نویسنده: سید علىرضا سید کبارى
فارغ از هر دو جهانم به گل روى على(علیه السلام)
از خم دوست جوانم به خم موى على(علیه السلام)
طى کنم عرصه ملک و ملکوتاز پى دوست
یاد آرم به خرابات چو ابروى على(علیه السلام) (1)
پیشگفتار
با نگاه به پیشینه حیات بشرى، «خانواده» و «قبیله» نخستین گروههاى اجتماعى است که در آن نوعى «ریاست»، «قانون» و «حکومت» دیده مىشود و سپس از دولتها و نظام حکومتى مىتوان یاد کرد که در سرزمینهاى گسترده، براى جمعیتى معین، با نظامهاى ادارى و سازمانهاى سیاسى به حکومت پرداخته و نظام اقتصادى جامعه را تحت پوشش خویش قرار داده، و اعمال حاکمیت نمودهاند.
«رئیس»، «رهبر» و «حاکم» با نظام ادارى خاص به تشکیل حکومت موفق مىگردد. و عاملى که در پذیرش و انتخاب رئیس و حاکم مؤثر است چیزى جز فرهنگ و بینش آن جامعه نیست.
اگر جامعهاى بینش مادى را بپذیرد و به اقتصاد آزاد گردن نهد و در مبانى عقیدتى و ایدئولوژیکى از فلسفه لذت و اصالت نفع پیروى کند، حکومتى سرمایهدارى شخصى یا دولتى خواهد داشت و اگر از مبانى الهى و قرآنى پیروى نماید، به «حکومت اسلامى» و «مدینه فاضله غدیر» دست مىیابد.
ما در این گفتار به بررسى اجمالى عنصر اصیل در تشکیل حکومتخواهیم پرداخت و با مبانى قرآنى فلسفه سیاسى اسلام آشنا خواهیم شد.
فلسفه سیاسى اسلام
وقتى از «فلسفه سیاسى اسلام» سخن به میان مىآید، بحث از فلسفه و نوع بینش اسلامى است. و در حقیقت فلسفه سیاسى اسلام، جزئى از نظام فلسفى و جهانبینى اسلامى محسوب مىگردد.
دانشمندان اسلامى در علومى چند مبانى نظرى و عملى نظام فلسفى اسلام را تبیین کردهاند که مىتوان «فلسفه»، «کلام»، «عرفان»، «اخلاق» و «فقه» را در این ردیف قرار داد.
فلسفه، کلام و عرفان نظرى، مبانى عقلى و تئوریهاى اسلامى را ارائه مىدهند، تئوریهایى که خود علاوه بر عقل از قرآن و سنت اخذ شدهاند و اگر این دو را از آن حذف کنیم نامیدن عنوان اسلامى بر آن شایسته نیست.
همچنین عرفان عملى، حکمت عملى – سیاست مدن – و فقه اسلامى نیز مبانى عملى فلسفه سیاسى اسلام را تشریح مىکنند.
«آراء اهل المدینه الفاضله»، «السیاسه المدینه»، «التنبیه على سبل السعاده» از فارابى و «سیاسیات شفا» از ابنسینا در فلسفه، «الشافى فى الامامه» از سید مرتضى، و «تجرید الاعتقاد» از خواجه نصیر الدین طوسى و شروح آن در علم کلام و «فصوص الحکم» فارابى و محیى الدین عربى و «مصباح الانس» شمس الدین محمد، ابن فنارى از جمله کتبى هستند که مبانى نظرى فلسفه سیاسى اسلام را بیان داشتهاند.
«طهاره الاعراق» ابنمسکویه رازى، «اخلاق ناصرى» و صدها اثر در فقه اسلامى چون «جواهر الکلام» شیخ محمد حسن نجفى و «کتاب البیع» حضرت امام خمینى – قدس سره – به اصول عملى فلسفه سیاسى اسلام پرداختهاند.
فلسفه سیاسى اسلام به گونهاى که مبانى نظرى و عملى آن در کتابى فراهم آمده باشد نگاشته نشده است و هر یک از اصول عقلى و نقلى آن جداگانه مورد بررسى قرار گرفته است و همین امر موجب گشته تا نا آشنایان به علوم اسلامى و گروههایى بسان مستشرقان و غربگرایان از وجود چنین فلسفهاى اظهار بىاطلاعى نموده و منکر وجود خارجى آن گردند.
ولى ناگفته پیداست که اگر مبانى نظرى آن در کتابى فراهم نشده، ولى اصول عملى آن همواره با صدها و هزاران تالیف مورد بررسى قرار گرفته و به عنوان برنامه زندگى هر یک از افراد جامعه اسلامى به اجرا گذاشته شده است.
البته نباید فراموش کرد که برخى از دانشمندان اسلامى با نوشتهها و خطابههاى سیاسى خویش این مبانى را ولو بصورت مختصر و بدون فصلبندى و شیوههاى کلاسیک در مجموعهاى فراهم ساختهاند که از آن جملهاند:
العروه الوثقى سید جمالالدین اسد آبادى
طبایع الاستبداد عبدالرحمان کواکبى
خطابههاى سیاسى شیخ محمد خیابانى
قانون مشروطه مشروعه سید عبدالحسین لارى
تنبیه الامه و تنزیه المله میرزا محمدحسین نائینى
عواید الایام مولى احمد نراقى
شؤون اختیارات ولى فقیه حضرت امام خمینى
حکومت اسلامى حضرت امام خمینى
کشف الاسرار حضرت امام خمینى قدس سره
باید خاطر نشان ساخت از آنجایی که به شیعه جز در موارد معدودى فرصت تشکیل حکومت داده نشده است این علم مانند دیگر علوم اسلامى رشد و بالندگى نداشته است ولى چون برادران اهل سنت زمان بیشترى بر مسند حکومت تکیه نمودهاند، کتابهایى در این زمینه نگاشته و به آن نظم بیشترى بخشیدهاند. «الاحکام السلطانیه» مارودى از این نوع است.
پیامآوران وحى
قرآن کریم پیامبران الهى را به عنوان رهبران جامعه انسانى که از سوى خداوند متعال برگزیده شدهاند، معرفى مىنماید. چنانچه مىفرماید:
«کان الناس امه واحده فبعث الله النبین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه». (2)
«مردم گروه واحدى بودند، خدا رسولان را فرستاد که نیکان را بشارت دهند و بدان را بترسانند و با آنها کتابى به راستى فرستاد تا تنها دین خدا به عدالت در موارد نزاع مردم حکم فرما باشد.»
محور وحدت امت اسلامى
با همه اختلافاتى که در تعریف جامعه از سوى جامعهشناسان روى داده است. ضابطه «حکومت واحد و استقلال سیاسى» براى وحدت یک جامعه، با ارزش و معتبر تلقى شده است.
و از آنجاییکه قرآن کریم این حکومت و استقلال سیاسى را از آن پیامبران خدا مىداند، همواره حاکمان زر و زور و تزویر با آنان به مقابله برخاستهاند. در عصر نبوى – صلى الله علیه و آله – مخالفت قریش و مشرکان عربستان، و در عصر علوى، مخالفت معاویه و اصحاب جمل و نهروان و در عصر حسنین – علیهما السلام – مخالفت زمامداران و سیاستبازان اموى با دین و اسلام تضعیف دین را به همراه داشت. معاویه و خلفایى بسان او با تکیه بر خلافت اسلامى، سلطنت استبدادى خویش را پیش مىبردند و چون توان آن را نداشتند که با صراحتبا دین اسلام به مقابله برخیزند، با منع تدوین حدیث و سب اهل بیت عصمت و طهارت به مخالفتبا اسلام پرداختند. حال آنکه ولاء اهل بیت از سوى پیامبر – صلى الله علیه و آله – سفارش شده بود و این خاص مکتب تشیع نبود. و بزرگان اهل سنت نیز به آن اشاره کردهاند. چنانکه امام شافعى گوید:
«یا آل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فى القرآن انزله یکفیکم من عظیم الفخر انکم من لم یصل علیکم لا صلاه له» (3)
«اى اهل بیت رسول خدا – صلى الله علیه و آله – دوستى شما فریضهاى است از جانب خداوند که در قرآن آن را فرود آورده است. از فخر بزرگ، شما را این بس که درود بر شما جزء نماز است و هر کس بر شما درود نفرستد نمازش باطل مىگردد».
همچنین فخر رازى از زمخشرى نقل مىکند که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«من مات على حب آل محمد مات شهیدا، الا و من مات على حب آل محمد مات مغفورا له، و من مات على حب آل محمد مات تائبا، الا و من مات على حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان…» (4)
«هر کس که بر دوستى آل محمد مرد، شهید مرده است، هر کى که بر دوستى آل محمد مرد، آمرزیده مرده است، هر کس بر دوستى آل محمد مرد، مؤمن و کامل ایمان مرده است…»
روش تضعیف دین براى از بین بردن حقوق پیامبران الهى خاص عصر رسول اکرم – صلى الله علیه و آله – و حضرت امیرالمؤمنین على – علیه السلام – نبود بلکه همواره حاکمان مستبد و ستم پیشه با این روش به حکومتخود استمرار بخشیدهاند.
غدیر و فلسفه سیاسى اسلام
خداوند متعال به عنوان تنها قانونگذارى که با شناخت کامل انسان – مخلوق خویش – پیامبران الهى را بسوى مردم فرستاد تا «دین خدا» و برنامههاى سعادتبخش آن را به انسان ابلاغ نمایند (5) براى تداوم رهبرى الهى امت اسلامى نیز امامانى انتخاب فرمود و بوسیله رسول خویش به مردم شناساند تا پس از وى رهبرى او را گردن نهند.
در فسلفه سیاسى اسلام چند مساله به عنوان اصل شناخته شدهاند:
1 – اهمیت زندگى اجتماعى
2 – ضرورت وجود قانون
3 – واضع قانون
4 – مجرى قانون
اهمیت زندگى اجتماعى و ضرورت قانون براى اداره جامعه از جمله امور بدیهى است که تمامى انسانها بر آن واقفند. مسالهاى که نظامهاى فلسفى را دچار اختلاف کرده و بعضى از آنان را به انحراف کشانده، اصل قانونگذارى براى اداره نظام اجتماعى است.
هر چند خود بشر به نقصان خویش در قانونگذارى واقف است (6) لیکن همواره بر آن اصرار ورزیده و با حکومتهاى ناپایدار خویش انسانها را از سعادت حقیقى و هدف زندگى دور ساخته و در منجلاب شهوات فرو برده است.
از آنجایی که انسان موجودى داراى ابعاد گوناگون است و در صدد تکامل و سعادت جاودانى، و هر چند ازلى نیست، موجودى ابدى است و باید در این دنیا سعادت اخروى خویش را تامین کند. قانونگذارى باید براى وى تعیین برنامه نماید که شناخت کامل از انسان داشته باشد و با بىنیازى و بىغرضى که در خویش دارد، قوانین را بر وفق سعادت و خوشبختى انسان وضع نماید. چنین کسى جز خداوند متعال نیست.
«مجرى قانون» نیز باید کسى باشد که علاوه بر آگاهى به قانون بر تمایلات خویش مسلط باشد و با شجاعت و حسن مدیریتى که دارد در جامعه، حکومتبپا دارد و جلو تخلفات را گرفته و از بروز هرج و مرج و پایمال شدن حقوق ضعیفان جلوگیرى نماید. این شخص جز فرد معصوم کسى دیگر نیست. که از دیدگاه مسلمانان حضرت رسول اکرم – صلى الله علیه و آله و سلم – است و از نظر شیعه امامیه، دوازده امام معصوم – علیهم السلام – نیز در این ردیف قرار دارند. و در صورت عدم معصوم و غیبت وى، بنا بر دستورى که از جانب پیشوایان دینى صادر گشته، دینشناسان متعهد – فقیهان با تقوا – این مسؤولیتخطیر را بر عهده دارند.
حدیث غدیر
در قرآن کریم آیات بسیارى در باره حضرت مولى الموحدین امیرالمؤمنین على- علیه السلام – نازل شده است که بزرگ داشنمندان شیعه و اهل سنت در کتب تفسیر و شان نزول آیات به آنها اشاره نمودهاند.
آیه «تبلیغ» از جمله آیاتى است که داستان غدیر را جاودانه نموده است. این آیه روز هجدهم ذىالحجه سال دهم هجرت، بر رسول اکرم – صلى الله علیه و آله – فرود آمد. زمانى که پیامبر بزرگوار اسلام به غدیر خم رسیده بود. پیشروان کاروان یکصد هزار نفرى را فرمود تا آنانکه از آن نقطه دور شدهاند، بازگردانند و منتظر کسانى باشند که از پى مىآیند. آنگاه به ابلاغ فرمان الهى پرداخت.
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس». (7)
«اى پیامبر [صلى الله علیه و آله] به مسلمانان ابلاغ کن، آنچه را که بسوى تو نازل گردیده و اگر چنین نکنى، پس سالتحق را بجا نیاوردهاى و خداوند تو را از – دشمنى – مردم نگاه مىدارد». حضرت علامه مجاهد آیه الله امینى – قدس سره – در کتاب بزرگ الغدیر نام سى(30) تن از دانشمندان اهل سنت را نام مىبرد که شان نزول آیه را در مورد حضرت على – علیه السلام – مىدانند. (8)
آیه «اکمال دین» از دیگر آیاتى است که در قرآن کریم آمده، و نزول آن پس از تعیین حضرت على – علیه السلام – به مقام امامت مىباشد. زمانیکه خطبه غدیر به پایان رسیده است.
«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا» (9) «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمتخود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را براى شما دین پسندیده قرار دادم.»
علامه امینى مىفرماید:
متجاوز از بیست تن از دانشمندان اهل سنت – از مفسرین و متکلمین – به نزول آیه اکمال دین در غدیر اشاره نمودهاند. (10)
آیه ولایت (12) و سوره هل اتى در باره حضرت امیرالمؤمنین على – علیه السلام – نازل گشته و دهها دانشمند از بزرگان اهل سنتبر این امر اعتراف کردهاند. (13)
علامه امینى در کتاب خویش تحت عنوان، «الغدیر فى الکتاب العزیز» در باره آیات نازله در مورد واقعه غدیر مىفرماید:
«خداوند متعال خواست این حدیث همواره تازه ماند و شب و روز آن را کهنه نسازد و دستخوش گذشت زمان نگردد، از اینرو آیاتى درخشان و آشکار در اطراف آن نازل کرد و امت اسلام هر بامداد و شبانگاه آنها را مىخوانند».
گویا پروردگار هستى هر بار که یکى از این آیات تلاوت مىشود، نظر خواننده را جلب مىکند و در روان وى نقشى مىنهد و به آنچه که واجب است وى در باره خلافت کبراى الهى ایمان آورد، در گوش او فرو مىخواند. از این آیات است: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک…» (14)
همچنین احادیث نبوى(صلی الله علیه و آله و سلم) این واقعه را تاکید کردند، احادیثى چون:
حدیث منزلت
حدیث ثقلین
حدیث على مع الحق و الحق معلى على
حدیث على مع القرآن و القرآن معه
حدیث ان علیا اول من اسلم و آمن و صلى
حدیث رد الشمس
حدیثسد الابواب
و …
آنچه که در باره «حدیث غدیر» – من کنت مولاه فهذا على مولاه – مهم است چیست؟
آیا چیزى جز مساله ولایت و امامت پس از رسول اکرم – صلى الله علیه و آله – است؟ این حدیثى که به تواتر آن را اهل سنت و شیعه نقل کردهاند، به این نکته اشاره دارد که فلسفه ارسال رسل با اصل امامت تداوم مىیابد. همواره باید در میان امت اسلامى کسى باشد که از سوى خدا راهنمایى بشر را بر عهده گرفته باشد و این امر چنان بزرگ است که عدم ابلاغ آن از سوى رسول اعظم الهى تمام تلاشهاى طاقتفرساى23 سال رسالتش را از بین مىبرد ولذا آن حضرت در جمع بزرگ کاروانیان حج مساله ولایت و امامتحضرت على – علیه السلام – را ابلاغ مىنماید و پس از آن آیه اکمال دین نازل مىگردد.
رسول اکرم – صلى الله علیه و آله – علاوه بر جایگاه تکوینى داراى شؤون متعددى بود که مىتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1 – بیان احکام و دستورات الهى
2 – منصب قضا
3 – ریاست عامه مسلمین
شیعه معتقد است پس از پیامبر این شؤون به امام منتقل مىگردد. تا فلسفه ارسال رسل با اصل امامت تداوم یابد. از اینرو مساله امامتبه ریاست عامه اکفتا نمىکند، بلکه به معنى مرجع دینى مطرح است.
اهل سنت و تمامى مردم جهان بر این امر واقفند که جامعه به رهبر نیاز دارد و هر جامعهاى باید پیشوایى داشته باشد که همه از وى اطاعت نمایند. ولى شیعه مساله امامت را خیلى عمیقتر از این مطرح مىکند. وى قائل است پیامبر از جانب خدا امام بعد از خویش را به امت اسلامى معرفى کرد و هر امام، پیشواى بعد از خود را مشخص مىکند و آنان نه تنها به معنى رهبرى جامعه اسلامى، بلکه به عنوان وصى پیامبر، علومى را که بر آنان افاضه گردیده به مردم ابلاغ مىنمایند و مرجع دینى و کارشناس اسلام پس از رسول خدایند و چون رسول اکرم – صلى الله علیه و آله – بر ضمائر دلها آگاهى دارند و بسان یک روح کلى بر همه روحها محیط مىباشند. (15) و همانند پیامبر داراى مقام عصمت هستند و از لغزش مصون مىباشند.
ویژگىهاى سهگانه امام در تفکر شیعى موجب گشته تا اصل امامت نیز بسان اصل نبوت در ردیف اصول اعتقادات قرار گیرد و گر نه تعریف اهل سنت از امام و حاکم اسلامى و – تعاریف دیگر مکاتب سیاسى در مورد رهبرى جامعه، هرگز وى را در جایگاه رفیع اصول قرار نمىدهد بلکه شایسته است در فروع احکام دینى و مسائل فقهى از آن گفتگو شود.
لذا وقتى مصلح نستوه حضرت علامه امینى – قدس سره – در کتاب گرانقدر «الغدیر» در پى اسناد حدیث غدیر است و به ذکر نام یکصد و ده تن صحابى و هشتاد و چهار تابعى مىپردازد که این حدیثشریف را نقل کردهاند و سیصد و شصت تن از دانشمندان اسلامى از قرن دوم تا چهاردهم را نام مىبرد که به نقل این حدیث توفیق یافتهاند. در پى احیاء مدینه غدیر است تا اصل امامت دیگر بار امت اسلامى را جانى تازه بخشد. و معتقد استحوزههاى علمیه شیعه بایستى درسى تحت عنوان «ولایت» داشته باشند. (16) تا مسائل فلسفه سیاسى اسلام رشد یابد و تعالى پذیرد و در جامعه تاثیر گذارد.
هر چند آن بزرگ مصلح، خود سیماى مدینه غدیر را در ایران اسلامى مشاهده نکرد، لیک اشارات حکیمانه وى به سوى امام غدیر و پیشواى مسلمین در عصر خویش خالى از لطف نیست. آن بزرگ مجاهد مدینه غدیر مىفرمودند:
«دیگران غاصبند و این مقام حق مسلم آن فریادگر است.» (17)
و در جاى دیگر به صراحت هر چه تمامتر ندا برداشت:
«الامام الخمینى ذخیره الله للشیعه» (18) امام خمینى ذخیره خدا براى جهان تشیع است.
او شاگردانى بسان حضرت نواب صفوى را تربیت نمود تا حکومت علوى را فریاد زنند و با گامهاى الهى خویش پایههاى حکومت غاصبان را به لرزه افکنند.
علامه امینى با تالیف «الغدیر» خاطرات عصر نبوى را تجدید نمود، عصرى که سرورى از آن امت قرآنى بود و رسول اکرم – صلى الله علیه و آله – رهبرى آن را بر عهده داشت.
امینى، احیاگر «الغدیر» جلوههاى شوکت و عظمت امت اسلامى را در خاطرهها زنده کرد و اصل اصیل و محور حکومت قرآنى، جریان غدیر خم را یادآور گردید.
وى در عصرى زندگى مىکند که شکست دولت عثمانى روى داده است، شکستى که اگر «اصل غدیر» و رهبرى امت آنگونه که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام و قرآن کریم فرموده، اجرا مىگردید، روى نمىداد و انگلیس را جرات آن نبود که عراق را جزء مستعمرات خویش درآورد.
در عصر امینى هنوز «غدیر و اصل امامت و ولایت» به درستى تبیین نشده است. برخى از فقهاء و کارشناسان دینى از تالیف و تدریس احکام سیاسى و حکومتى دستشستهاند و عهدهدار شدن امر قضاوت و اجراى حدود و دیات و جلوگیرى از ستم ظالمان و اقامه عدل را هر چند در محدوده وظایف کارشناسان متعهد مىدانند لیکن به اصل تشکیل حکومت عقیدهمند نیستند و مساله ولایت فقیه را که از اصول مسلم فقه شیعى است در برخى فروع و احکام محدود ساختهاند.
در همین زمان حضرت امام خمینى – سلام الله علیه – با ژرفنگرى خاص به تدریس حکومت اسلامى پرداخته و منصب ولایت فقیه را که در امتداد فلسفه امامت جاى دارد عنوان نموده و این اصل را که از اصول به فروع تنزل کرده بود، به جایگاه خود بازمىگرداند.
پس از انقلاب اسلامى تئورى ولایت فقیه در جامعه به صورت فراگیر در جهان شیعه و حوزههاى علمیه مطرح مىشود. مردم به پیروى از رهبر و امام خویش با انقلاب اسلامى فرزند على – علیه السلام – را به حکومتبر مىگزینند و مدینه فاضله قرآنى و شهر آرمانى غدیر بعد از گذشتسالیانى طولانى عینیت مىیابد.
حضرت امام – قدس سره – با الهام از بینش قرآنى و پیام غدیر، ولایت فقیه را اینگونه بیان مىدارند:
«اسلام بنیانگذار حکومتى است که در آن نه شیوه استبداد حاکم است که آراء و تمایلات نفسانى یک تن را بر سراسر جامعه تحمیل کند و نه شیوه مشروطه و جمهورى، که متکى بر قوانینى باشد که گروهى از افراد جامعه براى تمامى آن وضع کنند، بلکه «حکومت اسلامى» نظامى است ملهم و منبعث از وحى الهى که در تمام زمینهها از قانون الهى مدد مىگیرد و هیچ یک از زمامداران و سرپرستان امور جامعه را حق استبداد راى نیست. تمام برنامههایى که در زمینه زمامدارى جامعه و شؤون و لوازم آن جهت رفع نیازهاى مردم به اجرا در مىآید، باید بر اساس قوانین الهى باشد. این اصل کلى حتى در مورد اطاعت از زمامداران و متصدیان امر حکومت نیز جارى و سارى است.»
بلى، این نکته را بیفزائیم که حاکم جامعه اسلامى مىتواند در موضوعات، بنا بر مصالح کلى مسلمانان یا بر طبق مصالح افراد حوزه حکومتخود عمل کند، این اختیار هرگز استبداد به راى نیست، بلکه در این امر مصلحت اسلام و مسلمین منظور شده است. پس، اندیشه حاکم جامعه اسلامى نیز همچون عمل او تابع مصالح اسلام و مسلمین است.
احکام اسلامى، اعم از قوانین اقتصادى و سیاسى و حقوقى تا روز قیامتباقى و لازم الاجرا است. هیچ یک از احکام الهى نسخ نشده و از بین نرفته است. این بقا و دوام همیشگى احکام، نظامى را ایجاب مىکند که اعتبار و سیادت این احکام را تضمین کرده، عهدهدار اجراى آنها شود، چه اجراى احکام الهى جز از رهگذر برپایى حکومت اسلامى امکانپذیر نیست. در غیر این صورت، جامعه مسلما به سوى هرج و مرج رفته، اختلال و بىنظمى بر همه امور آن مستولى خواهد شد. علاوه بر آن حفظ مرزهاى کشور اسلامى از هجوم بیگانگان و جلوگیرى از تسلط تجاوزگران بر آن عقلا و شرعا واجب است. تحقیق این امر نیز، جز با تشکیل حکومت اسلامى میسر نیست و بین زمان حضور و غیبت امام فرقى نمىکند.
آنچه برشمردیم جزو بدیهیترین نیازهاى مسلمانان است و از حکمتبه دور است که خالق مدبر و حکیم، آن نیازها را به کلى نادیده گرفته از ارائه راه حلى جهت رفع آنها غلفت کرده باشد. آرى همان دلایلى که لزوما امامت پس از نبوت را اثبات مىکند، عینا لزوم حکومت در دوران غیبتحضرت ولىعصر – عجل الله تعالى فرجه الشریف – را بر دارد. (19)
رهبر فرزانه و فقیه انقلاب اسلامى، مدینه قرآنى غدیر را از توحید و نبوت آغاز نموده و فلسفه نبوت و بعثت و تعهد ایمان به نبوت را بیان فرموده و به حلقه نورانى «ولایت» مىرسد.
مىفرمایند:
«یک جامعه در صورتى داراى «ولایت» است که در آن «ولى» مشخص بوده و عملا مصدر و الهامبخش همه نشاطها و فعالیتهاى زندگى باشد. و یک فرد در صورتى داراى ولایت است که شناخت درستى از «ولى» داشته و براى هر چه بیشتر وابسته و مرتبط ساختن خود به او – که مظهر «ولایتخدا» است – دائما در تلاش و کوشش بسر مىبرد. از آنجا که «ولى» جانشین خدا و مظهر سلطه و قدرت عادلانه الهى در زمین است، از همه امکانات و استعدادهایى که در وجود انسانها براى تکامل و تعالى نهاده شده، به سود آنان بهرهبردارى مىکند و از اینکه حتى اندکى از این زمینههاى مساعد در راه زیان انسانیتبه کار مىرود و یا نابود و خنثى گردد – که این نیز خود زیان بزرگى است – مانع مىگردد. عدل و امن را که براى رویش و بالندگى نهال انسان، همچون زمین مستعد و آبى گوارا و هوایى مساعد است، در محیط زیست آنان تامین مىکند و از بروز جلوههاى گوناگون ظلم (شرک، تعدى به غیر، تعدى به خود) جلوگیرى مىنماید. همه را به سوى بندگى خدا سوق مىدهد، یاد خدا (نماز)، تقسیم عادلانه ثروت (زکوه)، اشاعه نیکىها(امر به معروف) و ریشهکن ساختن بدیها و نابسامانیها (نهى از منکر) را برنامه اساسى خود مىسازد و خلاصه، انسانیت و پدیده، «انسان» را به هدف و غایت آفرینش نزدیک و نزدیکتر مىسازد». (20)
پی نوشت :
1- دیوان حضرت امام خمینى – سلام الله علیه – ص 311.
2- بقره،213.
3- «الکنى و الالقاب»، محدث قمى، ص 104،شاعرمىگوید:
«نماز بى ولاى او، عبادتى استبىوضو به منکر على بگو نماز خود قضا کند»
4- «التفسیر الکبیر»، فخر رازى، ج27، ص166، «الکشاف»، زمخشرى، ج 4، ذیل آیه23، شورى.
5- چنانچه مشهور است و در روایات اسلامى نقل گردیده است، خداوند متعال یکصدو بیست و چهار هزار نفر پیامبر بسوى مردم فرستاده است که هر یک اوصیایى براى خویش داشتهاند. و پنج تن از آنان اولوالعزم مىباشند. لیکن در برخى دیگر از روایات تعداد پیامبران هشتهزار و یا سیصد و بیست هزار و یا یکصد و چهل هزار نقل شده است.
رجوع کنید به: «بحارالانوار»، ج 11، ص43، 48، 28، 31، 60،16 و ص 352.
6- «منتسکیو» در روح القوانین و «ژان ژاک روسو» در قراردادهاى اجتماعى به این نتیجه رسیدهاند که «هیچ قانونگذارى نیست که در قانون نظر خصوصى نداشته باشد و علتش این است که هر قانونگذارى داراى عواطف و افکار خصوصى است و در حین وضع قانون مىخواهد نطریات خود را بگنجاند» – روح القوانین ص 592 – «و براى کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسان را ببیند ولى خود هیچ حس نکند، با طبیعت رابطهاى نداشته باشد، ولى کاملا آن را بشناسد، سعادت او مربوط به ما نباشد ولى حاضر باشد به سعادت ما کمک کند…».
7- مائده،67.
8- الغدیر، ج 1، ص229 – 214.
9- مائده، 5.
10- الغدیر، ج 1، ص 238 – 230.
11- سوره معارج.
12- مائده، 55.
13- رجوع کنید به الغدیر، ج 1، ص266 -247 و ج3، ص 111،107.
14- الغدیر، ج 1، ص 214.
15- لذا همانگونه که ما در زیارت به ائمه اطهار سلام مىدهیم آنان سلام ما را شنیده و پاسخ مىگویند: اشهد انک تشهد مقامى و تسمع کلامى و ترد سلامى.
16- رجوع کنید به: علامه امینى، مصلح نستوه، ص116.
17- همان، ص 118، به نقل از «فریاد روزها»، محمد رضا حکیمى، ص 24.
18- «علامه امینى، مصلح نستوه»، ص 118.
19- «کتاب البیع»، حضرت امام خمینى، اسماعیلیان، قم، ج 2، ص 461.
20- طرح کلى اندیشه اسلامى در قرآن، ص 104.
منبع: ماهنامه کوثر