نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد
دعای روز بیست و یکم
اَللّهُمَّ اجْعَلْ لى فیهِ اِلى مَرْضاتِکَ دَلیلاً وَلا تَجْعَلْ لِلشَّیْطانِ فیهِ عَلَىَّ سَبیلاً وَاجْعَلِ الْجَنَّهَ لى مَنْزِلاً وَمَقیلاً یا قاضِىَ حَواَّئِجِ الطّالِبینَ
خدایا برایم در این ماه دلیلى به موجبات خوشنودى خود مقرر فرما و راهى براى تسلط شیطان بر من باقى مگذار و بهشت را منزل و آسایشگاهم قرار ده اى برآرنده حاجات جویندگان
منبع: مفاتیح الجنان
زلال وحی
تفسیر سوره قدر(قسمت اول)
سوره قدر مکى است و پنج آیه دارد
سوره قدر آیات 1 – 5
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ * لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ *
تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ * .
ترجمه آیات
به نام خداوند رحمان و رحیم.ما این قرآن عظیم الشان را(که رحمت واسع و حکمت جامع است) در شب قدر نازل کردیم(1).
و تو چه مىدانى شب قدر چیست؟(2).
شب قدر(در مقام و مرتبه)از هزار ماه بهتر و بالاتر است(3).
در این شب فرشتگان و روح(یعنى جبرئیل)به اذن خدا از هر فرمان(و دستور الهى و سرنوشتخلق) نازل مىشوند(4).
این شب رحمت و سلامت و تهنیت است تا صبحگاه(5).
بیان آیات
این سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان مىکند، و آن شب را تعظیم نموده از هزار ماه بالاتر مىداند، چون در آن شب ملائکه و روح نازل مىشوند، و این سوره، هم احتمال مکى بودن را دارد، و هم مىتواند مدنى باشد، و روایاتى که درباره سبب نزول آن از امامان اهل بیت (علیهم السلام) و از دیگران رسیده خالى از تایید مدنى بودن آن نیست، و آن روایاتى است که دلالت دارد بر اینکه این سوره بعد از خوابى بود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)دید، و آن خواب این بود که دید بنى امیه بر منبر او بالا مىروند، و سخت اندوهناک شد، و خداى تعالى براى تسلیتش این سوره را نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومتبنى امیه است).
“انا انزلناه فى لیله القدر”
ضمیر در”انزلناه”به قرآن برمىگردد، و ظاهرش این است که: مىخواهد بفرماید همه قرآن را در شب قدر نازل کرده، نه بعضى از آیات آن را، مؤیدش هم این است که تعبیر به انزال کرده، که ظاهر در اعتبار یکپارچگى است، نه تنزیل که ظاهر در نازل کردن تدریجى است.
و در معناى آیه مورد بحث آیه زیر است که مىفرماید: “و الکتاب المبین انا انزلناه فى لیله مبارکه” (1) ، که صریحا فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده، چون ظاهرش این است که نخستسوگند به همه کتاب خورده، بعد فرموده این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم، در یک شب و یکپارچه نازل کردیم.
پس مدلول آیات این مىشود که قرآن کریم دو جور نازل شده، یکى یکپارچه در یک شب معین، و یکى هم به تدریج در طول بیست و سه سال نبوت که آیه شریفه”و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا” (2) ، نزول تدریجى آن را بیان مىکند، و همچنین آیه زیر که مىفرماید: “و قال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جمله واحده کذلک لنثبتبه فؤادک و رتلناه ترتیلا” (3) .
و بنا بر این، دیگر نباید به گفته بعضى (4) اعتنا کرد که گفتهاند: معناى آیه”انزلناه” این است که شروع به انزال آن کردیم، و منظور از انزال هم انزال چند آیه از قرآن است، که در آن شب یکباره نازل شد نه همه آن.
و در کلام خداى تعالى آیهاى که بیان کند لیله مذکور چه شبى بوده دیده نمىشود بجز آیه”شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن” (5) که مىفرماید: قرآن یکپارچه در ماه رمضان نازل شده، و با انضمام آن به آیه مورد بحث معلوم مىشود شب قدر یکى از شبهاى ماه رمضان است، و اما اینکه کدامیک از شبهاى آن است در قرآن چیزى که بر آن دلالت کند نیامده، تنها از اخبار استفاده مىشود، که ان شاء الله در بحث روایتى آینده بعضى از آنها از نظر خواننده مىگذرد.
در این سوره آن شبى که قرآن نازل شده را شب قدر نامیده، و ظاهرا مراد از قدر تقدیر و اندازهگیرى است، پس شب قدر شب اندازهگیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مىکند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل را مقدر مىسازد، آیه سوره دخان هم که در وصف شب قدر استبر این معنا دلالت دارد: “فیها یفرق کل امر حکیم امرا من عندنا انا کنا مرسلین رحمه من ربک” (6) ، چون”فرق”، به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است، و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعهاى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازهگیرى مشخص سازند.
و از این استفاده مىشود که شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى که قرآن در آن شبش نازل شد نیست، بلکه با تکرر سنوات، آن شب هم مکرر مىشود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، که در آن شب امور سال آینده تا شب قدر سال بعد اندازه گیرى و مقدر مىشود.
براى اینکه این فرض امکان دارد که در یکى از شبهاى قدر چهارده قرن گذشته قرآن یکپارچه نازل شده باشد، ولى این فرض معنا ندارد که در آن شب حوادث تمامى قرون گذشته و آینده تعیین گردد. علاوه بر این، کلمه”یفرق”به خاطر اینکه فعل مضارع است استمرار را مىرساند، در سوره مورد بحث هم که فرموده: “شب قدر از هزار ماه بهتر است”و نیز فرموده: “ملائکه در آن شب نازل مىشوند”مؤید این معنا است.
پس وجهى براى تفسیر زیر نیست که بعضى (7) کرده و گفتهاند: شب قدر در تمام دهر فقط یک شب بود، و آن شبى بود که قرآن در آن نازل گردید، و دیگر تکرار نمىشود.و همچنین تفسیر دیگرى که بعضى (8) کرده و گفتهاند: تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) زنده بود شب قدر در هر سال تکرار مىشد، و بعد از رحلت آن جناب خدا شب قدر را هم از بین برد.و نیز سخن آن مفسر (9) دیگر که گفته: شب قدر تنها یک شب معین در تمام سال است نه در ماه رمضان.و نیز سخن آن مفسر (10) دیگر که گفته: شب قدر شبى است در تمام سال، ولى در هر سال یک شب نامعلومى است، در سال بعثت در ماه رمضان بوده در سالهاى دیگر در ماههاى دیگر، مثلا شعبان یا ذى القعده واقع مىشود، هیچ یک از این اقوال درست نیست.
بعضى (11) دیگر گفتهاند: کلمه”قدر”به معناى منزلت است، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامى بوده که به مقام و منزلت آن شب داشته، و یا عنایتى که به عبادت متعبدین در آن شب داشته.
بعضى (12) دیگر گفتهاند: کلمه”قدر”به معناى ضیق و تنگى است، و شب قدر را بدان جهت قدر خواندهاند که زمین با نزول ملائکه تنگ مىگردد.و این دو وجه به طورى که ملاحظه مىکنید چنگى به دل نمىزند.
پس حاصل آیات مورد بحثبه طورى که ملاحظه کردید این شد که شب قدر بعینه یکى از شبهاى ماه مبارک رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احکام مىشود، البته منظورمان” احکام”از جهت اندازهگیرى است، خواهید گفت پس هیچ امرى از آن صورت که در شب قدر تقدیر شده باشد در جاى خودش با هیچ عاملى دگرگون نمىشود؟ در پاسخ مىگوییم: نه، هیچ منافاتى ندارد که در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى دیگر محقق شود، چون کیفیت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدیر، امرى دیگر است، همچنان که هیچ منافاتى ندارد که حوادث در لوح محفوظ معین شده باشد، ولى مشیت الهى آن را تغییر دهد، همچنان که در قرآن کریم آمده: ” یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب” (13) .
علاوه بر این، استحکام امور به حسب تحققش مراتبى دارد، بعضى از امور شرایط تحققش موجود است، و بعضىها ناقص است، و احتمال دارد که در شب قدر بعضى از مراتب احکام تقدیر بشود، و بعضى دیگرش به وقت دیگر موکول گردد، اما آنچه از روایات بر مىآید و به زودى روایاتش از نظر خواننده خواهد گذشتبا این وجه سازگار نیست.
پی نوشت :
1- سوگند به کتاب مبین، ما آن را در شبى مبارک نازل کردیم.سوره دخان، آیه 3.
2- ما قرآنى بر تو نازل کردیم که به صورت آیات جدا از هم مىباشد، تا آن را تدریجا و با آرامش بر مردم بخوانى.و به طور قطع این قرآن را ما نازل کردیم.سوره اسراء، آیه 106.
3- آنانکه کافر شدند گفتند: چرا قرآن یکباره بر او نازل نشد، بله یکباره نازل نکردیم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشیم، و بدین منظور آیه آیهاش کردیم.سوره فرقان، آیه 32.
4- مجمع البیان، ج 10، ص 518.
5- سوره بقره، آیه 185.
6- در آن شب هر حادثهاى که باید واقع شود خصوصیاتش مشخص و محدود مىگردد، این امرى ستخلف ناپذیر، امرى است از ناحیه ما که این ماییم فرستنده رحمتى از ناحیه پروردگارت.سوره دخان، آیه 6.
7- تفسیر قرطبى، ج 20، ص 135.
8- مجمع البیان، ج 10، ص 518.
9- تفسیر قرطبى، ج 20، ص 135.
10- روح المعانى، ج 30، ص 190.
11 و 12- مجمع البیان، ج 10، ص 518.
13- خدا هر چه را که از مقدرات بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مىکند، و کتاب تغییر ناپذیر نزد او است.سوره رعد، آیه 39.
منبع: تفسیر المیزان جلد 20 ، علامه سید محمد حسین طباطبائى (رحمت الله علیه)
کلام نور
فلسفه ی فروع دین در کلام گهربار حضرت زهرا (علیه السلام)
خداوند متعال:
ایمان را برای پاک کردن شما از شرک
نیکی به پدر و مادر را برای دوری از عذاب الهی
نماز را برای دوری شما از تکبر
وصله ی ارحام را برای فزونی خویشاوند
زکات را برای پاک کردن جان و فراوانی روزی
قصاص را برای حفظ خون انسان ها
روزه را برای تحقق اخلاص
وفای به نذر را برای آمرزش الهی
حج را برای تقویت دین
رعایت کیل و وزن در معادلات را برای درمان کم فروشی
عدل را برای استواری دل ها
نهی از شراب خواری را برای پاکیزه ماندن از پلیدی ها
اطاعت از اهل بیت را برای نظم یافتن امت اسلام
دوری از تهمت ناموسی را برای محفوظ ماندن از لعنت الهی
امامت را برای ایمن ماندن از تفرقه
ترک دزدی را برای تحقق عفت و پاکدامنی
جهاد را برای عزت اسلام
و حرمت شرک را برای اخلاص در توحید و بندگی
صبر را برای به دست آوردن پاداش
امر به معروف را برای مصالح اجتماعی عموم مردم قرار داد.
(فاتقوا الله حق تقاته و لاتموتن الا و انتم مسلمون) پس از خدا آن گونه که شایسته است بترسید، و از دنیا نروید مگر آن که مسلمان باشید.(1)
(و اطیعو الله فیما امرکم به و نهاکم عنه فانه انما یخشی الله من عباده العلماء) خدا را در آنچه که امر یا نهی کرده اطاعت نمایید، که همانا فقط دانشمندان از خدا می ترسند.(2)
پی نوشت :
1- سوره ی آل عمران، آیه ی 102.
2- سوره ی فاطر، آیه ی 28.
منبع: فرازی از خطبه ی حضرت فاطمه ی زهرا (علیه السلام) بحارالانوار ج43، ص 158.
شیعه واقعی
قال الامام علی (علیه السلام): شیعتنا المتباذلون فی ولایتنا؛
شیعیان ما در راه ولایت ما اهل بذل و بخشش هستند. (1)
قال الامام زین العابدین (علیه السلام): ان ابغض الناس الی الله عزوجل من یقتدی بسنه امام و لا یقتدی بأعماله؛
مبغوض ترین مردم نزد خداوند عزوجل کسی است که ادعای پیروی از امامی را دارد ولی در عمل به او اقتدا نمی کند.(2)
قال الامام الباقر(علیه السلام): ما شیعتنا الا من اتقی الله و اطاعه؛
شیعه ما نیست، جز آن کسی که از خدا پروا کند و مطیع او باشد. (3)
قال الامام الصادق (علیه السلام):لیس من شیعتنا من قال بلسانه و خالفنا فی اعمالنا و آثارنا و لکن شیعتنا من وافقنا بلسانه و قلبه واتبع آثارنا و عمل باعمالنا؛
کسی که با زبان مدعی پیروی از ماست و درعمل و نحوه ی زندگی با ما مخالفت می کند، شیعه ی ما نیست. شیعه ی ما کسی است که با زبان و دل با ما همراه است و دنبال ما حرکت می کند در عمل از ما پیروی می نماید. (4)
پی نوشت :
1- اصول کافی، ج2، ص 236.
2- بحارالانوار، ج71، ص 178.
3- اصول کافی، ج2، ص 74.
4- بحارالانوار، ج6، ص 164.
حکمت های شگرف
حکمت 241نهج البلاغه: آینده دردناک ستمکاران (سیاسى)
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] یَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند : روزى که ستمدیده از ستمکار انتقام کشد، سخت تر از روزى است که ستمکار بر او ستم روا مى داشت.
حکمت 242: ارزش ترس از خداوند(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ وَ اجْعَلْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ سِتْراً وَ إِنْ رَقَّ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : از خدا بترس هر چند اندک ؛ و میان خود و خدا پرده اى قرار ده هر چند نازک!.
حکمت 243 : روش صحیح پاسخگویى(علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِیَ الصَّوَابُ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : هر گاه پاسخ ها همانند و زیاد شد ، پاسخ درست پنهان گردد.
حکمت 244: مسئولیت نعمت هاى الهى(اعتقادى،اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ لِلَّهِ فِى کُلِّ نِعْمَهٍ حَقّاً فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا وَ مَنْ قَصَّرَ فِیهِ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : خدا را در هر نعمتى حقّى است، هر کس آن را بپردازد ، فزونى یابد، و آن کس که نپردازد و کوتاهى کند، در خطر نابودى قرار گیرد.
حکمت 245 : کاستى قدرت و کنترل شهوت (اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا کَثُرَتِ الْمَقْدِرَهُ قَلَّتِ الشَّهْوَهُ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : هنگامى که توانایى فزونى یابد، شهوت کاستى گیرد.
حکمت 246: هشدار از پْشت کردن نعمت ها (معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ فَمَا کُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُودٍ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : از فرار نعمت ها بپرهیزید ، زیرا هر گریخته اى باز نمى گردد.
حکمت 247 : ره آورد سخاوت (اقتصادى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْکَرَمُ أَعْطَفُ مِنَ الرَّحِمِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : بخشش بیش از خویشاوندى محبت مى آورد.
حکمت 248: تقویت خوش بینى ها(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ ظَنَّ بِکَ خَیْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : چون کسى به تو گمان نیک بْرد ، خوشبینى او را تصدیق کن.
حکمت 249: بهترین عمل ها(اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أَکْرَهْتَ نَفْسَکَ عَلَیْهِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : بهترین کارها آن است که با ناخشنودى در انجام آن بکوشی.
حکمت 250: خداشناسى در حوادث روزگار (اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : خدا را از سْست شدن اراده هاى قوى ، گشوده شدن گره هاى دشوار ، و درهم شکسته شدن تصمیم ها ، شناختم.
حکمت 251: تلخى ها و شیرینى هاى دنیا و آخرت (اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَرَارَهُ الدُّنْیَا حَلَاوَهُ الْآخِرَهِ وَ حَلَاوَهُ الدُّنْیَا مَرَارَهُ الْآخِرَهِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : تلخکامى دنیا، شیرینى آخرت، و شیرینى دنیاى حرام، تلخى آخرت است.
حکمت 252 : فسلفه احکام الهى (اخلاقى،اجتماعى،اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاهَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ وَ الزَّکَاهَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّیَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ تَقْرِبَهً لِلدِّینِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَهً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ وَ صِلَهَ الرَّحِمِ مَنْمَاهً لِلْعَدَدِ وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ وَ إِقَامَهَ الْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ وَ تَرْکَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصِیناً لِلْعَقْلِ وَ مُجَانَبَهَ السَّرِقَهِ إِیجَاباً لِلْعِفَّهِ وَ تَرْکَ الزِّنَى تَحْصِیناً لِلنَّسَبِ وَ تَرْکَ اللِّوَاطِ تَکْثِیراً لِلنَّسْلِ وَ الشَّهَادَاتِ اسْتِظْهَاراً عَلَى الْمُجَاحَدَاتِ وَ تَرْکَ الْکَذِبِ تَشْرِیفاً لِلصِّدْقِ وَ السَّلَامَ أَمَاناً مِنَ الْمَخَاوِفِ وَ الْأَمَانَهَ نِظَاماً لِلْأُمَّهِ وَ الطَّاعَهَ تَعْظِیماً لِلْإِمَامَهِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : خدا “ایمان” را براى پاکسازى دل از شرک ، و “نماز” را براى پاک بودن از کبر و خودپسندى و “زکات” را عامل فزونى روزی، و “روزه” را براى آزمودن اخلاص بندگان ، و “حج” را براى نزدیکى و همبستگى مسلمانان ، و “جهاد” را براى عزت اسلام، و “امر به معروف” را براى اصلاح توده هاى ناآگاه ، و “نهى از منکر” را براى بازداشتن بى خردان از زشتى ها ، “صله رحم” را براى فراوانى خویشاوندان ، و “قصاص” را براى پاسدارى از خون ها، و اجراى “حدود” را براى تحقق عفّت ، و ترک “زنا” را براى سلامت نسل آدمى ، و ترک “لواط” را براى فزونى فرزندان ، و “گواهى دادن” را براى به دست آوردن حقوق انکار شده ، و ترک “دروغ” را براى حرمت نگهداشتن راستى ، و “سلام” کردن را براى امنیت از ترس ها، و “امامت” را براى سازمان یافتن امور امت، و “فرمانبردارى از امام” را براى بزرگداشت مقام رهبری، واجب کرد.
منبع: نهج البلاغه
عزیزآل یاسین
حکومت قرآنی
حکومتی که امام زمان (علیه السلام) بر اساس قرآن کریم بنا می دارند، همه ی قوانین، برنامه ها و فعالیت ها حول قرآن کریم می باشد برای تحقق این مهم حضرت مهدی (علیه السلام) به احیاء قرآن و هدایت آراء و اندیشه ها به سمت قرآن می پردازند.
حضرت امام علی (علیه السلام) در ارتباط با احیاگری قرآن توسط حضرت مهدی (علیه السلام) و نقشی که این احیاگری در حکومت قرآنی جامعه ی عصر ظهور دارد، فرموده اند: « امام مهدی (علیه السلام) هواهای نفسانی را به متابعت هدایت الهی باز می گرداند، در روزگاری که هدایت الهی را به متابعت هواهای نفسانی در آورده باشند و آراء و اندیشه ها را تابع قرآن می گرداند.» (1)
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) در این باره فرموده اند: حضرت مهدی (علیه السلام) با نشانه ها و نورانیت و بیان ویژه ای در مکه ظهور می کند، پس هنگامی که نماز عشایش پایان یافت با صدای بلند خطبه می خواند و این چنین می گوید: « ای مردم، خداوند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مبعوث و قرآن را نازل کرد از شما می خواهم که به هیچ وجه شرک نورزید و پیوسته در اطاعت از خدا و رسولش بکوشید و بدانچه قرآن مورد توجه قرار داده توجه داشته و زنده نگه دارید و ازآنچه که قرآن از آن روی گردان است بر کنار بوده و از بین ببرید و یار و یاور هدایت آوران باشید. من شما را به خدا و رسول خدا و عمل به قرآن کریم و از بین بردن باطل و زنده نگه داری حق دعوت می کنم.» (2)
همچنین حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) درباره ی فرهنگ قرآن آموزی در عصر ظهور فرموده اند: « آنگاه که مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور می کند خیمه هایی جهت آموزش و فراگیری قرآ برای مردم بر پا می دارد. (3)
پی نوشت :
1- نهج البلاغه، خطبه ی 138.
2- روضه الکافی، ج2، ص 145.
3- نورالثقلین، ج5، ص27.
مواعظ جاوید
حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه ) طی نامه ای در تاریخ 8/2/ 1361 خطاب به فرزندشان حاج سید احمد خمینی (رحمت الله علیه) این چنین می فرمایند: پسرم! دعاها و مناجات هایی که از ائمه ی معصومین علهیم السلام به ما رسیده است، بزرگ ترین راهنمای آشنایی با خداند متعال است. و بالاترین راه گشای عبودیت و رابطه ی بین حضرت حق و خلق است و مشتمل بر معارف الهی و وسیله ی انس با اوست و ره آورد خاندان وحی است و نمونه ای از حال اصحاب قلوب و ارباب سلوک است و (مواظب باش که) وسوسه های بی خبران تو را از تمسک به آن ها، و از انس با آن ها غافل نکند.
… پسرم! اکنون با تو که جوانی صبحت می کنم. باید توجه کنی که برای جوانان، توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است. روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران، حب نفس و حب دنیا است، در جوان نیست. جوان می تواند با آسانی نسبی خود را ازشر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع می شوند، پیران نمی شوند. جوانان متوجه باشند وگول وسوسه های نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان می تواند اطمینان حاصل کند که به پیری می رسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تر است.
پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی، خود را اصلاح کن.
منبع: وعده ی دیدار، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) نامه ی 8/2/61.
در محضر ولایت
برکات عجیب در ماه مبارک رمضان
ماه رمضان، ماه پُربرکتى است و داراى ابعاد گوناگونى مىباشد. معارفى که در این ماه راجع به قرآن و دعا و ذکر و نماز و مسایل مختلف دینى براى ذهن مسلمین است و در همه جاى دنیا مطرح مىشود و مسلمان در این ماه این توفیق را پیدا مىکند که به این مسایل بپردازد – چه عملاً و چه اعتقاداً – به طور معمول در هیچ ماه دیگرى چنین توفیقى دست نمىدهد.
برکات عجیبى در این ماه وجود دارد. من در فهرست مسایلى که مناسب با این ماه است، تأمل مىکردم، دیدم که این ماه، ماه دعاهاى گوناگون، با مضامین گوناگون است. … انس با قرآن، آشنایى با معارف قرآنى، حفظ کردن قرآن، تکرار کردن قرآن هم که خودش مقولهیى جداگانه و دریایى عظیم است. سایر موارد هم همینطور است.
توجه به زندگى امیرالمؤمنین، یکى از برکات ماه رمضان
یکى از موضوعاتى که حقیقتاً از برکات این ماه است، توجه به زندگى امیرالمؤمنین و مولىالمتقین، علىبنابىطالب(علیهالصّلاهوالسّلام) است. ما هیچوقت اینقدر توفیق پیدا نمىکنیم که به زندگى امیرالمؤمنین دقیق بشویم و مفاهیم مختلف و ابعاد عظیم این زندگى را مورد مطالعه قرار بدهیم. نه مردم معمولى، نه گویندگان و بخصوص مسئولان کشور اسلامى – که امروز بیش از همه به این مطالعه و شناخت احتیاج دارند – این فرصت را در ماههاى دیگر کمتر به دست مىآورند. هر کس هر مسئولیتى دارد – از بالا تا پایین – احتیاج دارد که با زندگى امیرالمؤمنین و ابعاد و ریزهکاری هاى آن آشنا بشود.
منبع: فرازی از سخنرانى در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیستونهم ماه مبارک رمضان) 26/1/1370
غدیر و جامعیت اسلام
مسأله ی «غدیر» یک مساله ی تاریخی صرف نیست؛ نشانه ای از جامعیت اسلام است. اگر نبی مکرم – که در طول ده سال، یک جامعه ی بدوی آلوده به تعصبات و خرافات را با آن مجاهدت های عظیمی که آن بزرگوار انجام دادند و به کمک اصحاب با وفایش به یک جامعه ی مترقی اسلامی تبدیل کردند – برای بعد از این ده سال، فکری نکرده بودند و نقشه ای در اختیار امت نگذاشته بودند، این کار ناتمام بود. این که در آیه ی مبارکه ی سوره ی مائده می فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» تصریح به همین معناست که این نعمت – نعمت اسلام، نعمت هدایت نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعه بشریت – آن وقتی تمام می شد که نقشه ی راه برای بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم معین باشد؛ این یک امر طبیعی است. این کار را پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر انحام دادند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را که از لحاظ شخصیت ایمانی، چه شخصیت اخلاقی، چه انقلابی و نظامی، چه شخصیت رفتاری با اقشار مختلف افراد- یک فرد ممتاز و منحصر به فردی بودند، منصوب کردند و مردم را به تبعیت از او موظف کردند.
منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در عید سعید غدیر 18/10/85.
اهمیت مطالعه و کتاب خوانی
کتاب، دروازه ای به سوی جهان گسترده ی دانش و معرفت است و کتاب خود، یکی از بهترین ابزارهای کمال بشری است… کسی که با این دنیای زیبا و زندگی بخش –دنیای بزرگ- ارتباط ندارد، بی شک از مهم ترین دستاورد انسانی و نیز از بیشترین معارف الهی و بشری محروم است. برای یک ملت، خسارت بزرگی است که افراد آن با کتاب سروکار نداشته باشند؛ و برای یک فرد، توفیق عظمیم است که با کتاب مأنوس و همواره در حال بهره گیری از آن – یعنی آموختن چیزهای تازه- باشد…
جوانان و پدران و مادران و به خصوص بچه ها، باید با کتاب انس پیدا کنند؛ این کار می شود. اگر پدر و مادر کتابخوان باشند، به احتمال زیاد بچه ها کتابخوان خواهند شد.(1)
باید پدران و مادران، بچه ها را از اول با کتاب محشور و مأنوس بکنند. حتی باید بچه های کوچک با کتاب انس پیدا کنند. (3)
بچه هایمان را هم از اول کودکی عادت بدهیم که کتاب بخوانند؛ مثلا وقتی می خواهند بخوابند، کتاب بخوانند و بخوابند. وقتی که ایام روز فراغتی هست، یا مثلا روز جمعه ای که بازی می کنند بخشی از آن را حتما برای کتاب قرار بدهند. (3)
منابع: 1، 2، 3 : بیانات مقام معظم رهبری، درباره ی کتاب و کتابخوانی در تاریخ های 4/10/72، 26/2/74 و 21/2/72.
شمیم هدایت
برپایی شعایر الهی
میزان عظمت و منزلت هر «روز» به اندازه ی فضیلت و بزرگی صاحب آن است؛ از این روی ایامی که متعلق به اهل بیت «سلام الله علیهم) می باشد، شایسته ی والاترین تکریم ها و تعظیم هاست. در این میان، ایامی که منسوب به حضرت صدیقه ی طاهره (سلام الله علیه) می باشد، سزاوار والاترین بزرگداشت هاست چرا که فاطمه (سلام الله علیه)، مادر مهربان ائمه ی هدی (سلام الله علیهم) و بزرگ ترین بانوی جهان اسلام؛ بلکه برترین بانوی عالم است. آری به فرموده ی ذریه ی فاطمه (مقام معظم رهبری)، تجلیل ازمقام فاطمه (سلام الله علیها)؛ تکریم ایمان، تقوا، علم، ادب، شجاعت، ایثار، شهادت و در یک کلام مکارم اخلاق است؛ مکارم اخلاقی که پدر بزرگوار آن بانو برای اتمام آن مبعوث شدند.
برپایی مراسم جشن و سرور در ایام ولادت اهل بیت (سلام الله علیهم) و نیز تشکیل محفل های سوگواری در ایام شهادت آن بزرگواران از جمله شایر الهی است که تعظیم و بزرگداشت آن، هم نشانه ی پاکی و تقوای قلب است و هم تثبیت کننده ی آن: «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب؛ هر که نشانه های خداوند را بزرگ بدارد، آن از تقوا و پرهیزکاری دل هاست.» (1)
پی نوشت
1- سوره ی حج، آیه ی 32.
منبع: جامی از زلال کوثر، حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت برکاته) ص 49.
نکته های ناب
در حدیث دیگران
حضرت علی (علیه السلام) از زبان خلیفه ی اول: ابوبکر بارها به برتری و فضیلت علی (علیه السلام) برخود و دیگر صحابه اعتراف کرده است؛ از جمله: من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: احدی از صر اط نمی گذرد مگر آن که از علی (علیه السلام) جواز عبور داشته باشد.(1)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:منزلت و مقام علی (علیه السلام) برای من مانند منزلت و مقام من است برای خدا.(2)
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند:نگاه کردن به صورت علی (علیه السلام) عبادت است.(3)
حضرت علی (علیه السلام) از زبان خلیفه ی دوم:خلیفه ی دوم نیزدر موارد بسیاری بر فضیلت امیر مؤمنان (علیه السلام) تصریح کرده است؛ از جمله : ازپیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: دوستی علی (علیه السلام) باعث نجات از جهنم است.(4)
اگر علی (علیه السلام) نبود،عمر هلاک می شد.(5)(اودر70بار این جمله را گفته است)
اگر علی (علیه السلام) نبود مفتضح می شدم.اگرآسمان های هفت گانه را در یک کفه ی ترازو بگذارند و ایمان علی (علیه السلام) را در کفه ی دیگر، ایمان علی (علیه السلام) از آن سنگین تر است.(6)
اگرشمشیر علی (علیه السلام) نبود، اسلام استوار نمی گشت.ما در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) چنان می نگریستیم که گویی بر ستاره ی آسمان نگاه می کردیم.
یا علی (علیه السلام)! هر مشکلی که تو درآن داوری نکنی،فرخنده و مبارک مباد!(7)
پی نوشت :
(1)و(2) ریاحین الشریعه،ج5،ص48
(3)بحارالانوار،ج38،ص198
(4)بحارالانوار،ج39،ص258
(5)المستجار من الکتاب الارشاد،علمه حلی،ص47
(6)شواهد التنزیل ج1،ص416
(7)صوت العداله الانسانیه جرج جرداق ص75
در چشمه سار نهج البلاغه
روش برخورد با دنیا
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: مردم در دنیا دو دسته اند، یکی آن کسی که در دنیا برای دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش باز داشت، بربازماندگان خویش از تهیدستی ترسان است، و از تهیدستی خویش در امان است، پس زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست می دهد. و دیگری آن که در دنیا برای آخرت کار می کند و نعمت های دنیا نیز بدون تلاش به او روی می آورد، پس بهره ی هر دو جهان را چشیده و مالک هر دو جهان می گردد، و با آبرومندی در پیشگاه خدا صبح می کند، و حاجتی را از خدا در خواست نمی کند جز آن که روا می گردد.(1)
ارزش استغفار
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: در شگفتم از کسی که می تواند استغفار کند و ناامید است.(2)
پی نوشت :
1- نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، حکمت 269.
2- نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، حکمت 87.
دل نوشته
از جنس دریا
عباس محمدی
دو شب است که ماه، بغضهایش را فرو میخورد.
سنگفرشهای کوچههای تنگ کوفه، احساس نفستنگی میکنند.
شب از ستارههای دردناکش آویزان است، بوی خون، کوفه را دچار خفقان کرده، فریاد سکوت، خواب را بر شهر حرام کرده است؛ شهری که سالهاست به بوی غربت دچار است، شهر نفرین شدهای که سالهاست دلتنگیهایش را گریه نکرده، شهری که آرزوهایش بوی نفرین میدهد؛ بوی خون میدهد و بوی دلتنگی و غربت. دو شب است که نخلستانهای کوفه، دلتنگیهایشان را بغض کردهاند تا شاید دوباره عطش ناگفتههایشان را در تشنگی چاه فریاد کنند؛ چاهی که هر شب، مظلومیت مردی خداگونه را با پرندههایی که بر دهانهاش حلقه میزدند، گریه میکرد؛ بزرگمردی که نفسهایش بوی خدا میداد.
همیشه تنهایی که پیراهن تنگ غربتش در دنیایی که وسعت بودنش را تحمل نمیکرد، میآزردش. مهربانی که هوای دورنگی و شرجی شهر، گلوگیر میشدش. آفتابی بود از جنس دریاها. دلتنگیهایش بوی اشکهای خدا را میداد و بغضهایش بوی رفتن. عدالتی که بر شانههای پیامبر صلیاللهعلیهوآله به عمر چند هزار ساله خدایان سنگی پایان داد. مسیحادمی که آسمان، آرزوی قدمهایش را داشت. بغض تلنباری که شانه هیچ دیواری تحمل گریههایش را نداشت.
دو شب است که تمام دیوارها زار میزنندش.
دو شب است که مسجد سر بر زانو زده، غصه ندیدن مردی را که هنوز دل خون غدیر، تشنه دستهای اوست که تا آخرین لحظه، دنبال دستهایی بود که برای سکههای بیتالمال به سویش دراز نشده باشد. دو شب است که محراب خون گریه میکند تنهاییاش را در آفتاب پیشانی مردی که دیگر پیشانیاش را هیچ سجدهای بوسه نخواهد داد.
بغض نشکفته
خدیجه پنجی
سه روز است که کوچهها بوی تو را نشنیدهاند.
سه روز است که نوازش گامهایت بر سر خاک نباریده.
سه روز است که نخلستانها، صدای مهربانت را حسرت به دل شدهاند.
سه روز است که چاه، بغضهای نشکفتهات را آه میکشد.
سه روز است که شهر از دلهره و درد به خود میپیچد.
آه، علی… علی… علی..!
سایبان مهربانی بیبدیل دستانت کجاست تا جانپناه یتیمان کوفه باشد؟
شانههای کوهوار حیدریات کو که همبازی یتیمان غمگین شود؟
بازوان خیبرگشایت چه شد که حق مظلوم بستاند؟
آه، علی… علی… علی..!
دلتنگ دیدار فاطمه بودی، میدانم؛ اما زود بود سایه برگیری از سر زینب علیهاالسلام .
مشتاق روی پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودی میدانم؛ اما زود بود تنهایی «دین»، بیاستواری شانههایت.
بیتاب و شیفته ملاقات پروردگار خویش بودی، باشد؛ اما هنوز انسان در ابتدای معرفت، سرگردان بود. میدانم چه به روزت گذشته.
میدانم هر روز و هر لحظه در آرزوی رفتن بودی، بعد از آن حادثه شوم نگفتنی. «انس تو به مرگ، از انس کودک به پستان مادر بیشتر بود.» «تو مانند پیامبرانی که در جوامع بشری مبعوث میشدند که گنجایش آن پیامبران را نداشتند، در زمانی ظهور کردی که زمان آنان نبود».
پسر ملجم، به ضربت شمشیری تو را رهایی داد از دنیای نامردمیها و برای دنیا، ارمغان آورد، یتیمی و شوربختی را.
آه، مولا جان!
میروی و خون جگرت را به یادگار میگذاری در سینه شیعه تا هر روز و هر لحظه به یاد غربت خانهنشینیات خون بگرید. میروی تا هر روز به یاد مظلومیت مطلق ـ شجاعترین مرد عرب ـ ضجه بزند.
تا هر روز از بیوفایی کوفه بنالد. ای اندوهستان درد! تو را دیدند و انکار کردند؛ تو را حقیقت محض را. سلامهایت را شنیدند و جوابی ندادند.
غدیر را به فراموشی نشستند و ریسمان بر دستان خداییات نهادند.
آه، علی… علی… علی..!
وای بر کوفه بعد از علی!
باران رضایی
آسوده باشید ای متولیان زراندوز کوفه!
ای شما که «از قرآن تنها قل قل عربیاش را میدانید»!
دیگر طناب عدالت علی از حلقومتان نخواهد آویخت.
دیگر برق ذوالفقار شیرمرد عرب، چشمان دنیازده تنگتان را نخواهد زد.
دیگر تازیانه عدلش بر پیکر هوسرانتان نخواهد نشست.
آسوده باشید و سکه بر سکه بگذارید خراج بیتالمال کوفه را. بنوشید و بدزدید و انبار کنید که عدالت، چهره در خاک فرو برد! اف بر شما! چه بد مردمانی بودید که مولا از جهلتان به ستوه آمده بود! میدانهای جنگ، پر بود از مردانگی او و نامردمی شما. زمستان شما را خواند؛ گفتید سرد است، بگذار کمی گرم شود.
تابستان شما را خواند، گفتید: گرم است، بگذار کمی سرد شود… به راستی که لایق نبودید حکومت عدل علی را. آسوده باشید که روح خسته علی علیهالسلام در جوار آرامش زهراست. التماس کاسههای شیر، بیجواب مانده است. اکنون چاههای شهرتان همه عزادارند و نخلستانها بیتاب. وای بر کوفه بعد از علی! وای بر تنورههای سرد بیوهزنان عرب! وای بر کوچههای بیگذر شبانه بعد از این! وای بر یتیمان کوفه!
ماه غریبستان
نسرین رامادان
تو را کدام جذبه بیبدیل به سوی خود کشید که چنین عاشقانه نگاه رنجورت را برکشیدی از خاک؟ نگاهت در افسون وصف ناکردنی کدام زیبایی مطلق فرو رفت که زلال اشکهای اشتیاقت را در واپسین لحظات، بر دیده جاری کرد؟ دهانت طعم شیرین کدام حس ناسروده را چشید که چنین شیفته و از خود بیخود شده، فریاد برآوردی «فزت و رب الکعبه»؟
ای ماه غریبستان کوفه! کودکان را ببین که کاسههای شیر در دست، سر در گریبان یتیمی فرو بردهاند و ناباورانه خسوف ماه تمامت را مینگرند. گرسنگان را ببین که چگونه سر بر خرابههای بیکسی نهاده و هایهای میگریند. صدای مویه زنان بیسرپرست کوفه را بشنو که چگونه در سوگ غریبه نانآور شبهای گرسنگیشان مرثیهخوان شدهاند. ای تجسم عدالت و ایمان! چشم از تاریکیهای این دنیا فرو بسته، رو به سمت کدام وسعت بیانتها میتازی؟ دل از چاه و نخلستانهای غربت کنده، به اشتیاق آغوش کدام پنجره روشن پرواز میکنی؟ نعلین هزارپینه از پای فکنده، پا در رکاب کدام توسن تیزپرواز به سمت ابدیت میشتابی؟
چاه، با آن همه درد که در سینهاش نهفتی، با آن همه راز که تو در گوشش گفتی، چگونه پس از تو تاب آورد؟ نخلستانها چگونه سایه بلندت را که آن گونه غریبانه بر سر چاه خم میشد، به فراموشی سپارد؟ پس از تو، اشکهای معصومانه یتیمان کوفه را نوازش کدام دست مهربان التیام میبخشد؟
پس از تو، گرد و غبار یتیمی را چه کسی از سر و روی فرزندان زهرا پاک خواهد کرد؟ پس از تو، کیست که روح عدل و داد را در کالبد بیجان امت بدمد؟ کیست که تیرهای فتنه و نفاق را از چشمهای حادثه بیرون آورد؟ کیست که تیغ ذوالفقارش، خواب از سر عمروعاصها و معاویهها برباید؟ ای ابرمرد تاریخ! هنوز طنین خطبههایت در کوچه پس کوچههای کوفه طنینانداز است. هنوز گل زخمهایت بر تن رنجور زمان نقش بسته است. هنوز فریاد حقطلبیات، در دامنههای هزارهها میپیچد و چون موسیقی غمآلودی، مظلومیت تو را فریاد میزند.
دیگر دیر شده است
روح الله شمشیری
« آن ضربت کار خود را کرد، او از میان ما میرود.» این را کودکان کوفه میگفتند؛ کودکان یتیم کوفه. اما باز با ظرفهای پر از شیر، جلوی خانه او صف کشیده بودند؛ شنیده بودند که شیر میتواند مرهمی باشد برای زخم او.
خیلی وقت پیش او را نمیشناختند و در جواب مادرانشان میگفتند: «مردی بود که بوی مهربانی میداد؛ درست مثل پدر خودمان»، با او انس پیدا کرده بودند و با او بازی میکردند؛ اما نمیدانستند کیست و چرا با آنان اینگونه است. مگر این همه مرد در کوفه نیست؟ وقتی فهمیدند که شنیدند همان وقت، امیرالمؤمنین ضربت خورده است. وقتی فهمیدند که دیدند دیگر کسی سراغ آنان نیامد؛ نه کسی خرما آورد و نه نان و نه آب و نه دست نوازشی و نه در زدن شبانهای… مردی که در محراب زخم خورده است، همان مردی است که به عبایش آویزان میشدند و از سر و کولش بالا میرفتند. حالا میفهمیدند که چرا به آنان میگفت: «از خدا بخواهید که علی را در مورد شما ببخشد».
ظرفهای شیر لبریز شده بود و کف کوچه ریخته بود؛ خیلی وقت بود که روی پا بودند؛ اما کار از اینها گذشته بود. او از میانشان رفت.
ای آسمانیترین عاشق حق!
حمزه کریم خانی
امشب، زمین نظارهگر اشکهای مهتاب است و فردا آفتاب مویه میکند، در خویش میشکند، پژمرده میشود.
امشب، زمین سیاهپوش غمی سرخ است و فردا سیل نالهها در همه سو پیداست. امشب، دل آسمان گرفته است و آرامش از همه جا رخت بربسته و فردا، توفان سهمناک حادثهای تلخ، دلهای مؤمنان خدا را سخت میلرزاند. فردا برکه دلها، سرشار از اندوه میشود و دیدگان سرخ عاشقان حق، پر از درد فراق میشود.
فردا، قاصدکها هم دیگر خبری از شادمانی و سرور زمزمه نمیکنند و همه جا و همه چیز رنگ ماتم و عزا میگیرد.
آری! این همه سوگ و ماتم در سوگ «مرتضی» است. ای آسمانیترین عاشق حق! ای که نامت از نام خداست مشتق! ای پسر خانه خدا! در نگاه تو، آفتاب میخندید، صلابت مصطفی در تو بود، عشق با تو معنا میشد، مکه از تو شرف و عزت گرفت، مدینه به تو افتخار میکرد. برکت دستان مبارکت، پایگاه توحید را از لوث بتها پاکیزه کرد و خیبر کفر را بازوان الهی تو شکست. ذوالفقار تو، ستون فقرات ایثار و عشق و ایمان را راست نگاه داشت، عطر شببو و همیشهبهار در زمین پراکند و حقیقت راه چونان پیشانی آفتاب، برفراز کرد! ای اولین مدار ایمان! ای محور حق! ای همیشه همراه خدا! شمشیری که بر تو فرود آمد، جهان را سوزاند، عشق را یتیم کرد، ایمان را به سوگ نشاند و در جان ما، درد داغ ریخت.
ای پیشوای ما! ای پدر ایثار و ایمان! ای افتخار شهادت! یاد تو، نام تو و راه تو، سبزترین گل همیشهبهار دلهای مؤمنان است.
یاد ابرار
مجاهد شریف
حضرت آیت الله محمد تقی بافقی (رحمت الله علیه) از عالمانی است که در کنار حضرت آیت الله حائری (رحمت الله علیه) در تأسیس حوزه علمیه نقش محوری ایفا کردند. ایشان که به خاطر اعتراض به بدحجابی همسر رضا خان ملعون، کتک خورده و به شهر ری تبعید گردیدند. از تشرف یافتگان به محضر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و دارای کرامات بسیار بودند این عالم مجاهد در سال 1292 هـ.ق در بافق متولد و در جمادی الاول 1365 هـ.ق در سن 73 سالگی دیده از جهان فرو بستند. در ایام تبعید ایشان در ری، هرگاه شاگردان حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم به ری مسافرت می کردند، آنان را با این شعر به درک محضر آیت الله بافقی (رحمت الله علیه) تشویق می کردند:
چه خوش بود که به یک کرشمه دو کار
زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار
این عالم عامل بعد از هجرت از نجف اشرف به شهر مقدس قم، تمام شب های چهارشنبه پیاده به مسجد جمکران می رفتند و تا سحر در این مسجد به مناجات و استغاثه به محضر امام زمان (سلام الله علیه) می پرداختند. ایشان در طول تبعیدشان در ری چنین رویه ای را در کنار حضرت عبدالعظیم ادامه دادند.
مواعظ استاد
«اگر مهمی داشتی در سحر شب جمعه در جای خلوتی هفتاد مرتبه با این کلمات به امام زمان (سلام الله علیه) استغاثه کن که بسیار مجرب است:
«یا فارس الحجاز ادرکنی، یا اباصالح ادرکنی، یا اباالقاسم المهدی ادرکنی، ادرکنی، ادرکنی، لا تدع علی فانی عاجز ذلیل.»
همچنین می فرمودند: نماز امام زمان (سلام الله علیه) در سحر شب جمعه، بسیار توسل مؤثر است.
ایشان همیشه به شاگردانش توصیه می کردند در جاری کردن الفاظ بر زبان، رعایت توحید عبادی کنند و این اعتقاد را داشته باشند که تمام شوکت و قدرت وجود نازنین امام زمان (سلام الله علیه) شوکت و قدرتی است که خداوند سبحان به بهترین بنده ی خود تقدیم کرده است.
محمد رازی در یکی از خاطراتش از استاد عالی مقام خود می نویسد: «حضرت آیت الله بافقی (رحمت الله علیه) پس از آن که برای ادای نذر خود با هشت نفر از اعضای خانواده با آن حالتی که پس از عارض شدن بیماری بر روی و عدم توانایی کافی در راه رفتن به عتبات رفته بودند، من در نجف اشرف بودم و به ملاقات ایشان شتافتم، به ایشان گفتم: آقا یقین دارم با این حال که خودتان قادر به قدم برداشتن نیستید؛ آن هم با اثاثیه، امام زمان (سلام الله علیه) شما را آورده است ایشان رو به من کردند و گفتند: یقین کن که خدای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرا آورده است.
منبع: مجاهد شریف آیت الله بافقی، محمد رازی
حکایت ها و پندها
انفاق حقیقی
روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مجلسی که عده ی زیادری در آن حضور داشتند پرسیدند: کدام یک از شما امروز مقداری از مال خود را در راه خدا انفاق کرده است؟
کسی پاسخ نداد، تنها حضرت علی (علیه السلام) عرض کردند: من امروز یک دینار از خانه برداشتم و برای خرید آرد بیرون رفتم، در راه به مقدادبن اسود برخوردم. آثار گرسنگی را در سیمایش مشاهده کردم از خرید آرد منصرف شدم و آن دینار را به او دادم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: کار نیکی کرده ای و پذیرفته شد.
به دنبال سخنان حضرت علی (علیه السلام) مرد دیگری به پا خاست و عرض کرد؛ من امروز بیشتر از علی (علیه السلام) انفاق کردم، زاد و توشه ی مرد و زنی را که قصد سفر داشتند تهیه کردم و به هر کدام از آنها هزار درهم دادم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی نفرمودند! حاضران عرض کردند: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شما برای انفاق علی (علیه السلام) آن بیان را فرمودید، اما در برابراین شخص که انفاقش (به مراتب) بیشتر بود ساکت ماندید؟!
حضرت فرمودند: آیا ندیده اید که گاه، فردی هدیه ای کم ارزش برای پادشاهی می برد اما پادشاه او را گرامی می دارد و اکرامش می کند، و فرد دیگری هدیه یی بس ارزشمند می برد ولی آن را نمی پذیرد و به آورنده اش اعتنایی نمی کند؟ عرض کردند: آری چنین است، حضرت فرمودند: حضرت علی (علیه السلام) همان یک دینار را برای رضای خدا و اطاعت در برابر فرمان او انفاق کرد، اما آن دیگری برای برتری جویی آن پولها را خرج کرد، در نتیجه خدا عمل او را حبط کرد (از بین برد) و وبال او قرار داد.
منبع: بحارالانوار، ج 41، ص18و 19، به نقل از محمدحسن حائری یزدی، جلوه های تقوا، ج2، ص 50 و 51.
معرفی کتاب
کتاب « فرازهایی جذاب و خواندنی از زندگی امام علی (علیه-السلام)»
در این کتاب با نگاهی به زندگی حضرت امام علی (علیه¬السلام) در موضوع های (حضرت علی (علیه¬السلام) و نهج البلاغه)، (حضرت علی (علیه¬السلام) و جهاد)، (حضرت علی (علیه¬السلام) و عرفان مثبت)، (حضرت علی (علیه السلام) و مرگ)، تلاش شده تا از این امام همام به عنوان الگوی عملی استفاده کنیم.
مؤلف: مرحوم علامه محمد تقی جعفری
ناشر: انتشارات جهان آرا
کتاب «حکمت علوی»
حکمت که موهبتی الهی به انسان ها ی خاص است و اساس آموزه های انبیا و اولیا را تشکیل می دهد، مجموعه ای از قضایای حق و برابر با واقع است که سعادت انسان را تأمین می کند.
اهل بیت (سلام الله علیهم) که بر مبنای مظهریت خداوند حکیم. از طوبای حکمت بهره ها برده و چشمه های آن بر زبانشان جاری شده است؛ آنچه را که بیان داشته و ثبت کرده اند، همواره ازچشمه سار حکمت جوشیده و بر آن، میوه های عقل و خرد به بار نشسته است.
امیرمؤمنان حضرت علی (علیه¬السلام) که وجود مبارکشان سراسر حکمت و فعل و شأنشان، چراغی فرا راه پیروان ایشان است از موهبت بی نظیری برخوردارند که تمامی گفتار و همه ی حقیقت ها از پایگاه عدن حکمت و مرکز ثقل امامت ایشان نشأت می گیرد. در این کتاب گرانمایه که «حکمت علوی» نام گرفته است، منظر حکیمانه ی حضرت علی (علیه¬السلام) با نگاهی به مجموعه ی آثار حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی تبیین شده است.
