روزى نفس و آثار آن در دنیا و آخرت

روزى نفس و آثار آن در دنیا و آخرت

قسم به نفس و خدایی که آنرا آفرید

بدن، نفس، عقل، قلب و روح، هر کدام به رزق پاک و روزى حلال نیازمند هستند و طرح به دست آوردن این رزق و روزى پاک هر کدام از این ها را خداوند حکیم على الاطلاق و حکیمان تربیت شده او؛ یعنى انبیا و ائمه طاهرین (علیهم السلام) به انسان ارائه داده اند. اگر انسان طرح این حکیمان را در ارتباط با ساختمان وجودى خود به اجرا بگذارد، موجودى به تمام معنا پاک خواهد شد که شایستگى صعود به جانب حضرت حق را پیدا خواهد کرد.

در ارتباط با نفس باید گفت: طرحى که در قرآن مجید و روایات مطرح است، در هیچ مکتب، مدرسه، رشته روانشناسى و روانکاویى در همه روزگار نظیر و همانند ندارد.

برخوردى که قرآن مجید با نفس دارد، نشان مى دهد که نفس انسان گرچه حقیقتش براى کسى معلوم نیست، اما از عظمت، رفعت، جایگاه و ارزش ویژه اى برخوردار است و محلّ ظهور آثار گران، با عظمت و پرقیمتى است. آثارى که هم در دنیا از نفس ظهور مى کند و هم در عالم برزخ که خاص آن عالم است و هم در قیامت که باز ویژه عالم قیامت است و به فرموده قرآن کریم: کمال این آثار نیز در بهشتِ ابدى حضرت حق ظهور مى کند.

درهیچ جایى از قرآن مجید نداریم که خداوند متعال براى بیان حقیقتى یازده سوگند را دنبال هم آورده باشد. سوگندخورنده، پروردگار مهربان عالم است و محور توجه او با یازده سوگند، نفس انسان است.

در این آیات، خداوند به همه حقایق عالم طبیعت سوگند خورده است. بعد از ذکر «بسم الله»[1] اول به خورشید سوگند خورده است، دوم به شعاع، روشنایى و نور خورشید. هر کدام از موارد سوگند، در کارگاه هستى جایگاه ویژه اى دارند. خود سوگندها نشان مى دهند که مورد سوگندها فوق العاده، با ارزش و ویژه هستند:

«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحهَا»[2]  سوگند به روشنایى، نور و «ضحى» ى خورشید. این دو سوگند.  «وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلهَا» [3] سوگند به ماه، آن زمانى که خورشید را با نظم و حسابگرى خاصّى دنبال مى کند که میلیاردها سال است که این نظم و حسابگرى بر ماه دنباله روى خورشید، حاکم است. به این معنا باید عنایت کنید که خورشید مربّى است، مربّى ابدان، عناصر، موجودات زنده و همین طور ماه که در عالم هستى آثار تربیتى دارد. اگر به آثار جزرو مدّ دریاها که در ارتباط با ماه صورت مى گیرد، به خصوص در بخش هایى که کشاورزى هاى گسترده اى در کنار دریاهاست مراجعه کنید، ارزش، عظمت کار و مربى گرى ماه براى شما بیشتر روشن مى شود.

این قسم چهارم است:   «وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشهَا» [4]  شب در قرآن مجید به عنوان زمانى خاصّ و ویژه مطرح است. آثار مادّیى که شب براى زمین و اهل آن دارد، که تعادل در گرما و سرماى زمین یکى از آن آثار ظاهرى است و آثار معنویى که بر شب بار است، آن قدر زیاد است که بیانش واقعاً کتاب ها لازم دارد و قطعاً به کنه آن نخواهیم رسید. همین که معراج پیامبر (صلى الله علیه و آله)، چهل شب میهمانى ویژه حضرت موسى (علیه السلام) در کوه طور و ده شب ایام عاشورا که در قرآن مجید- چنان که طبرى در تفسیرش نقل مى کند- به آن به صورت رمزى اشاره شده است، همگى در ظرف شب انجام گرفته اند:  «وَ لَیَالٍ عَشْرٍ»[5] به این ده شب قسم یاد کرده است و شب قدر که بهتر از هزار ماه است، یعنى انرژى معنوى آن، سى هزار برابر شب هاى دیگر است، باز به عنوان شب مطرح است و نزول تمام قرآن مجید در لوح محفوظ در شب بوده است و از آنجا در بیست و هفتم رجب به جبرییل قرائت شده و او به قلب پیغمبر عظیم الشأن اسلام (صلى الله علیه و آله) نازل کرده است، نشان مى دهد که قسم به شب، قسمى معمولى و عادى نیست.

بعد قسم دیگرى را مطرح مى کند که همسان و همراه با ارزش شب است: «وَ النَّهَارِ إِذَا جَلاهَا»[6]  و قسم به روز که باز داراى موقعیت ویژه اى در این عالم است. روشنایى که روز دارد و فعالیت هاى عظیمى که موجودات زنده و گیاهان در روز دارند، آثار عظیمى که براى زندگى بشر در روز هست، ویژگى این سوگند دیگر است.

«وَ السَّمَآءِ وَ مَا بَنهَا»[7]  قسم به آسمان ها، که میلیاردها میلیارد کهکشان و سحابى در آن هست و قسم به آن قدرتمندى که آسمان را برپا کرده است؛ یعنى میلیاردها میلیارد کهکشان و سحابى را که گاهى یک ستاره اش در حجم و وزن، چند میلیون برابر خورشید است و میلیاردها سال است که بدون ستون و بدون این که با زنجیر به جایى بسته باشند، این میلیاردها ستارگان و نجوم در فضاى هستى، مشغول ادا کردن تکلیف خود هستند. قسم به خدایى که آسمان ها را برپا کرده است و از افتادن نگه مى دارد و نمى گذارد که هیچ کدام از مدار معین خود فرار کنند و حرکات آنها تند و کند شده، تصادفى بین آنها به وجود بیاید.

«وَالْأَرْضِ وَ مَا طَحهَا»[8]  قسم به زمین که منبع انواع موجودات، عناصر و نباتات با ارزش است و قسم به آن خدایى که زمین را پهن کرد و گسترانید.

«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوهَا»[9]   قسم به خود نفس و به خدایى که آن را آفرید.

آثار رزق پاک و ناپاک

ملاحظه کردید که هشت سوگند به موجودات عالم و طبیعت است و سه بار نیز به وجود مقدس خودش سوگند خورده است. بعد از این یازده سوگند مى فرماید: براى نفس دو رزق، طعام و غذا هست؛ اول: غذاى حلالِ پاک. دوم: طعام نجس و ناپاک.

کار دستگاه هستى، کسى بخواهد یا نخواهد، ساختن حلال است. کار ناپاک و حرام تخریب است، کسى بخواهد یا نخواهد و هیچ کسى در این عالم جلوى ساختن حلال و تخریب حرام را نمى تواند بگیرد.

غذاى حلال با آن ظرفى که خدا برایش آن غذا را ساخته، تناسب صد در صد دارد و حرام با آن ظرف صد در صد بیگانگى دارد. اگر پروردگار عالم برنامه هایى را به عنوان حرام مطرح مى کند که این حرام ها را به بدن نخورانید؛ چون صد در صد با بدن شما بیگانه است. وقتى بیگانه وارد بدن شود، تخریب ایجاد مى کند. لازم نیست تخریبش فقط تخریب ظاهرى باشد، بلکه بدتر از تخریب ظاهرى، تخریب باطنى و معنوى است.

خیلى از موادى که در دنیا مى خورید، تخریب ظاهرى نیز ایجاد مى کند. دانشمندان غرب این معنا را ذکر کرده اند. تنها ما نمى گوییم، خودشان گفته اند: کسانى که مشروب خور هستند و مشروبات الکلى و مست کننده مى خورند، هر بار که این الکل اضافه بیگانه با بدن، وارد بدن مى شود، دو هزار عدد سلول مغزى او را مى کشد. اگر پروردگار مى فرماید: حرام است، یعنى با بدن انسان صد در صد بیگانه است. اگر با بدن دوست و رفیق بود و مى توانست انس و ارتباط برقرار کند، حلال مى شد.

فجور و تقوا، غذاهاى نفس

در این آیه شریفه، بعد از یازده قسم مى فرماید: نفس شما غذایى پاک دارد و غذایى ناپاک:  «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوهَا»[10] غذاى پاک نفس شما تقواست و غذاى ناپاک نفس شما فجور، زشتى ها، خلافها، بدى ها، عصیان ها و گناهان است و غذاى حلال نفس شما تمام موارد تقواست که حقایق الهیه، واقعیات ربّانیه، فیوضات عرشیه و حسنات اخلاقى است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرماید: مجموعه خوبى ها در تقوا خلاصه شده است. وقتى مى گوییم: تقوا؛ یعنى همه عبادات، حسنات اخلاقى، کارهاى خیر و بهترین پوشش زینتى براى انسان:  «وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَ لِکَ خَیْرٌ»[11]

با یازده سوگند عظمت تغذیه نفس را مى خواهد نشان دهد.

احترام خدا به نفس پاک

مطلب دیگر این که خداوند متعال در هنگام مرگ پاکان عالم، انبیا، اولیا و امامان (علیهم السلام) و در هنگام شهادت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)- به فرموده امام صادق (علیه السلام)- آنها را به اسم خطاب نمى کنند، بلکه مى فرماید: «ارْجِعِى إِلَى رَبّکِ»[12]  خطابش را به طور مستقیم متوجه نفس عاشقان و اولیاى خود کرده است؛   «یأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ»[13] «مطمئنّه» صفت نفس است. مى توانست بفرماید: «یا حسین! ارجعى الى ربّک» اما عظمت نفس شخصیت تغذیه شده با رزق حلالِ ویژه خود را چگونه خطاب مى کند که باعث مى شود پروردگار عالم هنگام عبور اولیائش از دنیا، دعوت ویژه اى از آنان بکند:  «یأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ* ارْجِعِى» [14] امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: نام دیگر سوره فجر «سوره الحسین» است، به خاطر آخرین آیه سوره که خدا مى فرماید: «یأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ* ارْجِعِى إِلَى رَبّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً* فَادْخُلِى فِى عِبدِى* وَ ادْخُلِى جَنَّتِى»[15]

چرا «ارجعى»؟ رجوع چیست؟ رجوع به جایى است که اول در آنجا بوده. کجا بوده است؟ نزد آن کسى که به او مى گوید «ارجعى». اصل و ریشه اش او بوده است. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَیْهِ رَ جِعُونَ»[16] یعنى قبل از این که به دنیا بیاید و به صورت خاک آفریده شود، حتى قبل از این که به صورت «دخان» در ماده اصلى عالم باشد، در علم پروردگار بوده؛ یعنى صورت علمى نزد وجود مقدس حضرت حق داشته است و از آنجا او را سفر دادند و به دنیا آوردند. او سالم سفر کرده و در این مسافرت نیز در طول بودن در دنیا خودش را برابر با طرح خدا تغذیه کرده تا هم اخلاق، هم رنگ، انیس و مونس خدا شده، حال پروردگار به او مى فرماید: «یأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِى إِلَى رَبّکِ»[17]

بى ارزشى نفوس شریره و خبیثه

اما آن کسى که نفس را تغذیه حرام کرده و نفس او شریره و خبیثه شده، که وجود مبارک و پرفایده «صدرالمتألهین شیرازى» این تعبیرها را در کتابهاى خود دارند. آن کسى که نفس را از حرام تغذیه کرده و نفس را به نفس خبیثه و شریره تبدیل کرده، او را  «ارْجِعِى إِلَى رَبّکِ»[18]  نمى گوید. وقتى جان این شخص را مى گیرند و نفس را از بدن جدا مى کنند، با احاطه جهنّم جدا مى کنند:  «وَإِنَّ جَهَنَّمَ لُمحِیطَهٌ بِالْکفِرِینَ»[19]  «محیط» اسم فاعل است؛ یعنى همان وقتى که در دنیا بوده، در احاطه دوزخ بوده است و اکنون که مى خواهند نفس او را جدا کنند، در احاطه دوزخ از بدن جدا مى کنند.

آنجا دیگر صحبت از ربّ، رحمت، دعوت و خطاب نیست، این خطاب مربوط به نفوسى است که خود را با تدبیر حکیمان تغذیه حلال کردند، آن هم حکیمانى چون خدا، انبیا و ائمه (علیهم السلام). «ارْجِعِى إِلَى رَبّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً»[20] در حالى که موج رضایت از خدا در تو و رضایت تو از خداست:  «فَادْخُلِى فِى عِبادِى»[21]

بعد از بیرون رفتن از دنیا، تنها نیستى. تنهایى از آن نفوس شریره و حرام خور است که باید بعد از مردن، در تاریکى غیرقابل رد شدن قرار بگیرند. نفوس شریره و خبیثه بعد از مردن باید در تنهایى و خلوت، با هزاران شبح هایى که از درون خود آنها بیرون مى ریزد رو به روى هم قرار مى گیرند. اما نفوس تزکیه شده و مطمئنّه نه، به ربّ رجوع دارند و در عباد حضرت حق داخل مى شوند.

«وَ ادْخُلِى جَنَّتِى»[22]  خیلى عجیب است که نمى فرماید:  «جَنتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهرُ»[23]  «جنّات» یاء ندارد، ولى «جنّتى» دارد. معلوم مى شود این بهشت ویژه اى است که ما نمى دانیم چیست؛ یعنى جاى این نفس حلال خور، بهشت ویژه اى است که ما خبر نداریم چیست که پروردگار عالم این بهشت را به خود نسبت داده است:

«وَ ادْخُلِى جَنَّتِى»[24]  اهل دل و اهل بصیرت مى گویند: این «جنّتى» غیر از «جنّات» است که در آیات دیگر قرآن کریم نیز مطرح است. تا حدى به عظمت، بزرگى، جایگاه و توجه خاصّ پروردگار به نفس آشنا شدید و دانستید که تمام عظمت این نفس در ظهور مربوط به رزق حلالِ و از جانب خدا قرارداده شده است

حب و بغض خدا نسبت به امور

از وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) روایتى را نقل مى کنم و بعد در توضیح آن، هشت رزق پاکِ الهى، ملکوتى، عرشى و معنوى نفس را از قول امام صادق (علیه السلام) بحث مى کنیم که البته هر کدام توضیحاتى دارد. امام حسین (علیه السلام) مى فرماید: من پیوسته از زبان مبارک جدّم رسول خدا (صلى الله علیه و آله) مى شنیدم که مى فرمود: «ان الله تعالى یحبّ معالى الامور و یکره سفسافها» [25] خدا امور با ارزش را دوست دارد و از برنامه هاى پست و بى ارزش متنفّر است. بخش عمده اى از این امور با ارزشى که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) مى فرماید و البته در طول بیست و سه سال توضیح دادند، درباره غذاى الهى نفس است. این غذاست که نفس را به نفس مطمئنّه، راضیه و مرضیه تبدیل مى کند.

حال این هشت موردى که پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) بیان مى کنند و تمام آنها در ارتباط با نفس است را عنایت کنید. کدام روانشناس و روانکاو مى خواهد ما را این گونه تغذیه کند؟ دانش روانشناسى و روانکاوى در اروپا و آمریکا غوغا مى کند، ولى آدم نمى سازد، بلکه روز به روز جامعه غرب دارد وضع بدترى پیدا مى کند.

در حالى که علوم در آنجا گسترده تر مى شود و افراد درس خوانده در آنجا بیشتر و دانشگاه ها عریض و طویل تر مى شوند و روانکاوى و روانشناسى در آنجا مانند دریا موج مى زند. تنها براى روانکاوى کودک، شصت کیلومتر از کودکان مختلف فیلم گرفته اند، ولى همین کودکان وقتى جوان و جوانان متوسط و متوسطها پیر مى شوند، باز اهل هر فساد و فسقى هستند.

هشت خصلت براى محبوبیت نفس نزد پروردگار

حال گفتار زیبا و ملکوتى رسول خدا (صلى الله علیه و آله) را ببینید:  «اذا احبّ الله عبداً ألهمه العمل بثمان خصال»[26] چقدر عالى است. براى تغذیه نفس که پاک بار بیاید و ساخته شود تا به نفس مطمئنّه، راضیه و مرضیه تبدیل شود. مى فرماید: زمانى که خدا به بنده اى عشق بورزد. چه زمانى خدا به بنده اش عشق مى ورزد؟

زمانى که عبد، شایستگى خود را نسبت به ظهور عشق خدا نشان دهد؛ یعنى حرکتى را به جانب پاکى شروع کند که این حرکت و تصمیم براى پاکى و سلامت نفس، حوزه ظهور عشق حضرت حق به عبد است.

وجود مقدس او، عبد را به هشت واقعیت هدایت مى کند؛ یعنى به قلبش مى اندازد که این هشت واقعیت را بفهمد، علاقه پیدا کند و به اجرا درآورد. این مجموعه را توفیق الهى مى گویند، اما اگر تصمیم بگیرد و حرکت کند.

در حرم حضرت رضا (علیه السلام) جملات آخر زیارت را مى خواندم که جوانى کنارم نشست، من چون آخر زیارت بود، نگاه نکردم ببینم کیست. بعد از این که زیارتم تمام شد، دیدم روحانى نورانى قابل توجهى است. به من گفت: من اولین بار است که با شما رو به رو مى شوم. من مى خواهم در ارتباط با خودم مطلبى را براى شما بگویم. گفت: اگر اینجا بیننده اى نبود، پیراهنم را درمى آوردم، بدنم را به شما نشان مى دادم. از زیر گلو تا روى شکم و پشت بدنم، تمام خالکوبى شده است. این را به شما مى گویم که بدانید من قبل از این که روحانى بشوم، چه کاره بودم. گفت: ده سال مردم محل و نیروى انتظامى از دست من در امان نبودند. چاقو مى کشیدم، خنجر مى زدم، از دیوار مردم بالا مى رفتم، باج مى گرفتم، کتک مى زدم، عربده مى کشیدم. اما چند سال قبل، در اوج شرارت، من و دوستم، تصمیم گرفتیم که در بالاترین شب احیاء، که شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان است، در مجلس شما شرکت کنیم. گفت: ما به مراسم شما آمدیم، وقتى احیا تمام شد، دو نفرى برگشتیم، اما چشم ما از اشک به ما مهلت نمى داد. تا صبح را بیدار ماندیم. بعد از بیست سال، اولین بارى بود که صبح نماز را خواندیم و روزه گرفتیم، اما در حرم حضرت رضا (علیه السلام) بگویم که تمام نمازهاى نخوانده را خواندیم و تمام روزه هایى را که خورده بودیم، گرفتیم؛ یعنى در عبادت ظاهراً بدهکار نیستیم. آن جاهایى که باید مى رفتیم که حلالیت بطلبیم، رفتیم و از مردم حلالیت طلبیدیم. بعد دو نفرى با هم آمدیم طلبه شدیم و در قم درس خارج فقه مى خوانیم. ماه رمضان، محرم و صفر در عین این که در درون خود شرمنده ایم، به تبلیغ مى رویم و اگر منبر ما اثرى دارد، از خداست. «از تو حرکت، از خدا برکت». تصمیم بگیرى که به طرف پاکى بروى، معشوق خدا مى شوى: «اذا احبّ الله عبداً ألهمه العمل بثمان خصال»[27]

من این هشت خصلت را مى شمارم.

1-چشم پوشى از حرام

این اولى چقدر عامل پاکى و پاک ماندن و با ارزش است که پروردگار عالم مخصوصاً در سوره نور آورده، چون مى شد آیه را در سوره دیگرى ببرد، اما در سوره اى که به نام نور است آورده؛ یعنى این اولى، نورساز است:  «غضّ البصر عن المحارم»[28]  فروانداختن چشم از نگاه به ناموس دیگران. معلوم است که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) مى دانند که زنان همگى با حجاب قرآن بیرون نمى آیند، چون اگر با حجاب بیایند که نگاهها کمتر از این مى شد.

خدا در قرآن مجید به زنان مى گوید: وقتى مى خواهید بیرون بروید، از نظر پوشش لباس به گونه اى بروید که شناخته نشوید که جوان، زیبا، متوسط، شوهر کرده هستید، یا نه؟   «أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ»[29]    یعنى شناخته نشوید.

ولى همه انسانها که با قرآن رفیق نیستند. حتى دلشان براى خودشان و شوهرانشان نسوخته است که زیبایى آنها را فقط شوهر بهره ببرد، این زیبایى را مقابل چشم همگان مى آورند.

پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) مى دانند که بعضى ها با مو و روى باز بیرون مى آیند، ولى به آن کسى که مى خواهد نفس پاک پیدا کند مى فرماید: چشم چران نباشد.

خدا نیز روى این مسأله نظر دارد. سوره نور را ببینید. آدم وقتى نبیند، نمى خواهد، اما وقتى ببیند و بخواهد و فراهم نشود، دچار اضطراب، ضعف اعصاب، درد قلب، افکار آلوده و نیت هاى پلید خواهد شد. تصویر آن زیبا در نفس او سال ها باقى مى ماند و دائم با این تصویر در گناه قرار مى گیرد و نسبت به نفس تخریب عظیمى است که نفس را به نفس شریره و خبیثه تبدیل مى کند.

همان تعبیرهایى که ملّاصدرا از نفس دارند.

ز دست دیده و دل هر دو فریاد     که هرچه دیده بیند، دل کند یاد

بسازم خنجرى نیشش ز فولاد     زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

چون بعدها نگاه، در زمان هیجان شهوت و در خلوت، پاکى دختر و پسر را به باد مى دهد، بعد آن وقت عزاى شوهردادن دختر مى ماند که به چه کسى شوهرش بدهند و با آن پسر خیانت کرده چه کنند؟ تمام این ها بخاطر دیدن است.

هفت صفت لازم دیگر براى کسب نفس پاک

بعد حضرت (صلى الله علیه و آله) مى فرماید: «و الخوف من الله جلّ ذِکْرُه و الحیاء والحلف»[30]  که در اینجا مرحوم شیخ بهایى در کتاب با عظمت «اربعین» ده مسأله را مطرح مى کنند که بسیار جالب است. «و الصبر و الامانه و الصدق و السخاء»[31]  این ها خوراک نفس است که اگر به نفس خورانده شود، نفس ما مانند نفس سیدالشهداء (علیه السلام) مى شود.

حجت الاسلام والمسلمین انصاریان

[1]. شمس ، آیه 1

[2]. شمس ، آیه2

[3]. شمس ، آیه3

[4]. شمس ، آیه4

[5]. فجر ، آیه 2

[6]. شمس ، آیه3

[7]. شمس ، آیه5

[8]. شمس ، آیه6

[9]. شمس ، آیه7

[10]. شمس ، آیه8

[11]. اعراف ، آیه 26

[12]. فجر ، آیه 28

[13]. فجر ، آیه 27

[14]. فجر ، آیه 27 و 28

[15]. فجر ، آیه 27 و 28 و 29 و 30

[16]. بقره ، آیه 156

[17]. فجر ، آیه 27 و28

[18]. فجر ، آیه 28

[19].توبه ، آیه 49

[20]. فجر ، آیه 28

[21]. فجر ، آیه 29

[22]. فجر ، آیه 30

[23]. تحریم ، آیه 8

[24]. فجر ، آیه 30

[25]. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید / ج 18 / ص : 128

[26]. معدن الجواهر و ریاضه الخواطر / ص : 63

[27]. همان

[28]. همان

[29]. احزاب ، آیه 59

[30]. معدن الجواهر و ریاضه الخواطر / ص : 63

[31]. همان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید