مقدمه
دین مقدس اسلام بهرهبرداری مشروع از نعمتهای الهی و زیبایی های زندگی را مباح و روا و اسراف و زیادهروی را حرام و ناروا میداند و این بدان جهت است که مسلمان به تناسب امکانات و توانایی و کارآیی خود، در برابر جامعه مسؤولیت دارد. در این صورت فرد اسرافکار قهرا از اجرای مسؤولیت و تعهدات اجتماعی خود بازمیماند و از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه میزند.
قرآن مجید این حقیقت را در ضمن مباحث اجتماعی در قالبهایی زیبا بیان میکند و با هشدار به پیروان خود میفرماید: (و انفقوا فی سبیل الله ولاتلقوا بایدیکم الی التهلکه) [1] یعنی در راه خدا انفاق کنید و با دستهای خود، خود را به هلاکت و نابودی نیفکنید. از این آیه شریفه چنین استفاده میشود که اگر مال در راه خدا و به سود جامعه و رفع نیازمندیهای مردم مصرف نشود سرنوشت آن جامعه و ملتبه هلاکت و سقوط میانجامد.
صرفنظر از اهمیتخودداری از اسراف و تبذیر در دین از نظر موقعیت خاص کشور اسلامی که در محاصره حکومتهای سلطهگر قرار گرفته اگر ما بتوانیم تجملات زندگی را حذف کنیم و رعایت اقتصاد و میانهروی را در همه حال مدنظر و برنامه عمل قرار دهیم، به استقلال کشور کمک کردهایم و به پیروزی نهایی نزدیکتر شدهایم. در نتیجه این شعار را در اقصی نقاط عالم و دنیای اسلام و بالاخص ایران اسلامی اعلام کردهایم که ما از تنگناهای اقتصادی نمیهراسیم و قدرت آن را داریم که روی پای خود بایستیم و به هیچ قدرتی جز خداوند متعال متکی نیستیم.
مفهوم اسراف
راغب اصفهانی میگوید: «السرف تجاوز الحد فی کل فعل یفعله الانسان» [2] اسراف به معنی تجاوز از حد و معیار در هر کاری است که از انسان سر بزند، گرچه استعمال آن در موارد زیادهروی در انفاق مال بیشتر است و گاهی به خروج از اعتدال در مقدار خرج مال و زمانی هم به چگونگی بذل مال و مورد آن اطلاق میشود. اما بنا به مفهوم سخن راغب و روح معنی «کل فعل» و بر پایه شواهد فراوان در قرآن و حدیث، اسراف به هر گونه تجاوزکاری و زیادهروی گفته میشود و در هر حال اسراف عملی است ممنوع و محکوم، و مورد خشم و انزجار خداوند متعال است و از آن به شدت منع شده است.
خداوند در سوره اعراف میفرماید: «کلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لایحب المسرفین» [3] بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.
مفهوم تبذیر
تبذیر برخلاف اسراف و تنها واژهای اقتصادی است. تبذیر از ریشه «بذر» یعنی تفریق و پخش کردن چیزی; اصلش از ریختن و پاشیدن بذر است که به طور استعاره درباره کسی که مال خود را بیهوده تلف و پخش میکند، به کار رفته است و نیز گفته شده است که تبذیر، انفاق مال در راه معصیت است.
با این توضیحات ملاحظه میکنیم که «اسراف» در برابر اقتصاد و میانه روی قرار دارد و به هرگونه تجاوز از حد، در غیر طاعهالله و به قصور از حقالله اطلاق میشود. در قرآن کریم واژه قصد و مشتقات آن در معانی; راست، متوسط و معتدل به کار رفته است. مانند «واقصد فی مشیک» [4] در راه رفتن اعتدال را رعایت کن.
فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات [5] از میان آنها عدهای بر خود ستم کردند و عدهای میانهرو بودند و عدهای به اذن خدا در نیکیها از همه «پیشی» گرفتند.
حضرت علی(ع) در مورد قصد میفرمایند: «علیک بالقصد فی الامور» [6] بر تو باد میانهروی در کارها. در خطبه همام از نشانههای متقین و پرهیزگاران میفرماید: «و ملبسهم الاقتصاد» [7] یعنی پوشاکشان میانه بود، بدین معنی افراط و تفریط در کارها و زندگیشان وجود ندارد.
از مجموع این نظریهها این چنین برمیآید که بین واژه اسراف به معنی اقتصادی آن با واژه تبذیر فرق زیادی وجود ندارد و تنها ممکن است در جهت تمایز بین این دو واژه گفته شود که با توجه به خصوصیات تعابیر لغتشناسان در معنی تبذیر، مقصود از این واژه تلف کردن و ضایع نمودن مال است و زیادهروی در انفاقات شخصی و امور خیریه را شامل نمیشود، در حالی که اسراف فراگیرتر از آن و در برگیرنده همه موارد از به هدردادن و زیادهروی در مصارف شخصی و خانوادگی و انفاقهای مستحب میباشد. و به عبارت دیگر هر تبذیری اسراف است ولی هر اسرافی تبذیر نیست.
از امام صادق(ع) جمله کوتاهی نقل شده است که ممکن است همین نکته را از آن استفاده کرد. آن حضرت فرمود: «ان التبذیر من الاسراف» یعنی، تبذیر از اسراف است. در این حدیثشریف، برای اسراف انواعواقسامی فرض شده، که تبذیر شاخهای از آن معرفی گردیده است.
اسراف از نظر قرآن
در قرآن کریم واژه «اسراف» و مشتقات آن مکرر به کار رفته است ولی در بیست و سه مورد لفظ «اسراف» استعمال شده که در هر مورد، مفهومی ویژه دارد. در غالب موارد، مقصود از اسراف جنبههای اخلاقی، عقیدتی و تجاوز از حدود الهی است، و تنها در چهار مورد جنبه مالی را شامل میشود که با دو آیه «تبذیر» شش آیه میشود.
به آیات زیر توجه کنید:
1 – کذلک زین للمسرفین ماکانوا یعملون. [8]
اینگونه برای اسرافکاران اعمالشان زینت داده شده است.
2 – ولا تطیعوا امر المسرفین. [9]
اطاعت فرمان مسرفان نکنید.
3 – ان الله لایهدی من هو مسرف کذاب. [10]
خداوند اسرافکار دروغگو را هدایت نمیکند.
4 – و ان فرعون لعال فی الارض و انه لمن المسرفین. [11]
و به راستی فرعون برتریجویی (و طغیان) در زمین روا داشت و او از اسرافکاران بود.
اما آیاتی که تنها ظهور در جنبههای اقتصادی دارند عبارتند از:
1 – انعام، آیه 141.
2 – اعراف، آیه 31.
3 – فرقان، آیه67.
4 – اسراء، آیات27 و 28.
حال به ذکر چند آیه میپردازیم:
1 – وات ذاالقربی حقه والمسکین وابن السبیل ولاتبذر تبذیرا ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین و کان الشیطان لربه [12] کفورا.
و حق نزدیکان را بپرداز! و (همچنین) مستمند و در راهمانده را، و هرگز تبذیر مکن چرا که تبذیرکنندگان برادران شیطانند و شیطان کفران (نعمتهای) پروردگار کرد.
واژه «تبذیر»، تنها یک واژه اقتصادی است و در قرآن کریم تنها در همین دو آیه از سوره اسراء به کار رفته است. و شاید در قرآن کریم کمتر مواردی بتوان پیدا کرد که با چنین لحن تند و شدیدی از عملی نهی شده باشد.
2 – خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لایحب المسرفین [13] زینتخود را در هر مسجد برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید همانا که خداوند مسرفان را دوست نمیدارد.
تمامی آیات مربوط به اسراف را میتوان به طورکلی به دو بخش تقسیم کرد:
1 – اسراف در مال.
2 – اسراف در غیرمال.
1 – اسراف در مال
آیات مربوط به زیادهروی در صرف مال شامل دو بخش است:
الف) اسراف در مصرف شخصی; میفرماید: کلوا من ثمره اذا اثمر … [14] از میوه آن به هنگامی که به ثمر مینشیند بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید، اسراف نکنید که خداوند مسرفین را دوست نمیدارد.
بنابراین اسرافی که در بعد اقتصادی بیشتر مورد توجه است و موجب تضعیف بنیه مالی محرومان و لذتطلبی مسرفان میشود و از بلاهای بزرگ اجتماعی است و فقر و محرومیتبیشتر به دنبال دارد همین نوع اسراف است که هر مسلمان با توجه به وظیفه و تعهد و مسؤولیتی که در برابر خداوند و اجتماع دارد لازم است، در مخارج زندگی خویش رعایت اعتدال را بکند و جدا از اسراف پرهیز نماید.
ب) اسراف به خاطر دیگران; وقتی انفاق از حد تعادل خارج شود نسبتبه انفاق شونده و انفاقکننده هر دو عوارض سوء و زیانبار خواهد داشت، به این جهت است که قرآن مجید وقتی در آیاتی از سوره شریفه فرقان ویژگیهای مؤمنان و بندگان واقعی را برمیشمارد یکی از آن ویژگیها را اینگونه معرفی میفرماید:
اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا و کان بین ذلک قواما; [15] کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف میکنند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو اعتدالی دارند. و نیز قرآن، خطاب به حضرت پیامبر(ص) میفرماید: و لا تجعل یدک مغلوله الی عنقک ولا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا [16] هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی، و در همین رابطه حضرت علی(ع) میفرمایند: «ما عال امرء اقتصد» [17] کسی که میانهروی پیشه سازد تنگدست نگردد. و حضرت رسول(ص) میفرمایند: «من اقتصد اغناه الله، و من بذر افقره الله» [18] هر کس در دخل و خرج میانهروی کند خدا بینیازش میکند و هر کس اسراف و تبذیر نماید خداوند فقیرش گرداند.
زیربنای آفرینش بر تعادل گذاشته شده است «و کل شیء عنده بمقدار» [19] و هر چیزی نزد او مقدار معینی دارد و در مورد دیگر میفرماید: «انا کل شیء خلقناه بقدر» [20] ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم.
حساب هر چیزی در پیشگاه خداوند متعال براساس حکمتبالغه او و مصلحت و عدالت و از روی اندازه و بدور از افراط و تفریط است، و اساس حکومت را هم عدالت تشکیل میدهد و اقامه عدل از اهداف مهم بعثت انبیای عظام الهی بوده است تا آنجا که معیار مالکیت مشروع را عدم زیان و اضرار و ستم به فرد و اجتماع، و ضابطه انفاق و احسان را کرامت و سخاوت بدور از بخل و امساک و نیز بدور از اسراف و زیادهروی قرار داده است و بالاخره تحکیم بنیان اقتصادی جامعه و میانهروی مطلوب و مورد تاکید شارع مقدس اسلام است.
[1] . بقره /191.
[2] . مفردات راغب، ص23، ماده سرف.
[3] . اعراف /29.
[4] . لقمان /19.
[5] . فاطر /32.
[6] . غررالحکم، فصل49، ص483.
[7] . نهجالبلاغه فیضالاسلام، خطبه 184/611.
[8] . یونس /12.
[9] . شعراء /15.
[10] . غافر /28.
[11] . یونس /83.
[12] . اسراء /26 و27.
[13] . اعراف /31.
[14] . انعام /141.
[15] . فرقان /67.
[16] . اسراء /29.
[17] . نهجالبلاغه فیض، حکمت 34/1153.
[18] . نهج الفصاحه، ص601.
[19] . رعد /8.
[20] . قمر /49.
@#@
2 – اسراف در غیرمال
الف) اسراف در قتل; در دوران جاهلیت رسم بر این بود که هرگاه کسی از روی ظلم و تعدی به قتل میرسید بستگان مقتول با توجه به خوی و خصلت جاهلی و حس کینهتوزی و انتقامجویی چند نفر از بستگان قاتل را به قتل میرساندند. قرآن کریم این تجاوز و انتقامجویی را مردود دانسته و فرمود: «فلا یسرف فی القتل» [1] . اما در قتل اسراف نکنید، یعنی، برای قتل یک نفر، فقط یک نفر را به قتل برسانند آن هم با توجه به صدر آیه که میفرماید: «ولا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق»، نفسی را که خداوند حرام کرده است نکشید مگر از روی حق، یعنی این کشتن هم فقط در مواردی تجویز شده است که قاتل مستوجب کشته شدن باشد و با علم و عمد مرتکب قتل نفس شده باشد.
ب) اسراف در نفس; کسی که از نظام اعتدال خارج میشود و با ارتکاب گناه و معصیت از حریم انسانی خود تجاوز میکند اسرافکار است، اما اسرافکاری که مشمول پیام رحمت و امید الهی قرار گرفته است: قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم. [2] بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید از رحمتخداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد.
ملاحظه میشود که هرگونه گناه و تجاوز از حد و مرز و حریم انسانی اسراف بر نفس شمرده میشود.
در جای دیگر میبینیم، مجاهدان جنگ احد به درگاه خداوند متعال دست نیاز برمیداشتند: و ما کان قولهم الا ان قالوا، ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین [3] گفتار آنها فقط این بود که پروردگارا گناهان ما را ببخش و از تندرویهای ما در کارها چشم بپوش، قدمهای ما را ثابتبدار، و ما را بر جمعیت کافران پیروز بگردان.
از آیه شریفه مستفاد میشود، آنچه از آن عدول کرده و بجا نیاوردهاند اطاعت امر پیامبر(ص)، و سستی و منازعه بوده است.
هر نوع گناه، اسراف و تجاوز از حد فطری و طبیعی انسان است که با ارتکاب آن از مسیر اعتدال بیرون میرود و به راه زوال و نیستی کشانده میشود و این درستخلاف آن هدف عالی است که انبیای الهی برای آن مبعوث شدهاند. قرآن در این مورد میفرماید: ولقد جاءتهم رسلنا بالبینات ثم ان کثیرا منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون; [4] و رسولان، با دلایل روشن به سوی بنیاسرائیل آمدند، اما بسیاری از آنها بر روی زمین تعدی و اسراف کردند. در این آیه شریفه مراد از «مسرفون» کسانی هستند که از انبیا و طریق حق تبعیت نکردند و در نتیجه این سرکشی به گناه آلوده شدند.
معیار اسراف
احادیثی از حضرت امام صادق(ع) نقل است که در مورد اسراف به اصحاب میفرمایند: کمترین حد اسراف این است که لباسی را که بیرون خانه برای حفظ آبرو میپوشی در داخل خانه نیز بپوشی یا باقیمانده آب و غذا را که در ظرف میماند دور بریزی و یا خرما را خورده و هسته آن را دور اندازی. [5] در بعضی از احادیث آمده است که در هنگام وضو گرفتن باید مواظب باشیم که دچار اسراف نشویم و مقدار یک مد (معادل سه چهارم لیتر) آب برای وضو کفایت میکند. و نیز در ذیل آیه شریفه 31 سوره اعراف: «کلوا و اشربوا…» احادیثی از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است که از آن جمله این حدیث است که «عیاشی از ابان بن تغلب» از آن حضرت نقل میکند که مال و ثروت از آن پروردگار است که آن را در نزد مردم به امانت گذاشته است و به آنها اجازه فرموده که در حد اعتدال و میانهروی بخورند و بیاشامند و لباس بپوشند، و نکاح کنند، مرکب سواری داشته باشند و مازاد آن را به فقرای مؤمنین ببخشند و بدینوسیله اختلافات طبقاتی را از بین ببرند و پراکندگیها را ترمیم کنند و کسی که اینگونه عمل میکند، آنچه را که میخورد و میآشامد، اعمالش مباح است و نکاح او و استفاده از مرکوبش نیز حلال میباشد و کسی که از این حد تجاوز کند بر او حرام است و سپس فرمود که اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.
از فرمایش امام(ع) که نظرشان را به صراحت اعلام و میفرمایند: «من عدا ذلک کان علیه حراما» [6] حرمت اسراف به وضوح آشکار میشود و وقتی از حد متعادل و مشخص که در این حدیثشریف بدان تصریح شده تجاوز شد به حرمت میانجامد و به دلیل اینگونه احادیث و یا به دلیل نهی صریح قرآن (لاتسرفوا) اسراف و تبذیر نوعی حریمشکنی و عصیان در برابر امر پروردگار و از گناهان کبیره محسوب میشود. در حدیثی دیگر میفرماید: «کسی که چیزی را در غیر اعتخدا انفاق کند او مبذر است و کسی که در راه خدا چیزی را انفاق کند او مقتصد است. [7] در این جا معلوم میشود که بذل و بخشش اگر به قصد و نیت الهی نباشد حکم اسراف را دارد و اصولا از دید اسلام چنین عملی اخلاقی و پسندیده نیستحال که بحث اخلاقی به میان آمد متناسب است تا اشارهای اجمالی بکنیم به این که چگونهعملی، از نظر اسلام مقبول است.
عمل اخلاقی از دیدگاه اسلام
اسلام عملی را خیر و اخلاقی میداند که دارای دو جنبه باشد. به این معنی که هر عمل از روح و نیت «حسن فاعلی» و شکل و صورت «حسن فعلی» تشکیل شده است و عمل خیر باید حسن فعلی داشته باشد یعنی صورت و شکل عمل صحیح باشد. مثلا کسی که مالی را از راههای نامشروع جمع کرده و با این مال به قصد قربت اقدام به خیرات و مبرات مینماید از او پذیرفته نیست و یا مال مباح و مشروع را خواسته باشد برای ریا و خودنمایی و در غیر رضا و طاعت پروردگار انفاق و بخشش کند اینجا هم مردود است و بنا به نظر حضرت امام صادق(ع) چنین کسی مبذر و مسرف است.
معیار و ملاک هزینهها
اصولا توجه به این نکته ضرور است که هر کس چقدر حق هزینه دارد که وقتی از آن حد گذشت مشمول اسراف میشود و باید از آن خودداری نماید، به اعتباری مصرف و مخارج زندگی را میتوان به دو قسم تقسیم نمود، مخارج روا و مخارج ناروا، قضاوت در مورد روا و ناروا بودن مخارج با عرف و افراد اجتماع است. همانطور که قضاوت در مورد اباحه و حرمتبه دستشرع است، هر کس براساس ایمان و عدل اسلامی موظف است زندگی خویش را طبق شان و موقعیتی که در اجتماع دارد تنظیم کند (البته این با معنی مساوات اسلامی منافاتی ندارد، زیرا این تفاوت براساس تفاوت در شهرت و ضعف استعداد و میزان تلاش و فعالیت هر کس و مراحل مختلف افراد است) مثلا در باب خمس داریم که افراد در مورد منافع کسب باید مخارج سالانه خود را طبق شان تامین کنند و آنچه از این معیار اضافه باشد مشمول خمس میشود و یا در باب زکات شرط است که نیازمندانی میتوانند آن را دریافت نمایند که هزینه لباس و غذا و سایر مخارج ضرور زندگی آنان تامین گردد و توسعه یابد تا همسطح سایر افراد قرار گیرند.
در مورد نفقه زن که بر عهده شوهر است معیار چنین است که مرد خوراک و پوشاک زن را در حد شایسته و شرافتمندانه که در خور شان و موقعیت اجتماعی اوست تامین نماید در این زمینه قرآن مجید میفرماید: «و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف لاتکلف نفس الا وسعها» [8] بر آن کسی که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم استخوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته و در مدت شیردهی بپردازد حتی اگر طلاق گرفته باشد، هیچ کس موظف به بیش از مقدار توانایی خود نیست.
میبینیم آن قسمت از مخارج و هزینههایی که با موقعیت اجتماعی و شؤون زندگی انسان موافق و سازگار است اقتصاد و تقدیر معیشت است و آنچه از این حد و مقدار تجاوز کند، اسراف و زیادهروی است و موجب غضب پروردگار خواهد بود. لازم به تذکر است که شاید نتوان معیار و مقدار معینی برای اسراف در نظر گرفت. بلکه اسراف مفهومی است که در افراد مختلف و اوضاع گوناگون و اجتماعات مختلف مصادیق متفاوت و مختلفی مییابد، مثلا ممکن است پوشیدن لباس و یا خوردن غذایی خاص در شرایطی که در جامعه نیازمند و محتاج وجود ندارد اسراف نباشد لکن همان پوشاک و خوراک در جامعهای فقیر و یا زمانی خاص زیادهروی و اسراف محسوب شود و این خود توجه دادن ثروتمندان استبه این که مسایل مهمتر را در نظر بگیرند و بر تمام ابعاد زندگی خود را زیر نظر گیرند و احساس مسؤولیت کنند و بدانند که همگان در پیشگاه ایزد متعال مسؤولند; مسؤول در برابر خود و جامعه خود. غنی باید در فکر فقیر و رفع نیازهای او باشد که در تعالیم اسلام بر این مساله تاکید فراوان شده است و برای نمونه علاوه بر آیات شریفه قرآنی که وارد شده استبه این کلام مشهور حضرت رسول9 اکتفا میشود که فرمود: «من اصبح و لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»، پس باید غنی در فکر فقیر و در راه رفع حوایج او باشد و افراد کم درآمد در مرز خود حرکت کنند تا امتیازهای نابجا از میان برود و اصول در جامعه رشد کند و بحرانهای اقتصادی پدید نیاید.
اسراف موجب تنگدستی و فقر است و میانهروی مایه توانگری
در حدیثی از امام علی(ع) آمده است که «القصد مثراه و السرف مثواه» [9] یعنی اقتصاد و میانهروی موجب ثروتمندی و اسراف و ولخرجی موجب سقوط و فقر میگردد و نیز امام زینالعابدین(ع) از رسول خدا(ص) نقل میفرماید که فرمود: «ثلاث منجیات فذکر الثالث القصد فی الغنی و الفقر» [10] حضرت رسول سه عامل برای نجات معرفی میفرمایند که سومین آن میانهروی و اعتدال در توانگری و نیازمندی است.
[1] . اسراء /35.
[2] . زمر /54.
[3] . آلعمران /141.
[4] . اسراء /29.
[5] . میزانالحکمه، 4/448.
[6] . تفسیر برهان، 2/10.
[7] . همان، 2/416.
[8] . بقره /233.
[9] . وسائل، 15/258.
[10] . همان.
@#@ پس افراد توانگر هم حق ندارند به بهانه این که امکانات مالی وسیع دارند به اسراف پردازند. نکته مهمی که از این حدیث استنباط میشود این است که اسراف و تبذیر موجب فقر و تنگدستی است.
اسرافی که همیشه حرام است
سه قسم اسراف است که در همه جا و در همه حالات حرام است و اختصاص به شخص یا زمان، یا جای خاصی ندارد.
1 – ضایع کردن مال و بیفایده کردن آن، هر چند آن مال کم باشد. مانند بقیه ظرف آب را ریختن در جایی که آب کمیاب باشد و به آن مقدار رفع نیاز میگردد. یا لباسی را که قابل استفاده شخصی یا دیگران است، پاره کردن و یا دور انداختن و یا خوراکی را نگهداشتن و به دیگری ندادن تا این که ضایع و تباه شود و یا دادن مال به دست صغیری که آن را تلف میکند و نظایر اینها.
حضرت صادق(ع) میوه نیمخوردهای را دیدند که از منزل ایشان بیرون انداخته شده بود. آن حضرت ناراحت و خشمگین شدند و فرمودند این چه کاری است که کردید؟ اگر شما سیر شدهاید بسیاری از مردم هستند که سیر نشدهاند، پس به آنهایی که نیازمندند بدهید. متاسفانه در حال حاضر میبینیم در جامعه اسلامی، چه مقدار از غذاها و یا میوههایی که قابل استفاده است در سطلهای آشغال و زبالهدانها ریخته میشود! در حالی که افراد بسیاری به آن نیاز دارند. نسبتبه دور ریختن تتمه طعام بخصوص خرده نان (مگر در صحرا برای حیوانات) روایات تهدیدآمیزی رسیده است که ذکر آنها موجب طول کلام است.
خوردن چیزهای مضر هم اسراف است
2 – از موارد اسراف، صرف کردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردنی و آشامیدنی و غیر آنها مانند خوردن چیزی پس از سیری هر گاه مضر باشد. چنانچه صرف مال در آنچه که برای بدن نافع و به صلاح آن است، اسراف نیست.
صرف کردن مال در محرمات اسراف است
3 – صرف کردن مال در مصرفهایی که شرعا حرام است، مانند خریدن شراب و آلات قمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوهدادن به حکام و صرف نمودن مال در چیزی که ظلمی در بردارد یا ستمی به مسلمانی میرساند و نظیر اینها، و در چنین مواردی از جهت مخالفت امر خدا معصیت است، یکی گناه بودن اصل عمل و یکی اسراف بودن صرف مال در آن موارد.
رابطه اسراف و اتلاف مالکیت
در اسلام مالکیتی که از راههای مباح حاصل شده باشد محترم شمرده شده است و جز در مواردی خاص که در فقه اسلامی مقرر شده از مالک سلب مالکیت نمیشود. در این جا لازم است این نکته روشن شود که مالک حق اتلاف را ندارد و حق تصرف تا مرز اتلاف پیش نمیرود، اگر مالک بخواهد ملک خویش را تلف کند نوعی «اعراض» تلقی میشود به طوری که آن مال بکلی از مالکیت او خارج میشود و رابطه مالکیتشخص با آن چیز از بین میرود. «اعراض» یکی از عوامل سلب مالکیت است. اتلاف مال گناه است و تلفکننده اصولا در ملک خداوند تصرف نابجا کرده است. به عنوان مثال: شخصی از بالای پشتبام لیوان خود را به قصد شکستن میاندازد. اگر دیگری در بین راه آن را بگیرد صاحب آن لیوان کدام یک از آن دو هستند؟ این بحثی حقوقی است که در فقه نیز مطرح است، شخص پرتاب کننده لیوان رابطه مالکیتخود را با لیوان قطع کرده است و این «اعراض» نام دارد در حالی که اگر او حق داشتشاهد تلف شدن مال خویش باشد این رابطه قطع نمیشد و قطع شدن رابطه مالکیتبه صرف این عمل بدین معنی است که او حق اتلاف ندارد. با اولین اقدام شخص «برای اتلاف مال خود» دو مساله به وجود میآید: یک گناه تکلیفی و دیگر اثر حقوقی که همان قطع مالکیت اوستبه گونهای که اگر فرد دیگری آن مال را از تلف شدن نجات دهد مالک آن میگردد.
صراط مستقیم
در جامعه اسلامی براساس نگرش خاص اسلام باید تمام حرکتها و روشها در کلیه شؤون و ابعاد حیاتی در مسیری ویژه قرار گیرد که در اصطلاح خاص مکتبی از آن صراط مستقیم و طریقه وسطی، سواءالسبیل یا راه میانه و خط عدالت تعبیر میشود، صراط مستقیم راهی است که خداوند متعال برای انسان در نظر گرفته و از این راه است که انسان میتواند به کمال لایق خود برسد و گذشتن از آن توام با سلامت و عافیت از پل صراط در جهان دیگر است، و آن خط و مسیری است که در دو لبه پرتگاه سقوط در دره هولناک بدبختی هلاک و عذاب واقع شده است. راهروان این صراط به هر طرف بلغزند خواه چپ یا راست، به جانب افراط و تفریط، جلو افتادن از دیگر رهروان یا عقب ماندن، تهور و بیباکی یا جبن و ترس بیمورد، پرگویی یا سکوت و بالاخره خواه لغزش به سوی اسراف و اتراف و تبذیر باشد یا به سوی بخل و امساک و تقتیر، در هر حال گمراهی است و انحراف و شقاوت. حضرت علی(ع) میفرماید: «الیمین والشمال مضله والطریق الوسطی هی الجاده» [1] راست و چپ گمراهی است و راه راست جادهای است غیرقابل انحراف و به تعبیر دیگر، رهرو واقعی این طریق خود حضرت علی(ع) در جای دیگر میفرماید: «و من اخذ یمینا و شمالا ذموا الیه الطریق» [2] هر کس به سمت راست و چپ برود مذمتش کرده و از تباه شدن و مفسده برحذرش دارید. و نیز آن حضرت در مورد مفسدهگران میفرماید: «و اخذوا یمینا و شمالا» [3] مفسدین با پیش گرفتن راههای گمراهی راست و چپ از صراط مستقیم هدایت، چشم پوشیده و محروم شدند بنابراین روشن است که اسراف و تبذیر و بخل و تقتیر در صراط مستقیم مکتب اسلام جایی ندارد و خروج از راه تعادل است، ولخرجی و ریختوپاشهای متکبرانه بر روش مترفین و نازپروردگان لغزش و انحراف به سمت راستبوده و بخل و تقتیر و امساک، سقوط در جهت چپ و جذب شدن به اصحاب شمال میباشد. در این مطلب توجه به این نکته ضرور است که انسان منهای هدایت آسمانی و مکتب وحی طبعا یا بخیل است و یا اهل اسراف و تبذیر، «و کان الانسان قتورا» [4] انسان سختگیر است; همانگونه که ظالم و نادان است. «انه کان ظلوما جهولا» [5] و این هدایت تشریعی الهی است که او را از این طبیعت و خصلتهای پستحیوانی نجات میدهد و لذا خداوند متعال در آیات کریمه قرآنی جهت رهایی از افراط و تفریط و نجات از پستیها و خستهای نفسانی راه هدایت و تربیت را برای انسان هموار کرده است و میفرماید: «بندگان خدای رحمان آنان هستند که هنگام انفاق اسراف نکرده و بخل هم نورزند بلکه در این میان راهی استوار، معتدل و براساس عدالت پیش میگیرند». [6] پس بهطور کلی و بویژه از بعد اقتصادی که مورد بحث ما است، بیجا و ناروا مصرف کردن و تلف کردن نعمتهای الهی، محروم کردن جامعه از آن نعمتها است، لذا میبینیم که قرآن کریم چگونه به موارد مختلف آن اشاره میفرماید: «خداوندت مسرفین را دوست نمیدارد» [7] و «مسرفین قابل هدایت نبوده و بسیار دروغگویند» [8] و «اهل هلاکت و گمراهیاند و نجات ندارند» [9] و «اهل تردید و شک و ریبند» [10]، «اهل آتشند» [11] و «قابل پیروی نیستند.»[12] چون بنای اسلام بر صراط مستقیم است از جهت دیگر، قرآن مجید، بخل و امساک و تقتیر را هم مورد نکوهش قرار داده و مثلا میفرماید: «الذین یبخلون و یامرون الناس بالبخل و یکتمون ما اتیهم الله من فضله» [13] آنان که بخل میورزند و مردم را به بخل وامیدارند و آنچه خدا از فضل خود به آنان بخشیده کتمان میکنند «به مردم استفاده نمیرسانند» به کیفر خود خواهند رسید.
چرا مسرفین مبغوض خدا و مبذرین برادران شیطان شمرده شدهاند؟
علت این مطلب را باید در جهانبینی و اعتقادات اسلامی جستجو کرد و تبیین آن در مورد مسرفان میتواند چنین باشد که خداوند امر به عدالت و احسان میکند و طبعا صاحبان عدالت را دوست میدارد. «ان الله یامر بالعدل و الاحسان» و از آنجا که اسرافکاران از این فرمان سرپیچی کرده و بیعدالتی در مصرف را پیشه خود ساختهاند قهرا مورد خشم و دشمنی خداوند قرار خواهند گرفت، ولی در مورد تبذیرکاران علت همدستبودن و شباهتشان به شیطان را از آیه شریفه میتوان استنباط کرد آن جا که میفرماید: مبذران برادران شیطانند و تعبیر برادر در لغت عرب به معنی مشابه و نظیر هم میآید و شیطان در برابر پروردگارش ناسپاس است، و از طرف دیگر تبذیر به معنای ضایع کردن نعمتهای خداوند است و خود نوعی ناسپاسی است نسبتبه آن نعمتها; و شیطان نخستین فردی است که همه چیز را نادیده گرفت و تمرد از فرمان خدا کرد و راه ناسپاسی را باز نمود، لذا آنها که مبتلا به این خصلت ناروا باشند از همکاران و همدستان شیطان خواهند بود و از آنان با عنوان برادران شیطان یاد شده است و این است رمز تعبیر زیبای قرآن.
درسی از رسول خدا(ص)
در کتاب تحفالعقول آمده است: «جاء الرجل بلبن و عسل لشربه فقال(ص): شرابان یکتفی باحدهما عن صاحبه لا اشربه و لا احرمه و لکنی اتواضع لله; فانه من تواضع لله رفعه الله و من تکبر وضعه الله و من اقتصد فی معیشته رزقه الله و من بذر حرمه و من اکثر ذکر الله آجره الله» [14] مردی شیر و عسل برای پیامبر(ص) آورد تا بنوشد فرمود: دو نوشیدنی که یکی از دیگری کفایت میکند من آن را نخورم و حرام هم نمیکنم ولی برای خدا تواضع میکنم. زیرا هر که برای خدا تواضع کند خدایش بالا برد و هر که تکبر کند خداوند او را خوار سازد و هر که در زندگی میانهروی کند خدایش روزی دهد و هر که زیادهروی کند خداوند او را بینصیب گرداند و هر که خدا را بسیار یاد کند خدایش جزا دهد.
[1] . نهجالبلاغه، خطبه16، ص69.
[2] . همان، خطبه213، ص704.
[3] . همان، خطبه 180.
[4] . اسراء /100.
[5] . احزاب /72.
[6] . احزاب / مضمون آیه67.
[7] . اعراف /31.
[8] . غافر /38.
[9] . انبیاء /9.
[10] . غافر /34.
[11] . غافر /43.
[12] . شعرا /151.
[13] . نساء /37.
[14] . تحفالعقول، موعظه 82 از مواعظ النبی(ص).
@#@
نکاتی که در این حدیثشریف است مستلزم بحثی مفصل و هر کدام راهگشای سعادت دنیا و آخرت است اما مناسب با این مقال آن است که پیامبر(ص) میفرمایند: رعایت اقتصاد و میانهروی در معیشتباعث ازدیاد روزی و نزول برکات الهی است و فردی که رعایت اعتدال میکند دچار فقر و تنگدستی نمیشود و برعکس کسی که طریق اسراف و تبذیر پیش گیرد دچار محرومیت میشود و خداوند چنین بندهای را به سختی معیشت مبتلا میسازد.
امام صادق(ع) فرمود: «چهار دسته هستند که دعایشان مستجاب نمیشود: اول) کسی که در خانه مینشیند و میگوید: خدایا به من روزی بده! و در طلب روزی تلاش نمیکند در جواب او گفته میشود: «الم آمرک بالطلب؟» آیا تو را به طلب روزی دستور ندادم؟
دوم) کسی که از همسر خود ناراحت است و او را نفرین میکند، میفرمایند: «الم اجعل امرها علیک» آیا امر او را به دست تو قرار ندادم؟
سوم) کسی که مالی داشته و آن را ضایع کرده است، میگوید: «اللهم ارزقنی» خدایا به من روزی بده! میفرمایند: «الم آمرک بالاقتصاد؟» آیا تو را به اقتصاد و میانهروی و اعتدال در خرج امر نکردیم و «الم آمرک بالاصلاح؟» آیا به تو دستور اصلاح در مال را ندادیم؟
چهارم) کسانی که از مال خود بدون شاهد به دیگران وام دهند و بعد وامگیرنده منکر شود، خداوند میفرماید: «الم آمرک بالشهاده؟» [1] آیا به تو دستور ندادیم شاهد بگیری؟
ملاحظه میفرمایید که با وجود اسراف و شاهد نگرفتن در پرداخت وام، دعا فایدهای ندارد.
آثار سوء اسراف
الف) زیانهای فردی
اسرافکار، علاوه بر زیانهای اقتصادی که بر جامعه و ملت تحمیل میکند، برای خود نیز زیانهای جبرانناپذیری به بار میآورد:
1 – خشم الهی; اسرافکار چون تعادل و توازن اقتصادی جامعه را برهم میزند، از رحمتخدا بدور و گرفتار خشم خدا میشود، همانگونه که در قرآن مجید آمده است: «انه لایحب المسرفین» [2] خداوند اسرافکاران را دوست نمیدارد، و امام صادق(ع) فرمود: «ان السرف امر یبغضه الله» [3] اسراف مورد غضب خداست.
2 – محرومیت از هدایت; خدای متعال که همواره درهای رحمتش بر بندگان گشوده استخود را «غافر الذنب و قابل التوب» [4] معرفی کرده است لکن نسبتبه اسرافکاران میفرماید: «ان الله لا یهدی من هو مسرف کذاب» [5] همانا خداوند کسی را که اسرافکار و دروغگوست هدایت نمیکند.
3 – فقر; روشنترین اثر اقتصادی اسراف، فقر است، زیرا که اسرافکار در اثر مصرف ناروای خود هم جامعه را به ورطه فقر میکشاند و هم خود دچار فقر میشود. لذا یکی از راههای مبارزه اسلام با فقر و محرومیت ایجاد هماهنگی اقتصادی و ریشهکن ساختن اسراف است. حضرت علی(ع) میفرمایند: «القصد مثراه و السرف متواه» [6] اقتصاد و میانهروی باعث توانگری و اسراف و ولخرجی مایه فقر و تنگدستی است. و نیز فرمود: «سبب الفقر اسراف» [7] ولخرجی عامل فقر است.
4 – هلاکت; اسراف از هر نوعی که باشد انسان را به نابودی میکشد. قرآن مجید این حقیقت را چنین بیان میفرماید: «ما به وعدههایی که به انبیاء و اولیا دادیم وفا کردیم و سپس آنها را با هر که اراده کردیم نجات دادیم، اما مسرفان و ستمگران را هلاک کردیم» [8] و نیز حضرت علی(ع) میفرماید: «کثره السرف تدمر» [9] اسرافکاری زیاد انسان را به هلاکت میکشاند.
5 – کیفر اخروی; کیفر کسانی که از حدود الهی تجاوز کرده و اوامر و نواهی خدا را نادیده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستی در دنیا نیستبلکه عذاب اخروی نیز در انتظار آنان است. قرآن مجید در اینباره میفرماید: «و کذلک نجزی من اسرف و لم یؤمن بآیات ربه ولعذاب الآخره اشد و ابقی» این چنین جزا میدهیم کسی را که اسراف کند و ایمان به آیات پروردگارش نیاورد، عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است، و در جای دیگر میفرماید: «و ان المسرفین هم اصحاب النار» براستی که مسرفان اهل دوزخند. به این ترتیب معلوم است که وضع افرادی که در مسیر باطل و هرزگیها دچار اسراف میشوند چه خواهد بود!
ب) زیانهای اجتماعی اسراف
البته از نظر اسلام، هر کس مالک حاصل کار و دسترنجخود – با رعایتحدود شرعی – میباشد ولی انسان نمیتواند به بهانه این که مالک مالی است هر طور که بخواهد آن را صرف و خرج کند بلکه دو شرط اساسی دارد: یکی بهرهگیری برای خود و دیگری بهرهدادن به دیگران و تعطیل اینها دو صورت میتواند داشته باشد:
1 – ثروتاندوزی و تکاثر که نه خود از آن بهرهمند شود و نه دیگران.
2 – صرف مال در راه هوا و هوس و اسرافکاری، که هر دو ممنوع و دارای پیامدهایی به شرح زیر میباشند:
1) حقناشناسی، وجدان هر انسانی این مطلب را پذیراست که در برابر هر احسانی باید تشکر کرد و اخلاق اجتماعی نیز حکم میکند که در مقابل هر نیکی باید حقشناس و سپاسگزار باشیم، از احسان و نیکی پدر و مادر، استاد و معلم تا خالق مهربان.
«لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید» [10] اگر شکر نعمت را بجا آورید، فزونی دهیم و اگر کفران نعمت کنید مجازاتم شدید است.
2 – تزلزل و سستی، انسانهای معتدل در فراز و نشیبهای زندگی هرگز نمیلغزند ولی افراد اسرافکار که ولخرجی و مصرفزدگی تمام ابعاد زندگیشان را فراگرفته چون روحیه مقاومت ندارند، شکستخورده و متزلزل خواهند بود.
3 – کاهش تولید، جامعه مصرفی رفتهرفته قدرت تولید را از دست میدهد و برای تامین مایحتاج خود به بیگانه روی میآورد. این مطلبی است که در دوران حکومت طاغوت برای همه ثابتشده و نیاز به توضیح ندارد.
4 – سقوط اخلاقی، ولخرجی و ریختوپاشهای نابجا و بیمورد، انسان را از مسیر صحیح بیرون آورده و به ورطه هولناک فساد و تباهی میکشاند، انسان اسرافکار گاهی به مرحلهای میرسد که به هر پستی تن میدهد; رشوه میگیرد، دروغ میگوید، ربا میخورد، به عناوین مختلف، عفت و شخصیتخود را از دست داده و سرانجام کارش به رسوایی میکشد.
کیفر کسانی که از حدود الهی تجاوز کرده و اوامر و نواهی خدا را نادیده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستی در دنیا یستبلکه عذاب اخروی نیز در انتظار آنان است.
5 – ضعف ایمان، اسرافکاری آدمی را از راه اعتدال خارج میکند و به سستی ایمان و ضعف عقیده میکشاند.
6 – اختلاف طبقاتی، یکی از علل اساسی اختلاف طبقاتی به طور قطع همین اسرافکاریها است. و همچنین وابستگی به بیگانگان و تضییع حقوق دیگران و غفلت از خدا و حریمشکنی را از دیگر پیامدهای اسراف باید شمرد. علاوه بر اینها دغدغه خاطر و گرفتاریهای روحی و بیماریهای جسمی و روانی از نتایج مسلم ولخرجیها و بیبندوباریها است.
در پایان باید عرض کنیم که اسراف و تبذیر دایرهای وسیع دارد و مصادیق آن نیز متعدد است.
اسراف در اموال عمومی، اسراف در بیتالمال مسلمین، اسراف در مواد غذایی; خوراک، مسکن، وسیله نقلیه و نظایر اینها از جمله مصادیق اسراف است. زیانبارتر از همه اسراف در بیتالمال است که امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «ان اعظم الخیانه، خیانه الامه» [11] بالاترین خیانت، خیانتبه مردم است.
استفاده شخصی از اموال عمومی، علاوه بر اسراف، خیانت است، اسراف در آب و غذا، اسراف در برق و گاز علاوه بر اسرافکاری، خیانتبه مردم است.
شیوه مبارزه با اسراف
نظارت همگانی یا امر به معروف و نهی از منکر، تبلیغات و ارائه الگوی صحیح مصرف و سرانجام برخورد عملی و قانونی قاطعانه با اسرافکاران میتواند کارساز باشد و از این همه خلاف و اختلاف جلوگیری کند.
[1] . اصول کافی، ج2، کتاب دعا، ص275.
[2] . انعام /14.
[3] . وسائلالشیعه، 15/262.
[4] . غافر /3.
[5] . مؤمن /28.
[6] . وسائل الشیعه 15/285.
[7] . فهرست غررالحکم، ص159.
[8] . انبیاء /90.
[9] . فهرست غررالحکم، ص195.
[10] . ابراهیم /7.
[11] . نهجالبلاغه دکتر صبحی صالح، نامه26.
محمدرضا عطایی – مجله مشکاه، ش 55