خوف و رجا و مراتب آن
«خوف»؛ در لغت به معنای ترس است و «رجاء» به معنای امید و امیدواری و «خوف ورجا» در اصطلاح به معنای ترس ازعذاب و عقاب خداوند و امیدوار بودن به فضل و رحمت الهی است، بدین معنا که انسان مؤمن همیشه باید از عذاب و عقاب الهی برحذر باشد و از اینکه نمیداند خداوند با او چگونه رفتار خواهد کرد و چه سرنوشتی در انتظار اوست بیم و هراس داشته باشد هر چند اعمال نیک جن و انس در نامه عملش باشد و در مقابل باید به فضل و رحمت خداوند بسیار امیدوار باشد و بداند که خداوند او را میآمرزد؛ هرچند گناه تمام جن و انس در نامه عمل او باشد.
البته خوف و رجاء بر حسب ایمان و تقوای مؤمنان دارای مراحل و مراتب مختلفی است؛ یک مرتبه آن ترس از عذاب الهی و امید به ثواب و پاداش اوست که این مرتبه از اوصاف و ویژگیهای عموم مؤمنان و بندگان با تقوای الهی است.
مرتبه دیگر ـ که بیشتر به بندگان خالص و مقرب خدا و اولیای الهی اختصاص دارد ـ ترس از فراق و دوری خدا و امیدواری به وصال معبود است؛ بدین معنا که اولیای الهی از آن جهت که میان آنان و معبود خویش فراق حاصل شود به شدت در هراساند و از طرف دیگر امید دارند که خداوند به فضل و رحمت خویش آنان را به لقای خود نائل گرداند؛
ز بیم هجر جانان خسته جاناند به درد عشق زار و ناتواناند
ز اندوه فراقش لاغر اندام هراسان تا چه پیش آید سرانجام
مبادا روی جانان را نبینند به هجرش تا ابد دلخون نشینند
تن لاغر ز درد عشق، جان یافت ز لطف دوست، روح جاودان یافت
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
«أَلا مَن سَأَلَ عَن شیعَهِ اَهلِ البَیتِ… فَهُم والجَنَّهُ کمَن رَآها فَهُم عَلَی الاَرائِک مُتَّکئُونَ و هُم والنّارُ کمَن أَدخَلَها فَهُم فیها مُعذَّبُونَ»؛
«آگاه باشید! کسی که از شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) سؤال نماید یکی از اوصاف آنان این است که گویا بهشت را میبینند در حالی که بر تختهای آن تکیه زدهاند و از طرفی دیگر، گویا داخل جهنم شدهاند و در آن معذب هستند». [1]
امام صادق علیه السلام نیز در حدیثی فرمود: «وَاللّهِ ما شیعَهُ عَلِی إِلاّ مَن … رَجا ثَوابَهُ و خافَ عِقابَهُ»؛ «به خدا سوگند! شیعه علی نیست مگر کسی که به ثواب الهی امیدوار باشد و از عقاب او بترسد». [2]
فلسفه خوف و رجا
اکنون این سؤال مطرح است که فلسفه خوف و رجاء چیست؟ و چرا اسلام مؤمنان را به بیم و امید و تقویت آن در وجود خود تشویق و ترغیب نموده است؟ و اساساً این دو ویژگی چه فوائد و آثاری را برای فرد و جامعه اسلامی در پی دارد؟
عمدهترین علتی که میتوان برای خوف و رجا ذکر نمود، دور شدن انسان از گناه و معصیت و تلاش در جهت اصلاح نفس از آلودگیها و صفات رذیله است. خوف از خداوند و عذاب دردناک او باعث میگردد انسان کمتر به طرف گناه و تجاوز به حقوق خود و دیگران حرکت کند و اگر تاکنون نیز گناهی مرتکب شده، به دلیل ترس از عاقبت این گناه سعی میکند آن را از نامه اعمال خویش محو نماید.
قرآن کریم میفرماید:
«و اَمّا مَن خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ ونَهَی النَّفسَ عَنِ الهَوی * فَاِنَّ الجَنَّهَ هِی المَأوی»؛
«و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و در پی آن نفس را از هواهایش باز دارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست». [3]
در این آیه؛ قرآن فایده خوف از پروردگار را باز داشتن نفس از هواها و سرکشیهای نفسانی دانسته است که اگر کسی از خداوند ترس داشته باشد، دربرابر طغیانگریها و سرکشیهای نفس ایستادگی میکند و نمیگذارد پا را از حریم الهی فراتر گذاشته و به حدود الهی و حقوق دیگران تجاوز نماید.
در مقابل؛ امید عامل حرکت و تلاش است؛ چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی.
امید در امور دنیوی باعث میگردد انسان تلاش نماید تا زندگی و آینده خود را آباد کند و از بیکاری و خانه نشینی نجات یابد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در این باره میفرماید:
«اَلاَمَلُ رَحمَهٌ لاُِمَّتِی و لَولا الاَمَلُ ما رَضِعَت والِدَهٌ بِوَلَدِها و لا غَرَسَ غارِسٌ شَجَرا»؛
«امید و آرزو برای امت من مایه رحمت است و اگر امید نبود نه مادری فرزندش را شیر میداد و نه باغبانی درختی را غرس میکرد». [4]
در روایتی حضرت عیسی بن مریم علیه السلام میفرماید:
«پیرمردی را دیدم که با بیل روی زمین خود کار میکرد و زمین را شخم میزد. از خدا خواستم که امید را از دل او بگیرد. ناگهان دیدم پیرمرد بیل را رها کرد و روی زمین دراز کشید. پس از لحظاتی، از خداوند خواستم که امید را به دل او باز گرداند. ناگهان دیدم پیرمرد برخاست و با بیل مشغول کار گردید. در این موقع به سراغ او رفتم و سؤال کردم: چرا کار خود را ترک کردی و بار دیگر به کار بازگشتی؟ وی در پاسخ گفت: مشغول کار بودم که ناگهان به قلبم خطور کرد که تا کی باید کار کنم؟ دیگر من پیرمردی فرتوت شدهام. لذا بیل را کنار گذاشتم و روی زمین دراز کشیدم! ولی ناگهان فکر دیگری کردم و با خود گفتم: هرچند هم یک روز از عمرم باقی است ولی باز به غذا و معاش نیاز دارم؛ از این رو دوباره دست به کار شدم!». [5]
امید، در امور معنوی و اخروی نیز نقش زیادی دارد و باعث رشد و تکامل معنوی انسان و حرکت او به سوی انجام اعمال خیر و ترک اعمال شر میگردد؛ بدین صورت که اگر امید از فردی گرفته شود، از رحمت و فضل الهی مأیوس و ناامید میشود و دیگر انگیزهای برای طلب عفو و مغفرت و انجام اعمال نیک در خود نمیبیند؛ لذا به انجام گناه و کارهای خطا ادامه میدهد؛ اما اگر به رحمت و مغفرت الهی امیدوار باشد سعی میکند با توبه و انابه و طلب عفو و بخشش زمینههای آمرزش خود را فراهم نماید و با انجام اعمال صالح و عمل به واجبات و ترک محرمات الهی، گذشته خود را جبران نماید و از راه خطایی که تاکنون در پیش گرفته، باز گردد.
اهمیت و فضیلت خوف از خداوند
خوف از خدا و قیامت یکی از صفات پسندیدهای است که در آیات و روایات فراوان، مؤمنان به داشتن این ویژگی و تقویت آن تشویق و ترغیب شدهاند.
قرآن کریم یکی از ویژگیهای انسانهای مؤمن را، خوف از خداوند دانسته است:
«اِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذینَ اِذا ذُکرَ اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم»؛ «مؤمنان تنها کسانیاند که هرگاه نام خدا برده میشود، دلهایشان ترسان میگردد». [6]
و در آیهای دیگر جایگاه آنان را که از خداوند میترسند، بهشت قرار داده است:
«واَمّا مَن خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ ونَهَی النَّفسَ عَنِ الهَوی * فَاِنَّ الجَنَّهَ هِی المَأوی»؛
«و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوی باز دارد قطعاً جایگاه او بهشت است». [7]
امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز در روایتی فرمود:
«إِنَّ المُؤمِنَ لا یصبِحُ إلاّ خائِفا و إِن کانَ مُحسِنا و لا یمسِی إلاّ خائِفا و إِن کانَ مُحسِنا لاَِنَّهُ بَینَ الاَمرَینِ: بَینَ وَقتٍ قَدْ مَضی لا یدرِی ما اللّهُ صانِعٌ بِهِ و بَینَ اَجَلٍ قَد اِقتَرَبَ لا یدرِی ما یصیبُهُ مِنَ الهَلَکاتِ»؛
«مؤمن صبح نمیکند، مگر اینکه ترسان باشد؛ هرچند نیکوکار باشد و روز را به شب نمیرساند، مگر اینکه ترسان است؛ هرچند نیکوکار باشد؛ زیرا او بین دو امر واقع شده است؛ بین عمری که گذشته است و نمیداند خدا با آن چه خواهد کرد و اجلی که نزدیک است و نمیداند که چه حوادث هلاک کنندهای به او خواهد رسید». [8]
امام صادق علیه السلام نیز میفرماید:
«المُؤمِنُ بَینَ مَخافَتَینِ: ذَنبٌ قَد مَضی لا یدرِی ما صَنَعَ اللّهُ فیهِ و عُمرٌ قَد بَقِی لا یدرِی ما یکتَسِبُ فیهِ مِنَ المُهلِکاتِ فَهُوَ لا یصبِحُ إِلاّ خائِفا و لا یصلِحُهُ إِلاّ الخَوفُ»؛
«مؤمن همیشه بین دو نگرانی و ترس قرار دارد؛ گناهانی که مرتکب شده و نمیداند که خداوند چه معاملهای با آن خواهد کرد و عمری که باقی مانده و نمیداند در آن چه حادثه ناگواری بر او نازل خواهد شد. پس او با هراس شب را به صبح میرساند، و چیزی کار او را اصلاح نمیکند، مگر همین ترس». [9]
پرسشی که در اینجا مطرح است این است که چرا باید انسان از خدا بترسد؟ آیا خداوند ـ نعوذ باللّه ـ ظالم و ستمگر است که باید ازستم او بر خود نگران باشد؟
در پاسخ باید گفت: علت ترس بنده ازخداوند ظلم و ستم خداوند نیست؛ زیرا خداوند عادل است و بر اساس حق و عدالت با بندگانش رفتار مینماید؛ بلکه علت اساسی، گناهان و اعمال گذشته انسان و آینده مبهم و پرپیچ و خمی است که در پیش روی اوست.
از یک طرف، در کارنامه اعمال انسان گناهکار، خطاهای فراوانی هست که نمیداند خداوند با این اعمال و گناهان او چگونه رفتار خواهد کرد؟ آیا این گناهان را مورد عفو و بخشش قرار خواهد داد و یا اینکه او را مجازات خواهد کرد؟ لذا چنین فردی باید از سلطان عادل و مقتدری که تمام اعمال و خطاهای او را ثبت و ضبط نموده و او را بر اساس عدالت مجازات مینماید، ترس داشته باشد.
از طرفی دیگر، آیندهای سخت و گردنههای دشواری در پیش روی اوست که عبور از این گردنهها جز با کوله باری سنگین و رهتوشهای مناسب ممکن نیست. جان کندن و مرگ پیش روی اوست، فشار قبر و عذابهای عالم برزخ و صحنههای وحشت آفرین قیامت در انتظار وی است؛ صحنههای وحشت آفرینی که هر انسان عاقلی را مست و حیران میکند. قرآن کریم میفرماید:
«یـاَیهَا النّاسُ اتَّقوا رَبَّکم اِنَّ زَلزَلَهَ السّاعَهِ شَیءٌ عَظیم * یومَ تَرَونَها تَذهَلُ کلُّ مُرضِعَهٍ عَمّا اَرضَعَت وتَضَعُ کلُّ ذاتِ حَملٍ حملها وتَرَی النّاسَ سُکـری وما هُم بِسُکـری ولـکنَّ عَذابَ اللّهِ شَدید»؛
«ای مردم! از عذاب خدا بترسید که زلزله قیامت امر عظیمی است؛ در آن روزی که هر مادر شیردهی کودک شیرخوارهاش را فراموش میکند و هر بارداری جنین خود را بر زمین میگذارد و مردم را مست میبینی، در حالی که مست نیستند؛ لیکن عذاب خدا شدید است». [10]
سختتر از این مرحله، آتش سوزان جهنم است که هیچ جن و انسی طاقت ماندن در آن را ندارد و این مرحله آن قدر سخت و جانکاه است که وقتی مجرمان وارد آن میشوند، دوست دارند، تمام جگرگوشههای خود و همه موجودات روی زمین را، فدا نمایند تا از این آتش سوزان نجات یابند؛ قرآن کریم میفرماید:
«یبَصَّرُونَهُمْ یوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یفْتَدی مِنْ عَذابِ یوْمِئِذٍ بِبَنیهِ* وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخیهِ*وَ فَصیلَتِهِ الَّتی تُؤویهِ*وَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا ثُمَّ ینْجیهِ*کلاّ إِنَّها لَظی* نَزّاعَهً لِلشَّوی *؛
«قیامت؛ روزی است که گناهکار دوست میدارد در آن روز، فرزندان، همسر و برادرش و قبیلهای که از او حمایت میکرد و بلکه همه مردم روی زمین را فدا نماید تا از عذاب آن نجات یابد؛ اما هرگز چنین نیست (که با اینها بتوان نجات پیدا کرد) شعلههای سوزان آتش است که دست و پا و پوست سر را میکند و میبرد». [11]
افزون بر این گردنهها و حوادث هولناک و فراوان دیگری نیز وجود دارد که انسانها باید از همه آنها گذر نمایند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در این باره فرمود:
«إِنّ اَمامَ هذا الخَلقِ اَلفُ عَقَبَهٍ کئوُدٍ اَهوَنُها المَوتُ»؛ «در برابر این خلایق، هزار گردنه سخت و هولناک وجود دارد که آسانترین آن مرگ است». [12]
حال با وجود این گردنههای فراوان و هولناک که در پیش روی ماست و اعمال نیک اندک و گناهان بسیار و حساب دقیق و ظریف خداوند که حتی ذرهای گناه و کار شر را محاسبه میکند، چه باید کرد؟ آیا نباید ترس و وحشت ما را فرا بگیرد؟ و از خوف آن روز و عذاب دردناک الهی بر خود و آینده خود نگران باشیم و برای نجات از عذاب الهی در آن روز چارهای بیندیشیم؟
بسیاری از ما انسانها گاه از حوادث جزئی و ضررهای مادی و جسمانی که ممکن است در آینده بر ما وارد بشود بسیار بیمناک میشویم، به گونهای که در برخی مواقع این بیم و وحشت، خواب و خوراک را از ما میگیرد؛ اما از این حوادث هولناکی که استخوان انسان را خرد میکند و آینده و زندگی ابدی انسان را تباه میسازد، چگونه خائف و هراسان نباشیم؟
تنها آگاهان و عالمان از خدا خوف دارند
طبق تصریح آیات قرآن کریم، تنها کسانی از خدا میترسند و به فکر آینده خویش هستند که از علم و آگاهی برخوردار باشند؛
«اِنَّما یخشَی اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَمـاء»؛ «از میان بندگان خدا تنها عالمان از خدا میترسند». [13]
تنها کسانی از خدا خوف دارند که خدا را شناختهاند، عظمت الهی را درک کرده از قهر و غضب خدا آگاهی دارند و از آینده خویش و حوادث هولناک قیامت مطلعاند.
میدانند از کجا آمدهاند و خداوند برای چه آنان را آفریده و به کجا خواهند رفت و چه سرنوشتی در انتظار آنان است و در یک کلام اهل معرفت و شناخت هستند؛ اما کسانی که شیطان آنان را در جهل و بی خبری نگاه داشته و از واقعیات عالم هستی و جهان دیگر غافلاند و نمیدانند برای چه آمدهاند و چه سرنوشت دردناکی در انتظار آنان است، هراسان نیستند؛ بلکه در شادی مستانه و غفلتآمیز خود غوطه ورند و گمان میکنند دنیا تنها کار کردن و خوردن و آشامیدن و ذخیره کردن برای آینده خود و فرزندان است؛ لذا در زندگی اینان نه خوفی وجود دارد و نه دردی و نه آهی و نه نالهای؛ روزی اینان از این خواب غفلت بیدار و چشم بصیرتشان گشوده میشود که از این جهان رخت بربندند و کارنامه عمل خود را در جلوی خویش مشاهده نمایند که آن روز برای خوف از خدا و جبران کوتاهیها بسیار دیر خواهد بود.
بر این اساس، هر چه علم و معرفت انسان به واقعیات عالم هستی و جهان دیگر بیشتر باشد، خوف از خدا نیز بیشتر خواهد شد. از اینرو مشاهده میکنیم که اولیای الهی و معصومان (علیهم السلام) ـ که از نظر علم و معرفت در بالاترین درجه شناخت هستند ـ در بالاترین درجات خوف از خدا نیز قرار دارند. اینان با وجود اینکه ذرهای گناه در نامه اعمالشان وجود ندارد ولی از عظمت مقام خداوند و حوادث هولناک قیامت به قدری هراسناک هستند که بارها و بارها حالت غش و اغما بر آنها مستولی میگردید که زبان و قلم از وصف آن عاجز است.
در ذیل به یک نمونه از احوال امیرالمؤمنین علی علیه السلام دراین باره اشاره میکنیم:
خوف امام علی علیه السلام از خداوند متعال
ابن شهر آشوب به نقل از ابودرداء مینویسد:
«شبی علی علیه السلام را در مکانی خلوت مشاهده کردم که مشغول راز و نیاز با خداوند بود و به قدری اشک ریخت که دیگر صدایی از آن حضرت نیامد. با خود گفتم: شاید خواب بر آن حضرت غلبه کرده است؛ لذا نزدیک رفتم تا وقت اذان صبح را به ایشان اعلام نمایم؛ اما دیدم آن حضرت همچون چوبی خشک بر زمین افتاده است. آن حضرت را حرکت دادم؛ ولی تکان نمیخورد. با خود گفتم: «اِنّا للّه و اِنّا الیه راجعون». به خدا سوگند! علیبن ابیطالب از دنیا رفته است. نزد فاطمه زهرا ÷ رفتم و این خبر را به آن حضرت رساندم. فاطمه ÷ فرمود: حال علی را چگونه دیدی؟ من وضعیت آن حضرت را آنگونه که مشاهده کرده بودم به عرض بیبی رساندم. فاطمه فرمود: به خدا قسم! این حالتی است که از خوف خدا بر علی عارض میشود. پس ازشنیدن این سخن به نزد امیرالمؤمنین رفتم و به صورتش آب پاشیدم. حضرت به هوش آمد و به صورت من نگاه کرد. من گریه میکردم. حضرت فرمود: ای ابادرداء! چرا گریه میکنی؟ گفتم: بر این حال شما گریه میکنم. حضرت فرمود:
ای ابادرداء! چه حالی خواهی داشت، آنگاه که ببینی مرا به حسابرسی فرا خواندهاند و فرشتگان خشن و سختگیر و دوزخبانان بی رحم مرا در میان گرفتهاند و مرا در برابر خدای جبار نگه داشتهاند؛ دوستان مرا تنها گذاشته و همه مردم به حال من دلسوزی میکنند آنگاه دل تو برای من بیشتر خواهد سوخت». [14]
اهمیت و فضیلت رجا و امید به خداوند
در کنار صفت خوف ـ که از صفات بسیار پسندیده است ـ انسان باید رجا و امید به فضل و رحمت الهی و دیگر شفیعان روز جزا را نیز داشته باشد؛ بدین معنا که انسان مؤمن همانگونه که باید از خدا و عقاب الهی و سرنوشت خود خائف باشد، به همان اندازه نیز به فضل و کرم الهی و آینده خویش امیدوار باشد و به این امر یقین پیدا نماید که اگر به اندازه جن و انس نیز گناه داشته باشد، باز هم خداوند او را خواهد بخشید و از خطای او خواهد گذشت.
لقمان حکیم در وصیتی به فرزندش میگوید:
«اُرجُ اللّهَ رَجاءً لَو جِئتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقلَینِ لَرَحِمَک»؛ «(فرزندم) آنچنان به خدا امیدوار باش که اگر با گناه جن و انس بر او وارد شوی او تو را خواهد بخشید». [15]
امام صادق علیه السلام نیز میفرماید:
«ینبَغِی لِلمُؤمِنِ أَن یخافَ اللّهَ خَوفا کاَنَّهُ مُشرِفٌ عَلَی النّارِ و یرجُوهُ رَجاءً کاَنَّهُ مِن اَهلِ الجَنَّهِ؛ ثُمَّ قالَ: اِنَّ اللّهَ تَبارَک و تَعالی عِندَ ظَنِّ عَبدِهِ بِه اِن خَیرا فَخَیرٌ وَ اِن شَرّا فَشَرٌّ»؛
«سزاوار است که مؤمن از خدا چنان بترسد که گویی بر لبه دوزخ است و آنچنان به خداوند امیدوار باشد که گویی از اهل بهشت است. سپس فرمود: خداوند در نزد گمان بنده خویش است؛ اگر گمان بنده به خدا خیر باشد خداوند نیز با خوش گمانی و خیر با او رفتار خواهد کرد و اگر گمان بنده به خدا شر باشد، خداوند نیز همانگونه با او رفتار مینماید». [16]
بر این اساس ما هر قدر هم که گناهکار باشیم باید به خداوند حسن ظن داشته باشیم و یقین پیدا کنیم که خداوند ما را خواهد بخشید و ازگناهان ما خواهد گذشت؛ زیرا او رحمان و رحیم و غفور و وَدود و بلکه ارحم الراحمین است؛ یعنی بخشندهترین بخشندگان و دلسوزترین دلسوزان، و کسی که در عالم هستی از همه رحیمتر و دلسوزتر است و هیچگاه دست رد به سینه بندهاش نمیزند. خداوندی که دعای مبغوضترین مخلوقاتش یعنی شیطان را رد نمیکند [17] چگونه دعای ما را مستجاب نکرده و از خطا و گناه ما نخواهد گذشت! پروردگاری که طبق روایات از مادر به فرزند شیرخوارهاش مهربانتر است. [18] چگونه بر ما رحم نخواهد کرد و ما را گرفتار آتش غضبش مینماید! بر این اساس خداوند در قرآن کریم خطاب به تمامی بندگانش میفرماید:
«یـعِبادِی الَّذینَ اَسرَفوا عَلی اَنفُسِهِم لا تَقنَطوا مِن رَحمَهِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعـًا اِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحیم»؛
«ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند ناامید نشوید؛ زیرا خدا همه گناهان را میآمرزد و او بسیار آمرزنده و مهربان است». [19]
در آیهای دیگر خطاب به آنان که از رحمت خدا مأیوس میشوند، میفرماید:
«لا تایـئسوا مِن رَوحِ اللّهِ اِنَّهُ لا یایـیسُ مِن رَوحِ اللّهِ اِلاَّ القَومُ الکـفِرون»؛
«از رحمت خدا مأیوس نگردید؛ زیرا جز گروه کافران کسی از رحمت خدا مأیوس نمیشود». [20]
در حدیث قدسی نیز خداوند میفرماید:
«من خلق را آفریدهام تا از من نفعی ببرند و آنان را برای آن نیافریدهام که خود نفعی ببرم». [21] من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم
ماجرای جوان گناهکار
معاذ بن جبل در روایتی نقل میکند: «روزی جوانی، در حالی که به شدت گریه میکرد، خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آمد. آن حضرت به جوان فرمود: چرا گریه میکنی؟ جوان گفت: چرا گریه نکنم که گناهانی مرتکب شدهام که اگر خداوند خواسته باشد برای برخی از آنها مرا مؤاخذه نماید به یقین مرا وارد آتش خواهد کرد و من میدانم که خداوند مرا به واسطه این گناهان مجازات مینماید و ابداً مرا نخواهد بخشید. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: آیا به خدا شرک ورزیدهای؟ جوان گفت: به خدا پناه میبرم از این که نسبت به او شرک ورزم. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: آیا کسی را کشتهای؟ جوان گفت: نه یا رسول اللّه. آن حضرت فرمود: پس خداوند گناهان تو را میبخشد، هرچند به اندازه کوههای برافراشته باشد. جوان گفت: گناهان من از کوههای برافراشته عظیمتر است. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: خداوند گناهانت را میبخشد، هرچند به اندازه زمینهای هفتگانه و دریاها و شنهای بیابان و درختان جنگلها و آنچه خداوند در روی زمین خلق کرده، باشد. جوان گفت: گناهان من از همه این مواردی که فرمودید بزرگتر است. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: خداوند گناهانت را میبخشد هرچند به اندازه آسمانها و ستارگان و عرش و کرسی خداوند باشد. جوان گفت: گناهان من بزرگتر از اینهاست.»
معاذ گوید: «وقتی که جوان این سخن را گفت پیامبر با نگاه غضبآلود به او نگاه کرد و فرمود: وای بر تو ای جوان! آیا گناهان تو بزرگتر است یا پروردگارت؟ جوان سر را به زیر افکند و گفت: پروردگارم منزه است و هیچ چیز بزرگتر از پروردگارم نیست. ای رسول خدا! پروردگارم از هر بزرگی بزرگتر است. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به او فرمود: آیا گناه عظیم را جز پروردگار عظیم میبخشاید؟ جوان گفت: نه. به خدا سوگند! یا رسول الله. سپس جوان ساکت شد. در این هنگام پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) رو به جوان کرد و فرمود: حال بگو این گناهانی که انجام دادهای چه هست؟ جوان برخی از گناهانی را که مرتکب شده بود برای پیامبر بازگو کرد. گناهان جوان به قدری قبیح و بزرگ بود که پیامبر به اوفرمود: از من دور شو که آتش تو مرا فرا نگیرد. به دنبال این سخن جوان سر به بیابانها نهاد و به مدت چهل شبانهروز به استغفار و راز ونیاز به درگاه خداوند مشغول گردید که پس از چهل شبانه روز آیات 135 و 136 آل عمران نازل گردید و ضمن پذیرش گناهان اوبه همه گناهکاران این نوید را داد که اگر به درگاه خداوند استغفار نمایند خداوند گناهان آنان را خواهد بخشید و آنان را داخل در بهشت جاوید خود خواهد نمود». [22]
غرق گنه، ناامید مشو ز دربار ما
که عفو کردن بود درهمه دم کار ما
بنده شرمنده تو، خالق بخشنده من
بیا بهشتت دهم، مرو ز دربار ما
توبه شکستی بیا، هرآنچه هستی بیا
امیدواری بجوی به نام غفار ما
خواهم اگر بگذرم از همه عاصیان
کیست که چون و چرا، کند به کردار ما
افزون بر رحمت و مغفرت واسعه الهی، که باعث امیدواری گناهکاران است شفاعت شفیعان روز جزا از جمله شفاعت پیامبر اکرم و اهل بیت (علیهم السلام) نیز وجود دارد که وسیله نجات مؤمنان و باعث امیدواری آنان است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در این باره میفرماید:
«اِدَّخَرتُ شَفاعَتی لاَِهلِ الکبائِرِ مِن اُمَّتِی»؛ «من شفاعتم را برای صاحبان گناهان کبیره امتم ذخیره کردهام». [23]
از اهل بیت (علیهم السلام) نیز نقل شده است که فرمودهاند:
«وَاللّهِ لَنَشفَعَنَّ لِشیعَتِنا، وَاللّهِ لَنَشفَعَنَّ لِشیعَتِنا، وَاللّهِ لَنَشفَعَنَّ لِشیعَتِنا، حَتّی یقُولَ النّاسُ: «فَما لَنا مِن شـفِعین * و لا صَدیقٍ حَمیم»؛
«به خدا سوگند! برای شیعیانمان شفاعت خواهیم کرد. به خدا سوگند! برای شیعیانمان شفاعت خواهیم کرد. به خدا سوگند! برای شیعیانمان شفاعت خواهیم کرد تا آنجا که دیگران بگویند: برای ما شفاعت کننده و دوست مهربان و دلسوزی نیست». [24]
بر اساس آیات و روایات مذکور، مؤمنان و شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) نباید مأیوس شوند و در صورت ارتکاب گناه از آینده خود ناامید شوند، بلکه باید بدانند که با پروردگاری رحیم و بخشنده و شفیعانی دلسوز و مهربان سر و کار دارند که اگر به اندازه همه گناهان جن و انس نیز در کارنامه اعمالشان گناه باشد، آنان قادرند همه این گناهان را از کارنامه اعمال او محو نمایند و حتی این گناهان را به حسنه و کار نیک تبدیل نمایند.
آیا امید و رجا اختصاص به گناهکار دارد؟
امید به رحمت و فضل خداوند تنها به افراد گناهکار اختصاص ندارد؛ بلکه همه مؤمنان برای نجات از آتش جهنم و ورود به بهشت باید به فضل و رحمت الهی تکیه نمایند، نه بر اعمال خویش؛ زیرا بر فرض اینکه اهل عمل صالح باشیم و هیچ خطا و گناهی را در ظاهر مرتکب نشده باشیم؛ از کجا معلوم است که توانسته باشیم این اعمالمان را تا پایان عمر حفظ نماییم؟!
چه بسا انسان با یک منت گذاشتن بی جا ثواب چهل ساله اعمال را از بین ببرد و یا ممکن است اعمال نیکی را که خود انجام دادهایم آلوده به ریا و ناخالصی بوده و خود از آن بیخبریم، در حالیکه چنین اعمالی نه تنها پاداش الهی را به همراه ندارد بلکه همین اعمال مایه وزر و وبال انسان در آخرت شده، خشم و غضب خدا را به همراه خواهد داشت.
افزون بر این بر فرض که انسان تمام عمرش را در راه طاعت الهی به پایان رساند و کارهای نیک خود را نیز باطل نسازد، همه این اعمال در برابر عظمت الهی و نعمتهای فراوانی که به انسان ارزانی داشته بسیار ناچیز است. بر این اساس آنچه باید انسان به آن امیدوار باشد و برای نجات خود به آن چنگ بزند فضل و رحمت الهی است؛ نه چیزی دیگر.
در حدیثی قدسی آمده است:
«لا یتَّکلِ العامِلُونَ لِی عَلی اَعمالِهِم الَّتی یعمَلُونَها لِثَوابی، فَاِنَّهُم لَوِ اجتَهَدُوا و اَتعَبُوا اَنفُسَهُم اَعمارَهُم فی عِبادَتی کانُوا مُقَصِّرینَ، غَیرَ بالِغینَ فِی عِبادَتِهِم کنهَ عِبادَتی فیما یطلُبُونَ عِندِی مِن کرامَتی والنَّعیمِ فِی جَنّاتی و رَفیعِ الدَّرجاتِ العُلی فِی جِوارِی، و لکن بِرَحمَتِی فَلیثِقُوا و بِفَضِلی فَلیرجُوا و اِلی حُسنِ الظَنِّ بِی فَلیطمَئِنُّوا؛ فَاِنَّ رَحمَتی عِندَ ذلک تُدرِکهُم و مَنِّی یبَلِّغُهُم رِضوانِی و مَغفِرَتی تُلبِسُهُم عَفوِی، فَاِنّی أَنا اللّهُ الرَّحمنُ الرَّحیمُ و بِذلک تَسَمَّیتُ»؛
«عمل کنندگان برای من به اعمالی که برای رسیدن به پاداش من انجام میدهند تکیه نکنند؛ زیرا آنان اگر تلاش نمایند و در تمام مدت عمر در راه عبادت من خود را به زحمت اندازند باز هم کوتاهی کرده و به کنه عبادت و کرامات من و نعمتهای بهشتی و درجات عالیهای که در نزد من است دست نخواهند یافت؛ بلکه باید به رحمت و فضل من امیدوار و به حُسن ظن من اطمینان داشته باشند؛ در این صورت است که رحمت من به آنان خواهد رسید و عطای من آنان را به رضوانم خواهد رسانید و مغفرت من به آنان عفو مرا خواهد پوشاند؛ پس همانا منم که خدای بخشنده و مهربانم و به این نام معروف گشتهام». [25]
حقیقت خوف و رجا
خوف و رجاء حقیقی ـ که از اوصاف مؤمنان و شیعیان اهل بیت شمرده شده ـ آن است که آثار آن در انسان خائف و امیدوار ظاهر شود و در غیر این صورت، خوف و رجا نخواهد بود.
آثار خوف و رجا آن است که انسان از چیزی، که حقیقتاً میترسد، بگریزد و چیزی را که حقیقتاً امید به آن بسته است طلب نماید و در راه به دست آوردن آن بکوشد. اگر ما واقعاً از خدا و قیامت و عذاب او میترسیم باید از عذاب خدا فرار کنیم و آن اعمالی که ما را به این عذاب هولناک الهی گرفتار میکند ترک کرده، از آنها گریزان باشیم و در مقابل، اگر ما امید پاداشهای الهی و رسیدن به بهشت جاوید را داریم باید با جدیت در پی به دست آوردن آن باشیم و اعمالی را انجام دهیم که ما را به بهشت جاویدان نزدیک سازد؛ بنابراین خوف و رجاء حقیقی آن است که در پی آن از گناهان دوری جسته و به واجبات الهی عمل نماییم؛ در غیر این صورت آنچه در وجود ماست ادعای خوف و رجاء است نه خوف و رجاء حقیقی.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
«فَمَن کانَ یرجوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلیعمَل عَمَلاً صــلِحـًا»؛ «پس هرکس به لقای پروردگارش امید دارد، باید عمل صالح انجام دهد». [26]
امام صادق علیه السلام نیز در روایتی میفرماید:
«مَن عَلِمَ أنَّ اللّهَ یراهُ و یسمَعُ ما یقُولُ و یفعَلُهُ و یعلَمُ ما یعمَلُهُ مِن خَیرٍ اَو شَرٍّ فَیحجُزُهُ ذلک عَنِ القَبیحِ مِنَ الاَعمالِ فَذلِک «الَّذی خافَ مَقامَ رَبِّهِ…»؛
«کسی که میداند خدا او را میبیند و آنچه را میگوید میشنود و آنچه از عمل خیر یا شر انجام میدهد آگاه است و این حالت او را از اعمال قبیح و گناه باز میدارد؛ او کسی است که از خداوند خوف دارد…»[27]
در روایتی دیگر فرمود:
«لا یکونُ المُؤمِنُ مُؤمِنا حَتّی یکونَ خائِفا راجِیا، و لا یکونُ خائِفا راجِیا حَتّی یکونَ عامِلاً لِما یخافُ و یرجُو مؤمن»؛
«مؤمن واقعی نخواهد بود مگر اینکه ترسان وامیدوار باشد و ترسان وامیدوار نخواهد بود مگر اینکه به آنچه از آن میترسد یا امیدوار است، عمل نماید». [28]
همچنین به آن حضرت عرض کردند:
«قَومٌ یعمَلُونَ بِالمَعاصِی و یقولُونَ: نَرجُوا، فَلا یزالُونَ کذلک حَتّی یأتِیهُمُ المَوتُ. فَقالَ: هؤلاءِ قَومٌ یتَرَجَّحُونَ فِی الاَمانِی. کذَبُوا، لَیسُوا بِراجینَ. إِنَّ مَن رَجا شَیئا طَلَبَهُ و مَن خافَ مِن شَییءٍ هَرَبَ مِنهُ»؛
«گروهی هستند که گناه میکنند و میگویند: امیداوریم و پیوسته چنیناند تا مرگ آنان فرا میرسد. امام علیه السلام فرمود: آنان قومیاند که به آرزوهای بیجا متمایل شدهاند، آنان دروغ میگویند که امیدوارند، آنان امیدوار نیستند. کسی که امید به چیزی دارد آن را طلب میکند و کسی که از چیزی میترسد از آن فرار میکند». [29]
تعادل خوف و رجا
خوف و رجا در وجود انسان باید متعادل باشد و در یک درجه قرار داشته باشد؛ نه خوف بر رجا و نه رجا بر خوف غلبه کند؛ اما گاه برخی افراد این دو صفت را به طور مساوی در وجود خود ایجاد و تقویت نمیکنند و یکی را بر دیگری غلبه میدهند که این امر باعث انحراف آنان از مسیر صحیح و حق میشود.
اگر خوف بر رجا غلبه پیدا کند و فرد همیشه در وحشت و اضطراب قیامت باشد، این باعث خواهد شد که شخص خود را از بسیاری از لذایذ حلال مادی و دنیوی محروم نماید و کار و تلاش را ـ که لازمه زندگی دنیوی و اخروی است ـ رها سازد و همواره به نماز و دعا و عبادت مشغول گردد و در مقابل اگر امید بر خوف غلبه کند، این حالت باعث میشود که فرد در انجام واجبات و ترک محرمات الهی کوتاهی ورزد و با امید به فضل و رحمت خدا و شفاعت شفیعان، از عمل غافل گردد و یا کم توجهی نماید که این دو حالت از نظر آیات و روایات مردود است و آنچه در این مورد پسندیده و مورد ترغیب است، ایجاد تعادل بین این دو صفت حسنه است.
امام صادق علیه السلام در اینباره، میفرماید:
«کانَ اَبِی یقُولُ: إِنَّهُ لَیسَ مِن عَبدٍ مُؤمِنٍ إلاّ و فی قَلبِهِ نُورانِ: نُورُ خِیفَهٍ و نُورُ رَجاءٍ. لَو وُزِنَ هذا لَم یزِد عَلی هذا و لَو وُزِنَ هذا لَم یزِد عَلی هذا»؛
«پدرم (امام باقر علیه السلام) میفرمود: مؤمنی نیست مگر اینکه در قلب او دو نور وجود دارد: نور خوف و نور امید که اگر خوف وزن شود بر امید برتری نیابد و اگر امید وزن شود بر خوف غلبه نکند». [30]
منابع
[1]. بحارالانوار، 65، ص 193؛ نهج السعاده، ج 1، ص 456.[2]. صفات الشیعه، ص 7؛ بحارالانوار، ج 65، ص 168.
[3]. نازعات 79 40 ـ 41.
[4]. مستدرک سفینه البحار، ج 1، ص 185؛ میزان الحکمه، ج 1، ص 102.
[5]. مستدرک سفینه البحار، ج 1، ص 185.
[6]. انفال، 8/ 2.
[7]. نازعات 79 40 ـ 41.
[8]. وسائل الشیعه، ج 15، ص 223.
[9]. الکافی، ج 2، ص 71؛ تحف العقول، ص 377.
[10]. حج 22 1 ـ 2.
[11]. معارج 70 / 11 ـ 16.
[12]. مستدرک سفینه البحار، ج 7، ص 298؛ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 134.
[13]. فاطر، 35/ 28.
[14]. الامالی، صدوق، ص 138؛ بحارالانوار، ج 84، ص 196.
[15]. الکافی، ج 2، ص 167.
[16]. الکافی، ج 8، ص 302؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 230.
[17]. اعراف/ 7، آیه 14 و 15.
[18]. معراج السعاده، ص 208.
[19]. زمر 39 53.
[20]. یوسف 12 87.
[21]. معراج السعاده، ص 207.
[22]. روضهالواعظین، ص 480؛ بحارالانوار، ج 6، ص 205.
[23]. بحارالانوار، ج 8، ص 30.
[24]. همان، ص 43؛ ج 24، ص 273؛ عوالی الئالی، ج 4، ص 81.
[25]. الکافی، ج 2، ص 61؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 96.
[26]. کهف 18 110.
[27]. بحارالانوار، ج 67، ص 364.
[28]. الکافی، ج 2، ص 71.
[29]. وسائل الشیعه، ج 15، ص 216.
[30]. تحف العقول، ص 375؛ الکافی، ج 2، ص 67.
برگرفته از کتاب”سیمای شیعه از نگاه اهل بیت” نوشته ی سید جعفر صادقی فدکی