حضرت آیه اللّه حاج میرزا جواد آقا تهرانی (رض) با همه مهربان بود و خوش رفتار. هیچ کس را نیازرد، حتّی آزار موری را تاب نمی آورد. این جریان که از خانواده ایشان نقل شده معروف است : آخر شبی از مسافرت برمی گردند. دیروقت است و موقع خواب و استراحت . به ملاحظه اینکه خانواده ناراحت و بدخواب نشوند از کوبیدن در خودداری می کند. پشت در تکیه می زند و منتظر می ماند. پس از لحظاتی همسر ایشان که مشغول خواب و استراحت بوده اند در عالم رؤ یا می بینند که کسی به او می گوید: برخیز! برخیز و در منزل را بگشای ! همسر محترمه میرزا جواد آقا از خواب بلند می شود و در را باز می کند و می بیند میرزا پشت در است . سؤ ال می کند: آقا! حال که از سفر آمده اید پس چرا در نزدید؟ آقا می فرماید: دیدم نیمه شب است و دیروقت ، نخواستم اسباب زحمت شما را فراهم کنم !
هرگز از کسی به بدی یاد نکرد و به احدی رخصت غیبت نمی داد.
اگر کسی به قصد غیبت لب می تکاند می فرمود: یا باید در گوش خود پنبه ای بگذارم که اظهارات شما را نشنوم و یا از خدمتتان مرخص شوم !
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگهدارد
داستانهایی از علما/علیرضا حاتمی