نود و یکمین نشست ماهانه فرهنگ مهدوی در گیر و دار وضعیت بحرانی سرزمین شیعهنشین «یمن» با همکاری مؤسسه موعود عصر و مرکز پژوهشها و مطالعات استراتژیک خاورمیانه به صورت میزگردی تخصصی با حضور اسماعیل شفیعی سروستانی، مهدی نصیری و محمدعلی مهتدی، برای بررسی وضعیت دیروز، امروز و فردای یمن برگزار شد، در این نشست هر کدام از سخنرانان، عهدهدار موشکافی و بررسی وضعیت یمن در یکی از موقعیتهایش شدند.
*دیروز یمن و اهل یمن در روایات
مهدی نصیری توضیحاتی راجع به گذشته یمن و چهره یمنیان در روایات معصومان(ع) ارائه داد، وی در خلال سخنانشان با استناد به روایات، یمنیان را پیشقراولان در اسلام آوردن و یاریگران خاندان رسول خدا(ص) معرفی کرد و درباره سابقه یمنیها در پیش از اسلام بیان داشت: یمنیها سابقه خوبی در قرآنکریم دارند و آن ماجرای ملکه سبأ و دعوت حضرت سلیمان(ع) از بلقیس است، بلقیس در هنگام دریافت دعوت حضرت سلیمان(ع) به یکتاپرستی با زیرکی بیان میکند که «اگر سلیمان(ع)، نبی خداوند باشد ما تاب پایداری در برابر او را نمییابیم؛ چون خداوند مغلوب نمیشود» و در نهایت هم میبینیم که این ملکه عاقل، یکتاپرست میشود.
وی درباره دیگر افتخارات یمنیها در قبل از اسلام گفت: وقتی حضرت ابراهیم(ع) خانه کعبه را بازسازی کردند و مردم را به سوی حج فراخواندند، در میان قبایل، نخستین کسانی که به سوی حج شتافتند، یمنیها بودند.
*ورود اسلام به یمن
نصیری اظهار داشت: «خالد بن ولید» نخستین فرستاده رسول خدا(ص) به یمن بود و هیچ کدامشان در مدت شش ماهی که خالد آنجا بود ایمان نیاوردند، پس از این، رسول خدا(ص)، حضرت امیرمؤمنان را مأمور دعوت یمنیها گرداندند، حضرت امیر(ع) به قبیله همدان وارد شدند و در روایات آمده است که همان روز اول مردم یمن را به اسلام دعوت می کنند و بلافاصله کل قبیله همدان ایمان میآوردند، در اینجا در روایات داریم که رسول خدا(ص) فرمودند: «سلام بر همدان! سلام بر همدان» با بررسی روایات ورود اسلام به یمن میتوان دریافت که آنان در برابر اسلام لجاجت نداشتند؛ والّا در همان روز ورود امیرمؤمنان(ع) به این سرعت ایمان نمی آوردند. گویی چنین مقدر شده بود که مردم یمن، ایمان اورده به دست امیرمؤمنان علی(ع) باشند و نه شخص دیگری.
*چند روایت از چهره زیبای اهل یمن
این نویسنده و روزنامهنگار با بیان روایات متعددی درباره مقام قرب مردم یمن و تأیید آنان توسط اهل بیت(ع) ابراز داشت: برای مثال به چند نمونه از روایات اشاره میکنیم، رسول گرامی اسلام(ص) درباره اهل یمن تعبیری دارند که بسیار والاست که میفرمایند: «هر کس مردم یمن را دوست بدارد، من را دوست داشته است و هر کس مردم یمن را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است»، در روایت دیگری آمده است که رسول اکرم(ص) روزی سراغ مردی میروند و از اسبان او سان میبینند. سپس به او میفرمایند: «فلانی من از تو اسب شناسترم»، او هم عرضه میدارد: «یا رسول الله! من از شما مردمشناسترم!» حضرت علّتش را میپرسند، عرض می کند: «بهترین مردان آنانیاند که تیغ بر دوش نهند و نیزهها را بر شانه اسبهایشان گذارند و اینان مردم نجدند»، رسول خدا(ص) به او می فرمایند: «دروغ گفتی! بهترین مردم، مردم یمن هستند، ایمان یمنی است و من یمنی هستم و بیشترین مردمی که از یک قبیله در روز قیامت به بهشت میروند از قبیله ی مذحج (از قبایل یمن) است».
وی افزود: در روایت دیگری مشابه این آمده است که رسول خدا(ص) در پاسخ فرمودند: «دروغ گفتی، بلکه مردم یمن بهترین مردم هستند، ایمان، یمنی است و حکمت، یمنی است و اگر هجرت نبود، من خود از اهل یمن بودم»، در تفسیر «اگر هجرت نبود»، اهل حدیث گفتهاند، یعنی اگر حضرت مکلّف نبودند که به مدینه بروند، به یمن میرفتند یا اگر که خداوند مقام خاصی برای مهاجران لحاظ نکرده بودند، حضرت به یمن مهاجرت می کردند، نکته قابل توجه اینجاست که اسلام یمنی نیست؛ بلکه ایمان یمنی است و ایمان مرتبهای بالاتر از اسلام است و این یعنی یمنیها به معنای بالاتری از اسلام رسیده بودند.
نصیری خاطرنشان کرد: جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند که گروهی از یمن آمدند و نزد رسول خدا(ص) نشستند، حضرت در استقبال از آنها فرمودند: «قلوبی رقیق و نرم دارند این قوم، ایمانشان راسخ و استوار است و منصور (که در آخرالزّمان میآید) از یمن خروج میکند، برای یاری جانشین و وصیّ من»، وقتی این را فرمودند، مردم پرسیدند: «وصیّ شما کیست ای رسول خدا؟ وصیّ خودت را برای ما معرفی کن. ما با توصیف شما دلمان مشتاق شد»، حضرت فرمودند: «اگر شما به مثابه کسانی که صاحب دلند و گوش دلشان باز است، چشمتان به او بیفتد او را خواهید شناخت»، وقتی این را فرمودند، یمنیها رفتند صفها را شکافتند و به چهرهها نگاه می کردند تا وصیّ را شناسایی کنند، حضرت به ایشان فرموده بودند که میان صفوف قرار بگیرید و بدانید هر کس که دلتان به او مشتاق شد، او همان وصیّ است.
وی ادامه داد: وقتی یمنیها به حضرت امیرمؤمنان(ع) رسیدند، دست ایشان را گرفتند و به حضرت رسول خدا(ص) عرض کردند: «ای رسول خدا! این همان کسی است که دلمان متوجّه او شد و فکر میکنیم او وصیّ شماست»، حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: «شما یمنیها نجیبان خدایی هستید که وصیّ من را پیش از آنکه بهتان معرفی شود، شناختید»، در ادامه روایت آمده است که یکباره صدای یمنیها به گریه بلند شد و گفتند: «یا رسول الله! ما به این مردم یکی یکی نگاه کردیم و دلمان بند کسی نشد؛ امّا وقتی به امیرمؤمنان(ع) رسیدیم دلمان لرزید و آنگاه آرام گرفت و چشمانمان پر از اشک شد، گویی که او پدر ما بود و ما فرزندان او بودیم».
این کارشناس رسانهای بیان داشت: در روایت آمده است که این قوم در مدینه ماندند و در زمره یاران امیرمؤمنان(ع) در آمدند و در جنگها با آن حضرت جنگیدند و بسیاری از آنها در جنگ صفین شهید شدند، در تفسیر اصول کافی از مرحوم شعرانی، مطالب زیبایی از یمنیها بیان شده است که از آن جمله این است که اشعریها که به قم مهاجرت کردند و زمینهساز ایجاد پایگاهی محکم در قم گشتند، یمنی بودند، همچنین در این کتاب آمده است که فرهنگ مسیحیها و یهودیها که خطرش از جنگهای صلیبی هم بیشتر است، تا این زمان (تا زمان تألیف کتاب) به میان یمنیها راه نیافته است.
*نقش یمنی ها در تاریخ اسلام
مهدی نصیری در این بخش از سخنان خودش به یمنی بودن قبیله انصار (قبایل اوس و خزرج) و شخصیتهای بزرگی چون اویس قرنی، مالک اشتر و حجر بن عدی اشاره کرد و گفت: بعد از آن چهار نفری که در ماجرای سقیفه با امیرمؤمنان(ع) ماندند، هسته اوّلیه مدافعان امیرمؤمنان علی(ع) در برابر ماجرای سقیفه، یمنی بودند، همچنین بیان کردند که 34 تن از شهدای کربلا نیز از اهالی یمن بودند و با اشاره به نقشآفرینی یمنیها در نهضت توابین، یمنیالاصل بودن خاندان «عاملی» لبنان، نقش آنان را در تاریخ اسلام و گسترش آن مثال زدنی دانستند.
*جغرافیای سیاسی یمن در زمان حاضر/جایگاه یمن در پیادهسازی طرح خاورمیانه جدید
محمدعلی مهتدی پژوهشگر ارشد در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه در بخش دوم این میزگرد سخنانی درباره وضعیت ژئوپولیتیک یمن بیان کرد و گفت: تمامی تحولات منطقه خاورمیانه با همدیگر مرتبط هستند و میبایست با یکدیگر مورد بررسی قرار بگیرد، پس از فروپاشی شوروی و ابراز تصمیم امریکا به ایجاد «نظم نوین جهانی» و سیطره بر کل دنیا، نظر بر آن شد که خاورمیانه در نخستین مراحل تحت سلطه قرار بگیرد، چرا که این منطقه به لحاظ ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی بسیار مهم است و سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا را به همدیگر متصل میکند، کسی که بتواند بر این منطقه حکومت کند، میتواند بر سه قاره دیگر جهان حکومت کند، بدین ترتیب، طرح «خاورمیانه جدید» مطرح شد. با این طرح، مناطق موجود در خاورمیانه میبایست تقسیم میشدند و به صورت جدیدی شکل میگرفت، این مرحله با تحریک اقلیتها و وابستگیهای فرقهای و دینی آغاز شد و پای گرفت.
وی ادامه داد: یک مانع در برابر این طرح وجود داشت و آن انقلاب اسلامی ایران بود که ادعای استقلال از شرق و غرب و مبارزه با استکبار و حمایت از مظلوم داشت، کمک انقلاب اسلامی به مقاومتهای اسلامی در فلسطین و لبنان سبب پیروزی آنان در بسیاری از میادین جنگی شد که آمریکایی برای هدف نابودی ایران دو تاکتیک را در نظر داشتند: تاکتیک اوّل این بود که خود ایران را نابود کنند، با این عنوان که هسته را از بین ببرند تا کل منطقه خاموش شود، تاکتیک دوم، قطع کردن بازوها بود؛ به عبارتی نابود کردن کشورهای اطراف و حامی ایران برای ناکارآمد کردن ایران و عقب نشاندنش، آنها با در نظر داشتن راه حل دوم، به لبنان حمله کردند و جنگ 33 روزه را راه انداختند.
مهتدی تصریح کرد: البته در گمان امریکا و اسرائیل این بود که جنگ لبنان سه روز بیشتر طول نمیکشد و قطعاً اسرائیل پیروز میشود، برنامه بعدی اسرائیل هم این بود که نیروهای زمینی اسرائیل وارد لبنان شوند و آن را به ناتو واگذار کنند و بعد از طریق گازانبری، سر سوریه را قطع کنند، به این صورت که آمریکا از عراق وارد شود، ناتو از لبنان و از دو طرف سوریه را تحت فشار بگذارند و با حذف رژیم بشار اسد، مهمترین بازوهای ایران قطع میشود و آن زمان به زعم خودشان میتوانستند نقش منطقهای و ملّی آن را از بین ببرند، «ومکروا و مکر الله» چنانچه دیدید، جنگ لبنان به نفع او تمام شد و آنچه که اسرائیل در پی آن بود، محقّق نگشت.
*یمن در انقلاب های سرزمین های عربی از سال 2011 میلادی
وی افزود: در انقلابهایی که در تونس و بحرین و مصر و… صورت گرفت؛ بحرین و یمن وضعیت متفاوتی داشتند، هر دو شیعه بودند و هر دو ارتباطات عمیق دینی و تاریخی با ایران دارند، لذا اعراب، در رأسش، عربستان سعودی نمیتوانستند بگذارند که انقلاب آنها پیروز شود، در بحرین با فرستادن لشکری آنها را خاموش کردند، امّا در یمن مردم به خیابان ریختند و تظاهرات میلیونی انجام شد، این انقلاب به خاطر آنکه بی رهبر بود، نتیجه بخش نبود. امّا دور دوم این تظاهرات که شروع شد، «انصارالله» رهبری مردم را به عهده گرفت، بعد از جنگهایی که انصارالله با حکومت داشت، شروع کرد به تشکیل کمیتهها و شوراهای انقلاب در «صنعا». این کمیتهها مراکز دولتی را کم کم در دست گرفتند؛ مشابه با همان حرکتی که در انقلاب ایران رخ داد، این مسأله، آمریکا و اسرائیل و سعودی ها را ترساند.
*تشکیل جبهه های تکفیری در برابر محورهای مقاومت
این کارشناس خاورمیانه بیان داشت: موقعیت یمن در کنار «دریای سرخ» و «تنگه باب المندب» بسیار اهمیت دارد، این منطقه، آن قدر اهمیت دارد که اسرائیل جزایر اطراف باب المندب را خریدهاند و کشتیهایشان را آنجا ساکن کردهاند، حالا اگر این تنگه در اختیار انقلابیون قرار بگیرند و آنها بخواند بر اساس اهداف ملی خودشان عمل کنند، وضع اسرائیل و آمریکا و غرب به هم خواهد ریخت، اولین اقدام آمریکا برای مقابله با چنین وضعی، ایجاد «داعش» بود، بعد از افتضاح اسرائیل در جنگ 33 روزه و اعلام هواداری و وفاداری بسیاری از اعراب به سیدحسن نصرالله، «مایِر داگان»، رئیس موساد برنامهریزی میکند که جبههای تکفیری درست کند تا حزب الله را تکفیر کند، در همان زمان، خانم رایس با پنج مسئول امنیتی مصر دیداری داشت که در آن پایههای اولیه داعش ریخته شد تا با شیعه مبارزه کند.
وی ادامه داد: این داعشی که درست شده، همان داعشی است که پولش را عربستان داده و طرحش را اسرائیل و آمریکا ریخته و کمک لجیستیکیاش را هم ترکیه میدهد، آنچه که در جهان در حال گذر است و طرحی که اجرا می شود، به زعم غرب، به تحلیل بردن محور مقاومت است؛ یعنی ایجاد فرسایش در محور مقاومت. فرسایش در لبنان، در سوریه، فرسایش در عراق و فرسایش در یمن، در نهایت هم هدف این همه فرسایش، تضعیف نقش ایران در منطقه و محور مقاومت است، به عبارت یکی از دوستانم، این محور مقاومت، عملاً محوری شیعی است که چهار سید بزرگوار در رأس آنها هستند: یکی در ایران سیدعلی خامنه ای، در نجف سیدعلی سیستانی، در لبنان سیدحسن نصرالله و چهارمین نفر سیدعبدالمالک حوثی در صعده. ملّتها به این چهار سید بزرگوار اعتماد دارند و با محوریت آنها عمل می کنند.
مهتدی ابراز داشت: یمنیها اکثراً زیدی هستند و معتقدند که امامشان باید قائم بالسیف باشد، امامی را قبول دارند که قیام کرده و با دشمن مبارزه میکند، آنها آقای خامنهای را قائم به سیف و اطاعت از ایشان را واجب میدانند، این اعتقاد سبب شده است که هیچ قدرتی تا به حال نتوانسته، یمن را رام کند، نه عثمانیها با آن امپراتوری عظیم قادر بودند، نه انگلیسیها و نه سعودیها میتوانند (ان شاء الله)، بهانه عربستان این است که واقعیت یمن را به شکل دروغین اینگونه ترسیم کند: دولتی قانونی وجود دارد و یک ملیشیایی که متمرّد است، شورش کرده و دولت را ساقط کرده است، حالا ما (یعنی عربستان) به درخواست مردم یمن و این دولت قانونی میخواهیم این ملیشیا را سرکوب کنیم و دولت قانونی را برگردانیم و به مردم یمن کمک کنیم!! واقعیت این است که ملّت یمن، انقلاب کرده و این انقلاب رهبری دارد و رهبرش هم انصار الله است و در رأسش سیّد عبدالمالک حوثی مورد اعتماد مردم، و عربستان خواهان نابودی این انقلاب است.
وی افزود: اصل مطلب این است که سعودی، ثروت و قدرت را متعلق به خودش میداند و ملّت هم در برابرش حقّی ندارند و حتّی آن پولی که دولت به مردم میپردازد هم حقّ آنان نیست، بلکه به زبان خودشان «مَکرُمه؛ لطف»! پادشاه است! چنین رژیمی وقتی مردم زنده و انقلابی مثل یمن را میبیند، خواهان سرکوبی آن میشود تا این لحظه، هر چند 1500 شهید و 3000 زخمی در یمن باقی مانده است، مظلومیت یمن و ستم سعودیان بر تمام جهانیان ثابت شده؛ تنفر از سعودیان جهان را گرفته، جهان عرب برای نخستین بار با یکدیگر متّحد شده و زیر پرچم انصار الله وحدت ملّی در یمن پدید آمده و یمنیها هم امکانات مقاومتی لازم را دارند. هر چند غربیان میخواهند ایرانیان را به این جنگ فرسایشی بکشانند، امّا به امید خداوند همانگونه که اسرائیل توان جنگ طولانی را ندارد، عربستان هم در جنگ باتلاق یمن، به تدریج زمینگیر خواهد شد.
*یمن در آینه روایات آخرالزّمانی/مناطق درگیر در واقعه شریف ظهور
در بخش سوم این میزگرد، اسماعیل شفیعی سروستانی با بیان فازهای حرکت اشرار یهودی در شرق اسلامی، نقش یمن و اهل یمن را در دوران پیش و پس از ظهور حضرت، برشمرد و با نشان دادن نقشهای که در آن وقایع قبل از ظهور مشخص شده بود، گفت: از پنج منطقه مهم و مؤثّر در زمینهسازی ظهور امام عصر(عج) نام بردند که عبارتند از: از شامات (اردن، سوریه، لبنان، فلسطین و صحرای جنوبی آن)، عراق، عربستان، ایران و یمن. این مناطق هم در تاریخ پیش از ظهور درگیر ماجرای ظهور میشوند و هم در وقت قیام امام(عج) و هم در هنگام تأسیس حکومت صالحان.
*تلاش ستمگران برای جعل حکومت جهانی
وی با تأکید بر اینکه هیچ وقت معیّنی برای ظهور وجود ندارد و تعیین کنندگان وقت هم دروغگویند، افزود: دولت اهل بیت(ع)، آخرین دولت است که هیچ دولتی نتواند ادّعا کند که اگر ما بودیم، می توانستیم مشابه با حضرت صاحب الزّمان(ع) عمل کنیم. به عبارت دیگر تا زمانی که مدّعیانی وجود داشته باشند که میتوانند دولت کریمهای به سان دولت کریمه موعود ایجاد کنند، زمان محقّق شدن آن وعده جهانی نیامده است، در روایات تأکید شده است که با شناخت وقایع ظهور و زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی(عج) میبایست خود را برای آن امر آماده سازیم، تمامی روایات حکایت از آن میکنند که در واقعه شریف ظهور، طومار استعمار و استکبار و عمله شیطان و عمله ظلمه برچیده میشود، به همین خاطر است که همواره در طول هزارهها بیم واقعه شریف ظهور، در دل شیاطین، ابلیس لعین و جنود انسی و جنیاش بوده و برای به تأخیر انداختن ظهور و ایجاد مزاحمت و مانع بر سر آن در دستور کار ظالمان وارد شده است، چنانچه در روایات نیز آمده که وقت معلومی که خداوند به ابلیس داده، وقت ظهور کبرای امام زمان(عج) است.
این مهدیپژوه ابراز داشت: در این روایات، اقوامی که میروند و آنهایی که میمانند، معرفی شدهاند و به صورت آشکار یاد شده است که اشرار یهود، بساطشان برچیده میشود، لذا اشرار یهود تلاش میکردند که واقعه را به هر وسیلهای به تأخیر بیندازند و قبل از آنکه واقعه اصلی اتفاق بیفتند، دولت جعلی بنی اسرائیلی را تأسیس کنند و منطقه مورد نظر آنها هم در بیتالمقدس و خاورمیانه بوده است، چرا که این منطقه محل وصل سه قاره است و چنانچه در سخنان سخنران قبلی دانستید، حکومت بر این مناطق، حکومت بر تمام جهان است؛ چنانچه حکومت حضرت ولیعصر(عج) نیز در منطقه خاورمیانه برپا میشود.
*جوانه زدن حوزه جدید فرهنگی در هنگامه بحران تفکری و تمدنی غرب
وی ادامه داد: طی 400 سال، آرام آرام حوزهای تمدنی و فرهنگی بر جهان غالب آمد و باقی عناصر تمدنی پیشینیان را به حاشیه راند، در نتیجه در قرن 18 و 19 میلادی میبینیم تمام فرهنگها و تمدنها به حاشیه رفتهاند و حوزه وسیع تمدن غربی با بنیادهای سکولاریستی بر جهان حاکم شدند و در نتیجه جغرافیای سرزمینهای اسلامی هم مبتلای حوزه تمدنی غرب شدند و باقیمانده عناصر تمدنیشان به موزهها سپرده شد، درست در زمانی که همه فکر میکردند این تمدن غربی، کاملترین حوزه تمدنی است و تمام نیازها را تأمین میکند و معارضی نخواهد یافت، مجموعهای از بحرانها و بنبستها در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 میلادی جهان غرب را مبتلا کرد، در میان خود غربیان، از این بنبستها به عنوان «پایان تاریخ» و «آغاز جنگ تمدنها» یاد کردهاند، بحرانها در حوزه ایدئولوژیک بود و به حوزههای سیاسی، اقتصادی و به حوزه فرهنگی وارد شد و موضوعی به نام بحران هویت مطرح شد و مفاسد اخلاقی مطرح شد تا آنکه زنگ خطر فروپاشی این حوزه تمدنی به صدا در آمد.
سروستانی خاطرنشان کرد: در همین زمانِ بحرانهای این حوزه تمدنی، درست در همان زمانی که غربیان فکر میکردند تمام زمینههای رویکرد دینی را از میان اقوام و ملل برداشتهاند، خیزشهای معناگرا در جهان آغاز شد، زنگ خطری به گوش رسید: از سویی غرب که در اوج بود، به تجربه حضیض نشست و از سوی دیگر از سوی مستضعفان خیزشهایی آغاز شد که نشان میداد، زمینه برای ایجاد یک حرکت جدید فرهنگی دارد فراهم میشود تا این جریان جدید فرهنگی تبدیل به جریان تمدنی بشود، خدا میداند، چقدر طول بکشد، من هنوز زمینههای عملیاتیاش را نمیبینیم، اما زمینههایی برای ایجاد پرسش به وجود آمد و اگر سیر اکمالیاش را طی کند، شاید حوزههای تمدنیاش هم رخ بنماید. در هر حال این جوانه به گونهای بود که در اساس، حوزه ی غربی را دچار لرزش کرد.
*فاز اوّل اشرار یهود در پیادهسازی نظم نوین جهانی
وی افزود: ما همواره طی 100 سال اخیر، شاهد ائتلاف میان سه جریان هستیم: ائتلاف خونین صلیبی، سلفی و صهیونی، پیشتر جریان صلیبی و صهیونی به ویژه در میان امریکا و انگلستان، متوجّه این بودند که با به عقب راندن سرزمین مستضعفان و ایجاد بحران در این سرزمین ها، بتوانند حکومت جهانی خودشان را برقرار کنند. اینان به دنبال ایده ای یهودی بودند که از قرن16 در میان مسیحیان بنیادگرای انجیلی و پروتستان بود. آنها به دنبال آن بودند که جریانی راه بیندازند تا مقدّمه جنگ آرمگدون بشود و با این جنگ، خودشان را برای همیشه از دست مسلمانان و اعراب و جهان مستضعفان خلاص کنند. آنها با این جنگ می خواستند حکومت اشرار یهودی را در فلسطین تشکیل دهند. برای چنین کاری می بایست، زمینههای تشکیل آن را فراهم میکردند و موانعش را از بین میبردند، لذا ما با دو مقطع مهم رو به رو هستیم که در این دو مقطع، جهان اسلام و مستضعفان را با ائتلاف صلیبی، سلفی و صهیونی رو به رو کرد.
این پژوهشگر مهدویت اظهار داشت: در فاز اوّل: همه تلاش ائتلاف نامبرده مصروف رقم زدن به واقعه آرمگدون بود. آرمگدون، ایدهای یهودیانه است که مسیحیان صهیونیستی آمریکایی به دنبالش بودند که با رقم زدن به این واقعه، پس از یک درگیری بزرگ میان مسلمانان و اعراب و هواداران غربی یهود، واقعه را ختم کنند، فاز اوّل این ماجرا، در حمله به سوریه قابل شناسایی است. به این معنا که زمینههایی را ساختند، ذهنیتی در میان مردم غرب ایجاد کردند که از مسلمانان بدترین و خشنترین چهره به وجود بیاید و از طرفی در میان ساکنان غرب مسیحی، این را ایجاد کنند که در شرایط آخرالزمانی قرار گرفتیم و برای تقویت این ذهنیت که در شرایط آخرالزمانی قرار داریم، مسلمانان خطرآفرینند، آرماگدون نزدیک است و با آرماگدون میتوانیم به نجات حقیقی و مسیح(ع) برسیم، زمینههای رو به رو کردن این دو جبهه را فراهم کنند. یعنی از سویی غرب مسیحی به میدان بیاید و از سوی دیگر، مسلمانان. چرا که در منابع محرّف آنها آمده بود که مسلمانان و اعراب متّفق میشوند و ضدّ یهود به میدان می آیند و مسلمانان نابود میگردند!
وی ادامه داد: اینها در شرایط بحرانی خویش و صعود اسلام و مستضعفان، به میدان آمدند و آخرالزمان جعلی را شبیهسازی کردند، 12سال پیش از آرماگدون در موعود سخن گفتیم. همچنین از شبیهسازی نیز صحبت کردیم که چگونه آنها «القاعده» را ایجاد کردند و عملکرد آنان را شبیه آنچه که در روایات اسلامی از سفیانی سر میزند کردند، آنان از سوریه یا همان شامات مورد اشاره در روایات اسلامی آغاز کردند، چون در منابع روایی ما آمده است که واقعه قبل از ظهور، از شامات آغاز میشود، لذا با شبیهسازی، آنچنان سوریه را شخم زدند تا همه مسلمانان را وارد جبههای بزرگ کنند، جبههای که خودشان از آن به عنوان جبهه شرّ و شرارت یاد می ردند تا بدین طریق به آرمگدون برسند.
*باید پرسید در این میان سلفی ها چه کاره بودند؟/فاز دوم؛ فاز آخرالزّمانی شیعی
شفیعی سروستانی ابراز داشت: سلفیها به عنوان عمله ظلمه انتخاب شده بودند تا به احساسات ساکنان این منطقه دامن بزنند و این ذهنیت را در میان مردم منطقه ایجاد کنند که الان است که سفیانی بیاید و الان است که مهدی موعود(عج) ظهور کند! آنتوی فازها این واقعه را پیش بردند؛ امّا پیش از آنکه به درگیری بزرگ مسلمانان و ائتلاف ائتلاف خونین صلیبی، سلفی و صهیونی برسد، قضیه دگرگون شد. به عبارت دیگر: ما شاهد شکست در این هدف گذاری هستیم، سران این ائتلاف خونین فهمید که نمیتوان ماجرای خودساخته یهودی و جعلی را محقّق کرد، بنابراین دفتر این ماجرا را به نوعی بستند، در نظر داشته باشید که در سه نقطه(سوریه، یمن و ایران )، سه موضوع شاخص است: اینان سابقه قوی مبارزه با یهود دارند، اینان ارتباط بسیار نزدیکی با موضوع آخرالزمان و مهدویت دارند و بالاخره نقاطیاند که سابقه ویژه با تشیّع دارند، نقاط اصلی جغرافیای سرزمینهای اسلامی که ما در واقعه ظهور با آن درگیر هستیم، این سه ویژگی را دارند.
وی افزود: یهودیان، برای آنکه احساسات مردم را جریحهدار و تحریک کنند، به شخم زدن عراق با بحرانسازی پرداختند، امّا حسب آنچه که خداوند متعال محقّق کرده بود، آنچه که در سوریه و عراق اتفاق افتاده بود منجر به آرمگدون نشد، بدین ترتیب، فاز دوم اتفاق افتاد: ائتلاف صلیبی، سلفی و صهیونی مستقیم وارد موضوع آخرالزمان شیعی شدند، یعنی در فاز اوّل آنها با فرض آخرالزّمان جعلی بنی اسرائیلی وارد میدان شدند؛ بلکه بتوانند حکومت بنی اسرائیلی را تأسیس کنند و حالا که موفق نشده اند، مستقیم وارد موضوع شده اند. یعنی آنان مستقیم وارد حوزه ای شدند که در ادبیات دینی و روایی ما برای واقعه ظهور به طور مستقیم بیان شده است، یهودیان محلّ خیزش های آخرالزمانی را خوب می شناسند. در حالی که متأسّفانه در سرزمینهای شیعی مراکز جدّی برای مطالعات آخرالزّمانی وجود ندارد و نگاه سنّتی به این ماجرا ره به دهی نمیبرد و راهگشای تحلیل وقایع فعلی نمیتواند باشد، هر چه زمان گذشت، درگیریها افزایش یافت و در طی آن، در میان مستضعفان میل به تجربه به آن واقعه شریف افزایش یافت. از آن طرف، هر چه زمان گذشت توجّه و اهتمام جهان غرب به مسلمانان افزایش یافت و مراجعه به آئین مسیحیت کاهش یافت؛ شماره معکوس شروع شد، به گونهای که آنان احساس کردند و میکنند هر چه زمان بگذرد به واقعهای نزدیک می شوند که شاید نتوانند هیچگاه کنترلش کنند.
شفیعی سروستانی اظهار داشت: در همین ماجرا ما شاهد این هستیم که اینان تمام نقاط مهمّ استراتژیک را که در واقعه شریف ظهور نقشآفرین است هدف قرار دادهاند: یمن، عراق، شامات و بعد ایران را. حجاز هم که سردمدار سلفی است و در واقعه ظهور هم نقش او منفی است، یمن، چنانچه آقای نصیری نیز بیان کردند، هیچگاه به حوزه فرهنگی و تمدنی غربی آلوده نشده. در حالی که باقی سرزمینها آلوده شدند، این آلودگی در یمن ژرف نیست؛ ممکن است در سطح و ظاهر تغییراتی در آنها رخ داده است؛ امّا اینان به دلیل موقعیت خاصّی که در منطقه دارند، به نوعی توسط خداوند نگه داشته شده است. این منطقه نشان شده و دست نخورده است برای واقعه نهایی ظهور، یهودیان با شناسایی این مناطق، اوّلاً تا توانستند مناطق درگیر در واقعه را با بمباران سلفیها شخم زدند. ثانیاً انرژی و پتانسیل مسلمانان و مستضعفان را با این درگیری ها تخلیه کردند. سوم آّنکه آنها امید دارند با بازدارندگی جلو واقعه شریف ظهور را بگیرند، از نظر بنده وقایع رخ داده طی سه دهه اخیر در منطقه بدون نگاه به منابع روایی آخرالزمانی و توجه به موضوع ظهور منجی موعود(ع) قابل تحلیل کامل نیست و از نظر بنده آنچه در سوریه، عراق، ایران و … اتفاق افتاده همه به همین موضوع باز میگردد.
*یمن و یمانی، نقش آفرینان ظهور کبرای امام زمان(عج)
وی ادامه داد: اوّلین نقطه زنجیره وقایع قبل از ظهور، شام است. در روایات ما آمده است که شام در دوران قبل از ظهور مبتلای شورش های سیاسی اجتماعی بسیاری می گردد. چه بسا خود آنان (اشرار یهود) گمان کردند که با ایجاد شورش ها و درگیری ها می توانند زمینه های ظهور را از بین ببرند، امّا گرفتار مکر خداوند شده اند و شاید چنانچه خداوند کریم بخواهد خود این قضیه، منشأ واقعه نهایی شود، در میان فتنههای شامات است که سفیانی خروج میکند. سفیانی بر منطقه شام مسلّط می شود؛ توسط یهود و غرب حمایت میشود و به سرعت به «قرقیسیا» میرسد و در آنجا با ترکیه و عراق درگیر میشود و پیروز می گردد و در همان زمان، از «یمن»، «سید یمانی» سر برمیآورد. اتفاقاً در روایات ما نیز آمده است که یمن نیز در زمان خروج یمانی، درگیر فتنه و ظلم است.
مدیر مؤسسه موعود خاطرنشان کرد: در همین زمان است در میان آنچه بر سر یمن میرود، سیّد یمانی برمی خیزد، کسی است که قصد اصلاحگری دارد و همگان را دعوت می کند که دست از جدال بردارند و بزرگترین ویژگی او این است که همگان را به سوی امام عصر(عج) دعوت می کند. از طریق همین یمانی است که یمن زیدی، به شیعه اثنا عشری بر میگردد و امام زمان(عج) را منجی و ناجی خودش میشناسد. در واقع یمانی، اهل یمن را به حقیقت اسلام ناب محمّدی بازگشت میدهد، سفیانی پس از خلاصی از قرقیسیا به سمت کوفه میرود و در این مسیر سعی در کشتار تمام شیعیان میکند. از طرف دیگر هم لشکری را به مدینه میفرستد، به جستجوی امام عصر(عج)، به خواست خداوند و حسب روایات لشکر دوم او در دل زمین فرو میرود و (واقعه خسف بیداء) پیش میآید، در روایات ما وقوع سه واقعه همزمان با هم به تصویر در آمده است: برخاستن یمانی از یمن؛ سفیانی از شام و سیّد خراسانی از ایران.
وی افزود: یمانی پیروزیهایی را تجربه می کند و سرانجام حجاز را مهیّا میکند برای ورود امام (ع). در این شرایط جهان اسلام مبتلای این حوادث است که فهرست وار میخوانم، حاصل مطالعات روایی ما چنین میگوید: جنبشی مسلّحانه از جانب خراسان آغاز می شود که طلایهدار آن سید خراسانی است؛ اصلاحگرانی از جانب یمن برمیخیزند که همان خروج همزمان یمانی با سید خراسانی است؛ حرکت انقلابی در مصر صورت می پذیرد ازجانب مردی مغربی که بر آن مسلّط می شود؛ گرایش و تلاش ترکها برای غلبه بر کشورهای عربی؛ طمعورزی غربیها در منطقه به امید اشغال کامل شام و فلسطین؛ قیامهای مردمی در کشورهای عربی و شورشهای ضد حکومتی که باعث از هم گسیختگی اعراب میشود؛ آشفتگی داخلی در مصر و کشته شدن امیر مصر به دست مصریان؛ آشفتگی و آشکار شدن سه پرچم رقیب در شام؛ هیجانات سیاسی داخل کشور ایران و بحرانها و نا به سامانیها و آشفتگیها در عراق.
این کارشناس مهدویت ادامه داد: به هر صورت، یمانی علی رقم ائتلاف صلیبی، سلفی و صهیونی سرکوب نمی شود، بلکه در بستر خودش و زمینه های خودش، موقعیتی را فراهم می کند که یکی از شخصیت های مهم در واقعه ی شریف ظهور بیرون می آید و با حرکتی که به سوی حجاز می کند؛ برای دفاع از عراق و کوفه و مقابله با سفیانی تا آن نقطه پیش می آید. از سمت دیگر هم ایرانیان حرکتی به سمت کوفه می کنند. در روایات هم آمده است که ایرانیان و یمنیان به هم می پیوندند و سفیانی سخت ترین ضربه را از این دو در کوفه می خورد.
شفیعی سروستانی بیان داشت: هدف نهایی در یورش به یمن درگیر کردن ایران به جنگی فرساینده است، سفیانی با تجربه شکست به سوریه بر میگردد تا در زمانی که دیر نیست طومارش را امام(ع) در هم بپیچند، در چنین موقعیتی است که لشکریان یمانی که به امام پیوستهاند، در زمره صالحترین افرادی معرفی میشوند که مسلمانان را به سوی امام میخوانند. لذا در منابع روایی ما وقتی از یمنی ها سخن گفته می شود، پرچمشان هدایت یافتهترین پرچم معرفی میگردد، تحلیل بنده این است که ائتلاف صلیبی، سلفی و صهیونی وقتی که اینچنین وارد عمل شدهاند که یمن را نابود کنند، میخواهند چنان احساسات شیعیان و ایرانیان را تحریک کنند که با وارد کردن ایرانیان در یک ماجرای سخت فرساینده، زمینههای واقعه اصلی را از بین ببرند. گمانم بر این است که درگیر شدن ایران در ماجرای یمن همان چیزی است که عربستان میخواهد.
وی ادامه داد: دیر نیست که خداوند متعال از روی لطف و کرم، امام و صاحب همه مستضعفان را برساند و با ظهور آن امام عزیز(ارواحنا له الفداء) این سرزمین فراخ زمینهای بشود برای تأسیس دولت کریمه آخرین وصیّ رسول اکرم، حضرت محمّد مصطفی(ص).
بر اساس این گزارش، این نشست همانند نشستهای پیشین با قرائت زیارت آل یس به پایان رسید، همچنین در میانه این نشست معرفی مجملی از کتاب دو جلدی «دانشستان سرزمینهای درگیر در واقعه شریف ظهور» توسط محمود مطهرینیا ارائه شد، این کتاب دو جلدی از آثار قلمی شفیعی سروستانی است که توسط انتشارات موعود به چاپ رسیده است.