نویسنده:احسان الله عرفانی
مقدمه
از زمانی که معاویه از جانب خلفای ثلاثه در شام استقرار پیدا کرد همواره در پی استحکام بخشیدن موقعیت خودش بود تا بتواند حکومت را به دست گرفته و آن را برای بنی امیه موروثی سازد و با تلاش های مداوم و زمینه ای که خلفای ثلاثه برای آن فراهم کرده بود این چهره پلید توانست خود را به عنوان خلیفه مسلمین معرفی کند و زمام امور را به دست گرفت و در پی آن شد تا خلافت را تبدیل به سلطنت نموده و آن را برای بازماندگان خود به ارث بگذارد . این مرد در ماه رجب سال 60 هجری به هلاکت رسید (1) و بعد از آن یزید بن معاویه به تخت نشست و از مردم برای خود بیعت می گرفت و بر همین اساس به ولید بن عتبه فرماندار مدینه نامه نوشت و خواست که از امام حسین (ع) و … بیعت بگیرد اما امام حسین (ع) ضمن آنکه خصوصیات منفی و لایق نبودن یزید را برای امر حکومت بر شمرد از بیعت امتناع ورزید . در سوم شعبان سال 60 هجری به طرف مکه حرکت کرد و در حدود چهار ماه در مکه اقامت داشت . وقتی که خبر مرگ معاویه و رفتن امام حسین (ع) به مکه به گوش کوفیان رسید در منزل سلیمان بن صرد تجمع نمودند و برای امام حسین (ع) نامه نوشتند و از حضرت دعوت نمودند که به عراق بیاید و این مردم از آن حضرت حمایت می کنند (2) .تا آن که دعوت های کوفیان شدت یافت با وجود آن که امام در ابتدا در مقابل نامه های کوفیان سکوت کرده بود اما به افزایش نامه و دعوت ها امام نماینده مورد اطمینان خود مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد تا اوضاع و شرایط کوفه را برای امام اطلاع دهد . وقتی که مسلم به کوفه رسید تعداد زیادی از آن استقبال کردند و با آن بیعت کردند و این روند پیش می رفت تا آن که مسلم از امام خواست که به کوفه بیاید (3) اما وقتی که یزید از اوضاع کوفه اطلاع پیدا کرد عبیدالله بن زیاد را فرماندار کوفه ساخت ، بن زیاد با استفاده از تطمیع و تهدید و فشار آوردن بر مردم و عدم هماهنگی لازم در میان مردم او توانست که مردم را از دور مسلم پراکنده کرده و شرایط کوفه را دگرگون کرد و مسلم را به شهادت رساند و مردم را بر علیه امام حسین (ع) تحریک کرد .(4) تا آن که امام حسین (ع) در روز دوم محرم الحرام سال شصت و یکم هجرت وارد عراق شد و در دهم محرم الحرام روز عاشورا امام حسین (ع) و یاران مطهرش به دست سپاه ابن زیاد لعین به شهادت رسید و تلخ ترین و عظیم ترین واقعه تاریخ به وقوع پیوست.
چکیده
از آغاز تاکنون مسلمان ها چه شیعه و چه سنّی پیرامون حقیقت واقعه کربلا نظریات متفاوت و برداشت های گوناگون ابراز داشته اند ، که در میان اهل تشیع چهار نظریه عمده وجود داشته است . 1- برداشت سیاسی 2- برداشت عارفانه 3- برداشت شهادت طلبانه 4- امر به معروف و نهی از منکر . که در این میان رویکرد عارفانه از شدت و قدمت بیشتری برخوردار است و در میان اهل سنّت نیز برداشت های متفاوتی وجود دارد که در ادامه به آن اشاره می شود .انقلاب عاشورا تأثیرات گوناگون اجتماعی ، سیاسی ، و تربیتی چه در قرن اول هجری و چه بعد از آن از خود به جای گذاشته است ، این انقلاب توانست جذابیت و محبت اهل بیت را در ضمیر جامعه آن روز و همچنین جوامع بعد از آن تقویت نموده و در ابعاد گوناگون به آن شدّت بخشید . و همچنین توانست افکار عمومی جامعه را نسبت به دروغ ها و فریب های نظام حاکم بنی امیه تحریک کند ، پلیدی ها ، ستم ها ، تبعیض ها و غصب های حکومت اموی را روشن و آفتابی نمود و نگذاشت که حیله های متنوع امویان در افکار عمومی جا بیفتد ، و سرانجام پایگاه اجتماعی و سیاسی بنی امیه را متزلزل و بالاخره نابود ساخت که در زمان های معاصر نیز قیام ها و انقلاب های متعددی همچون انقلاب جمهوری اسلامی ایران و … خود را برگرفته از پیام ها و تأثیرات عاشورا می داند و …
انگیزه و روحیه طاغوت ستیزی را در جوامع اسلامی به وجود آورد که مسلمانان هر سال در دهه محرم از این پیام الهی و سازنده بهره های فراوان برده و می برند.
بخش اول: برداشت سیاسی از واقعه عاشورا .
بیانات سیاسی امام
خوب است که پیش از هر چیزی نگاه گذرایی به بیانات و فرمایشات حضرت امام حسین (ع) که در مواقع مختلف ایراد شده داشته باشیم تا دریچه ای به روش و منش آن حضرت یافته باشیم.
کلام اول : آن حضرت فرمود : « الا ترون الی الحق لایعمل به و الی الباطل لا یتنهی عنه فانی لا اری الموت الاسعاده و الحیات مع الظالمین الا بر ما » (5) و زمانی در برابر فرماندار مدینه فرمود : … و یزید رجل فاسق شارب الخمر ، قاتل نفس المحرمه ، معلق بالفسق و مثلی لا یبایع مثله (6).
کلام دوم : و زمانی در برابر پیشنهاد مروان بن حکم که آن حضرت را به تسلیم در برابر یزید توصیه می کرد فرمود : « و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براعٍ مثل یزید. » (7)
کلام سوم : امام حسین (ع) در روز عاشورا فرمود : « ویلکم یا شیعته آل بوسفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونو احراراً فی دنیاکم هذه » (8) ، یعنی وای بر شما ای پیروان ابوسفیان ! اگر دین ندارید و از قیامت و حساب نمی ترسید در این دنیا آزاده زندگی کنید.این بیان امام حسین (ع) تنها برای عده خاص و تنها برای یک زمان خاص حساب نمی شود بلکه یک استراتژی پایه دار و پیام همیشگی برای همه انسان ها در همه زمان هاست که آزاد زیستن و بردگی نکردن را ضرورت حتمی می داند و آن را حق مسلم انسانها می داند که هیچ گاه نمی تواند در قالب های زمان و مکان و جغرافیا و کشور و ملت خاصی محدود شود بلکه ندای بیدار باش برای همه انسانهای تاریخ است.
کلام چهارم : در جای دیگر حضرت امام حسین (ع) فرموده : « انی لم اخرج اشروا لابترو لامفسدا و لا ضالما انما خرجت لطلب الا صلاح فی امت جدی ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی » (9) امام حسین (ع) کشته شد تا عدالت زنده بماند و زحمات انبیاء و فرستادگان بزرگ الهی فراموش نشود و امت به بردگی و ذلت عادت نکند (10) . درجای دیگر امام حسین (ع) هدف خود را خیلی روشن بیان می کند و می فرماید : « یا رسول الله بابی و انت و امی و لقد خرجت من جوارک کرهاً» (11) . در اینجا ابتدا امام حسین (ع) خصلت های منفی یزید را بیان می کند و پلیدی های او را نمایان می کند تا افکار عمومی را نسبت به او آشنا بسازد بعد بیعت کردنش را با او کفر می داند و خارج شدن از دین حساب می کند و همچنین بیان می کند که اگر بیعت نکند کشته خواهد شد.در اینجا حضرت امام حسین (ع) با مشخص کردن شخصیت یزید و درخواست بیعت از او به واسطه یزید و پیامد نهایی بیعت نکردن ، هدف و اراده خود را از مخالفت با یزید به نحوی روشن می کند و بادر نظرگرفتن تمام پیامدها و … به طرف مکه حرکت می کند و در مسیر راه و هنگام خروج آیه ای را تلاوت می کند که حضرت موسی هنگام بیرون رفتن از مصر تلاوت کرد این مسئله نشان می دهد که امام بر اساس سلیقه شخصی و منافع شخصی شورش نکرده بلکه بر حضرت تحمیل شده .
کلام پنجم : در جای دیگر امام فرمود : « من رای سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناکثا لعهد الله مخالفا لسنت رسول الله یعمل فی عباد الله بالاثم والعدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله ان یدخله مدخله الا و ان هولا قد لزموا طاعت الشیطان و ترکو طاعت الرحمن و اظهرو الفساد و عطلو الحدود و احلو حرام اللهو حرمو حلاله و انا احق من غیره » (12)
کلام ششم : « ایها الناس انا ابن بنت رسول الله و نحن اولی بولایته هذه الامور علیکم من هؤلاء المدعین ما لیس لهم » (13) .گفتگوهایی که میان اما حسین (ع) و معاویه صورت گرفته بیانگر این است که امام حسین (ع) خود را در برابر عملکردهای یزید مسئول می داند و باید او را به محاکمه بکشاند ، امام فرموده : از آنکه با تو نجنگیدم و در محاکمه تو و همراهان تو کوتاهی کردم از خداوند خوفناک هستم (14) امام در این نامه عملکردهای یزید را به صورت مشخص بیان می کند و می فرماید که آیا تو نبودی که حجر بن عدی را که در راه زنده کردن عدالت و بر اندازی ظلم و ستم مبارزه می کرد کشتی بعد از آن که به او امان دادی ، و همچنین عمرو حمق خزاعی را کشتی ، و مدعی اخوت زیاد بن سمیّه شدی ، و سنّت پیامبر را ترک کردی و با او به مخالفت برخواستی و زیاد را به بصره و کوفه مسلط کردی و به او نوشتی که هر کسی که به دین علی است به قتل برسان .
جهاد و عملکرد سیاسی امام
امام حسین (ع) بعد از آنکه عملکرد های زشت معاویه را بیان می کند وظیفه خود را جهاد با چنین شخص و نظامی می داند و معاویه را هشدار به قصاص می دهد . و در جای دیگر بلاذری این نامه را ذکر کرده و جمله اضافه دارد در آنجا آورده که امام به معاویه نوشت « و ما اعلم فتنه اعظم من ولایتک هذه الامه من فتنه » (15) ای سهمگین تر از حکومت تو بر این امت سراغ ندارم اگر این نامه را با تمام جزئیات آن مطالعه کنیم در می یابیم که امام حسین (ع) هیچ گاه سر سازش با معاویه نداشته و در پی انتقام و براندازی او و نظام او بوده و مبارزه با چنین نظام فاسد و پلید را وظیفه خود می دانسته است.با توجه به فرمایشات گوناگونی که از امام حسین (ع) در مواقع مختلف که مورد اشاره قرار گرفت به این نتیجه می رسیم که امام حسین (ع) از لحاظ سیاسی مشروعیت معاویه و نظام وی را نمی پذیرد و در پی براندازی آن بوده است.وقتی که امام حسین (ع) نسبت به معاویه چنین نظر و برخورد دارد و وظیفه خود را جهاد با او می داند و او را خائن به ملت و خائن به امانت الهی می داند معلوم است نسبت به یزید که به مراتب فاسدتر و پلید تر است و بدتر از پدرش به دیانت و امت اسلامی خیانت کرده و خشن تر از پدرش با مردم عمل کرده و می کند همین احساس و همین مسئولیت را دارد و برای براندازی و سقوط او و حکومتش تلاش و فعالیت دارد.لذاست که قیام امام حسین (ع) در برابر یزید و دستگاه حکومتی وی یک عمل سیاسی بوده که خواست از طریق براندازی آن نظام پلید و جانشین کردن حکومت عدل علوی جامعه را از انواع انحرافات سیاسی ، فکری و اعتقادی و … نجات بخشد معنویت و پاکی را به جامعه هدیه نماید.پس از آن که معاویه به هلاکت رسید و یزید به خلافت رسید و در اولین فرصت به والی مدینه ولید بن عتبه دستور داد که با سرعت و شدت تمام از امام حسین (ع) بیعت بگیرد و فرصت برای امام ندهد، مروان و ولید شبانه امام حسین (ع) را احضار کردند (16) وقتی که پیام آور ولید نزد امام رسید امام فهمید که جریان چیست لذا نزدیکان خود را فرا خواند و به صورت مسلح با خود در قصر برد تا در صورت لزوم ، مانع از کشته شدن امام شود و در هنگام ملاقات سخنان تندی با مروان رد و بدل کردند . امام حسین (ع) در جواب مروان فرمود : ما اهل بیت عصمت و جایگاه رحمت هستیم و یزید کسی است که علناً معاصی را مرتکب می شود و کسی چون من با شخص چون او بیعت نخواهم کرد و فرمود اگر قرار باشد که یزید خلیفه مسلمین شود باید فاتحه اسلام را خواند و علی الاسلام السلام .امام حسین (ع) با استدلال به آیه شریفه تطهیر ، لیاقت و شایستگی اهل بیت را برای به دست گرفتن مقام خلافت بیان می کند. جریان بیعت خواستن و نپذیرفتن امام حسین (ع) و نحوه استدلال امام (ع) بیانگر دیدگاه سیاسی امام است نسبت به قیام عاشورا و فلسفه سیاسی نهضت عاشورای امام حسین (ع) رانشان می دهد و می فهماند که هدف امام حسین (ع) از قیام ، ساقط کردن نظام بنی امیه است که یک حرکت سیاسی به حساب می آید .مسئله دیگری که جنبه سیاسی بودن قیام امام حسین (ع) را تقویتکرده و به وضوح به آن اشاره می کند مسئله انتخاب کردن امام شهر کوفه است که امام از مکه به طرف کوفه حرکت می کند و به جاهای دیگر نمی رود .
فرستادن مسلم به کوفه
با توجه به دعوت های مکرر کوفیان امام حسین (ع) مسلم را به کوفه فرستاد تا از کوفیان برای امام بیعت بگیرد و وضعیت و شرایط کوفه را برای امام روشن سازد (17) و مسلم نامه هایی برای امام فرستاد و آمادگی مردم کوفه راتأیید کرد و شرایط قیام علیه بنی امیه را در کوفه برای امام حسین (ع) پیام داد که دیگر جای تأمل نبود تا آن که امام برای رفتن به کوفه تصمیم جدی گرفت و با سرعت تمام راهی کوفه شد و در هشتم ذی الحجه در اوج مراسم حج با تبدیل عمره تمتع به عمره مفرده عازم عراق شد ، این گونه حرکات نشان می دهد که امام حسین (ع) د پی براندازی حکومت بنی امیه بوده نه صرفاً شهادت طلبی .در موقعی که حضرت امام حسین (ع) به طرف کوفه حرکت نمود تعداد زیادی با ادبیات مختلف و شیوه های گوناگون و اهداف متفاوت مانع حرکت امام به طرف کوفه شدند اما حضرت امام حسین (ع) بنا به مصالح و اهدافی که داشت به هیچ کدام از آنها گوش نداد ، بنده در اینجا من باب نمونه به چند مورد این گونه پشنهادات اشاره می کنم .
اعتراضات به رفتن امام به کوفه
1- از جمله معترضین به امام ، عبدالله بن عباس بود که خواست مانع رفتن امام حسین (ع) به عراق شود و پیشنهاد کرد که امام باید به طرف کوه های یمن برود چون که هم منطقه کوهستانی است هم شیعیان پدرش در آنجا بسیارند شاید امنیتبیشتری داشته باشد . (18) (19) .
2- عمر و بن عبدالرحمان نیز خواست مانع حرکت امام حسین (ع) به طرف عراق شود و گفت مردم بنده پول هستند و پول هم به دست حکام است و نباید به عراق بروی اما امام قبو نکرد . (20)
3- ازجمله عبدالله بن جعفر بود که خواست مانع رفتن امام به طرف عراق شود و گفت احتمال کشته شدنت زیاد است می ترسم با کشته شدنت نور زمین خاموش شود که امام قبول نکرد و در پاسخ فرمود اگر دو وجب دورتر از مکه کشته شوم بهتر از آن است که یک وجب دورتر کشته شوم ، امام در پاسخ ابن عمرو فرمود : این گروه مرا رها نخواهد کرد تا آن که بیعت کنم که چنین کاری نخواهم کرد .(21)منبع مذکور در جایی دیگر نقل کرده که امام حسین (ع) فرموده : « ولو کنتُ فی حجر هامه من هوام الارض لا ستخرجونی و تقتلوننی »، اگر در سوراخ جانوران بیابان پنهان شوم مرا بیرون آورده و به قتل خواهند رساند یعنی برداشت امام حسین (ع) از نظام حاکم و شرایط موجود این بود اگر عجله نکنم مرا دستگیر خواهند کرد . پاسخ منفی گفتن امام حسین (ع) به همه ی این اعتراضات و پیشنهادات بیانگر هدف سیاسی و براندازی نظام اموی است که امام داشته در پی این هدف راهی عراق شد تا بتواند با همکاری و همیاری مردم عراق جامعه اسلامی را از سلطه سیاه نظام اموی برهاند و حکومت علوی را جایگزین آن نماید . این احتمال پیروزی و دعوت های مکرر کوفیان چه به صورت فرستادن نامه و چه به صورت حضوری که نمایندگان کوفه حضورً به مکه آمدند و از امام دعوت نمودند جنبه سیاسی حرکت امام حسین (ع) را بیشتر تقویت می کند و امام نیز به دلایل چندی عراق را انتخاب نمود .
احتمال پیروزی
1 – احتمال پیروزی ، از زمانی که امام حسین (ع) از مدینه حرکت کرد و مدت چندی در مکه ماند ، به جز عراق از هیچ جای دیگری از امام (ع) دعوت به عمل نیامد این دعوت های فراوان مردم کوفه نه تنها از امام محافظت می کند بلکه به احتمال فراوان با دشمنان امام نیز خواهد جنگید و امام را در راستای براندازی نظام اموی هم یاری خواهد رساند گر چند معروف شده که مردم کوفه بی وفا هستند اما باز هم نسبت به سایر شهرها نسبت به امام علاقه مند بودند .در چنین شرایط بحرانی و فرصت اندکی که امام داشت راه معقولی را انتخاب کرد و به دعوت های کوفیان پاسخ مثبت داد و مسلم را به عنوان نماینده و شخص مورد اطمینان خود به طرف عراق فرستاد تا وضعیت آن دیار را برایش معلوم سازد . در همین جا نیز امام جانب احتیاط را مراعات کرد قبل از اینکه راهی عراق شود نماینده خود را فرستاد تا از نزدیک شرایط آنجا را مطالعه و بررسی کند و صحت و کذب این دعوتها را روشن سازد .لذا مسلم را فرستاد و برای مردم عراق نوشت که نماینده خود را فرستادم با آن بیعت کنید (21) تا آنکه بعد از آمدن مسلم به کوفه مردم آن دیار گروه گروه با مسلم بیعت کردند و در یاری رساندن امام حسین (ع) با مسلم تعهد سپردند و مسلم هم اسامی آنها را می نوشت و در حدود بیست و چند هزار نفر رسیدند (22) ، وقتیکه مسلم این وضعیت را دید در نامه ای به امام حسین (ع) نوشت که بیش از بیست هزار نفر با تو بیعت کرده اند وقتیکه نامه به دست شما رسید به سوی عراق بشتابید ، وقتیکه نامه مسلم با امام حسین (ع) رسید تصمیمش به رغتن به عراق جدّی تر شد و لذا در پاسخ بن عباس فرمود : مسلم به من نامه نوشته که عراق برای یاری رساندن به من تعهد سپرده و با نماینده من بیعت نموده و من دیگر تصمیم را گرفته ام . طبق روایت دیگر مسلم به امام نوشته است که «والناس کلهم لیس لهم فی آل معاویه رأی و لا هو » مردم همه با تو هستند تمایل و علاقه ای به معاویه ندارند .
2- دلیل دوم برای انتخاب عراق توسط امام حسین (ع)
از آنجاییکه ساکنان شهر های دیگر آن حساسیت و آگاهی مردم کوفه را نداشتند و در یک بی تفاوتی و بی خبری بیشتری نسبت به مردم کوفه به سر می بردند .این مناطق زیاد در جریان امور سیاسی نبودند اطلاعات و آگاهی چندان هم از مسائل سیاسی نداشتند و لذا در پی تغییر دادن و جابجایی نظام حاکم هم نبودند و از جنبشهای سیاسی هم که در آن عصر به فعالیت و تلاش بودند آگاهی خوبی نداشتند . (23)بلکه این مناطق حکومت مرکزی آل بوسفیان را پذیرفته بودند و از آن اطاعت بی چون و چرا داشتند ، شامیان و توابع آن حکومت اموی را دین حق می دانستند معاویه و خاندان او را نزدیکترین و بهترین خویشاوند پیامبر اسلام می دانستند ، لذاست که هیچگونه دعوتی از امام حسین (ع) نکردند و هیچگونه ابراز همکاری با امام از خود نشان ندادند ، همچنین مردم بصره وقتیکه از مخلافت امام حسین بایزید اطلاع یافتند از حرکت امام به طرف کوفه با خبر شدند از حضرت هیچگونه دعوتی انجام ندادند و نامه ای ننوشتند بلکه وقتیکه امام حسین (ع) برای آنان نامه نوشتند نامه و نامه رسان را تحویل بن زیاد دادند و او نامه رسان را به قتل رساند (24) و در گذشته ها نیز در اوایل حکومت حضرت امام علی (ع) بر علیه آن حضرت مخالفت کردند از طلحه و زبیر اطاعت کردند و جنگ جمل را بر علیه آن حضرت به راه انداختند .
3- دلیل سوم برای انتخاب عراق توسط امام حسین (ع)
کوفه نسبت به سایر شهرها عاشق و خوشبین امام حسین (ع) بوده چونکه دست پرورده علی (ع) بودند (25) و در جنگ صفین به مدت بیست ماه همراه حضرت علی (ع) با معاویه جنگیدند و در یک رقابت تاریخی با شام قرار داشتند و همواره سعی داشتند که با سپاه شام مخالفت و رقابت کنند چون از گذشته های دور عقده آنها را در دل داشتند و بخاطر جنگ جمل از آنها دل خوشی نداشته ، گرچند در زمان حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) در یاری رساندن آنان کوتاهی کردند اما این مسئله بخاطر بی میلی و بی علاقگی به این خاندان نبوده بلکه بخاطر آنکه جنگ های پی در پی توان دفاعی آنان را ضعیف نموده بود و خسته شده بودند .
اما حالا شرایط فرق کرده و بخاطر همین میل و علاقه باطنی به امام حسین (ع) هنوز با یزید بیعت نکرده بودند تا آشکارا با یزید مخالفت کنند و بر همین اساس بود که از حضرت امام حسین (ع) دعوت نمودند .
4- دلیل چهارم برای انتخاب کوفه توسط امام حسین (ع)
این بود که کوفه در آن زمان به عنوان یک شهرک بزرگ نظامی بود که از تمام و یا اکثر قبایل در آنجا حضور داشتند زیرا که در زمان خلیفه دوم که با امپراطوری ایران در جنگ بود کوفه به عنوان دروازه حملات به سوی ایران بنا نهاده شده بود و لذا تنها جاییکه احتمال داده می شد که بتواند در مقابل سپاه شام مقاومت کند و توان مقابله داشته باشد همین کوفه بود ، این توان دفاعی و نیروی جنگی با هدف و ایده حضرت امام حسین (ع) که بیعت نکردن و براندازی حکومت اموی بود همخوانی و سازگاری داشت .
5- دلیل پنجم برای انتخاب کوفه : اگر امام حسین (ع) در روستاهای دور دست و یا در کوه ها پناه می گرفت و با مخفی شدن و دوری از مرکز فعالیت درست است که از بیعت کردن احتمالاً خلاص می شد اما امام حسین (ع) با این کارش در حاشیه قرار می گرفت که خود باهث تقویت نظام یزیدی می شد و عملاً مانع از سر راه یزید برداشته می شد هدف از بیعت گرفتن هم همین عدم مخالفت بود . و اگر امام به شهر های دوردست می رفت معلوم نبود که از آن استقبال شود . در نتیجه همین که امام حسین (ع) عراق را انتخاب کرد بیانگر این مطلب است که حرکت او صبغه سیاسی داشته و به امید تقویت و حمایت شدن در صدد براندازی حکومت وقت بوده است . مطلب دیگر آن که نشان می دهد حرکت امام حسین (ع) یک حرکت سیاسی بود و هدفش سرنگون کردن یزید و نظام او بوده این است که وقتی که در مسیر راه عراق خبر شهادت مسلم به آن حضرت رسید حرکت کاروان سست شد (26) و صحبت هایی میان امام و یارانش مطرح گردید و امام قصد بازگشت داشت اما برادران مسلم حاضر نشدند و خواستند به امید انتقام برادرشان به مسیر ادامه دهند چون هنوز احتمال پیروزی و گرفتن انتقام خون مسلم وجود داشت (27)همچنین زمانی که امام باسپاه حر روبرو شد امام خواست برگردد اما حر مانع شد و همچنین وقتی که امام با عمر سعد روبرو شد پیشنهاد کرد که برگردد به همانجاییکه از آن آمده (28) و فرمود اگر به حمایت من علاقه ای ندارید اجازه دهید به سرزمین امن یعنی مکه برگردم که مورد قبول عمر سعد واقع نشد . (29)شیخ مفید نیز این علاقه و وابستگی مردم کوفه را نسبت به امام حسین (ع) بیان کرده است که چرا امام حسین (ع) به برنامه ها و دعوتهای مردم کوفه پاسخ مثبت گفت او می نویسد که کلبی و مدائنی از دیگر مورخان نقل نموده اند که وقتی که امام حسن مجتبی از دنیا رفت شیعیان عراق شورش کردند و برای امام حسین (ع) نامه نوشتند که ما معاویه را قبول نداریم و او را از حکومت پایین می کشیم و با شما بیعت می کنیم ، ولی به خاطر عهد و پیمانی که امام حسین (ع) با معاویه بسته بود این پیشنهاد را قبول نکرد و فرمود صبر کنید تا آنکه زمان این عهد و پیمان تمام شود وقتی که معاویه از دنیا رفت مشورت خواهیم کرد .
گفت گوی امام و ولید
وقتی که معاویه در سال 60 هجری از دنیا رفت یزید به فرماندار مدینه که ولید بن عتبه بود نامه نوشت که بدون تأخیر از امام حسین (ع) بیعت بگیرد و به هیچ وجه به امام حسین (ع) مهلت ندهد ، بر اساس همین دستور ولید امام حسین را شبانه خواست و سعی کرد از آن حضرت برای یزید بیعت بگیرد اما امام حسین (ع) با هوشیاری که داشت جریان را از قبل فهمیده بود (30) خویشاوندان خود را به صورت مسلح با خود همراه برده بود تا در صورت به وجود آمدن مشکل امام را یاری کند وقتی که ولید خبر مرگ معاویه را به امام حسین (ع) داد امام فرمود : « انا لله و انا الیه راجعون » ولید نامه یزید را برای امام حسین (ع) خواند امام در پاسخ فرمود برای شخصیتی مثل من نباید بیعت پنهانی صورت بگیرد صبر کن به من مهلت بده تا در ملأ عام و در حضور مردم این کار را انجام دهم که به خاطر همین مسأله میان امام و مروان که در آنجا حضور داشت سخنان تندی رد و بدل شد و در نتیجه امام به خانه اش آمده و شبانه به طرف مکه حرکت کرد و در طول مسیر این آیه را قرائت می کرد که فخرج منها خائفاً یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین (31). تا آن که امام حسین (ع) به مکه رسید و در آنجا اقامت نمود تا آنکه خبر مرگ معاویه در میان مردم پخش شد وهمه ازهلاک شدن اینمهره خشونت و ستم اطلاع یافتند
دعوت کوفیان از امام حسین
بعد از آن که مردم مکه گروه گروه با امام حسین (ع) ملاقات می کردند در همین زمان خبر مرگ معاویه و حرکت کردن امام حسین (ع) به گوش مردم کوفه رسید لذا شیعیان کوفه در خانه سلیمان بن صرد خزاعی جمع شدند و سلیمان خزاعی گفت معاویه به هلاکت رسیده و امام حسین (ع) با یزید بیعت نکرده شما مردم شیعیان او و شیعیان پدرش هستید پس اگر در یاری رساندن
امام حسین (ع) تصمیم جدی دارید و با دشمنان آن حضرت می جنگید و جان خود را قربانی آن حضرت می کنید امام را دعوت کنید و آمادگی خود را اعلان کنید و اگر توان این همکاری را ندارید بروید دنبال کارتان و امام حسین (ع) را فریب ندهید ،همه پاسخ مثبت گفتند و آمادگی خود را اعلان کردند و دسته جمعی به امام حسین (ع) نامه نوشتند به این عنوان « بسم الله الرحمن الرحیم ، این نامه از جانب سلیمان بن صرد خزاعی و مسیب بن نجیه و دماعه بن شداد بجلی و حبیب بن مظاهر و شیعیان کوفه ، درود بر شما ما به شما افتخار می کنیم و از آنکه خداوند دشمن تو را به هلاکت رساند ، حمد خداوند را به جا می آوریم و دشمنی که حق خاندان عصمت را غصب کرد به حقوق حقه مردم دست درازی و در حق جامعه اسلامی انواع ستم ها و خشونت ها را روا داشت و بدون در نظر گرفتن مردم خود را فرمانروای مسلمین قلمداد کرد و نیکان و بزرگان این امت را بدون گناه به قتل رساند و … و در ادامه نوشتند که ما امام و پیشوایی نداریم حتماً بشتاب تا باشد که به واسطه شما خداوند ما را به حق و حقیقت هدایت کند . » (32)مردم کوفه در ادامه این نامه نوشتند که فرماندار معاویه در قصر تنها مانده و ما در روزهای جمعه با او نماز برپا نمی کنیم و اگر شما بیایید ما فرماندار یزید را به سوی شام خواهیم فرستاد . این نامه را به دست عبدالله بن مسمع همدانی و عبدالله بن وال به امام فرستاد و در ادامه نیز نامه های زیادی برای امام حسین (ع) فرستادند و نوشتند که ما چشم انتظار تو هستیم .نامه ای دیگر نیز برای اما حسین (ع) از طرف اشخاصی به نام های شبث بن ربعی ، حجار بن ابجر ، یزید بن رویم ، عروه بن قیس ، و عمرو بن حجاج و محمد بن عمرو تمیمی نوشته و ارسال شد که همانا باغ ها سرسبز و میوه ها رسیده و لشکر ما برای یاری شما آماده است (33)
حرکت امام به کوفه
امام حسین (ع) در پاسخ نامه ای به این مردم نوشت که من نماینده مورد اطمینانم را به سوی شما فرستادم اگر او وضعیت و شرایط مذکور را تأیید کند به سوی شما می آیم و فرمود : به جان خود قسم می خورم که امام و پشیوا نیست مگر کسی که به حکم کتاب خدا در میان مردم حکم به عدل کند . (34)تا آنکه هجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند و او نیز نامه ای به امام حسین (ع) نوشت و جریان کوفه را برای امام اطلاع داد و در نتیجه امام حسین راهی عراق شد در این وقت عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب مانع رفتن امام به سوی عراق شد و از طرف عمرو بن سعید امان نامه برای امام حسین (ع) آورد .اما امام حسین(ع) قبول نکرد و در پاسخ فرمود : من رسول الله را در خواب دیدم و مرا به این کار دستور داده است وقتی که عبدالله بن جعفر از بازگشت امام مأیوس شد به فرزندانش توصیه کرد که از امام محافظت کنند و در راه امام حسین (ع) خود را قربانی کنند . (35) در جایی اضافه می کند وقتی که امام حسین (ع) با سپاه حر برخورد کرد بعد از صحبت های امام خواست برگردد به همان جایی که از انجا امده امام حر قبول نکرد و باز همین درخواست را امام حسین (ع) وقتی که با عمر سعد ملاقات و گفتگو نمود انجام داد باز مرد قبول قرار نگرفت .نتیجه آنکه جریان مکاتبات مردم کوفه و امام حسین (ع) و همچنین گفتگوهای امام حسین (ع)با حُر و عمر سعد نشان می دهد که حرکت امام حسین (ع) به طرف کوفه کاملا یک حرکت سیاسی و با هدف ساقط کردن و براندازی نظام بنی امیه بوده است چون وقتی که از حضرت امام حسین (ع) پرسیدند برای چه به عراق آمده اید؟ امام در پاسخ فرمود به خاطر آن که کوفیان از من دعوت نمودند و نامه های متعددی نوشتند وحالا اگر نظرتان عوض شده و از آمدن من اکراه دارید من برمی گردم .
تقویت سیاسی بودن حرکت امام
مطلب دیگری که حرکت و نهضت حضرت امام حسین (ع)را حرکت سیاسی نشان می دهد نوشتاری است که در کتاب حیات فکری و سیاسی امامن شیعه وجود دارد در کتاب مذکور صفحه 227 آمده که ( جنبش کربلا به عنوان یک نهضت مقدس مذهبی و یک خروش سیاسی از نوع انقلابی آن ، پایدارترین جنبش در فرهنگ سیاسی شیعه است .) این حرکت با هدف از بین بردن انحرافات سیاسی و دینی و زنده کردن هنجارهای ایمانی و مذهبی جامعه اسلامی و جایگزین نمودن نظام سبز علوی به جای حکومت خشن اموی می باشد ، این خروش حسینی در بردارنده دو پیامد و دو نتیجه می باشد یکی شکست و یکی پیروزی ،از آنجایی که این نهضت با هدف ساقط کردن نظام اموی به وقوع پیوست و خواست که نظام عدل امامتی را استقرار بخشد از این لحاظ شکست خورد ، اما از این نظر که باعث تحکیم اصول اسلامی و اعتلا بخشیدن ایمان و باور مذهبی در جامعه آن روز و جوامع بعد از آن شد پیروزی به دست آورد و توانست برای همیشه هر نوع دروغ ، فتنه ، و بی عدالتی را در صفحه اذهان عمومی حنثی سازد . آری اگر ما سرنگونی قدرت امویان را در شمار اهداف حضرت امام حسین (ع) نیاوریم پذیرفتن و باور کردن این شکست هم مشکل است .نویسنده مذکور در جای دیگر همین کتاب نوشته ( حقیقت آن است که جنبش کربلا را باید آخرین تلاش سیاسی ممکن برای بازگرداندن حکومت به آل علی تلقی کرد ) نویسنده این همانند کتاب های « ارشاد شیخ مفید » و « درسی که حسین به انسان ها آموخت » جریان مکاتبات و دعوت های مکرر کوفیان از امام حسین (ع) را ذکر نموده و جنبه سیاسی بودن واقعه کربلا را تقویت و تأیید می کند.باز از باب تأیید این مطلب ذکر شده که ( وقتی که مردم کوفه از مرگ معاویه با خبر شدند و فهمیدند که امام حسین (ع) با یزید بیعت نکرده و به مکه رفته ، کوفیان در منزل سلیمان بن صدر خزاعی جمع شدند و در مورد دعوت و همکاری با حضرت امام حسین (ع) گفتمان انجام داده و بالاخره از امام حسین (ع) دعوت نمودند و نامه های فراوانی را نوشتند و شرایط کوفه را برای حمایت از امام حسین (ع) مناسب دیدند و تعهد سپردند که از امام حمایت نمایند .(36)وقتی که امام حسین(ع) با سپاه حر روبرو شده و گفتگوهایی انجام دادند و فرمود ما به خاطر دعوت های تکراری شما کوفیان آمده ایم و اگر عهد و پیمان خود را شکسته اید و از آمدن ما رضایت ندارید از همان جایی که آمده ام بر می گردم و خواست برگردد اما حر مانع شد.(37).(38) این منبع نیز جریان مکاتبات و دعوت کوفیان و امام حسین (ع) را متذکر شده که وقتی که کوفیان از مرگ معاویه و بیعت نکردن حضرت امام حسین (ع) اطلاع یافتند در خانه سلیمان خزاعی جمع نمودند و با مشورت های فراوان از حضرت امام حسین (ع) دعوت نمودند و نامه های متعددی را فرستادند و از آمادگی خود برای حمایت آن حضرت خبر دادند … .
آورده شده که وقتی که امام حسین (ع) با حر ملاقات نمود در نتیجه فرمود : « الا ترون الی الحق لا یعمل به و الی الباطل لا یتناهی عنه … »و امام به کوفیان نامه نوشته که : « ان الرسول الله قد قال فی حیاته : من رأی سلطاناً جائراً مستحلا لحرام الله ، ناکثاً لعهد الله ، مخالفاً لسنت رسول الله ، یعمل فی عباد الله با لا ثم واعدوان و تولوا عن طاعه الرحمن ، و اظهرو الفساد ، و عطلوا الحدود ، واستأثرو بالغی ، واحلوا حرام الله ، و حرموا حلاله ، و انی احق بهذا انمأمر لقرابتی من رسول الله » (39)اضافه می کند که حضرت امام حسین (ع) شبانه با حر گفتگو کرد و قرار بر این شد که جنگی صورت نگیرد و امام از همان جایی که آمده برگردد ، یا در یکی از سرحدات برود و به زندگی عادی خود ادامه دهد عمر سعد این مسئله را به اطلاع بن زید رساند اما او قبول نکرد . (40)
دیدگاه امام نسبت به بنی امیه
نقل نموده است که حضرت امام حسین (ع) با معاویه مکاتبه ای داشته و در آن چنین بیان داشته که من از خداوند می ترسم از آن که جنگ و قتال در برابر تو نداشته باشم . خداوند شاید در ترک این کار راضی نباشد و آنگاه عملکرد های خشن و منفی آن پلید را بر شمرده و آن را مستحق جزا می داند . (41)این گونه مذاکرات و بیانات و هشدارهای حضرت امام حسین (ع) نشان می دهد که امام با بنی امیه سر سازش نداشته و هدفش سرنگونی آن بوده که سیاسی بودن قیام و حرکت امام (ع) را تأیید و تقویت می کند .
نقل می کند که ( وقتی که حضرت امام حسین (ع) با سپاه حر قرار گرفت خطاب به هردو اصحاب فرمود : « من رأی سلطاناً جائراً مستعلا لحرام الله ، ناکثاً لعهد الله ، مخالفاً لسنت رسول الله ، یعمل فی عباد الله با لا ثم والعدوان فلم یغیر علیه بفعلٍ و لا قولٍ ، کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله الا و ان هؤلاء قد لزمو اطاعت الشیطان و ترکوا طاعت الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و احلوا حرام الله و حرمو حلاله و انا احق من غیر» . (42)این بیان به وضوح نشان دهنده این است که امام حسین (ع) خود را سزاوارتر از آنان در امر حکومت می داند و قصد دارد آنان را از ارکه قدرت پایین بکشد که همان وجهه سیاسی بودن انقلاب امام را تأیید می کند .آورده است که وقتی که حضرت امام حسین (ع) با سپاه حر روبرو شد او خواست امام را به کوفه در نزد بن زیاد انتقال دهد ولی امام حسین (ع) حاضر نشد و فرمود تا وقتیکه نامه و یا رسولان کوفیان نیاید وارد کوفه نمی شوم و به حر فرمود : من به خاطر نامه و دعوتهای کوفیان آمدم اگر به عهد و پیمان خود پابرجا نیستید و قرار خود را شکسته اید از همانجاییکه آمده ام بر می گردم که حر از نامه ها و دعوتها اظهار بی اطلاعی کرد (43)و در نتیجه امام حسین (ع) به طرف کربلا حرکت کرد وقتی که به آن منطقه رسید فرمود : « هذه کربلاء موضع کرب و بلا هذا مناخ رکابنا و محط رحالنا و مقتل رجالنا » که این مطلب بیانگر همان جنبه سیاسی بودن واقعه کربلا می باشد و هدف امام را که ساقط کردن نظام بنی امیه بوده می رساند . تا اینجا بخش اول مطلب یعنی برداشت و روی کرد سیاسی از واقعه کربلا راعرض کردم و برای تأیید آن نمونه های کوتاهی از متون متعددی ذکر کردم .هر چه زمان گذشته و دقت های جدیدی پیرامون واقعه کربلا انجام گرفته بر جنبه سیاسی بودن واقعه کربلا افزوده گردیده که در نوشتارها ، کتاب ها ، سخنرانی ها ، کنفرانس ها و گفتمان های متنوع کشورهای اسلامی و بین المللی نمود و ظهور داشته است و خصوصاً در ایام دهه محرم در مراسم عزاداری امام حسین (ع) توجه جدی از طرف مسئولین جلسات به این امر نشان داده می شود.
بخش دوم : برداشت عارفانه .
برداشت عارفانه یا معنویت گرایانه صرف از شدت و کثرت بیشتری برخوردار بوده است که بیشتر نگاه صرفاً معنوی بر واقعه کربلا داشته که چندان و یا کلا فلسفه و تحلیل سیاسی برای آن قائل نبوده علل و یا عوامل جاری و سیاسی موجود را در شکل گیری و تحقق این واقعه به عنوان پایه و اساس قائل نیست بلکه ریشه های این واقعه را در عالم غیب و فرا تصوری جستجو می کنند که این مسئله و رویکرد خود زایده و برخاسته از فضای حاکم و شرایط موجود محیطی و …می باشد که در کل نگاه معنویانه در دیدگاه و تفکر دینی جامعه ایجاد کرده و عنصر معنویت را تقویت و ترویج نموده است چون که در مدت های طولانی زمانهای گذشته امت اسلامی اعم از شیعه و سنّی تحت تأثیر بینش صوفیانه و عارفانه بوده است (44) و نگاه جامعه به کل دین و پدیده های دینی و نهادهای دینی و بالتبع آن خصوصاً به پدیده عاشورا نگاه عارفانه و معنویت گرایانه بوده است و به همین خاطر جنبه های سیاسی ، اجتماعی و حکومتی خیلی از گزاره های دینی و خصوصا واقعه عاشورا از چشم ها و نظرها مخفی ، و مغفول مانده است ، که این مسئله یعنی پیدایش و تقویت دیدگاه عارفانه خود علل و عوامل و پیش زمینه های اجتماعی و … می خواهد که اینک به صورت گذرا به این عوامل و پیش زمینه ها اشاره می شود .
1. رویکرد غیر سیاسی امامان شیعه بعد از واقعه کربلا
وقتی که نگاهی به تاریخ زندگی ائمه (ع) داشته باشیم میبینیم که غیر از امام علی (ع) و امام حسن (ع) بقیه ائمه هدی هیچ گونه مقام و کرسی سیاسی نداشته و از مدیریت سیاسی و اداره جدی و رسمی امت اسلامی کنار بوده استو این مسئله باعث شده که دیدگاه و باور امت اسلامی و مذهبیون نسبت به امام و امامت بیشتر به جنبه های معنوی و روحانی آن معطوف شود و از وزنه بیشتری برخوردار شود و نوعی از تجربه های غیر سیاسی به وجود آورد و به اصطلاح امروزی یعنی بینش جدایی دین از سیاست که امروز به صورت جدی از طرف دنیای غربی مطرح است درضمیر و ذهن جوامع گذشته اسلامی به وجود آمد و مفهوم ولایت از مجرای حقیقی و اصلی اش تا حدودی بیگانه شد و برداشت دیگری از آن پدید آمد و مفهوم ولایت از معنای سیاسی آن که یکی از جنبه های مهم آن است کم رنگ و یا فراموش شود و در مرحله عمل بار صوفیانه و عارفانه آن سنگینی کردو در نتیجه به جای آنکه این مفهوم در متن واقعیت های اجتماعی تحلیل و جستجو شود در ماوراء طبیعی بیشتر کاربرد پیدا کرد ( اگر نگاهی به مجموعه کتاب هایی که در قرون گذشته نوشته شده داشته باشیم می بینیم و در می یابیم که همان جنبه عارفانه و صوفیانه این مفهوم بیشتر مورد توجه و مداقه واقع شده است ) کتاب هایی مانند بهار الانوار – منتهی الامال – کشف الغمه و … . مباحثات و گفتمان ها پیرامون جنبه های معنوی و روحانی این مفهوم بیشتر صورت گرفته و زاویه سیاسی و حکومتی آن مظلوم واقع گردید . در رویه معنویت گرایانه آن حل شده است.
ائمه شیعه که بعد از حضرت امام علی (ع) و امام حسن (ع) در جامعه و امت اسلامی ظهور و زندگی کردند به صورت جدی الگوی انقلابی واقعه کربلا را دنبال نکردند و با نظام ها و حکومت هایی که در جامعه اسلامی استقرار یافته بودند وارد برخورد نظامی و انقلابی نشدند ، البته این مسئله به این معنی نیست که امامان شیعه (ع) مشروعیت و موجودیت این نظام ها را پذیرفته و از سر رضایت و مقبولیت بوده باشد و یا آنکه امامان شیعه در راستای ولایت و حکومت اسلامی حق و حقانیت خود را نادیده گرفته و شایستگی خود را برای این مقام انکار کرده است ، همان طوری که هر کدام از امامان شیعه (ع) در برابر حکومت مردان زمان خودش هشدارها و تذکرات فراوان به صورت های گوناگون داشته و حتی در گوشه های زندان ها ماندند و مورد آزارها و اذیت های گوناگونی واقع شدند .اما آن که این امامان به صورت رسمی و کاملاً سیاسی و نظامی در مقابل حکومت های غاصب و خود خوانده روز وارد جنگ و منازعه شده باشد و خود را برای حکومت کردن مطرح کرده باشد و از نیروی قابل توجه نظامی و امکانات جنگی برخوردار بوده باشد در تاریخ ندیده ایم.و بعد از امامان شیعه علما و فقهای شیعه نیز تقریباً همین شیوه دوری از سیاست را دنبال کردند و در مدیریت اجرای جامعه اسلامی به صورت رسمی وارد کار و فعالیت نشدند بلکه بیشتر نقطه توجه آنان به مسائل روحی و معنوی و فعالیت های گوناگون فرهنگی و تربیتی بودند که در نتیجه این رویکرد طولانی در اذهان جامعه و امت اسلامی همان بار معنوی و روحانی امامت و ولایت رونق و طراوت گرفت و فعالیت سیاسی چندان رواج پیدا نکرد و از کنار خیلی از مسائل سیاسی بدون بخار و حساسیت رد می شدند و کم کم مسئله تقیه بیش از حد فربه و ورزیده شد و تقیه که خود یک تاکتیک در فرهنگ شیعه بود به صورت یک استراتژی مطرح شد با توجه به چنین فضای معنوی و روحانی که از زمان امامان بعد از امام حسین و واقعه کربلا در جامعه اسلامی رونق یافت نگاه جامعه شیعی به واقعه کربلا همان رنگ و لعاب معنویت گرایانه را به خود گرفت و بیشتر با معیار روحی و عنصر معنوی تحلیل و تفسیر می شد و ابعاد سیاسی و حکومتی آن مرد بی مهری و بی توجهی قرار گرفت.تا آنکه جامعه شیعی از این زمان به بعد برای فعالیت های سیاسی چندان بهایی نمی داد و در درون همین تفکر و اندیشه عارفانه حضم و حل شد و این باور به وجود آمد که امام حسین(ع) خود را فدای امت ساخت تا در قیامت از امت خود شفاعت کند و در نتیجه بعد عاطفی واقعه عاشورا بیش از حد مورد توجه واقع شده و بر گریه کردن صرف خالی از تحلیل و فهم سیاسی سعی و تلاش روز افزون انجام شد هم چنان که از عناوین و نام های کتاب های نوشته در این زمینه پیداست ، مانند مفتاح البکاء ، طوفان البکاء ، محیط البکاء ، مثیر الاحزان و … البته سوء تفاهم نشود که کاملاً رویکرد سیاسی و گرایش های سیاسی را انکار می کنم ، نه ، بلکه در لابه لای این معنویت گرایی ها و غیب پروری ها گرایش های سیاسی و تفکرات انقلابی هم وجود داشته است ولی روی سخن من و مورد نظر همان گرایش غالب و حداکثری است که از اعتبار و جایگاه قابل حساب برخوردار بوده است ، تر و خشک نباید یک جا سوزانده شود بلکه حرف من این است که طبیعت ، خصلت تفکر عارفانه معنویت گرای است نه سیاست گونه و انقلابی . عامل دوم در پیدایش و تقویت برداشت عارفانه از واقعه کربلا . تسلط و نفوذ صوفیان در جامعه اسلامی .
منابع:
منبع: راسخون
1.ترجمه و متن لهوف . نویسنده سید بن طاوس ، ترجمه از عقیقی بخشایشی ، نشر نوید اسلام . ص 37
2.منتهی الامال ، شیخ عباس قمی ، چاپ پانزدهم 1382 ، ناشر مؤسسه انتشارات هجرت ، قم. ص 468
3.ترجمه و متن لهوف . نویسنده سید بن طاوس ، ترجمه از عقیقی بخشایشی ، نشر نوید اسلام ص 53 . منتهی الامال ، شیخ عباس قمی ، چاپ پانزدهم 1382 ، ناشر مؤسسه انتشارات هجرت ، قم. ص 474
4.منتهی الامال ، شیخ عباس قمی ، چاپ پانزدهم 1382 ، ناشر مؤسسه انتشارات هجرت ، قم . ص 480
5.بحارالانوار ، محمد باقر مجلسی ، بیروت ، مؤسسه الوفاء 1403 ق . جلد 44 صفحه 669
6.ترجمه و متن لهوف . نویسنده سید بن طاوس ، ترجمه از علیرضا رجالی تهرانی ، انتشارات نبوغ ص 42
7.ترجمه و متن لهوف . نویسنده سید بن طاوس ، ترجمه از علیرضا رجالی تهرانی ، انتشارات نبوغ . صفحه 44
8.ترجمه و متن لهوف . نویسنده سید بن طاوس ، ترجمه علیرضا رجالی تهرانی ، انتشارات نبوغ ، چاپ باقری ، چاپ اول 1378 ، ص 162
9.بحارالانوار ، محمد باقر مجلسی ، بیروت ، مؤسسه الوفاء 1403 ق. ج 44 ص 637
10. درسی که حسین به انسانها آموخت ، نویسنده عبدالکریم هاشمی نژاد ، چاپ سوم ، مؤسسه انتشارات فراهانی
11. ترجمه و متن لهوف . نویسنده سید بن طاوس ، ترجمه از عقیقی بخشایشی ، نشر نوید اسلام
12. تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ، بیروت ، مؤسسه العلمی . ج 4 ص 304
13. الفتوح ، ابن اعثم کوفی ، احمد ، بیروت ، دارالندوه ، ج 5 ص 137
14. بحارالانوار ، محمد باقر مجلسی ، بیروت ، مؤسسه الوفاء 1403 ق. ج 44 ص 567
15. ترجمه الامام الحسین : ابن عساکر ، ص 198
16. ترجمه و متن لهوف . نویسنده سید بن طاوس ، ترجمه از عقیقی بخشایشی ، نشر نوید اسلام . ص 41
17. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه ، رسول جعفریان ، انتشارات انصاریان ، چاپ سوم ، 1379 . ص 183
18. تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ، بیروت ، مؤسسه العلمی . ج 4 ص 287
19. الفتوح ، ابن اعثم کوفی ، احمد ، بیروت ، دارالندوه ، ج 5 ص 113
20. انساب الاشراف ، سعوری علی بن الحسین ، بیروت دارالکتوب ، العلمیه 1401 . ج 3 ص 161
21. الفتوح ، ابن اعثم کوفی ، احمد ، بیروت ، دارالندوه ، ج 5 ص 52
22. الفتوح ، ابن اعثم کوفی ، احمد ، بیروت ، دارالندوه ، ج 5 ص 68 . تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ، بیروت ، مؤسسه العلمی ، ج4 ص 259
23. زوایای ناپیدای نهضت امام حسین (ع) ، از احمد عابدینی ، چاپ اول ، 1384، ناشر عطر عترت ، ص 39
24. نفس المهموم ، شیخ عباس قمی مترجم ، شعرانی ، چاپخانه حیدری 1373 هجری ، ص 52
25. زوایای ناپیدای نهضت امام حسین (ع) ، از احمد عابدینی ، چاپ اول ، 1384، ناشر عطر عترت ، ص 136
26. اخبارالطوال ، ابو حنفیه دینوری ، تحقیق ، عبدالمنعم عامر قاهره 1960 م. صفحه 247 . الفتوح ، ابن اعثم کوفی ، احمد ، بیروت ، دارالندوه ، ج 5 ص 125
27. تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ، بیروت ، مؤسسه العلمی ، ج 4 ص 292 . انساب الاشراف ، سعوری علی بن الحسین ، بیروت دارالکتوب ، العلمیه 1401 ، ج 3 ص 168
28. الفتوح ، ابن اعثم کوفی ، احمد ، بیروت ، دارالندوه ، ج 5 ص 135 . انساب الاشراف ، سعوری علی بن الحسین ، بیروت دارالکتوب ، العلمیه 1401 ، ج 3 ص 170
29. کشف الغمه فی معرفه الامه ، علامه ابی الحسن الاربلی ، بیروت ، دارالاضواء 1409 ، ج 2 ص 46
30. ترجمه و متن لهوف . نویسنده سید بن طاوس ، ترجمه از عقیقی بخشایشی ، نشر نوید اسلام . ص 41
31. ارشاد شیخ مفید – متهی الامال ج 1 ص 464 انتشارات هجرت چاپ پانزدهم
32. نفس المهموم ، شیخ عباس قمی مترجم ، شعرانی ، چاپخانه حیدری 1373 هجری ، ص 46
33. نفس المهموم ، شیخ عباس قمی مترجم ، شعرانی ، چاپخانه حیدری 1373 هجری ، ص 47
34. نفس المهموم ، شیخ عباس قمی مترجم ، شعرانی ، چاپخانه حیدری 1373 هجری ، ص 47
35. نفس المهموم ، شیخ عباس قمی مترجم ، شعرانی ، چاپخانه حیدری 1373 هجری
36. منتهی الامال ، شیخ عباس قمی ، چاپ پانزدهم 1382 ، ناشر مؤسسه انتشارات هجرت ، قم . ص 321
37. منتهی الامال ، شیخ عباس قمی ، چاپ پانزدهم 1382 ، ناشر مؤسسه انتشارات هجرت ، قم . صفحه 350
38. بحارالانوار ، محمد باقر مجلسی ، بیروت ، مؤسسه الوفاء 1403 ق . جلد 44 ص 639
39. بحارالانوار ، محمد باقر مجلسی ، بیروت ، مؤسسه الوفاء 1403 ق. جلد 44 ص 669
40. بحارالانوار ، محمد باقر مجلسی ، بیروت ، مؤسسه الوفاء 1403 ق. جلد 44 ص 674
41. بحارالانوار ، محمد باقر مجلسی ، بیروت ، مؤسسه الوفاء 1403 ق . جلد 44 ص 567
42. تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری ، بیروت ، مؤسسه العلمی ، جلد 4 ص 304
43. کشف الغمه فی معرفه الامه ، علامه ابی الحسن الاربلی ، بیروت ، دارالاضواء 1409 ، جلد دوم ص 46
44. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه ، رسول جعفریان ، انتشارات انصاریان ، چاپ سوم ، 1379 . ص 241 .
مقدمه ای بر مبنای عرفان و تصوف ، دکتر سید ضیاءالدین سجادی، چاپ دوازدهم پاییز 1385، نشر لیلا ، ص103