این اثر در سه بخش جمع آوری شده که بخش اول آن، بنابر رعایت ادب، بیان عظمت مقام والای حضرت علی (علیه¬السلام) است و بخش دوم آن، به حکمت نظری در نهج البلاغه اختصاص یافته و از جمله موضوعات این بخش، عبارتند از:
امکان شناخت خدا، اثبات وجود خدا، ازلی بودن خدا، تجرد خداوند، یگانگی خداوند متعال، ضرورت نبوت، ضرورت معاد و…
در بخش سوم به حکمت علمی در نهج البلاغه پرداخته شده و از جمله موضوعات این بخش عبارتند از: ملاک ارزشمندی انسان، رابطه ی علم با ترس از خدا، تقویت دل با یقین، راه بیداری در دنیا، اصلاح منزل آخرت، حفظ کرامت نفس، توجه به وظایف اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر، فهم دقیق دین و…
به امید این که با مالعه ی این کتاب، از آبشار حکمت آن حضرت جرعه ای بنوشیم و از معارف الهی شمه ای برگیریم.
گردآوری و تنظیم: سعید بند علی ، ناشر: مرکز نشر اسراء (قم) – 1380
کتاب «شبهای پیشاور»
این اثر گران مایه از جمله کتاب های مستدل با استفاده از منابع اهل سنت در دفاع از حریم تشیع و ولایت حضرت علی (علیه السلام) است که تمام مطالب آن مانند حلقه های زنجیر به هم متصل و مرتبط است و هر فردی که با نظر انصاف و به صورت دقیق این کتاب را مطالعه نماید، گذشته از آن که بیدار می گردد و شبهات برای او حل می شود، خود یک مبلغ مذهبی در مقابل مخالفین واقع و در جواب تشکیلات فریبندگان، مسلح به حربه ی منطق و دلیل خواهد بود.
مؤلف: مرحوم سلطان الواعظین شیرازی
ناشر: دارالاکتاب الاسلامیه (تهران)
کتاب «گوهری که می ماند»
گوهری مثل حضرت علی (علیه¬السلام) است که می ماند… هر مرد مسلمان باید این مشعل عظیم را بر بالای قله ی حیات ببیند و به سمت او حرکت کند. (مقام معظم رهبری)
این کتاب، ویژگی ها و سیره ی حضرت امام علی (علیه¬السلام) در بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی است که حقیقتا به تبعیت از آن حضرت پرداخته و تلاش می کند تا جامعه را از میان این همه غوغا و مکر و فریب و نفسا نیت خودی و دشمن، به سوی آن قله ی رفیع و آبشار، راهنمایی و رهبری کند. باید هم خود را در زلال این کلمات و صفای این آیینه بسازیم و هم در شعاع مسؤولیت خویش، این نور را بتابانیم.
گردآوری، تدوین و ناشر: مؤسسه ی فرهنگی قدر ولایت
احکام
احکام نماز جماعت
اهمیت نماز جماعت
قال الامام الرضا (علیه السلام): فضل الجماعه علی افرء بکل رکعه الفارکعه؛
فضیلت نماز جماعت بر نماز فرادی هر یک رکعت برابر دو هزار رکعت است.(1)
مستحب مؤکد است نمازهای یومیه خصوصا صبح و مغرب و عشاء، به خصوص برای همسایه ی مسجد و کسی که صدای اذان را می شنود، به جماعت خوانده شود.
حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بی اعتنایی جایز نیست و سزاوار نیست که بدون عذر ترک شود.
نماز جماعت در غیر اول وقت بهتر از فرادای در اول وقت است.
نماز جماعت خواندن سریع، بهتر از نماز طولانی خواندن است.
کسی که وسواس در نماز دارد و با نماز جماعت مشکل او بر طرف می شود، باید نماز را با جماعت بخواند.
چون اطاعت از والدین واجب است اگر آنها امر به نماز جماعت کنند بنابر احتیاط واجب، فرزند باید نماز را به جماعت بخواند.
اقتدا به امام جماعت
وقتی که جماعت بر پا می شود، مستحب است کسی که نمازش را فرادی خوانده دوباره با جماعت بخواند و اگر بعد بفهمد که نماز اولش باطل بوده، نمازدوم او کافی است.
اگر امام یا مأموم بخواهد نمازی را که به جماعت خوانده دوباره با جماعت بخواند در صورتی که جماعت دوم و اشخاص آن غیر از اول باشد، اشکال ندارد. (امام رحمت الله علیه)
تذکر: مقلدین از غیرامام در این مسأله به رساله ی مرجع تقلید خود مراجعه کنند.
موقعی که امام جماعت نماز یومیه می خواند، هر کدام از نمازهای یومیه را می شود به او اقتدا کرد ولی اگر امام، نمازیومیه اش را احتیاطا دوباره می خواند، فقط در صورتی که مأموم احتیاطش با امام یکی باشد، می تواند به او اقتدا کند. اگر انسان نداند نمازی را که امام می خواند نماز واجب یومیه است یا نماز مستحب، نمی تواند به او اقتدا کند.
شرایط نماز جماعت
جای امام جماعت بالاتر از مأموم نباشد ولی به مقدار کم بی اشکال است و درزمین شیب دار که عرفا زمین مسطح گفته می شود نیز صحیح است.
مأموم در صف اول باید امام را ببیند و مأموم در صف های بعدی باید مأموم صف جلوی خود را ببیند، لذا دیوار یا پرده نباید حایل بین آنها باشد، ولی اگر بین مأموم زن و مرد پرده باشد، اشکال ندارد.
اگر طولانی شدن صف نماز جماعت مانع از دیدن امام یا صف جلو شود، اشکال ندارد.
فاصله شدن یک طفل یا یک نفر که نمازش باطل است یا به مقدار یک سجده ی انسان بین 2 مأموم یا بین 2 صف بی اشکال است.
اگر کسی شک کند به جماعت اقتدا کرده یا نه:
اگر در حال وظیفه ی مأموم باشد (سکوت در حال حمد و سوره خواندن امام) باید نماز را به جماعت تمام کند.
اگر در حال عملی باشد که مشترک بین امام و مأموم است، باید نماز را به فرادی تمام کند.
اگر مأموم زودتر ازرکوع سر بردارد و به جهت متابعت باز به رکوع رود ولی به رکوع امام نرسد، نمازش باطل است.
مستحبات و مکروهات نماز جماعت:
مستحبات
مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال در صف اول بایستند.
مستحب است صف های نماز جماعت منظم باشد بین کسانی که در یک صف ایستاده اند فاصله نباشد و شانه ی آنان ردیف یکدیگر باشد.
مستحب است بعد از گفتن (قدقامت الصلاه) مأمومین برخیزند.
مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذکرهایی که بلند می خواند صدای خود را به قدری بلند کند که دیگران بشنوند نه بیش از حد.
اگر امام در رکوع بفهمد کسی تازه رسیده ومی خواهد اقتدا کند، مستحب است رکوع را دو برابر همیشه طول بدهد و بعد برخیزد اگرچه بفهمد دیگری هم برای اقتدا وارد شده است.
مکروهات:
اگر در صفهای جماعت جا باشد مکروه است انسان تنها بایستد.
مکروه است مأموم ذکرهای نماز را طوری بگوید که امام بشنود.
اقتدای مسافر به غیر مسافر و همچنین برعکس مکروه است.
پی نوشت :
1- بحارالانوار، ج88، ص4.
منبع: توضیح المسایل 12 مرجع، ج1