نویسنده: محمدرضا کوهی
پیامدهای ناگوار لاقیدی و بدحجابی بر فرآیند رشد و تکامل انسان
قسمت چهارم : آسیب بر فطرت زیبا دوستی و زیبا آفرینی
فطرت جمال طلبی
حس هنری و زیباخواهی، یکی دیگر از جلوه های پرشکوه روح و ابعاد اصیل روان انسان است که سرآغاز گرایش به زیبایی های معنوی و مادی و منشأ پیدایش هنر حقیقی در زمینه های مختلف است.
هر انسانی براساس سرشت باطنی و ساختاری وجودی خود به زیبایی و جمال علاقه مند است و تحت تأثیر زیبایی های اخلاقی، ادبی، احساسی و زیبایی های مادی و طبیعی قرار می گیرد و هم چنین دارای استعداد هنری و زیبا آفرینی است که فصاحت، بلاغت، تجسم ارزش ها و ضدارزش ها، صنایع ظریف و دقیق و نقاشی و امثال اینها در اثر پرورش این حس فطری است.
زینت جسم و روح
انسان دارای روح ملکوتی و جسم مادی است؛ زینت و آراستن هر یک از این دو، به اموری است که متناسب با حقیقت آنها است. زیورهای مادی و طبیعی آرایش دهنده ی جسم مادی و زیبایی های معنوی و اخلاقی زینت بخش روح ملکوتی است. آراسته شدن به هر دو، از سوی دین اسلام مورد تأکید قرار گرفته است؛ به شرط حفظ تعادل و میانه روی در زینت های جسمی و مادی. قرآن کریم در باره ی زیورهای طبیعی می فرماید: «إنّا جَعلنا ما علَی الأرضِ زینهً لها لِنبلُوهم أیُهم أحسنُ عَملاً»؛ آن چه بر روی زمین است زینت زمین قرار داریم تا آنها (مردمان) را بیازماییم که کدامشان بهترین عمل را انجام می دهند.(1)
براساس این آیه، زینت های زمینی، زیبا کننده ی زمین و امور مادی از جمله جسم است و در باره ی زینت های روحی می فرماید: «ولکنَّ الله حَبّبَ إلیکُم الایمانَ و زَیّنهُ فی قُلوبکُم وکَرّه إلیکمُ الکُفر والفُسوقَ والعِصیان»؛ خداوند ایمان را در نظر شما محبوب گرداند و آن را در دلهای شما آراست و کفر و فسق و نافرمانی را برایتان ناپسند گرداند. (2)
ایمان توحیدی، مبنای انسانیت و زیبایی های اخلاقی و رفتاری است؛ به عبارتی سرچشمه فضائل اخلاقی و زیبایی های روحی، ایمان راسخ و استوار به خداوند و قیامت است و همه خوبی ها و زیبایی ها در ایمان نهفته است؛ بنابراین وقتی قلب های انسان ها با زیور ایمان به خدا مزین شده و براساس فطرت ایمانی و توحیدی آفریده شده است، معنایش این است که تمام دل ها به بذر کمالات، فضائل و اخلاق خداگونه آراسته گردیده و محبوب فطری همه انسان ها است و باید در پرتو حقیقت ایمان، شکوفا گشته به کمال مطلوب برسد؛ پس فطرت جمال طلبی انسان، زاییده ی فطرت توحید و عشق به خداوند جمیل است.
حس زیبا دوستی؛ فلسفه آفرینش
خداوند، زیبای بی نهایت و جمیل بی کران است و هدف از آفرینش انسان را هم رسیدن به جمال و وصال خود قرار داده و زمینه رسیدن به این هدف والا را در درون آدمی از راه عقل و فطرت و احساسات عالی و در بیرون با فرستادن پیامبران و کتاب های آسمانی فراهم نمود.
از این رو اگر انسان طالب و جویای جمال و زیبایی است، روشن می گردد که هدف از آفرینش انسان، آراسته شدن به اخلاق و کمالات آن جمیل و زیبای مطلق و در نتیجه دیدار لذت بخش و خوشایند با اوست. بنابراین هدف اصلی خاستگاه این فطرت زیباگرایی، زیبایی های اخلاقی و معنوی و جمال خداوندی است که انسان باید مظهر و آیینه ی جمال او بشود و به صفات و کمال های او مزین گردد و از سایر زیبایی هاـ که پرتوی از جمال محض اوست و آیینه هایی می باشند که آن حقیقت جمیل را نشان می دهندـ به مثابه وسیله ای برای رسیدن به آن ذات جمیل بهره ببرد. خلاصه آن که این حس و میل درونی از امور فطری و شأن عالی آدمی است.
آوازه ی جمالت از جان خود شنیدیم
چون باد و آب و آتش در عشق تو دویدیم
اندر جمال یوسف گر دست ها بریدند
دستی به جان ما بر، بنگر چه ها بریدیم(3)
بر این اساس، دو هدف فرعی برای حس زیبادوستی در کنار وصول به آن هدف اصلی وجود دارد: نخست آن که حقیقت های زندگی و ارزش های راستین الهی و انسانی در پرتو این حس هنری و تبیین و تصویر شود، تا حس زیبادوستی انسان های حقیقت جو تحریک و به سمت ارزش ها و واقعیت ها گرایش یابد و از ضدارزش ها و باطل ها دوری جویند.
دیگر آن که انسان، جسم و حیات طبیعی خود را در حد اعتدال، زیبا و آراسته نموده و به روح، لطافت و به زندگی، به ویژه نظام خانواده نشاط و انبساط روانی ببخشد و آن را از حالت یک نواختی خارج کند، تا زندگی، شیرین و گوارا گشته، بنیان خانواده استوار و اهداف والای آن تحقق یابد.
انسان ها در بوته ی آزمایش
به همین علت خداوند این زینت های مادی را وسیله ای برای آزمایش انسان ها معرفی می نماید تا روشن شود چه کسی شایسته ترین عمل را انجام می دهد: «لِنبلُوهم أیّهم أحسنُ عَملا». (4)
بنابراین تمام انسان ها در بوته ی امتحان الهی اند که دل ربا و محبوب آنان کدام یک از زینت هاست؟ آیا چهره های زیبا و زینت های مادی، آنان را به خود مشغول نموده و دل هایشان را می رباید و در نتیجه به امور پست و رفتارهای زشت، همانند دل بستگی به دنیا، تجمل پرستی، مدگرایی افراطی و تقلیدی، خودآرایی در جامعه و تحریک شهوات و هوس های پلید بسنده می کنند و یا زیبایی های معنوی و الهی، آنان را مجذوب و شیفته نموده دل را به همان صاحب خانه اصلی ـ خداوند جمیل ـ می سپارند؟
در این آزمایش الهی، شخصیت حقیقی افراد و میزان عقل و خردمندی، ایمان و اخلاص، اراده و استقامت آنان روشن می گردد که آیا دل به «باقی» می سپارند یا به «فانی»؟ آیا غرق در زرق و برق دنیا می شوند یا محو جمال زیبا آفرین؟ آیا در پرتو حس هنری و زیباآفرینی، هنرنمایی واقعی و صادقانه دارند یا آن را به سمت هنرنمای دروغین منحرف می سازند؟ آیا حقیقت ها و ارزش ها را به تصویر می کشند یا ضدارزش ها و شهوات را زیبا جلوه می دهند؟
از سوی دیگر آیا در استفاده از زیورهای جسمی و مادی، راه اعتدال و میانه روی را پیشه ی خود می کنند یا به افراط و تفریط دچار می شوند؟ آیا زنانِ مدعی ایمان با خودآرایی در خانه، به زندگی حرارت، نشاط و صفا و صمیمیت بخشیده و بنیان خانواده را مستحکم می نمایند یا به خودنمایی و جلوه گری در جامعه و تحریک شهوت ها و ربودن دل ها که حرم های الهی است مشغول می شوند و زینت عفاف و حجابِ مورد نظر قرآن را کاری سخت و پر مشقت می پندارند و از آن سرباز می زنند؟
جای بس شگفتی است که چگونه بسیاری به زندگی زودگذر دنیا به جای آخرت راضی شده اند؟! با این بهره ی زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست: «فَما مَتاعُ الحَیوه الدّنیا فی الآخره إلا قلیلٌ». (5)
راه نباختن شخصیت در برابر زیبایی های صوری
اساسی ترین شیوه برای این که آدمی خود را در برابر جاذبه های صوری و چهره های زیبا نبازد و عظمت و کرامت خویشتن را به دست فراموشی نسپارد، توجه دائم به آن چه در آخرت در انتظار اوست که در رأس آنها همانا لقاءالله و دیدار معنوی آن جمیل بی نهایت و لذت و ابتهاج نامحدود حاصل از آن است که اوج تکامل معرفتی انسان می باشد: «فَلا تَعلمُ نفسٌ ما اُخفِی لَهم من قُرّه أعیُنٍ»؛ هیچ کس نمی داند چه پاداش های عظیم که مایه ی روشنی چشم ها می گردد برای آنان ـ مؤمنان راستین ـ نهفته شده است. (6)
علامه محمد تقی جعفری می نویسد:
اگر آدمی این حقیقت را می پذیرفت که آن چه در انتظار اوست کمال و جمال والای الهی است که حد و مرز و نهایتی ندارد هرگز خود را به پدیده های بسیار ناچیز کمال نما و زیبایی های صوری نمی باخت، اگر آنها را به دست می آورد در حقیقت آنها را مقدمات اولیه ای تلقی می کرد برای صعود به کمال و جمال والا. با این پذیرش منطقی بودـ که مجنون های جوامع می توانستند منِ خداجوی و بی نهایت گرایی خود را به لیلی های صوری و موقت خلاصه کننده آن منِ بزرگ در دو چشم و دو ابرو و یک بینی و دو لب نفروشند و می فهمیدند که جاذبیّت صورت تنها می تواند سطح طبیعی من را ارضا و خشنود بسازد و اما آن سطوح بسیار والای من که اشتیاق سوزان به کمال و جمال والای الهی دارد، هرگز نمی تواند در زندان دو خط ابرو و دو شکل و رنگ چشم محبوس گردد. (7)
هم چنان که فردی که با چشم دل، جمال بی نهایت خداوندی را در همین دنیا مشاهده کند، به راحتی می تواند از زیبایی های صوری که پرتوی از زیبا آفرین است، بگذرد.
آراستن روح و نیاز ابدی به آن از جهات گوناگون
یکی از آیات بسیار مهم و سرنوشت ساز قرآن کریم ـ که دارای نکته های عالی و درس های آموزنده است ـ این آیه شریفه است: «یا بَنی آدم قَد أنزلنا عَلیکُم لِباساً یُواری سَؤآتکُم و ریشاً و لِباسُ التّقوی ذلک خیرٌ ذلک من آیاتِ الله لَعلّهُم یَذّکّرون»؛ ای فرزندان آدم ما برای شما لباسی فرستادیم که اندام و شرم گاه شما را می پوشاند و مایه ی زینت شما می گردد، ولی لباس تقوا و خویشتن داری در برابر مخالفت با خداوند متعال بهتر است. اینها از آیات و نشانه های خداوند می باشد، شاید آنها یادآور نعمت های خداوند بشوند.(8)
نیاز انسان به هر دو لباس و زینت، شدید و همیشگی است، با این تفاوت که نیاز به لباس ظاهر و بدن تا زمانی است که شخص در این دنیا زندگی می کند، ولی نیاز به لباس باطن و آراستن روح ابدی و همیشگی است و این امر معلول چند چیز است:
الف ـ جمال سیرت ، حافظ جمال صورت
لباس تقوا و فضایل حمیده، به عنوان زینت باطن حافظ زینت های طبیعی و جمال صورت انسان و تقویت کننده ی آن است؛ امام علی (ع) در حدیثی فرموده اند: «زکاه الجمال، العفاف؛ زکات زیبایی پاک دامنی و عفت است». (9)
زکات در لغت به معنای رشد و نمو است، بنابراین حقیقت مضمون روایت این است که عفت و اعتدال در شهوات و امور سازگار با نفس باعث شکوفایی و رشد و زیبایی های روحی و مایه ی نگهداری و تقویت زیبایی ظاهری می گردد، زیرا حرکت و عمل بر طبق ساختار وجودی انسان و تأمین نیازهای واقعی آن، موجب بالندگی توانایی های عالی و تعدیل غرایز و در نتیجه رسیدن به آرامش و نشاط راستین است و این موضوع رمز نگهداری و افزایش زیبایی های جسمی و ظاهری و سرآغاز سلامتی و سعادتمندی می باشد.
علاوه بر این که نورانیت صورت ـ که در اثر ارتباط و عمل به دستورهای نورانی اسلام به دست می آیدـ نقش تعیین کننده ای در افزایش جمال و زیبایی دارد؛ همانند این که استفاده ی درست از ساخته ی بشری بر اساس ساختمان وجودیش و برآوردن نیازهای آن موجب ماندگاری و عمر بیشتر گشته و بهره برداری نادرست از آن به سلامت و ماندگاری آن آسیب می رساند. چه بسیار مردان و زنان زیبارو که در اثر نبود جمال معنوی و گرفتار شدن به گمراهی ها و انحرافات، دچار بیماری های روانی، جسمی و عصبی گردیده و جمال ظاهری خود را از دست دادند.
بنابراین عفت، حیا و جمال سیرت زن، حافظ و تقویت کننده جمال صورت و جاذبه های ظاهری اوست که پرهیز از خودنمایی و خودآرایی در جامعه، از مصداق های آشکار عفت و حیای او می باشد.
ب ـ زینت روح ، تعدیل کننده ی زینت جسم
تنها عامل درونی می تواند به طور کامل رفتار آدمی را کنترل و تعدیل نماید؛ مزین شدن به لباس تقوا، انسان را از افراط و تفریط در امور زندگی از جمله آراسته شدن به لباس ظاهر و غیره، مصون می دارد.
تجمل گرایی ضدارزشی، مدپرستی، خودآرایی و خودنمایی در برابر نامحرمان افراط و زیاده روی در زینت جسم است و بی توجهی به پوشیدن لباس نظیف و مناسب و آراستگی هر مرد و زنی در حد معقول و مشروع، به ویژه در محیط خانه برای همسر که چه بسا منجر به انحراف همسر از جاده عفت می شود، تفریط و سهل انگاری در تزیین ظاهر است. هر کدام از افراط و تفریط ها، انحراف از راه مستقیمی است که انسان مؤمن پیوسته در نماز آن را از خداوند درخواست می کند.
به این ترتیب مهم ترین عامل کنترل کننده ی حس خودآرایی و خودنمای زن و محدود ساختن آن به محیط خانه یا مجالس زنانه، آراسته شدن باطن او به لباس تقوا و فضیلت است که در سایه ی معرفت و خدادوستی راستین و ترس از انعکاس اعمال ناروا در دنیا و گرفتاری در آخرت تحقق می یابد.
خطر زیباسازی ظاهر و صورت بدون زیباسازی باطن و سیرت، همانند خطر ساختمان زیبا و مجلّل بدون پایه و ستون محکم است که دوام نخواهد داشت و بر سر اهل خانه فرو خواهد آمد، لذا باید ترسید از روزی که این ظواهر آراسته باعث بدبختی و هلاکت خود و تزلزل زندگی خانوادگی خویش گردد. شایان ذکر است که خودآرایی زن و نمایان بودن بعضی از اندام و پوشیدن لباس های بدن نما در محیط خانه باید صرفاً برای همسر و به دور از منظر فرزندان ممیز و نوجوان خود باشد و گرنه سبب بلوغ زودرس و عواقب آن و چه بسا سرآغاز انحراف آنان خواهد شد، البته آراستگی طبیعی و آرایش خفیف و غیر محرک و جلب کننده، مشکلی ایجاد نمی کند و این سخن در مورد محارم نیز جاری است.
ج ـ جمال باطنی، زیر بنای جاذبه ی ظاهری
زیبایی باطن اساس جاذبه ی جمال و زیور ظاهر است؛ به عبارت دیگر، تقوا و انسانیت، به زینت و جمال ظاهری جاذبه می بخشد. اگر تقوا، عفت و فضیلت نباشد، زیبایی و زیور ظاهر، جز در اندک زمانی برای چشم های ناپاک و قلبهای مریض، جذابیت نخواهد داشت. بالزاک، از دانشمندان غرب در این باره می گوید:
«زیبایی زن، تنها به چشم لذت می بخشد». (10)
ولی جمال باطنی و زیبای رفتاری زن علاوه بر این که مایه ی لذت چشم همگان است، برای عقل و روح نیز لذت و بهجت می آفریند. این بدان جهت است که روابط سالم در نظام اجتماعی و خانوادگی بر مبنای انسانیت استوار می باشد. فقدان چنین پایه و اساسی ـ که از بی تقوایی و بی خبری از خداوند سرچشمه می گیردـ رفتار فرد را بر اساس خودخواهی و سود و زیان شخصی و نه بر پایه ی محبت و خدمت به دیگران، تنظیم می کند؛ در نتیجه روابط را ناسالم و تیره و تار کرده و جاذبه ی ظاهر در اثر غلبه زشتی باطن از میان می رود. افزون بر این که ـ با قطع نظر از معاشرت با دیگران ـ فطرت پاک انسانی، از صفات و اعمال ناشایست افراد بی تقوا، بیزار است، لذا جاذبه ی جمال ظاهری آنها در میدان دافعه ی نور فطرت از بین می رود.
بنابراین یگانه عاملی که به جمال و آراستگی ظاهری زن جذابیت راستین می بخشد، زیبایی باطنی است، کما این که تنها عاملی که زیبایی ظاهر را تبدیل به زشتی می سازد و از جذابیت واقعی دور می نماید، بی تقوایی، بی حجابی، و خودنمایی در جامعه می باشد.
دـ رفتارهای زیبنده، زائیده ی شخصیت زیبا
زینت باطنی، پایه و اساس رفتارهای انسانی و الهی است. اصولاً انسان، با شخصیت روحی خویش زندگی می کند و رفتار و کردار او زائیده ی شخصیت و پرتوی از افکار و ملکات اوست، لذا از افکار و اندیشه های درست و روح آراسته به لباس تقوا، نیت ها و اعمال نیک صادر می شود و از افکار باطل و روح بیمار و آلوده، نیات و رفتارهای زشت و پست ظاهر می شود؛ به تعبیر قرآن مجید: «قُل کُلُّ یَعملُ علی شاکِلته»؛ بگوـ ای پیامبرـ هر کسی براساس خلق و خوی و روحیات خویش رفتار می کند.(11)
بنابراین آراستن ظاهر و پرداختن به لباس و زینت بدن و غفلت از لباس و تزیین باطن نشان می دهد که فرد، شخصیت بیمار و ناسالمی دارد که نتیجه اش زندگی آلوده و توأم با نکبت و اضطراب خواهد بود. اساساً کمبودهای روانی و شخصیتی و عقده ی حقارت، عامل پوشیدن لباس های انگشت نما و تحریک کننده از سوی بعضی از دختران و پسران و علت خودنمایی زنان در جامعه است.
افرادی که از آراستن روح به زیبایی های معنوی بی خبرند و از نشان دادن خود در جامعه با انجام کارهای مفید و پرثمر ناتوانند، می کوشند اولاً از راههای غیر معقول، نظر دیگران را به خود جلب نموده و حس خودنمایی خویش را اشباع نمایند. ثانیاً سرپوشی بر عقده ها و اختلال های روانی خود گذاشته و شخصیت بیمار و کاذب اجتماعی خویش را تثبیت نمایند. از این رو انسان های با شخصیت و برخورد از سلامت روانی از خودنمای و خودآرایی و پوشش لباس های انگشت نما و ناهنجار بیزارند.
با این بیان روشن می شود که چرا برخی از زنان در پاسخ به کسانی که آنان را به پوشش های اسلامی دعوت می کنند، پاسخ های بی اساس و غیر منطقی می دهند و خود را به امور واهی دل خوش می کنند. به عنوان مثال می گویند: «دل باید پاک باشد». در حالی که اعمال و رفتار و پوشش نامطلوب، آنها روشن گر آلودگی دل و روح است.(12)
ه ـ زینت تقوا، پوشاننده ی زشتی های نفسانی و جسمانی
لباس تقوا نه تنها عیب ها و پستی های نفسانی راـ که آدمی گرفتار آن است ـ می پوشاند و از آشکار شدن آنها در رفتار انسان جلوگیری می کند، بلکه عیب ها و زشتی های ظاهر و جسمی را نیز تحت الشعاع خود قرار می دهد. جاذبه و نور تقوا آن چنان توانمند است که بدی ها و زشتی های ظاهر، در برابر آن چندان مورد توجه قرار نمی گیرند.
و ـ مزین شدن روح به زینت تقوا؛ هدف آفرینش
هدف از آفرینش انسان، تعالی بخشیدن و آراستن روح و قلب به لباس تقواـ که بازدارنده ی آدمی از بدی ها و زشتی هاست ـ می باشد، تا اندک اندک به درجه ی والایی از تقوا که سر سلسله ی همه ی ملکات نیک اخلاقی و کمالات انسانی و نزدیکی به خداوند است برسد و قلب او نظرگاه و تجلی گاه حق گردد، چرا که گرامی ترین انسان ها نزد خداوند با تقواترین آنهاست: «إنَّ أکرمکُم عِندلله أتقیکُم». (13)
از آن جا که انسان دارای دو بُعد جسمانی و روحانی است، انسان خردمند و دوراندیش باید به هر دو بُعد خود توجه مناسب و درخور هر کدام داشته باشد، با این تفاوت که روح را به عنوان هدف مدنظر داشته و از جسم به منظور وسیله و مقدمه ای برای رسیدن به آن هدف استفاده نماید. هدف از آفرینش، آن است که روح آمیخته به نور فطرت پرورش یابد و به لباس ملکوتی و صفات خداوندی و زیورهای آن جهانی آراسته شود، تا ظرفیت و شایستگیِ برخورداری از زندگی بی کران و نامحدود اُخروی و نعمت های تمام ناشدنی الهی را بیابد.
به عبارت دیگر بدون شکوفایی و رشد توانایی های بالقوه و استعدادهای عالی و بی نهایت طلبی، آدمی نمی تواند آن شایستگی والا را برای برخورداری از مواهب عظیم اُخروی پیدا کند. هم چنان که برای رفتن به کُرات آسمانی، باید به لباس و بزار مناسب با فضا مجهز بود تا ظرفیت و توانایی رسیدن به آنها و بهره مندی بهتر از آنها و مشاهده بزرگی و قدرت الهی پدید آید.
بر این اساس انسان های با فضیلت که در میدان جاذبه های اخلاقی و معنوی قرار گرفته اند، از زینت های ظاهری مناسب، به عنوان ابزاری برای اهداف منطقی و انسانی توشه ای برای آخرت خویش استفاده می کنند، نه آن که با ابزارها معامله ی هدف نموده و ارزش ها و جذابیت های آسمانی و ملکوتی را قربانی آن نمایند، زیرا اگر ابزار به جای هدف واقعی بنشیند، ارزش ها سقوط کرده و چه بسا به ضدارزش تبدیل شوند و از آن طرف ضدارزش ها جایگزین ارزش های حقیقی می شوند و این همان خسران عظیمی خواهد بود که قرآن در باره ی آن هشدار داده است.
اما زنان لاقید و خودنما با غفلت از این اصل، در جهت اهداف پوشالی گام برمیدارند و به سمت تبدّل ارزش ها و گمراهی و سرگردانی می روند و در مقابل بانوان عفیف و با حجاب که از رفتار و گفتارشان نور فضیلت و متانت می تابد و جاذبه ی انسانیت شان حافظ و مروج ارزش های الهی و انسانی و دفع کننده ی ضدارزش ها در جامعه است. به طور قطع این دو دسته نزد خداوند بزرگ یکسان نیستند.
ز ـ ماندگاری زینت های روحی، فناپذیری زیورهای جسمی
آرایش های ظاهری و مادی، ناپایدار و زوال پذیر است، زیرا بدن مادی نیز در معرض نابودی است، اما زینت روح که همانا سرمایه های بزرگ معنوی و اخلاقی است ـ همراه با بقای روح ـ ماندگار بوده و همواره با انسان است؛ نه تنها در دنیا در همه ی حالت ها استمرار دارد و معلم و هادی انسان است و به زندگی هدف و معنا، صلح و صفا، زیبایی و آرامش می بخشد، بلکه در برزخ و آخرت نیز مونس و همدم آدمی است.
اساساً صفات و ملکات اخلاقی در هر دو عالم ظهور و بروز دارد و هر کس سر سفره ی اندوخته ها و توشه های اعتقادی و اخلاقی و رفتاری خویش است و حقیقت و واقعیت آنهاست که در آن دو جهان به صورت نعمت های بهشتی بالاخص نعمت والای لقا و شهود الهی یا عذاب های جهنمی درآمده و هر کس از آنها برخوردار می گردد.
اصولاً انسان در این عالم سفر ابدیت را در پیش دارد و مسافر بدون زاد و توشه نمی تواند حرکت کند، تنها زاد و توشه ی سودمند این سفر، تقوا و فضیلت است:
«تَزوّدُوا فَإنّ خیرَالزّادِ التّقوی». (14)
بنابراین انسان غیر متقی توشه و حرکت ندارد.
حکایتی جالب
مرحوم میرزای قمی ـ از علمای شیعه ـ با فتحعلی شاه وارد حمام می شوند. آن عالم بزرگوار به فتحعلی شاه می فرماید: آیا می دانید فرق من و شما در این حمام چیست؟ او در پاسخ گفت: نمی دانم، میرزای قمی فرمود: فرق در این است که آن چه شما از تاج و لباس های سلطنتی و زر و زیور داشتید، همه را در رختکن گذاشتید و آمدید، اما من هر چه از علم و فضایل اخلاقی و تقوا و… داشتم همه را با خود به این جا آورده ام. (15)
خوشا به سعادت کسانی که شخصیت آسمانی خود را شناخته و ارزش و جایگاه والای خویش را در جهان آفرینش یافته اند و خود را برای سفر به سرای دیگر آماده می کنند.
و شگفتا از کسانی که همه روزه صورت و سیمای ظاهر و جسم خود را که نظرگاه خلق است پاکیزه و آرایش کرده و آراسته می سازند، تا خلق بر چرک و عیوب آن مطلع نگشته و خوشایند آنان گردد، اما سیرت و سیمای باطن و دل که نظاره گر حق و تجلی گاه اوست و سایر مزایایی که برای جمال درون است را فرو گذاشته و کثافات و رذیلت های آن را محمل می گذارند.
ح ـ زیورهای نابجا؛ آتش بدن و تباهی استعدادها
آرایش دادن بدن بدون عنایت به تزیین روح و خودنمایی در جامعه نه تنها زینت و آرایش واقعی نیست، بلکه آتش است بر بدن که استعدادهای خود و دیگران را نابود کرده و پرونده ی اعمال را تیره و سیاه می کند، لذا زینت هایی که با هدف خودنمایی در جامعه انجام می گیرد، در عالم قبر و جهان آخرت ـ براساس آیات و روایات تجسم اعمال ـ به شکل عذاب آشکار شده و بدن آنان را سوزانده و روحشان را آزار می دهد.
اما زینت و زیبایی باطن، همراه با آرایش مقبول و مجاز بدن، نه تنها هیچ زیانی ندارد، بلکه باعث می شود اعمال و رفتار فرد آنچنان زیبا جلوه گر شود که دیگران در همه ی عرصه های جاذبه های روحی و ملکوتی تحت تأثیر و شیفته جمال باطنی او قرار بگیرند و چه بسا مایه ی هدایت و راهنمایی دیگران به سوی کمال و انسانیت باشد. چه قدر فرق است میان این گروه و آن دسته: یکی می سوزاند و دیگری شکوفا می کند؛ آن ویران می کند و این آباد می سازد؛ آن دسته فساد و تباهی دارد که قرآن به آنها هشدار داده و می فرماید:
«واللهُ لا یُحبُّ الفَساد» (16) و این گروه صلاح و اصلاح که به اینها بشارت داده، می فرماید:
«و هُوَ یَتولّی الصالحین»؛ خداوند صالحان را سرپرستی و مشمول محبت و حمایت خود می کند. (17)
نصیحت سعدی این است که:
تن آدمی شریفست به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر این درنده خویی ز طبیعت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت
بدرآی تا ببینی طیران آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حدست مکان آدمیت
بنابراین، نیاز انسان به لباس و پوشش تقوا به مراتب بیشتر از نیاز به لباس و پوشاک مادی می باشد و این است راز کلام قرآن که لباس تقوا، زینت روح و بهترین لباس و زیور است، از این رو عاقلانه نیست که آدمی در بند اسارت تجمل پرستی و آرایش ها و زیبایی های غیر معقول بدنی باشد، چرا که پس از مرگ، بدنش مرداری می شود که بوی تعفن آن، اطرافیان را می آزارد و پس از دفن شدن در دل خاک از هم می پاشد و در مقابل، از آرایش و تزیین روح باقی و ابدی ـ که با صفات و ملکاتش محشور می شودـ بی خبر و غافل گردد.
تمثل برزخی حقیقت بی بندوباری و خودنمایی زنان
تمام اعمال جوارحی و رفتارهای که از انسان صادر می شود و همه اعمال جوانحی، از عقاید، نیات و ملکات نفسانی و اخلاقی که قلب و روح آدمی کسب می کنند، یک حقیقت و باطنی دارند که در عالم برزخ و آخرت به شکل کامل تر و چهره ای متناسب با آن دو جهان ظهور پیدا می کنند، که به آن تمثّل یا تجسّم اعمال گویند.
به بیان روشن تر، هر عمل و گفتار نیک یا بدی که از انسان سر می زند و هر عقیده و فضیلت یا رذیلت اخلاقی که روح تحصیل می کند، یک باطن مثالی و برزخی و یک باطن عقلی و اُخروی دارد؛ باطن مثالی آن در قبر تمثّل و ظهور می یابد. اگر اعمال، نیک و صالح باشند به شکل چهره های بسیار زیبا و نورانی و معطر تجسم پیدا می کنند و انسان تا قیامت با آنها مأنوس خواهد بود و از وحشت تنهایی و ظلمت قبر نجات می یابد و اگر زشت و ناصالح باشند، به شکل عذاب و موجودات حیوانی بسیار زشت و کریه و متعفن ظهور پیدا می کنند و انسان در سایه ی آنها در وحشت و عذاب سختی به سر می برد.
اما باطن عقلی در قیامت در سیمای بهشت و جهنم ظهور و تجسم می یابد؛ بین زندگی انسان در این جهان با حیات در آن سرا رابطه ی مستقیم است و دنیا کشت زار آخرت است و اعمال آدمی هم چون بذرهایی است که در دل خاک افشانده و پس از رشد و نمو، به صورت خوشه هایی از دانه های بسیار برداشت می کند. اعمالی که انسان در این عالم برای خود کشت می کند در سرای دیگر به صورت پرورش یافته با تکثیر زیاد و تغییرات هماهنگ با آن جهان به انسان بازمی گردد. بنابراین آخرت فصل درو و برداشت محصول بذرافشانی در مزرعه ی دنیاست؛ اگر تخم گل بیفشاند محصولش گل های زیبا و معطر و نشاط بخش است و اگر بذر خار کشت نماید چیزی جز خار به بار نمی نشیند.
بدین ترتیب نعمت ها و لذت های برزخی و اُخروی و هم چنین عذاب ها و وسایل شکنجه در جهان قبر و قیامت، تبلور و تجسم یافته های اعمال دنیوی انسان است و جزا خود اعمال و نفس آنها می باشد و آدمی میهمان سفره ی عقاید و ملکات و کردار خویش است.
البته مشاهده حقیقت اعمال در این عالم برای دل های لطیف و پاک و نورانی میسر است و حتی حقیقت بعضی از اعمال در عالم رؤیا و خواب برای همگان ظهور می کند که جنبه ی تشویق یا هشدار و تنبّه از ناحیه خداوند مهربان دارد.
در این باره آیات و روایات زیادی وجود دارد از جمله:
«یَومئذٍ یَصدرُ النّاسُ أشتاتاً لِیُروا أعمالهُم فَمن یَعمل مثقالَ ذرهٍ خیراً یَره و من یَعمل مثقال ذرهٍ شراً یره»؛ در آن روزـ قیامت ـ مردم به صورت گروه های پراکنده ـ از قبرـ خارج می شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. پس هر کس هم وزن ذره ای کار خیر یا شر انجام دهدـ حقیقت ـ آن را می بیند. (18)
در آیه دیگر می فرماید:
«یومَ تَجدُ کلُّ نفسٍ ما عَمِلت من خیرٍ مُحضراً و ما عملت من سوءٍ تَودُّ لو أنّ بینهُما و بَینه أمداً بعیداً…»؛ روزی که هر کس آن چه عمل کرده است از کار خوب و بد حاضر می یابد و دوست دارد میان او و عمل زشتش فاصله زیادی باشد. (19و20)
پس از بیان این مقدمه، حدیث ذیل که پیرامون تمثّل و ظهور برزخی حقیقت بی بندوباری و بدحجابی زنان است روشن می شود:
از حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده که فرمودند:
من و فاطمه بر رسول خدا (ص) وارد شدیم، او را در حال گریه شدید مشاهده کردیم. به ایشان عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله، چه چیزی شما را به گریه انداخته است، حضرت فرمودند: یا علی! در شب معراج که به آسمان رفتم، زنان امت خود را در عذاب شدید دیدم،… آنگاه کیفیت عذاب های آنان را بیان فرمودند. بعد فاطمه (س) خطاب به پدر فرمود: حبیب من! نور چشم من! عمل و روش آن زنان چه بوده که خداوند چنین عذابی را برای آنان مقرر فرموده است؟ پیامبر (ص) فرمودند: اما آن زنی که او را به موهایش آویزان کرده بودند برای این بود که موهایش را از مردان نامحرم نمی پوشانید و آن زنی که به زبانش آویزان بود، به خاطر این که شوهرش را با زبانش اذیت می کرد و آن زنی که به دو پستانش آویزان بود، از همبستر شدن شوهرش با او خودداری می کرد و زنی که به پاهایش آویزان بود از خانه بدون اجازه شوهرش خارج می شد و خانمی که گوشت بدنش را می خورد، خودش را برای مردم زینت و آرایش می کرد و زنی که پاهایش به دست هایش بسته بود و مارها و عقرب ها بر او مسلط بودند، در حال نجاست وضو می گرفت و با لباس نجس بود و غسل جنابت و حیض به جا نمی آورد و خود را نظیف نمی نمود و در نماز سستی می کرد و زنی که کر و کور و لال بود، از راه زنا بچه دار می شد و او را به گردن شوهرش می انداخت و آن زنی که گوشت بدنش را با قیچی جدا می کردند، خودش را بر مردان عرضه می کرد و خانمی که صورت و بدنش می سوخت در حالی که روده هایش را می خورد، به دلیل این بود که او در عمل منافی عفت واسطه بود و زنی که سرش خوک و بدنش الاغ بود سخن چین دروغگو بود و اما آن زنی که به صورت سگ بود آوازه خوان و حسود بوده است.
بعد رسول الله فرمودند: وای بر زنی که همسرش را ناراضی و غضبناک کند و خوشا به حال آن زنی که شوهرش از او راضی باشد. (21)
نقش لاقیدی و بدحجابی در غفلت از زیبایی های روحی و معنوی
هتک حریم حجاب اسلامی و بی توجهی به این ارزش والای انسانی موجب می شود مردان و جوانان با آن ضعف غریزی و خلأ عاطفی، تحت تأثیر جاذبه های عاطفی و جنسی زنان قرار گرفته و فکرهای آنان را منحرف و دل هایشان را گرفتار سازد و همین امر سرآغاز غفلت و بی خبری از ارزش ها و زیبایی های والای روحی و اخلاقی و محرومیت از تمام مزایای آنها از یک سو و سوق به شهوات و لذت گرایی و دنیا پرستی و افراط و زیاده روی در تجمل و زیبایی های طبیعی و جسمی از سوی دیگر می شود؛ به گونه ای که چرخ های زندگی بیشتر روی معیارهای مادی چرخیده و حتی شخصیت ارزشمند زنان به دست فراموشی سپرده می شود؛ همان گونه که برخی از آنان نیز از گنج ها و ارزش های والای پنهان در شخصیت ملکوتی خویش و زیباسازی آن غافل گشته و آلت دست بداندیشان و مدسازان غربی و غرب زده شده اند و از خودنمایی کودکانه پروایی ندارند. واضح است که تماشای صورت ها و دل بستگی به دنیا و زیبایی های آن و لذت های طبیعی موقت حاصل از درک آنها و به طور کلی هر گونه ارتباط با دنیای فانی که انسان را همچون کودکان به خود مشغول کند و از صورت آفرین و زیبابخش و زیبایی های معنوی و لذت های فوق طبیعی و سرای باقی غافل نماید، مایه تضییع عمر گرانمایه و ورشکستگی و تخریب یا حداقل اختلال شخصیت و نچشیدن طعم گوارای حیات می شود و این همان دنیای مذموم است که قرآن کریم بدان اشاره می فرماید:
«و ما الحیاهُ الدّنیا إلا لَعبٌ و لَهوٌ ولَلدّارُ الاخرهُ خیرٌ لِلّذین یَتّقُون أفلا تعقلُون»؛ دنیا چیزی جز بازیچه ی کودکانه و سرگرمی های نابخردانه نیست و همانا سرای آخرت بهتر و نیکوتر است برای اهل تقوا و پارسا، آیا در این نمی اندیشید.(22)
در حدیث معراج می خوانیم که:
ای احمد حذر کن از این که مثل کودکان باشی که وقتی به سبز و زردـ زیبایی های دنیاـ نظر می کند شیفته آن می شود و هنگامی که چیز شیرین و لذیذ یا ترش به او داده می شود فریب می خورد.(23)
ابن سینا با الهام از مکتب تربیتی اسلام می گوید:
مَثَل این فریب خوردگان لذت، در مقایسه با انسان های عارف مَثَل کودکان است در برابر بزرگ سالان ورزیده که به بازی های آن کودکان اعتنایی ندارند و اهمیتی نمی دهند.(24)
خلق اطفالند جز مرد خدا
نیست بالغ جز رهیده از هوا
چنین دنیایی باعث عدم تحمل وجود دیگران و انتقادهای سازنده ی آنها و علت گریز از حق و حکمت و موعظه و ریشه ی همه ی گناهان است، زیرا حب دنیا و دلبستگی به ظواهر و لذایذ زودگذر آن انسان را در برابر حق و حقیقت، کور و کر و لال کرده و او را خوار می نماید: «فَارفَضِ الدّنیا فإنّ حُبّ الّدنیا یُعمی و یُصمُّ و یُبکِم و یُذلُّ الرّقاب». (25)
پی نوشت ها :
1- کهف (18) آیه 7.
2- حجرات (49) آیه 7.
3- دیوان شمس تبریزی.
4- کهف (17) آیه 7.
5- توبه (9) آیه 38.
6- سجده (32) آیه 17.
7- ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج12، ص358.
8- اعراف (7) آیه 26.
9- غررالحکم، ج1، ص384.
10- مقدمه ای بر روانشناسی زن، ص110.
11- اسراء (17) آیه 84.
12- توضیح این مطلب، قبلاً گذشت.
13- حجرات (49) آیه 13.
14- بقره (2) آیه 197.
15- نقل مضمون فرمایش آیت الله اشتهاردی ـ دامت برکاته ـ در درس اخلاق.
16- بقره (2) آیه 205.
17- اعراف (7) آیه 196.
18- زلزله (99) آیه 8-6.
19- آل عمران (3) آیه 30.
20- إنشاءالله کتابی از نگارنده تحت عنوان تجسم اعمال چاپ خواهد شد که این بحث به طور مفصل در آن بیان شده است.
21- عیون الاخبار الرضا (ع)، ج1، ص13؛ بحارالانوار، ج8، ص309.
22- انعام (6) آیه 32.
23- بحارالانوار، ج77، ص22.
24- ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج14، ص266.
25- بحارالانوار، ج73، ص75.