شوخى

شوخى

حدیث (1) امام باقر علیه السلام :

إِنَّ اللّه  عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فِى الجَماعَهِ بِلا رَفَثٍ؛

خداوند عزوجل دوست دارد کسى را که در میان جمع شوخى کند به شرط آن که ناسزا نگوید.

کافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص663، ح4
حدیث (2) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

إِنّى أَمزَحُ وَ لا أَقولُ إِلاّ حَقّا؛

من شوخى مى کنم، اما جز حق نمى گویم.

شرح نهج البلاغه(ابن ابی الحدید) ج6، ص330
حدیث (3) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ وَ المُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ؛

مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.

تحف العقول ص 49
حدیث (4) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

أَتَتِ امرَأَهٌ عَجوزٌ إِلَى النَّبِىِّ صلى الله علیه و آله فَقالَ لاتَدخُلُ الجَنَّهَ عَجوزٌ، فَبَکَت، فَقالَ: إِنَّکَ لَستَ یَومَئِذٍ بَعَجوزٍ، قالَ اللّه  تَعالى: (إِنّا أَنشَناهُنَّ إِنشاءً فَجَعَلناهُنَّ أَبکارا)؛

پیر زنى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد. حضرت به او فرمودند: پیر به بهشت نمى رود. پیرزن گریست. حضرت فرمودند: تو در آن روز پیر نخواهى بود. خداى متعال مى فرماید: «ما آنان را آفرینش نوینى بخشیدیم و همه را دوشیزه قرار دادیم».

تنبیه الخواطر ج1، ص112
حدیث (5) امام کاظم علیه السلام :

کانَ یَأْتِیهِ الْأَعْرَابِیُّ فَیُهْدِی لَهُ الْهَدِیَّهَ ثُمَّ یَقُولُ مَکَانَهُ أَعْطِنَا ثَمَنَ هَدِیَّتِنَا فَیَضْحَکُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ کَانَ إِذَا اغْتَمَّ یَقُولُ مَا فَعَلَ الْأَعْرَابِیُّ لَیْتَهُ أَتَانَا.

بادیه نشینى بود که نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله مى آمد و براى آن حضرت هدیه مى آورد و همان جا مى گفت: پول هدیه ما را بده و رسول خدا صلى الله علیه و آله مى خندیدند. آن حضرت هرگاه اندوهگین مى شدند، مى فرمودند: آن بادیه نشین چه شد؟ کاش نزد ما مى آمد.

کافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص663، ح1
حدیث (6) امام على علیه السلام :

کَثرَهُ المِزاحِ تَذهَبُ البَهاءَ وَ توجِبُ الشَّحناءَ؛

شوخى زیاد، ارج و احترام را مى برد و موجب دشمنى مى شود.

عیون الحکم و المواعظ ص 390 ، ح 6611
حدیث (7) امام على علیه السلام :

مَنْ کَثُرَ مِزَاحُهُ اسْتُجْهِل‏

هر کس زیاد شوخى کند، نادان شمرده مى شود.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 222 ، ح 4472
حدیث (8) امام على علیه السلام :

رُبَّ هَزلٍ عاد َجِدّا؛

چه بسا شوخى اى که جدّى مى شود.

تحف العقول ص85
حدیث (9) امام هادی علیه السلام :
الهُزءُ فُکاهَهُ السُّفَهاءِ، و صِناعَهُ الجُهّالِ.

هزل ‏گویى، شوخى کم‏ خردان و کار نادانان است.

الدره الباهره ص 43 – بحارالانوار(ط-بیروت) ج 72 ، ص 147 ، ح 20
حدیث (10) امام صادق علیه السلام :

إِذا أَحبَبتَ رَجُلاً فَلا تُمازِحهُ وَ لا تُمارِهِ؛

هر گاه کسى را دوست داشتى، با او نه شوخى کن نه مجادله.

کافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 664 ، ح9
حدیث (11) پیامبر صلى الله علیه و آله :

أَنَا زَعِیمٌ بِبَیْتٍ فِی رَبَضِ الْجَنَّهِ وَ بَیْتٍ فِی وَسَطِ الْجَنَّهِ وَ بَیْتٍ فِی أَعْلَى الْجَنَّهِ لِمَنْ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً وَ لِمَنْ تَرَکَ الْکَذِبَ وَ إِنْ کَانَ هَازِلًا وَ لِمَنْ حَسُنَ خُلُقُه‏

من براى کسى که بگومگو را رها کند، هر چند حق با او باشد و براى کسى که دروغ گفتن را اگر چه به شوخى باشد، ترک گوید و براى کسى که اخلاقش را نیکو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مرکز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى کنم.

خصال ص 144، ح170
حدیث (12) امام حسن عسکری علیه السلام:

لا تُمار فَیذهَبَ بَهاوُک وَ لا تمازح فَیجتَرَاُ عَلَیک؛

جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 665 ، ح 17 – تحف العقول ص 486
حدیث (13) امام موسی کاظم علیه السلام:

اِیاک وَ المِزاحَ فَاِنَّهُ یذهَبُ بِنُورِ ایمانِک؛

از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 665 ، ح 19 – تحف العقول ص 409 – من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 408 ، ح 5885 – بحارالانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص321
حدیث (14) امام على علیه السلام :

کانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلی الله علیه و آله لَیَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصحابِهِ اِذا رَآهُ مَغْموما بِالْمُداعَبَهِ وَ کانَ صلی الله علیه و آله یَقولُ: اِنَّ اللّه‏َ یُبْغِضُ الْمُعَبِّسَ فى وَجْهِ اِخْوانِهِ؛

هرگاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله یکى از اصحاب خود را غمگین مى‏ دیدند، با شوخى او را خوشحال مى‏ کردند و مى ‏فرمودند: خداوند، کسى را که با برادران (دینى) اش با ترشرویى و چهره عبوس روبرو شود، دشمن مى ‏دارد.

کشف الریبه ص 83
حدیث (15) امام صادق علیه السلام :

کانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلی الله علیه و آله یُداعِبُ وَ لا یَقولُ اِلاّ حَقّـا؛

رسول اکرم صلی الله علیه و آله شوخى مى‏ کردند ولى جز حقّ چیزى نمى‏ گفتند.

مستدرک الوسائل ج 8 ، ص 408 ، ح 9818

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید