نویسنده: سید جواد حسینی
ب. جایگاه عمل در قرآن:
در گذشته بیان شد که عمل نیز چون اندیشه از جایگاه ویژه در قرآن برخوردار است، لذا بیش از 354 مرتبه «عمل» و مشتقات آن در قرآن به کار رفته، و افزون بر 65 بار «ایمان» همراه با «عمل صالح» به صورت «آمنوا و عملوا الصالحات» آمده، از آن جا که ایمان ثمره اندیشه ژرف و عمیق است، رابطه تنگاتنگ این دو، و پیوند میمون عمل و ایمان برگرفته از اندیشه در آیات فوق روشن میشود، در این بخش چون گذشته به آیاتی درباره جایگاه عمل در قرآن اشاره میشود.
1. خلقت هستی و انسان برای عمل:
خداوند هستی را برای انسان، و انسان را برای بندگی و رسیدن به عمل صالح آفرید. «پربرکت و زوال ناپذیر است کسی حکومت جهانی هستی به دست او است، و بر همه چیز قادر است، همان کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که «ایّکم احسنُ عملا» کدامیک بهتر «عمل» میکنید و او شکست ناپذیر و بخشنده است».[1] جالب این است که در آیه فوق، سخن از «اکثر عملا» نیست بلکه حرف از «احسنُ عملاً» است، و عمل حسن به این میشود که همراه با ژرف اندیشی و خردورزی و توأم با اخلاص باشد، لذا پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «… اتمکم عقلاً …؛ منظور این است که کدامیک از شما خرد و اندیشه کاملتر، و خداترسی بیشتر و آگاهی (به دست آمده از اندیشه) فزونتر بر اوامر و نواهی الهی دارید، هر چند اعمال مستحبتان کمتر بوده باشد»[2]. و در حدیثی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ میخوانیم: «منظور (از آیه) این نیست که کدامیک بیشتر عمل میکنید، بلکه مقصود این است که کدامیک صحیحتر عمل میکنید، و عمل صحیح آن است که توام با خداپرستی و نیت پاک باشد،» آن گاه فرمود: «نگهداری عمل از آلودگیها، مشکلتر از خود عمل است، و عمل خالص صالح، آن عملی است که برای خدا باشد و انتظار ستایش از دیگران داشته باشی».[3]
2. عمل تنها دارایی انسان:
انسان هر چه دارد از عمل و کردار خویش دارد و هر کس در دنیا و آخرت بر سفره خویش خواهد نشست، قرآن کریم میفرماید: «… و اَنْ لیس للانسان الّا ما سعی؛ و این که برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست»[4]. پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در روزهای آخر عمر خود فرمود: «مردم بیدار باشید، میان هیچ کس با خدا خویشاوندی با چیزی که خیری به او برساند یا شرّی از او دفع کند وجود ندارد جز عمل، بیدار باشید کسی ادعا نکند و آرزو ننماید، و خیال پردازی نکند، که غیر عمل چیزی به حالش نفع میرساند، قسم به کسی که مرا مبعوث ساخت، نجات نمیبخشد مگر توأم با رحمت…»[5] و در جای دیگر فرمود: «… و انّ لی عملی و لکُم عملکم…؛ مردم بیدار باشید که من عذری بین خود و شما و بین شما و خدا باقی نگذاشتم، برای هر کس از من و شما عملش خواهد بود (و لاغیر)»[6] و علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «و ان الیوم عملٌ ولاحساب و غداً حسابٌ ولاعمل…؛ امروز (و دنیا) کار و عمل است بدون محاسبه و فردا (ی قیامت) محاسبه است و کار و عملی نیست»[7]. و در جای دیگر فرمود: «ای بندگان خدا اکنون که زبانها آزاد و بدنها سالم است و اعضا فرمان میبرد و میدان فعالیت باز است در عمل بکوشید».[8]
3. هر چه داریم، و هر چه میکشیم از عمل است:
اگر خیری است و اگر شر است که زمین را فراگرفته دست آورد رفتار و عمل خود انسان است،[9] و اگر مصیبتی دامن گیر انسان میشود ره آور گردار اوست.[10] و خلاصه انسان در گرو عمل خویش است «کلّ نفس بما کسبت رهینه»[11]؛ و هر چه کند به خود کند هر نیک و یا که بد کند. «ان احسنتم، احسنتم لا انفسکُم…»[12] و بداند که ذرهای از کردارش نیز مورد محاسبه قرار میگیرد.[13] نتیجه آن که هیچ دینی چون اسلام و هیچ کتابی چون قرآن برای اندیشه و عمل ارزش قایل نشده است.
اعتراف دیگران: در بخش پایانی برای تأکید و تأیید بیشتر مطلب به اعترافات برخی دانشمندان غربی درباره قرآن میپردازیم.
خوشتر آن باشد که وصف دلبران
گفته آید بر زبان دیگران
1. کارلایل انگلیسی: «اگر یک بار به این کتاب مقدس نظر افکنیم، حقایق برجسته و خصائص اسرار وجود طوری در مضامین جوهره آن پرورش یافته که عظمت و حقیقت قرآن به خوبی از آنها نمایان میگردد و این خود مزیت بزرگی است که فقط به قرآن اختصاص دارد و در هیچ کتاب علمی و سیاسی و اقتصادی دیگر دیده نمیشود… و پایان تمام فضایل را که موجد تکامل و سعادت بشری است در برداشته و آنها را به خوبی نشان میدهد.[14]
2. گوته شاعر آلمانی، به زودی این کتاب توصیف ناپذیر (قرآن) عالم را به خود جلب نموده و تأثیر عمیقی در علم و دانش جهان گذاشته سرانجام محور افکار مردم جهان میگردد.»[15]
پی نوشت:
[1] . ملک، 1 ـ 2.[2] . محسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 5، ص 200.
[3] . همان، ص 201.
[4] . نجم، 39.
[5] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چ بیروت، ج 2، ص 863.
[6] . محمد باقر مجلسی، بحار الانوار (تهران، چاپ آخوندی)، ج 21، ص 111.
[7] . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 42، ص 94.
[8] . همان، خطبه 196، ص 412.
[9] . روم، 41.
[10] . شوری، 30.
[11] . مدثر، 38.
[12] . اسراء، 7.
[13] . زلزال، 8.
[14] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، (تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1370، ج 1، ص 136.
[15] . همان، ص 137.