چهارمین و پنجمین حکمت لقمان از حکمتهای ده گانه او مساله امر به معروف ونهى از منکر است، چنان که از زبان او خطاب به پسرش مى خوانیم:
«… وامر بالمعروف وانه عن المنکر; پسرم! امر به معروف ونهى از منکر کن » (1) این دستور، از دستورهاى بسیار مهم است که براى توضیح آن، نظر شما را به مطالب زیر جلب مى کنیم:
معنى معروف و منکر و اقسام و مراحل آن
واژه معروف در اصل هر کار نیکى است، که علاوه بر نیکى، انجام دهنده اش آن را به این وصف بشناسد، یا توسط دیگرى به این عنوان شناسانده شود. بعضى گفته اند: «معروف یعنى شناخته شده، چرا که فطرت پاک انسانى با آن آشنا است، و ضد آن منکر است که به معنى ناشناخته مى باشد. بهترین راه براى شناخت معروف و نیکى، مراجعه به شرع مقدس است، که همان عقل خارجى است. چنان که عقل در نهاد انسان، شرع داخلى است، بنابراین، هر چیزى را که شارع مقدس اسلام به آن امر کرد، و مسلمانان را به انجام آن ترغیب نمود، همان معروف است. روى این حساب ما در شناخت معروف، باید به دستورهاى واجب یا مستحب دین اسلام مراجعه کنیم. ونیکى آن را از نظر دین احراز نماییم. و در قرآن و روایات صدها و هزارها مصداق معروف ذکر شده است، مانند: ایمان، تلاوت قرآن، تفکر و اندیشیدن، توکل و اعتماد بر خدا، صبر و شکیبایى، پرهیزکارى، پیروى از خدا و رسول، پیشى گرفتن براى تحصیل علم و کارهاى نیک، انفاق، فرو بردن خشم، عفو و بخشش، احسان و نیکى، اطمینان به صحت وعده ها، توبه، سیر در زمین و توجه و عبرت گیرى، جهاد و پیکار، شهادت در راه خدا، عدالت، شکر خدا، دعا کردن، استقامت وایستادگى، بردبارى، خوش اخلاقى، مشورت، آموزش قرآن ودانش، صراحت و قاطعیت در بیان حق، تحمل آسیب ها و گرفتارى ها، ذکر خدا، نماز، روزه، حج، هجرت، استقامت در راه حق، مرابطه و مرزدارى، صدقه و راستى، امانت دارى، تقیه در موارد خود، دوستى با دوستان خدا، و دشمنى با دشمنان خدا، وفاى به عهد، عفت، شجاعت، سخاوت، دوستى و اتحاد با شایستگان، قیام و انقلاب براى تحقق آرمان هاى مقدس، عمل صالح، یارى دین، آمادگى براى دفاع از حق، استفاده بهینه از وقت، دعا و مناجات، رازدارى، حساب گرى، خشنودى به رضاى خدا، آشکار ساختن حق، گمان نیک، دفاع از مظلوم، صله رحم، نیکى به پدر و مادر، نیکى به همسایه، ادب در برابر استاد، حق شناسى، تدبر در قرآن، اخلاص، یاد مرگ و معاد، تلاوت قرآن، قرض الحسنه دادن، یارى کردن مؤمن، وساطت براى تحقق ازدواج بین زن و مرد و…
اما واژه منکر، در اصل به معنى کار بدى است که همان کار، حرام یا زشت و مکروه مى باشد، که از نظر فطرت، ناشناخته، و غریب و ناهماهنگ است.
بنابراین نهى ازمنکر بر دو گونه است: نهى از منکر واجب، نسبت به کارهاى حرام، و نهى از منکر مستحب نسبت به کارهاى مکروه. امر به معروف نیز بر دو گونه است: امر به معروف واجب نسبت به واجبات، و امر به معروف مستحب نسبت به مستحبات.
حضرت امام خمینى قدس سره الشریف در این راستا مى فرماید:
«آنچه عقلا یا شرعا واجب است، امر به آن واجب است و آنچه از نظر عقل زشت است و از نظر شرع حرام است، نهى از آن، واجب است، و آنچه مستحب است، امر به آن مستحب بوده، و آنچه مکروه است، نهى از آن، مستحب مى باشد.» (2)
مصداق هاى منکر بسیار است، مانند:
کفر، قتل نفس، گناه، جهل و نادانى، دوستى با نااهلان، ضعف اراده، اصرار بر گناه، سستى و بى حالى، اندوه بیجا، ظلم و ستم، اطاعت از کافران، کشمکش و نزاع با مؤمنان، توجه به تبلیغات باطل، راضى شدن به ظلم، کتمان حق، فروختن دین و حق به دنیا، حب تعریف بدون عمل، گمان بد، دروغ، خیانت، غیبت، عهدشکنى، انکار غیب، نمامى، زخم زبان، تهمت، ترس از کفار و منافقان، سازش با بیگانگان سلطه گر، انفاق در راه باطل، تقویت و امضاى ناحق، فتنه جویى، بدعت گذارى، حسد، تکبر، حرص، تبهکارى، بازداشت مردم از راه حق، قطع رحم، بى احترامى به پدر و مادر، ترسو بودن، عدم تدبر در قرآن، مخالفت با پیامبر (ص)، ریاکارى، پشت به دین کردن و…
براساس دلایل شرعى، از قرآن و سنت و اجماع و عقل در موارد عادى، وجوب امر به معروف و نهى از منکر، بستگى به چهار شرط دارد که عبارتند از: دانستن معروف و منکر، به این که از نظر شرع، نیک و مورد پسند، یا بد و ناپسند است، 2- احتمال تاثیر 3- اصرار طرف مقابل در ترک معروف و انجام گناه 4- امر به معروف و نهى از منکر موجب ضرر جانى یا ناموسى به امر به معروف ونهى از منکر کننده یا مؤمن دیگر نشود. ولى در مواردى که اساس اسلام در خطر است، در آنجا وجوب امر به معروف و نهى از منکر نیاز به این شرایط ندارد، و باید به آن اقدام کرد، گرچه باعث کشتن و یا زیان هاى خطرناک دیگر مى شود، مانند امر به معروف ونهى از منکر حضرت امام حسین (ع) که منجر به ماجراى کربلا و شهادت او و یارانش، واسارت عزیزانش گردید.
مساله مهم دیگر که در کتب فقهى به طور مبسوط بیان شده، مراحل امر به معروف و نهى از منکر است، که باید آن را دانست، و براساس آن عمل کرد، مانند: امر به معروف و نهى از منکر با قلب، سپس با زبان، سپس با عمل، و هر کدام از این مراحل داراى درجاتى، و تا هدف به وسیله درجه پایین تر محقق مى شود، نوبت به درجه بعدى نمى رسد. بر همین اساس امر به معروف و نهى از منکر، داراى شکل هاى گوناگون از نرمش، خشونت، استدلال، مجادله نیک، و برخوردهاى مختلف دیگر مى باشد، باید روش هاى بهتر و اثر بخش تر را شناخت، و با همان روش ها امر به معروف و نهى از منکر کرد، تا نتیجه بخش گردد.
نگاهى به آیات قرآن و روایات
نظر به این که امر به معروف و نهى از منکر، اهمیت به سزایى در به سازى و پاک سازى جامعه و فرد دارد، قرآن که یک کتاب کامل انسان سازى است، به آن اهمیت فراوان داده، و پیروانش را به توجه نظرى و عملى به این دو فریضه بزرگ و سرنوشت ساز فراخوانده است. در قرآن گاهى به آن تشویق و ترغیب شده، وگاهى به سرنوشت شوم ترک آن پرداخته شده، و در موردى، آن را براى واجدین شرایط الزامى نموده و از ویژگى لازم مؤمنان برشمرده است و… در قرآن بیش از ده مورد سخن از امر به معروف و نهى از منکر به میان آمده (3) و باید توجه داشت که دو فریضه امر به معروف و نهى از منکر، همچون نماز بر زن و مرد واجب است، و در این جهت فرقى بین زن و مرد نیست. (4)
در روایات اسلامى نیز به مساله امر به معروف و نهى از منکر، اهمیت فراوان داده شده، و آن را از مهم ترین دستورهاى الهى برشمرده است. این روایات را مى توان به پنج گروه تقسیم کرد:
1- روایاتى که بیانگر وجوب و لزوم امر به معروف و نهى از منکر است و بر آن تاکید شدید نموده 2- روایاتى که حاکى از هشدار شدید بر ترک کننده آن است 3- روایاتى که به اهمیت فوق العاده آن اشاره مى کند 4- روایاتى که مراحل آن را بیان مى نماید 5- روایاتى که آثار درخشان آن را تبیین مى کند، که در اینجا براى هر کدام، از این پنج گروه، در میان ده ها حدیث به ذکر یک روایت مى پردازیم:
امام باقر (ع) فرمود: «ویل لقوم لا یدینون الله بالامر بالمعروف، والنهى عن المنکر; واى به حال ملتى که امر به معروف و نهى از منکر را روش دینى خود قرار نمى دهد و در اعتقاد به این دو تسلیم خدا نمى شود.» (5)
امیرمؤمنان على (ع) فرمود: «فان الله سبحانه لم یلعن القرن الماضى بین ایدیکم الا لترکهم الامر بالمعروف والنهى عن المنکر; خداوند متعال پیشینیان را از رحمت خود دور نساخت، مگر به خاطر این که امر به معروف و نهى از منکر را ترک کردند.» (6)
نیز فرمود: «و ان الامر بالمعروف والنهى عن المنکر لخلقان من خلق الله سبحانه، و انهما لایقربان من اجل، و لاینقصان من رزق; امر به معروف و نهى از منکر، دو صفت از صفات خدا هستند، این دو قطعا، نه مرگ انسان را نزدیک مى کنند و نه از رزق انسان مى کاهند.» (7)
و در عبارت دیگر مى فرماید: «گروهى از مردم با دست (عمل) و زبان و قلب، به مبارزه با منکرات برمى خیزند، آنها همه خصلت هاى نیک را در خود جمع کرده اند، گروهى دیگر تنها با زبان و قلب نهى از منکر مى کنند، این ها به دو خصلت نیک تمسک کرده اند، و یکى را از دست داده اند، گروهى دیگر تنها با قلبشان مبارزه مى کنند، اما مبارزه با دست و زبان را ترک کرده اند، این گروه بهترین خصلت ها را از این سه ترک نموده و تنها یکى را گرفته اند، و گروهى دیگر نه به زبان و نه با دست و نه با قلب نهى از منکر مى کنند: «فذلک میت الاحیاء، اینها در حقیقت مردگانى در میان زندگان هستند» . آنگاه فرمود: «و ما اعمال البر کلها والجهاد فى سبیل الله عند الامر بالمعروف والنهى عن المنکر الا کنفثه فى بحر لجى; و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهى از منکر همچون قطره اى است (مقدار آبى است که با یک دمیدن در دهان جمع شود) در مقابل دریاى پهناور. » (8)
و در مورد آثار درخشان این دو فریضه الهى، امام باقر (ع) در ضمن گفتارى فرمود: «… بها تقام الفرائض و تامن المذاهب، و تحل المکاسب، و ترد المظالم، وتعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر; در پرتو امر به معروف و نهى از منکر، سایر فرایض و واجبات برپا مى گردد، و راه ها امن مى شود، و تجارت و کاسبى مردم، حلال گشته، وهرگونه ظلم و جور برچیده شده، و زمین آباد مى گردد، و از دشمنان، انتقام گرفته گشته، و همه کارها رو به راه مى شود.» (9)
نظارت عمومى و مساله آزادى
دستور امر به معروف و نهى از منکر، جامع ترین برنامه براى اصلاح جامعه، و مبارزه با فساد، و استقرار عدالت همه جانبه، ونیکى ها و ارزش ها است، این دستور اختصاص به گروه خاصى ندارد، بلکه همه در حدود توان خود، به انجام آن موظف هستند، بنابراین این دو فریضه، یک نوع نظارت همگانى و ملى براى حفظ کشتى جامعه از غرق، و رساندن آن به ساحل نجات است، و چنین کارى از نظر عقل، تدبیر، سیاست، و تمدن صحیح، کار بسیار شایسته و بجا است، و همانند نظارت عمومى در برنامه هاى پزشکى است که موجب پیش گیرى از بیمارى ها، و زدودن هرگونه بیمارى، و نگهدارى سلامت جامعه از خطرها مى باشد.
بعضى از مدعیان آزادى، که کلمه مقدس آزادى را به غلط معنى مى کنند، مى گویند: بین امر به معروف و نهى از منکر با آزادى، تضاد وجود دارد، آیا به راستى چنین است؟
آزادى در همه فرهنگ ها حد و حدود و خط قرمزى دارد، هیچ کس نیست که آزادى مطلق را روا بداند، آزادى تا آنجا محترم است که موجب انحراف و سقوط جامعه و هرج و مرج و بى بندوبارى نشود. آزادى معقول یعنى رفع موانع رشد و کمال، براى حرکت سالم به سوى تکامل است، موانع کمال همان دست اندازهایى است که باید با امر به معروف و نهى از منکر، و نظارت عمومى، برطرف گردد، و راه براى حرکت به سوى کمال صاف شود، بنابراین امر به معروف و نهى از منکر مکمل و یار تقویت کننده آزادى صحیح است. نظیر این شبهه در عصر پیامبراکرم (ص) نیز این شبهه القاء شد، پیامبر اکرم (ص) با ذکر مثالى روشن به آن پاسخ داده، فرمود: «اجتماع ما بسان یک کشتى است، سرنشینان کشتى تا آنجا آزادند که موجب هلاکت دیگران نشوند، هرگاه مسافرى از این آزادى سوء استفاده کند و بخواهد با میخ یا تیشه اى کشتى را سوراخ نماید، همه مسافران با شدت به او اعتراض نموده و از او جلوگیرى مى نمایند، و با نهى از منکر خود، کشتى و سرنشینانش را از خطر حفظ مى نمایند.» این کار یک موضوع کاملا عقلانى و فطرى الزامى است، و ضد آن قطعا دیوانگى و خودکشى است، آیا آزادى به انسان اجازه مى دهد که خودکشى کند یا دیوانگى نماید؟
مثال دیگر این که: افراد اجتماع همچون اعضاء یک پیکرند، اگر در پیکر انسانى، غده چرکینى پدیدار شد و در حال گسترش بود، هرگاه جراح متخصص آن غده چرکین را با جراحى بیرون آورد، مى توان گفت کارى خلاف آزادى نموده است، با توجه به این که او با این کار سایر اعضاء را از خطر آن غده نجات داده است. (10)
نکته قابل توجه این که در مساله امر به معروف و نهى از منکر، در اسلام تعبیر امر و نهى شده، یعنى باید دخالت کرد و به طور جدى فرهنگ هاى باطل را از بین برد، و فرهنگ نیک الهى را جایگزین آن نمود.
پاسخ به دو سؤال قرآنى
در قرآن، گاهى آیاتى دیده مى شود که گویى با مساله امر به معروف و نهى از منکر، تضاد دارند:
1- مثلا در آیه 105 سوره مائده مى خوانیم: «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم; اى کسانى که ایمان آورده اید، مراقب خودتان باشید، وقتى که شما هدایت یافتید، گمراهى گمراه شدگان به شما زیانى نمى رساند.» گرچه ظاهر این آیه بیانگر آن است که هر کسى باید به اصلاح خود بپردازد، در این صورت گمراهى گمراهان به او زیانى نمى رساند، بنابراین امر به معروف ونهى از منکر دیگران منتفى است. پاسخ آن که با توجه به آیات قبل و بعد از این آیه روشن مى شود که این مورد مربوط به کافران لجوج و منافقان کوردل است، و این آیه ناظر به موارد علم به عدم تاثیر امر به معروف و نهى از منکر است، که در این صورت این دو فریضه واجب نیستند، و یا این که آیه مى گوید: پس از امر به معروف و نهى از منکر، اگر کافران و منافقان نپذیرفتند، شما اگر خود را پاک نگهدارید، گمراهى آنها به شما زیانى نمى رساند.
2- آیه دیگر این که بعضى از شبهه افکنان مى گویند: قرآن مى فرماید: «ولا تلقوا بایدیکم الى التهلکه; و خود را با دست هاى خود به هلاکت نیفکنید.» (11) ظاهر این آیه این است که انسان باید جان خود را حفظ کند، و خود را به هلاکت نیفکند، ولى در بعضى از مراحل امر به معروف و نهى از منکر، خطر و ضرر وجود دارد، بنابراین در آن مورد نباید امر به معروف و نهى از منکر کرد.
پاسخ این که: اولا با توجه به صدر و ذیل آیه و شان نزول آن، به دست مى آید که آیه مربوط به انفاق در راه خدا است، در آیات قبل سخن از جهاد با دشمن به میان آمده، منظور از این آیه این است که براى فراهم نمودن مقدمات جهاد، انفاق کنید، و با انفاق نکردن، و یا اسراف در انفاق، خود را به هلاکت نیندازید، و مى توان گفت منظور از آن نهى از افراط و تفریط در هر چیزى از جمله انفاق است، اما آیات و روایاتى که مى گوید: در راه نهى از منکر، خود را به زحمت و مشقت بیندازید، و با تحمل سختى ها، این فریضه الهى را ترک نکنید، در چنین کارى هلاکتى وجود ندارد، بلکه موجب پاداش هاى سرشار الهى و حتى سعادت شهادت خواهد شد، آیا شهادت هلاکت است؟ به عبارت دیگر در مساله قانون اهم و مهم، باید مهم را فداى اهم کرد، تحمل ضرر جزیى و زودگذر در برابر کسب منفعت بزرگ و همیشگى، هرگز هلاکت نخواهد بود. براى تکمیل این بحث و بررسى، نظر شما را به داستان جالب زیر جلب مى کنیم:
روایت شده: اسلم بن ابى عمران گوید: ما در قسطنطنیه (اسلامبول فعلى در ترکیه) بودیم، عقبه بن عامر با مردم مصر حضور داشتند، و فضاله بن عبید با مردم شام در آنجا بودند، لشگر عظیمى از روم براى جنگ با مسلمین، به میدان تاختند، ما بى درنگ صف هاى خود را براى مقابله با آنها منظم کردیم، در این میان یکى از مسلمانان به قلب لشگر روم یورش برد، جمعى از مسلمین فریاد زدند: «این مرد با دست خود خود را به هلاکت افکند» (با این که در قرآن از چنین کارى نهى شده است) ابوایوب انصارى، صحابى معروف پیامبر (ص) برخاست و گفت: اى مردم! شما این آیه «ولا تلقوا بایدیکم الى التهلکه » را پیش خود تاویل و تفسیر به راى مى کنید، این آیه درباره ما گروه انصار نازل شده است، آنجا که وقتى خداوند دینش را پیروز کرد، و حامیان دین بسیار شدند، بعضى از ما محرمانه به یکدیگر مى گفتیم اموال ما به هدر رفت، و خداوند متعال اسلام را پیروز نمود و طرفداران اسلام بسیار شدند، اگر ما اموالمان را براى خود نگه مى داشتیم اکنون از آن استفاده مى کردیم، در رد گفتار ما این آیه نازل شد: «وانفقوا فی سبیل الله ولا تلقوا بایدیکم الى التهلکه; و در راه خدا انفاق کنید، و خود را با دست خود به هلاکت نیفکنید.» بنابراین منظور از هلاکت، نگهدارى اموال واصلاح آن براى خود و ترک انفاق در راه جنگ با دشمن است. (12)
لقمان و مساله امر به معروف و نهى از منکر
از ویژگى هاى سیره درخشان لقمان این بود که به مساله امر به معروف و نهى از منکر، اهمیت بسیار مى داد، همواره مردم را با نصایح حکیمانه و پرجاذبه خود به سوى راه هدایت فرا مى خواند، و از انحرافات برحذر مى داشت، از این رو بسیارى از نصایح او در کتاب هاى آسمانى و در زبان اولیاى خدا، نسل به نسل نقل شده، و دین گرایان دنیا در هر عصر و مکان با اندرزهاى عمیق او آشنا هستند، او بسیار موعظه مى کرد، و لطیف سخن مى گفت، از مثال هاى جالب و روشن براى فهم معانى استفاده مى کرد، و مساله هدایت گرى در سرلوحه برنامه هر روز و شب او بود. هم خود در عرصه هاى مختلف به امر به معروف و نهى از منکر مى پرداخت، و هم سفارش مى کرد که به این فریضه بزرگ اهمیت بدهند، چنان که به پسرش نیز این سفارش مهم را نمود.
پی نوشت:
1. سوره لقمان، 17.
2. تحریرالوسیله، ج 2، ص 463.
3. مانند آیه 3 سوره عصر، آیه مورد بحث (لقمان – 17)، آیه 199 و 157 اعراف، آیه 163 و 166 همین سوره، آیه 104 و 110 و 113 و 114 آل عمران، آیه 41 حج، آیه 71 توبه و 111 و 112 همین سوره.
4. چنان که در آیه 71 توبه به این مطلب تصریح شده است.
5. وسائل الشیعه، ج 11، ص 392.
6. نهج البلاغه، خطبه 192.
7. همان، خطبه 156.
8. همان، حکمت 374.
9. وسائل الشیعه، ج 11، ص 395.
10. این مساله همان است که در قرآن مى خوانیم: «واتقوا فتنه لا تصیبن الذین ظلموا منکم خآصه; از بلاهایى بترسید وبرحذر باشید که هنگامى که وارد شد، تنها دامنگیر گنهکاران نمى شود، بلکه گنهکار و بى گناه در دامن آن مى سوزند.» (انفال – 25)
11. بقره، 195.
12 . تفسیر الدر المنثور، طبق نقل تفسیر المیزان، ج 7، ذیل آیه 195 بقره.