السلام) مى گوید: هر کس عمداً هتک حرمت این خانه کند و آن را به پلیدى آلوده سازد، محکوم به اعدام است.(81) چنانکه در روایت دیگر فرمود:
«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُرُمَات ثَلاثاً، لَیْسَ مِثْلَهُنَّ شَیْءٌ کِتَابُهُ وَ هُوَ حِکْمَتُهُ وَ نُورُهُ وَ بَیْتُهُ
الَّذِی جَعَلَهُ قِبْلَهً لِلنَّاسِ لاَ یَقْبَلُ مِنْ أَحَد تَوَجُّهاً إِلَى غَیْرِهِ وَ عِتْرَهُ نَبِیِّکُمْ(صلى الله علیه وآله) ».(82)
از این رو فرموده اند: حرمت این خانه باعث احترام مسجد الحرام، بلکه مکه و حرم شده است و احتمالا ماه هاى حج به خاطر حرمت خانه خدا موصوف به حرام شده است (الشَّهْرُ الْحَرامُ…) و به خاطر همین احترام، مشرکین حق ورود به آن منطقه را ندارند; ; إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ…; .(83)
چنانکه وقتى از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: «لِمَ سُمِّیَ بَیْتُ اللَّهِ الْحَرَامَ قَالَ لِأَنَّهُ حُرِّمَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ أَنْ یَدْخُلُوهُ».(84)
12 . قِیَاماً لِلنَّاسِ
; جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِلنَّاسِ; .(85)
خانه محترمى که مسلمانان مى توانند در پناه آن همه کارهاى فردى و اجتماعى
همچنین مادى و معنوىِ جامعه خود را سامان ببخشند; چنانکه پیشوایان معصوم(علیهم السلام)
فرموده اند:
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) : «مَنْ أَرَادَ دُنْیَا وَ آخِرَهً فَلْیَؤُمَّ هَذَا الْبَیْتَ»(86)
امام صادق(علیه السلام) : «جَعَلَهَا اللَّهُ لِدِینِهِمْ وَ مَعَایِشِهِمْ».(87)
امام صادق(علیه السلام) : «لاَ یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَهُ».(88)
حیات دین به حیات کعبه است و حیات متدین به حیات دین; با انهدام و ترک کعبه، دین مى میرد و در نتیجه مردم هم خواهند مرد.
على(علیه السلام) فرمود: «لاَ تَتْرُکُوا حَجَّ بَیْتِ رَبِّکُمْ فَتَهْلِکُوا…».(89)
13 . کعبه تجلّیگاه توحید
; وَ إِذْ بَوَّأْنَا لاِِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لاَ تُشْرِکْ بِی شَیْئ; .(90)
ویژگى دیگر کعبه آن است که بر توحید محض پایه گذارى شده و با هیچ شرکى; اعم از خفىّ و جلىّ، همراه نیست، چه این که نکره در سیاق نهى مفید عموم است.
و از آنجاکه «أَنْ» در ; أَنْ لاَ تُشْرِکْ بِی شَیْئ; . مفسره است; یعنى ; أَنْ لاَ تُشْرِکْ بِی شَیْئ; تفسیر براى بوّأ است; از این رو، چنین برداشت مى شود که هدف از جا دادن حضرت ابراهیم در این مکان مقدس، این بوده که کعبه تجلّیگاه توحید گردد و هیچ چیز دیگر، شریک آن قرار نگیرد و اساس این خانه از اول بر توحید صرف بنیان شود.
14 . کعبه خانه آزاد
; وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ; .(91)
; ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیقِ; .(92)
از ویژگى هاى کعبه، با توجه به یکى از معانى عتیق (آزاد شده)، آزاد بودن آن است; چنانکه از امام باقر(علیه السلام) روایت شده که فرمود: «فَإِنَّهُ لاَ رَبَّ لَهُ إِلاَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ الْحُرُّ…».(93)
اما این که از چه چیز آزاد شده، توضیح آن پیشتر گذشت. از آنجاکه این خانه، خانه آزاد است، پس تا انسان از بند عبودیت و بندگى دیگرى آزاد نشود، صلاحیت طواف برگرد آن (بیت العتیق) را نمى یابد و هرکس به گرد آن طواف کرد، دیگر نباید سر به بندگى غیر بگذارد.
پینوشتها:
1 . آل عمران : 96
2 . طه : 12
3 . «اقانیم» جمع «اقنوم» که در آیین هند خدایان سه گانه را گویند; عبارت اند از: برهما، پیشنو و سیوا.
4 . المیزان، ج3، ص358
5 . بقره : 125
6 . بقره : 127
7 . بقره : 158
8 . آل عمران : 97
9 . انفال : 35
110 . حج : 26
11 . قریش : 3
12 . بقره : 125
13 . حج : 26
14 . البیت الحرام والبلد والمسجد الحرام لایحل انتهاکه، مصباح المنیر.
15 . مائده : 97
16 . مائده : 2 و 97 و 95
17 . ابراهیم : 37
18 . مائده : 95
19 . مائده : 97
20 . بحار، ج 96، ص 57 ; علل الشرائع ، ج2، ص398
21 . بحار الأنوار، ج96، ص57
22 . فروع کافى، ج4، ص230 ; بحار الأنوار، ج96، ص60
23 . التفسیر الکبیر، ج8، ص157
24 . حج : 29
25 . حج : 33
26 . العتیق القدیم من کل شیئى صحاح ـ المتقدم فی الزمان مفردات راغب.
27 . بحار الانوار، ج96، ص 58
28 . آل عمران : 96
29 . بحار الانوار، ج96، ص58
30 . تفسیر صافى، ج1، ص189 و بحار، ج96، ص58
31 . تفسیر کبیر، ج8، ص158
32 . العتیق: الکریم من کل شیىء: صحاح اللغه.
33 . مقاییس اللغه.
34 . مائده : 97
35 . حج : 33 و 29
36 . ابراهیم : 37
37 . آل عمران : 96
38 . مجمع البیان، ج1، ص477
39 . الفرقان، ج3 و 4، ص261
40 . نور الثقلین، ج1، ص366
41 . نور الثقلین، ج1، ص366
42 . نور الثقلین، ج1، ص366
43 . مجمع البیان، ج1، ص477
44 . نور الثقلین، ج1، ص366
45 . نور الثقلین، ج1، ص366
46 . بقره : 144
47 . المیزان، ج1، ص325
48 . تفسیر کبیر، ذیل آیه.
49 . طور : 4 ـ 1
50 . مجمع البیان، ج5، ص163
51 . تفسیر صافى، ج775
52 . نور الثقلین، ج5، ص136 و صافى، ج5، ص77
53 . بقره : 125
54 . بقره : 125
55 . بقره : 125
56 . آل عمران : 96
57 . بقره : 125
58 . حج : 26
59 . ابراهیم : 37
60 . فصلنامه «میقات حج»، شماره 4، تابستان 1372
61 . المراقبات، ص194
62 . بقره : 127
63 . التفسیر الکبیر، ج8، ص154
64. میقات حج، شماره 4، تابستان 1372
65 . بقره : 127
66 . این ویژگى برداشت از کتاب «جرعه اى از بیکران زمزم، ص48 است.
68 . اهل لغت براى لفظ عتیق معانى متعددى ذکر نموده اند که از جمله آن قدیم و کهن مى باشد.
69 . حج : 29
70 . آل عمران : 96
71 . «البرکه ثبوت الخیر الألهی فی شیء… والمبارک ما فیه ذلک الخیر (مفردات راغب). کثیر الخیر و البرکه، مجمع البیان، ج1، ص478
72 . المیزان، ج3، ص350
73 . آیت الله جوادى آملى، میقات، شماره تابستان 1372
74 . آل عمران : 96
75 . المیزان، ج3، صص351 و 352
76 . آل عمران : 96
77 . مائده : 2
78 . مائده : 96
79 . ابراهیم : 37
80 . فروع کافى، ج4، ص230 ; بحار الأنوار، ج96، ص60
81 . وسایل الشیعه، ج13، ص291
82 . وسائل الشیعه، ج4، ص300
83 . توبه : 28
84 . بحار الانوار 96، ص65 ; وسائل الشیعه، ج13، ص236
85 . مائده : 97
86 . من لایحضره الفقیه، ج11، ص21
87 . بحار الانوار، ج96، ص65
88 . وسائل الشیعه، ج22، ص21
89 . بحار الانوار، ج96، ص69
90 . حج : 26
91 . حج : 29
92 . حج : 33
93 . فروع کافى، ج4، ص189
منبع: فصلنامه میقات حج