اوصاف قرآن

اوصاف قرآن

قرآن چه اوصافی را برای خود برشمرده است و چرا بدین اوصاف خود را توصیف و تعریف نموده است؟
پاسخ :
مفسّران و دانشمندان علوم قرآن در باب تعداد عنوان هایی که در قرآن آمده و این کتاب را توصیف می‌کنند و بیشتر با تعبیر اسامی قرآن از این عنوان ها یاد می‌کنند، آرای مختلفی دارند. برخی شمار آن‌ها را بیش از نود عنوان دانسته‌اند.[1] و جمعی دیگر عنوان های زیادی را یادآور شده‌اند.[2] در قرآن مجید بیش از چهل عنوان مستقل به این کتاب گرانمایه اطلاق شده مقصود از عناوین مستقل واژه‌هایی هستند که به خودی خود و بدون آن‌که صفت واژه‌ی دیگری قرار گیرند، بر قرآن اطلاق شده است:
1 ـ کتاب[3] کتاب در کاربرد رایج آن به معنای نوشتن و نیز نوشته به کار می‌رود و منظور خداوند از واژه‌ی کتاب در مورد قرآن، معنای اخیر (نوشته) است. دلیل اطلاق آن بر قرآن را بعضی به اعتبار اینکه شأن قرآن به گونه‌ای است که نوشتنی است، و یا اینکه در «لوح محفوظ» نوشته شده است، دانسته‌اند. و برخی به اعتبار معنای اصلی کتاب که به معنای گردآوردن است، و در قرآن نیز چون انواع داستان‌ها و نشانه‌ها و احکام به طرق ویژه‌ای گرد‌ آمده است، به این اعتبار دانسته‌اند.
2 ـ صحف: (بیّنه، 2) صحف جمع صحیفه است، منظور از صحیفه، الواحی نورانی و غیر مادی است که مفاد وحی بر آن ثبت است، و قرآن کریم چنین می‌باشد.
3 و 4 ـ حدیث و احسن الحدیث: (کهف، 6) و (زمر، 23) «حدیث» در هنگامی که در مورد قرآن به کار می‌رود، به معنی «سخن» و «احسن الحدیث» به معنی «بهترین سخن» است.
5 ـ قول: (مؤمنون، 68) «قول» به معنی روشن است.
6 و 7 ـ کلام الله و کلمات الله: (بقره، 75) و (کهف، 27) معنای این دو صفت یا اسم نیز، روشن است.
8 ـ قرآن: (بقره، 185) «قرآن» در لغت به معنای «خواندنی» است. این واژه در آغاز به صورت وصف در مورد این کتاب آسمانی به کار رفته، ولی تدریجاً جنبه‌ی عَلَمیت پیدا کرده است. ظاهراً در اطلاق کلمه‌ی «قرآن» بر این کتاب، عنایتی جز اینکه الفاظی است خواندنی، منظور نیست.
9 و 10 ـ تنزیل و منزّل : (شعراء، 192) (شعراء، 114) «تنزیل» و «منزّل» به معنی «نازل شده» است؛ و این وصف به دلیل این است که قرآن از طرف خداوند متعال بر قلب پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نازل شده، و در واقع از مقام علم الهی به مرحله‌ی الفاظ و مفاهیم بشری تنزّل یافته است.
11 ـ آیات: (آل عمران، 58) آیات جمع آیه، به معنای نشانه و علامت روشن و گویا است؛ و آیات الهی اموری هستندکه به وجود آفریدگار، قدرت، حکمت، عظمت و سایر صفات علیای او گواهی می‌دهند؛ و از این رو در مورد همه‌ی آفریدگان، قابل استعمال است. و قرآن کریم نیز یکی از نشانه‌های عظیم الهی است و به لحاظ قطعات و جملاتش، «آیات الله» به صورت جمع بر آن اطلاق شده است.
12، 13، 14 ـ حق و حقّ الیقین و صدق: (بقره، 26) (حاقه، 51) (زمر، 32) یکی از مواردی که حق به کار برده می‌شود، در معنای کلام یا اعتقاد و یا ادعای مطابق با واقع و (تقریباً مترادف با صدق) به کار می‌رود.
استعمال حق در مورد قرآن، یا به لحاظ حقایقی است که از آن‌ها حکایت می‌کند؛ و یا به لحاظ درست بودن ادّعایش که از طرف خدا نازل شده است.
15 ـ علم: (بقره، 120) قرآن مصداقی از علم و یا سبب حصول علم می‌باشد.
16 ـ برهان: (نسا، 173) «برهان» یعنی دلیل روشنی که جای شک و شبهه‌ای باقی نگذارد.
17، 18، 19 و 20 ـ بیان، تبیان، بیّنه و بیّنات: (آل عمران، 138) (نمل، 89) (انعام، 157) (بقره، 185) «بیان» به معنای واضح و روشن شدن است و به معنای روشن کردن و روشن کننده نیز استعمال می‌شود.
«تبیان» یعنی روشن کردن، «بیّنه» یعنی روشن کننده. اطلاق بیان و تبیان بر قرآن بدین لحاظ است که این کتاب همه‌ی حقایقی را که لازم است، بشر از آن‌ها آگاه باشد؛ و بدون آگاهی از آن‌ها نمی‌تواند راه سعادت را بپیماید، روشن کرده است.
21، 22 ـ بلاغ و بالغه: (ابراهیم، 52) (قمر، 5) کلمه‌ی «بلاغ» به معنای «ابلاغ» یعنی رساندن پیام به طور کامل و رسا و یا به معنای «کفایت» استعمال می‌شود. و مقصود از بالغه در آیه «حکمه بالغه فما تغن النذر» (قمر، 5) که صفت حکمت قرار گرفته، یا به لحاظ بیان رسای قرآن است که در ادای مطالب به گویاترین بیان، معارف خود را بیان می‌کند، و یا به لحاظ محتوای آن است که در نهایت صواب و درستی می‌باشد.
23 ، 24 ـ حکمت، حکم: (بقره، 129) (رعد، 37) برای حکم در آیه مورد نظر دو معنای متفاوت ذکر شده است: نخست آنکه حکم به معنای دستورالعمل قطعی و قضاوت مخصوص امور مورد اختلاف باشد، و به لحاظ آنکه قرآن مجید مشتمل بر احکام الزامی است؛ و بین مردم به ویژه در امور مورد اختلاف قضاوت می‌کند، حکم نامیده شده است. دوم آنکه حکم به معنای حکمت باشد و بر قرآن به خاطر اشتمال بر معارف الهی و روشن کننده «حکم» اطلاق شده است.
25، 26، 27 ـ فرقان، تفصیل، مفصّل: (فرقان، 1) (انعام، 114) (یونس، 37) ماده (فرق و فصل) به معنای جدا کردن و تمیز دادن است، و «فرقان» مصدر یا اسم مصدر است و در دلالت بر این معنی رساتر است.
29 ـ نور: (نساء، 174) ظاهراً اطلاق «نور» بر قرآن به این لحاظ است که راه سعادت انسان را روشن می‌کند، و او را از حقایق هستی آگاه می سازد. و ممکن است به لحاظ حقیقت متعالیه‌ی‌ آن باشد که از سرچشمه‌ی بی‌نهایت نور یعنی خدای متعال صادر شده است.
30 ـ بصائر: (انعام، 104) «بصائر» جمع بصیرت به معنای بینش است؛ و بر چیزهایی که موجب بینش عقل و دل می‌شود. مانند دلیل و پند اطلاق می‌گردد. آیات قرآن به انسان امکان می‌دهد که راه راست را ببیند، و چشم دل را بینا می سازد.
31 ـ هدی: (جاثیه، 11) این وصف خصوصیّت راهنما بودن قرآن در سیر انسان به هدف نهایی‌اش یعنی قرب به خدا را می رساند.
32، 33 و 34 ـ ذکر، ذکری، تذکره: (حجر، 6) (انعام، 90) (طه، 3) ذکر به معنای یاد کردن و به یاد داشتن است؛ و همچنین بر چیزی که موجب یادآوری و عبرت و پند گرفتن شود، نیز اطلاق می‌گردد. (ذکری و تذکره) نیز از همین ماده و به معنای یادبود و یادآوری است. اطلاق ذکر بر قرآن یا به این مناسبت است که مردم را به یاد خدا، یا همه‌ی آن‌چه را که باید به یاد داشت، می اندازد. و یا به لحاظ یادآوری و نقل داستان پیشینیان و مواعظ و اندرزهای آنان است.
34 ـ موعظه: (آل عمران، 138) موعظه در حقیقت عبارت است از چیزی که موجب رقّت و نرمی دل می‌شود، آن را به سوی خدا و پذیرفتن حق مایل ساخته، از سرکشی و عصیان بازمی‌دارد.
35 ـ 38 ـ بشیر، بشری، نذیر، عذر و نذر: (فصّلت، 4) (احقاف، 12) ( مرسلات، 6) «بشری» به معنای مژده و خبر شادی‌بخش است، و آورنده‌ی آن را «بشیر» گویند. و «انذار» خبر دادن از چیز ترس‌آوری است که بتوان از آن تحفّظ و خودنگه داری کرد. «نذیر» به معنای «انذار» و نیز به معنای «منذر» (بیم دهنده) استعمال می‌شود. و «نُذر» نیز مصدر و به معنای «انذار » است. اطلاق «بشیر» و «نذیر» بر قرآن به این لحاظ است که مشتمل بر خبرهای شادکننده، و خبرهای ترس‌آور است. «عذر» مصدر است و به معنی «عذر آوردن» و «معذور داشتن» آمده است. مقصود از اطلاق «عذر» بر قرآن آن است که خداوند با فرو فرستادن قرآن اتمام حجّت می‌کند. یا برای بندگان با ایمان خویش عذری قرار داده که با عمل به آن در پیشگاه خداوند معذور خواهند بود.
39 ـ شفاء: (یونس، 57) اطلاق «شفاء» بر قرآن مجید به لحاظ درمان کردن بیماری‌های معنوی انسان می‌باشد.[4] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ جلال‌الدین السیوطی، الاتقان فی علوم القرآن.
2ـ بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن.
3ـ محمّد تقی مصباح یزدی، قرآن شناسی.
4ـ محمّد بن عبدالرحیم النهاوندی نفحات الرحمان فی تفسیر القرآن، تبیین الفرقان، تهران: مطبعه علمی.
________________________________________

[1]. زرکشی، بدرالدین محمد، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1408 ق، ج 1، ص 343.
[2]. ابوجعفر محمد طوسی، التبیان الجامع لعلوم القرآن، قم، مکتب الاعلام اسلامی، چاپ اول، 1049، ج 1، ص 19 ـ 17.
[3]. حجر/1.
[4] ـ بیشتر این مطالب از کتاب قرآن‌شناسی تألیف استاد محمد تقی مصباح یزدی استفاده شده است.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید