ویژگی‎های قرآن

ویژگی‎های قرآن

1. جامعیت قرآن
2. جامعیّت و اختصار
3. کتاب اندیشه و عمل
4. پیوستگی مطالب قرآن
5. جهانی بودن قرآن
6. جاذبه قرآن
7. فصاحت و بلاغت آن
8. اظهار عجز در برابر بلاغت و فصاحت قرآن
9. اختصار درقرآن کریم
10. نمونه‎هایی از آیات مختصر قرآن کریم
11. گزیده‎هایی ازکلمات قصار قرآن
12. هنر الفاظ در قرآن
13. ترکیب الفاظ قرآن
14. آهنگ آیات قرآن
15. تازگی قرآن
16. نفوذ آیات قرآن
17. تنوع در مطالب قرآن
18. عدم تناقض در آیات قرآن
19. آهنگ کلمات قرآن
20. نامحدود بودن معارف قرآن
21. اعجازدر کلمات قرآن
22. نظام شگفت انگیز حروف در قرآن
23. تجسم حقایق در قرآن
24. صراحت و قاطعیت قرآن
25. وسعت معانی قرآن
26. نقش آفرینی قرآن
27. رعایت تناسب
28. حفظ قرآن
29. نمادهای قرآن
30. سهل و ممتنع بودن قرآن
31. برخورد غیر مستقیم
32. مقدمه و ذوالمقدمه
33. حکم همراه با دلیل
34. صیانت قرآن
35. ابتکارو استقلال
36. ابعاد ابتکاری قرآن
37. اصل تنوع در قرآن
38. پیراستگی از عیب‎ها
39. جهانی بودن زبان قرآن
40. زیبایی ظاهر و عمق معنا
1. جامعیت قرآن
یکی از معجزات قرآن، جامعیّت است. قرآن می‎فرماید:
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ»[1]
«در این قرآن، ما برای مردم از هر چیز نمونه‎ای آوردیم (و همه معارف در آن جمع است)».
این قرآن با محتوای بسیارغنی و متنوع، آن هم از انسانی درس نخوانده عجیب است. چرا که در این کتاب آسمانی،هم دلائل عقلی در زمینه عقائد، هم احکام متین و استوار بر اساس نیازمندی‎های بشر در همه زمینه‎ها و هم بحث‎های تاریخی که در نوع خود بی‎نظیر، هیجان انگیز، بیدارگر، تکان دهنده و خالی از هرگونه خرافه است و هم مباحث اخلاقی که با دل‎های آماده همان کار را می‎کند که باران بهاری با زمین‎های مرده می‎کند. و هم مسائل علمی که در قرآن مطرح شده، پرده از روی حقایقی برمی‎دارد که حداقل در آن زمان برای هیچ دانشمندی شناخته نشده بود. خلاصه قرآن در هر وادی گام می‎نهد عالی‎ترین نمونه را ارائه می‎دهد. آیا با توجه به این که معلومات انسان محدود است، مخصوصاً با توجه به این که پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در محیطی پرورش یافته بود که از همان علم و دانش محدود بشری آن روز نیز خبری نبود، آیا وجود این همه محتوای متنوع در زمینه‎های توحیدی و اخلاقی و اجتماعی و نظامی و سیاسی دلیل بر این نیست که از مغز انسان تراوش نکرده؛ بلکه از ناحیه خداست؟ اگر فرض کنیم تمام دانشمندان امروز و متخصصان علوم مختلف جمع شوند دائره المعارفی را تنظیم کنند و آن را در قالب بهترین عبارات بریزند ممکن است این مجموعه برای امروز جامعیت داشته باشد امّا مسلّماً برای پنجاه سال بعد نه تنها ناقص و نارسا است؛ بلکه آثار کهنگی از آن می‎بارد. در حالی که قرآن در هر عصر و زمانی که خوانده شود گویی برای همان عصر و زمان نازل شده و هیچ اثری از گذشت زمان در آن دیده نمی‎شود.[2]
مهم‎ترین ابعاد جامعیّت قرآن
1. جامعیّت در مخاطبان
هر کتابی مخاطبان ویژه‎ای دارد. بعضی از آثار، مخصوص زنان، مردان، جوانان و یا کودکان و… است. امّا تنها کتابی که مخاطب ویژه ندارد قرآن است.
مخاطبان قرآن مردم هستند که در قرآن با عناوین: بشر، انسان، ناس و بنی آدم آمده است و برای همه زمان‎ها و مکان‎ها بدون توجه به مرزها و نژادها زبان‎های خاص نازل شده است.
2. جامعیّت و فراگیری همه قلمروهای زندگی.
قرآن کتاب هدایت است و همه قلمروهای زندگی انسان را مورد توجه قرار داده است اعم از فردی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، اقتصادی و… .
3. جامعیّت و فراگیری نسبت به کتب وادیان
قرآن می‎فرماید: خداوند آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی وعیسی سفارش نمودیم که دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید.[3] و خلاصه این که آیین اسلام عصاره آیین همه انبیاء ـ علیهم السّلام ـ است.
4. فراگیری دنیا و آخرت
بسیاری از کتاب‎هایی که نوشته شده است برای چگونه زیستن زندگی مادّی و دنیایی است و پاره‎ای از کتاب‎ها نیز تنها زیستن اخروی را مورد توجه قرار داده است امّا قرآن آیین زیستن دو جهان است.
2. جامعیّت و اختصار
یکی از ویژگی‎های قرآن اختصار در عین جامعیّت در بیان حقایق و معارف است، مثلاً آیه:
«خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ»[4]
«با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکی‎هادعوت نما و از جاهلان روی بگردان».
در عین کوتاهی از جامعترین آیات اخلاقی است از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده است که فرمودند:
«آیه‎ای جامع‎تر در مسایل اخلاقی از آیه فوق نیست».
بعضی از علمای تفسیر در توضیح حدیث فوق گفته‎اند که: اصول فضایل اخلاقی همچون قوای انسانی در سه قسمت خلاصه می‎شود: عقل ـ غضب ـ شهوت.
فضایل عقلی نامش حکمت است که جمله «و أمُرْ بِالْعُرْفِ» بدان اشاره دارد و فضائل نفسی که در برابر طغیان شهوت قرار دارد عفت نام دارد که از جمله «خُذِ الْعَفوِ» استفاده می‎شود و تسلّط بر نفس در برابر قوه غضبیه شجاعت نام دارد که از جمله «و اَعْرِضْ عَنِ الجاهلین» استفاده می‎شود.[5]
3. کتاب اندیشه و عمل
قرآن بر این حقیقت تأکید دارد که این کتاب تنها برای تلاوت نیست؛ بلکه هدف نهایی از آن ذکر و تدبّر و انذار است. در یک آیه می‎فرماید:
«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ»[6]
«این کتابی که بر تو نازل کردیم کتاب مبارکی است تا مؤمنان در آیاتش تدبّر کنند».
و در آیه دیگر می‎فرماید:
«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ»[7]
«این کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را به وسیله آن از ظلمت‎ها به سوی نور خارج نمایی».
به این ترتیب باید قرآن در متن زندگی مسلمانان قرار گیرد و آن را برنامه خویش قرار دهند و دستوراتش را عمل کنند. امّا متأسفانه گروهی از مسلمانان فقط به ظاهر قرآن می‎پردازند و به بُعد عملی و اجرایی آن توجهی ندارند.[8]
4. پیوستگی مطالب قرآن
قرآن غالباً به مناسبتی از موضوعی به موضوع دیگر منتقل می‎گردد، ای بسا یک رشته مطالب متنوع را به منظور پند و اندرز و بیدار کردن وجدان‎ها و فطرت‎ها و راهنمایی عقل‎ها، در یک سوره متذکر می‎شود و همه را در کنار هم قرار می‎دهد و انسان گاهی تصوّر می‎کند که میان مطالب یک سوره پیوستگی کامل وجود ندارد، امّا پس از دقّت، روشن می‎شود که میان آن‎ها یک نوع ارتباط و پیوستگی خاصّ وجود دارد که سبب شده همگی در کنار یکدیگر قرار گیرند.[9]
5. جهانی بودن قرآن
مکاتب و ادیان جهان را در یک دسته‎بندی کلّی می‎توان به دو گروه تقسیم نمود:
1. آنهایی که مخاطب خویش را گروه، ملّت، نژاد و طبقه خاصّی می‎دانند.
2. آنهایی که عموم انسان‎ها را مورد توجه قرار داده و هدفشان نجات همه انسان‎ها است.
خداوند در قرآن ملل مختلف جهان را بر آیین خویش دعوت کرده و می‎فرماید:
«اِنْ هُوَ اِلّا ذِکْری لِلعالَمین»[10]
«تمام حقایقی که در این کتاب آمده است برای همه انسان‎هاست».
«إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ …»[11]
«ما این کتاب (آسمانی) را برای مردم به حق بر تو نازل کردیم».
و از طرفی خطاب‎های قرآن نیز مربوط به همه انسان‎هاست. نظیر:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ»[12]
«ای مردم پروردگار خود را پرستش کنید.»
6. جاذبه قرآن
یکی از ویژگی‎های قرآن جاذبه شگفت انگیز آن است به طوری که بسیاری از مشرکین به خود اجازه نمی‎دادند که قرآن را بشنوند؛ زیرا به تأثیر آن به خوبی آگاه بودند و می‎ترسیدند که مبادا نفوذ معجزه‎آسای قرآن دل‎های آنان را تسخیر کند.
ابن هشام می‎گوید: شدت علاقه و جاذبه قرآن به حدّی بود که بسیاری از کفار قریش، شبانه به طور ناشناس کنار خانه خدا جمع شده و تا سپیده صبح می‎ماندند تا صدای تلاوت قرآن را بشنوند و این وضع به طور متوالی تکرار می‎شد.
ارنست رنان فرانسوی می‎گوید: در کتابخانه من هزاران جلد کتاب سیاسی، اجتماعی، ادبی و غیره وجود دارد که همه آن‎ها را بیش از یک بار مطالعه نکرده‎ام و چه بسا کتاب‎هایی که فقط زینب بخش کتابخانه من است ولی یک جلد کتاب که همیشه جلب نظر می‎کند و هر وقت خسته می‎شوم و می‎خواهم دریایی از کمال به رویم باز شود آن را مطالعه می‎کنم واز مطالعه زیاد آن خسته نمی‎شوم کتاب قرآن است.[13]
در طول تاریخ به حوادث شگفت انگیز و مستندی برخورد می‎کنیم که بیانگر نفوذ عظیم قرآن است. در اینجا به نمونه‎‎ای از جاذبه شگفت انگیز قرآن اشاره می‎شود.
سه نفر از سران قریش به نام‎های «ابو سفیان، ابو جهل و اخنس بن شریق» شبی از شب‎ها برای شنیدن آیات قرآن مخفیانه نزدیک خانه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمدند. و این در حالی بود که حضرت نماز می‎خواند و قرآن تلاوت می‎کرد. هر کدام در گوشه‎ای پنهان شدند؛ بی‎آنکه دیگری با خبر شود و تا صبح به تلاوت قرآن گوش سپرده بودند. هنگام طلوع فجر متفرق شدند؛ ولی به زودی در میان راه یکدیگر را دیدند و هر کدام دیگری را سرزنش می‎کرد و می‎گفت: دیگر این کار را تکرار نکنید.


[1] . اسراء، 89.
[2] . تفسیر نمونه، ج 12، 277، در خطبه اوّل به چهارده نکته در مورد جامعیت قرآن و ویژگی‎های آن اشاره نموده است، پیام امام علی در شرح نهج البلاغه آیت الله مکارم شیرازی، ج 1، 238.
[3] . شوری، آیه 13.
[4] . اعراف، آیه 199.
[5] . تفسیر نمونه، ج 7، 62.
[6] . ص، آیه 29.
[7] . ابراهیم، آیه 1.
[8] . تفسیر نمونه، ج 1، 468.
[9] . منشور جاوید، ج 1، ص 22.
[10] . انعام، 90؛ فرقان، 1 لِیَکُونَ لِلعالَمینَ نَذیراً .
[11] . زمر، آیه 41.
[12] . بقره، آیه 21.
[13] . دائره المعارف شیعه، 744، واژه قرآن ـ نفوذ وجاذبه قرآن، ج 8، 87.
@#@ شب دیگر همین کار را تکرار کردند و صبح روز بعد هنگامی که یکدیگر را مشاهده کردند همان سخنان وهمان سرزنشها و قرار داد عدم تکرار چنین کار را مطرح کردند و به خانه‎های خود رفتند. اتّفاقاً شب سوّم نیز همین مسأله تکرار شد و روز بعد هنگامی که یکدیگر را ملاقات کردند بعضی از آن‎ها گفتند ما از این جا نمی‎رویم تا عهد و پیمان ببندیم تا برای همیشه این کار را ترک کنیم، سرانجام پیمان بستند و متفرق شدند. آری جاذبه قرآن آن قدر زیاد بود که حتّی دشمنان سرسخت اسلام در مقابل آن زانو می‎زدند.[1]
7. فصاحت و بلاغت قرآن
اکثر دانشمندان ادبیات عرب، معتقدند که فصاحت، صنعتی است مربوط به الفاظ و بلاغت هنری که مربوط به معانی است و مرکز فصاحت دهان و دندان و زبان می‎باشد؛ ولی مرکز بلاغت، عقل و نفس است.
قرآن از جهت فصاحت و تنظیم الفاظ، به حدّی اعجاز آمیز است که شبلی شمّیل در ضمن قصیده مفصّلی که در عظمت فصاحت و بلاغت و حقایق قرن سروده است می‎گوید:
«ربُّ الْفَصاحَهِ مُصْطَفَی الْکَلِماتِ»
یعنی «قرآن؛ خدای فصاحت و برگزیده‎ترین کلمات است».
علّامه سید هبه الدین شهرستانی در کتاب تنزیه التنزیل از علّامه شریف مدنی در کتاب انوار الربیع نقل می‎کند: تنها برای آیه 44 سوره هود «یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ» تا آخر آیه، سی نوع از صنایع علم بدیع وجود دارد و این اعجاز فصاحت قرآن را ثابت می‎کند. همین دانشمند در کتاب سبع المثانی تنها برای سوره حمد، هفتاد مزیّت از اسرار بلاغت را بیان کرده است.
مرحوم شیخ طبرسی در کتاب جوامع الجامع تنها برای سوره کوثر شانزده نکته بدیعی را یادآور شده که برای بشر عادی محال است بتواند در سوره‎ای با این همه اختصار این همه وجوه بلاغت را بگنجاند.
8. اظهار عجز در برابر بلاغت و فصاحت قرآن
هشام بن حکم می‎گوید: چهار نفر از مشاهیر وفلاسفه مادی به نام عبدالکریم ابن ابی العوجاء و ابوشاکر عبدالْمِلک دیصانی و عبدالله ابن مقفع و عبد الملک بصری در مکه و در کنار خانه خدا اجتماع کرده و در خصوص مسأله حج، پیغمبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ، و تمسک مسلمانان به شعائر دینی و فشارهایی که مسلمانان به برکت ایمان برخود هموار می‎کنند؛ فکر می‎کردند. تا بالاخره نظر آن‎ها بر این شد که در مقامِ معارضه با قرآن ـ که اساس این دین است ـ برآیند، و هر یک از آن چهار نفر متعهد شوند که یک قسمت از چهار قسمت قرآن را بیاورند. آن‎ها با خود می‎گفتند: وقتی که اساس یعنی قرآن از بین رفت، تمام قوانین دین اسلام موهون و سست خواهد گشت.
پس از آن، از یکدیگر جدا شدند وبا هم قرار گذاشتند در سال آینده و در همین ایّام گرد هم آیند و از کرده‎های خود یکدیگر را مطلع سازند و چون سال بعد، موسم حج اجتماع کردند و تعهد خود را از هم خواستند، ابن ابی العوجاء معذرت خواست و گفت: چون من به آیه
«لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَهٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا»[2]
«اگر در آسمان و زمین معبودان دیگری غیر از خدای واحد بوده باشد! امور آنها دچار تباهی خواهد گشت».
برخورد نمودم بلاغت و عظمت علمی آن به قدری مرا به دهشت انداخت که از تعرّض به آیات دیگر منصرف شدم.
دیصانی نیز عذر خواست و گفت: آیه
«یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ»[3]
«ای مردم مشرک و کافر به این مثل گوش کنید (تا حقیقت حال خود را بدانید) آن بت‎های جمادی که غیر از خدامعبود خود می‎دانید و آن‎ها را می‎خوانید اگر اجتماع کنند بر خلقت مگسی! قادر نیستند واگر مگسی (ناتوان) چیزی از آن‎ها بگیرد قدرت بازگرفتن آن چیز را از مگس ندارند طالب ومطلوب (یعنی عابد و معبود) هر دو ناچیز و ناتوانند».
مرا متحیّر ساخته و از کاری که در نظر داشتم منصرف کرد.
عبدالملک گفت: بلاغت و فصاحت این آیه: «فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیًّا»[4] «و چون برادران (یوسف) از پذیرفتن خواهش خود مأیوس شدند با خود خلوت کردند»، مرا مدهوش کرد و از تعقیب هدف منصرف گردیدم.
ابن مقفّع گفت: تنها این آیه: «وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ…»[5] مرا از اندیشه درباره‌ سایر آیات قرآن بازداشت.
هشام بن حکم می‎گوید: در این موقع امام صادق ـ علیه السّلام ـ ازکنار آن‎ها می‎گذشت و گویی می‎دانست آن‎ها به چه امری مشغولند و برچه می‎اندیشند؛ این آیه را تلاوت فرمود:
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»[6]
«بگو اگر جن و انس جمع و بخواهند کتابی مثل قرآن بیاورند نمی‎توانند اگر چه یکدیگر را یاری دهند.»
9. اختصار در قرآن کریم
قرآن کریم در مقایسه با سایر نوشته‎ها، آن چنان ایجاز[7] و اختصار را با مهارت و استادی رعایت کرده است که با آشنایی کمی به زبان و ادبیات عرب؛ می‎توان آن را فهمید و ایجاز مفید برای بیان مسائل مختلف و متنوع کار ساده‎ای نیست بلکه بی‎نظیر است. در قرآنِ کریم آیات و جملاتی کوتاه و پرمحتوا می‎بینیم که مانند آنها را در سایر گفته‎ها و نوشته‎ها نمی‎بینیم.[8]
در این جا به ذکر بعضی از آیات و جملاتی که مسأله ایجاز و اختصار را مورد عنایت قرار داده است می‎پردازیم.
10. نمونه‎هایی از آیات مختصر قرآن کریم
الف:
«یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»[9]
«ای فرزندان آدم، خود را برای حضور در مساجد به زینت‎های متداول آراسته سازید و بخورید و بیاشامید و اسراف نورزید که خدای تعالی اسراف کنندگان را دوست ندارد.»
این آیه که اساس جمله‎بندی آن را یک خطاب عمومی و سه امر اباحه‎ای ویا ترغیبی و یک نهی الزامی و یک جمله خبری تشکیل می‎دهد، در قسمت اوّل مردم را به آراستگی و نظافت ومراعات بهداشت در مجامع عمومی، مانندِ مساجد و محل‎های نیایش و عبادت و جلسات طبیعی و غیر طبیعی را که حفظ حیات مادی و سلامت بدن را تأمین می‎کند در طی دو امر و یک نهی (بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید) گوشزد می‎فرماید و در جمله اخیر با اشاره به حکم نهی، مردم را به اخلاق اسلامی، یعنی اعتدال در خوردن و آشامیدن آشنا می‎سازد.
ب:
« إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ »[10]
«این نامه سلیمان است و آن چنین است، به نام خدای بخشنده مهربان، بر من برتری نورزید و با تسلیم شدن به طرف من آیید.»
قرآن کریم در این دو آیه که به اختصار گفته‎های ملکه سبا را نقل می‎کند، با آوردن دو جمله خبری و دو جمله انشایی، هنر اختصار مفید را به حدّ کمال رسانیده است، ودر ضمن این جملات، نویسنده نامه، عنوان نامه، آیین و جهان‎بینی نویسنده، معبود نویسنده، هدف از نامه، شیوه نامه‎نگاری و غیر اینها را تفهیم نموده است.
11. گزیده‎هایی از کلمات قصار قرآن
همان طوری که درقرآن آیات، مختصر دارد، جملات مختصر و کلمات قصار بسیاری نیز دارد که جدای از ابعاد محتوایی آن، پر از نکات ادبی است که بیان اسرار و نکات ادبی و محتوایی آن تألیف کتاب جداگانه‎ای را می‎طلبد، اینک به ذکر بعضی از آن جملات و کلمات قصار می‎پردازیم.
«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ»[11]
«آیا مردم را به خیر و نیکی امر می‎کنید و خود را فراموش می‎کنید؟!!».
«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»[12] «مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم».
«عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ…»[13]
«چه بسا چیزی که شما آن را نمی‎پسندید آن برای شما خیر باشد و چه بسا چیزی که شما آن را دوست دارید و آن چیز برای شما بد باشد».
«… أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ…»[14]
«به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم».
«إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ…»[15]
«اگر خدا را کمک کنید، خدا شما را کمک خواهد کرد».
«وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ»[16]
«در بهشت آن چه را که دل‎ها بخواهد و چشم‎ها لذت برد وجود دارد».
«…یُرْضُونَکُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبی قُلُوبُهُمْ…»[17]
«مشرکان، شما را با زبان خود خشنود می‎سازند؛ ولی در دل عقیده‎ای ندارند».
«إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[18]
«همانا نماز انسان را از فحشاء و منکرات دور می‎کند».
«… ما عَلَی الُْمحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ…»[19]
«بر نیکوکاران راه (مؤاخذه و تاوانی) نیست.»
12. هنر الفاظ در قرآن
یکی از ویژگی‎های قرآن بُعد هنری الفاظ است که در این جا به چند نمونه از آن‎ها اشاره می‎شود:
1. همه آیاتِ سوره «مجادله» اسم جلاله دارد و در مقابل این سوره وسوره‎های القمر، الرحمن و الواقعه جز در «بسمله» اسم جلاله درهیچ آیه‎ای از آیات این سُوَر به کار نرفته است.


[1] . پیام قرآن، آیت الله مکارم، ج 8، 89.
[2] . انبیا، آیه 22.
[3] . حج، آیه 73.
[4] . یوسف، آیه 80.
[5] . هود، آیه 44، کتاب پژوهشی در شیوه‎های اعجاز قرآن، حسن عرفان، ص 54، بیست نکته ادبی در زمینه‎ی آیه فوق مطرح نموده است.
[6] . اسراء، آیه 88.
[7] . علما ادب و بلاغت درباره ایجاز چنین می‎گویند: اداء معانی زیاد با الفاظ کم و گویا.
[8] . پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج 8، ص 122.
[9] . اعراف، آیه 31.
[10] . نمل، آیات 30 و 31.
[11] . بقره، آیه 44.
[12] . بقره، آیه 152.
[13] . بقره، آیه 216.
[14] . بقره، آیه 40.
[15] . محمد، آیه 7.
[16] . زخرف، آیه 71.
[17] . توبه، آیه 8.
[18] . عنکبوت، آیه 45.
[19] . توبه، آیه 91.
@#@
نام جلاله در بزرگترین آیه قرآن (282 بقره) شش بار آمده است که بیش‎ترین تکرار «الله» در یک آیه است و سوره «انفطار» تنها سوره‎ای که با «الله» ختم می‎شود.
2. در 13 آیه قرآن (در سوره‌ عبس 27 ـ 15) حرف واو به کار نرفته است با این که کاربرد واو در محاوره و کتابت غیر قابل اجتناب است).
3. چهار آیه پی در پی در قرآن وجود دارد که در آنها حرف «الف» به کار نرفته است و آن در سوره مدثّر آیه «19 ـ 22» است.
4. در دو آیه تمامی حروف الفبای قرآن به کار رفته است و آن عبارت است از 29 «فتح»‌ و 154 «آل عمران».
5. در یک آیه قرآن 47 مرتبه حرف «ن» بدون احتساب نون مشدّد در آن به کار رفته است و آن آیه 31 «نور» است و در آیه 61 همین سوره 32 حرف میم به کار رفته است.
6. در آیه «وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ»[1] که تا میم الرّحمن نقطه ندارد.
7. یک آیه در قرآن از دو طرف خوانده می‎شود: «وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ»[2]
13. ترکیب الفاظ قرآن
الفاظ قرآن و نحوه ترکیب و جمله‎بندی آن به گونه‎ای است که نمی‎توان یک کلمه از آن را تغییر داد. و اهل فن تحتِ تأثیر این سبک زیبا قرار می‎گیرند.
برای آن که به قابل مقایسه نبودن ساخته‎های فکر بشر با آیات الهی واقف شویم و از عظمت قرآن در بعد هنری (فصاحت، بلاغت، جذّابیت‎ جلوه‎های ویژه و…) آگاه شویم به آن چه در ذیل می‎آید توجه کنید:
یکی از مسائل حیاتی در زندگی بشر، حلّ مشکلِ قتل‎ها و جنایت‎هاست، ملل مختلف و مکتب‎های گوناگون راه حل‎های متفاوتی ارائه داده‎اند؛ قرآن نیز از آن جا که کتاب هدایت و سازندگی است به این مسأله توجه عمیق داشته و برای جلوگیری از این فاجعه چاره اندیشی کرده است. قرآن علاوه بر طرق دیگری که برای پیش‎گیری از این جنایت قرار داده است با جعل قانون قصاص، بهترین راه جلوگیری از این مشکل را ارائه داده است. این موضوع در آیات متعدّدی مطرح شده است. در سوره بقره چنین آمده است.
«وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[3]
«و برای شما در قصاص، زندگی نهفته است. ای صاحبان اندیشه، بدان امید که تقوی پیشه کنید.»
جمله (فی الْقِصاصِ حَیوهٌ) ضمن آن که از روح این حکم اسلامی و فلسفه آن سخن می‎گوید، مشروعیت این حکم را نیز بیان می‎دارد، دانشمندان عرب پیش از نزول قرآن با نهایت دقت و جدّیت تلاش کردند تا جمله‎ای کوتاه ولی پرمحتوا و رسا در این زمینه بیاورند و عبارتی شعارگونه که از فوائدکیفر دادن مجرمین حکایت کند؛ ارائه دهند، جملات بسیار گوناگونی مطرح کردند تا سرانجام جمله:
«اَلْقَتْلُ اَنْفی لِلْقَتْلِ» را به عنوان بهترین جمله‎ای که می‎تواند این مفهوم را برساند پذیرفتند و به صورت شاهکاری افتخارآفرین آن را به صورت لوحه‎ای نصب کردند.
ولی با نزول قرآن مجید جمله، فی الْقِصاصِ حَیوهٌ تمام شگفتی‎ها و زیبایی‎های جمله مذکور محو گشت و در برابر این عبارت قرآنی رنگ باخت.
14. آهنگ آیات قرآن
در سوره‌های قرآن بسیاری از آیات با آیات دیگر هم وزن و هماهنگ است و این هماهنگی و هم وزنی در حروف، از مصادیق بارز نظم و ساختار ویژه قرآن است. برای اثباتِ این معنا سیر کوتاهی در سوره‌ها داریم. تمام آیات سوره حمد با حروف ن و میم تمام می‌شود و این دو حرف «م ـ ن» از نظر مخرج نزدیک به هم هستند مضافاً به این که در آخر آیات هفتگانه سوره حمد، توازنی عالی به شکل زیر مشاهده می‌شود.
عالمین، الرحیم، الدین، نستعین، مستقیم، ضالین.
که اکثر آیات سوره بقره با حرف «ن» یا «م» آمده است و یا با حرف دیگر قریب المخرجند.
آیاتِ سوره‌آل عمران با حروف «راء» و «باء» ختم شده که مخارج این حروف به هم نزدیکند. و سوره نساء اکثر آیاتش با صدای «الف» و حرف منوّن منصوب ختم شده است مانند: رقیباً، غفوراً، معروفاً، حسیباً، مفروضاً، سدیداً، سعیراً و… .
گذشته از مطابقت درحروف، وزن کلماتِ آن‌ها نیز با هم هماهنگی دارند.
در آخر اکثر آیات سوره اسراء، کهف، مریم، مانند سوره‌ نساء با صدای «الف» و حرف منوّن منصوب ختم شده است مانند: رسولاً، صغیراً، تبذیراً، کفوراً، مشکوراً.
و سوره‌های انعام، اعراف، انفال، توبه، یونس، هود، یوسف و رعد با حرف «باء» و سوره ابراهیم با حرف «دال» و سوره حجر با حرف «ن» و اکثر آیات سوره الرحمن با «نون» و سوره‌های قدر، عصر، کوثر با «ر» و قارعه با «ت» و لیل با «ی» و تین با «ن» و ناس با «س» تمام شده است.
15. تازگی قرآن
برای کسانی که به طور منظم قرآن را تلاوت می‌کنند؛ این مطلب جالب است که قرآن را همیشه تازه می‌یابند و این همه تکرار برای آنها خسته کننده نیست.
و این درحالی است که اگر انسان یک کتابی را یک بار بخواند؛ دیگر رغبتی به خواندن مجدّد آن ندارد و اگر به ناچار مجدّداً آن را بخواند برایش خسته کننده خواهد بود.
سرّ این که قرآن همیشه تازگی خود را حفظ نموده در این است که هم از نظر آهنگ، بسیار دلنشین است و هم از نظر محتوی، بسیار متنوع و گسترده است. به طوری که هر کس به میزان درک علمی خود از آن بهره می‌برد و هر بار که آیات قرآن را می‌خواهد مطلب تازه‌ای به دست می‌آورد امّا نمی‌تواند به تمام معانی قرآن دست یابد. لذا قرآن همواره برای او تازگی دارد. مردی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ پرسید: چه سرّی است که هر چند زمان بر قرآن می‌گذرد بر تازگی قرآن افزوده می‌شود؟ امام فرمود: برای این که خداوند متعال قرآن را برای زمانِ خاصّ و مردمِ خاصی قرار نداده است؛ بلکه برای همه زمان‌ها و تمام انسان‌ها نازل نموده است. بدین جهت در هر زمان تازه ونزد هر قومی پرطراوت و آموزنده است.[4]
16. نفوذ آیات قرآن
در صدرِ اسلام آیات الهی در دل‌های مسلمانان بسیار اثرگذار و نافذ بود و آثار آن سریع ظاهر می‌شد. یکی از یاران پیامبر به نام «ابو طلحه انصاری» در مدینه نخلستانی بسیار زیبا داشت که همه از آن سخن می‌گفتند. در آن جا چشمه‌ای بود که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از آن آب می‌آشامید و وضو می‌ساخت. آن باغ در آمد خوبی برای صاحبش داشت. پس از نزول آیه «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[5]: «هرگز به حقیقت نیکوکاری نمی‌رسید مگر این که از آنچه دوست دارید انفاق کنید» ابوطلحه خدمت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد و عرض کرد: می‌دانی که محبوب‌ترین اموال من همین باغ است. می‌خواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره‌ای برای آخرتم باشد. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: آفرین بر تو، این ثروتی است که برای تو سودمند خواهد بود، سپس فرمود: من صلاح می‌دانم که آن را به خویشاوندان نیازمند خود بدهی.» ابوطلحه دستور پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را عمل کرد و آن را در میان بستگان خود تقسیم کرد.[6]
زبیده همسر هارون الرشید، قرآن بسیار گران قیمتی داشت که آن را با، زر و زیور و جواهرات تزیین کرده بود و علاقه فراوانی به آن داشت؛ روزی هنگامِ تلاوتِ همان قرآن به آیه « لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ …» رسید با خواندن آیه ‌مذکور در فکر فرو رفت و با خود گفت: هیچ چیز مثل این قرآن نزد من محبوب نیست و باید آن را در راه خدا انفاق کنم. کسی را به دنبال جواهر فروشان فرستاد و تزیینات و جواهرات آن را فروخت و بهای آن را در بیابان‌های حجاز برای تهیه آبِ موردِ نیازِ بادیه نشینان مصرف کرد.
17. تنوع در مطالب قرآن
مطالب قرآن با تمام کتاب‌های بشری تفاوت اساسی دارد، زیرا در کتاب‌هایی که به دست بشر تألیف شده است، معمولاً یک یا چند موضوع مورد بحث قرار می‌گیرد؛ ولی قرآن مطالب مختلف اعتقادی، اجتماعی، عبادی، اقتصادی و سیاسی را به صورت متنوع در مقاطع مختلف بیان کرده و در واقع آیات قرآن بسان سفره گسترده‌ای است که در آن انواع غذاها را می‌توان دید و استفاده کرد و دیگران را نیز به این مائده معنوی فرا خواند.
و یا همچون عالم طبیعت است که دارای تنوع فوق العاده و مجموعه‌ای روح نواز از اشیاء و رنگ‌ها و طعم‌ها و پدیده‌های مختلف است که هر کدام در جای خود نیکو است و بدین جهت قرآن جاذبه خاصّی دارد که همگان را به سوی خود جذب می‌نماید.[7]
18. عدم تناقض در آیات قرآن
با وجود تنوع و گستردگی قرآن در مطالب آن هرگز تناقض و اختلاف وجود ندارد. یک مؤلف هر اندازه در رشته‌ای مهارت داشته و متخصّص باشد وقتی کتابی را تألیف کند با گذشت زمان حتماً در مطالب کتابش از نظر سطح نوشتار و محتوای آن اختلاف بوجود می‌آید؛ ولی قرآن تنها کتابی است که هرگز در آن اختلافی وجود ندارد، با این که در طول 23 سال آن هم بر پیامبر اُمّی (درس نخوانده) نازل شده است؛ ولی سطح آیات و استحکام آن یکسان است؛ چه آیاتی که در ابتدای بعثت نازل شده است و چه آیاتی که در جنگ یا در صلح و یا در مکّه و یا در مدینه، یا در زمان قدرت و یا در زمانِ غربت و بی‌کسی نازل شده است. و در این مورد قرآن می‌فرماید:
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً»[8]
«آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنند؟ اگر قرآن از جانب غیر خدا بود در آن اختلاف بسیاری می‌یافتند.


[1] . بقره، آیه 163.
[2] . مدثّر، آیه 3.
[3] . بقره، آیه 179.
[4] . بحار الانوار، ج 2، ص 280؛ الحیاه، ج 2، ص 108؛ سیری در علوم قرآن، یعقوب جعفری، ص 180.
[5] . آل عمران، آیه 92.
[6] . تفسیر نمونه، ج 3، 4.
[7] . سیری در علوم قرآن، یعقوب جعفری، 176.
[8] . نساء، آیه 82، پیام قرآن آیت الله مکارم شیرازی، ج 8، ص 308.
@#@»
19. آهنگ کلمات قرآن
یکی از ویژگی‌های قرآن آهنگ مخصوص لغات و کلمات قرآن است که در نوع خود معجزه‌آسا است. مفسّرین شواهدِ گوناگون وجالبی برای این موضوع ذکر کرده‌‌اند؛ از جمله این جریان است که برای سیّد قطب مفسّر معروف واقع شده، او می‌گوید:
«من از حوادثی که برای دیگران واقع شده است سخنی نمی‌گویم؛ تنها حادثه‌ای را بیان می‌کنم که برای خودم اتفاق افتاده است: ما شش نفر مسلمان بودیم که با یک کشتی مصری، اقیانوس اطلس را به سوی نیویورک می‌پیمودیم. مسافران کشتی 120 زن و مرد بودند و کسی در میان مسافران جز ما مسلمان نبود. روز جمعه به این فکر افتادیم که مراسم نماز جمعه را در قلب اقیانوس و بر عرشه کشتی انجام دهیم. ما علاوه بر اقامه فریضه مذهبی؛ مایل بودیم یک حماسه مذهبی در مقابل یک مُبلّغ مسیحی که در داخل کشتی نیز دست از برنامه تبلیغاتی خود برنمی‌داشت؛ بیافرینیم. به خصوص که او حتّی مایل بود ما را هم به مسیحیّت دعوت کند. ناخدای کشتی که یک انگلیسی بود موافقت کرد که ما نماز جماعت را در صحنه کشتی تشکیل دهیم و به کارکنان کشتی که همه از مسلمانان آفریقا بودند نیز اجازه داده شد که با ما نماز جماعت بخوانند و آن‌ها از این جریان بسیار خوشحال شدند. زیرا این نخستین باری بود که نماز جمعه بر روی کشتی انجام می‌گرفت!
(من) به خواندن خطبه نماز جمعه و امامت پرداختم و جالب این که مسافران غیر مسلمان اطراف ما حلقه زده بودند و با دقت مراقب انجام این فریضه اسلامی بودند. پس از پایان نماز گروه زیادی از آن‌ها نزد ما آمدند و این موفقیّت را به ما تبریک می‌گفتند؛ ولی در میان این گروه یک خانم مسیحی بود که فوق العاده تحت تأثیر نماز ما قرار گرفته بود به حدی که از چشمانش اشک سرازیر بود و قادر به کنترل خویش نبود. او به زبان انگلیسی ساده و آمیخته با تأثّر شدید و خضوع و خشوع خاصّی سخن می‌گفت و از جمله سخنانش خطاب به مسلمانان داخل کشتی این بود: بگویید ببینم کشیش شما با چه لحنی سخن می‌گفت، او فکر می‌کرد که حتماً باید یک کشیش یا یک مرد روحانی اقامه نماز کند، آن چنان که در نزد مسیحیان است؛ ولی ما به زودی به او فهماندیم که این برنامه اسلامی را هر مسلمان با ایمانی می‌تواند انجام دهد و سرانجام به اوگفتیم که عبادت ما با لغت عربی بود؛ ولی او گفت: هر چند من یک کلمه از مطالب شما را نفهمیدم امّا به وضوح می‌دیدم که این کلمات آهنگ عجیبی داشت، امّا از همه این‌ها مهم‌تر، مطلبی که فکر مرا، فوق العاده به خود جلب کرده بود این بود که در، لا به لای خطبه امام شما جمله‌هایی وجود داشت که از بقیّه جملات او ممتاز بود و دارای آهنگ فوق العاده مؤثّر و عمیقی بود. آن چنان که لرزه براندام من انداخت، یقیناً این جمله‌ها مطالب دیگری بودند، فکر می‌کنم امام شما به هنگامی که این جمله‌ها را ادا می‌کرد مملو از روح القدس شده بود. ما کمی فکر کردیم، متوجه شدیم که این جمله‌ها همان آیاتی از قرآن بود که در بین خطبه و نماز مطرح شده بود. این موضوع ما را تکان داد و متوجه این نکته ساخت که آهنگ مخصوص قرآن آن چنان مؤثر است که حتی بانویی را که یک کلمه از قرآن را نمی‌فهمید تحت تأثیر شدید خود قرار می‌دهد.[1]
20. نامحدود بودن معارف قرآن
از آن جا که هر اثر نمودی از صفات مؤثر خود است؛ قرآن نیز نمودی از دریای بی‌کران علم خداوند است.[2] همان طوری که قرآن می‌فرماید:
«قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً»[3]
«بگو اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکّب شود پیش از آن که کلمات پروردگارم پایان پذیرد قطعاً دریا پایان می‌یابد؛ هر چند نظیرش را به کمک (آن) بیاوریم.»
و در آیه دیگری می‌فرماید:
«وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أََقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ أََبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»[4]
«و اگر آن چه در زمین است از درخت، قلم باشد و دریا را هفت دریای دیگر به یاری آید؛ سخنان خدا پایان نپذیرد. قطعاً خداست که شکست ناپذیر و حکیم است.»
21. اعجاز در کلمات قرآن
کلمات قرآن حساب شده و دارای نظام خاصی است، در این جا به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
واژه‌ دنیا در قرآن 115 بار و واژه آخرت نیز 115 بار آمده است.
واژه ساعت در قرآن 24 بار، شبانه روز، نیز 24 ساعت است.
واژه ‌سجده و مشتقات آن در قرآن 34 بار به کار رفته است، نمازهای یومیه نیز 34 سجده دارد.
واژه شهر (ماه) 12 بار به کار رفته است. تعداد ماههای سال نیز 12 ماه است.
واژه یوم (روز) قرآن 365 بار به کار رفته است. روزهای سال شمسی نیز 365 روز است.
واژه ابلیس، 11 بار در قرآن آمده است، واژه استعاذه (پناه بردن به خدا از مکر او) نیز به همین تعداد آمده است.
واژه حیات، 71 بار، در قرآن آمده است. واژه موت، هم به همین تعداد آمده است.
واژه اجر (مزد) 108 بار در قرآن آمده است. واژه فعل نیز 108 بار آمده است.
واژه شدّت 102 بار در قرآن آمده است. واژه صبر نیز 102 بار آمده است.
22. نظام شگفت انگیز حروف در قرآن
حروف قرآن که در طی بیست و سه سال بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شده است، حسابِ بسیار دقیق و منظّمی دارد و هر یک از حروف الفبا با مجموع حروف هر سوره دارای یک نسبت ریاضی کاملاً دقیقی است.
مثلاً حرف «ق» در سوره «ق» از تمام سوره‌های قرآن به نسبت بیشتر است و یا حرف «ن» در سوره «القلم» از تمام سوره‌های دیگر به نسبت بیشتر است و اگر مجموع حروف «المص» در آغاز سوره اعراف را در نظر بگیریم از همه سوره‌های دیگر بیشتر است و چنین حسابی جز از طریق اعجاز امکان ندارد،[5]
23. تجسم حقایق در قرآن
از ویژگیهای قرآن تَجسّم حقایق و معارف است تا برای همگان قابل درک باشد، مانند آیات زیر:
1. «رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی…»[6]
ابراهیم ـ علیه السّلام ـ گفت: «پروردگارا بر من نشان ده؛ چگونه مردگان را زنده می‌کنی؟ فرمود: مگر ایمان نیاورده‌ای؟ گفت: چرا؛ ولی می‌خواهم دلم آرامش یابد…».
2. «…فَانْظُرْ إِلی طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلی حِمارِکَ…»[7]
«به خوراک و نوشیدنی خود بنگر (که طعم و رنگ آن تغییر نکرده است) و به درازگوش خود نگاه کن (چگونه متلاشی شده است)».
3. «…وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ…» [8]
«بهترین جامه‌ (لباس) تقوا است».
4. «…إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ…»[9]
«به درستی که سست‌ترین خانه‌ها همان خانه‌عنکبوت است.»
و آیه‌های دیگری که از این شیوه برخوردار هستند.
24. صراحت و قاطعیت قرآن
قرآن درعینِ داشتن لطافت در عبارات «صراحت و قاطعیّت» فوق العاده‌ای دارد.
دندان روی حرف گذاشتن و چند پهلو سخن گفتن (جز در موارد استثنایی که شرایط خاصّی ایجاب می‌کند) نشانه عدم اعتماد گوینده به گفته‌های خویش و یا ترس و وحشت او از قضاوت شنوندگان است و در هر صورت از ضعف و ناتوانی گوینده حکایت می‌کند.
این معنی به خوبی در آیات قرآن مشهود است، در این جا به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1. قرآن با بیان بسیار قاطع و صریحی تمام جهانیان را دعوت به مبارزه و مقابله به مثل نموده است، لحن تحدّی قرآن به قدری محکم و گویا است که هر شنونده‌ای را تحت تأثیر قرار می‌دهد. جالب این که آیات تحدّی منحصر به زمان و مکانِ خاصی نیست. و تمام جهانیان را در سه مرحله به تحدی دعوت نموده است.
الف. آوردن مثلْ قرآن
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»[10]
«بگو اگر تمام جهانیان اجتماع کنند تا کتابی همانند قرآن بیاورند نمی‌توانند. گر چه نهایت همکاری را با هم داشته باشند.»
ب. ده سوره همانند سوره‌های قرآن
در مرحله بعد قرآن شرایط تحدّی را سبک‌تر ساخته و تنها به آوردن ده سوره همانند سوره‌های قرآن قناعت کرده و می‌فرماید:
«أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بعشر سورٍ مثله مفتریاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»[11]
«می‌گویند این آیات افتراء و ساختگی است؛ بگو: اگر چنین است شما هم ده سوره همانند آن را بیاورید و هر کس را می‌توانید به کمک خود دعوت کنید، اگر راست می‌گویید!»
ج. در مرحله سوّم باز شرایط مبارزه را آسان‌تر می‌کند و می‌فرماید:
«وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ»[12]
«اگر در کتابی که ما بر بنده خود نازل کردیم تردیدی دارید لااقل یک سوره مانند آن را بیاورید».
2. قرآن در برابر مشرکین می‌فرماید:
«کسانی را که غیر از خدا میخوانید هرگز نمی‌توانند، مگسی را بیافرینند، هر چند همگی برای این منظور اجتماع و همکاری کنند و اگر مگسی چیزی از آن‌ها برباید نمی‌توانند از آن باز پس بگیرند».[13]
3. قرآن به بت پرستانی که برای فرار از منطق کوبنده قرآن، پیروی از پدران و نیاکان خود را بهتر می‌دانستند می‌فرماید:
«آیا پدران و نیاکان شما چیزی نمی‌دانستند و گمراه بودند باید باز از آن‌ها تقلید کنید؟»[14]
25.


[1] . تفسیر نمونه، ج 8، ص 292، فی ظلال القرآن، ج 4، ص 422.
[2] . انسان و قرآن، آیت الله حسن زاده آملی، چاپ دوّم، انتشارات الزهرا.
[3] . کهف، آیه 109.
[4] . لقمان، آیه 27.
[5] . تفسیر نمونه، ج 2، 306.
[6] . بقره، 260.
[7] . بقره، 259.
[8] . اعراف، آیه 26.
[9] . عنکبوت، آیه 41.
[10] . اسراء، آیه 88.
[11] . هود، آیه 13.
[12] . بقره، آیه 23.
[13] . حج، آیه 73.
[14] . بقره، آیه 170.
@#@ وسعت معانی قرآن
آیات و کلمات قرآن، دارای معانی و حقایق بسیاری است و بعضی از آیات، معنای بیشتری را داراست. علّامه طباطبایی درباره آیه 102 سوره بقره می‌فرماید:
این آیه «یک میلیون و دویست و شصت هزار احتمال دارد و این از عجایب قرآن است که یک آیه قرآن تحمّل این همه احتمالات گوناگون را داشته باشد بدون این که کوچکترین لطمه‌ای به فصاحت و بلاغت وارد آید.»[1]
26. نقش آفرینی قرآن
«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»[2]
«این قرآن، به راهی که استوارترین راه‌هاست هدایت می‌کند».
«هدایت قرآن بر اصول مسلّم عقلی و فطرت سلیم انسانی مبتنی است بدین جهت همگان را به تفکر و تدبّر در پدیده‌ها و آفریده‌ها و عبرت‌ها فرا می‌خواند.[3]
27. رعایت تناسب
قرآن در طرحِ مفاهیم عقلی و بلند خود، استعداد و شایستگی و تکامل فکری جامعه را در نظر گرفته و دلائل عقلی و استدلالات فلسفی مربوط به یک موضوع را یک جا متذکر نمی‌شود؛ بلکه در هر مناسبتی سخن از یک موضوع عقلی به میان می‌آورد.
بطور مثال برای وحدانیت خالق جهان و اثبات معاد و معارف دیگر قرآن از دلائل و براهین مختلف استفاده نموده و در هر مقامی روی یک نکته تکیه کرده است. این ویژگی خاص به ما اجازه می‌دهد که بگوییم «قرآن بسان یک گلستان طبیعی، یک نظام خاص دارد».[4]
قرآن از یک موضوع کلّی و گسترده و یا در نقل سرگذشت اقوام، فقط قسمتی را متذکر می‌شود و بقیه را به مناسبت‌های دیگر می‌آورد، تا بهتر بتواند در مخاطبان خود اثر کند.
28. حفظ قرآن
قرآن همیشه حافظان بسیاری داشته، صاحب کتاب انیس الاعلام می‌گوید:
«مسیحیان کتاب مقدّس را نمی‌خوانند تا چه رسد به این که حفظ کنند» او می‌گوید: من به چشم خود پانصد حافظ قرآن را دیده‌ام؛ ولی هرگز حافظ انجیل ندیده‌ام.
یکی از علمای مسیحیّت به نام میخائیل مشاقّه از علمای پروتستانت در خاتمه کتاب خود[5] می‌گوید: روزی از یکی از دانشمندان مسیحی پرسیدم چند بار انجیل را مطالعه کرده‌ای؟ گفت: من بعضی از مواقع مقداری خوانده‌ام، و لکن در دوازده سالی که مشغول خدمت شده‌ام هیچ نخوانده‌ام.
فخر الاسلام می‌گوید: در صدر اسلام بیش از صد هزار حافظ قرآن بود و در تمام اروپا هیچ حافظ انجیل وجود نداشته و ندارد.[6]
29. نمادهای قرآن
قرآن دارای نمادها و درجاتی است و این نکته را می‌توان از مفهوم «اَنْزَلنا وَ نَزََََّلْنا» به دست آورد؛ زیرا نزول و انزال، به معنای فرستادن یا فرود آمدن یک شییء از مرتبه عالی به مرتبه پایین‌تر است و در موردی که شیئی در مرتبه‌ای خاص از وجود ظهور پیدا کند؛ باید کلمه ابلاغ به کار برده شود، نه کلمه نزول و انزال و از روایات نیز ذو مراتب بودن قرآن استفاده می‌شود.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«آیاتُ الله علی اَربَعَه اَشْیاءٍ عَلَی الْعباره وَ الاِشارَهِ و اللّطائِفِ وَ الحقایقِ فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللّطائف للاولیاء و الحقایق للانبیاء»[7].
«آیات خدا بر چهار (مرتبه) استوار است: 1. عبارات، 2. اشارت، 3. لطایف، 4. حقایق، عبارات مخصوص عوام و اشارات مخصوص خواص است و لطائف برای اولیاء و حقایق برای انبیاء است.»
30. سهل و ممتنع بودن قرآن
قرآن خود را کتابی سهل و آسان معرفی کرده است و می‌فرماید:
«وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ…»[8]
«ما قرآن را برای تذکّر آسان ساختیم».
این سهل و ساده بودن قرآن به همان معناست که امروز می‌گویند: «سهل و ممتنع» یعنی ضمن این که قرآن از نظر عبارت ساده است در عین حال ممتنع و سخت است و مانندش را نمی‌توان ایجاد کرد.[9]
31. برخورد غیر مستقیم
یکی از ویژگی‌های قرآن برخورد غیر مستقیم با مخاطبان است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«انّ اللهَ بَعَثَ نَبیَّهُ بِایّاکَ اَعْنی وَ اسْمَعی یا جارَه»[10]
«خداوند پیامبرش را به شیوه (به تو می‌گویم که همسایه‌ات بشنود) مبعوث کرد.»
از این رو، آیات بسیاری به ظاهر، عام یا فرد خاصی مورد خطاب قرار گرفته است. حال آنکه مقصود از عموم فرد خاص یا افراد دیگری غیر از مخاطبین است. به عنوان مثال در سوره «توبه» گروهی مورد اعتراض شدید واقع گشته‌اند که چرا به دنیا روی آورده‌اند و از رفتن به میدان جنگ خودداری می‌کنند. این عدّه با خطاب
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الآخِرَهِ»[11] «ای مؤمنان چرا هنگامی که به شما گفته می‌شود در راه خدا رهسپار (جهاد) شوید، بر زمین سنگینی می‌کنید؟ آیا زندگی دنیا را به جای آخرت راضی شده‌اید؟
مورد توبیخ قرار گرفته‌اند. حال آن که گروه خاصی مقصود است که همان منافقین باشند. و قرآن نفرمود یا اَیُّها الَّذینَ نَافَقوا. این که در آیه فوق به صورت مستقیم منافقان را خطاب قرار نداده و بر ادعای ایمان آن‌ها تکیه کرده است با خطاب (یا اَیُّها الّذین آمنوا) می‌خواهد روحیه ایمان را در آن‌ها تحریک نموده و از نفاق و دنیا طلبی دور نماید.
در «سوره مائده» حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ مورد بازپرسی و محاکمه شدید خداوند قرار گرفته است که در واقع تعریضی است به اهل کتاب:
«وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ…»[12]
«یاد کن هنگامی را که خداوند فرمود: ای عیسی آیا تو به مردم گفتی من و مادرم را هم چون دو خدا به جای خدا بپرستید؟»
و یا مؤمن آل یاسین با وجود آن که از صدّیقین بزرگ در تاریخ انبیاء بوده خود را در موضع مشابه قومش قرار داده و از خود انتقاد می‌کند و می‌فرماید:
«وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»[13]
«من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده، و همگی به سوی او بازگشت داده می‌شوید.»
در این آیه عدول از متکلم به جمع مخاطب « وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ » نشان می‌دهد که اصلاً مصداق واقعی، قومش می‌باشند. این نحوه برخورد تأثیر بسزایی در کنار زدن حالت عناد و جبهه‌گیری در افراد مخالف دارد و موضع فروتنی و حق پذیری را در وجودشان تقویت می‌نماید.
در آیه دیگر قرآن خطاب به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرماید:
«اگر شرک ورزی، حتماً عملت تباه می‌شود و مسلّماً از زیانکاران خواهی شد.» و طبیعی است که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هرگز شرک نمی‌ورزد و مراد مردم هستند».
32. مقدمه و ذو المقدمه
فرق معجزه قرآن با سایر معجزات انبیاء در این جهت است که معجزات پیامبران مقدمه بود، برای پذیرش پیام‌های الهی. امّا قرآن تنها معجزه‌ای است که هم مقدمه است و هم ذو المقدمه یعنی هم معجزه است و هم مجموعه‌ای از پیام‌ها و قوانین الهی.
33. حکم همراه با دلیل
یکی از ویژگی‌های قرآن این است که احکام الهی را همراه با دلیل بیان می‌کند. مثل این که اگر دعوت به نماز می‌کند دلیلش را دوری از فحشاء و منکرات می‌داند و اگر دعوت به روزه می‌کند؛ دلیلش را کسب تقوی می‌داند اگر شراب و قمار را تحریم کرده است دلیلش را ایجاد عداوت و دشمنی توسط شیطان می‌داند. اگر خبر از نابودی قوم عاد و ثمود و فرعون می‌دهد دلیلش را فساد و طغیان آن‌ها ذکر می‌کند. اگر از چهره‌هایی چون حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ ، آسیه ـ علیها السّلام ـ ، مریم ـ علیها السّلام ـ و… را به عظمت یاد می‌کند به دنبالش دلیل آن عظمت و تجلیل را بیان می‌کند.[14]
34. صیانت قرآن
یکی از ویژگی‌های قرآن این است که کم و زیاد نشده است، زیرا خداوند درباره‌قرآن این چنین وعده داده است که: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ «تحقیقا این قرآن را ما نازل کردیم و حتماً ما این قرآن را حفظ می‌کنیم». این آیه پیام‌های فراوانی دارد. یکی از پیام‌های روشن این آیه، همان نزاهت قرآن از تحریف است که همگان به این آیه استدلال کرده‌اند. نه یک کلمه کم می‌شود و نه یک کلمه زیاد. این مثل معروف که: «نه یک واو کم، نه یک واو زیاد»، برابر همان داستانی است که جناب اباذر و مانند ایشان نگذاشتند که در قرآن یک واو کم و زیاد بشود. آیت الله جوادی آملی می‌فرمود: اولین بار، ما این قصه را از مرحوم علامه طباطبایی (ره) شنیدیم و بعد در کتب روایی هم یافتیم که وقتی معاویه قصد کرد آن تکاثر و ثروت‌اندوزی را برای درباریان خود تجویز کند و بگوید: سرمایه‌اندوزی و ثروتهای بادآورده را ما می‌توانیم داشته باشیم و دیگران نمی‌توانند داشته باشند، دستور داد تا در انجمن‌های قرائت قرآن واو این آیه را قرائت نکنند. آیه چنین است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ»[15]. «ای مؤمنان بدانید که بسیاری از اَحبار و راهبان، اموال مردم را به ناحق می‌خورند و (مردمان را) از راه خدا بازمی‌دارند، و کسانی که زر و سیم می‌اندوزند و آن را در راه خدا خرج نمی‌کنند، ایشان را به عذابی دردناک خبر ده» که اگر واو حذف شود «الذین» توضیح همان احبار و رهبان می‌شود، یعنی عالمان یهود، سردمداران و سلاطین یهود، حق جمع کردن ثروت را ندارند، و آیه دلالت ندارد بر این که اگر یک مسلمانی بخواهد ثروت‌اندوز باشد، عیب دارد.


[1] . المیزان، ج 1، ص 315، فارسی.
[2] . اسراء، آیه 9.
[3] . تفسیر نمونه، ج 4، ص 35.
[4] . منشور جاوید، ج 1، ص 23، آیت الله جعفر سبحانی.
[5] . الدلیل الی طاعه الانجیل، ص 316.
[6] . انس الاعلام، ج 6، ص 277.
[7] . بحار الانوار، ج 92، 205 و 103.
[8] . قمر، آیه 7.
[9] . آشنایی با قرآن، ج 5، ص 228، استاد شهید مطهری.
[10] . بحار الانوار، ج 92، ص 381.
[11] . توبه، آیه 38.
[12] . مائده، آیه 116.
[13] . یس، آیه 22.
[14] . می‌توان از سوره‌های فجر، نوح، ممتحنه، تحریم به نکته فوق رسید.
[15] . توبه، 34.
@#@ اباذر ـ رضوان الله علیه ـ که در شام تبعید بود شمشیر را روی دوش گذاشت و گفت: لا أضَعُ السَّیْفَ مِنْ عاتِقی حَتّی تُوضَعُ الْواوْ فی مَکانِها «من این شمشیر را از دوشم پایین نمی‌آورم تا واو را در جای خود قرار دهم بعد معلوم شد که درباریان اموی طبق یک توطئه شومی، قصد حذف آن واو را داشتند تا «الذین» مخصوص احبار و رهبان بشود.»
اباذر که حافظ و حامی قرآن بود، گفت: اگر دست به این «واو» بزنید من شمشیر می‌کشم. این واو باید باشد تا جمله مستقل باشد. یعنی مسلمان و غیرمسلمان در یک جامعه انسانی حق تکاثر و ثروت‌اندوزی آنچنانی ندارد. این آیه پیامش بین‌المللی است. نمی‌گوید یهودی‌ها و مسیحی‌ها حق ثروت‌اندوزی ندارند. می‌گوید انسان، نه «المؤمن» است، نه «اهل کتاب». «و الذین» چه مسلمان، چه یهودی، چه ترسا، چه زرتشت و چه لاییک. هیچ کدام از این فرق پنجگانه حق ثروت‌اندوزی در جامعه انسانی را ندارد. و اباذر ـ رضوان الله تعالی علیه ـ با این شعار آمیخته با شعور قرآنی، جلو تصرف خائنانه درباریان اموی را گرفت. و نیز درباره این آیه: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ…»[1]
خداوند در این آیه اعلام کرده است که از سه طایفه راضی است و ایشان از خداوند راضی هستند و برای ایشان باغهایی آماده کرده است که همیشه در آنجا خواهند ماند. دسته اوّل: پیشگامان نخستین از مهاجران؛ دسته دوّم: پیشگامان نخستین از انصار؛ دسته سوّم: کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند.
خلیفه دوّم، آیه فوق را چنین می‌خواند: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ …» یعنی «واو» قبل از «الذین» را حذف می‌کرد و «انصار» را عطف به «السابقون» می‌نمود که معنا چنین می‌شود «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار که با نیکوکاری از ایشان تبعیّت کردند». در نتیجه مقام مهاجرین بسیار برتر می‌گردد و انصار تابع مهاجرین شمرده می‌شوند و بدین وسیله معتقد بود، مقام مهاجرین قابل مقایسه با مقام انصار نیست . و در اینجا بود که «ابیّ ابن کعب» به «عمر» گفت: رسول خدا آیه را برای من با «واو» خواند و تو آن روزها در «مدینه» ابزار دبّاغی می‌خریدی «کنایه از این که ما با رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودیم و قرائت صحیح را می‌شنیدیم). عمر بدو گفت: درست می‌گویی! وقتی شما نزد ایشان بودید، ما غایب بودیم و وقتی شما فارغ البال در خدمت رسول خدا بودید، ما مشغول کارهای خود بودیم، اگر می‌خواهی بگو، ما بودیم که مسلمانان را جا دادیم و کمک کردیم (یعنی بگو: ما انصار هستیم و بدین ترتیب کنایه‌ای هم به کعب زد) و همچنین نقل شده است که عمر گفت: من فکر می‌کردم خداوند با این‌ آیه، پیشگامان از مهاجرین را به مقامی رسانده است که هیچ‌کس را به آن مقام نرسیده است. به هر حال می‌بینیم که صحابه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ چقدر دقّت داشتند که حتی یک «واو» از قران کریم کم و زیاد نشود و حتی به خلیفه هم تذکر می‌دادند و از تحریف کتاب خدا جلوگیری می‌کردند.
35. ابتکار و استقلال
تقلید، اقتباس، نقل قول ـ الهام‌پذیری از آثار گذشته یک واقعیت در پدیده‌های فرهنگی و هنری است و به همین انگیزه است که در نقد و کاوش آثار ادبی و فرهنگی پیشینه‌ها و عوامل مؤثّر در پدیده را می‌کاوند، و می‌گویند: این نویسنده یا شاعر از کدام شاعر یا نویسنده الهام گرفته است. مثلاً می‌گویند: فردوسی از دقیقی، مولوی از عطّار، حافظ از این فارض، علی ـ علیه السّلام ـ از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ الهام گرفته‌اند و ممکن است یک اثر از یک جهتی ابتکاری باشد لکن از جهات دیگر تقلیدی باشد.
لکن قرآن در همه قلمروها ابتکاری است چه در سبک و اسلوب و چه در نام‌گذاری، و تمثیلات و تعابیر و معارف و نمی‌توان مانندی برای آن در نظر گرفت.
36. ابعاد ابتکاری قرآن
الف. ابتکار در سبک اسلوب
سبک قرآن، آمیزشی است نه موضوعی یعنی همه مفاهیم و موضوعها به هم آمیخته است و این شیوه انحصاری قرآن است. سبک قرآن نه نثر است و نه نظم و نه خطابه و نه مقاله.
ب. ابتکار در نام‌گذاری
قرآن در تقسیم‌بندیهای اجزاء نام‌های مخصوص به خود را دارد.
آیه، سوره، حزب، جزء
ج. ابتکار در عدم اقتباس
یکی از شیوه‌های ابتکاری قرآن این است که به هیچ شعر و مثل بشری استشهاد نکرده آنچه در قرآن آمده تمثیل‌های خدایی است که دریایی از حکمتها و معارف است.
37. اصل تنوع در قرآن
یکی از ویژگیهای قرآن تنوع در بیان است که حلاوت و شیرینی خاصّی به سخن می‌دهد و آن را جذّاب می‌سازد… به همین دلیل سخنوران سعی دارند گفتار خود را با استخدام واژه‌های زیبا، متنوع و دلنشین سازند. در اینجا به نمونه از تنوّعات قران اشاره می‌شود.
«وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ…»[2]
و یکسان نیستند کور و بینا و نه تاریکی‌ها و روشنایی و نه سایه و سوزش گرما و یکسان نیستند مردگان و زندگان…
جالب این که در تشبیهات چهارگانه که در آیات فوق آمده است تعبیرات کاملاً متفاوتی دیده می‌شود مثلاً «اعمی» و «بصیر» و «ظل» و «حرور» به صورت مفرد آمده در حالی که «احیاء» و «اموات»، هر دو به صورت جمع است و «ظلمات» و «نور» یکی مفرد و دیگری به صورت جمع آمده است[3] از نظر محتوا نیز متنوع آمده است و چنین نیست که به صورت موضوعی بحث کند؛ بلکه شیوه قرآن شیوه ترکیبی و تلفیقی است که این سبک در اکثر سوره‌های قرآن رعایت شده است.
38. پیراستگی از عیبها
یکی دیگر از جلوه‌های اعجاز قرآن، پیراستگی از عیوب است. امّا پدیده‌های بشر دارای کاستیهای فراوان است. از آنجا که انسان در مسیر تکامل است فرهیختگان از نویسندگان، شعرا و هنرمندان پیوسته آثار خود را مورد تصحیح، تردید، تغییر و بازبینی قرار می‌دهند.
گاهی هنرمندان و نویسندگان، مکتب و سبک کار خود را دگرگون می‌سازند. نویسنده بزرگ فرانسوی «آناتول فرانس» گاهی هنگام پیرایش، هفت بار یک جمله را تغییر می‌داده است. تولستوی نویسنده روسی، کتاب «جنگ و صلح» را 20 بار بازنویسی کرده است. شهید دکتر پاک‌نژاد در مقدمه کتابش اولین دانشگاه و آخرین پیغمبر نوشته است جلد اوّل این مجموعه را 11 بار نوشتم و سیزده بار پاک‌نویس کردم.
با این که قرآن در طول 23 سال فرود آمده است ولی سبک و شیوه مفاهیم قرآن همگون و بدون اختلاف بوده است.
39. جهانی بودن زبان قرآن
یکی از ویژگیهای قرآن جهانی بودن زبان قرآن است.
در فهم معارف قرآن نه بهره‌مندی از فرهنگی خاص شرط است و نه تمدّن ویژه‌ای مانع است تا انسان‌ها با داشتن آن مدنیّتِ مخصوص از مفاهیم قرآنی محروم باشند و یگانه زبانی که عامل هماهنگی جهان گسترده بشری است. زبانِ فطرت است که فرهنگ عمومی و مشترک همه انسانها در همه اعصار است و هر انسانی به آن آشنا و از آن بهره‌مند است و هیچ فردی نمی‌تواند بهانه بیگانگی آن را در سر بپروراند.
مراد از زبان قرآن لغت و ادبیات نیست؛ زیرا روشن است که معارف قرآن کریم در چهره لغت و ادبیات عربی بر انسانها نمودار گشته است و غیر عرب‌زبانان قبل از فراگیری زبان و ادبیات عرب با لغت قرآن ناآشنایند مراد ما از زبان قرآن و مردمی بودن آن، سخن گفتن به فرهنگ مشترک مردم است. انسانها اگر چه در لغت و ادبیات از یکدیگر بیگانه‌اند از فرهنگهای قومی و اقلیمی نیز با هم اشتراکی ندارند؛ امّا در فرهنگ انسانی که همان فرهنگ فطرت پایدار و تغییرناپذیرست با هم مشترکند و قرآن با همین فرهنگ با انسانها سخن می‌گوید.[4] مخاطب آن فطرت انسان‌ها و رسالت آن شکوفا کردنِ آرمان‌های والای انسانهاست.
40. زیبایی ظاهر و عمق معنا
آثار اُدباء و نویسندگان به دو دسته متمایز تقسیم می‌شوند جمعی به زیبایی الفاظ اهمیت می‌دهند و در بند عمق معنا نیستند و گروهی به الفاظ توجهی ندارند و تمام قدرت خود را متوجّه عمق معانی می‌کنند البته در میان اهل قلم عده‌ای هم هستند که به هر دو قسمت توجّه دارند. ولی بسیار محدود هستند.
امّا قرآن این ویژگی بزرگ را دارد که الفاظ آن در نهایت شیوایی و جمله بندیهای آن در نهایت ظرافت و زیبایی و معانی نیز با رعایت تمام ریزه‌کاریها و دقایق می‌باشند.


[1] . توبه، 100.
[2] . فاطر، 22 الی 19.
[3] . تفسیر نمونه، ج 18، ص 234.
[4] . تفسیر تسنیم، ج 1، ص 33 (آیت الله جوادی آملی)
محمود اکبری

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید