نویسندگان:دکتر حبیب احمدی/ علی روحانی / محسن زهری
استاد دانشگاه شیراز / کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه شیراز / کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه شیراز
دیدگاه فاطمه مرنیسی
فاطمه مرنیسی را می توان یک فمنیست تاریخ نگار انگاشت. وی مغربی تبار و صاحب تألیفاتی در زمینه اسلام است. او از چشم انداز اهل سنت به مسائل زنان پرداخته و حساسیت های وی از شرایط فرهنگی زادگاهش برآمده است.(فهرستی، 1384)
مرنیسی در کتاب زنان پرده نشین نخبگان جوشن پوش به مسئله زنان مسلمان و حجاب می پردازد. وی ادعا می کند : مهم ترین عامل جدایی فقه شیعه و سنی «زن» است و همواره در سه جهت، این دو مکتب با هم متفاوت بوده اند: 1. ازدواج موقت؛ 2. مقررات سخت طلاق، 3. ارث.(مرنیسی، 1380، ص 24)
مرنیسی معتقد است : در همه ادیان توحیدی میان عالم روحانی و جنس زن فاصله است. اما در اسلام که زن را حتی به صورت نهادین پنهان می کند، می پوشاند و به او نقاب می زند، از همه بیشتر است ازآن رو که همبستری به صورت تابویی درآمده، حجاب جایگاه اصلی را در این فرهنگ اشغال کرده است.(همان، ص 146)
در واقع، مرنیسی از آیه ی 53 سوره «احزاب» که پیرامون شأن اجتماعی زنان پیامبر بوده است، پرده نشینی زنان را برداشت کرده است. مرنیسی در برداشت خاص خود ازآیه حجاب، مضمون آیه را حجاب مردان و نه پوشش زنان می داند. وی حجاب را چنین تفسیر می کند: «نزول حجاب در آغاز نگاهی مضاعف داشت. بُعد عینی و واقعی آن این بود که پیامبر میان خودش و انس بن مالک (در شب عروسی با زینب) پرده ای کشید وبُعد معنوی و ذهنی آن، نزول این آیه از طرف خداوند به پیامبر بود. پیامبر پرده ای میان خود و تنها مردی که در خانه او بود کشید.» (همان، ص 169-168)
مرنیسی در بخش نهم کتاب می نویسد: متعاقب نزول آیه حجاب، دنیای زنان از مردان جدا شد و زنان در محیط منزل محدود، و از شرکت در امور سیاسی محروم شدند.(فهرستی، 1384، ص 187) وی معتقد است که در درک آیات قرآنی، نباید از ابعاد زمانی و عوامل اجتماعی و تحلیل روان شناسانه غافل شد.
او با تمسک به معنای اصطلاحی حجاب در عرفان که نقطه مقابل کشف است و معنایی منفی دارد(یعنی همان هواها و هوس های مادی که شخص را از دیدن نور خدایی محروم می کند)، چنین نتیجه گیری می کند: «به پایین آوردن یا تشبیه این مفهوم به یک تکه پارچه که توسط مردان بر زنان تحمیل شده تا در خیابان ها ازآن برای پوشاندن خود استفاده کنند، اگر نگوییم از معنی تهی کردن این مفهوم است، به یقین می توان گفت که تضعیف آن است، به خصوص که می دانیم طبق آیه قرآن و براساس توضیح طبری، حجاب از طرف خداوند نازل شد تا دو مرد را از هم جدا کند.» (مرنیسی، 1380، ص 164)
مرنیسی می نویسد:«هنگامی که ما از زبان شناسی به متن قرآن بر می گردیم، مفهوم منفی حجاب را کشف می کنیم، شبیه به مفاهیم عرفانی؛ یعنی چیزی که انسان را از رسیدن به خدا باز می دارد…» (همان، ص 165) با این برداشت ـ در واقع ـ معنای آیه چنین می شود: هرگاه از زنان رسول خدا کالایی را می طلبید، از پس پرده ای که شما را از خدا دور می کند و موجب پنهان شدن خدا از بشر می شود و موجب ناتوانی مردم از درک خدا می شود و بسیار منفی است بطلبید.
وی در صفحه بعد چنین نتیجه می گیرد: «بنابراین، حقیقتاً برداشت ناقص این عصر از حجاب که ازآغاز مفهومی منفی داشته شگفت آوراست. حجاب که امروز ادعا می شود تنها
سمبل هویت اسلامی برای زن مسلمان است، زمانی نشانه ی فرد نفرین شده و محروم از فیوضات روحانی و معنوی بوده است.» (همان، ص 166)
دیدگاه هماهودفر
هماهودفر، انسان شناس کانادایی ایرانی تبار، یکی ازمحققانی است که به انتقاد از فمنیست های موج اول و دوم برمی خیزد. او که دوران کودکی خود را درایران بوده است، تجربیات شخصی خود را نیز از حجاب بیان کرده است. وی معتقد است : تصور منفی از حجاب در نزد غربیان به وسیله دولت های استعماری به وجود آمده است که موجب شده است زنان مسلمان در طی دو قرن اخیر بیشترین لطمه ها را از جانب همین سوگیری ها مشاهده کنند.«… گهگاه زنان غیر مسلمان غربی ای که با من صحبت می کنند خوشحالی خود را از اینکه در فرهنگ اسلامی زاده نشده اند بیان می کنند. بعضی وقت ها فراتر رفته و می گویند خوشحالند که من در جامعه شان زندگی می کنم، نه درجامعه خودم، و رفتار شبیه آنهاست و از من انتظار دارند که روش های غربی داشته باشم، و خوشحالند که من دیگر نمی توانم به حرمسرا برگردم!» (هودفر (1)، 1997، ص 248-249)
هودفر معتقد است که نگرش نسبت به حجاب در طول دو قرن گذشته در نزد خاورشناسان شکل گرفت. در واقع، تصویر ذهنی حجاب ابتدا توسط سفرنامه نویسان و سپس بر اساس همان نوشته ها توسط اندیشمندان اجتماعی شکل گرفت : تصویر ذهنی استعمار ساخته.«درطول یک و نیم قرن از 1800 تا 1950 تخمین زده می شود شصت هزار کتاب فقط درباره اعراب شرقی انتشار پیدا کرده است.» (همان، ص 254-255) در اکثراین
نوشته ها مسلمانان به عنوان انسان های عقب مانده تصویر شده اند. دراین تصاویر استعماری اغلب مسخره آمیز، کلمه حرمسرا که ریشه شناسی آن به صورت ضمنی به کلمه مقدس و معبد اشاره دارد. نشان دهنده یک تصور منفی درجهان غرب است. زنان به صورت یکنواختی به عنوان زندانی، همیشه نیمه عریان و بی حجاب و در بعضی اوقات در کنار پنجره های بسته با کمترین امیدی برای آینده ترسیم می شوند. این پرسش که چگونه اکثراین نویسنده ها، نقاشان و عکاسان مرد احتمالاً به بخش های بسته زندان زنان مسلمان وارد شده اند[!] تنها امروزه به آن اشاره می شود.» (همان، ص 257 -258)
بر خلاف عقیده فمنیست ها و فعالان زنی که حجاب را به صورت کامل عامل پدرسالاری می دانستند و معتقد بودند که ریشه حجاب را باید زدود و ازاین طریق می توان زنان را درعرصه های اجتماعی توانمند کرد، هودفر با اشاره به دوره به قدرت رسیدن رضاشاه و کشف حجاب، معتقد است که این امر باعث شد قدرت اجتماعی و اقتصادی زنان به صورت کامل از دست برود و آنها توانمندی و قدرت خود را در تصمیم گیری از دست دهند و ساختار قدرت در خانواده به صورت کامل پدرسالارانه شود.(همان، ص 260-265)
هودفر معتقد است : این قانون زمانی آمد که اقتصاد بیمار جهانی درآن دوران موجب بیکاری بسیاری از مردم شده بود. بسیاری از مردان روستا در فصل های غیر کشاورزی برای کار به شهرها مهاجرت می کردند و همزمان در روستاها زنان مسئولیت اجتماعی و اقتصادی اداره خانه را بر عهده داشتند. اما با کشف حجاب، اکثریت زنان روستا که حجاب داشتند دیگر نمی توانستند از خانه خارج شوند. این اتفاق باعث شد که بسیاری از زنان برای حفظ حجاب در خانه بمانند و بسیاری از مسئولیت های اجتماعی و اقتصادی شان به دست مردان
بیفتد. از جانب دیگر، در آن دوره اکثر زنان شهری برای فرش بافی به کارگاه های فرش بافی می رفتند و درمقابل بافتن فرش دستمزد دریافت می کردند. اما با کشف حجاب، این حق از آنها سلب شد. حتی بعدها که دارقالی در خانه برپا شد، در هنگام فروش، باز به دلیل کشف حجاب، زنان دیگر قادر نبودند محصولات تولیدی خود را بفروشند و پول فروش آنها به دست مردان می افتاد. بسیاری از مردم درآن دوره برای رفتن به حمام باید به حمام های عمومی رفتند، اما بعد از کشف حجاب زنان ازاین حق نیز سلب شدند. از جانب دیگر، گروه ها و شبکه های زنان که برای زیارت به امامزاده ها در سطح شهر یا به مزار رفتگان می رفتند از هم پاشید. در این شبکه ها معمولاً زنان در عرصه های خانوادگی و اجتماعی تصمیم گیری می کردند؛ مانند پیدا کردن عروس برای پسرهایشان خرید، تفریح و… (همان، ص 461)
هودفر با ذکراین موارد، نشان می دهد که زن مسلمان به وسیله حجاب تا چه میزان می توانست در اجتماع مفید باشد و با استفاده از حجاب قدرت تغییر و تصمیم گیری درعرصه اجتماع را داشته است، اما با قانون کشف حجاب قدرت تصمیم گیری ازاو سلب گردید و ناتوانمند شد. هودفر همچنین به کارکردهای حجاب در دنیای معاصر اشاره می کند که به وسیله آن دختران جوان با حفظ حجاب می توانند اعتماد خانواده های خود را کسب کنند و به نقاطی دورتر از محل زندگی خانوادگی شان، حتی خارج از کشور برای تحصیل یا کار مهاجرت نمایند.
هودفر با اینکه حجاب را در کل به معنای کنترل بدن و زندگی زنان توسط مردان می داند، اما نمی تواند کارکردهای حجاب را و اینکه حجاب اصلی ترین عامل برای حفظ امنیت زنان در جامعه است نادیده بگیرد و در این زمینه یک قدم نسبت به سلف خود به
عقب برگشته است و به کارکردهای حجاب و به نقش دین و اینکه دین و آموزه های آن غیر قابل حذف هستند اعتراف می کند. در واقع، به صورت غیرقابل انکاری نظریات جدید پست مدرن، به نوعی بر گفته ها و آموزه های ذاتی و همیشگی اسلام برای زنان و گاهی اوقات در ضرورت داشتن حجاب آنها تأکید می کنند. در سال های اخیر مطالعات زیادی نیز دراین عرصه بر روی تفاوت های ذاتی میان زنان و مردان انجام شده است که اکثر نظریات فمنیستی را به چالش می کشد.(ترنر، 2003، ص 118-120)
پی نوشت :
1.Hoodfar.
منبع مقاله :
نشریه بانوان شیعه، شماره 20