نویسنده: حسن ابراهیمزاده
بازیگری فعال در عرصه انتقال اخبار و اطلاعات، تعامل و تضارب افکار و اندیشهها، آموزش، پرکردن اوقات فراغت مخاطبان و … از وظایف رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری هر کشوری است؛ با این تفاوت که این رسانهها باید وظایف خود را در آیینه باورهای دینی و ملی بنگرند. از آنجا که رسانهها سنتهای دینی و ملی هر قومی را احیا میکنند و حافظه تاریخی و جمعی مردم را با تکرار سنتهای اجتماعی حفظ مینمایند، باید رسانههای جمعی هر کشوری نگهبان هویت دینی و ملی آن کشور خوانده شوند. از اینرو اگر رسانههای جمعی، بدون در نظر گرفتن باورهای دینی و ملی نقش آفرینی کنند، دیگر رسانه آن قوم و تمدن خوانده نمیشوند.
تبلیغ و ترویج هویت دینی و ملی و تلاش برای تثبیت آن، از وظایف انکارناپذیر رسانههای جمعی است.اما وقتی سخن از هجوم فرهنگی بر ارزشها و هنجارهای دینی و ملی به میان میآید، دفاع از هویت دینی و ملی نیز اهمیت مییابد و رسالت رسانهها دو چندان میشود.
تثبیت هویت شخصی از وظایف و نیز عوامل رویکرد افراد جامعه به سوی رسانههای جمعی کشور است و افراد منتظرند که در برخورد با کتاب، روزنامه، سینما، رادیو و تلویزیون، شاهد پیامهایی باشند که آنان را در پایبندی به سنتها و باورهای دینی و ملی خود مستحکمتر بدارد. همدم شدن با افراد جامعه نیز از وظایف رسانههای جمعی به شمار میآید و این مهم زمانی صورت میگیرد که مردم، رسانههای جمعی را همدمی صادق بدانند که آئینه باورها و سنتهای پذیرفته شده آنان شمرده شود.
بیشک حجاب برای مردم این سرزمین، تنها یک واژه نیست؛ فرهنگی است که طی قرنها حتی قبل از پذیرفتن مکتب حیاتبخش اسلام، با آن زندگی کردهاند و امروزه هویت دینی و ملی و انقلابی آنان با دیگر تمدنها و اقوام به شمار میرود و رسانههای جمعی باید از این هویت نگهبانی کنند و در تثبیت هویت شخصی مردم بکوشند و در مقابل هجوم فرهنگ بیگانه، همدم و همراه مردم باشند.
آیا حجاب هویت دینی، ملی و انقلابی ماست؟ آیا این هویت امروز مورد هجوم فرهنگی و تمدنی قرار گرفته است؟ آیا رسانههای جمعی، گذشته از تلاش برای تبلیغ و ترویج فرهنگ حجاب در جامعه، رسالت خود را در برابر فرهنگ مهاجم به نحو احسن انجام دادهاند؟
حجاب از جنبه هویت، ابعاد گوناگونی دارد که عبارتند از:
الف) حجاب هویتی دینی
حجاب و پوشش در بینش توحیدی مردم این سرزمین قبل از آنکه نیازی طبیعی باشد، امری فطری به شمار میآید و حتی خداوند نیز دارای حجاب است. در این جهان بینی، هشدار خداوند به بشر در پیروی نکردن از شیطان، مؤید این واقعیت است که شیطان انسان را به برهنگی و مخالفت با طبیعت و فطرت خود میخواند:
«یا بنی آدم لا یفتننّکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنه ینزع عنهما لباسهما لیریهما سؤالتهما»
حجاب در جهان بینی ما آیه و فرمانی از سوی خداوند سبحان است:
«قل للموءمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الاما ظهر منها».
حجاب حدودی دارد که هم فقهای شیعه آن را مشخص کردهاند و هم مفسران قرآن تبیین نمودهاند و بهترین پوشش و حجاب برای زن مسلمان، همان پوشش حضرت زهرا (س) است. در بینش مردم ما، مخالفت با حجاب، مخالفت با آیه حجاب به شمار میآید و مخالفت با یک آیه قرآن، مساوی با مخالفت با کل قرآن است.
امروزه حجاب، مشخصه مسلمانی زن ایرانی است و به تعبیر فرانتس فانون، شاید فردی تا مدتهای زیادی با زندگی کردن با فرد مسلمان، نفهمد که مسلمان گوشت خوک نمیخورد و یا در روزهای ماه مبارک رمضان، روابط جنسی ندارد، اما به مرور زمان میتواند به مسلمان بودن او پی ببرد؛ ولی با دیدن چادر در همان لحظه نخست، میتوان به مسلمان بودن جامعه پی برد و به تعبیر او «از روی طرز لباس پوشیدن جامعه که به وسیله عکسها و یا فیلمهای مستند ارائه میشود، میتوان در بدو امر نوع جامعهای را شناخت.»
ب) حجاب هویتی ملی
در میان اقوام و تمدنهای عهد کهن، پوشش زن ایرانی در مقایسه با پوشش تمدنهای دیگر، کاملتر بوده است. از اینرو، در هیچ کتیبه و نقش برجستهای نمیتوان زن ایرانی را حتی با سر برهنه مشاهده کرد. روت ترنر در کتاب تاریخ لباس، به پردهنشین بودن زن ایرانی در عهد باستان چنین اشاره میکند:
از زنان (ایرانیان باستان) شما اندکی تندیس به جای مانده است؛ زیرا زنان در زندگی اجتماعی شرکت چندانی نداشتند.
ماریا برسیوس نیز به پوشش کامل زن ایرانی در نقشهای برجسته دوران هخامنشی چنین اشاره میکند:
یک سوزن دوزی کشف شده در پهنه هخامنشی که چهار زن را در دو طرف عودسوزی نشان میدهد، بسیار چشمگیر است. این دیوار آویز که در گوری مدفون در زیر یخ در پازیریک پیدا شده، متعلق به دوره هخامنشی شناخته شده و تاریخ آن قرن چهارم قبل از میلاد است (رودنکو 1970: 296 و 1977 P.Iو منیر 1960) همین، در هر یک از چهار گوشه تصویر شده است. زنان لباس بلند و تزیین شده به تن دارند. هر چهار زن توری به سر دارند که از پشت سر آویزان است. دو زنی که نزدیکتر به عودسوز ایستادهاند، تاج بر سر دارند.
در کتاب تاریخ پوشاک ایرانیان از ابتدای اسلام تا حمله مغول به استفاده زن ایرانی از پوششی در دوره اشکانیان و ساسانیان اشاره شده است:
لباس زنان در دوران ساسانی را عموماً پیراهنی یکدست و بلند و پرچین تشکیل میداد که گاهی آن را با نواری در زیر سینه یا کمی پایینتر جمع میکردند و میبستند. گاهی نیز قسمت انتهای دامن را به وسیله پارچهای اضافی و پرچین پرچینتر میدوختند. هر دو این پیراهنها آستینهای بلند تا مچ دستها و یقهای گرد و ساده داشتند… همچنین زنان ساسانی از نوعی چادر استفاده میکردند که در دوران قبل از آن نیز استفاده میشد.
متون کهن و اشعار راویان ایرانیان باستان هم از پردهنشینی و پوشش کامل زن ایرانی حکایت دارند تا آنجا که فردوستی در خصوص زنان دربار پادشاهی میگوید:
همه دخت شاهان پوشیده روی
کسی کو نیامد ز پرده به کوی
پسر هست و پوشیده رویان بسی
چنین خسته و بسته هر کسی
با روی آوری ایرانیان به اسلام، پوشش زن ایرانی کاملتر شد و چادر نیز بر پوششهای دیگر افزوده گشت. این روند تا بدانجا پیش رفت تا در دوره حکمرانان آل بویه، پوشیه هم افزوده شد:
لباس زنان دیلمی تفاوتی با لباس زنان ایرانی همان دوره در نواحی خراسان و سیستان، با عراق و بغداد نداشت. چادر زنان دیلمی سیاه بود و با پارچه نازک ابریشمی (قعب) روی چهره خود را میپوشاندند.
