جنبه مثبت و منفی زبان
نعمت زبان و بیان از ویژگی خاصی برخوردار است، لکن از این نکته نیز نباید غفلت کرد که زبان دارای دو بُعد مثبت و منفی است و نمی توان گفت چون زبان نعمت عظمای الهی است پس باید هر چه بیشتر آن را به کار انداخت و بدون حساب هر سخنی را بر زبان جاری ساخت بلکه باید در موارد ضروری و مفید از آن بهره برداری کرد.
سخن، بهترین عبادت و زشت ترین معصیت
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمود:
…و در میان عبادات و طاعاتی که از اعضاء و جوارح انسان سر می زند عبادتی کم زحمت تر و کم مؤنه تر و در عین حال گرانبهاتر نزد خدا از سخن وجود ندارد البته در صورتی که کلام برای رضای خدا و به قصد بیان رحمت و گسترش نعمتهای او باشد، زیرا بر همه مشهود است که خداوند میان خود و پیامبرانش جهت کشف اسرار و بیان حقایق و اظهار علوم پنهانی خود چیزی را جز کلام واسطه قرار نداده و وحی و تفهیم مطالب به وسیله کلام صورت گرفته است، چنانکه میان پیامبران و مردم نیز وسیله ای جز سخن برای ابلاغ رسالت وجود ندارد. از اینجا روشن می شود که سخن بهترین وسیله و ظریف ترین عبادت است و همچنین هیچ گناهی نزد خداوند سنگین تر و به کیفر نزدیکتر و پیش مردم نکوهیدهتر و ناراحت کننده تر از سخن نیست.[1]
اصولا یکی از نشانه های انسان عاقل آن است که بیجا سخن نمی گوید، زیرا زبان بیان کننده میزان عقل آدمی است، چنانکه امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«تَکلّمُوا، تُعْرَفُوا فإنَّ الْمرْءَ مخْبوءٌ تحْت لِسانِهِ.»[2]
سخن بگویید تا شناخته شوید چرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است.
آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان پرده است بر درگاه جان
چونک بادی پرده را درهم کشید سرّ صحن خانه شد بر ما پدید
کاندر آن خانه گهر یا گندم است گنج زر یا جمله مار و کژدم است
یا در او گنج است و ماری بر کران زانک نبود گنج زر بی پاسبان
بی تأمّل او سخن گفتی چنان کز پس پانصد تأمّل دیگران[3]
و در جای دیگر فرمود:
«ألْمرءُ مخْبوءٌ تحْت لسانِِهِ.»[4]
آدمی در زیر زبان خود پنهان است.
و به قول شاعر:
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
به هر حال، انسان عاقل و دوراندیش اول فکر می کند آنگاه سخن می گوید.
امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«لسانُ الْعاقل وراءَ قلْبِهِ و قلْب الْأَحْمق وراءَ لسانِهِ.»[5]
زبان عاقل در پشت قلب او جای دارد و قلب احمق پشت زبان اوست.
مرحوم سیّد رضی هنگامی که این جمله را در نهج البلاغه نقل می کند می گوید: این جمله از کلمات شگفت انگیز و پرارزش مولا امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ است و مقصود این است که انسان عاقل زبان خود را پیش از مشورت کردن و اندیشیدن به سخن نمی گشاید، ولی احمق قبل از اینکه فکر و اندیشه کند سخن می گوید.
بنابراین، گویی زبان عاقل دنباله رو قلب اوست ولی قلب احمق از زبانش تبعیت می کند. همین مضمون در عبارت دیگری از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
«قلبُ الْأحمقِ فی فیهِ و لسانٌ الْعاقل فی قَلْبِهِ.»[6]
قلب احمق در دهان او و زبان عاقل در قلب اوست.
و در جای دیگر آمده است:
… زبان مؤمن در پس قلب او و قلب و عقل منافق پشت زبان اوست. یعنی مؤمن هرگاه بخواهد سخنی بگوید نخست می اندیشد، اگر نیک بود می گوید و اگر ناپسند بود از گفتن آن خودداری می کند اما شخص دورو و منافق آنچه بر زبانش جاری می شود می گوید و نمی داند کدام سخن به سود او و کدام سخن به زیانش تمام می شود. (سپس فرمود:) رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده است: «ایمان هیچ بنده ای درست نمی شود مگر اینکه قلبش درست شود و قلبش درست نمی شود تا آنکه زبان او راست و مستقیم شود»…[7]
خلاصه آنکه انسان باید هنگام سخن گفتن تأمّل کند و بیهوده سخن نگوید که اگر در گفتار زمام اختیار را از کف داد عواقب سوء و زیانباری به دنبال خواهد داشت.
انسان تا سخن نگفته سخن در اختیار اوست، اما وقتی از دهان او خارج شد انسان در اختیار آن قرار می گیرد. این حقیقت را حضرت علی ـ علیه السّلام ـ این گونه بیان می فرماید:
سخن مادام که آن را نگفته ای در اختیار تو است اما همین که از دهانت خارج شد تو در اختیار آن هستی. بنابراین زبانت را همچون طلا و نقره ات نگه دار، زیرا بسیار شده که یک کلمه نعمت بزرگی را از انسان سلب کرده و یا بلا و دردسری برایش فراهم ساخته است.[8]
بسیارند کسانی که از سخن گفتن نادم و پشیمان اند اما به خاطر سکوت هیچگاه اظهار ندامت نمی کنند. لقمان به فرزندش فرمود:
«یا بُنیَّ قدْ نَدِمتُ علی الْکلامِ ولمْ أنْدم عَلی السُّکوتِ.»[9]
فرزند عزیزم! چه بسا که من در اثر گفتار پشیمان شده ام اما به خاطر سکوت افسوس نخورده ام.
چند نکته درباره سکوت
در برخی از روایات آمده که سکوت و خاموشی از سخن گفتن بهتر است:
1. رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود:
«نجاهُ الْمؤمن فی حفْظِ لسانِهِ.»[10]
نجات مؤمن در حفظ زبان اوست.
2. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«قال لُقمان لابْنهِ یا بُنیَّ! أنْ کُنت زَعَمْت أنَّ الْکلامَ منْ فِضَّهٍ فَانَّ السُّکوت من ذَهبٍ.»[11]
لقمان به فرزندش گفت: فرزند عزیزم! اگر گمان می کنی سخن گفتن، نقره است به درستی که سکوت، طلا است.[12]
3. رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود:
«منْ سَرَّهُ انْ یَسْلم فَلْیلزم الصَّمْتَ.»[13]
کسی که می خواهد سالم بماند باید سکوت کند.
4. شخصی خدمت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ رسید و گفت:
«اخْبرنی عنِ الْاسلام بِامرٍ لا اسْئَلُ عنْهُ احداً بعْدک، قال: قُل امنْتُ بِاللهِ ثُم اسْتَقِمْ؟ قلتُ فما أتَّقی؟ فَأؤمأَ بیَدِهِ الی لسانِهِ.»[14]
درباره اسلام (و دستورهای آن) مطالبی بفرمایید که بدان عمل کنم و نیازی نباشد که از دیگران در این باره بپرسم. پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: بگو به خدا ایمان آوردم و در این راه استوار باش. دیگر بار پرسیدم از چه چیز خود را حفظ کنم؟ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ به زبان خود اشاره کرد، یعنی از زبانت بترس و آن را کنترل کن.
شعار اهل تحقیق
امام صادق ـ علیه السّلام ـ درباره فواید خاموشی فرمود: صمت و خاموشی طریقه اهل تحقیق و شعار کسانی است که با دیده بصیرت در حقایق ثابت و استوار جهان می نگرند؛ کسانی که در حقایق ماسبق و زمانهای گذشته غور و بررسی کرده و حقایقی را بیان می کنند که قلم ها ننوشته و در کتاب ها نیامده است.
آن گاه فواید و آثار سکوت را بر شمرده و می فرماید:
1. سکوت کلید هرگونه راحتی و آسایش دنیا و آخرت است.
2. موجب رضا و خشنودی خدا است.
3. باعث سبک شدن حساب انسان در روز قیامت است.
4. وسیله محفوظ ماندن از خطاها و لغزش ها است.
5. برای جاهل پرده و ساتر، و برای عالم زینت است.
6. وسیله ای است برای قطع شدن هوی و هوس های نفسانی.
7. وسیله ریاضت نفس است.
8. وسیله درک حلاوت و لذّت عبادت و مناجات با پروردگار است.
9. قساوت و سختی دل را از بین می برد.
10. وسیله ای است برای کسب حیا و پرهیزکاری.
11. سبب زیاد شدن تدبّر و تعقّل و مروّت و مردانگی است.
12. موجب فهم و کیاست و عقل انسان می شود.
سپس امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: اکنون که به فایده های سکوت آگاه شدی، پس دهان فروبند و تا مجبور نشدی لب به سخن مگشای، به ویژه اگر کسی را پیدا نکنی که برای خدا و در راه خدا با او گفتگو کنی.
آنگاه فرمود: وسیله هلاکت و نجات مردم سخن گفتن و سکوت است. پس خوشا به حال کسی که توفیق شناخت سخن خوب و بد را پیدا کند و به فواید و آثار پسندیده کم گویی و سکوت آگاه گردد، زیرا سکوت از اخلاق انبیای الهی و شعار بندگان برگزیده خداوند است و اگر کسی ارزش و قدر کلام را بداند بیجا سخن نمی گوید و سکوت را شعار خود قرار می دهد و کسی که بر لطایف سکوت آگاهی و اشراف داشته باشد و صمت و خاموشی را امین خزاین و اسرار دل خویش قرار دهد چنین شخصی گفتار و خاموشی اش هر دو عبادت می شود و کسی جز خدا به حقیقت این عبادت آگاهی ندارد.[15]
توضیح لازم و نکته قابل توجه:
البته باید تذکر داد که هدف اصلی از احادیث سکوت این نیست که انسان باید همیشه و در همه حال لب فرو بسته و زبان به سخن نگشاید و حتی در مقام احقاق حق خود و دیگران سکوت اختیار کند و به دفاع از خود برنخیزد، بلکه مقصود جلوگیری از هرزه گویی و فضول کلام است، زیرا اگر روایات سکوت را این گونه تفسیر کنیم که انسان باید در هر حال حتی در برابر ستم ستمکاران و افساد مفسدان مهر سکوت بر لب زده و فریاد برنیاورد چنین تفسیری بی تردید مخالف ضرورت شرع انور است که امر به معروف و نهی از منکر را از اهمّ واجبات شمرده و سکوت در برابر ظلم را گناهی بزرگ می داند. اگر در برابر مفاسد و مظالم بنا بر سکوت باشد کیان اسلام به خطر می افتد. در این گونه موراد اسلام دستور می دهد که مُهر سکوت را بشکنید و داد بزنید و فریاد برآورید و مردم را نیز علیه فساد و ستم برانگیزانید، چرا که:
اگر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است
در حقیقت، کسانی که در این گونه موارد سکوت می کنند اصل مسلّم قرآنی را نادیده انگاشته اند و آن اصل امر به معروف و نهی از منکر است که از اهمّ فرایض به شمار می رود و در قرآن مجید و روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ تأکید زیادی بر آن شده است و از کسانی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند نکوهش شده و آنها را مستوجب غضب و خشم خداوند دانسته اند.[1] . مصباح الشریعه، باب چهل و ششم.
[2] . نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت 392؛ فیض الاسلام، حکمت 384.
[3] . مثنوی معنوی، دفتر دوم، صفحه 241.
[4] . نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 140.
[5] . نهج البلاغه صبحی صالح، صفحه 476، شماره 40.
[6] . همان، صفحه 476، شماره 41.
[7] . نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 175.
[8] . نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت 381.
[9] . المحاسن و المساوی بیهقی، ج 1 / صفحه 166.
[10] . اصول کافی، ج 2 / صفحه 114، باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث 9.
[11] . اصول کافی، ج 2 / صفحه 114؛ الحقائق فی محاسن الاخلاق، صفحه 66.
[12] . شعر معروف گر سخن نقره است خاموشی طلا است از اینجا گرفته شده.
[13] . محجّه البیضاء، ج 5 / صفحه 193.
[14] . همان، صفحه 192.
[15] . مصباح الشریعه، باب 27.
@#@
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود:
خدای عزّوجلّ دشمن دارد بنده ضعیفی را که دین ندارد. سؤال شد: مؤمن ضعیفی که دین ندارد کیست؟ فرمود: آن کس که نهی از منکر نمی کند.[1]
اگر قرار بود که انسان همیشه سکوت کند و از منکر و زشتی جلوگیری نکند، امام باقر ـ علیه السّلام ـ نمی فرمود:
«وَیْلٌ لِقوْمٍ لا یَدینُون اللهَ بِالأمْر بِالْمعروف و النَّهْی عنِ الْمنکر.»[2]
بدا به حال مردمی که امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه خود نمی دانند.
زیرا بی تردید اگر امر به معروف و نهی از منکر اجرا نشود هیچ یک از واجبات به پا داشته نخواهد شد. امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«إنَّ الْأمر بِالْمعروفِ و النَّهی عنِ الْمنکرِفریضهٌ عظیمهٌ بها تُقام الْفرائِضُ.»[3]
به پا داشتن دیگر فرایض و واجبات بستگی به امر به معروف و نهی از منکر دارد.
و امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ درباره امر به معروف و مبارزه با منکرات می فرماید:
«… و افْضل من ذلک کُلِّهِ کلمهُ عدلٍ عند إمامٍِ جائِرٍ.»[4]
… از همه اینها مهمتر سخنی است که برای دفاع از عدالت در برابر پیشوای ستمگری گفته می شود.
خلاصه اگر در روایات سخن از فضیلت سکوت و خاموشی به میان می آید مقصود سخنانی است که بی جا و بی مورد از زبان انسان خارج شده و با غیبت و تهمت و دروغ و افترا باشد. در این موارد است که باید انسان خود را کنترل کند و لب فرو بندد:
«الصَّمْتُ الْیَقُ بِالْفَتی من مَنْطقٍ فی غَیر حینهِ.»[5]
سکوت از سخن گفتن بی مورد سزاوارتر است.
در برخی از روایات گفتاری که آفتی به دنبال نداشته باشد و به ایمان انسان زیان نرساند بر سکوت ترجیح داده شده است:
از امام علی بن حسین ـ علیه السّلام ـ درباره سخن گفتن و خاموشی پرسیدند: کدامیک از این دو برتر است؟ فرمود: هر یک از این دو آفاتی دارد که اگر از این آفات سالم بماند سخن گفتن از خاموشی بهتر است. عرض شد: چگونه یا ابن رسول الله؟ فرمود: برای اینکه خداوند عزّوجلّ پیامبران و اوصیای آنان را با سکوت مبعوث نکرد. آنها آمدند که با مردم سخن بگویند. و هیچ کس با سکوت و خاموشی سزاوار بهشت و مستوجب ولایه الله و مصون از عذاب خدا نمی شود. تمام این فواید و نتایج به وسیله سخن متحقّق می شود. (سپس فرمود:) من هیچگاه ماه را با خورشید در یک کفه برابر قرار نمی دهم (یعنی کلام به مثابه خورشید و سکوت به منزله ماه است)، چون تو در مقام توصیف سکوت از کلام بهره می گیری ولی در توصیف کلام از سکوت نمی توان استفاده کرد.[6]
یعنی چنانکه ماه به وسیله نور خورشید خود را نشان می دهد سکوت هم به وسیله سخن فضیلتش آشکار می شود و عکس آن ممکن نیست که خورشید را با ماه نشان دهند.
در حدیثی از حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ آمده است:
«من علامات الْفِقْهِ الْحلمُ و الْعلم و الصَّمْتُ إنَّ الصَّمت بابٌ من أبوابِ الْحکمهِ انَّ الصَّمت یَکْسبُ الْمحبَّهَ إنَّهُ دلیلٌ علی کُلّ خیرٍ.»[7]
از نشانه های دانایی سه چیز است: بردباری، دانش، خاموشی. و به راستی صمت و سکوت دری از درهای حکمت است. صمت و سکوت محبّتها را جلب می کند و آن راهنمای تمام نیکیها است.
با توجه به آثاری که برای صمت و سکوت در این حدیث آمده است معلوم می شود که مقصود از این سکوت چیست، زیرا هر سکوتی نمی تواند دارای چنین ارزشهایی باشد.
نتیجه بحث
از آنچه گذشت نتیجه می گیریم که نعمت بیان با تمام ارزش و اهمیتی که دارد دارای دو بُعد مثبت و منفی است و در آغاز مرحله خودسازی بیشتر به بُعد منفی توجه شده است تا بُعد مثبت. آنگاه که انسان در این مرحله قدری پیش رفت و بر زبان خویش تسلط پیدا کرد، بحث سکوت مطرح نیست بلکه صمت مطرح می شود، چون سکوت مطلق را صمت نمی گویند، صمت به سکوت معنادار و کنترل شده اطلاق می شود، یعنی سکوت بی مورد. پس آنچه مطلوب است سکوت مطلق نیست بلکه سکوت به مورد است، زیرا چنانکه گفتیم در بسیاری از اوقات گفتار و اظهار عقیده و امر و نهی لازم و واجب است و در چنین مواردی سکوت حرام است (دقت کنید).
[1] . وسائل الشیعه، ج 11 / صفحه 391.
[2] . همان، صفحه 393.
[3] . همان، صفحه 395.
[4] . نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت 374.
[5] . الذریعه الی مکارم الشریعه، صفحه 96.
[6] . الحقائق فی محاسن الاخلاق، صفحه 66. در بحارالانوار (چاپ بیروت، ج 68 / صفحه 274) این روایت با تفصیل بیشتری نقل شده است.
[7] . اصول کافی، ج 2 / صفحه 113، باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث 1؛ تحف العقول، صفحه 332 با اندکی تفاوت.
محمد رضا مهدوی کنی – نقطه های آغاز در اخلاق عملی، ص126