درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى(5)

درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سیاسى(5)

نویسنده : محمدصادق مزینانى

مفهوم خواص و عوام

مردم در جامعه‏هاى گوناگون به اعتبار قدرت نفوذ و تأثیر گذارى بر اندیشه‏ها و رفتاردیگران و همچنین میزان تأثیر پذیرى متفاوتند. در هر جامعه تعدادى اندک به دلیل موقعیت
ویژه‏اى که دارند بر رفتار و ارزش‏هاى دیگران تأثیر مى‏گذارند. این گروه، با نام‏هاى :خواصّ، نخبگان، برگزیدگان…شناخته مى‏شوند.گروه دیگر که اکثریت جامعه را تشکیلمى‏دهند از آنان به عنوان: توده یا عوام یاد مى‏شود.
خواص کسانى‏اند که بر اساس آگاهى و بصیرت تصمیم‏گیرى کرده و حرکت مى‏کنند. دربرابر خواصّ عوام هستند. این گروه دنبال این نیستند که ببینند چه راهى درست است، چهحرکتى صحیح است و سپس بر اساس آن حرکت کنند بلکه پیرو جوّ زمان خود هستند؛اکثریت به هر راهى رفتند این‏ها نیز به همان راه خواهند رفت.
[68] در این تقسیم و تفسیر هیچ‏گونه معیار اقتصادى، سیاسى و فرهنگى لحاظ نشده است.بلکه کسى که از روى بصیرت و آگاهى تصمیم بگیرد و عمل کند هر چند بى‏سواد باشد جزوخواص به شمار مى‏آید و آن‏که بدون بصیرت و تشخیص عمل کند هر چند به ظاهر جزوعلما باشد «عوام» است.

تقسیم بندى خواص

مرز میان خواص و عوام همان بصیرت و آگاهى است. خواص بر دو گونه‏اند: خواصجبهه حقّ و خواص جبهه باطل. عوام نیز به همین دو قسم تقسیم مى‏شوند.
عدّه‏اى حقّ را شناخته‏اند و تلاش آن‏ها نیز در همین راستاست. و عدّه‏اى نیز در برابر حقبى‏تفاوت و یا ضدّ آنند. در میان طرفداران باطل نیز آدم‏هاى نخبه و زرنگ و اهل فکر وتشخیص وجود دارد. سخن ما در این‏جا در باره خواص طرفدار حقّ است.
خواص طرفدار حقّ نیز به دو دسته تقسیم مى‏شوند:
1. گروهى که آرمان‏ها و ارزش‏هاى اسلامى براى آن‏ها اصل است و در آن هنگام که دین ودنیا در برابر هم قرار گرفتند، دین را بر دنیا و جلوه‏هاى آن ترجیح مى‏دهند.
2. گروهى که جذب دنیا و جلوه‏هاى آن (مقام، ثروت، شهرت و…) شده و با وجودتشخیص حقّ و اهل حقّ از عمل به آن باز مى‏مانند. وقتى که پاى اداى تکلیف و انجاممسؤولیت به میان آید نمى‏توانند از دنیا بگذرند و دنیا را بر اداى تکلیف پیش مى‏دارند. اگر درجامعه اسلامى گروه نخست بیش‏تر باشند جامعه دچار انحطاط و سقوط نخواهد شد وحادثه‏اى همانند روزگار امام‏حسین(ع) به‏وجود نخواهد آمد. ولى اگر تعداد آن‏ها اندک وتعداد دسته دوّم بیش‏تر باشند آن وقت است که جامعه در سراشیبى سقوط قرار خواهد گرفت و حسین‏بن على‏ها به مسلخ خواهند رفت. یزیدها و ابن‏زیادها برسر کار خواهند آمدو امامت تبدیل به سلطنت و پادشاهى خواهد شد.

نقش خواص در رویداد عاشورا

بحث اساسى و مهم در باب «خواص» نقش آنان به عنوان یکى از عوامل زمینه‏سازعاشورا است. خواص طرفدار حقّ به ویژه کسانى که به حقانیت امام‏حسین(ع) باور داشتند،در عرصه سیاسى باید با آن بزرگوار همراه شده و با دشمنان مى‏جنگیدند. چه عامل و یاعواملى سبب شد که اینان از امام حسین(ع) حمایت نکردند، بى‏تفاوت ماندند و یا در برابر آنحضرت ایستادند. تعداد آنان که امام‏حسین(ع) را به خوبى مى‏شناختند ولى بر اساسشناخت خود عمل نکردند کم نبودند. بسیارى از کسانى که در مدینه یا مکّه به آن حضرتنصیحت مى‏کردند که به سوى کوفه نرود از همین قبیل بودند.
[69] بسیارى از کسانى که نمایندهامام‏حسین(ع) مسلم بن عقیل را در کوفه تنها گذاشتند از همین‏ها بودند. تجزیه و تحلیلِبى‏تفاوتى اینان و دستیابى به عواملى که آنان را از انجام وظیفه بازداشت در عرصه رفتارسیاسى براى ما درس‏آموز و عبرت‏انگیز است.
این عوامل بسیارند. از این روى، پس از اشاره به عناوین پاره‏اى از آن‏ها به «دنیاگرایىخواص» که از اهمیت بیش‏ترى برخوردار و جنبه محورى دارد خواهیم پرداخت.
بازگشت به باورها و ارزش‏هاى جاهلى از جمله قومیت‏گرایى، عافیت‏طلبى وتجمّل‏پرستى، افزون‏طلبى و مقام‏خواهى، فرصت‏طلبى و نفاق، ترس و وحشت و بالاخرهدنیاپرستى خواص از عواملى بودند که خواص طرفدار حق در حادثه عاشورا به وظیفه ومسؤولیت خود عمل نکردند.
وقتى که بیش‏تر خواص طرفدار حقّ چنان باشند که دنیاى خودشان برایشان از همه چیزمهمتر باشد، بى‏شک، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال و مقام و یا نام و شهرت خودحاکمیت باطل را مى‏پذیرند و در برابر آن نمى‏ایستند و از حقّ نیز طرفدارى نمى‏کنند وجانشان را به خطر نمى‏اندازند. وقتى این‏گونه شد اوّلش با شهادت حسین بن على(ع) آغازمى‏شود، آخرش هم به بنى‏امیه و شاخه مروانى و بنى‏عباس وپس از بنى‏عباس، هم به سلسلهسلاطین در دنیاى اسلام، تا امروز مى‏رسد.
[70]

دنیا گرایى خواص

هر چند عواملى چون: قومیت گرایى، نفاق و دورویى و غفلت سبب لغزش و انحرافبرخى از خواص شد، ولى دنیا و جلوه‏هاى آن چون مقام‏خواهى، رفاه‏طلبى، ثروت، شهرتاز مهم‏ترین و خطرناک‏ترین عواملى بود که در لغزش خواص و رویداد عاشورا نقش اساسىداشت. با نگاهى به تاریخ اسلام مى‏یابیم که اساس همه انحراف‏ها، فتنه‏ها، جنگ‏هایى که ازسوى خواص صورت گرفته، دنیاپرستى آنان بوده است. بر همین اساس پیامبر اسلامفرموده‏است:
«حبّ الدنیا رأس کل خطیئه؛
[71] دوستى دنیا سر و اساس همه گناهان است.»
على(ع) نیز دنیا دوستى را اساس همه فتنه‏ها
و مشکلات دانسته است:
«حبّ الدنیا رأس الفتن و اصل المحن».
[72] امام‏حسین(ع) نیز راز و رمز دگرگونى بسیارى از مردم و کناره‏گیرى آنان را از حقّ،دنیاگرایى آنان دانسته است:
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم، یحوطونه مادّرت معایشهم فاذا محّصوا بالبلاءقلّ الدیانون؛
[73] مردم بنده دنیایند و دین لقلقه زبانشان. حمایت آن‏ها از دین تا زمانى است که زندگى آن‏ها دررفاه باشد و آن گاه که در بوته امتحان قرار گرفتند دینداران کم مى‏شوند.»
این سخنان را امام در چه زمانى ایراد کرده است؟ برخى چون طبرى بر این باورند کهامام(ع) این سخنان را در بین راه و در منزل «ذى‏حسم» ایراد کرده است. برخى دیگر بر آنند کهاین خطبه در دوّم محرم و در سرزمین کربلا ایراد شده است. این سخنان در هر کجا ایراد شدهباشد بیانگر ناخرسندى امام(ع) از وضعیت جامعه و مردم مسلمان در آن روزگار است.امام(ع) پس از آن‏که از دگرگونى اوضاع و سستى و بى‏تفاوتى مردم در برابر خوبى‏ها و بدى‏هاشکوه کرده با جمله: «الناس عبید الدنیا» علت آن را دنیا پرستى آنان دانسته است. وقتى که دنیادر نگاه انسان مسلمان، هدف و معبود شد باید منتظر چنین چیزهایى بود. سخنانامام‏حسین(ع) هر چند بیانگر آن است که دنیاگرایى آفتى عمومى و همگانى است لذا با واژه«الناس» از آن یاد کرده است ولى روشن است که بخشى از مردم که همان خواص باشند.
بیش‏تر در معرض این آسیب هستند. چرا که جلوه‏هاى دنیا بسیار است. بخشى از آن براىهمه کس قابل دسترسى نیست. مقام، پول‏هاى کلان… را به همه کس نمى‏دهند. «خواص» باویژگیهایى که دارند دسترسى بیش‏ترى به دنیا و جلوه‏هاى آن دارند. به همه کس ملک رى وکیسه زر نمى‏دهند. این‏ها براى عمر سعدها و شریح قاضى‏ها… آماده است.
مواردى که خواص طرفدار حقّ به خاطر دنیاگرایى از پذیرش حقّ سر باز زده و یا با آن بهمخالفت بر خواسته‏اند فراوان است، در این‏جا تنها به نمونه‏هایى از چند مقطع تاریخىبسنده‏مى‏کنیم:

نخستین گامها

دنیاگرایى خواص هر چند در روزگار خلیفه سوّم اوج و شدت گرفت ولى پیش از آن نیزجلوه‏هایى داشته است. در روزگار پیامبر(ص) در جنگ بدر، احد و پاره‏اى از حوادث دیگرهر چند دنیا گرایى برخى از خواص ظهور پیدا کرد ولى با حضور آن حضرت خیلى زودجبران و شعله‏هاى آن فرو کش کرد. ولى از آن روز که آن بزرگوار در بستر قرار گرفتانحراف خواص و عدول آنان از موضع حقّ نیز آشکا رشد. تخلّف از لشگر اسامه، با این‏کهاین کار موجب ناراحتى آن حضرت شد.
[74] افزون بر این، آن حضرت بر کسانى کهمى‏خواستند از سپاه او جدا شده و در مدینه بمانند لعنت فرستادند. در عین حال برخى ازخواص چون خلیفه اوّل و دوّم از این دستور سرباز زدند.
[75] توجه نکردن به دستور پیامبر(ص) براى نوشتن وصیّت و همچنین ماجراى سقیفه بهعنوان نخستین گامها از دنیا گرایى خواص و عدول آنان از موضع حقّ به شمار مى‏آید.
بسیارى از نویسندگان و شاعران این گامها و به ویژه ماجراى سقیفه را سبب و ریشهاصلى رویداد عاشورا به شمار آورده‏اند. از باب نمونه مرحوم آیهالله غروى اصفهانى چنینسروده است:
رماه اذ رماه حرمله و اِنَّما رماه مَنْ مهدّ له سهم اتى مِن جانب السقیفه و قوسه على یدالخلیفه و ما اصاب سهمه نحرابل کبد الدین و مهجه النبى
[76] وقتى حرمله تیر افکند این حرمله نبود که تیر افکند، بلکه تیرانداز واقعى کسى بود که زمینهرا براى او زمینه‏سازى کرده بود. تیرى از جانب سقیفه آمد که کمان آن در دست خلیفه بود. آنتیر گلوى آن کودک را ندرید بلکه بر جگر دین و قلب پیامبر (ص) نشست.»
مهیاردیلمى نیز اشعارى به عربى دارد که مضمون آن این است:
«اى فرزند پیامبر(ص) روز سقیفه راه کربلایت را هموار کرد و آن گاه که حقّ پدرت على(ع) ومادرت فاطمه(ع) را غصب کردند؛ کشته شدنت خوب جلوه کرد.»
[77] مرحوم نیّر تبریزى و بسیارى از دیگر شاعران شیعى همین مضمون را آورده‏اند. برخى ازنویسندگان اهل سنّت نیز بر همین مسأله تأکید کرده‏اند.»
[78]

پی‌نوشت‌ها:

[68]. سخنان مقام معظم رهبرى، لشگر 27 حضرت رسول، در 75/3/20.
[69]. لهوف، ص‏26، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبیر، از این‏گونه افراد بودند.
[70]. سخنان مقام معظم رهبرى در جمع فرماندهان لشگر 27 حضرت رسول(ص)، 75/3/20.
[71]. غرر الحکم و درر الحکم، آمدى با شرح محقق خوانسارى، ج‏3، ص‏395، دانشگاه تهران، تنبیه الخواطرو نزهه النواظر، معروف به مجموعه ورام، ج‏2، ص‏122، چنین آمده است: حب الدنیا اصل کل معصیه…حبّالدنیا و حبُّ الله لا یجتمعان فى قلب واحد.
[72]. همان، ج‏3، ص‏395.
[73]. تحف العقول؛ 250، ص‏249؛ بحارالانوار، ج‏44، ص‏383، ج‏78، ص‏117.
[74]. فروغ ابدیت، جعفر سبحانى، ج‏2، ص‏488 براى مشروح این جریان ص‏489 – 485 مطالعه شود، مرکزانتشارات دفتر تبلیغات اسلامى.
[75]. ملل و نحل، ص‏23.
[76]. الانوار القدسیه، ص‏99.
[77]. معرفت، ج‏56، ص‏17، به نقل از جامعه‏شناسى تاریخى اسلام، ابوالحسن تنهایى، ص‏262، نشر روزگار.
[78]. دیوان آتشکده نیّر، ص‏59؛ سمو المضى سموالذات، علائلى، 5.

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید