اصلاح و انقلاب در قرآن

اصلاح و انقلاب در قرآن

تجربه دو پدیده انقلاب و اصلاحات در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی موضوع قابل پژوهش از ابعاد مختلف است . این نوشتار در پی‏بررسی گونه‏شناسی مفهوم و کاربرد واژه اصلاح در قرآن کریم، روش‏ها و تاکتیک‏های اصلاح فرد و جامعه از منظر وحیانی، و نیز بررسی رابطه اصلاح و انقلاب است . از منظر قرآن کریم، اصلاح، شالوده حرکت سالم سازی فضای زیست آدمی است و در جریان اصلاحی پیامبران ریشه دارد . اصلاح با دو مفهوم آشتی دادن و رفع موانع و مفاسد، به طور مطلق در قرآن به کار رفته و کاربرد روش‏های متنوع فرهنگی و غیرفرهنگی، بسته به میزان، نوع و درجات فساد و مفسدین، برای رفع مفاسد و تبدیل نقاط ضعف و کاستی‏ها به نقاط قوت و کمال در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی توصیه شده است و سرانجام این که اصلاح نه یک شیوه تحول در برابر انقلاب است، بلکه انقلاب یکی از روش‏های ایجاد اصلاح است .
مقدمه
در حوزه مباحث‏سیاسی دو مفهوم «انقلاب‏» و «اصلاح‏» به عنوان دو روش ایجاد تحول و دگرگونی معمولا در برابر هم قرار می‏گیرند . اصلاحات به مفهوم ایجاد تغییرات تدریجی، جزء به جزء و مسالمت‏آمیز و از همه مهم‏تر ارادی و بر اساس برنامه ریزی است، حال آن که انقلاب به معنای تحولات پرشتاب، فراگیر، با روش‏های خشن و غالبا غیرقابل کنترل و پیش‏بینی است . تا پیش از جنگ سرد و فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم، اصلاح و اصلاح‏طلبی از سوی روشنفکران چپ گرا و انقلابی مفهوم مذموم و مترادف با سازشکاری به قصد پیش‏گیری از وقوع انقلاب تلقی می‏شد، اما از آغاز دهه 1990 به این سو، همچنان که سوسیالیزم هم به عنوان یک نظریه و هم به عنوان روش اداره جامعه در عمل، در برابر فراگیری جهانی لیبرال دموکراسی و سایر عوامل داخلی دیگر، به حاشیه رانده شد، انقلاب و انقلابی‏گری نیز حتی از سوی انقلابیون پیشین بار معنایی منفی به خود گرفت .
از سوی دیگر و در عرصه داخلی، جامعه ایران در خلال دهه‏های پایانی قرن بیستم و در آستانه قرن بیست و یکم، هر دو مفهوم را در عرصه حیات اجتماعی و سیاسی خود تجربه کرده و می‏کند . انقلاب اسلامی ایران، گر چه با انقلابات سده‏های اخیر تفاوت‏هایی داشت، اما به هر حال یک حرکت پرشتاب و فراگیر و خارج از کنترل و پیش بینی کنشگران موافق و مخالف – اعم از داخلی و خارجی – بود که به سرنگونی رژیم سلطنتی در ایران و استقرار نظام جمهوری اسلامی انجامید وامروز با پشت‏سرگذاردن مراحل مختلف حیات خویش، رهبران آن به پروسه اصلاحات در راستای تثبیت آرمان‏ها، اهداف و ارزش‏های انقلابی و اسلامی نظر دارند . برخی معتقدند طرح مساله اصلاحات در ایران، نشانه بازگشت و عدول از انقلاب است و جنبش اصلاحی امروز را در تقابل با انقلاب 57 تحلیل می‏کنند و از آن نوعی برداشت تجدید نظر طلبانه را اراده می‏کنند . برخی دیگر نیز اصولا با تصوری غلط از انقلاب، اصلاحات را بر نمی‏تابند و آن را به معنای نفی ماهیت اسلامی انقلاب تفسیر می‏کنند . به نظر می‏رسد دست کم در مورد انقلاب اسلامی و جامعه مسلمان ایرانی، هر دو انگاره به خطا و غلط، اصلاحات و انقلاب را در تقابل با هم می‏انگارد .
در یک نگاه عمیق و برخاسته از منظر دینی، هر دو می‏توانند مکمل یکدیگر باشند . آموزه‏های قرآنی در این زمینه، به همسویی انقلاب و اصلاح نظر دارد . این مقاله در راستای نشان دادن این همسویی و عدم تقابل است و بر اثبات خواستگاه و همچنین جایگاه انقلاب و اصلاح در آموزه‏های قرآنی می‏پردازد . درک همسویی اصلاح و انقلاب از منظر قرآن کریم، به مثابه یک رویکرد نظری در این مقاله مطلوب بوده است و از سوی دیگر، می‏تواند به تحلیل واقعیات امروز جامعه ایران در عرصه عملی نیز کمک کند . بنابراین و براساس‏این رویکرد قرآنی به مقوله اصلاح و انقلاب بر خلاف باور همه کسانی که امروز اصلاح را در برابر انقلاب قرار می‏دهند، انقلاب بهمن 57 و اصلاحات آغاز شده در ایران از دهه هفتاد به بعد، به صورت رشته‏های محکمی به هم پیوند خورده‏اند . اشتباه بزرگ کسانی که جنبش اصلاحی ایران را با اصلاحات گورباچف در شوروی مقایسه می‏کنند، در عدم فهم دقیق و عمیق از ماهیت و ذات دو جنبش انقلابی و اصلاحی در ایران اسلامی نهفته است; به عبارت ساده‏تر، اینان نه انقلاب ایران را که انقلابی برخاسته از آموزه‏های دینی و قرآنی مردم است‏خوب شناخته‏اند، نه جنبش اصلاح‏طلبی ایرانیان را که بر رفع موانع حرکت انقلاب اسلامی تا رسیدن به آرمان‏های متعالی خویش تاکید دارد، به درستی درک کرده‏اند .
گونه‏شناسی مفهوم و کاربرد واژه اصلاح در قرآن
«اصلاح‏» کلمه‏ای عربی و از ریشه «صلح‏» است و به دو معنا به کار می‏رود: یکی از ماده «صلح‏» و دیگری از ماده «صلاح‏» است . اصلاح از ماده صلح به معنای آشتی دادن، رفع اختلاف و دعوا و مشاجره بین دو فرد یا دو گروه است . برخی موارد استعمال اصلاح از ماده صلح، در قرآن به شرح ذیل است:
و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما ان الله کان علیما خبیرا; [1] به هنگام اختلاف میان زن و شوهر اگر از جدایی و شکاف و قهر میان آن دو هراس یافتید، داوری از سوی مرد و داوری از سوی زن به این مساله اختلافی رسیدگی کنند و اگر واقعا اهل سازش و آشتی باشند، خداوند بین آنها سازش برقرار می‏کند.
و ان امراه خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلاجناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحا و الصلح خیرو . . . . [2]
این آیه در مورد ناخرسندی زن از شوهر در انجام تعهدات زناشویی است و در این مورد خداوند به صلح و آشتی میان آن دو توصیه می‏کند و می‏فرماید: آشتی بهتر است: «فاتقوا الله و اصلحوا ذات بینکم و اطیعوا الله و رسوله ان کنتم مؤمنین‏» . [3]
در این آیه که ابتدای آن در مورد انفال است، به تقوای الهی و رفع اختلافات میان مسلمانان و مؤمنان تاکید شده و حتی آن را در ردیف اطاعت از خدا و رسول و نشان ایمان ذکر کرده است . اصولا بر مبنای این آموزه قرآنی اصطلاح «اصلاح ذات البین‏» در فرهنگ اسلامی و در نصوص دینی و روایی، جایگاه خاص خود را به لحاظ اخلاق فردی و اجتماعی باز کرده است . حضرت علی علیه السلام به نقل از پیامبر اکرم آن را والاتر از یک سال نماز و روزه ذکر می‏کنند:
. . . و صلاح ذات بینکم فانی سمعت جدکما صلی الله علیه و آله یقول صلاح ذات البین افضل من عامه الصلاه و الصیام . [4]
انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم و اتقوالله لعلکم ترحمون . [5]
حوزه صلاح ذات البین و برقراری آشتی میان مؤمنان در این آیه مورد توجه قرار می‏گیرد و ضمن اعلام برادری مؤمنان بر رفع اختلاف میان آنان توصیه دارد و به نحوی آشتی میان مؤمنان را نیز از اسباب لطف و رحمت الهی به آنان ذکر کرده است .
و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفی‏ء الی امر الله فان فآءت فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا ان الله یحب المقسطین; [6]هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به ستیزه برخاستند میان آنها آشتی برقرار کنید و در صورتی که یکی از این دو گروه بر ادامه ستیزه اصرار ورزد با آن پیکار کنید تا به حکم خدا (آشتی) گردن نهد و اگر چنین نمود میان آنان را آشتی دهید و به عدالت‏حکم نمایید .
و لاتجعلوا الله عرضه لایمانکم ان تبروا و تتقوا و تصلحوا بین الناس و الله سمیع علیم . [7]
فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بینهم فلا اثم علیه ان الله غفور رحیم .[8]
این دو آیه در باب وصیت است و به اصلاح میان کسانی که در تعدد آنان وصیتی می‏شود، ناظر است .
اما استعمال دیگر اصلاح، از ماده صلاح است و عمدتا مورد بحث این مقاله است، یعنی صلاح در مقابل فساد که در فارسی معمولا صلاح را به شایستگی ترجمه می‏کنند . بدین ترتیب عمل صالح یعنی عمل شایسته و صالح و صالحان یعنی افراد شایسته . با این توصیف، اصلاح در برابر افساد قرار می‏گیرد و به معنای انجام دادن کارشایسته یا بر طرف کردن فساد است و به کسی که در صدد است کار شایسته‏ای انجام دهد و فسادها و نقص‏ها و عیب‏ها را بر طرف کند، مصلح و کسی را که در صدد بر هم زدن کارها و ایجاد فساد در جامعه است، مفسد می‏نامند و تعبیر «مفسد فی الارض‏» نیز از همین مفهوم ناشی شده است . در فرهنگ لغات نیز اصلاح را به همین معنا آورده‏اند، یعنی «سامان دادن، بهینه ساختن و به نیکی و شایستگی در آوردن‏» [9] و یا گفته‏اند: «الصلاح استقامه الحال و الاصلاح جعل الشی‏ء علی الاستقامه; [10]صلاح، درست‏بودن وضعیت چیزی است و اصلاح در وضعیت درست قرار دادن چیزی‏» .
بنابراین اصلاح و فساد دو صفت متقابل و متضادند . مرحوم علامه طباطبایی می‏نویسد: «فان الصلاح و الفساد شانان متقابلان‏» .[11] شهید مطهری نیز می‏گوید:
افساد و اصلاح از زوج‏های متضاد قرآن است . زوج‏های متضاد، یعنی واژه‏های اعتقادی و اجتماعی که دو به دو در مقابل یکدیگر قرار می‏گیرند و به کمک یکدیگر نیز شناخته می‏شوند، از قبیل توحید و شرک، ایمان و کفر، هدایت و ضلالت، عدل و ظلم، خیر و شر، طاعت و معصیت، تقوا و فسوق، استکبار و استضعاف و .


[1] . نساء (4) آیه 35 .
[2] . همان، آیه 128.
[3] . انفال (8) آیه 1.
[4] . نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، (تهران: بی‏ناشر، 1392) نامه 47، ص 977.
[5] . حجرات (49) آیه‏10.
[6] . همان آیه‏9.
[7] . بقره (2) آیه‏224.
[8] . همان 182.
[9] . راغب اصفهانی، مفردات، ماده صلح.
[10] . محمدبن‏حسن‏طوسی، تفسیرتبیان، ج‏1، ص‏75.
[11] . محمدحسین‏طباطبایی، المیزان، ج‏10، ص‏112.
@#@ . . که یکی باید نفی شود تا دیگری جامه تحقق بپوشد، اصلاح و فساد از این قبیل است . [1]
تقابل این دو صفت در قرآن نیز به صراحت آمده است از جمله در آیات زیر:
ام نجعل الذین امنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض; [2] آیا ما مؤمنان و شایستگان را در ردیف و همانند تبهکاران و ناشایستگان قرار می‏دهیم؟
والله یعلم المفسد من المصلح; [3] خداوند فساد کننده را از اصلاح کننده باز می‏شناسد .
الذین یفسدون فی الارض و لایصلحون; [4] آنان که در زمین فساد می‏کنند و اهل شایستگی و کار شایسته کردن نیستند .
این معنای از اصلاح مربوط به آشتی دادن میان دو فرد یا دو گروه از انسان‏ها نیست، کسی که می‏خواهد فسادی را بر طرف کند یا کار شایسته‏ای انجام دهد با فرد خاصی رو به رو نیست . پس این اصلاح – که از ماده صلاح است – دو مصداق دارد: یکی به معنای کار شایسته انجام دادن و دیگری به معنای بر طرف کردن فساد و تبهکاری یا جلوگیری ازبزهکاری است و هر دوی این مصداق در قرآن کریم به کار رفته است که نمونه‏هایی را ازاین دو می‏خوانیم:
الا الذین تابوا و اصلحوا و بینوا فاولئک اتوب علیهم و انا التواب الرحیم .[5]
الا الذین تابوا و اصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دینهم لله فاولئک مع المؤمنین و سوف یؤت الله المؤمنین اجرا عظیما . [6]
و الذان یاتینها منکم فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضو عنهما ان الله کان توابا رحیما . [7]
و اصلح لی فی ذریتی . [8]
واصلح و لاتتبع سبیل المفسدین . [9]
و ان تصلحوا و تتقوا فان الله کان غفورا رحیما . [10]
و کان فی المدینه تسعه رهط یفسدون فی الارض و لایصلحون . [11]
یصلح لکم اعمالکم و یغفرلکم ذنوبکم و من یطع الله و رسوله فقد فاز فوزا عظیم . [12]
و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضل اعمالهم سیهدیهم و یصلح بالهم . [13]
فاستجبنا له و وهبنا له یحیی و اصلحنا له زوجه . . . . [14]
ان ارید الا الاصلاح ما استطعت . . . . [15]
و لاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها . [16]
انا لانضیع اجرا المصلحین . [17]
و ما ترید ان تکون من المصلحین . [18]
یسئلونک عن الیتامی قل اصلاح لهم خیر . . . . [19]
همچنان‏که ملاحظه می‏شود، در آیات مزبور گاه اصلاح به معنای انجام کار شایسته آمده است . مانند موارد 1، 2، 3، 6، 13، 14، 15 و گاه به معنای برطرف کردن فساد و تبهکاری و جلوگیری از بزهکاری است، مانند بقیه موارد .
از مجموع آیات قرآنی و آنچه گفته شد چنین بر می‏آید که گاه در قرآن، اصلاح و شایستگی به عمل نسبت داده شده (عمل صالح)، گاه معطوف به خود انسان‏هاست (صالحین و صالحات)، در مواردی نیز ناظر به روابط میان دو فرد است (اصلاح ذات البین)، گاه ناظر بر روابط خانوادگی و زناشویی است (حکمیت و داوری در رفع اختلاف میان زن و شوهر)، گاهی در مورد اصلاح فرد یعنی خودسازی و سازندگی درونی و مبارزه با هواهای نفسانی و خواسته‏های شیطانی درونی است – که آیات مربوط به تزکیه، توبه، تقوا . . . در این جهت قابل تحلیل است – و گاه در مورد محیط بزرگ‏تر زیست آدمی یعنی جامعه انسانی به کار رفته که مورد اصلی بحث و بررسی در این مقاله است .
نکته قابل توجه آن است که در نگرش قرآنی به صلاح و اصلاح و با توجه به مفهوم وسیع و تقابلی این واژه با کلمه افساد و فساد، هر گونه خروج از حالت‏سلامت و اعتدال، فساد تلقی و عامل آن مفسد نامیده می‏شود و تلاش برای رفع هر گونه فساد در هر حوزه‏ای، وظیفه واجب هر فرد و نظام اسلامی قلمداد می‏شود . بنابراین هر اندازه دامنه فساد وسیع می‏شود، دامنه اصلاح نیز وسیع‏تر می‏گردد . قرآن کریم با عبارت وسیع «فساد فی الارض‏» فساد را یک کلی مشکک می‏داند که به تبع آن، اصلاح نیز چنین است .
استراتژی و شیوه‏های اصلاح در آموزه‏های قرآنی
براساس تعالیم آسمانی، آرمان والای انبیا و رسولان خداوند، برقراری جامعه‏ای سالم و عاری از مفاسد اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و در تعبیر قرآنی «حیاه طیبه‏» است . در حیات طیبه و جامعه سالم قرآنی، منافع و مصالح ابنای بشر بدون آن که با یکدیگر در تضاد و تزاحم قرار گیرند، بر آورده خواهد شد، به شرط برقراری چنین زندگی سالمی ساختن انسان‏ها و اصلاح و تغییر ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه انسانی، و به عبارت دیگر سازندگی، در دو بعد فردی و اجتماعی حیات انسان است . قرار گرفتن فرد و جامعه در مسیر الهی و طرح و برنامه تکامل خداوندی، محور اصلاحات در اندیشه وحیانی و از جمله قرآن کریم است . با دقت در آموزه‏های قرآن کریم به روشنی در می‏یابیم که در راه تحقق این هدف بلند و متعالی در زندگی انسان‏ها – که مقدمه حیات جاوید اخروی است – یک استراتژی مهم اساسی به نام دعوت وجود دارد و در راه پیگیری این استراتژی از سوی مصلحان حقیقی تاکتیک‏های متعددی نیز پیش بینی و توصیه شده است که اینک این استراتژی و تاکتیک را در خلال آیات قرآنی مرور می‏کنیم .
شاید رساترین و شفاف‏ترین آیه‏ای که در آن استراتژی بزرگ دعوت به خیر و اصلاح و تاکتیک‏های مهم آن بیان شده این آیه است: «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن . . .» . [20]
از فعل امر «ادع‏» در این آیه به روشنی به دست می‏آید که اراده الهی بر فراخوانی عمومی انسان‏ها به راه خویش که همانا راه صلاح و خیر و عدل و رستگاری است، می‏باشد و پیامبر اسلام به عنوان مصلح بزرگ انسان‏ها موظف به انجام دادن این فراخوان گشته است . از این عبارت دانسته می‏شود که برای اصلاح فرد و جامعه، مصلحان موظف به حرکت‏به سوی جامعه و تلاش برای رفع موانع هدایتند و انتظار کشیدن برای آمدن انسان‏ها به سوی مصلحان و آن گاه آغاز مسؤولیت اصلاح‏گری در استراتژی اصلاحات قرآنی جایی ندارد; از این روست که پیامبر را «طبیب دوار بطبه‏» می‏نامند . پزشکی که بر بالین بیماران حاضر می‏شود و به معالجه آنان می‏پردازد و این امر یکی از نقاط بسیار مهم در موفقیت مصلحان اجتماعی است . کسانی که در لاک مباحث روشنفکری فرو رفته و با مردم بیگانه‏اند و هر گاه سخن ازمردم می‏گویند جز استفاده ابزاری از آنان هدف دیگری ندارند، به تعبیر قرآنی از صف مصلحان خارجند . به تعبیر زیبای قرآن، در موارد متعدد، مصلح حقیقی باید از مردم با مردم و برای مردم باشد، با آنان زندگی کند و دردهای آنان را احساس کند، برای خیر آنان تلاش نماید و از میان خود آنان برخاسته باشد .
هدف استراتژی بزرگ دعوت نیز در همین آیه و با تعبیر «سبیل ربک‏» بیان گردیده است، یعنی این که تمام تلاش‏های اصلاحی باید به هر چه نزدیک‏تر شدن انسان به خدا و الهی‏تر شدن جهت روابط میان افراد و ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و سیاسی است تا در بستر فراهم آمده در جامعه سالم و به سامان، انسان الهی رشد کند و به هدف والای آفرینش دست‏یابد . از همین عبارت می‏توان این نکته را نیز استفاده کرد که جریان اصلاح‏طلبی و اصلاح طلبان در جامعه دینی در صورتی توفیق خواهد یافت که قصد و هدف خود را الهی کنند و کمک به رشد فضایل انسانی و الهی را در میان بندگان خدا وجه همت‏خویش قرار دهند و اصلاح‏طلبی با انگیزه‏های نفسانی و قدرت طلبانه مادی از مسیر اصلاحات قرآنی به دور است . قرآن کریم در این آیه پس از ذکر استراتژی «دعوت‏» به منظور اصلاح و طرح هدف و آرمان بزرگ آن یعنی «راه خدا»، به ذکر تاکتیک‏های لازم و ابزارهای تحقق آن هدف بلند اشاره می‏کند که به ترتیب عبارتند از: حکمت، موعظه حسن و جدال احسن . به نظر می‏رسد این سه ابزار که همگی فرهنگی و تبلیغی محسوب می‏شوند . در این دیدگاه قرآنی، مشکلات و موانع اصلاح فرد و جوامع انسانی، جهل یا غفلت انسان‏ها از مسیر درست کمال و رستگاری قلمداد شده است و از این رو جهل زدایی و غفلت زدایی از طریق به کارگیری استدلال و موعظه (به معنای وسیع قرآنی آن) و نیز تبادل اندیشه در فضای باز گفت‏وگو و مفاهمه (جدال احسن) مورد عنایت‏خداوند سبحان است . زندگی و آیین انبیای بزرگ و از جمله پیامبرگرامی اسلام تماما با استفاده از این ابزارهای فرهنگی و تبلیغی در مسیر هدایت انسان‏های گمراه و دور از حق و حقیقت‏شکل گرفته است . قرآن کریم نیز در مرحله نخست، عمده وظایف پیامبران را روشنگری و نصیحت و به عبارتی همان جهل زدایی و غفلت زدایی می‏داند و ویژگی پیامبران را در همین راستا تبیین می‏کند «و ان من امه الا خلا فیها نذیر»، [21] «فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین‏»، [22] «ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین‏»، [23] «لتنذر ام القری و من حولها» . [24]
از سوی دیگر لازمه توفیق جریان اصلاحی در جامعه، نرمش و ملایمت مصلحان در برخورد با انسان‏هاست که عمدتا در برخوردهای فردی و هدایت افراد مورد تاکید قرآن است‏حتی در برخورد با طواغیتی چون فرعون خداوند به هنگام ماموریت دادن به موسی و هارون در برخورد با فرعون به آنان توصیه می‏کند که با فرعون به ملایمت‏سخن گویند، چه آن که برخوردی خشن و قهر آمیز در ابتدای کار در روند اصلاح مفاسد قطعا تاثیر منفی خواهد داشت: «اذهبا الی فرعون انه طغی فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی‏» . [25]


[1] . مرتضی مطهری، نهضت‏های اسلامی در صد ساله اخیر، ص 6.
[2] . ص (38) آیه 28.
[3] . بقره (2) آیه‏220.
[4] . شعراء (26) آیه‏152.
[5] . بقره (2) آیه‏160.
[6] . نساء (4) آیه 146.
[7] . همان آیه 16.
[8] . احقاف (46) آیه 15.
[9] . اعراف (7) آیه 142.
[10] . نساء (4) آیه‏129.
[11] . نمل (27) آیه‏48.
[12] . احزاب (33) آیه‏71.
[13] . محمد (47) آیه‏4 و 5.
[14] . انبیاء (21) آیه‏90.
[15] . هود (11) آیه‏88.
[16] . اعراف (7) آیه 56 و 85.
[17] . همان آیه‏170.
[18] . قصص (28) آیه‏19.
[19] . بقره (2) آیه 220.
[20] . نحل (16) آیه‏125.
[21] . فاطر (35) آیه‏24.
[22] . بقره (2) آیه‏213.
[23] . کهف (18) آیه‏56.
[24] . انعام (6) آیه‏92.
[25] . طه (20) آیه‏43- 44.
@#@ اگر امید اصلاح دارید باید در ابتدا با ملایمت در رفع موانع فساد بکوشید و حتی به پیامبر می‏فرماید: آنچه اعث‏شده است مؤمنان گرد تو آیند و تو درهدایت انسان‏ها توفیق یابی، اخلاق نیک و ملایمت در رفتار بوده است: «و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضو ا من حولک‏» . [1]
بنابر آنچه گفته شد، از دیدگاه قرآن کریم، اصل در هدایت و اصلاح مفاسد و رفع موانع کمال انسان‏ها، کاربرد روش‏های فرهنگی و روشنگرانه و تبلیغی در یک فرآیند تدریجی و همرا با صبر و حوصله و تحمل است . بنابر این اصل، به کارگیری روش‏های خشونت‏آمیز در برخورد با مفاسد در حوزه عمومی و خصوصی زندگی انسان‏ها مذموم و نکوهیده شمرده می‏شود; اما طبیعی است که دامنه فساد همیشه به یک اندازه نیست و حوزه عمل مفسدان نیز تنها به حوزه فردی و شخصی خود آنان محدود نمی‏شود . مفاسد کلان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و مفسدان بزرگ و یا به تعبیر ساده «دانه درشت‏ها» با کاربرد روش‏های مسالمت آمیز و فرهنگی اصلاح نخواهد شد . این جاست که قرآن کریم در کنار آن اصل مهم، به برخوردهای عملی و حتی قهرآمیز در اصلاح مفاسد نیز توجه دارد . همیشه کار جامعه‏ای که گرفتار مفاسد است‏با اندرز و نصیحت و هشدار و روش‏های زبانی و حکمت و موعظه بسامان نمی‏شود، قطعا مواردی وجود دارد که تنها راه چاره و البته آخرین راه چاره برخوردهای عملی که ممکن است گاه خشونت‏آمیز باشد است . راز به کارگیری روش‏های برخورد عملی و قهرآمیز با مفاسد این است که افراد و گروه‏های مفسد در جامعه، به دلیل منافع نامشروع خویش، حاضر به دست‏برداشتن از اقدامات فساد انگیزه خود نیستند و مرتبا خود فساد را گسترش می‏دهند و علاوه بر خود، مسیر جامعه انسانی را دچار اختلال می‏کنند; این جا است که راه اصلاح جامعه منوط به حذف این موانع فساد با برخوردهای عملی و قهرآمیز می‏گردد بنابراین کاربرد شیوه اصلاح دیگری متناسب با وضعیت جدید ضروری است . آیات قرآن کریم به صراحت از ضرورت به کارگیری این روش در اصلاح مفاسد تاکید دارد . دستور به مقاتله با ائمه کفر (برخلاف کفار که در هدایت آنها از روش فرهنگی و تبلیغی باید استفاده کرد) در همین راستا صادر شده است: «فقاتلوا ائمه الکفر انهم لاایمان لهم‏» .[2] ائمه کفر برخلاف همه موازین و تعهدات انسانی و حقوقی به پایمال کردن مصالح عمومی جامعه پرداخته و جز به مطامع پست‏خویش، به چیز دیگری نمی‏اندیشند و قطعا در برخورد با چنین مفسدانی، تنها روش‏های خشونت‏آمیز مؤثر است و تا این موانع فساد از سرراه برداشته نشوند، امید به اصلاح افراد و جامعه سرابی بیش نیست . از این رو ماموریت مهم و خطیر همه پیامبران الهی درافتادن و مبارزه با طواغیت زمان خود بوده است و آیه «اذهب الی فرعون انه طغی‏» [3] نیز نوید این معنا است که اگر کسانی فکر می‏کنند با حفظ طواغیت و گردن کشان در راس هرم اجتماعی و از طریق اصلاحات آرام و تدریجی می‏توانند کمکی به روند ساماندهی جوامع انسانی نمایند سخت در اشتباه‏اند و آب در هاون می‏کوبند، البته همچنان که پیش‏تر ذکر شد، در برخورد با چنین انسان‏هایی نیز ابتدا سعی در ارشاد و هدایت است .
اما در صورتی که اینان به حرکت اصلاحی و از طریق روش‏های فرهنگی و تبلیغی پاسخ ندهند، تکلیف جامعه‏ای که آنان سعی در اخلال و به فساد کشیدن آن دارند چیست، آیا راه سعادت و هدایت دیگران به خاطر وجود این گونه جرثومه‏های فساد و تباهی، می‏بایست مسدود گردد، چون اینان بر جوامع سلطه دارند دیگر به فکر اصلاح جامعه انسانی نباید بود و باید منتظر ماند تا اینان دست از مفاسد خود بردارند؟ ! قطعا حرکت اصلاح جامعه به سبب افرادی معدود و سودجو، نمی‏بایست متوقف شود و اگراین افراد مانعند باید با آنان برخورد کرد و از همین جهت‏خداوند که درباره فرعون به موسی امر نمود تا او را هدایت کند، وقتی حرکت اصلاحی در جامعه را با وجود فرعون متوقف شده و مسدود می‏یابد، با یک حرکت‏خشن و فیزیکی فرعون را حذف می‏کند: «فاغرقناه و من معه جمیعا» [4] و حتی جسد مرده او را نیز بر آب باقی می‏گذارد تا از سنت الهی برای آیندگان نیز اخبار کند: «لتکون لمن خلفک آیه‏» . [5]
گذشته از طواغیت، افراد و گروه‏هایی نیز که به دعوت اصلاحی پاسخ مثبت ندهند و با آن از در ستیز و نبرد مسلحانه برخیزند به تعبیر قرآن از مفسدین هستند و با آنان نیز باید برخورد قاطع و عملی کرد تا جامعه انسان‏ها از لوث وجود آنان پاک گردد . دستور جهاد با کفار و منافقان که در صدد تخریب پایه‏های ایمانی و عقیدتی صحیح در جامعه‏اند و با حکومت دینی پیامبر درگیر می‏شوند، در همین راستا ارائه شده است: «یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم‏».[6] در مراتبی پایین‏تر از مفسدان بزرگ، کسانی نیز که در جامعه با انجام دادن اعمال فسادانگیز به سلامت جامعه لطمه زده و با روش‏های فرهنگی نیز حاضر به ست‏برداشتن از کارهای زشت‏خود نیستند، در معرض برخوردهای عملی و خشن – البته قانونی – قرار می‏گیرند:
انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا اویصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف . [7]
در این زمینه لازم است در برخورد با مفسدان و تبهکاران با قاطعیت کامل به اجرای حدود الهی و تعزیرات حکومتی بپردازد: «و لاتاخذکم بهما رافه فی دین الله‏» . [8]
رابطه انقلاب و اصلاح در قرآن
از منظر اصلاحات قرآنی، انقلاب یکی از شیوه‏های اصلاح محسوب می‏شود، برخلاف فرهنگ سیاسی امروز که انقلاب را در تقابل با اصلاحات می‏داند .
همان طور که در بخش پیشین گذشت، گاهی رفع موانع فساد از جامعه از طریق برخوردهای عملی و بعضا خشن صورت می‏گیرد و قرآن کریم نیز آن را در مواردی خاص توصیه و تجویز می‏کند; برای مثال، مبارزه قهرآمیز با ستمکاران و مستکبران توصیه شده است . دقت در دو آیه ذیل، این امر را به درستی بیان می‏کند:
مالکم لاتقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا . [9]
اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر . [10]
در آیه اول نه تنها مبارزه قهرآمیز با مستکبران توصیه و تجویز شده، بلکه کسانی که از این مبارزه روی بر می‏تابند باعبارت «مالکم . . .» توبیج و سرزنش شده‏اند . از این نکته استفاده می‏شود که وظیفه همه موحدان، مبارزه و بسیج امکانات مادی و معنوی در مقابله با ستمکاران و روند استکباری در جوامع انسانی در سطوح داخلی و بین المللی است .
در آیه دوم ضمن اجازه به مظلومان برای مبارزه با ستمکاران و ظالمان، بر پشتیبانی خداوند از این حرکت‏های قهرآمیز علیه ستم و بی‏عدالتی تاکید شده است .
بنابراین بر اساس آموزه‏های قرآنی به تلاش‏های دسته جمعی برای برانداختن بنای ستم و استکبار به مثابه ریشه‏های مفاسد اجتماعی و سیاسی توجه شده و به نوعی این حرکت‏های عدالت‏خواهانه و ضد فساد در طول اراده الهی مبنی بر حاکمیت‏حق و عدل و خیر در جهان ارزیابی شده است; به عبارت دیگر، آن جا که دست‏خداوند از آستین مردمی حقجو و مبارز در راه حذف موانع هدایت‏بیرون آید و دامنه این اصلاح‏طلبی عمیق و فساد زدایی به همه آحاد جامعه مظلوم و تحت‏ستم گسترش یابد و همگان در مسیر یک حرکت مردمی فراگیر و در راستای حذف موانع فساد اجتماعی و سیاسی و اقتصادی قرار گیرند و با الهام از تعالیم آسمانی و در پیروی از رهبری الهی در جهت‏حاکمیت ارزش‏های انسانی و دین خدا به مبارزه‏ای قهرآمیز دست زنند، این حرکت مردمی «انقلاب‏» نام می‏گیرد و چون در راستای اصلاح مسیر غلط جامعه و تخریب ساختارهای غیرعادلانه آن و برقراری و بنای ساختارهای جدید و الهی صورت می‏گیرد، مورد عنایت و پشتیبانی خدا نیز قرار دارد .
در این‏باره عبارت زیبای «قاتلوهم یعذ بهم الله بایدیکم‏»، [11] ترسیم کننده واقعی جایگاه انقلاب‏های الهی و اسلامی از منظر قرآن کریم است . خواری و خذلان مفسدان و تبهکاران را خداوند به خود نسبت می‏دهد، اما آن را از طریق مردمی پاکباز، انقلابی ممدوح و مطلوب می‏داند . این جاست که اگر انقلاب‏های اجتماعی و سیاسی در راه استقرار نظام اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مطلوب خداوند در میان انسان‏ها تحقق یابد، دقیقا یکی از روش‏های اصلاح از منظر قرآن کریم شمرده می‏شود و به هیچ وجه در تقابل با اصلاحات قرار نخواهد گرفت . بنابراین عبارت انقلاب اصلاحی یا «اصلاح انقلابی‏» هر دو در فرهنگ قرآنی و آموزه‏های دینی – اسلامی جایگاه خاصی پیدا می‏کند . در همین راستا تمامی حرکت‏های دفاعی، جهادی، آزادی‏خواهانه، استقلال طلبانه و انقلابی از مصادیق اصلاحات قرآنی بر شمرده می‏شوند و اگر در تاریخ تشیع و اسلام عزیز حرکت‏های خونباری چون حادثه عظیم عاشورا – از زبان امام حسین علیه السلام – حرکتی اصلاح طلبانه در امت اسلامی معرفی می‏شود: «انی لم اخرج اشرا ولابطرا و لاظالما و لکن خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی‏» [12] و یا آن جا که قرآن جریان بزرگ بعثت انبیا را یک جریان اصلاحی می‏نامد: «ان ارید الا الاصلاح ما استطعت‏» [13] و یا قرآن شرط در امان ماندن یک جامعه از عذاب الهی را مصلح و اصلاح طلب بودن مردم آن جامعه می‏داند: «و ماکان ربک لیهلک القری بظلم و اهلها مصلحون‏» [14] و یا در تعبیرهای زیبای پیامبر می‏خوانیم که خروج اسلام و امت اسلامی از حالت غربت‏به یک اصلاح محتاج است: «لایصلح آخر هذه الامه الا بما صلح به اولها» [15] «و بدا الاسلام غریبا و سیعود غریبا و طوبی للغربا الذین یصلحون ما افسد الناس بعدی من سنتی‏» [16] و یا آن جا که علی بن ابی‏طالب تمام تلاش‏های خود را در راستای اصلاحات عمیق و اساسی در جامعه انسانی خلاصه می‏کند: «اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منامنافسه فی سلطان و لاالتماس شی‏ء من فصول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک فیامن المظلومون من عبادک و تقام المعطله من حدودک‏» [17] و .


[1] . آل عمران (3) آیه‏159.
[2] . توبه (9) آیه‏12.
[3] . طه (20) آیه‏24.
[4] . اسراء (17) آیه‏103.
[5] . یونس (10) آیه‏92.
[6] . توبه (9) آیه‏73; تحریم (66) آیه‏91.
[7] . مائده (5) آیه‏33.
[8] . نور (24) آیه‏2.
[9] . نساء (4) آیه‏75.
[10] . حج (22) آیه‏39.
[11] . توبه (9) آیه‏14.
[12] . خوارزمی، مقتل، تهران: اسلامیه، ص 161.
[13] . هود (11) آیه‏88.
[14] . همان، 117.
[15] . به نقل از: علی اصغر حلبی، تاریخ نهضت‏های دینی سیاسی معاصر، (تهران: بهبهانی) ص 1- 2.
[16] . همان.
[17] . نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام خطبه 131، ص 406- 407.
@#@ . . همه و همه بیانگر دیدگاه عمیق قرآن کریم در مبحث اصلاح اجتماعی و سیاسی در جامعه است .
امروز در ایران انقلابی نیز مفهوم اصلاحات نمی‏تواند و نبایست‏خارج از معنا و مفهوم اسلامی و انقلابی و قرآنی آن دنبال شود . مرز بندی دقیقی که رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیه‏الله خامنه‏ای از اصلاحات اسلامی و انقلابی و اصلاحات امریکایی ارائه کرده‏اند، در همین راستا قابل تحلیل است . ایشان در این باره گفته‏اند:
اگر چه در اصلاحات سیاسی دنیا انقلاب را در مقابل اصلاح قرار می‏دهند، اما من با آن اصطلاح نمی‏خواهم حرف بزنم . من اصلاح با اصطلاح اسلامی را مطرح می‏کنم . خود انقلاب بزرگ‏ترین اصلاح است، تداوم اصلاحات در ذات و هویت انقلاب نهفته است . . . انقلاب که بدون اصلاح امکان ندارد . . . از اول انقلاب همه آرزو داشتند که اصلاحات به وجود بیاید . . . [1]
از آنچه در این قسمت ‏با استعانت از آیات قرآن کریم آورده شد استفاده می‏شود که قرآن کریم روش‏های اصلاحی را متنوع و گسترده می‏داند و کار اصلاحی را با استفاده از ابزارهای دوگانه فرهنگی و قهرآمیز به تناسب حوزه فساد، میزان فساد و طبقه مفسدان و آثار و نتایج فساد و با نظر گرفتن زمینه‏های فساد، توصیه و تجویز می‏کند و در این راستا انقلاب در جای خود بهترین شیوه اصلاح جامعه محسوب می‏شود; آن‏جا که روش‏های اصلاح فرهنگی مؤثر واقع نشود و همه راه‏ها بر روی روش‏های مسالمت جویانه اصلاحی بسته و مسدود باشد .


[1] . تاسوعای حسینی، 1421، 26 فروردین 1379.
سید مرتضی هزاوه‏ای- مجله علوم سیاسی،ش 15

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید