«مدّ» در لغت به معنای «زیادت، افزون» میباشد و در تجوید عبارت است از : «امتداد صوت در حروف مدّی بیش از مقدار طبیعی».
«قصر» در لغت به معنای «کوتاهی» و ضدّ مدّ میباشد و در تجوید عبارت است از «ادای حروف مدّی به اندازه طبیعی و معمولی آن».
حروف و سبب مدّ
برای مدّ، «حروف مدّ» و «سبب مدّ» لازم است.
حروف مدّ: عبارت است از «الف ساکن ما قبل مفتوح، یاء ساکن ماقبل مکسور، واو ساکن ماقبل مضموم».
سبب مدّ: عبارت است از «همزه» و «سکون». تشدید هم به خاطرآن که یک حرف ساکن در آن نهفته است، سبب مدّ به حساب میآید.
چنانچه حروف مدّی، بدون سبب باشد یعنی بعد از آن «همزه» یا «سکون» نباشد، «مدّ ذاتی»[1] نام دارد و به میزان دو حرکت که حداقل کشش حروف مدّی است، کشیده میشود، مانند:
اتُونی ـ اُوذیناـ نُوحیها
کشش صوت در «حروف مدّی» به میزان دو حرکت[2] را «قصر»و سه حرکت را «فوق قصر» و چهار حرکت را «توسط» و پنج حرکت را «فوق توسط»و شش حرکت را «طول» نامند.
مقدار مدّ از دو حرکت کمتر نبوده و از شش حرکت نیز بیشتر نمیباشد.
انواع مدّ
مدّی که سبب آن «همزه» باشد بر دو قسم است: «مدّ متّصل» و «مدّ منفصل».
مدّی که سبب آن «سکون» باشد نیز بر دو قسم است: «مدّ لازم» و «مدّ عارض».
مدّ متّصل: آن است که «حرف مدّ» و «همزه»در «یک کلمه» باشد و مقدار مدّ آن از «چهار تا شش حرکت» میباشد، مانند:
یشاءُ ، سیئَتْ ، سُوءُ
مدّ منفصل: آن است که «حرف مدّ» در آخر کلمه و «همزه» در ابتدای کلمه بعد قرار گیرد و مقدار مدّ آن از «دو تا پنج حرکت» میباشد، مانند:
رَبَّنا إِنَّنا، وَ هُزّی إِلَیْکِ، تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ
یاد سپاری
1 ـ در مدّ منفصل، چنانچه روی کلمه اوّل، وقف گردد، حرف مدّ به دلیل نداشتن سبب مدّ، به مقدار طبیعی (قصر) ادا میشود.
2 ـ در صورتی که «حرف مدّ»بر اثر «اشباعهاء ضمیر» تولید شود و بعد از آن، «همزه» باشد در حکم مدّ منفصل بوده و به آن «مدّ اشباع» نیز میگویند، مانند:
مالَهُ أَخْلَدَهُ، إِسْمُهُ أَحْمَدُ ، مِنْ عِلْمِهِ إِلاّ
چند نکته
1 ـ میزان «مدّ منفصل» نباشد بیشتر از میزان «مدّ متّصل» باشد.
2 ـ در میزان کشش «مدّهای متّصل و منفصل» رعایت «توازن» لازم است. بدین معنی که اگر مدّ متّصل را به طول خواندیم باید تمام مدّهای متّصل را به طول بخوانیم و یا اگر مثلاً مدّ منفصل رابه قصرخواندیم در مورد سایر مدّهای منفصل نیز به همین طریق عمل شود.
3 ـ با توجّه به این که «مدّ متّصل» را هیچ یک از قرّاء به «قصر» نخواندهاند، آن را «مدّ واجب» نیز میگویند. در مقابل، «مدّ منفصل» را چون به «قصر» هم خواندهاند، آن را «مدّ جایز» نیز گفتهاند.
مدّ لازم
«مدّ لازم» مدّی است که سبب آن، «سکون ذاتی» باشد.
«سکون ذاتی» سکونی است که همیشه جزو کلمه بوده باشد، مانند سکون «حرف لام» در کلمه «الانَ» در مقابل سکون عارضی که جزو کلمه نمیباشد و تنها به هنگام وقف ایجاد میشود، مانند سکون «حرف نون» در کلمه «نَسْتَعینَ» میخوانیم.
«مدّ لازم» فقط به «طول» میخوانیم.
«مدّ لازم» گاهی «حرفی» است، یعین در حروف مقطّعه آغاز سورهها قرار دارد و زمانی «کَلِمی» است یعنی در کلمات قرآن یافت میشود و «سبب مدّ» گاهی سکون است «مُخَفَّف» و زمانی تشدید میباشد «مُثَقَّل». بنابراین مدّ لازم چهار نوع است:
1 ـ مدّ لازم مُخفَّف حرفی، مانند: ن (نُونْ) ـ ق (قافْ).
2 ـ مدّ لازم مُثَقَّل حرفی، مانند: الم (الف، لام مّیم)
3 ـ مدّ لازم مُخفَّف کَلِمی، مانند: الانَ.
4 ـ مدّ لازم مُثَقَّل کَلِمی، مانند: حاجَّ ـ ضالیّنَ
مدّ عارض
«مدّ عارض» مدّی است که سبب آن «سکون عارضی» باشد که در اثر وقف پدید میآید و جایز است از «دو الی شش حرکت»، کشیده شود، مانند:
تُکَذِّبانِ (تُکَذِّبان)، تَعْلَمُونَ (تَعْلَمُونْ)، عَلیمٌ (عَلیمْ)
در مدّهای عارضی «رعایت توازن» لازم نیست.
مدّلین
در صورت که بعد از «حروف لین» (واو ساکن ماقبل مفتوح و یاء ساکن ماقبل مفتوح)، «حرف ساکنی» واقع شود، آن را «مدّ لین» گویند و حروف لین را از «دو الی شش حرکت» میتوان امتداد داد، مانند:
مثال سکون لازم: «عَیْنْ» در «کهیعص» و «حم عسق»
مثال سکون عارضی: خَوْفٍ «خَوْفْ» ـ خَیْزٌ «خَیْرْ»
برای «مدّ» انواع دیگری نیز در کتابهای تجویدی ذکر کردهاند که بازگشت بیشتر آنها به انواعی است که توضیح دادیم.
به طوری کلّی میتوانیم «انواع مدّها» را به «دو قسمت» تقسیم کنیم:
1 ـ «مدّ واجب و لازم» که همه علمای تجویدی بر مدّ و کشش صوت بیش از مقدار طبیعی اتفاق نظر دارند.
2 ـ «مدّ جایز» که همه علمای تجویدی بر مدّ وکشش صوت بیش از مقدار طبیعی اتفاق نظر ندارند.
علمای رسم و ضبط قرآن کریم در مواردی که بعد از حروف مدّی، سبب مدّ آمده باشد برای راهنمایی قاری، علامتی به این شکل «ـ» بالای حروف مدّی قرار دادهاند.
این علامت «ـ» از کلمه «مدّ» گرفته شده، قسمت زیرین از «میم» و طرف بالای «دال» را برای اختصار حذف کردهاند. «مد، » این علامت دلالت بر مدّ و کشش بیش از اندازه طبیعی حروف مدّی میکند و جایگاه آن بالای حروف مدّی میباشد، چرا که این حروف مدّی هستند که باعث مدّ و کشش حرکت ماقبل خود میشوند و حال باید با مدّ و کشش بیشتری خوانده بشوند.
درباره اندازه علامت مدّ با توجّه به انواع مدّ و مقدار کشش آنها در نگارش قرآنها یکسان عمل نشده، در بعضی از قرآنها در موارد مدّ واجب و لازم، علامت مدّ را بزرگتر و در موارد مدّ جایز آن را کوچکتر نوشتهاند، در برخی دیگر در موارد مدّ واجب و لازم، علامت مدّ را کلفتر و در موارد مدّ جایز، آن را نازکتر آوردهاند و در بعضی دیگر در تمامی موارد، به یک اندازه آن وردهاند و برخی دیگر اصلاً علامت مدّ را به کار نبردهاندض¼
[1] . اضافه بر «مدّ ذاتی»، مدّ اصلی و طبیعی نیز گفته میشود، «مدّ ذاتی» در مقابل «مدّ عارضی»، «مدّ اصلی» در مقابل «مدّ فرعی» ، «مدّ طبیعی».
[2]. برای بیان مقدار مدّ، بعضی از زمان تلفّظ الف و برخی دیگر از زمان بستن یا باز کردن انگشتان دست استفاده میکنند، و این برای تقریب به ذهن میباشد. معیار اساسی همان حرکت است یعنی زمان تلفّظ یک حرف متحرّک و این زمان بر اساس انواع قرائتها متفاوت خواهد بود، هر کس باید قرائت خود را معیار قرار دهد.