1-ترغیب به شکر و تحذیر از کفران نعمت
یادآوری نعمت های مادی و معنوی برای ترغیب به شکر و تحذیر از کفران ، حدوثا و بقاء، از سنت های الهی است که توسط پیامبران صلی الله علیه و آله اعمال می شود؛ نظیر آنچه حضرت هود به قوم خود، یعنی عاد فرمود: واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح وزادکم فی الخلق بسطه فاذکروا آلاء اللّه لعلکم تفلحون[1] و مانند آنچه حضرت صالح به قوم خود، یعنی ثمود فرمود: واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد وبوّاءکم فی الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بیوتا فاذکروا ءالاءاللّه و لاتعثوا فی الارض مفسدین[2] و شبیه آنچه حضرت موسی علیه السلام به قوم خود، یعنی بنی اسرائیل فرمود: و اذ قال موسی لقمه یا قوم اذکروا نعمه اللّه علیکم اذ جعل فیکم انبیاء و جعلکم ملوکا و ءاتیکم ما لم یؤ ت احدا من العالمین[3] بنابراین ، آنچه در قرآن کریم امده است در سلسله تذکره های انبیای سلف است . سنت تحویل ناپذیر الهی این است که اگر ملتی ناسپاسی کرد خطر تبدیل نعمت به نقمت به عنوان تهویل و تخویف خدایی عامل هشدار دهنده ای خواهد بود. در نظر اولیای الهی که همواره نعمت او را در حجاب نقمت و جمال او را در پوشش جلال مشاهده می کنند و مهر او را در متن قهر می یابند، سراسر رخدادهای جهان نعمت است و عنوان (نعمتی ) قید احترازی در برابر نقمت نیست . این گروه در ضراء همانند سرّاء به یاد خدایند و در بلا چون ولا به یاد اویند؛ زیرا گنج او را در عین رنج می یابند. یادآوری نعمت زمینه ای برای شکر نعمت است و اصرار خدای سبحان بر این امر برای آن است که انسان در سعادت باقی بماند؛ زیرا انسانی که به یاد نعمت خدا نبوده و متذکر ولی نعمت خود نباشد نعمت را در راه باطل صرف می کند در نتیجه سعادت خود را از دست می دهد. توضیح این که ، خدای سبحان هم طبع اولی انسان را (که غیر از فطرت است ) به او تفهیم می کند و هم سنت خود را گوشزد می کند؛ درباره طبع اولی انسان می فرماید: طبیعت انسان بر سوء استفاده است ؛ هم نعمت ها را کرامتی برای خویش می پندارد: فاما الانسان اذا ما ابتلیه ربّه فاکرمه و نعمه فیقول ربّی اکرمن[4] و هم نعمت سبب سرکشی و روگردانی او می شود: و اذا انعمنا علی الانسان اعرض ونا بجانبه.[5] درباره سنت ثابت خود نیز می فرماید: هر کس از نعمت الهی سوه استفاده کند، خدا نعمت را تغییر می دهد؛ ذلک بانّ اللّه لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتّی یغیروا ما بانفسهم[6] و این سنتی است که بر صراط مستقیم است : انّ ربی علی صراط مستقیم[7] و هیچ تخلف و تحویل و تبدلی نمی پذیرد: فلن تجد لسنت اللّه تبدیلا و لن تجد لسنت اللّه تحویلا[8] و نعمتی که خدا آن را گرفت احدی قادر بر اعطای آن نیست : و ما یمسک فلا مرسل له من بعده.[9] به هر تقدیر، خدای سبحان برای این که انسان به کیفر عدل مبتلا نشود پیوسته با تعبیرهای گوناگون به او گوشزد می کند که به یاد نعمت حق باشید؛ گاهی با تعبیر (اذکروا) و گاهی با لفظ (اشکروا)[10] و گاهی هم می فرماید: و اما بنعمه ربک فحدث .[11]روشن است که ذکر و شکر نعمت و تحدیث و بازگویی آن ، چون ذکر نعمت و حدیث از آن ، زمینه شکر نعمت را فراهم می کند و مقدمه ای برای بجا صرف کردن آن است . گاهی نیز به برخی مصادیق کفران نعمت اشاره کرده ، عاقبت ناسپاسی را بیان می کند؛ چنان که در سوره انفال پس از ذکر سنت تغییرناپذیر خدا: ذلک بانّ اللّه لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم[12] به عنوان نمونه ای از روگردانی و ناسپاسی نسبت به نعمت الهی ، سرگذشت آل فرعون و تکذیب و ظلم آنان ذکر شده است : کداب ال فرعون و الذین من قلبهم کذبوا بایات ربهم فاهلکناهم بذنوبهم و اغرقنا ال فرعون و کلّ کانوا ظالمین[13]. 2- عنایت ویژه به برخی نعمت ها
با این که یادآوری و ادای شکر همه نعمت ها اعم از شخصی و اجتماعی لازم است ، در عین حال قرآن کریم درباره برخی نعمت ها عنایت ویژه ابراز می دارد: الف : بزرگترین نعمتی که با اهمیت خاصی از آن یاد می کند و از ناسپاسی در برابر آن برحذر می دارد نعمت ولایت است ؛ زیرا مطابق آیه الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی.[14] نعمت ولایت سبب اکمال دین و اتمام سایر نعمت هاست . به تعبیر استاد علامه طباطبائی (رضوان اللّه علیه)، در قرآن هر جا نعمت بدون قید آمده مراد از آن ، نعمت ولایت است.[15] از این رو در ذیل آیه ثمّ لتسئلنّ یومئذ عن النعیم[16] از امام ششم علیه السلام رسیده است : نحن النعیم.[17] ب : از دیگر نعمت هایی که قرآن کریم یادآوری آن را به طور ویژه گوشزد می کند نعمت پیروزی اسلام بر کفر است ؛ چنان که نعمت دفع خطر یهودیان بنی النضیر را مطرح می سازد: یا ایها الذین امنوا اذکروا نعمت اللّه علیکم اذ همّ قوم ان یبسطوا الیکم ایدیهم فکفّ ایدیهم عنکم[18] و در موردی دیگر درباره جنگ احزاب می فرماید: آن روز احدی جز خدا به کمک شما نیامد. سپاهیان فراوانی در برابر شما قرار گرفتند و تنها خداوند بود که طوفان شن و سپاه نامرئی را بر آنان مسلط کرد و همه آنها منهزم گشته ، از بین رفتند: یا ایها الذین امنوا اذکروا نعمت اللّه علیکم اذ جاتکم جنود فارسلنا علیهم ریحا و جنودا لم تروها و کان اللّه بما تعملون بصیرا[19] ج : از دیگر نعمت هایی که قرآن کریم به آن اهتمام می ورزد نعمت وحدت است : واذکروا نعمت اللّه علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا؛[20] یعنی متوجه این نعمت باشید که پیش از آمدن وحی ، دشمن یکدیگر بودید و در پرتو وحی به الفت و اخوت رسیدید. نعمت وحدت مانند نعمت های مادی نیست که به حسب ظاهر دارای علل صوری باشد و انسان بتواند از راه های عادی آن را تامین کند؛ زیرا تنها جمع شدن انسانها در یک مجمع و گروه ، وحدت آفرین نیست ، بلکه باید قلب ها و اراده ها متحد شود و گرنه با جمعیتی که امیرمؤ منان علی علیه السلام درباره آنان می فرماید: ایها الناس المجتمعه ابدانهم المختلفه اهوائهم[21] نمی توان انقلابی را به پیش برد. نیل به مقصد هنگامی حاصل می شود که افراد جامعه هم ابدان در کنار هم باشند و هم به لحاظ آرا و قلب ها متحد باشند، و اتحاد آرا و قلب ها تنها از جانب خدای مقلب القلوب ، آن هم به انسانهای وارسته و اهل تقوا اعطا می شود. د: نعمت دیگر، نعمت امنیت است ؛ خدای سبحان به مسلمانان صدر اسلام می فرماید: به یاد آورید زمانی را که کم و ضعیف بودید و می ترسیدید مردم شما را بربایند، ولی خداوند به شما ماو او پناه داد ؛ واذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض تخافون ان یتخطّفکم الناس فاوایکم و ایدکم بنصره … [22] 3- تبدیل نعمت به نقمت گاهی بر اثر ناسپاسی ، نعمت به نقمت و عذاب تبدیل می شود: فلا تعجبک اموالهم و لااولادهم انّما یریداللّه لیعذبهم بها فی الحیوه الدنیا[23] و همین اندام های آدمی که از نعم الهی است به صورت سربازی از سربازان الهی علیه انسان تبه کار به کار گمارده می شود : اعضاءکم شهوده و جوارحکم جنوده[24] و به جای آنکه از جای دیگر عذابی چون صاعقه بر انسان خاطی و ناسپاس فرود آید، دست و پا و زبان و مال و فرزندش به ابزاری برای گرفتار شدن وی به عذاب مبدل می گرد و در این حال اگر مهلتی به آنان داده شود، در جهت کیفر سخت آنان خواهد بود: و لا یحسبنّ الذین کفروا انّما نملی لهم خیر لانفسهم انّما نملی لیزدادوا اثما.[25] از برخی آیات بر می آید که این تبدیل نعمت به نقمت ، به تدریج صورت می پذیرد؛ یعنی ابتدا خدای سبحان گمراهان متمرد و پندناپذیر را در تنگنا قرار می دهد تا به سوی حق باز گردند و اگر با این امتحان ، به ابتهال و تضرع رو نیاوردند و متذکر حق نشدند آنها را در فراوانی نعمت غوطه ور می سازد و چون به شادمانی کامل پرداختند ناگهان آنها را گرفته ، همان نعمت فراوان ، به عنوان سپاه حق ، بر آنان می شورد: فلمّا نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کلّ شی ء حتی اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغته فاذا هم مبلسون.[26] 4- لزوم اسناد همه نعمت ها به خدا باید همه نعمت ها و توفیق ها را به خدا مستند کنیم و به شرک و مرموز مبتلا نشویم . تعبیرهایی چون خودم ، زحمت کشیدم و علم آموختم یا مال اندوختم : انّما اوتیته علی علم عندی[27] برای آن است که از نعم الهی و استناد آن به خدا غافلیم ، در حالی که انسان با تعلیم الهی عالم می شود: الرحمن علّم القران… علمه البیان[28] و به تملیک الهی مالک می گردد؛ از این رو در سیره ائمه علیهم السلام آمده است که در کنار سفره غذا دعای خاصی داشتند و در پایان می گفتند: الحمدللّه الذی اطعمنا و سقانا.[29] نیز به سجده شکر پس از ادای فریضه نماز، سفارش اکید کرده اند و بلکه آن را جبران کننده قصور نداشتن حضور قلب در نماز معرفی کرده و فرموده اند: اگر در نماز حضور قلب نداشتید با نافله آن را تدارک کنید و اگر در نافله نیز حضور نداشتید با سجده شکر آن را جبران کنید.[30] انسان عابد نه تنها از خداوند طلبکار نیست ، بلکه بدهکار او هم می شود و باید برای توفیق عبادت که خدای سبحان به او عطا فرموده سجده شکر کند، و اگر عجز انسان نبود لازم بود برای هر سجده شکری نیز سجده شکر دیگری کند؛ چنانکه در بیان نورانی امام سجادعلیه السلام آمده است : خدایا ما هرگاه تو را شکر کردیم بدهکار شدیم ؛ زیرا با توفیق شکر، نعمت جدیدی به ما عطا کردی که خود نیازمند شکری دیگر است.[31]
[1]. سوره اعراف ، آیه 69.
[2]. سوره اعراف ، آیه 74.
[3]. سوره مائده ، آیه 20.
[4]. سوره فجر، آیه 15.
[5]. سوره اسراء، آیه 83. برخلاف فطرت انسان که به سمت توحید است : (فطرت اللّه التی فطرالناس علیها) (سوره روم ، آیه 30 ). اگر انسان تنها از بعد الهی که در آیاتی مانند (ثمّ اءنشاءناه خلقا اخر) (سوره مؤ منون ، آیه 14) و (ونفخت فیه من روحی ) (سوره حجر، آیه 29) مطرح شده برخورداربود، خداخواه محض بود، اما بعد دیگر او که در آیاتی مانند (انّی خالق بشرا من طین ) (سوره ص ، آیه 71) به آن اشاره شده او را به خودخواهی می کشاند و اگر تذکر انبیای الهی نباشد آن خوی سرکش بر او مسلط می شود؛ بر خلاف فرشتگان که فقط بعد الهی دارند و هیچ گاه معصیت نمی کنند: (لایعصون اللّه ما اءمرهم ) (سوره تحریم ، آیه 6)
[6]. سوره انفال ، آیه 53.
[7]. سوره هود، آیه 56.
[8]. سوره فاطر، آیه 43.
[9]. سوره فاطر، آیه 2.
[10]. سوره نحل ، آیه 114.
[11]. سوره ضحى ، آیه 11.
[12]. سوره انفال ، آیه 53.
[13]. سوره انفال ، آیه 54.
[14]. سوره مائده ، آیه 3.
[15]. المیزان ، ج 5، ص 184.
[16]. سوره تکاثر، آیه 8.
[17]. بحار، ج 24، ص 52.
[18]. سوره مائده ، آیه 11.
[19]. سوره احزاب ، آیه 9.
[20]. سوره آل عمران ، آیه 103.
[21]. نهج البلاغه ، خطبه 29.
[22]. سوره انفال ، آیه 26.
[23]. سوره توبه ، آیه 55.
[24]. نهج البلاغه ، خطبه 199.
[25]. سوره آل عمران ، آیه 178.
[26]. سوره انعام ، آیه 44.
[27]. سوره قصص ، آیه 78.
[28]. سوره الرحمن ، آیات 1-4.
[29]. بحار، ج 63، ص 376.
[30]. وسائل الشیعه ، ج 7، ص 6.
[31]. بحار، ج 91، ص 146؛ (… و شکرى ایاک یفتقر الى شکر فکلما قلت لک الحمد وجب علىّ لذلک ان اقول لک الحمد(.
@#@ طبع انسان به گونه ای است که با دریافت نعمت ، به سوی خودخواهی گرایش می یابد و سنت الهی بر آن است که این گرایش را تصحیح کند و به او توجه دهد که هر نعمتی از سوی خداست : و ما بکم من نعمه فمن اللّه.[1] 5- برکات یاد نعمت خدا
یادآوری نعمت فواید فراوانی دارد که یکی از آنها نجات از حسد است ؛ زیرا کسی که نعمت دیگران را می بیند و خود، عین آن نعمت را ندارد، ممکن است به بیماری حسد و سپس حقد و کینه و عقبه های کئود آن مبتلا گردد، ولی اگر نعمت های خداداد خود را یادآور شود که دیگران فاقد آنند چنین تذکری بسیار ناجح و سودمند خواهد بود. البته این گونه از منافع از برکات جنبی یاد نعمت خداست . تذکره نسبت به انسان غافل سبب حدوث ذکر و نسبت به متذکر غیر غافل سبب ادامه آن می شود؛ چنان که ممکن است کسی نسبت به بعضی از مراتب نعمت متذکر باشد و نسبت به برخی از نعمت های مستور غافل باشد. تذکر: ذکر نعمت یا ذکر منعم بما هو منعم ، به ذکر فیض باز می گردد، ولی ذکر ذات با قطع نظر از نعمت یا انعام مطلب دیگری است که بعدا به آن اشارت می رود.
[1]. سوره نحل ، آیه 53.
آیت الله جوادی آملی- تسنیم، ج4، ص41