امام علی (ع) در قرآن

امام علی (ع) در قرآن

بر اساس دلائل عقلی و نقلی در بحث امامت ثابت شد که راه تعیین امام منحصر در نصّ است: [1] یعنی امام را خدا تعیین و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ معرفی کرده است. البته پس از اثبات نخستین امام، امامان دیگر هم با معرفی پیامبر تعیین می شوند و هم با معرفی امامت پیشین. اکنون باید ببینیم نصوص امام کدامند؟
این نصوص دو دسته اند:
1- نصوص قرآنی: آیات امامت
2- نصوص روایی: روایات امامت
آیه ولایت «انّما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الّذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه وهم راکعون (مائده / 55): ولی شما فقط خدا و رسو ل خدا و کسانی اند که ایما ن آوردندو اقامه نماز کردند و د رحال رکوع زکات دادند».
تفسیر آیه
1- کلمه انما برتخصیص دلالت می کند: یعنی ولایت بر مسلمانان مخصوص خدا و پیامبر خداو مومنانی است که در آیه توصیف شده اند. چنانکه زمخشری گفته است که: «و معنی انما وجوب اختصاصهم بالموالاه: [2] معنای انما این است که موالات مخصوص آن ها (کسانی که در آیه ذکر شده اند) می باشد.»
2- درمورد این که مقصود از ولایت چیست دو قول است: علمای اهل سنت آن را ولایت محبت و نصرت و علمای شیعه آن را ولایت زعامت و رهبری دانسته اند.
3- دلیل قول شیعه این است که اولاً: ولایت به معنای محبت و نصرت به پیامبر و عده ای از مومنین اختصاص ندارد، بلکه امری عمومی است: یعنی همه مومنین باید دوستدار و یاور یکدیگر باشند. چنانکه قرآن کریم می فرماید: «والمومنین و المومنات بعضهم اولیاء بعض» (توبه /72)
وثانیاً: روایات بسیاری از طریق شیعه و اهل سنت وارد شده که آیه در شأن علی ـ علیه السلام ـ نازل شده است. آن گاه که فقیری وارد مسجد شد و از مردم کمک خواست کسی به او کمک نکرد. دراین هنگام علی ـ علیه السلام ـ که در حال رکوع بود با دست خود به او اشاره کرد و انگشتر خویش را به او داد در این هنگام آیه یادشده بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نازل شد.[3]
4- دلیل قول اهل سنت این است که این آیه بین آیاتی واقع شده است که مسلمانان را از ولایت اهل کتاب نهی کرده است و مقصود از آن محبت و نصرت است. بنابراین، سیاق آیات قرینه است بر این که مقصود ولایت در آیه مورد بحث نیز محبت و نصرت می باشد.
این استدلال صحیح نیست، زیرا قرینه سیاق دلیل ظنی است نه قطعی و دلیل ظنی در جایی قابل استناد است که دلیلی برخلاف آن نباشد در حالی که آنچه در اثبات قول نخست گفته شد، با قرینه سیاق مخالف است که در این صورت نمی توان به آن استناد کرد.
پرسش: اگر آیه در شأن علی ـ علیه السلام ـ نازل شده است چرا عبارت ( الذین آمنو ا) به کار رفته است ؟
پاسخ: به کار بردن لفظ جمع درمورد یک فرد به قصد تعظیم و تکریم او در کلام عرب و غیر آن رایج است.[4] و نیز ممکن است حکمت آن تشویق مومنان به انفاق فی سبیل الله باشد که حتی در حال نماز نیز از آن غفلت نکنند.[5]
پرسش: چکونه امام علی ـ علیه السلام ـ متوجه فقیرشد با این که او در حال نماز خواندن بود ودر این حال جز به خدا به چیز دیگری توجه نمی کرد؟ چنانکه نقل شده است: تیری به پایش رفته بود واو طاقت درد جراحی آن را نداشت تا این که در حال نماز آن را از پای او بیرون آوردند.
پاسخ: توجه به فقیر و صدقه دادن به او کاری پسندیده و عبادت است وخود نوعی توجه به خدا است. بنابراین، مایه عیب ونقص نخواهد بود. آنچه شایسته مقام اولیای الهی نیست توجه کردن آنان از خدا به غیر خداوند است. اصولاًممکن است این کار به خواست خداوند انجام شده تا اهمیت انفاق نشان داده شود وهم زمینه ای برای نزول آیه ولایت فراهم گردد.
آیه تبلیغ «یا ایها الرسول بلّغ ما انزل إلیک من ربّک و إن لم تفعل فما بلغت رسالته، و الله یعصمک من الناس، ان الله لا یهدی القوم الکافرین. ( مائده / 67): ای پیامبر آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است ابلاغ کن. اگر این کار را انجام ندهی، رسالت خدا را ابلاغ نکرده ای، خدا تورا از خطر مردم حفظ می کند. به درستی که خدا کافران را هدایت نمی کند.»
تفسیرآیه مفاد آیه این است که دستوری از جانب خدا بر پیامبر نازل شده بود و پیامبر از ابلاغ آن بیمنا ک بود، ولی خداوند با تأ کید خاصی او را به ابلاغ آن فرمان داده و مطمئن ساخت که در این راه خطری متوجه او نخواهد شد.
از طرفی این دستور به قدری اهمیت دارد که تبلیغ نکردن آن به منزله تبلیغ نکردن اصل رسالت است «و إن لم تفعل فما بلغت رسالته».
بدیهی است پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ هیچ گاه به خاطر ترس از جان خود در تبلیغ رسالت الهی کوتاهی نکرده است، بنابراین این ترس اواز این جهت نبوده است. آنچه در اینجا درست به نظر می آید این است که دستور در برگیرنده حکمی بود که ممکن بود به شأن و موقعیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در اذهان عده ای از مسلمانان صدمه وارد کند: یعنی مشتمل بر حکمی بوده است که در ظاهر امر در بر گیرنده نفع شخص یا قومی برای آن حضرت بوده است.
این حکم به قرینه روایات بسیاری، که در شأن نزول آیه وارد شده است، همان ولایت و رهبری علی ـ علیه السلام ـ بوده است، زیرا در شأن نزول روایات آمده است که این آیه در جریان غدیرخم نازل شده است.ابلاغ این حکم می توانست این ذهنیت را برای برخی از مسلمانان ایجاد کند که شأ ن و مقام پیامبر از قبیل فرمانروایان بشری است که بستگان خود را به عنوان جانشین خویش تعیین می کنند به ویژه آنکه درمیان مسلمانان عده زیاد ی افراد منافق وجود داشتند که از چنین فرصت هایی بهترین بهره برداری رابه نفع مقاصد خود می کردند.
از طرفی وجود یک رهبر لایق و با کفایت برای حفظ اسلام بسیار مهم و تعیین کننده بود و نبود آن می توانست برای اسلام خطر ساز باشد. از این رو ی نفی ابلاغ رسالت به خاطر ابلاغ نکردن آن کاملاً استوار و حساب شده است.[6]
بنابر این با توجه به قراین زیر به دست می آید که حکم مورد نظر در این آیه همان ولایت و امامت علی ـ علیه السلام ـ بوده است:
1ـ پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از ابلاغ این حکم بیمناک بود ه است: این بیم مربوط به رسالت بوده است نه خطر جانی ومانند آن.
2ـ علی ـ علیه السلام ـ پسر عمو و داماد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بود و تعیین او به عنوان رهبر اسلامی پس از پیامبر می توانست این ذهنیت را ایجاد کند که مقام نبوت همانند مقام سلطنت و فرمانروایی معهود در میان بشر است.
3ـ در میان مسلمانان افراد منافقی بودند که از هر فرصتی برای رسیدن به مقاصد خود استفاده می کردند.
4ـ نقش رهبری لایق در حفظ اسلام که دست آورد رسالت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله است، بسیار تعیین کننده است و به جاست که عدم ابلاغ آن با عدم ابلاغ اصل رسالت یکسان دانسته شود.
5ـ روایات بسیاری وارد شده است که آیه در جریان غدیرخم و در رابطه با مسئله ولایت وامامت علی ـ علیه السلام ـ نازل گردیده است.[7]
آیه اکمال دین و یأس کافرین «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشونهم و اخشون، الیو م أکملت لکم دینکم و اتمت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً ( مائده /3): [8] امروز کافران از دین شما ناامید شدند، پس از آنان نترسید، بلکه از من بترسید. امروز دین شما راکامل و نعمت خود را برشما تمام کردم و از اسلام به عنوان یک دین برای شما راضی شدم.»
این آیه کریمه تصریح دارد براین که در تاریخ اسلام و در عصر رسو ل اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ روزی بوده که در آن واقعه ای رخ داده است که چند ویژگی داشته است:
1- کافران از این که بتوانند دین اسلام را از بین ببرند نا امید شدند.
2- دراین صورت مسلمانان نباید از خطر کافران بر دین اسلام بیمناک باشند، بلکه باید از سنن و قوامین الهی بیمناک باشند که چه بسا رعایت نکردن آن ها باعث می شود به دین آنان صدمه وارد شود.
3- در آن روز دین کامل گردید.
4- نعمت الهی برمسلمانان به مر حله نهایی رسید.
5- دین اسلام با آن قانون و دستور ویژه، رضایت خداوند را به همراه داشت. اکنون باید دین دید آن روز چه روز ی بوده ؟ وقانون و دستوری که در آن روز از جانب خدا بر پیامبر نازل گردیده و آن حضرت آنرا به مسلمانان ابلاغ کرده است چه بوده که این همه آثار مهم رابه دنبال داشته است ؟
از مراجعه به قرآن کریم و تاریخ اسلام به دست می آید که کفار با ترفند های مختلف با پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ به مخالفت و مبارزه برخاستند: گاهی از راه تطمیع، گاهی با طرح نقشه کشتن ناگهانی پیامبر و بالاخره گاهی از راه جنگ ها ی مختلف، ولی نتیجه ای نگرفتند. فقط آخرین نقطه امید آنها این بود که چون پیامبر فرزند پسری ندارد، پس از آنکه وفات کرد کسی که مطابق سنت ها ی رایج بشری و نیز سنن جاهلیت بتواند جانشین او شود وجود ندارد، در این صورت آنان خواهند توانست به اهداف خود دست یابند.
بنابر این آنچه می توانست آنان را نا امید کند تعیین جانشینی لایق و با کفایت از جانب پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بود. از این رو باید گفت: روز مورد نظر درآیه، همان روز غدیر خم است که پیامبر ولایت وامامت علی ـ علیه السلام ـ را درمیان جمع عظیمی از مسلمانان اعلان کرد.


