نویسنده: محمد کاوه
حجاب از نظر لغوی به معنای «پرده» و «حاجب» است و در اصطلاح به نوعی پوششی که اسلام به خاطر اهداف خاص و معنوی خود به آن توصیه فراوان کرده است، گفته می شود و در مورد زنان، به خاطر حساسیت جنسی خاص و ظرافت و مسئولیت خطیری که دارند بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383: 306). حجاب مصدر از ریشه (ح ج ب) است که اهل لغت تعاریف مختلفی برای آن ذکر کرده اند.برخی گفته اند: «هر آن چه میان دو چیز حائل شود حجاب است». عده ای نیز این واژه را کمی دقیق تر تعریف کرده و معتقدند: «حجاب حائل میان دو چیز است که مانع تلاقی آن دو یا اثرگذاری آن دو بر هم می شود، این دو چیز می تواند مادی باشد یا معنوی یا این که یکی مادی و دیگری معنوی باشد. آن مانع هم می تواند مادی یا معنوی باشد» (غروی نائینی و عامری، 1386: 115و 116). فقها در تعریف حجاب گفته اند: «حجاب، لباسی است که زن برای حفظ عورت از اجانب می پوشاند» (مهدوی زادگان، 1386: 118). یا این تعریف که: «حجاب، پوشش زن در برابر بیگانه است» (خلفی، 1386: 77). در واقع، مفهوم حجاب خاص بوده و پیچیده تر از پوشش است و ارزش ها و اصول اساسی مانند: ظاهر و باطن، محرم و نامحرم و خصوصی و عمومی را نیز در خود جای می دهد(یزدخواستی، 1386: 45). حجاب یا همان پوشش اسلامی، پدیده ای چند بعدی است. از یک سو مقوله ای اخلاقی، دینی و معرفتی است و از سوی دیگر پدیده ای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می باشد. ابعاد مختلف این پدیده به گونه ای در هم تنیده است که نمی توان در خصوص ابعاد و آثار اجتماعی آن به تحقیق پرداخت و ابعاد باطنی، مبانی اعتقادی و ایدئولوژی مذهبی را نادیده گرفت (همان، 37). این موضوع، یکی از آموزه های دین مبین اسلام است که بسیاری از زنان مسلمان به عنوان تکلیف دینی (میر محمدی، 1386: 50) به آن عمل می کنند و اهمیت آن به حدی است که از مصادیق معروف و جزء شعائر اسلامی قرار گرفته است(مهدوی زادگان، 1386: 161). در واقع، حجاب و پوشش اسلامی ثمره شناخت و جهان بینی اسلامی است و فقط کسانی حجاب را رعایت می کنند که از زمینه های معرفتی و ریشه های محکم اعتقادی برخوردار باشند (طهماسبی نیک، 1383: 298). اسلام برای پیشگیری از وقوع جرایم اخلاقی و پاک و منزه ماندن جامعه از پلیدی، راه کارهایی را معرفی کرده که بهترین آن ها حجاب است و برای حفظ عفت عمومی و سلامت جامعه توصیه فراوان به آن کرده است، زیرا اگر افراد جامعه به آن پای بند باشند، از جرایم اخلاقی بسیاری پیشگیری خواهد شد. البته حجاب با وجود این که از آداب مهم اسلامی است جزء اصول دین نمی باشد تا مرز بین کفر و دین داری به شمار آید؛ اما در عین حال نقش بزرگی را در تکامل جامعه، پیشگیری از وقوع جرایم اخلاقی و رسیدن به اهداف آفرینش که عفت، پاک دامنی و حفظ اصالت فرهنگی است می تواند ایفا کند و این نقش، زمانی بهتر ایفا می شود که مردان نیز به حجاب خویش که مهم ترین آن، نگاه پاک و با عفت به زنان است مقید باشند (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم، 1383: 307و 305). بحث جامعه پذیری حجاب نیز نوع خاصی از جامعه پذیری دینی افراد است و همان عوامل، نهادها، مؤسسات و سازمان هایی که در جامعه پذیری افراد نقش دارند، به نحو مستقیم و غیر قابل انکاری در آشناسازی فرد با مفهوم و معنای حجاب، یا به عبارت دیگر، جامعه پذیری حجاب نقش دارند. این عوامل عبارتند از: خانواده، مراکز آموزشی، وسایل ارتباط جمعی، گروه هم سالان، دولت، سازمان های سیاسی و نهاد روحانیت(زین آبادی، 1386: 207-199). از آن جایی که حجاب از احکام قطعی اسلام است و همه فقها بر لزوم رعایت آن اتفاق نظر دارند، بنابراین واجب است. بر همین اساس، بانوان وظیفه دارند بدن خود را از مردان بیگانه به وسیله چادر، عبا، پیراهن بلند، مانتو، پالتو، روپوش، مقنعه و روسری یا هر وسیله دیگری که بدن را بپوشاند، پوشش دهند (امینی، 1384: 37). در قرآن توصیه های فراوانی راجع به ضرورت پوشش و حجاب آمده است. به طور مثال، خداوند در آیه (59) سوره احزاب پس از ذکر نکاتی که بعضی از آن ها مخصوص زنان پیامبر است می فرماید: « ای پیامبر به زنانت و دخترانت و زنان با ایمان بگو روسری هایشان را بر خود فرو پوشند. این نزدیک تر است به آن که شناخته شوند و آزار نبینند و خداوند آمرزنده و مهربان است» (فاضل، 1386: 12و 13). البته هدف اسلام از واجب کردن حجاب، افزایش آرامش روانی در جامعه، حمایت از خانواده در کارکرد جنسیتی(محلاتی، 1386: 194)، تحکیم بنیاد خانواده، جلوگیری از انحرافات جنسی و عوارض سوء ناشی از آن، تأمین سلامت جامعه، افزایش امنیت اجتماعی، کمک به پاک سازی محیط و کاهش مفاسد اخلاقی است که این محدودیت نه تنها به زیان بانوان نیست، بلکه به نفع آن ها، فرزندان، همراهان و سایر افراد اجتماع نیز می باشد(امینی، 1384: 45). یکی دیگر از دلایل وجوب حجاب برای بانوان، به خاطر خروج ناگزیر زن از محدوده خانه و تأمین حاجت های مادی و معنوی از طریق کار و تلاش است؛ زیرا معاشرت، گفت و گوی متقابل زنان با مردان نامحرم را ایجاب می کند(شریعتی سبزواری، 1387: 81). از طرف دیگر، خداوند برای این که زن مورد نگاه و توجه هر مردی قرار نگیرد، به او طمع نورزند، تحریک نشوند و به گناه آلوده نشوند، حجاب و پوشش را بر زن واجب کرده است تا به وسیله آن و دوری از آرایش و پرهیز از ظاهر کردن زینت آلات نزد نامحرمان، زن در جامعه مصونیت داشته باشد(محمدی نیا، 1387: 43و 44). اما حجاب برتر، حجابی است که تمام اندام زن و برآمدگی های سینه و جاذبه های بدن وی به جز گردی صورت و کف دو دست و دو پا را مستور سازد. شاید بتوان بارزترین پوششی که تمام این خصوصیات را دارا باشد، چادر دانست. این پوشش در نظر اسلام به خاطر مصلحت هایی است که به آن اشاره شد. بنابراین، حجاب و پوشش دینی نه تنها محدودیت و بند و حصار نیست؛ بلکه موجب مصونیت و حرمت زن می باشد(فرهادیان، 1387: 125). البته برخلاف برخی تصورات، از بررسی و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان روشن می شود که حجاب در ادیان دیگر نیز حتی پیش از اسلام وجود داشته است. به طور مثال، چادر و روبنده از ارکان اخلاقی مسیحیان و یهودیان محسوب می شده است. در دوره زرتشت، زنان عادی از لباس های بلند و روسری و زنان اشراف علاوه بر این ها در خارج از منزل و برای پوشاندن صورت از روبند استفاده می کرده اند (باغجری، 1386: 20).
همان طور که اشاره شد، ریشه عملی بسیاری از انحرافات و تباهی های اخلاقی به پدیده و فرهنگ بی حجابی باز می گردد و فتنه انگیزی بی حجابی نیز از همین رو می باشد. مهم ترین اثر وضعی رواج فرهنگ برهنگی، جنسی شدن محیط و جامعه برهنگی زده و جنسی گرا در مقابل جامعه شرعی و اخلاق گراست. در جامعه جنسی شده، این عقلانیت نیست که حاکم می باشد، بلکه حاکمیت متعلق به نفس شهوانی است. اما رواج حجاب در هر جامعه ای تداوم بخش و گرمی بخش آن جامعه است. در جامعه ای که حجاب فضیلت باشد و بی حجابی رذیلت، آن جامعه می تواند به رحمت الهی و حیات معنوی خود امیدوار باشد. در حالی که اگر در جامعه ای بی حجابی فضیلت شمرده شود، بی تردید آن جامعه نمی تواند به تداوم حیات معقول و مشروع خود امیدوار باشد(مهدوی زادگان، 1386: 47و 48). واضح است که بدحجابی و رعایت نکردن شرع و عرف و تکرار و گسترش آن، چهره جامعه را مکدر کرده و به اصطلاح، نابهنجاری های اجتماعی را طبیعی جلوه می دهد این مقوله می تواند زمینه ساز بسیاری از مفاسد اجتماعی باشد. چنان چه دیده می شود تعدادی از زنان و مانکن های خیابانی با دریافت مبالغی، حاضر می شوند که با پوشیدن لباس های زننده، در اماکن عمومی حاضر شوند. این مسئله موجب اخلال در نظم اجتماعی می شود. افرادی که این مبالغ را پرداخت می کنند، مقاصد گوناگونی را دنبال می کنند. برخی از کسانی که در تجارت لباس ذی نفع هستند، با پرداخت این مبالغ از مانکن های خیابانی می خواهند که با پوشیدن آن و حضور در اجتماعی به نوعی تبلیغ انجام دهند. البته تجارت و اقتصاد یکی از ابعاد پرداخت و دریافت این مبالغ هستند اما برخی از افراد برای رسیدن به مقاصدی غیر از این و برای شکستن مرزها و خط قرمزها به این کار دست می زنند(بیات، 1387: 119). موضوع لباس و سبک های پوشش، در کشور ما از زمانی که رضا خان تصمیم به اجباری کردن لباس فرنگی برای مردان و زنان گرفت و متعاقب آن خواست تا حجاب را از زندگی روزمره ایرانیان حذف کند تا اکنون، درصد مسائل فرهنگی جامعه بوده است( جوادی یگانه و کشفی، 1386: 63). البته در سال های نخستین انقلاب، حجاب تبدیل به یک فرهنگ اجتماعی شد و در بخش های زیادی بدون آن که اجبارها شکل بگیرد، اکثریت جامعه با آن همراهی می کردند؛ اما از آن جا که رفتارها شکل خشونت آمیز پیدا کرد و از طرفی فلسفه حجاب تبیین نشد(مهدوی زادگان، 1386: 173)، هم چنین به خاطر آسیب پذیری درونی جامعه و تهدیدهای بیرونی، انتقال فرهنگی حجاب با اخلال مواجه شد و این امر موجب جریحه دار شدن وجدان جمعی و تبدیل آن به عنوان مسئله ای اجتماعی شد(محبوبی منش، 1386: 88). به طوری که آخرین آمار در این خصوص نشان می دهد که در طول اجرای طرح ارتقاء امنیت اجتماعی در 6 ماهه اول سال 1387، در مجموع تعداد 1098 نفر از زنان بدحجاب که با پوشش خود عفت عمومی را جریحه دار می کردند دستگیر شده اند(ماه نامه زندگی سالم، ش 9: 19).
منبع مقاله: کاوه، محمد، (1353) آسیب شناسی بیماری های اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.