نویسنده: آیت الله سید علی حسینی میلانی
فواید ارزشمند
اینک به فوایدی چند در این احادیث اشاره می نماییم.
یکم:
شمار مردم مکه و مدینه که در غدیر حاضر بودند و سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را شنیدند، ده هزار نفر بود؛ حال اگر مردم دیگر سرزمین های حجاز همانند یمن و غیره را به این تعداد اضافه کنیم، جمعیتی عظیم را پیش روی خود می بینیم.
دوم:
در این احادیث آمده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مردم فرمان داد تا با امیرمؤمنان علی علیه السلام بیعت نمایند و همه ی مردم نیز چنین کردند.
در برخی احادیث آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله به مردم فرمود:
سلّموا علی علی بإمره المؤمنین؛(1)
به علی، به عنوان امیر مؤمنان، سلام دهید.
هر چند که مورّخان گذشته اهل سنّت از این موضوع، غفلت کرده اند؛ اما در برخی سیره ها و تواریخ به آن تصریح شده است.(2)
سوم:
بر اساس برخی روایات، حسن بصری از ذکر نام فردی که آیه ی ولایت در شأن او نازل شده بود، خودداری می کرد. باید گفت که پیش از او نیز، اشخاصی چند از روی حسد یا تقیه از ذکر نام آن فرد پرهیز می کردند و افراد دیگری نیز با آنان همسو شدند.
چهارم:
پیامبر خدا صلی الله در حدیث غدیر به حوض اشاره کرد و فرمود:
فلا تسوّدوا وجهی؛
پس مرا رو سیاه نکنید.
آن گاه فرمود:
لأستنقذنّ رجالاً من النار ولیستنقذنّ من یدی أقوام؛
من افرادی را از آتش دوزخ می رهانم و اقوامی چند به واسطه ی من نجات می یابند.
حال باید پرسید که این اقوام کیستند؟
بخاری، مسلم و دیگر نگارندگان صحاح و مسانید، حدیثی را از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که اقوام مذکور، همان هایی هستند که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله بدعت گذارده و دچار ارتداد به دوران گذشته شدند.(3)
گفتنی است که ارتباط و پیوند غدیر با حوض، بر خوانندگان هوشیار، پوشیده نیست.
پنجم:
اگر حدیث غدیر را در کنار حدیث ثقلین – که در صحیح مسلم و کتاب های دیگر ذکر شده است- و حدیثِ منزلت – که در صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتاب ها آمده است- قرار دهیم مشخص می شود که حدیث غدیر به لحاظ سند و متانت مفهومی آن، حدیثی ثابت و صحیح است.
استناد و سوگند به حدیث غدیر
در برخی از روایات به حدیث غدیر استناد و سوگند یاد شده است. شیخ طوسی رحمه الله متوفای سال 460 هجری خبر استناد امیر مؤمنان علی علیه السلام به حدیث غدیر را در جمع اهل شورا چنین نقل می کند:
چندین راوی ازابوالمفضّل، ازحسن بن محمّد انصاری، محمّد بن جعفر حمیری، علی بن محمّد نخعی و احمد بن محمّد بن سعید همدانی؛
از احمد بن یحیی ازدی، از عمروبن حمّاد قنّاد، از اسحاق بن ابراهیم ازدی، از معروف بن خرّبوذ، زیاد بن منذر وسعید بن محمّد؛
از ابوطفیل از علی علیه السلام، حدیث طولانی استدلال آن حضرت علیه اهل شورا را چنین نقل کرده اند:
حضرت علی علیه السلام به اهل شورا فرمود:
أنشدکم بالله، هل فیکم أحد قال له رسول الله صلی الله علیه و آله ما قال فی غزاه تبوک: «إنّما أنت منّی بمنزله هارون من موسی إلا أنّه لانبی بعدی»، غیری؟
شما را به خدا سوگند می دهم، آیا در میان شما، جز من کسی هست که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در غزوه ی تبوک، در مورد او سخنی هم چون: «تو برای من همانند هارون برای موسی هستی مگر این که هیچ پیامبری بعد از من نخواهد آمد»، گفته باشد؟
گفتند: نه!
فرمود:
أنشدکم بالله، هل فیکم أحد قال له رسول الله صلی الله علیه و آله مقالته یوم غدیر خم: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه»، غیری؟
شما را به خدا سوگند می دهم، آیا در میان شما، جز من کسی هست که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم در مورد او سخنی هم چون: «هر که من مولای او هستم علی مولای اوست. خدایا! دوستداران او را دوست و دشمنانش را دشمن دار»، گفته باشد؟
گفتند: نه!(4)
شیخ صدوق رحمه الله نیز حدیث سوگند گرفتن امیر مؤمنان علی علیه السلام و نفرین ایشان علیه کتمان کنندگان – یعنی انس بن مالک، براء بن عازب انصاری، اشعث بن قیس کندی و خالدبن یزید بجلّی- را نقل کرده است.(5)
شیخ حرّ عاملی رحمه الله متوفّای سال 1104 هجری به نقل از ابراهیم بن محمّد بن سعید ثقفی در کتاب الغارات، خبر سوگند دادن ابوهریره توسّط یک جوان را چنین نقل کرده است:
پس از ورود معاویه به کوفه، ابوهریره به مسجد رفت و به روایت حدیث، مشغول شد. در این هنگام جوانی از انصار به نزد او آمد و گفت: ای ابوهریره! در مورد یک حدیث از تو سؤالی دارم تو را به خدا سوگند می دهم که آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده ای که به علی علیه السلام فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه؛
هر که من مولای او هستم علی مولای اوست خدایا! دوستداران او را دوست و دشمنانش را دشمن بدار؟
ابوهریره گفت: آری، به خدایی که معبودی جز او نیست، از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که می گفت:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه؛
هر که من مولای او هستم علی مولای اوست، خدایا! دوستداران او را دوست و دشمنانش را دشمن بدار؟
آن جوان به او گفت: به خدا سوگند که تو با دشمنان علی، دوستی و با دوستان علی، دشمنی کرده ای.
در این هنگام ابوهریره از مسجد بیرون رفت و تا هنگام خروج از کوفه به مسجد بازنگشت.(6)
شیخ حرّ عاملی رحمه الله روایت دیگری را در این زمینه به نقل از احمد بن علی طبرسی به سند خود از محمّد و یحیی – فرزندان عبدالله بن حسن- از پدرشان، از حضرت علی علیه السلام در ضمن حدیثی چنین نقل می کند:
ابیّ بن کعب به هنگام سخنرانی ابوبکر به او گفت: مگر نمی دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله درجایی برای ما سخنرانی کرد و علی را به خلافت برگزید و فرمود:
من کنت مولاه فهذا علی مولاه…؛
هر که من مولای او هستم این علی مولای اوست..؟(7)
گفتنی است که بیشتر محدّثان مشهور اهل سنّت، روایت های سوگند دادن و استناد به حدیث غدیر را نقل کرده اند….برای مثال برخی محدّثان اهل سنّت همانند خطیب خوارزمی در المناقب، حموینی در فرائد السمطین وحتی حافظ ابن عبدالبّر در الاستیعاب به سند خود از عمرو بن حمّاد قنّاد خبر سوگند دادن در روز شورا را نقل کرده اند. (8)
هم چنین می توان خبر سوگند دادن و نفرین کتمان کنندگان را در مسند احمد، أسد الغابه فی معرفه الصّحابه، مجمع الزوائد و…مشاهده نمود. (9)
از طرفی، خبر سوگند دادن ابوهریره از سوی جوان انصاری را ابوبکر هیثمی در مجمع الزوائد وهم چنین ابن کثیر در تاریخ خود از قول چندین تن از ائمه ی حدیث، نقل کرده اند. (10)
گفت وگوی سعد و معاویه
ابوجعفر محمّد بن حسن طوسی رحمه الله معروف به شیخ طائفه شیعه، گفت وگوی سعد و معاویه را از چند راوی، از ابوالمفضّل، از محمّد بن هارون، از محمّد بن حمید، از جریر، از اشعث بن اسحاق، از جعفر بن ابومغیره، از سعید بن جبیر، از ابن عبّاس نقل کرده است.
ابن عباس می گوید: سعد بن ابی وقّاص در ضمن گفت وگوی طولانی با معاویه گفت: شنیدم که مردی برای شکایت از علی علیه السلام به نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد، اما پیامبر صلی الله علیه و آله به وی فرمود:
ألا تعلم أنّی اولی بالمؤمنین من أنفسهم؟
آیا نمی دانی که من از مؤمنان به خودشان سزاوارترم؟
گفت: می دانم.
فرمود:
فمن کنت مولاه فعلی مولاه؛
پس هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست.
سعد بن ابی وقّاص گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله در یکی از سفرهایش، علی علیه السلام را با خود نبرد و در مدینه به جای خود نهاد؛ علی علیه السلام گفت: ای رسول خدا! آیا مرا در امر زنان و کودکان بر جای خود می نشانی؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
أما ترضی أن تکون منّی به منزله هارون من موسی إلا أنّه لانبی بعدی؟ (11)
آیا راضی نیستی که برای من، همانند هارون برای موسی باشی با این تفاوت که هیچ پیامبری پس از من نخواهد آمد؟
یعنی تو در تمام امور جانشین من هستی؛ نه فقط در امور زنان و کودکان.
این گفت وگو هنگامی رخ داد که معاویه به سعد بن ابی وقّاص دستور داد تا امیر مؤمنان علی را دشنام دهد. این گفت و گو در کتاب های اهل سنّت، نقل شده و مسلم نیشابوری و دیگر ائمه ی اهل تسنّن نیز آن را روایت کرده اند. در این گفت و گو آمده است:
سعد گفت: تا زمانی که سه مطلب را به یاد می آورم که رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام گفت، وی را دشنام نخواهم داد؛ اگر یکی از این سه مطلب در وصف من گفته می شد، آن را از همه ی نعمت ها، بیشتر دوست می داشتم….
اما علمای اهل سنت این حدیث را تحریف کرده اند؛ به گونه ای که برخی از آنان، حدیث غدیر را از آن حذف کرده اند، برخی دیگر لفظ دشنام را نیاورده اند و برخی دیگر نام دشنام دهنده را ذکر نکرده اند…(12)
ای کاش معاویه نیز همانند برخی طرفداران خود – پس از شنیدن آن سخنان و خودداری سعد از دشنام دادن به خاطر گفتار پیامبر – از دشنام دادن به علی علیه السلام دست بر می داشت و دیگران را نیز از آن نهی می کرد.
شیخ طوسی رحمه الله به سند خود از سهم بن حصین اسدی نقل می کند:
من و عبدالله بن علقمه به مکه رفتیم. عبدالله بن علقمه همواره به علی صلوات الله علیه بسیار دشنام می داد. به او گفتم: اگر مایلی به نزد ابوسعید خدری برویم و با او تجدید عهدی کنیم؟
گفت: برویم.
پس از آن که به نزد ابوسعید خدری رفتیم، عبدالله بن علقمه از او پرسید: آیا منقبتی درمورد علی شنیده ای؟
گفت: آری، آن را برای تو نقل می کنم و می توانی برای حصول اطمینان، از مهاجرین، انصار و قریش نیز بپرسی. آن منقبت این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم به سخنرانی و تبلیغ رسالت پرداخت و آن گاه فرمود:
یا أیّها الناس! ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم؟
ای مردم! آیا من به مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟
گفتند: بله.
پیامبر صلی الله علیه و آله سخن خود را سه مرتبه تکرار کرد و آن گاه فرمود: ای علی! نزدیک بیا.
رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی را بالا برد تا جایی که من سفیدی زیر بغل هر دوی آنها را دیدم.
پیامبر صلی الله علیه و آله سه بار فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه؛
هر که من مولای او هستم علی مولای اوست.
سهم بن حصین در ادامه می گوید:
عبدالله بن علقمه گفت: تو خود، این سخنان را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدی؟
ابوسعید به گوش ها و سینه ی خود اشاره کرد و گفت: آری، گوش هایم آن را شنید و قلبم آن را درک نمود.
عبدالله بن شریک می گوید: عبدالله بن علقمه و سهم بن حصین به نزد ما آمدند. و پس از اقامه ی نماز ظهر، عبدالله بن علقمه برخاست و سه بار گفت: من به خاطر دشنام دادن به علی بن ابی طالب علیهما السلام، توبه و از خدا طلب آمرزش می کنم.(13)
پینوشتها:
1- الکافی: 1/ 292، حدیث 1.
2- نگاه کنید به: معارج النبوّه، محمّد معین هندی: 2/ 318، روضه الصفا: بخش دوم، جلد 1/ 173 و حبیب السیر: بخش سوم، جلد 1/ 144.
3- صحیح بخاری: 4/ 87، باب فی الحوض.
4- الأمالی، شیخ طوسی : 555، أثبات الهداه: 2/ 86.
5- إثبات الهداه. 2/ 420 به نقل از کتاب الامالی شیخ صدوق.
6- إثبات الهداه. 2/ 178.
7- همان: 2/ 116.
8- فوائد السّمطین: 1/ 86، الاستیعاب ( چاپ شده در حاشیه الاصابه): 3/ 35.
9- مسند احمد: 1/ 119، اسد الغابه: 3/ 321، مجمع الزوائد: 9/ 106.
10- مجمع الزوائد: 9/ 105، تاریخ ابن کثیر: 5/ 213.
11- إثبات الهداه: 2/ 89.
12- برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر. ک: تاریخ ابن کثیر: 7/ 340، الخصائص، نسائی: 49، الاستیعاب: 3/ 1099.
13- الأمالی، شیخ طوسی : 247 و به نقل از آن، بحارالأنوار: 37/ 142.
منبع مقاله: حسینی میلانی، علی؛ (1390)، غدیر به روایت اهل بیت (علیهم السلام): نگاهی کوتاه به حدیث غدیر در منابع شیعی، قم: الحقایق، چاپ سوم.