[1]. رک: ره توشه راهیان نور (ویژه رمضان 1418) ، ص 255 ـ 262.
[2]. الکاشف، ج 1، ص 648.
[3]. المیزان، ج6، ص 16ـ 20 والمراجعات ص 160 ـ 161.
[4]. مجمع البیان ج 3-4 ص 211.
[5]. الکاشف، ج1، ص 649.
[6]. المیزان، ج 6، ص 45 تا 52.
[7]. جهت آگاهی از روایات وارد در شأن نزول آیه به الغدیر، ج 1 ص 214 ـ 223 رجوع شود.
[8]. دراین باره به تفسیر البرهان، ج 1، ص 434 ـ 44 والغدیر ج1، ص 230 ـ236 رجوع نماید.
@#@ چنانکه روایات بسیاری نیز درباره شأن نزول آیه دررابطه با جریان غدیرخم وارد شده است.
از طرفی در آن تاریخ (ذیحجه سال دهم هجری) همه یا اکثر برنامه ها ی اسلامی در زمینه ها ی عبادت و مسائل گوناگون زندگی فردی و اجتماعی بیان شده بود واز نظر قانون گذاری نقصان و کاستی وجود نداشت، بلکه نقصان آن از نظر رهبری لایق و با کفایت بود که بتواند پس از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ راه او را ادامه دهد و قوانین اسلامی را به خوبی اجرا نماید و این کاستی با نصب علی ـ علیه السلام ـ به امامت جبران و دین تکمیل گردید. بدیهی است که چنین دینی مورد رضایت خداوند می باشد. امامت علی (ع) گر چه قبلاً برای مسلمانان در مدینه و حوالی آن بیان شده بود، ولی در یک مراسم رسمی ودرمیان آن انبوه جمعیت از شهرهای مختلف دنیای اسلام اعلان نشده بود.
و اما این که چرا مسلمانان باید نسبت به دین خود از خدا بترسند به این جهت است که یکی از سنت های الهی این است که خدا هر نعمتی را که به بندگان خود بدهد، از آنان نمی گیرد مگر آن که آنان کفران نعمت و ناسپاسی کنند. چنانکه می فرماید:
«ذلک بأ ن الله لم یک مغیراً نعمه أنعامها علی قوم حتّی یغیروا ما بأنفسهم.» (انفال53)
اکنون که خدا نعمت خود را از طریق ولایت بر مسلمانان تمام نموده است به آنان هشدار می دهد که مبادا نسبت به این نعمت بزرگ ناسپاسی کنند که در آن صورت گرفتار عذاب سخت الهی خواهند شد و از سعادت ابدی محروم خواهند گردید. چنانکه می فرماید:
«ومن یبدل نعمه الله من بعد ما جاء ته فإن الله شدید العقاب».[1] (بقره /211)


[1]. ر.ک: المیزان، ج6، ص167 ـ 182.
علی ربانی گلپایگانی ـ ره توشه راهیان نور سال76، ص262

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید