نویسنده: مصطفی فقیه اسفندیاری *
11. تربیت اخلاقی
در حوزه تربیت اخلاقی و کسب فضائل اخلاقی و ترک رذایل آن نیز به شدت مورد عنایت امام رضا (علیه السلام) بوده است.
اگرچه اخلاق از امور فردی به شمار می آید، ولی از آن جایی که انسان مدنی بالطبع است و یا مستخدم بالطبع است(1)، ولی به ناچار باید به اجتماع و مدنیت روی آورد تا حاجات وی برآورده شود، لذا اخلاق فردی چون در حوزه عمل و در رویارویی با اجتماع بروز و ظهور می یابد، از این رو اخلاق نمایشگاهی است برای ابراز شخصیت اجتماعی هر انسان و می توانیم مدعی شویم که سیره اخلاقی هرکس همان سلوک اجتماعی اوست.
امام رضا (علیه السلام) در منظومه تربیتی خویش، اخلاق را به عنوان سرفصل برجسته این منظومه قرار داده و با تربیت اصحاب و تابعان و از میان بردگان و نظامیان و کارگزاران و… نهضتی مبارک را به راه انداخت که بسان شجره طیبه ای رشد کرده و توسعه یافته است. تمام سلوک آن حضرت، مرآتی تمام نما از سنت و سیره نبوی بوده و تجلی بخش بهترین هدف بعثت نبوی بود. در ادامه به برخی از سرفصل های منظومه تربیتی- اخلاقی امام رضا (علیه السلام) اشاره می نماییم.
1-11. رعایت ادب در همنشینی با دیگران
هیچ گاه دیده نشد و گزارش نگردید که امام رضا (علیه السلام) در مجالست با دیگران به کسی اهانت یا اسائه نموده باشد، بلکه همواره با دیگران به احترام برخورد کرده است. در روایتی، ابراهیم بن عباس به اموری اشاره کند که هریک از آن ها به تنهایی منشأ برکات و خیرات و عامل خودسازی خواهد بود.
او می گوید: « ما رأیتُ و لا سمعت باحد افضل من ابی الحسن الرضا (علیه السلام)، ماجفا احداً قطٌ و لا قطع علی احد کلامه، و لا ردّ احداً عن جاجه، و مامدّ رجلیه بین جلیسه، و لا إتکاء قبله ( بین یدی جلیس قطّ و لا رأیت تَفل قطّ » (2)
شرح اجمالی نکات موجود در این گزارش چنین است:
هرگز ندیدم و نشنیدم کسی برتر از ابوالحسن الرضا باشد:
– هیچ گاه به هنگام سخن بر کسی جفا نکرد و با درشتی سخن نگفت، حتی در دوره ولیعهدی با روش سلبی به نقد برخورد سلاطین و حاکمان با مردم پرداخت و به مردم محبت نموده و مهرورزی، اساس تعاملات ایشان بود و با چهره ای متبسم با مردم رو به رو می گشت.
– هیچ گاه به هنگام سخن با دیگران، کلام مخاطب را قبل از پایان آن قطع نمی کرد و این یکی از نشانه های بارز ادب در گفتار و مجالست و مخاطبت است و این سیره حتی در هنگام مکالمه با دشمنان هم رعایت می شد.
– هیچ گاه نیازمندان، بی پاسخ از محضرش باز نمی گشتند و نومید نمی شدند به خواهش افراد رسیدگی می کرد، به پرسش ها و خواسته های همگان احترام و توجه می نمود و به تمام سؤالات پاسخ می گفت و حتی در نامه ای به امام جواد (علیه السلام) در مدینه به او توصیه کرد و دستور داد تا همواره با خود مبالغی پول داشته باشد و به هنگام خروج از منزل و در وقت تقاضای فقراء به آنان عطا نماید.
– هرگز دیده نشد در کنار دیگران پاهای خویش را دراز نماید و این سلوک برای همنشینان بسیار درس آموز بوده و گویای ارزش گذاری برای آنان بود.
– هرگز دیده نشد در مجالست با دیگران به دیوار یا متکایی تکیه زند، این سیره افزون بر احترام به همنشینان، حاوی احتمالات دیگری نیز هست؛ برای نمونه گویای این باور عمیق و راستین است که در عمل نشان داده که تکیه گاه واقعی خداوند است ضمن آن که ای بسا که بسیاری از تکیه زدن ها و تکیه گاه ها روحیه استکبار و غرور و تنبلی را در انسان به ارمغان می آورد.
– هیچ گاه در سیره رفتاری رضوی دیده نشده که آب دهان را به بیرون بیفکند. امری که بهداشت محیط را به مخاطره می افکند و با نکات بهداشتی پیرامونی سازگار نیست و سبب انتشار ویروس ها و بیماری ها می شود. ضمن آن که افکندن آب دهان در خارج بی احترامی به اطرافیان، عابران و جامعه است. لذا در سیره رضوی از این امر به شدت اجتناب شده است. این گزارش نشان می دهد که این عمل مانند برخی اعمال زشت دیگر در آن دوره توسط برخی انسان های لایبالی انجام می شده است، بدون توجه به حقوق شهروندی، بهداشتی و اجتماعی دیگران.
2-11. تواضع
فروتنی حضرت رضا (علیه السلام) به ویژه نزد مؤمنان و اصحاب از سرفصل های برجسته سیره اخلاقی ایشان است.
استکبار و غرور، رذیله ای است که ابلیس به خاطر آن از حلاوت همراهی فرشتگان مقرب الهی محروم گشت و متصّف به صفت رجیم شد. این رذیله در آیات و روایات اسلامی سخت مورد نکوهش قرار گرفته است، متأسفانه امت اسلامی به موازات دوری از آموزه های پاک اهل بیت و در افتادن در غنائم دوره فتوحات و تکاثر اموال و… رفته رفته اشرافی گری در آن شکل گرفت که به همراه کثرت اموال، جاه طلبی و روحیه غرور و استکبار نیز تولد یافت و گسترش یافت.
اما در سیره پاک رضوی، با این که ظاهراً در مسند ولیعهدی بودند، اما همواره با مردم مهربان بودند و مظهر صفت رأفت الهی شدند. برخورد امام با بردگان و اشراف شهر و صاحبان منصب، یکسان بود. برای نمونه به داستانی که ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابیطالب نقل کرده توجه نمایید: او می گوید: روزی امام رضا (علیه السلام) وارد حمام عمومی شد یکی از حاضران که امام را نمی شناخت از امام خواست دلاکی او را انجام دهد و او را کیسه بکشد. امام متواضعانه درخواست او را پاسخ گفت و انجام داد. برخی از افراد حاضر که شاهد این صحنه بودند، این درخواست برایشان گران آمد و به درخواست کننده تذکر دادند و امام را معرفی نمودند. بلافاصله آن مرد عذرخواهی نمود، اما امام رضا (علیه السلام) به آرام کردن آن مرد پرداخت و او را دعوت به آرامش نمود و به دلاکی او ادامه داد. (3)
در گزارش دیگری یکی از کسانی که در محضر امام به خدمت مشغول بود می گوید:« کان الرضا (علیه السلام) إذا کان خلا جمع حشمه کلهّم عنده، الصّغیر و الکبیر، فیحدثّهم و یأنس بهم و یؤنسهم و کان اذا جلس علی المائده لا یدع صغیراً و لا کبیراً حتی السائس و الحجّام الا اقعده علی مائدته » (4). و امام رضا (علیه السلام) وقتی تنها می گشت تمام ملازمان خویش، کوچک و بزرگشان را جمع می کرد ( توجه به این امر ضروری است که با توجه به ولیعهدی امام، مأمون دستور داده بود تا در اطراف امام کسانی برای خدمت حضور یابند ) و با آنان سخن می گفت و گرم می گرفت.
هرگاه بر سر سفره غذا می نشست تمام آنان را از کوچکشان و بزرگشان حتی کارگزار و حجامت کننده را بر سر سفره می نشاند تا با او غذا بخورند و همنشین و هم غذای حضرت شوند.
و این نحوه برخورد متواضعانه فقط از یک انسان کامل و اسوه الهی سر می زند که متجلی به زیورهای اخلاقی و فضائل آن شده باشد.
در حکایی دیگری در کتاب کافی آمده که یکی از اهالی بلخ نقل می کند که در سفری که امام به خراسان داشت همراه امام بودم. روزی درخواست فرمود تا سفره غذایی برایش فراهم شود. وقتی سفره آماده شد، امام تمام همراهان و خادمان را کنار سفره اش فراخواند. من عرض کردم: قربانت گردم، شایسته بود برای آنان سفره جداگانه ای می گستردی! اما امام فرمود:« مَه انّ الرّب تبارک و تعالی واحد، و الامّ واحده و الابّ واحد و الجزاء بالأعمال »(5).
( ساکت شو، خدای ما یکی است، پدر و مادر همه ما یکی است و پاداش هرکس به رفتار و کردارش است )و این عیناً همان فرهنگ قرآنی است که ملاک برتری را تقوی قرار داده و در سنت نبوی و علوی نیز انعکاس یافته بود که مردم را بسان دندانه های شانه متساوی قلمداد می کردند و می فرمودند: مردم یا هم کیش تو هستند و یا هم نوع تو در آفرینش و به شدت نسبت به رذیله غرور نهی می نمودند.
3-11. سخاوت و گشاده دستی
یکی از فضائل اخلاقی که در سیره نبوی و ائمه اطهار تجلی کرده، صفت سخاوت است که به طور خاص در آیه ولایت و نیز آیات سوره دهر نمایان و تبلور یافته است. این فضیلت بزرگ اخلاقی در سیره رضوی نیز نمایان گشت.
فضیلت سخاوت دارای مراتبی است که ایثار بالاترین آنهاست و ایثار برگزیدن و ترجیح غیر است بر خود از روی قصد. ایثار منزلتی است بالاتر از سخاوت؛ زیرا سخاوت یعنی آن چه را که خود بدان نیازمند نباشی بدهی، اما ایثار یعنی آن چه را که خود بدان نیازمندی به دیگری بدهی(6) و از این رو در قرآن کریم، بهترین انفاق را بذل محبوب دانسته است. (7)
ناگفته نماند که سخاوت دارای انواعی است مانند: کرم، ایثار، عفو، مروت، نُبل، مواسات، سماحت و مسامحت. که این امور به عنوان فضائل اخلاقی در سیره رضوی تبلور داشته و برای رعایت اختصار به مواردی اشاره می کنیم:
– یعقوب بن اسحاق نوبختی می گوید: روزی مردی با امام رضا (علیه السلام) رو به رو شد، به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کرد:« أعطنی علی قدر مروّتک ». به اندازه مروت خودت به من ببخش. امام فرمود:« لا یسعنی ذلک » این مقدار ندارم که به تو دهم. مرد گفت:« علی قدر مروّتی » به اندازه مروت خودم بده. امام فرمود:« اذاً نعم » بسیار خوب، این مقدار را دارم می دهم. سپس دستور داد دویست دینار به او بدهند. (8)
– در روز عرفه در خراسان امام رضا (علیه السلام) تمام اموالش را به فقیران داد. تا جایی که موجب اعتراض فضل بن سهل شده و گفت:« انّ هذا المغرم » این کار شما زیان و ضرر به خودتان است، اما امام رضا (علیه السلام) در پاسخ فرمود:« بل هو المغَنم لا تعدّن مغرماً ما اتبعت به اجراً و کرماً »(9)، بلکه این کار من تماماً سود است، شما نمی توانی کاری که اجر و ثواب اخروی دارد را زیان بشماری و بدین ترتیب انفاق فی سبیل الله به عنوان مدال افتخار و مایه غنیمت و مباهات شمرده می شود.
– توجه به این نکته اخلاقی مفید است که حضرت رضا (علیه السلام) در هنگام انفاق و یا صدقه دادن و کمک به مستمندان کاملاً متوجه اطراف بودند که مبادا آن افراد احساس خجالت یا شرم کنند و یا آبروی آنان تهدید شود.
حکایت زیر حاوی درس های زیادی است، مرحوم کلینی نقل می کند که، یسع بن حمزه گفت: روزی در محضر علمی رضوی حضور داشتم، مردم زیادی حضور داشتند و از امام درباره حلال و حرام می پرسیدند. در این میان مردی بلند قد و گندم گون وارد شد و پرسید: السلام علیک یابن رسول الله. من یکی از دوستداران شما و آباء و اجداد و نیاکان شمایم. الان از حج برمی گردم و مخارج سفرم را گم کردم و با اندکی که برایم باقی مانده نمی توانم به منزل برسم اگر صلاح بدانی که مرا به وطنم برسانی در راه خدا بر من نعمتی بخشیدی. وقتی به شهرم رسیدم این مقداری را که به من بخشیدی صدقه می دهم. امام فرمود: فعلاً بنشین. آن گاه به گفتگو با مردم ادامه داد تا این که همگان متفرق شدند و تنها آن مرد و سلیمان جعفری و خیثمه و من باقی ماندیم. در این وقت امام وارد اتاق خود شدند و پس از اندکی دست مبارکشان را از بالای درب اتاق بیرون آوردند و فرمود: مرد خراسانی که خرجی نداشت کجاست؟ مرد گفت: من این جا هستم. امام فرمود: این دویست دینار را بگیر و در سفر از آنها استفاده کن و آن را در شهر خودت از جانب من صدقه بده. برو تا من تو را ندیده و تو مرا نبینی. (10)آن مرد رفت. سلیمان جعفری به امام گفت: قربانت گردم بخشش بزرگی کردی، ولی چرا چهره از او پوشاندی؟ امام فرمود: از ترس این که نکند خواری خواهش و درخواست را در چهره اش بنگرم، مگر حدیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نشنیدی که فرمود:« المستتر بالحسنه یعدل سبعین حجه؟!» نیکی در پنهانی برابر است با هفتاد حج؟!
ظهور این فضیلت ( سخاوت و انواع آن ) در سیره رضوی مصادیق فراوان دیگری هم دارد که نقل همه آنها سخن را به درازا می کشاند، برای مثال بخشش دوازده هزار درهم به ابراهیم بن عباس صولی و نیز اعطای ششصد دینار به دعبل خزاعی و… (11)
4-11. حسن ضیافت
تکریم میهمان در سنت نبوی و اهل بیت همواره مورد تأکید بوده است در سیره امام رضا (علیه السلام) آمده است که حتی بدون یاری خواستن از خادمان و به تنهایی در تکریم میهمان و رسیدگی به حاجات او اقدام نموده است و در این تکریم و احترام فرقی نداشت که میهمان فقیر باشد یا غنی، حکومتی باشد یا از مردم عادی.
مرحوم کلینی نقل می کند که شبی حضرت رضا (علیه السلام) میهمانی داشت. چراغ روشنایی نیازمند به تعمیر شد، میهمان دست خود را دراز کرد تا چراغ را اصلاح نماید، اما امام دست او را کنار زد و خود مشغول اصلاح آن شد و فرمود:« انّا قومٌ لا نستخدم آضیافنا » (12) ما جماعتی هستیم که میهمان خود را به کار نمی گماریم. البته این امر هیچ گاه امام را از ارشاد و هدایت مردم حتی میهمانان باز نداشت.
برای مثال:
احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی می گوید: من با سه نفر دیگر از یاران امام خدمت امام رسیدیم. ساعتی را در محضر امام نشستیم وقتی خواستیم بازگردیم امام به من فرمود، احمد تو بنشین. همراهان رفتند و من ماندم. سؤالاتی داشتم که پرسیدم و امام هم پاسخ فرمود: پاسی از شب گذشت. خواستم از محضرشان مرخص شوم اما امام فرمود: می روی یا نزد من می مانی؟ عرض کردم هرچه شما بفرمایی؟ اگر بفرمایی بمان می مانم و اگر بفرمایید برو، می روم. امام فرمود: بمان. آن گاه رختخواب برایم آورد. این جا هم نکته ظریفی نهفته، که در سیره امام حکایت شده؛ امام برای میهمان رختخواب را پهن کرده، ولی در پایان میهمانی رختخواب جمع شده توسط میهمان را بدون نگاه کردن به آن برداشت و برگرداند.
امام به اتاق خود رفته و من از شوق دیدار امام و خواب در منزل امام و الطاف او من به سجده افتادم. هنوز در سجده بودم که امام به اتاق بازگشت و من برخاستم. امام دستم را گرفت و فشرد و فرمود: ای احمد، امیرمؤمنان به عیادت صعصعه بن صوحان رفت وقتی خواست از نزد او برگردد به صعصعه فرمود: از این که به عیادت تو آمدم به برادرانت فخر مفروش از خدا بترس و تقوا پیشه کن و برای خدا تواضع نما، خداوند تو را رفعت می بخشد. (13)
که در این حکایت ضمن محبت و مهرورزی و تکریم میهمان به او هشدار می دهد که آن چه باید در دستور کار جدی ما قرار گیرد تقوی و خودسازی است و صرف ادعا دوستی اهل بیت و حتی خوابیدن در منزل امام هم بدون عمل صالح مفید نخواهد بود.
5-11. اهتمام به جایگاه عمل و تلاش و نقش تقوی
همان گونه که پیش تر اشاره شد ملاک برتری انسان ها بر یکدیگر طبق آیات قرآن و سیره نبوی و اهل بیت، تقوی و پارسایی است و هرگز ادعا دوستی و مهرورزی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان (علیه السلام) او هم بدون تلاش و عمل، مفید نخواهد بود.
در سیره رضوی پیوسته روی ایمان و عمل صالح در کنار محبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه تأکید شده است. چنان که در آیات عدیده قرآنی نیز مطرح شده است. (14)
داستان زیر که در کتاب های احتجاج، وسایل الشیعه و بحارالانوار نقل شده بسیار تکان دهنده و آموزنده است.
روزی تعدادی از دوستداران امام از راه دوری برای زیارت امام آمدند به خراسان، اما این جماعت عملکرد مطلوبی نداشتند و گناهانی از آنان سر می زد. آنان یک ماه در خراسان توقف کردند و هر روز دو بار به در خانه امام می آمدند، ولی اجازه ورود داده نمی شد. درمانده شدند و به نگهبان گفتند: پیام ما را به امام برسان و بگو ما از راه دوری آمدیم اگر شما را زیارت نکنیم و بازگردیم روسیاهیم و در بازگشت نزد مردم اهل دیارمان شرمنده ایم، به ما اجازه زیارت بدهید.
امام رضا (علیه السلام) بالاخره اجازه دادند و وقتی به خدمت امام رسیدند گلایه کردند که چرا به ما اجازه ندادید؟ امام فرمود:« لدعویکم انّکم شیعه امیرالمؤمنین و انتم فی اکثر اعمالکم مخالفون و مقصّرون فی کثیر من الفرائض و تتهاونون بعظیم حقوق اخوانکم فی الله و تتقون حیث لا تجب التقیه و تترکون التّقیه حیث لابّد من التّقیه. »
علت عدم صدور اجازه این است که شما مدعی پیروی علی (علیه السلام) هستید در حالی که در بیشتر اعمالتان مخالف سیره علوی هستید، شما در انجام واجبات هم کوتاهی می کنید و نسبت به حقوق برادران دینی تان بی توجه هستید. آنجا که نباید تقیه کنید، تقیه می کنید و آنجا که تقیه لازم است آن را ترک می کنید. (15)
نقل شده که آنان توبه کردند و تعهد سپردند که شیعه حقیقی باشند.
در این حکایت افزون بر توجه به حال برادران دینی و رعایت احوال آنان و نیز رعایت مسائل اجتماعی و امنیتی برای حفظ شیعه، صرف ادعای دوستی با اهل بیت ملاک سعادت اخذ نشد، بلکه امام هشدار دادند که باید در عمل تابع سنت نبوی و علوی باشند.
در حدیثی که می بایست نصب العین و شعار دائمی جوامع شیعی باشد از حضرت رضا (علیه السلام) نقل شده که فرمود:« لاتدعوا العمل الصالح و الاجتهاد فی العباده اتّکالاً علی حبّ آل محمد و لاتدعوا حبّ آل محمد و التسلیم لأمرهم اتّکالاً علی العباده فانّه لایقبل أحدهما دون الآخر »(16). که هشدار می دهند که دو امر پیوسته به هم و متلازم اند که اخذ احدهما بدون دیگری بی فایده خواهد بود.
مبادا عمل صالح و تلاش در عبادت را با تکیه بر دوستی آل محمد و به بهانه این دوستی رها کنید و مبادا دوستی آل محمد و تسلیم در برابر اوامر آنان را به بهانه و با تکیه بر انجام عبادت رها سازید که هیچ کدام بدون دیگری پذیرفته نیست.
نکاتی که در این روایت اهمیت دارد:
1- اهمیت حب آل محمد و اهمیت تلاش و کار
2- حب آل محمد بدون کار و تلاش سودمند نیست و بالعکس.
3-تبعیض در امور دینی مردود است، یعنی باید دین را همه جانبه پذیرفت و به آن عمل کرد.
12. نتیجه گیری
تربیت دارای تعاریف مختلفی است که قدر جامع آنها به فعلیت درآوردن نیروهای بالقوه در انسان است و نیز جهت دهی و هدایت آنها به هدف خاصی در سیره نبی اعظم و ائمه اطهار و به ویژه در سنت و سیره تربیتی امام رضا (علیه السلام) راهبرد تربیت دارای مبانی مهمی است که خود حوزه های مختلفی چون اخلاق، خانواده، تربیت فرزند، سیاست، اقتصاد، اجتماع و … را شامل می شود. امام رضا (علیه السلام) که اسوه حسنه برای مؤمنان و صالحان است در سیره خود و در منظومه تربیتی خویش چه در حوزه نظری و چه در حوزه عملی آثار بی بدیلی را برجای نهادند که پژوهش حاضر تنها به گوشه ای از این منظومه گسترده پرداخته است. چه آن که پرداختن به سایر بخش های این منظومه معرفتی و الهی نیازمند مجالی گسترده تر است که از حوصله این مقاله خارج است، بخش هایی چون سیره اجتماعی، قرآنی، فقهی، اقتصادی، سیاسی، علمی و … هرکدام نیازمند کاوش مستقل و گسترده است. تأکید بر این نکته نیز مفید است که هرکدام از سرفصل هایی که در این مقاله مطرح شده نیز به تنهایی سزاوار طرح استقلالی در مقاله و مکتوب جداگانه است، چه آن که کلمات و روایات و آن چه به عنوان سیره معصومان معروف است، بسان آیات نورانی قرآن ظاهر و باطنی دارد و باطن آن نیز لایه هایی دارد که باید برای دریافت مرواریدهای آن غواصی نمود که ما به قدر بضاعت مزجاتمان در این و جیزه نکاتی را یادآور گشتیم تا از مواهب دریای بی کران کرامت اهل بیت محروم نگردیم و با تکیه بر مثل معروف:« ما لا یدرک کله لا یترک جُلّه » (17) گرچه نتوانستیم و نمی توانیم آب دریا برگیریم، لکن تلاش کردیم هم به قدر تشنگی قطراتی برکشیم.
پی نوشت ها :
* عضو هیأت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
1. براساس دیدگاه علامه طباطبایی در ج 2 المیزان، که شرح اختلاف ایشان با حکماء سابق در این باره بیرون از حوصله این مقاله است.
2. مجلسی، 1403، ج49، ص 91.
3. ابن شهرآشوب، بی تا، ج3، ص 471.
4. صدوق، 1363، ج1، ص 170.
5. کلینی، 1388ق، ج8، ص 230.
6. حشر/9.
7. آل عمران/92:« لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ».
8. ابن شهر آشوب، بی تا، ج3، ص 47.
9. ابن شهرآشوب، بی تا، ج3، ص 470.
10. کلینی، 1388ق، ج4، ص 24.
11. کلینی، 1388ق، ج4، ص 24.
12. کلینی، 1388ق، ج6، ص 283.
13. نوری، 1408، ج12، ص 90؛ ثقفی، 1371، ج2، ص 889.
14. عصر/3.
15. حرعاملی، 1409ق، ج11، ص 470. در کتاب احتجاج جلد 2 ص 237 عبارتی بعد از کلمه امیرالمؤمنین آمده که در این نقل نیست ( و یحکم انّ شیعته الحسن و الحسین و سلمان و ابوذر و المقداد و عمار و محمد بن ابی بکر الذین لم یخالفوا شیئاً من اوامره ).
16. مجلسی، 1403، 347/75.
17. منسوب به حدیثی که در غوالی اللئالی ابن ابی الجمهور احسایی آمده است و در علم اصول نیز مطرح شده است که برخی در مؤلف و مؤلف طعن زده اند.
منابع :
قرآن کریم
نهج البلاغه
1. ابن بابویه، علی بن حسین (1411)، فقه الرضا، بیروت: مؤسسه آل البیت لاحیاءالتراث.
2. ابن شهرآشوب (بی تا)، مناقب آل محمد، قم.
3. ابن طاووس، علی بن موسی (بی تا)، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، مطبعه الخیام.
4. ابن فارس، احمد (1387)، معجم مقاییس اللغه، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول.
5. ابن مسکویه ابو علی احمد بن محمد بن یعقوب رازی (1415ق)، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، قم، بیدارفر.
6. احمدی میانجی، علی (1411ق)، مکاتیب الامام الرضا (علیه السلام)، کنگره جهانی امام رضا (علیه السلام)، مشهد، چاپ اول.
7. اربلی، علی بن عیسی (1381ق)، کشف الغمه فی معرفه الائمه، تعلیق هاشم رسولی، تبریز: مکتبه بنی هاشم.
8. پاکتچی، احمد (1388)، دایره المعارف، تشیع، تهران: بنیاد دایره المعارف، چاپ اول.
9. پرز جوزف (1352)، مشاوره، ترجمه ابراهیم ثنایی، مطبوعات عطایی.
10. ثقفی، ابراهیم بن محمد (1371)، الغارات، تهران: دارالکتاب الاسلامی، تحقیق عبدالزهرا حسینی الخطیب.
11. حرعاملی، محمد بن حسن (1409ق)، وسایل الشیعه، التراث، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء.
12. حرّانی، ابن شعبه (1404ق)، تحف العقول عن آل الرسول، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
13. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412)، المفردات فی غریب القرآن، تصحیح صفوان، عدنان داودی، بیروت: دارالعلم.
14. زارعی سبزواری (1389)، سیره علمی و عملی امام رضا (علیه السلام)، مشهد: به نشر آستان قدس، چاپ دوم.
15. شرفی، محمدرضا (1389)، مهارت های زندگی در سیره رضوی، مشهد: آستان قدس رضوی.
16. صدوق، محمد بن علی بن بابویه (1363)، عیون اخبارالرضا، قم: انتشارات جهان.
17. صدوق، محمد بن علی بن بابویه (1413)، من لا یحضره الفقیه، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
18. طبرسی، فضل بن حسن (1382)، مکارم الاخلاق، مترجم ابراهیم میرباقری، تهران.
19. طبرسی، فضل بن حسن (1417)، اعلام الوری باعلام الهدی، قم: آل البیت لاحیاء التراث.
20. عطاردی، عزیزالله (1406ق)، مسند الامام الرضا (علیه السلام)، مشهد: آستان قدس رضوی.
21. غزالی، ابوحامد محمد (1351)، احیاء علوم الدین، ترجمه مؤید الدین محمد خوارزمی، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
22. فرهنگی، علی اکبر (1389)، ارتباطات انسانی، ج1، انتشارات رسا.
23. فرید تنکابنی، مرتضی، الحدیث (روایات تربیتی)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
24. کلینی، محمد بن یعقوب (1388ق)، الکافی، تهران: انتشارات دارالکتب الاسلامیه.
25. مجلسی، محمدباقر(1403)، بحارالانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء.
26. مفید، محمد بن محمد (1413ق)، الارشاد، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید.
27. نوری طبرسی، حسین (1408)، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث.
منبع مقاله :
ایزدی، مهدی و…[ دیگران]، (1392)، ابعاد شخصیت و زندگی حضرت امام رضا (ع)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول