نویسنده: عباس رجبی
4. حجاب زنان ایرانی بعد از اسلام
مطالعه فرهنگ و تاریخ مستند ایران، جایگاه عظیم عفت و حجاب را در این مرز و بوم در دید ناظران به خوبی ترسیم می کند. همان طور که پیش تر گفتیم، زنان ایرانی قبل از اسلام هم پوشش و حجاب داشته اند. پس از ورود اسلام به ایران، زنان مسلمان ایرانی تحت تأثیر احکام اسلام، همچنان از فرهنگ عفت و حجاب پاسداری نمودند. در این دوره گرچه حجاب زنان با تغییراتی همراه بوده است، ولی همچنان فرهنگ استفاده از چارقد و چادربلند و دوری از اختلاط با مردان بیگانه ادامه می یابد. ما در این جا حجاب زنان ایرانی را در حکومت های مختلفِ بعد از اسلام بررسی می کنیم.
4-1. حجاب زنان ایرانی در حکومت خلفای راشدین تا پایان حکومت اموی(11-132ه .ق)
نویسنده کتاب تاریخ پوشاک ایرانیان در این مورد می نویسد:
لباس زنان در این دوره عبارت بود از شلواری گشاد و پهن و یا به جایش دامنی بلند که روی آن یک پیراهن بلند تا سر زانوان می پوشیدند و روی آن نیز پیراهنی چاک دار تا روی کمر به تن می کردند. اغلب کمربندی روی این لباس های می بستند و روی همه این ها روپوشی سراسری(چادر) می انداختند … این چادر یا سیاه رنگ بود، همچون دوران پیامبر و یا نوعی طیلسان کبود رنگ بود و یا چون چادر زنان دربار به رنگ زرد و یا سبز و همان گونه گفته شد، این چادر را روی تمام لباس خود می پوشیدند.(1)
4-2. حجاب زنان ایرانی در دوران خلفای عباسی(132-656ه.ق)
در این دوره نیز زنان ایرانی حجاب کاملی داشته اند. چنان که در تاریخ می خوانیم:
زنان در این دوره از حجابی که سرتاسر بدن را می پوشاند و معمولاً سیاه رنگ بود(چادرمشکی) استفاده می کردند؛ البته گاهی نیز طرح آن مخطّط، قرمز، تیره( قهوه ای) و سفید بود. در جلو صورت خود نیز روبندی می زدند که بر پیشانی بسته می شد.(2)
4-3. حجاب زنان ایرانی در حکومت سامانیان(261-389ه.ق)
در حکومت سامانیان زنان ایرانی از مقنعه های زیبایی استفاده می کردند و مانند دوره های گذشته استفاده از چادر نیز معمول بوده است؛ چنان که می خوانیم:
(زنان در این دوره) از مقنعه های سرخ و سیاه که ظاهراً حاشیه دوزی و نواردوزی شده بود نیز برای حجاب استفاده می کردند. نوع نیشابوری این مقنعه ها معروف تر از انواع دیگر آن بود. همچنین از ازار، گونه ای چادر سراسری که تمامی بدن آن ها را می پوشاند، برای حجاب خود بهره می گرفتند(3).
4-4. حجاب زنان ایرانی در حکومت آل بویه(320-447ه.ق)
پوشش زنان ایرانی در این دوره مانند زنان مسلمان دیگر مناطق، پوششی کامل با چادر بود. افزون بر این از روبند هم استفاده می کردند چنان که نقل شده:
لباس زنان دیلمی تفاوتی با لباس زنان ایرانی همان دوره در نواحی خراسان و سیستان یا عراق و بغداد نداشت. چادر زنان دیلمی سیاه (بود) و با پارچه نازک ابریشمی(قصب) روی چهره خود را می پوشاندند.(4)
4-5. حجاب زنان ایرانی در حکومت علویان طبرستان( 250-316ه.ق)
استفاده از لباس های بلند و گشاد همراه با چادر در این دوره نیز بین زنان ایران معمول بوده است.
زنان، چارقدهایی از ابریشم نازک برسر می گذاشتند. آنان در تابستان کتان و در زمستان ابریشم و حریر می پوشیدند. این زنان پیش از قبول اسلام نوعی سروال(شلوار) به پا می کردند که نوعی رانین( شلوار) بود و کلاهی بر سر می گذاشتند. اما در دو
ره های بعد که به دین اسلام در آمدند، چادرها و لباس های بلند سفید و سیاه پوشیدند(5).
4-6. حجاب زنان ایرانی در حکومت غزنویان(351-582ه.ق)
زنان در این دوره نیز مانند دوره های پیشین حجاب کامل داشتند و از نوعی مقنعه و چادر برای پوشش خود استفاده می کردند. درباره این نوع مقنعه می نویسند:
این نوع سرپوش، به جز آن که تمامی سر را می پوشاند، معمولاً گاه پیشانی و چانه و دهان را نیز پنهان می کرد. معمولاً روی این مقنعه و در روی پیشانی، نواری بسته می شد. نوع دیگری از این مقنعه، تقریباً همچون چادر، هم سر را می پوشاند و هم ادامه آن، شانه ها و تقریباً تمامی بدن را پنهان می کرد(6).
4-7. حجاب زنان در حکومت مغولان( 616-736 ه.ق)
گرچه زنان در این دوره از نظر پوشش، آزادی بیشتری به نسبت دوره های قبل داشتند، به طوری که زنان مغول تا مدتی حجاب را رعایت نمی کردند، ولی رسم حجاب در بین زنان ایرانی وجود داشت. کتاب تاریخ مغول در ایران در این باره می نویسد:
فاتحان مغول در زندگی روزانه رعایای خود نیز سرمشق قرار می گرفتند و به این ترتیب تغییراتی در زندگی مردمِ مغلوب محسوس گردید. به هر حال دگرگونی تا آن درجه بود که فخرالدین کرت، فرمانروای هرات در حدود سال 1300م. خود را ناگزیر دید که با صدور قوانینی، لزوم حجاب زنان را که می رفت نقصان یابد، بار دیگر تأکید کند.(7)
4-8. حجاب زنان در عهد صفویه(907- 1135ه.ق)
در عهد صفویه، زنان ایران بسیار محدود و محجوب بودند و از خانه مگر به ضرورت بیرون نمی آمدند، در کوچه و خیابان پیاده نمی گشتند و اجازه نداشتند بر اسب سوار شوند. آنان نیز مانند زنان دوره های گذشته، تمام بدن خود را در مقابل نامحرم می پوشاندند. در این دوره، روبند بر روی انداختن و چادر به سر کردن که از دوران پادشاهی شاه طهماسب رواج گرفته بود، در عهد دیگر سلاطین صفویه ادامه یافت(راوندی، 1997).
4-9. حجاب زنان در عهد قاجاریه(1193-1344ه.ق)
کتاب تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه در این باره می نویسد:
زن های ایران زمین همیشه در چادرهای سیاه مستور و پیچیده اند و به هیچ وجه شخص خارجی را ممکن نمی شود که صورت آن ها را ببینند و اگر یکی از نسوان آن جا در کوچه های ایران غفلتاً صورت خود را بر عابرین مکشوف دارد، به اعتقاد ایرانیان اسباب بی احترامی خود را فراهم آورده است.(8)
همچنین کتاب « سفرنامه پولاک» درباره پوشش زنان این دوره می گوید:
لباس های زنان که در حرمسرا می پوشند، با آنچه در کوچه و خیابان به تن دارند، بسیار متفاوت است؛ زیرا لباس کوچه و بازار را از این جهت تهیه می کنند تا همه قسمت های بدن را از چشم عابران بپوشاند و به اصطلاح، همه زنان را از لحاظ ظاهر به یک شکل و صورت درآورد… هرگاه زنی به کوچه برود یا سوار بر اسب در معیت نوکرها از خیابان عبور کند، چادری به رنگ آبی نیلی بر سر می کند و آن پوششی است که تمام بدن، از سر تا به پا در آن پیچیده می شود.(9)
5. تاریخ مبارزه با حجاب در ایران
همان طور که از مطالب گذشته به دست می آید، زنان ایران در طول تاریخ، پاسدار فرهنگ عفت و حیا بوده اند و حجاب را به عنوان انسانی همیشه حفظ کرده اند. با این حال در اواخر دوره قاجاریه، بر اثر نفوذ دولت های استعماری در دستگاه حکومت، زمزمه های بی حجابی آغاز شد و پس از برقراری مشروطیت، صحبت از رفع حجاب به میان آمد و تفکر آزادی زن به سبک غربی به تدریج توسعه یافت. سپس با اعلام رسمی رفع حجاب در 17 دی ماه سال 1314 شمسی از سوی رضاخان، حجاب در بین تمام زنان ایرانی ممنوع شد و این ممنوعیت تا سال 1320 که هم زمان با برکناری رضاخان از حکومت ایران بود، ادامه پیدا کرد(مکی، 1374).
پس از رضاخان نیز مخالفت با حجاب ادامه پیدا کرد. گرچه محمدرضا نتوانست مانند پدرش با آن قاطعانه برخورد کند و به ظاهر زنان را در انتخاب پوشش آزاد گذاشت، ولی از راه تهاجم فرهنگی بر ضد حجاب، با آن مبارزه کرد تا سرانجام با لطف و یاری خداوند در سال 1357 شمسی، انقلاب اسلامی ملت بزرگ ایران، به این حکومت شیطانی خاتمه داد و زنان مسلمان کشورمان دوباره چون سابق، سنگردار سنگر حجاب شدند.
بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی قدس سره در این باره می فرماید:
شما(زنان) را رژیم سابق نشناخته بود. گمان می کرد که بانوان ایران مثل همان چند نفر یا عده معدود منحرفین است و این ها همه به دست آن ها می شود که انحراف پیدا کنند لیکن بانوان محترم ایران ثابت کردند که دستخوش این طور توطئه ها نشده اند و نمی شوند و ثابت کردند که در دژ محکم عفت و عصمت هستند و جوانان صحیح و نیرومند و دختران عفیف و متعهد به این کشور، تسلیم خواهند کرد و هیچ گاه در آن راه هایی که قدرت های بزرگ برای تباه کردن این کشور پیش آنان گذاشته بود، نخواهند رفت(10).
ایشان درباره واقعه کشف حجاب می فرماید:
در زمان رضاخان که شاید اکثر شما یادتان نباشد، ما شاهد چه صحنه هایی بودیم، در همین قم و نسبت به بانوان محترم این قم و در همه شهرها نسبت به بانوان محترم شهرها. این به تبع از کسانی که تعلیم به او می دادند به اسم کشف حجاب، هتک حرمت اسلام، هتک حرمت مؤمنین، هتک حرمت بانوان ما را چقدر کرد و مأمورهای او با خانم ها و با مخدرات ما چه کار کردند، چه سلوک کردند، چقدر پاره کردن چادرهای آن ها را، چقدر به یغما بردند چادرها و روسری های آن ها را. ما شاهد این ها بودیم و شماها هم شاهد این پسر بودید که به اسم تمدن بزرگ با این مملکت چه کرد(11).
6. حجاب در فرهنگ اسلامی ملی ما
در هر جامعه، نوع و کیفیت لباس زنان و مردان، افزون بر آن که از شرایط اقتصادی، اجتماعی و اقلیمی آن جامعه پیروی می کند، قویاً تابع جهان بینی و ارزش های حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتی مبیّن و آیینه آن جهان بینی است. لباس، نه تنها تحت تأثیر فرهنگ جامعه است، بلکه معرّف شخصیت تک تک افراد و در نتیجه فرهنگ عمومی جامعه نیز می باشد.
رابطه لباس و فرهنگ به اندازه ای قوی است که وقتی یک خارجی و غریبه وارد محیطی می شود، نخستین علامتی که او را می شناساند، همان لباس اوست. گویی انسان ها با لباس خود با یکدیگر صحبت می کنند و هرکس به زبان لباس خویش، خود را معرفی می نماید که من کیستم، از کجا آمده ام و به چه دنیا و چه فرهنگی تعلق دارم.(12)
بررسی تاریخ نشان می دهد که مردم شریف ایران، حجاب را به عنوان ارزشی والا پاس داشته و زنان ایرانی با پوشش کامل ظاهر می گشته اند و به آن افتخار می نمودند. بنابراین همان طور که در بحث های گذشته اثبات کردیم، پوشش زن از نظر فرهنگ ایرانی- اعم از فرهنگ اسلامی و ملی- پوششی کاملاً مشخص و منحصر به فرد، یعنی «چادر» و پاس داشتن فرهنگ غنی کشور عزیزمان ایران است.
از این روی، رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای توجه ویژه ای به این مطلب دارند. ایشان در این باره می فرماید:
باید توجه کنید که هیچ بحثی در زمینه های مربوط به پوشش زن متأثر از هجوم تبلیغاتی غرب نباشد، زیرا اگر متأثر از آن شد، خراب می شود. برای مثال، اگر بیاییم با خودمان فکر کنیم که حالا در دنیا همه دارند می گویند حجاب داشته باشید، مثلاً چادر نباشد؛ این فکر غلط است. البته نه این که من بخواهم بگویم چادر نوع منحصر است، بلکه می گویم چادر، هم بهترین نوع حجاب است و هم یک نشانه ملی ماست که هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرکی در زن ندارد. اگر واقعاً کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری به معنای تحرک باشد، لباس رسمی زن می تواند چادر باشد که بهترین نوع حجاب است؛ البته می توان محجّبه بود و چادر هم نداشت، منتها همین جا هم باید آن مرز را پیدا کرد. بعضی ها از چادر فرار می کنند، به خاطر این که هجوم تبلیغاتی غرب دامن گیرشان نشود. اما از چادر که فرار می کنند، به آن حجاب واقعیِ بدون چادر هم رو نمی آورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار می دهد. تصور نکنید که اگر ما فرضاً چادر را گذاشتیم کنار و آن مقنعه های کذایی و لباس های «و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن» یعنی همان هایی که در قرآن است را درست کردیم، دست از سر ما برمی دارند. نه، آن ها به این چیزها قانع نیستند؛ بلکه می خواهند همان فرهنگ مخصوص خودشان، عیناً در این جا مثل زمان شاه که زن اصلاً حجاب و پوشش نداشت، عمل بشود. حتی وقتی نوبت به این جاها می رسد، بی بند و باری بیشتر می شود؛ کما این که متأسفانه زمان شاه بی بند و باری در همین شهر تهران و بعضی دیگر از شهرهای کشور، از معمول شهرهای اروپا هم بیشتر بود و زن معمولی اروپایی که لباس و پوشش خودش را داشت، این جا آن طور هم نبود. کما این که در بسیاری از کشورهای متأسفانه عقب مانده مسلمانان و غیر مسلمان هم این طور بود. بنابراین مسائل ارزشی را باید با دقت و با نهایت کنجکاوی، بدون اغماض رعایت کرد.(13)
همچنین ایشان در مورد توجه به فرهنگ اسلامی ملی در انتخاب مدهایی که زنان در لباس هایشان استفاده می کنند و آثار مهم آن می فرماید:
راجع به لباس زن باید معلوم شود که واقعاً پوشش زن ایرانی چگونه باشد. البته منظورم پوشش بیرونی نیست، بلکه همان لباسی که می پوشد در بین زن ها می آید؛ یعنی لباس زیر چادر… شما ببینید لباس زن هندی یک لباس ساده است، زن اروپایی هم که لباسش معلوم است؛ اما زن ایرانی هم آیا لباس مشخصی دارد؟ و اگر دارد کدام است که نشان بدهد ایرانی است؟ و الا همان مدی را که امروز خیاط خانه های اروپا درست می کنند و ما از لندن و پاریس می آوریم این جا، این لباس ایرانی نیست… این ترویج فرهنگ غرب است. آن وقت ما می گوییم مرگ بر آمریکا، فرهنگ آمریکا را این طور خودمان ترویج می کنیم، در حالی که غربی ها اصلاً روی فرهنگ تکیه دارند، سیاست مقدمه فرهنگ است، و لذا وقتی فرهنگ تأمین شد، همه چیزشان تأمین خواهد شد، و این تأسف آور است که ما آن فرهنگ را به شکل لباس و مظاهر گوناگون دیگر بیاوریم این جا. آیا فرهنگ ایرانی و لباس ایرانی و زیور ایرانی چه اشکالی دارد که ما بیاییم از فرهنگ غربی استفاده کنیم؟ … ما ایرانی هستیم، باید برگردیم همان چیزی را که متعلق به خود ماست پیدا کنیم.(14)
بنابراین همان طور که گفتیم، توجه به فرهنگ اصیل ایرانی در پوشش زن، یعنی استفاده از چادر که کاملاً از فرهنگ غنی اسلامی متأثر است، آن هم بطوری که موازین شرعی در آن کاملاً رعایت شود، نه تنها سبب جلوگیری از نفوذ فرهنگ های بیگانه می شود، بلکه به بهترین شکل از تحریکات جنسی زنان در انظار عمومی جلوگیری می کند و وسیله کاملی برای رعایت حجاب اسلامی به شمار می آید.
پینوشتها:
1.محمدرضا چیت ساز، تاریخ پوشاک ایرانیان، ص 36.
2. همان، ص 97.
3.همان، ص 130.
4. همان، ص 159.
5. همان، ص 174.
6. همان، ص 283.
7. برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، محمود سیر آفتاب، ص 396.
8. چالز جیمز ویلس، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، سید عبدالله، ص 103.
9. یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک در ایران و ایرانیان، کیکاووس جهانداری، ص 115.
10.امام خمینی، صحیفه امام، ج14، ص 356.
11. همان، ص 356.
12. غلامعلی حدادعادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص 8.
13.سیدعلی خامنه ای، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، ص 261.
14. همان، ص 260.
منبع مقاله: رجبی، عباس،(1388)، حجاب و نقش آن درسلامت روان، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، بهار 1390.