با ملاحظه عنوان «مدیریت در نهج البلاغه» ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند که چگونه می توان موضوعات علم مدیریت را که از شاخه های علوم جدید است در نهج البلاغه ای جستجو کرد که جامع آن سید رضی آن را در سال 400 هجری فراهم آورده است؟
در پاسخ گوئیم:
گرچه علم مدیریت در قرون جدید توسعه فراوان یافته است، اما پیشینیان نیز از آن سخن گفته اند؛ مثلاً خواجه نصیرالدین طوسی (م 672) در کتاب اخلاق ناصری که آن را برای اصلاح اخلاق حاکم زمانش نوشته است، اخلاق را به تهذیب نفس، تدبیر منزل و سیاست مدن تقسیم کرده است. روشن است که موضوع تدبیر منزل و سیاست مدن تا چه حد به علم مدیریت نزدیک است.
اگر گویند:
بر فرض که «مدیریت» در علم اخلاق جایگاه والایی داشته باشد، جایگاه آن در کتاب های آسمانی و ادیان الهی چیست؟
گوئیم:
بخش عظیمی از تعالیم ادیان الهی در تهذیب خلق و خوی فردی و اصلاح روابط اجتماعی است. اخلاق در همه ادیان آسمانی از جایگاه رفیعی برخوردار است. پیامبر عظیم الشان اسلام فرموده است:
“بعثت لاتمم مکارم الاخلاق”
مبعث من برای تکمیل و تتمیم مکرمت های اخلاقی بوده است.
اگر گویند: چرا از میان کتاب های دینی و اخلاقی، نهج البلاغه و کلمات امام علی (علیه السلام) را برای بررسی در موضوع مدیریت برگزیده اید؟
گوئیم:
اولاً امام علی (علیه السلام) باب مدینه علم نبوی است و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است:
“انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد الحکمه فلیأت الباب”.
من شهر علمم و علی دروازه آن است، هر کس در جستجوی حکمت است، باید از آن دروازه درآید. فردوسی طوسی همین حدیث شریف را چنین به نظم درآورده است:
گواهی دهم کین سخن راز اوست
دو گوشم تو گویی بر آواز اوست
که من شهر علمم علیم در است
درست این سخن گفت پیغمبر است
ثانیاً در میان ائمه طاهرین – علیهم السلام – تنها امام علی (علیه السلام) که دامنه حکومت و خلافت او سرتاسر ربع مسکون را فرا گرفته است. اکثر قریب به اتفاق کلمات نهج البلاغه در دوران حکومت امام علی (علیه السلام) انشاء شده و این کتاب کرانقدر در حقیقت دستورالعمل حکومت های اسلامی است.
اگر گویند:
به چه ابعادی از مدیریت در نهج البلاغه اشاره شده است؟
گوئیم:
مهمترین جنبه مدیریت در نهج البلاغه، مدیریت کلان جامعه اسلامی
است. در این کتاب گرانقدر از ویژگی های حاکمان و کارگزاران و استانداران، نحوه تعامل حاکمان با رعایا، چگونگی نظارت بر راعیان، مدیریت بحران ها و شناسایی دشمنان داخلی و خارجی و نحوه مقابله با آنان، مدیریت توزیع ثروت های عمومی و ده ها عنوان دیگر مربوط به اداره جامعه به تفصیل بحث شده است.
اگر گویند:
در نهج البلاغه غیر از مدیریت امور اجتماعی، آیا در امور فردی نیز توصیه های مدیریتی وجود دارد؟
گوئیم: آری اتفاقاً این قسمت از توصیه های امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.
امام علی (علیه السلام) از یک افق اعلا به زندگانی فردی انسان می نگرد. دنیا را ممر و عقبی را مقر می بیند و توصیه های ارزشمندی در جهت مدیریت زندگانی کوتاه دنیوی یا مدیریت زمان دارد که در هیچ کتاب دیگری پیدا نمی شود.
اگر گویند:
توصیه های عمومی برای مدیریت بهینه از منظر نهج البلاغه چیست؟
گوئیم: امام علی (علیه السلام) برای اداره بهینه جوامع کوچک و بزرگ توصیه های ارزشمندی فرموده اند که بعضی از آنها به قرار زیر است:
1- نظم و انضباط: رعایت و انضباط از مهمترین اموری است که یک اداره سالم را شکل می دهد. علی (علیه السلام) در آخرین وصایای خود که با فرق شکافته املاء شده، فرموده است: اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم؛ نهج البلاغه، ن: 47؛ شما و همه فرزندان و اهل خود را و همه کسانی که این نامه به دست آنان می رسد را به تقوای الهی و نظم و انضباط در امرتان سفارش می کنم.
2- اطاعت از مافوق: در یک اداره سالم، سلسله مراتب فرماندهی وجود دارد و هر عضو اداره باید از مافوق خود اطاعت کند. علی (علیه السلام) به سیستم فرماندهی در اداره جامعه تأکید کرده اند. به عنوان مثال در نامه به مالک اشتر فرموده اند: فانک فوقهم و والی الامر علیک فوقک و الله فوق من ولاک؛ همان، ن: 53؛ تو در سلسله مراتب فوق ایشانی و کسی که تو را والی ساخته، فوق تو است و خداوند فوق کسی است که تو را والی ساخته است. در فرازی دیگر می فرماید: لا رای لمن لا یطاع نهج البلاغه، خطبه 27؛ برای کسی که اطاعت نشود، رأیی نخواهد بود.
3- گفتگو و مفاهمه: یک اداره سالم بر اساس دیالوگ و گفتگو امور خود را به انجام می رساند، نه بر اساس اقدام نظامی و سرکوب گرانه. علی (علیه السلام) فرموده است: رب قول انفذ من صول؛ همان، حکمت 27؛ چه بسا سخنی که از حمله ای کارسازتر است.
4- تشویق و تنبیه: در یک اداره سالم از سیستم تشویق و تنبیه برای رواج نیکوکاری و جلوگیری از بزه کاری استفاده می شود و اگر در جامعه ای نیکوکاران تنبیه و بدکاران مورد احترام و تکریم واقع شوند، آن جامعه نابسامان خواهد بود. علی (علیه السلام) به مالک اشتر می فرماید: و لا یکونن المحسن و المسیء عندک بمنزله سواء فان فی ذلک تزهیداً لاهل الاحسان فی الاحسان و تدریباً لاهل الساءه؛ همان، ن: 53؛ و باید نیکوکار و بدکار نزد تو برابر نباشند، زیرا آن باعث می شود که احسان از بین رفته و بدی فراگیر شود.
5- شایسته سالاری: در اداره سالم مناصب بر اساس ضابطه شایسته سالاری واگذار می شود، نه بر اساس دوستی و رابطه. علی (علیه السلام) در نامه به مالک اشتر فرمود:
ثم انظر فی امور عمالک فاستعملهم اختباراً و لا تولهم محاباهً و اثره؛ همان ن 53؛ در امور کارگزارانت بنگر و آنان را پس از آزمون و سنجش به کار بگمار، نه به سبب دوستی و علاقه شخصی.
اگر گویند:
ویژگی های یک مدیر خوب از دیدگاه امیرمؤمنان علی (علیه السلام) چیست؟
گوئیم:
یک مدیر کارآمد و موفق از دیدگاه علی (علیه السلام) باید دارای اوصاف و صفاتی باشد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1- دارای سعه صدر باشد تا بتواند مشکلات و دشواری ها را تحمل کند، آرا و عقاید گوناگون را بشنود و زیر مجموعه خود را درک کند. می فرماید: آله الریاسه سعه الصدر؛ همان، حکمت 176؛ ابزار ریاست و سروری، سینه فراخی و سعه صدر است.
2- تک رو و مستبد نباشد و در امور مربوط با دیگران و مشاوران به تبادل نظر بپردازد. علی (علیه السلام) فرموده است: من استبد برایه هلک؛ همان، حکمت 161؛ هر کس استبداد رأی داشته باشد هلاک خواهد شد. و نیز در فوائد مشورت فرمود: و من شاور الرجال شارکها فی عقولها؛ همان، حکمت 161؛ هر کس با مردمان به مشورت نشیند در عقول آنان مشارکت کرده است.
3- به کارهای زیر مجموعه خود وقوف کامل داشته باشد و در صورت نیاز خود عهده دار مسئولیت و کار آنان گردد و علی (علیه السلام) درباره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کنا اذا احمر الباس اتقینا برسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فلم یکن احد منا اقرب الی العدو منه؛ همان، غرائب الکلام 9؛ وقتی جنگ سخت می شد و آتش آن زبانه می کشید ما به رسول خدا پناه می بردیم و هیچ کس به دشمن نزدیک تر از او نبود. روشن است اگر این فرمانده بزرگ، خود به آداب و فنون نظامی وقوف کامل نداشت، فرماندهان زیردست او نیز به آن پیروزی های بزرگ دست نمی یافتند و منهزم می شدند.
4- خود را معصوم نپندارد. بسیارند مدیرانی که به روش ناصحیح خود تأکید می ورزند و نابسامانی های فراوانی به وجود می آورند. اما اگر مدیران خود را معصوم نپندارند و همواره در صدد رفع نواقص و کاستی های خود
باشند، موفقیت های بیشتری کسب خواهند کرد. علی (علیه السلام)، که خود دارای مقام عصمت کبری است و پیامبراکرم راستی و درستی طریق او را بارها تأکید فرموده است که علی مع الحق و الحق مع علی، می فرماید: فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی؛ همان، خطبه 216؛ من در نفس خویش، خود را معصوم از خطا نمی دانم. (1) دیگر حال سایر مردمان، از فقها و امرا گرفته تا استانداران و مدیران روشن خواهد بود.
5- به کارهای متعدد و مشاغل مختلف مشغول نشود، بلکه یک کار را برای خود برگزیند و با استحکام و سداد آن را به انجام رساند. متأسفانه در بعضی کشورهای عقب مانده ملاحظه می شود که یک فرد دارای چندین سمت و پست متفاوت است. علی (علیه السلام) در این باب فرمود: من اوما الی متفاوت خذلته الحیل؛ همان، حکمت 403؛ کسی که به کارهای گوناگون متوجه شود، چاره اندیشی هایش او را سودی نبخشد.
6- برای رسیدن به اهداف برنامه ریزی کند. اگرچه از پیدایش نظام هایی که طرفدار برنامه ریزی هستند چندین دهه بیشتر نمی گذرد، اما امام (علیه السلام) به برنامه ریزی فردی و جمعی برای نیل به اهداف عالیه، اهتمام داشته است. به عنوان مثال در اینکه انسان باید اوقات شبانه روز خود را برای انجام کارها تقسیم کرده و مطابق برنامه حرکت کند، فرموده است: للمؤمن ثلاث ساعات فساعه یناجی فیها ربه و ساعه یوم معاشه و ساعه یخلی بین نفسه و بین لذتها فیما یحل و یجمل؛ همان، حکمت 39؛ مؤمن شبانه روز خود را به سه بخش تقسیم می کند. در بخشی با خدای خود مناجات می کند و در بخشی به اصلاح معاش خود می پردازد و در بخشی دیگر از لذات حلال و جمیل بهره مند می شود.
پی نوشت ها :
1. من در نفس خویش خود را معصوم نمی دانم، یعنی نفس من، نفس انسانی است، ملک و فرشته نیستم که از خطا معصوم باشم. اما به واسطه ملکه تقوی و عنایت الهی از خطا و لغزش مصونم. همچنانکه پیامبر معصوم الهی.
منبع: نشریه النهج، شماره 31.