بازتاب مقاومت کربلا در دوره معاصر(2)

بازتاب مقاومت کربلا در دوره معاصر(2)

نویسنده:عبدالرضا رضازاده

تأثیرپذیر انقلاب اسلامی از الگوی مقاومت حسینی

مبحث دوم: بررسی تأثیر نهضت عاشورا بر نهضت اسلامی ایران

انقلاب اسلامی ایران نشأت گرفته از یک سلسله عوامل ریشه دار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بود که نه فقط ریشه ی آن را باید در تحولات تاریخ گذشته ایران بررسی کرد، بلکه به لحاظ اعتقادی- دینی ریشه در تحولات تاریخ اسلام، به ویژه تاریخ تشیع دارد. در حالی که ساختارهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران قبل از انقلاب زمینه ساز بروز یک جامعه دو قطبی مستعد انقلاب اسلامی بود، عوامل تعیین کننده در پیروزی انقلاب اسلامی سه عامل کلیدی بود که جملگی متأثر از فرهنگ نهضت عاشورا بودند. سه عامل تعیین کننده مذکور عبارت بودند از: مکتب اسلام، رهبری امام خمینی و حضور مردم.
حضور همزمان سه عامل « مکتب، رهبری و مردم» با گسیختگی ساختاری نهادهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور به اضافه چند عامل اتفاقی یا تسریع کننده به وقوع یکی از مهم ترین حوادث تاریخ معاصر منجر شد؛ انقلابی که خود به عنوان نقطه آغاز خیزش تفکر اسلامی در قرن جدید ( هجری قمری) تلقی شد.
در این مبحث، به منظور بررسی نقش نهضت عاشورا در پیروزی انقلاب اسلامی، نقش و تأثیر نهضت را به صورت مجزا در هریک از عوامل سه گانه
مورد بررسی قرار می دهیم.
جرقه انقلاب اسلامی در 15 خرداد 1342 زده شد؛ قیام 15 خرداد 1342 به عنوان طلیعه انقلاب اسلامی ایران( در عکس العمل به دستگیری امام پس از سخنرانی ایشان در عصر روز عاشورا) به تعبیر امام خمینی منتج و ناشی از مجالس عزا و دستجات سینه زنی و نوحه سرایی بود.(1) اگرچه این جرقه به سرعت با اقدام رژیم پهلوی خاموش گردید، ولی پانزده سال بعد منشأ حرکت عظیمی شد که دنیا را به اعجاب آورد.

الف) مکتب اسلام

بدون شک هیچ دینی همچون اسلام قادر به بسیج نیروی پیروانش در جهت تحقق بخشیدن به اهداف خود نبوده است و هیچ دینی همچون اسلام به گونه ای همه جانبه در جامعه و تاریخ نفوذ نکرده است؛ با وجود این به دلیل عوامل متعددی برای فترتی به نسبت طولانی، اسلام از صحنه خارج شد و مسلمانان مرعوب تمدن مقلوب غیراسلامی شدند؛ همچنین به همت دشمنان دانا و دوستان نادان به تدریج از اسلام چیزی نماند جز رویه ای. طی این دوران دین به عنوان عامل مخدر جامعه و حافظ وضع موجود، ابزاری بود که از ماهیت اصلی حرکت آفرین و پویای خود بسیار به دور بود. مسلمانان مرعوب تمدن غربی شدند و روشنفکران مسلمان نجات و سعادت خود را در تبعیت از غرب می دانستند. حکومت های وابسته نیز به صراحت اعلام کردند که ربطی به اسلام و قرآن ندارند؛ مثل حکومت لائیک ترکیه.
اسلامی که امام خمینی به مردم معرفی کرد، دین عدالت و حقیقت
بود؛ دینی که نافی سلطه غیر بر امور مسلمانان بود؛ دینی که در پناه آن آزادی و استقلال است، رفع ایادی اجانب است، هدم پایگاه ظلم و فساد است، قطع کردن دست های جنایتکار و جنایتکاران است… .(2)
امام خمینی ضمن روشن کردن جنبه های مترقیانه اسلام برای خنثی کردن توطئه های دشمنان اعلام کرد: اسلام برای این انسانی که همه چیز است، یعنی از طبیعت تا ماورای طبیعت تا عالم الوهیت، مراتب دارد. اسلام تز دارد، برنامه دارد. اسلام می خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع؛ یعنی رشد به آن طور که هست بدهد.(3)

ب) رهبری امام

امام خمینی همچون مولایش امام حسین حرکت انحرافی تاریخ را که در جهت منافع مستکبران بود، در راستای اهداف مستضعفان به حرکت درآورد. بدون کمترین تردیدی، انقلاب اسلامی بدون رهبری امام خمینی به پیروزی نمی رسید؛ چه اینکه همو بود که با درک و شناخت صحیح از اوضاع، انقلاب اسلامی را از مرحله قوه به فعل و از عقیده به عمل راهبر شد؛ همچنین بعد سیاسی اسلام را بدان بازگرداند و با سخنرانی ها و بیانیه های پی در پی اش مردم را بسیج کرد.
امام با بهره گیری از نارضایی موجود در جامعه، مضامین نهضت کربلا، همچون شهادت و آرزوی یک حکومت عادلانه را وارد قلمرو سیاسی جامعه نمود. بی شک همان گونه که برای شناخت اسلام کوتاه ترین و بهترین راه؛
شناخت قرآن است، برای شناخت انقلاب اسلامی نیز کوتاه ترین و مهم ترین راه، شناخت کلمات امام خمینی به عنوان یک « حقیقت همیشه زنده در انقلاب اسلامی» است.
امام خمینی انقلاب اسلامی را ادامه و تابع نهضت کربلا می دانست و در تفسیر « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» می گفت:« دستور است به اینکه هر روز و در هر جا باید همان نهضت را ادامه بدهید. امام حسین با عده کم همه چیزش را فدای اسلام کرد. مقابل یک امپراتوری بزرگ ایستاد و نه گفت. هر روز باید در همه جا این نه محفوظ بماند و این مجالسی که هست، به دنبال همین است که این نه را محفوظ بدارد.»(4)

ج) حضور مردم

مهم ترین وجه تمایز انقلاب اسلامی ایران از سایر انقلاب های بزرگ دنیا، حضور همه جانبه و گسترده ی اقشار مختلف مردم در صحنه انقلاب اسلامی بود؛ به استثنای یک اقلیت محدود وابسته به رژیم پهلوی هیچ قشری از مردم نبود که براندازی رژیم پهلوی و ایجاد حکومت اسلامی را فریاد نزند.
بدون شک، این سؤال ذهن بسیاری را به خود مشغول داشته که چه شد که ناگهان مردم، همان مردمی که سال ها حکومت شاهنشاهی را بی اعتراض تحمل کرده و در سایه ی آن زندگی کرده بوده اند، دچار تحول شدند و خواستار نابودی آن شدند؟ چه شد که یکباره فرهنگ بی اعتمادی و بار خود را به سر منزل مقصود رساندن فردی، جای خود را به حرکت توفنده میلیونی مردم در خیابان ها و در مقابل گلوله های رژیم داد؟ و اصولاً چه شد که مردم
به دین، دینی که سالیان سال در میان شان مهجور بود، روی آوردند؟
تردیدی نیست که مردم دگرگون شدند. تفسیر جدیدی که امام از اسلام و مفاهیم مذهبی پیش روی مردم قرار داد، چهره ی جدیدی که از قیام امام حسین و اهداف متعالی سیدالشهداء در برابر دیدگان مردم قرار گرفت، عذر و بهانه را از همه ساقط کرد که قلت عده و عُده بهانه ای بیش نیست و عنوان کردن قدرت دشمن، شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است.
الگوی امام حسین و یارانش رمز قدرت مردمی بود که در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح رژیم پهلوی فقط با شعار و بیانیه مسلح بودند. شعارهای مردم( در جریان راهپیمایی ها) که نمایانگر عمق تأثیرپذیری آنها از نهضت عاشورا و قیام سیدالشهدا بود، طی دوران 13 ماهه انقلاب اسلامی تأمل برانگیز است.

مبحث سوم: نقش نهضت عاشورا در تداوم انقلاب اسلامی

همان گونه که در مبحث قبل ذکر شد، عوامل سازنده ی انقلاب اسلامی، گذشته از یک سلسله شرایط مساعد – که زمینه ساز پیروزی انقلاب اسلامی و به اصطلاح شرایط لازم برای وقوع انقلاب اسلامی بودند- وجود همزمان سه عامل مکتب اسلام، رهبری امام و حضور مردم بود. در ترتیب بندی اهمیت سه عامل یاد شده با توجه به اینکه اسلام طی سالیان متمادی، دین 98 درصد مردم ایران بوده و مردم هم که عضو جدایی ناپذیر هر جامعه ای هستند، رهبری قاطع و سازش ناپذیر امام خمینی در مقطع حساس سال های دهه 40 به این سو دارای شأن ویژه ای بود که توانست با استفاده از
شرایط موجود جامعه، اسلام را که به تدریج به عامل رکود و سکون جامعه تبدیل شده بود، به جریان اصلی خود بازگرداند و آن را تبدیل به عامل حرکت و پویایی مردم کند و مردم مسلمان را با اسلام، همان گونه که هست و نه آن گونه که آن را نمایانده بودند، آشنا ساخت و بسیج توده ها را به شیوه ای سازماندهی شده تا نیل به هدف به انجام رساند و در تمام طول جریان انقلاب، نهضت عاشورا محوری ترین و مؤثرترین عامل محرک و بسیج تلقی می گردید.
تردیدی نیست که برای تداوم و استمرار هر پدیده ای، از جمله انقلاب اسلامی باید علل سازنده را به عنوان علل ماندگارساز- نه فقط در شکل، بلکه در فعل- نیز حفظ کرد؛ ضمن آنکه در هر سه بعد، نهضت عاشورا معیار و میزان عمل است؛ به عبارتی به میزانی که مفاهیم و مضامین نهضت امام حسین در جامعه بیشتر نهادینه شود، شاهد استقرار اهداف متعالی امام حسین- که همانا اهداف رهبر فقید انقلاب اسلامی امام خمینی نیز بود- خواهیم بود و به میزانی که از شعارهای اولیه انقلاب اسلامی – که مبتنی بر اهداف حق طلبانه امام حسین بود- دور می شویم، به میزان دور شدن از مضامین قیام عاشورا، شاهد کمرنگ تر شدن مضامین انقلابی و سکون و دلمردگی بیشتر و رشد نگران کننده عوامل انحرافی خواهیم بود.
همان گونه که دیدیم، ماهیت نهضت حسینی و انقلاب اسلامی ایران هر دو احیای اسلام و ارزش های اسلام بود. هدف، اسلام و حاکمیت دوباره اسلام بود. اگر شیوه ی حرکتی فداکاری و ایثار و شهادت طلبی بود، استراتژی و هدف نهایی، استقرار دین بود؛ چه اینکه بدون شک از جمله عوامل مهم در تداوم انقلاب اسلامی آن است که جایگاه دین را دریابیم و آن را
همان گونه که هدف بود، حفظ نماییم. امام حسین ضمن شکوه از مردم عصر خویش چنین می گوید: آنها بندگان دنیایند و دین لقلقله زبانشان.
فرق سیدالشهدا و عبدالله بن زبیر- که هر دو علیه ظلم یزید شورش کردند- آن بود که امام خود را برای حفظ کعبه سپرکرد؛(5) ولی عبدالله بن زبیر کعبه را سپر حفظ خود کرد.(6)
در تداوم انقلاب اسلامی، با تمسک به درس های عاشورا مهم آن است که محور را حفظ اسلام بگیریم؛ همان اسلامی که امام به مردم معرفی کرد؛ چه اینکه دینی که امام حسین برای حفظ و احیای آن جانفشانی کرد، معیار حقیقت است؛ بنابراین اگر به ابزار توجیه تبدیل شد، آن گونه که عبدالله بن زبیر دین را به کار گرفت، باید در اصالت آن شک کنیم؛ چه اینکه براساس تعالیم نهضت عاشورا استمرار انقلاب اسلامی منوط به نحوه به کارگیری دین در ادامه حرکت است.

پی‌نوشت‌ها:

1.صحیفه نور؛ ج 16، ص 209.
2. همان؛ ج 1، ص 250.
3. همان؛ ج 2، ص 155.
4.همان؛ ج 10، ص 31.
5.امام حسین زمانی که عبدالله بن زبیر ایشان را به ماندن در مکه ترغیب می کرد، به وی این چنین می گوید:« ان ابی حدثنی ان بمکه کبشا تستحل حرمتها فما احب ان اکون ذلک الکبش و لئن اقتل خارجا منها بشیر احب الی ان اقتل فیها خارجا منها بشیرین احب الی من ان اقتل خارجا منها بشیر»: پدرم به من خبر داد که به سبب قوچی در مکه احترام آن شهر در هم شکسته خواهد شد. نمی خواهم آن قوچ من باشم. به خدا سوگند اگر یک وجب دورتر از مکه کشته شوم، بهتر از آن است که درون آن به قتل رسم و اگر دو وجب دورتر از مکه کشته شوم، بهتر از این است که در یک وجبی آن به قتل رسم.
6. محمدرضا نجمی؛ پیشین؛ ص 81.

منبع:نشریه کنگره امام حسین (ع) و مقاومت، جلد2.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید