امتحان و آزمایش انسان ها از سوی خداوند متعال از سنت های الهی است که در واقع هدف ابتدایی از خلقت انسان هم این دو عنصر بوده است. قرآن کریم می فرماید:
الم ـ أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ: آیا مردم پنداشتهاند که با گفتن این که ایمان آوردیم رها میشوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟
وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ[1] : ما امتهایی را که پیش از آنان بودند، آزمایش کردیم، خدا راستگویان و دروغ گویان را کاملاً میشناسد.
مسألهی امتحان و آزمایش، از جمله مسائلی است که در قرآن مجید، روی آن، زیاد تکیه شده و مطالب مربوط به آن با تعبیرهای مختلف، مانند: «فتنه»، «بلاء»، «تمحیص»، «تمییز» و «امتحان» وارد شده است، و با مراجعه به «المعجم المفهرس» از طریق این مواد، میتوان به اهمیت و عنایت قرآن به موضوع امتحان و آزمایش پی برد.
مسأله آزمایش الهی در قرآن به دو صورت مطرح گردیده است: گاهی به صورت کلی و این که افراد در کشاکش زندگی، مورد آزمایش قرار میگیرند و محک امتحان، راستگو را از دروغگو جدا میسازد، و گاهی دیگر، به صورت ملموس و عینی، و با تشریح سرگذشت امتهای پیشین که مورد آزمایش قرار گرفتهاند و گروهی رفوزه و گروهی نیز پیروز شدهاند.
حقیقت امتحان پیوند خاصی با اموری دارد که به وسیلهی آنها تحقق میپذیرد و از این امور میتوان به شرح زیر نام برد:
1ـ ممتحن یا امتحانگری که فرد یا گروهی را به امتحان میکشد.
2ـ امتحان شدهای که در قلمرو آزمایش قرار میگیرد.
3ـ وسائل امتحانی که آزمایش، به وسیلهی آنها انجام میپذیرد و حقیقت به وسیلهی آنها آشکار میگردد.
4ـ انگیزهای که فرد امتحانگر به خاطر آن دست به امتحان میزند.
و هر چهار مسأله در قرآن، در ضمن آیاتی وارد شده است. اینک به شرح مختصر مباحث چهارگانه میپردازیم:
1ـ ممتحن کیست؟!
از آنجا که بحث ما دربارهی آزمایشهای الهی است، قهراً ممتحن خدا خواهد بود که بندگان خود را در آزمایشهای مختلی قرار میدهد، و در آیه 155 سورهی بقره با جمله (ولنبلونکم) و در آیات دیگر به ممتحن بودن خود تصریح میکند و به خاطر روشن بودن مطلب در اینجا توقف زیادی نمیکنیم، چیزی که هست، ممتحن بودن خدا، خود بحث انگیز است و پرسش زیر را به دنبال دارد و آن این که آن کس دست به آزمایش میزند که از حقیقت امر آگاه نباشد و خدای آگاه از درون و برون بندگان، واقف بر غیب و شهادت، چه نیازی به آزمایش دارد پاسخ این سئوال در بحث چهارم که به عنوان «انگیزههای امتحان» مطرح میشود خواهد آمد.
2ـ آزمایش شدگان
امتحان شدگان، بندگان الهی هستند که از درون بلوغ تا لحظهی مرگ در بوته آزمایشهای مختلف قرار میگیرند، و برخی پیروز، و برخی دیگر با شکست از صحنهی امتحان خارج میگردند.
گاهی قرآن از یک آزمایش عمومی که متوجه تمام بندگان خدا میگردد نام میبرد و میفرماید: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ»[2]: آیا مردم گمان کردند همین که گفتند ایمان آوردیم رها میشوند و در بوته آزمایش قرار نمیگیرند.
آیات در زمینه آزمایشهای عمومی بیش از آن است که در این جا منعکس گردد.
گاهی قرآن از یک رشته آزمایشهای خصوصی پرده بر میدارد که متوجه اشخاص و طائفه معینی بوده است، و این موضوع یک رشته از قصص و داستانهای قرآن را تشکیل میدهد و تشریح این نوع از آزمایشها بر عهده کتابهایی است که قصص قرآن را گرد آوردهاند و ما به طور اشاره به بعضی موارد آنها، از این موضوع میگذریم.
1ـ ابراهیم خلیل الرحمان:
قرآن دربارهی وی میفرماید: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»[3] : بیاد آر زمانی را که خداوند ابراهیم را با یک رشته امور آزمایش کرد و او نیز به خوبی از عهده آنها برآمد، و به او گفت من ترا پیشوای مردم قرار میدهم.
2ـ داود، پیامبر بزرگ بنیاسرائیل:
او با طرح سؤالی از جانب دو نفر که مشروح آن در سورهی ص آیههای 23 ـ 24 وارد شده است مورد آزمایش قرار گرفت و قرآن در این مورد میفرماید: «وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ»[4] : داود تصور کرد که ما او را در بوتهی امتحان قرار دادیم از خداوند جهان طلب آمرزش کرد و به رکوع افتاد و به خدا روی آورد.
3ـ سلیمان فرزند حضرت داود:
او نیز مانند پدرش داود به طور خصوصی مورد آزمایش قرار گرفت و قرآن به این حقیقت در آیه زیر تصریح میکند: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلى کُرْسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ»[5] ما سلیمان را آزمایش کردیم و جسد مردهای را بر تخت او افکندیم آنگاه او به سوی خدا بازگشت.
قرآن از طوایف و گروههایی که مورد آزمایش قرار گرفتهاند نام میبرد، مانند:
4ـ قوم صالح:
این گروه از پیامبر خود درخواست کرد که از طریق اعجاز شتری از کوه، بیرون آید، خداوند، به درخواست آنان به عنوان آزمایش پاسخ مثبت گفت، قرآن به این حقیقت در آیه یاد شده در زیر، اشاره میکند و میفرماید: «إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَهِ فِتْنَهً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ»[6] : ما به عنوان آزمایش شتری برای آنان میفرستیم، تو مراقب باش و صبر را پیشه خود ساز.
5ـ سپاهیان طالوت:
طالوت به سرپرستی گروهی از بنیاسرائیل مأمور گردید که ستمگر زمان خود «جالوت» را سرکوب کند، وی وقتی با سپاهیان خود از نهری که میان اردن و فلسطین قرار دارد عبور میکرد، از جانب خدا مأمور گردید که پآیه صبر و استقامت سربازان خود را بیازماید، از این جهت گفت: هر کس از این آب بخورد از من نیست و آن کس که از آن جز یک کف نخورد، از من است، در این موقع گروهی رفوزه و گروه کمی از امتحان درآمد، و همان گروه از امتحان درآمده بودند که در موقع مقابله با ستمگر زمان به نام «جالوت» گفتند: «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً»: چه بسا گروه کمی که به صبر و استقامت مجهز بودند، بر گروه زیادی پیروز شد.
قران جریان امتحان این گروه را در سورهی بقره آیههای 245 ـ 262 بیان کرده است.
6ـ حضرت موسی
موسی بن عمران از دوران تولد، تا روزی که دیده از جهان بربست در بوته آزمایشهای مختلف قرار گرفت و قرآن بسیاری از مایههای آزمایش او را یاد کرده است، قرآن پس از بازگویی آنها، به موسی خطاب میکند و میفرماید: «وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ یا مُوسى»[7] : ما تو را با آزمایشهایی آزمودیم آن گاه در میان مردم مدین اقامت گزیدی اکنون به مقام نبوت رسیدی.
7ـ آزمایش مسلمانان در جنگ احزاب
آیاتی از سورهی احزاب (آیههای 9 ـ 27) بیانگر اجمالی جنگ خندق است، جنگی که قرآن کریم آن را آزمایش سخت مؤمنان میداند و میگوید: «هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدِیداً»[8] : در آنجا افراد با ایمان مورد امتحان قرار گرفتند (و افراد ضعیف الایمان) سخت متزلزل شدند. ورود سپاه دشمن آنچنان رعب و ترسی در دل افراد ایجاد کرد که قرآن از آن جمله زیر یاد میکند: «وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا»[9] : «آن گاه که چشمها حیران شده و جانها به گلو رسید و به وعده خدا گمانهای مختلفی شد.»
در این موقع افراد حاضر بر دو دسته تقسیم شدند، گروهی با سمپاشی و ایجاد تزلزل در ایمان و افکار سپاهیان قصد فرار از معرکه در سر پروراندند و آنان همان کسانی بودند که میگفتند: «ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً»[10] وعده خداوند و پیامبر او فریبی بیش نبود، ولی گروهی دیگر که با ایمان راسخ گام به میدان نبرد نهاده بودند وقتی چشمهای آنان به سپاهیان دشمن افتاد، گفتند: «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إِیماناً وَ تَسْلِیماً»[11] گفتند: این همان جنگی است که خدا و رسول او به ما وعده داده است و جز ایمان و انقیاد بر آنان، چیزی نیفزود.
3ـ ابزار آزمایشهای الهی
در آیه 155 سورهی بقره، ترس و گرسنگی، زیانهای مالی و جانی و کمبود میوهها، ابزار آزمایش معرفی شده است، در حالی که وسائل آزمایش، منحصر به این امور نیست و در آیههای دیگر، ثروت و فرزند، مایه آزمایش معرفی شدهاند، چنان که میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ»[12] : بدانید: مالها و فرزندان شما مایه امتحان میباشند و باز میفرماید: «لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ»[13] ؛ دربارهی اموال و جانهایتان امتحان میشوید.
در آیه دیگر خواب پیامبر به عنوان وسیله آزمایش معرفی شده است، چنان که میفرماید: «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلاَّ فِتْنَهً لِلنَّاسِ»[14] : خوابی را که برای تو نشان دادیم مایه امتحان برای مردم شد.
[1] . عنکبوت / 2 ـ 3.
[2] . عنکبوت / 1.
[3] . بقره / 124.
[4] . ص / 24.
[5] . ص / 34.
[6] . قمر / 27.
[7] . طه / 40.
[8] . احزاب / 11.
[9] . احزاب / 10.
[10] . احزاب / 12.
[11] . احزاب / 22.
[12] . انفال / 28.
[13] . آل عمران / 186.
[14] . اسراء / 60.
@#@ حالا خواب پیامبر چه بود؟ و چگونه مایه امتحان برای مردم شد، مفسران در تفسیر آیه یاد شده پیرامون آن بحث و گفتگو کردهاند.
قرآن مجید دربارهی نگهبانان دوزخ و شماره آنان یادآور میشود که 19 فرشته از آن نگهبانی میکند، آن گاه میافزاید:
این گزارش، وسیله امتحان و آزمایش است، آنان که ایمان قوی و نیرومندی به غیب و امور پوشیده از حس دارند، این گزارش را از صمیم دل میپذیرند ولی گروه دیگر به تکذیب آن میپردازند، چنان که میفرماید: «وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِکَهً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَهً لِلَّذِینَ کَفَرُوا»[1] : ما نگهبانان دوزخ را فرشته و تعداد آنان را نوزده نفر قرار ندادیم، جز برای آزمایش افراد کافر.
قرآن دائره ابزار امتحان را بیش از پیش گسترش میدهد و یادآور میگردد که ما شماها را، با خوبیها و بدیها، با نعمتها و بلاها و به طور خلاصه با هر چیزی که نام آن شر و خیر است، آزمایش میکنیم چنان که میفرماید: «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَهً»[2] : ما شماها را با شر و خیر میآزمائیم، زیرا همان طور که بلاها و مصیبتها مایه آزمایش است، همین نعمتهای الهی مانند جوانی و تندرستی، تمکن و ثروت، زیبایی و دل آرائی، مایه امتحان و وسیلهی آزمایش افراد میباشد.
و در آیه دیگر مجموع آنچه را که در روی زمین قرار دارد، مایه آزمایش دانسته آنجا که میفرمایند: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»[3] : ما آنچه که در روی زمین است زیور آن قرار دادیم تا بیازمائیم که کدام یک نیکوکارتر است.
ابزار امتحان بیش از آن است که یادآوری شد، بلکه با مراجعه به سرگذشت گروهی که در بوته امتحان قرار گرفتهاند، میتوان ابزار امتحان بیشتری را، که در این موارد در آیات قرآن وارد شده است به دست آورد. مثلاً ابراهیم با وسائل گوناگونی از قبیل ذبح فرزند، ترک زن و فرزند در نقطهی بیآب و علف، آمادگی برای اعدام و سوختن در آتش و… مورد امتحان قرار گرفت و همچنین است افراد و با گروههای دیگر که با تأمل در سرگذشت آنها روشن میگردد.
4ـ انگیزههای آزمایشهای الهی
آزمایشهای الهی، یک سنت همگانی است که به فرد و یا گروه خاصی اختصاص ندارد، بلکه تمام افراد، به تناسب امکانات و استعدادهای خود، در بوته امتحان قرار میگیرند.
مهمترین مسأله در آزمایشهای الهی، آگاهی از انگیزههای امتحان است و یکی از این انگیزهها این است که لیاقتها و شایستگیهای نهفته در افراد، در سایه امتحان، ظهور و بروز نموده و از این طریق، افراد به کمال مطلوب خود برسند. و اگر امتحان و آزمایش در کار نبود، کمالات نهفته در درون افراد به صورت گنج پنهان باقی میماند و خود را نشان نمیداد.
تشریح این مطلب نیاز به مقدمهای دارد که ذیلاً بیان میگردد:
هدایت همگانی الهی
خداوند دو نوع هدایت دارد: هدایتی، مخصوص به موجوداتی که با عقل و خرد مجهزند و در سایه آن میتوانند بار تکلیف الهی را بدوش بکشند. این موجودات از درون وسیلهی عقل و خرد و فطرت، و از برون به وسیله پیامبران و آموزگاران الهی هدایت و رهبری میشوند و از طریق دو حجت باطنی و ظاهری به اهداف عالی انسانی میرسند.
چنان که گفتیم این نوع هدایت از درون و برون مخصوص یک گروه از موجودات است که دارای عقل و خرد بوده و در انتخاب راه خود کاملاً حر و آزاد میباشند.
در برابر این نوع از هدایت، هدایت دیگری است که همهی موجودات در پوشش آن قرار دارند و به طبقهی معینی مخصوص نیست و در اصطلاح علمی به آن «هدایت تکوینی» میگویند. قرآن مجید به این نوع از هدایت فراگیر، در آیاتی، از آن جمله آیه یاد شده در زیر اشاره میکند و میفرماید: «الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى».[4] خداوند به موجودات جهان، نعمت وجود بخشید، آن گاه همه را به راه کمالش هدایت کرد، و در آیه دیگری میفرماید: «الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى ـ وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدى»[5] : خداوندی که هر موجودی را آفرید، آن گاه به آن پرداخت، هر موجودی را اندازهگیری کرد و به راه کمالش هدایت نمود.
این آیات و آیات دیگر حاکی است که آفرینش هر موجودی با هدایت و راهنمایی خاصی که در حیوان از آن به «غریزه» و در نبات و جماد از آن به قوانین راسخ خلقت، تعبیر میآورند همراه بوده و این راهنمایی غیر از آن هدایت درونی و یا برونی است که ویژهی موجودات عاقل است، و در نتیجه برخی هدایت یافته و برخی دیگر روگردان و در نتیجه ضال و گمراه میباشند.
آیه «وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدى» حاوی نکته ارزندهای است و آن این است که هدایت خداوند پس از تقدیر و اندازهگیری است، مقصود از «تقدیر» و اندازهگیری همان مجهز ساختن موجود با اسباب و امکاناتی است که میتواند موجود را به هدفی که برای آن آفریده شده است برساند یک چنین «تجهیز» در درجه نخست و آنگاه همراه گشتن آن با هدایت همگانی، وصول به هدف و کمال مطلوب را تضمین میکند.
قرآن در آیه دیگر، همهی هدایتهای فردی و اجتماعی، تشریعی و تکوینی را از آن خدا دانسته میفرماید: «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى»[6] : بر ما است هدایت و رهبری.
با توجه به انواع هدایت و رهبری، که مخصوص انسانها را، هدایت تشریعی و مربوط به تمام مجودات جهان را، هدایت تکوینی، مینامیم، یادآور میشویم که یکی از وسائل هدایت انسانها، به کمال و سعادتی که برای آن آفریده شدهاند، همان امتحان و آزمایشهای الهی است به طوری که اگر چنین آزمایشهایی در کار نبود، افراد مستعد و آماده، به آن درجهی از کمال نرسیده و نیروهای نهفته در درون آنان، به صورت زمینه و قوه، باقی میماند و هرگز به فعلیت نمیرسید.
اینک ما پس از توضیح این مقدمه به تشریح این انگیزه که در حقیقت ثمره بزرگ امتحان است تحت عنوان پرورش استعدادها میپردازید و بعداً به میان دیگر انگیزهها خواهیم پرداخت.
1ـ تربیت و پرورش استعدادهای نهفته
بشر بر اثر کوتاهی و نارسایی دانش خود، در رفع هر نوع ابهام ناچار است از در آزمایش وارد شود در صورتی که همین حالت برای خدا محال است ولی امتحان او انگیزه دیگری دارد که از آن به فعلیت رسیدن قوهها، تربیت و پرورش استعدادها میتوان نام برد. نیروهای درونی انسان بسان همه منابع، بدون وسائل مخصوص، ظهور و بروز ننموده و از مرحله استعداد به مرحله فعلیت نمیرسد، وسیلهای که میتواند این شایستگیها را ظاهر سازد، همان امتحان و آزمایش است.
قرآن به این انگیزه در آیه یاد شده در زیر تصریح میکند و میفرماید: «وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ وَ لُِیمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»[7] : خداوند آنچه را که در سینههای شماست بیازماید، و آنچه در روحیات شما قرار دارد مصفا سازد، خداوند از آنچه که در سینههاست آگاه است.
جمله «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» میرساند که هدف خدا از متحان تشخیص واقعیات نیست بلکه هدف، تربیت وآشکار ساختن زمینههایی است که در کانون وجود انسانها قرار دارد، و به این حقیقت دل لغت عرب «تمحیص» میگویند.
امیر مؤمنان در سخنان کوتاه خود یادآور میشود که هرگز نباید از خدا درخواست کرد که ما را در بوته امتحان قرار ندهد زیرا جهان آفرینش، جهان آزمون است بلکه باید از خدا خواست که ما را دچار امتحانهایی نسازد که از عهده آن برنیائیم. آنگاه امام انگیزه آزمایش الهی را به این شکل بیان میکند و آن این که: هدف آشکار ساختن صفات خوب و بدی است که به انسان شخصیت میبخشد مثلاً در برخی از مردم حساسیتهای خاصی نسبت به بعضی از حوادث است، و در افرادی زمینه ناراحتی نسبت به برخی از مسائل مانند داشتن دختر و کمبود مال موجود است در حالی که در برخی دیگر نه تنها چنین زمینهای وجود ندارد بلکه یک نوع زمینه رضایت و سازش به تقدیرهای الهی است، هرگاه این دو گروه در بوته امتحان قرار نگیرند این نوع زمینهها به ثمر نمیرسد و توانها به فعلیت تبدیل نمیشود، و در نتیجه گروهی از همین مسیر تربیت کامل انسانی پیدا نمیکند.[8] تو گویی امتحان الهی کار باغبانی را انجام میدهد آنگاه که باغبان دانه مستعدی را در سرزمینی میکارد، این دانه با استفاده از مواهب طبیعی شروع به رشد میکند و با انبوهی از مشکلات روبرو میگردد و با طوفانهای سخت و سرمای کشنده و گرمای سوزان آن قدر پیکار میکند تا سرانجام شاخه گلی را یا میوه شیرینی را که به صورت زمینه در دل آن دانه و جود داشت، ظاهر میسازد و اگر این دانه در کوران این حوادث قرار نمیگرفت، هرگز چنین کمالی را از خود نشان نمیداد و قوه و توان آن به فعلیت نمیرسید.
تا این جا نخستین انگیزه از انگیزههای امتحانهای الهی روشن گردید. اکنون وقت آن رسیده است که دیگر انگیزهها را روشن سازیم.
2ـ مقیاس پاداشها و کیفرها
شکی نیست تنها داشتن صفات درونی مقایس پاداش و کیفر نیست بلکه تا صفات خوب و بد انسان ظاهر نشود هرگز نمیتوان کسی را به صفات درونی، کیفر یا پاداش داد و این صفات از طریق افعال و برداشتهای انسان آشکار میگردد و ظهور آن بدون این که انسان در بوته امتحان قرار بگیرد امکان پذیر نیست و این خود یکی از انگیزههای امتحان خدا است که در سخنان امیر مؤمنان وارد شده است، آنجا که میفرماید: «و ان کان سبحانه اعلم بهم من انفسهم، و لکن لتظهر الافعال التی بها یستحق الثواب و العقاب»[9] : خداوند انسان را بهتر از خود او میشناسد ولی برای اینکه افعالی که ملاک پاداش و کیفر است آشکار گردد، آنان را در بوته امتحان قرار میدهد.
[1] . مدثر / 31.
[2] . انبیاء / 35.
[3] . کهف / 7.
[4] . طه / 50.
[5] . اعلی / 2 ـ 3.
[6] . لیل / 12.
[7] . آل عمران / 154.
[8] . نهج البلاغه، کلمات قصار شمارهی 93.
[9] . نهج البلاغه ، کلمات قصار شمارهی 93.
@#@
3ـ جدا سازی افراد نیک از افراد بد
سومین انگیزه برای آزمایشهای الهی جدا سازی خوب از بد، و بد از خوب است زیرا در جامعهای که همهی گروهها خود را انقلابی قلمداد کرده و به ظاهر از آن دفاع میکنند در حالی که گروهی از آنان منافق و ضد انقلابند، بهترین وسیله برای شناساندن افراد صالح و فاسد و مؤمن و منافق، آزمایشهای الهی است، در غیر این صورت همه گروهها با نقاب انقلابی در یک صف قرار گرفته و از یکدیگر تمیز داده نمیشوند قرآن در این مورد میفرماید: «ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ»[1] : هرگز خداوند مؤمنان را بر آنچه که هستند وا نمیگذارد تا ناپاک را از پاک جدا سازد.
و در آیه دیگر میفرماید: «لَِیمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلى بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ»[2] : تا ناپاک را از پاک جدا سازد و ناپاک را روی هم قرار دهد، و همه را گرد آورده در دوزخ قرار دهد، آنان زیان کارانند.
[1] . آل عمران / 179.
[2] . انفال / 37.
آیت الله جعفر سبحانی- با تلخیص از منشور جاوید، ج1، ص251
شاهین
امتحان شدگان، بندگان الهی هستند که از درون بلوغ تا لحظهی مرگ در بوته آزمایشهای مختلف قرار میگیرند، و برخی پیروز، و برخی دیگر با شکست از صحنهی امتحان خارج میگردند.