برادران شرلی در سفرنامه خود، حجاب زن ایرانی را در عصر صفویه چنین به تصویر میکشند:
چادر و روبند بر سر دارند، به طوری که آفتاب هیچوقت بر صورت آنها نمیتابد. زنها هم مانند مردها شلوار و جورابهای مخملی گلی میپوشند.
یوشیدا مساهارو، سفیر ژاپن در دربار ناصرالدین شاه، در مورد حجاب زن در دوره قاجار مینویسد:
زنها چادر بر سر میکردند که از سر تا به پایشان را میپوشاند و فقط چشمها از پشت روبند توری که زیر چادر به صورت انداخته بودند، پنجرهای به بیرون داشت. در خیابان که به زنهای ایرانی میرسیدیم، آنها چشم از ما برمیگردانند و رویشان را سخت میگرفتند. در چند ماهی که ما اینجا بودیم، هرگز زنی رویش را به ما ننمود و نتوانستیم صورت زنان را بیحجاب و چادر ببینیم. در این وضع، زشت و زیبا، جوان یا پیربودن زنها را از روی رنگ و حالت دستهایشان که شاداب یا چروکیده است، قیاس و ارزیابی میکردیم.
به اعتراف تمام جهانگردانی که در ادوار گوناگون به ایران سفر کردهاند، تا قبل از مسئله کشف حجاب رضاخانی، حتی بیحجابی در بین زنان اقلیتهای دینی ایران اعم از مسیحی، یهودی و زرتشتی هم مشاهده نشده و فرهنگ حجاب و عفاف، بر جامعه ایران حاکم بوده است.
ج) حجاب هویتی انقلابی
نقش محوری زنان محجبه در شکلگیری انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست تا بدان جا که امام خمینی خطاب به زنان باحجاب فرمودند:
آن که در این نهضت خدمت کرد، شماها بودید. شما بودید که با همین وضعی که الان اینجا حضور دارید، با همین وضع در خیابانها ریختید و به نهضت ما کمک کردید. آنهایی که تربیت شده بودند، آنها بودند [بی حجابها و بدحجابها [که اگر هم دخالت، باز یک قشریشان بود که نزدیک بودند به آن طوری که شماها هستید، آنهایی که تربیتشان آن طور بود [بیحجابها] آنها کاری به این مسائل نداشتند.
ایشان در مصاحبه با اوریانا فلانچی، روزنامهنگار فرانسوی، به صراحت به جایگاه زن باحجاب در شکلگیری بزرگترین انقلاب قرن اشاره کردند. اوریانا فلانچی گفت:
خواهش میکنم امام! باید هنوز از شما سوءالات زیادی بکنم. مثلاً از این چادر که بر من پوشاندهاند تا به خدمت شما برسم و شما به زور به زنان میپوشانید. به من بگویید چرا زنان را مجبور میکنید که خود را مخفی کنند؟ در زیر پوششی که پوشیدن آن مشکل و بیهوده است که با آنان نمیشود حرکت کرد؛ در حالی که همان زنان نشان دادند که مثل مردانند؛ مثل مردان مبارزه کردند؛ زندان کشیدند؛ شکنجه دیدند و مثل مردان انقلاب کردند؟
امام راحل در جواب فرمودند:
زنانی که انقلاب کردهاند، زنانی هستند که پوشش اسلامی داشتهاند و یا دارند، نه زنان شیکپوش بزک کرده مثل شما این ور و آنور میروند بدون پوشش و یک دوجین مرد را دنبال خود میکشند؛ عروسکانی که بزک میکنند و به خیابانها میآیند و سر و سینه و موی و فرم بدن خود را نشان میدهند، بر ضد شاه قیام نکردند؛ هیچ کار مفیدی انجام ندادند؛ نمیدانند خود را چگونه مفید قرار دهند! نه به صورت اجتماعی، نه به صورت سیاسی و نه حتی به صورت حرفهای و تخصصی و این بدین دلیل است که خود را به نمایش میگذراند برای مردان و حواسپرتی میآورند و آزارشان میدهد. همچنین باعث حواسپرتی سایر زنان و آزار و حسرت آنان میشود.
صحنههای نهضت اسلامی از پانزدهم خرداد 42 تا امروز، در عرصهها و حوزههای گوناگون، بر این واقعیت تاریخی گواهی میدهد که حجاب کامل، خصوصاً حجاب برتر (چادر) شناسنامه زن انقلابی ایران بوده است و امروز در جهان، انقلاب با چادر و چادر با انقلاب شناخته میشود.
رسانه غربی، هویت بخشی غربی
تصویب طرح ممنوعیت حجاب در فرانسه و به تبع آن تصمیم برخی از کشورهای دیگر اروپایی و حتی آسیایی چون ترکیه در دایرهای کوچکتر، نشان از عمق وحشت جهان غرب از روند رو به رشد حجاب پس از پیروزی انقلاب اسلامی دارد. حضور سبز این فرهنگ اسلامی از آنجا برای غرب ناقوس مرگ فرهنگ آن را به صدا در آورد که بیحجابی هم برای غرب چون حجاب برای مسلمانان مؤلفه محوری تمدن و فرهنگ آن به شمار میرود. فرهنگ و تمدن غرب بر پایه فلسفه لذت بنیان نهاده شد و بخش عظیم اقتصاد خود را مدیون همین مؤلفه است. از اینرو، رسانههای جمعی تمدن غرب که مولود همین بسترند و جذابیت و بهرهوری و موجودیت خود را با این موءلفه گره زده میبینند، برای القای فرهنگ خود و مبارزه با فرهنگ متعالی حجاب تلاش دوچندانی نمودند.
این که «صنعت سکس اولین بار توسط بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و آژانس توسعه بینالمللی امریکا برنامهریزی و حمایت شد»، این واقعیت را میرساند که حتی سیاست غرب هم چون اقتصاد و فرهنگ آن به برهنگی و پردهدریهایی وابسته است که بیش از همه، موجودیت رسانههای جمعی فرهنگ مهاجم غرب بدان نیاز دارد تا جایی که اریک فروم میگوید:
سرمایهداری امروز احتیاج به کسانی دارد که بتوانند بهطور گروهی و یا مسالمتآمیز، همکاری کنند که بتوانند بیشتر و بیشتر مصرف کنند. کسانی که سلیقههای متحدالشکل آنان به کسانی تحت تأثیر قرار گیرد و پیشبینی شود و نیز احتیاج به کسانی دارد که احساس آزادی و استقلال بکنند و گمان نبرند که از قدرت یا اصل و یا وجدانی فرمان میبرند و با این همه مایل باشند که به آنان فرمان داده شود. آنچه را از آنها انتظار میرود، انجام دهند و چون مهرهای بدون ایجاد تصادم و مزاحمت، به ماشین اجتماع بخورند. مردانی که بدون اشکال، راهنمایی شوند و بدون رهبری رهبر، بدون هدف به جلو رانده شوند و تنها هدفشان بهبود وضع خود، جنبش، کار و پیشرفت باشد. نتیجه چیست؟ انسان امروز با خودش، با همنوعانش و با طبیعت بیگانه شده است، او به کالا مبدل گشته است نیروی زندگی خود را به نوعی سرمایهگذاری میداند که باید تحت شرایط بازار حداکثر سود را برایش تحصیل کند. روابط انسانها اساساً همانند روابط آدمکهای مصنوعی از خود بیگانه است.
وظیفه این خودبیگانگی و رهبری راداری در غرب، بر عهده رسانههای جمعی است و در این زمینه، مبلغ و مروج برهنگی هستند. بیان برخورد فرهنگ غرب با زن و تصویر زن در رسانههای نوشتاری، دیداری و شنیداری بر کسی پوشیده نیست؛ زیرا آنان برهنگی را مؤلفهای محوری در پیشبرد فرهنگ شیطانی خود میدانند و فرهنگ، اقتصاد و حتی سیاست خود را با آن گره میزنند، از اینرو نه تنها با بهرهگیری از همه تاکتیکها و تکنیکها و استخدام فنآوری و هنر، در تبلیغ و ترویج آن میکوشند، بلکه در راهبرد خود، شکستن هر گونه مقاوت در برابر این موءلفه را در برنامه دارند.
بیشک به همان اندازه که فرهنگ بیحجابی برای غرب اهمیت دارد، به همان اندازه نیز فرهنگ حجاب با اجتماع، سیاست، فرهنگ و اقتصاد ما گره خورده و شکستن سد حجاب، مساوی با فروپاشی هویت دینی، ملی و انقلابی ماست. حال، آیا رسانههای جمعی ما نیز به اندازه رسانههای جمعی غرب، در برابر این مهم از خود واکنش نشان میدهند و از تمامی سرمایههای معنوی و مادی خود در پیشبرد اهداف از پیش تعیین شده، همت میگمارند یا خیر؟
سکوت و سکون رسانهای
اگر بپذیریم که جهان در آستانه سال 2020 میلادی، دو کدخدا پیدا خواهد کرد و این دهکده جهانی یا باید فرهنگ و تمدن اسلامی با محوریت ایران باشد و یا باید فرهنگ غرب با محوریت امریکا را برتابد و لیلیپوت جهان از میان دوگالیور ایران و امریکا، یکی را انتخاب کند، باید پذیرفت، آنچه در اطراف ما میگذرد، اعم از نقشه راه خاورمیانه تا لشکرکشی به عراق و افغانستان و محدویتهای بینالمللی برای جلوگیری از تبدیل ایران به قدرت هستهای، تنها و تنها برای مهار انقلاب اسلامی، تنها رقیب لیبرال ـ دمکراسی، در چند دهه دیگر است. از اینرو، به همان اندازه که باید از فرهنگ شهادتطلبی پاسداری کرد، باید از حجاب نیز به دفاع برخاست؛ زیرا این دو به منزله دوبال و دو شاخصه مکتب اسلام ناب محمدی(س) به شمار میآیند و امروز حجاب، به منزله پرچم تمدن اسلامی است.
بنابراین، رسالت رسانههای جمعی به ویژه رسانه ملی صدا و سیما، چیزی جز تبلیغ و ترویج این فرهنگ و مبارزه بیامان با ترفندهای فرهنگ مهاجم نیست. بلکه موظف است از وظایفی که قانون اساسی و نیز سند چشمانداز بیست ساله رهبر معظم انقلاب، برای حرکت دستگاههای نظام ترسیم ساخته تخطی نکند؛ وظایف و چشماندازی که در آن بر حرکت حول محور بینش توحیدی و شریعتمداری یعنی همان هویت دینی، تأکید شده است.
امروزه در حساسترین مقطع تاریخی، اسلام و ایران، در هجمه بیامان رسانههای غربی قرار گرفتهاند که با تبلیغ فرهنگ لذت و ایجاد فضایی انتزاعی و تخیلی و ایجاد نیازهای کاذب در نهاد انسان امروزی، مبلغ فرهنگ برهنگی و شیطانی خود هستند؛ در حالیکه رسانههای نوشتاری به لحاظ حاکمیت بینش تجاری و کارکرد حزبی و گروهی و رسانههای دیداری چون سینما، به دلیل رویکرد گیشهپسند، دفاع از این پرچم انقلاب اسلامی ایران را نادیده گرفته و بعضاً به بوته فراموشی سپردهاند.
در این مقطع، بیشترین امید به صدا و سیمای جمهوری اسلامی است که بیشترین تأثیر را دارد که متأسفانه به دلیل برخورد سطحی و الینه شدن بعضی تهیه کنندگان و کارگردانان و به کارنگرفتن کارشناسان زبده و دینشناس و باسواد، هنوز زن با حجاب را خرافی، هرهری مذهب، بیسواد و … ارائه میکنند. در حالیکه هیچ کس منکر این واقعیت نیست که رسانه ملی، برای الگوسازی و حتی نهادینهکردن پوششی مناسب در قالب شخصیتهای داستانی و هنرپیشگان توان کافی را دارد، اما هنوز حتی در زمینه پوشش ملی که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید داشتهاند، گام لازم را بر نداشته است.
به نظر میرسد ارادهای برای درک اهمیت حجاب به منزله شناسنامه زن ایرانی و نماد هویت دینی، ملی و انقلابی، به چشم نمیخورد و غمض عینهای درون گروهی و خودشیفتگیها و خود تشویقیهای رسانهها، این مسئله را در حساسترین مقطع تاریخی اسلام و ایران با مخاطره جدی روبهرو ساخته است.
اگر این مسئله را بپذیریم که واژه حجاب، عصاره و تعریف انقلاب اسلامی ایران است که اسلامیت، ایرانیت، انقلابی بودن را تصویر میکند و غرب با تمام توان رسانهای خود درصدد شکستن این نماد است، باید قبول کنیم که نه اسلام، نه ایران و نه انقلاب با هیچ کس عقد اخوت نبسته و بیش از این نباید اجازه داد مبانی اسلام، مصالح کشور و آرمانهای انقلاب، فدای ندانمکارهای بعضی از متولیان فرهنگی و سیاسی شود. امروز باید به دنبال مجاریهای دیگری برای دفاع از حجاب و ترویج و تبلیغ آن در عصر ارتباطات گشت، زیرا اهمیت محدوده، جایگاه و نقش محوری حجاب در عرصه سیاست، اقتصاد و فرهنگ، دیگر بر کسی پوشیده نیست.
وقت آن رسیده که عالمانه و آگاهانه و بدون هیچ خوف و وحشتی، از موضعگیریهای بینالمللی و عناصر وابسته به آنان در داخل، به وظیفه اسلامی، ملی و انقلابی خود عمل کنیم و در گام نخست، به سراغ رسانههای جمعی برویم و با بازخوانی عملکرد آنان و ارزیابی بودجههای در نظر گرفته شده از سوی نظام مقدس اسلامی با بازده عینی و ملموس، به پاکسازی موانع و در برخی از موارد، به افشای نقش برخی افراد در بهوجود آمدن وضعیت کنونی بپردازیم.
کتابنامه
1. صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی(قده)، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، وزارت ارشاد اسلامی، بهمن61.
1. الجزایر و مسئله حجاب، فرانتس فانون، ترجمه دکتر خدابنده (کتاب شناسنامه ندارد).
3. تاریخ پوشاک ایرانیان از ابتدای اسلام تا حمله مغول، دکتر محمدرضا چیت ساز، چاپ اول، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیقات مطالعات و سنجش برنامهای سازمان صدا و سیما، تهران، زمستان تهران 1379.
4. تاریخ لباس 5000 سال پوشاک زنان و مردان جهان، روت ترنر ویل کاکس، ترجمه شیرین بزرگمهر، چاپ دوم، توس، تهران 1380.
5. ترجمه تفسیر المیزان علامه طباطبایی سیدمحمدباقر موسوی همدانی، چاپ پانزدهم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
7. جنگ علیه زنان، مارلین فرنج، ترجمه توراندخت تمدن (مالکی)، چاپ اول، انتشارات علمی 1373.
7. زنان هخامنشی، ماریا برسیوس، ترجمه هایده مشایخ، چاپ اول، انتشارات هرمس، تهران 1381.
8. زن ایرانی به روایت سفرنامه نویسان فرنگی، میترا مهرآبادی، چاپ اول، انتشارات آفرینش، نشر روزگار، بهار79.
9. طلیعه انقلاب اسلامی و مصاحبههای امام خمینی در نجف پاریس و قم، ستاد انقلاب فرهنگی مرکز نشر دانشگاهی، تهران 1367.
10. علل الشرایع، شیخ صدوق، منشورات المکتبه الحیدریه، مطبعها فی النجف، 1385 قمری ـ 1966 میلادی.
10. عروه الوثقی، سیدمحمدکاظم یزدی، ص 712، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان.
10. لغتنامه، علیاکبر دهخدا، چاپ دوم، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه، 1377.
11. مصباح المنیر، احمدبن محمدبن علی المقری الفیومی، صححه محمد محیالدین عبدالحمید مصر (1347 قمری 1929 میلادی).
12. هنر عشق ورزیدن، اریک فروم، ترجمه پوری سلطانی، با گفتاری از مجید رهنما، چاپ نوزدهم، انتشارات مروارید، تهران 1378.