شهید مطهرى، پیامهاى عاشورا و خطر تحریف، مرورى دو باره(1)

شهید مطهرى، پیامهاى عاشورا و خطر تحریف، مرورى دو باره(1)

نویسنده : مهدى پورحسین

درک پیام عاشورا و الگوگیرى از آن در گرو درک حقیقت قیام کربلا وارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتى است کهممکن است در این حادثه رخ دهد.
در طول تاریخ، عالمان روشن‏ضمیر شیعه، پیوسته نگهبانى از این سنگربزرگ را به عهده داشته‏اند و استاد شهید آیهالله مرتضى مطهرى یکى ازاین عالمان دردآشنایى است که در زدودن تحریفات از حرکت عاشوراو نشان دادن چهره سازنده آن تلاش کرده است. بررسى کاملدیدگاههاى ایشان در باره حرکت سیدالشهدا(ع) و پیامها و پیامدهاى آنو آفاتى که متوجه تحلیل‏ها و تفسیرهاى این نهضت شده است وکاستى‏هایى که از نظر ایشان در این زمینه وجود دارد ومسؤولیتى کهبر عهده محافل علمى و حوزوى وعالمان اسلامى مى‏باشد، نیازمند چندمقاله مستقل وگستره است که اینک از محدوده و حوصله این
ویژه‏نامه بیرون است. اما خالى گذاشتن این مجموعه از یک مقالهمحدود و انعکاس اجمالى دیدگاههاى ایشان را نیز نپسندیدیم. آنچهپیش روى دارید به تناسب دفتر سوم ویژه‏نامه و به عنوان بازخوانى ومرورى کوتاه بر بخش عمده‏اى از نظرات آن شهید عزیز به تناسبمحور اصلى موضوعات این شماره، نگاشته شده است.
نویسنده با توجه به اسوه بودن حرکت سیدالشهدا(ع) براى همه آزادى‏خواهان و غیرتمندانعالم،ابتدا به تبیین درس‏هاى عاشورا همچون: شخصیت یافتن جامعه اسلامى، و احیاى امر به معروفونهى از منکر در نگاه آن دانشمند شهید پرداخته است، آنگاه از همین منظر خطر تحریف و عواملآن‏را مورد بررسى قرار داده و در ادامه به رسالت علما و مسؤولیت مردم در مبارزه با تحریفاشاره‏کرده است.
مقاله در بخش پایانى، مسؤولیت عالمان در نظام اسلامى را یادآور شده و آورده است با توجهبه‏حضورعلما در مسؤولیتهاى حکومت، براى مقابله بابدعتها وظیفه مضاعفى بر دوش آنان استچراکه‏بیش از گذشته باید از ایمان و اعتقادات صحیح‏ودست‏آوردهاى اسلام ناب محمدى(ص)پاسدارى کنند.
دقت و مطالعه عمیق و تحلیلى در قیام امام‏حسین(ع) نشان مى‏دهد که این حادثه اگر چهدر مکان خاصى اتفاق افتاده و محدود به زمان معینى بوده است اما حقیقت آن، مطلق و مجرداز زمان و مکان بوده و خاصیت الگوپذیرى در ذات آن نهفته است. واقعه کربلا الگویى براىرهبرى انقلابها و ایجاد تحولات بنیادین در جامعه بوده، تجربه پر ارزشى در اصلاح جوامعانسانى، راست کردن کجى‏ها، زدودن فسادها و انحراف‏ها به شمار مى‏رود.
حماسه نینوا در طول تاریخ اسلام الگوى کامل براى شکل‏گیرى تحولات سیاسى درقلمرو جهان اسلام بوده است و در یک کلام، ضامن بقاى اسلام راستین به شمار مى‏آید. پرواضح است که درک پیام عاشورا و الگوگیرى از آن براى ایجاد تحول عمیق و سازنده درجامعه و رسیدن به جامعه مطلوب در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آنو شناخت و مبارزه با تحریفاتى است که خواسته و ناخواسته به دست تحریف‏گران، درتحلیل و تفسیر این قیام و بهره جستن از آن رخ مى‏نماید.
به موازات استمرار این نهضت و حرکت جوشان آن، عالمان روشن‏ضمیر شیعه نیزپیوسته نگهبانى از این جبهه بزرگ را به عهده گرفته و از «اسلام مجسم» به خوبى پاسدارىکرده‏اند. از جمله عالمان دردآشنایى که در دهه‏هاى اخیر بر این امر اهتمام ورزیده و درزدودن بر چسب‏هاى ناروا و تحریف از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آنمجاهده کرده است استاد شهید آیت الله مرتضى مطهرى است.
درس آموزى از عاشورا از یک سو و پاسدارى آن از خطر تحریف از جمله محورهاى
مورد توجه ایشان از تفسیر و تحلیل این قیام است که به ترتیب در این مقاله بازگو شده است.

الف. آموزه‏هاى قیام حسینى

استعداد شبیه‏سازى در حادثه عاشورا
از دیدگاه شهید مطهرى «کسانى که به خاطر یک سلسله اصول و مبادى قیام مى‏کنندونهضت مى‏نمایند در حقیقت به همه جهانیان بعد از خودشان پیامى دارند و به اصطلاحمعروف وصیتى دارند. آیندگان باید با پیام آنها آشنا باشند و نداى آنها را بشناسند».
[1] قیام امام‏حسین(ع) نیز از آن دست قیامهایى است که بر اساس اصول بنیادین اسلام، باروش شناخته شده اسلام و برگرفته از سیره نبوى و علوى سامان یافته و داراى پیام و وصیتشفّاف براى آیندگان است. اگر چه این نهضت صرفاً براى شبیه‏سازى و کپى‏گیرى معمارىنشده است اما به گونه‏اى طراحى شده است که استعداد شبیه‏سازى در آن وجود دارد. شهیدمطهرى معتقد است:
«انسان وقتى تاریخ حادثه عاشورا را مى‏خواند، استعدادى براى شبیه‏سازى در آنمى‏بیند. همان طور که قرآن براى آهنگ‏پذیرى ساخته نشده ولى این طور هست و حادثهکربلا هم براى شبیه‏سازى ساخته نشده ولى این طور هست. من نمى‏دانم و شاید شخصاباعبدالله در این مورد نظر داشته است…متن تاریخ این حادثه، گویى اساساً براىیک‏نمایشنامه نوشته شده است. شبیه‏پذیر است، گویى دستور داده‏اند که آن را براى صحنهبودن بسازند.»
[2] این خاصیت در حادثه کربلا نه صرفاً یک نمایش توخالى و صورت‏سازى عارى ازحقیقت باشد بلکه به خاطر رازى است که در آن نهفته است:
«آن راز این است که اساساً خود این حادثه، تمام این حادثه تجسم اسلام است درهمه‏ابعاد و جنبه‏ها؛ یعنى راز اینکه این حادثه نمایش‏پذیر و شبیه‏پذیر است، ایناست‏که‏تجسم فکر و ایده چندجانبه و چند وجه و چند بعد اسلامى است؛ همه اصولوجنبه‏هاى اسلامى عملاً در این حادثه تجسم پیدا کرده است؛ اسلام است در جریان و درعمل و در مرحله تحقق.»
[3] «وقتى بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم باید نگاهى هم به نهضت حسینى بکنیم.مى‏بینیم امام‏حسین(ع) کلیات اسلام را در کربلا به مرحله عمل آورده، مجسم کرده است ولى
تجسم زنده و جاندار حقیقى و واقعى، نه تجسم بى‏روح. انسان وقتى در حادثه کربلا تأملمى‏کند، امورى را مى‏بیند که دچار حیرت مى‏شود و مى‏گوید اینها نمى‏تواند تصادفى باشد.وسرّ اینکه ائمه اطهار این همه به زنده نگه داشتن و احیاى این خاطره توصیه و تأکید کردهونگذاشته‏اند حادثه کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است.»
[4] بدین ترتیب ائمه اطهار خواسته‏اند که داستان کربلا به صورت یک مکتب تعلیمى وتربیتى همیشه زنده بماند.

تفسیر الگوساز

گام نخست در الگوپذیرى قیام عاشورا این است که راز جامعیت اسلام در کربلا درکشود و بر اساس آن، تفسیرى صحیح از این حادثه ارائه گردد. در صورتى این نکته از عاشوراقابل برداشت است که قرائتى الگوساز از آن صورت گیرد. بى‏تردید پیشوایان دینى از زمانپیغمبر اکرم(ص) و ائمه طهار(ع) دستور اکید و بلیغ داده‏اند که باید نام حسین بن على(ع)زنده بماند و باید سوگوارى آن حضرت هر سال تجدید بشود. سؤال اساسى این است که چراچنین دستورى داده‏اند و چرا این همه به این موضوع اهتمام داشته‏اند؟
از این رو تحلیل ما از قیام امام‏حسین(ع) تعیین کننده است. از نگاه شهید مطهرى حادثهعاشورا و تاریخچه آن، دو صفحه دارد؛ یک صفحه سفید و نورانى و یک صفحه تاریک، سیاهو ظلمانى. در نگاه دوم، قهرمان حادثه یزید بن‏معاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، شمروامثال اینها است. وقتى این صفحه تاریک مطالعه شود فقط ظلم است، جنایت است و رثاءبشریت، که هیچ چیز غیر از گریه، زارى و مرثیه را نمى‏طلبد اما اگر صفحه مقابل مطالعه شودقهرمان این صفحه نورانى حسین است و اهل بیت و اصحاب او. این صفحه دیگر جنایتوتراژدى نیست بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلى حقیقت، انسانیت و حقپرستى است. البته هر دو صفحه این واقعه یا بى‏نظیر است یا کم‏نظیر و باید به هر دوى آنهاپرداخت و آن را مورد تجزیه و تحلیل عبرت‏آموز قرارداد، اما به قول آن استاد فرزانه:
«چرا ما صفحه نورانى این داستان را کمتر مطالعه مى‏کنیم در حالى که جنبه حماسىاین‏داستان صد برابر بر جنبه جنایى آن مى‏چربد و نورانیت این حادثه بر تاریکى آنخیلى‏مى‏چربد»
[5]؛
«اگر ما صفحه نورانى تاریخ حسینى را خواندیم آن وقت از جنبه رثائى‏اش مى‏توانیم
استفاده کنیم و گرنه بیهوده است»
[6]؛
«پس اول باید قهرمان بودنش براى شما مشخص بشود و بعد در رثاى قهرمان بگرییدوگرنه رثاى یک آدم نفله شده بیچاره بى‏دست و پاى مظلوم که دیگر گریه ندارد و گریه ملتىبراى او معنى ندارد. در رثاى قهرمان بگریید براى اینکه احساسات قهرمانى پیدا کنید، براىاینکه پرتوى از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‏اى نسبت به حقوحقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالت‏خواه بشوید. شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شماهم آزادى‏خواه باشید، براى آزادى احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفسیعنى چه، شرف و انسانیت یعنى چه، کرامت یعنى چه؟»
[7] بنابراین بر اساس یک تفسیر که متاسفانه رواج هم یافته است پاسخ پرسش فوق اینمى‏شود که ترغیب ائمه(ع) و اهتمام آنان در برپایى عزاى حسینى «براى این است که تسلىخاطرى براى حضرت زهرا باشد.» در این صورت «خیال مى‏کنیم حسین بن على در آن دنیامنتظر است که مردم برایش دل‏سوزى کنند یا – العیاذ بالله – حضرت زهرا(س) بعد از هزاروسیصد سال آن هم در جوار رحمت الهى منتظر است که چهار تا آدم فکسنى براى او گریهکنند تا تسلى خاطر پیدا کند!»
[8] این نگاه نه تنها حیات‏بخش، پویا و حرکت‏زا نیست بلکه بهتعبیر شهید مطهرى مسخره و نتیجه‏اى جز خرابى دین و رکود در جامعه ندارد.
اما در تفسیر دیگر، حرکت سیدالشهدا(ع) اسوه است و براى همه آزادى‏خواهانوغیرتمندان عالم طوفنده و جوشان است. در این تفسیر «حسین بن على درس غیرت بهمردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد. اینهابراى ملت درسهاى بسیار بزرگى بود. پس این‏که مى‏گویند حسین بن على چه کرد و چطورشد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن على روح تازه دمید، خونها را بهجوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایده‏آل به مردم داد، حسّ استغنا در مردم بهوجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ایستادگى در مقابل شداید به مردمداد، ترس را ریخت، همان مردمى که تا آن مقدار مى‏ترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاعو دلاور شدند.»
[9] از این منظر امام‏حسین(ع) پیام‏آور اسلام است، عاشورا نمایشگاهى مى‏شود که ابعادمختلف اسلام به نمایش گذاشته شده تا انسانهاى دیگر از آن الگو بردارى کنند و در هرجامعه‏اى که شرائط زمان امام حسین را پیدا کرد قیام حسینى به راه افتد. با این تفسیر امام‏حسین(ع) دیگر مختص به یک زمان و مکان خاص نیست،براى همیشه تاریخ است وچون روحى در کالبد اجتماع حضوردارد. براى همین درسهاى بزرگ است که استاد مطهرى اصراردارد حادثه کربلا در وجهه حماسى آن مورد تحلیل قرار گیرد و بهیک سوژه بزرگ براى مسلمانان تبدیل گردد:
«این‏که من تأکید مى‏کنم که حماسه حسینى و حادثه کربلا وعاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، بهخاطر همین درسهاى بزرگى است که این قیام مى‏تواند به مابیاموزد. من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولى مى‏گویم این رثاءو مرثیه باید به شکلى باشد که در عین حال آن حس قهرمانىحسینى را در وجود ما تحریک و احیا کند. حسین بن على یکسوژه بزرگ اجتماعى است. حسین بن على در آن زمان یکسوژه بزرگ بود، هر کسى که مى‏خواست در مقابل ظلم قیامکند، شعارش «یا لثارات الحسین»
[10] بود. امروز هم حسین بنعلى یک سوژه بزرگ است، سوژه‏اى براى امر به معروف و نهىاز منکر، براى اقامه نماز، براى زنده کردن اسلام، براى این‏کهاحساسات و عواطف عالیه اسلامى در وجود ما احیا بشود.»
[11]

پی‌نوشت‌ها:

[1]. شهید مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج‏17، ص‏668.
[2]. همان، ص‏368.
[3]. همان، ص‏379.
[4]. همان، ص‏382.
[5]. همان، ص‏31.
[6]. همان، ص‏33.
[7]. همان، ص‏32.
[8]. همان، ص‏33.
[9]. همان، ص‏59.
[10]. مسند الامام الرضا، ج‏1، ص‏148.
[11]. حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج‏17، ص‏59.

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید