دیدگاه آیت الله معرفت (ره)
چکیده
آیت الله معرفت در ضمن کتابهای خود به ویژه التمهید و تاریخ قرآن درباره مصحف امام علی (علیه السلام) بحث کرده است. در این مقاله، دیدگاه ایشان در زمینه این مصحف در مقایسه با دیدگاه دیگر دانشمندان بررسی شده است. مهم ترین موضوعاتی که در آن مورد بحث قرار گرفته، از این قرار است: زمان نگارش مصحف امام علی (علیه السلام)، سبب عدم پذیرش مصحف آن حضرت از سوی دستگاه خلافت، علت عدم عرضه آن در زمان خلافتش، سرگذشت و سرانجام آن، صحت و سقم نسخه های خطی موسوم به قرآن علی (علیه السلام)، ترتیب آیات و سوره ها در آن، تفاوت آن با مصحف کنونی، نوع شرح های مندرج در آن، ارتباط آن با صحیفه جامعه و کتاب علی (علیه السلام).
مصحف امام علی (علیه السلام)
1 . مقدمه:
مصحف امام علی (علیه السلام) یکی از موضوع های مربوط به تاریخ قرآن برشمرده می شود. این موضوع پیشینه کهن و مسائل فراوانی دارد. کثرت مسائل آن از آن رو است که درباره آن روایات کافی وجود ندارد؛ به علاوه روایت های موجود نیز ناهمگون اند. برخی از مهم ترین مسائلی که در مورد مصحف امام علی (علیه السلام) مطرح شده یا جای طرح دارد، از این قرار است: این مصحف در چه زمانی نگارش شد؟ آیا آن حضرت دو مصحف فراهم کرد یا یک مصحف؟ چرا محصف آن حضرت را دستگاه خلافت نپذیرفت؟ و چرا آنگاه که خود به خلافت رسید، آن را عرضه نکرد و به جای مصحف عثمانی رسمیت نبخشید؟ سرانجام آن چه شد؟ آیا کسانی جز ائمه (علیهم السلام) آن مصحف را دیده اند و به آن دسترسی داشته اند؟ صحت انتساب نسخه هایی که به امام علی (علیه السلام) منسوب است، چه اندازه است؟ آیات و سوره های مصحف آن حضرت چه ترتیبی داشته است؟ آیا به ترتیب نزول بود یا ترتیب موجود؟ آیا اعتقاد به اینکه مصحف آن حضرت ترتیبی متفاوت از ترتیب مصحف موجود داشته است، مستلزم تحریف قرآن نیست؟ آیا در آن مصحف تنها آیات قرآن بود یا شروحی را نیز افزون داشت؟ این شروح چه بوده است؟ مصحف امام علی (علیه السلام) با صحیفه جامعه و کتاب علی (علیه السلام) چه نسبتی داشته است؟
آیت الله معرفت به طور عمده در جلد اول التمهید و تاریخ قرآن به اغلب این پرسش ها کمابیش پاسخ گفته است که در این مقاله تلاش می شود ضمن طرح دیدگاه های دیگران، دیدگاه وی را در مقایسه با دیدگاه دیگران روشن کنیم.
2 . تعریف مصحف:
چنان می نماید که مصحف را در اصل به دو پاره چوب و مانند آن به نام « لوحین » یا « دفتین » که در آن صحیفه هایی ( برگ نوشته هایی ) را نگه داری می کردند، می گفتند. (2) نظر آیت الله معرفت بر این است که مصحف نامی بوده است که به مجموعه ای از صحیفه های نوشته شده گفته می شده است که به یکدیگر منضم کرده باشند. بسا آن ها را با نخ یا مانند آن به هم متصل کرده بودند یا آن ها را در لفافی ( پوششی ) یا بسته ای یا چیزی مشابه آن قرار داده باشند تا اینکه از پراکنده شدن یا از بین رفتن محفوظ بماند؛ چه نظم و نسقی میان آن ها بوده باشد که اطلاق تدوین بر آن صحیح باشد یا آن گونه نباشد. (3) او از ابن درید چنین آورده است که مفرد صحف صحیفه است و آن پاره ای از پوست سفید یا ورق نازکی بوده است که بر روی آن می نوشتند. آن را صحائف و گاهی صحاف جمع می بستند. مردم نجد مُصحف را به چیزی می گفتند که به یکدیگر منضم شده باشد و « اُصحِفَ فهو مُصحَف » به همین معنا به کار رفته است (4) و به نقل از خلیل آورده است که سبب نام گذاری آن به مصحف با لحاظ همان کاربرد بوده است و « اُصحِف » یعنی صحیفه های مکتوبی میان « دفَّتَین » ( دو جلد ) گردآوری شده بود. (5)
به نظر او در سوره های تدریجی النزول آیات سوره ها بر حسب ترتیب نزول کامل می شد و به کتابت درمی آمد تا اینکه سوره ای دیگر با نزول بسمله ( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ) نازل می شد. سوره را در برگی از کاغذ یا پوست می نوشتند و به طور مستقل حفظ می کردند. همه سوره ها همین طور بود. به طور طبیعی سوره های کامل شده را در جایی مانند لفاف یا بسته و یا نظیر آن نگهداری و گردآوری می کردند؛ بدون اینکه میان آن ها نظم و ترتیبی از نظر طول طبق نظم و ترتیب کنونی برقرار کرده باشند. جهت آن این بود که نزول قرآن به اتمام نرسیده بود و همین وضع تا زمانی که وحی قرآن قطع نشده و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در قید حیات بود، ادامه داشت؛ بنابراین مجموع سوره هایی که در هر سال و تا آن زمان نازل شده و بر روی صحیفه هایی نوشته شده بود، در جایی نگهداری می شد و بسا هر یک از صحابه، مجموعه ای از آن ها را در خانه خود داشت؛ به این ترتیب، تنها به همین جهت و نه جهت دیگر، اطلاق واژه « مُصحَف » بر هر یک از آن مجموعه ها صحیح است. (6)
3 . پیشینه بحث از مصحف امام علی (علیه السلام):
در بررسی سابقه بحث از مصحف امام علی (علیه السلام) نخست به روایاتی از اهل سنت و شیعه برمی خوریم که در آن ها آمده است، آن امام مصحفی را تألیف و بعد از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم عرضه کرد؛ اما آنان آن را نپذیرفتند و پس از آن، از امامی به امام دیگر دست به دست گشت تا به امام زمان (علیه السلام) رسید و او زمانی که ظهور کند، آن را به میان مردم خواهد آورد و به جای مصحف کنونی رسمیت خواهد بخشند. نیز مصحف آن حضرت تفاوت هایی هم با مصحف کنونی داشته است؛ نظیر اینکه ترتیب آن موافق نزول بوده است و توضیحاتی افزون بر آیات قرآن در بر داشته است. این روایات، نسل اندر نسل در لا به لای کتاب های حدیثی و تاریخی و تفسیری نقل شده است و نزدیک به تمام علمای شیعه و اهل سنت این روایات را پذیرفته و بر آن خرده ای نگرفته اند؛ جز اینکه شاید برای نخستین بار عبدالله بن ابی داود ( 316 ق ) بر روایت ابن سیرین مبنی بر اینکه علی (علیه السلام) پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جمع آوری قرآن پرداخت، به لحاظ سند ایراد گرفت و آن را به جهت قرار داشتن اشعث بن سوّار کندی در سندش و نیز به تصور اینکه آن تنها همین یک طریق را دارد، تضعیف کرد؛ (7) حال آنکه ضعف راوی مذکور مورد اتفاق علمای رجال نیست (8) و علاوه بر او، عون بن عوف نیز آن را از ابن سیرین نقل کرده است. (9) پس از او ابن حجر ( ت 852 ق ) نیز سند روایت ابن سیرین را منقطع شمرد و با فرض عدم انقطاع، آن را بر جمع و حفظ آن در سینه حمل کرد و حتی تصریح عبد خیر ( ت حدود 90 ق ) را در روایت دیگر به اینکه امام علی (علیه السلام) قرآن را در مصحف یا میان دو لوح جمع کرد، توهم راوی خوانده است. (10) حال آنکه چنان که از برخی از طرق حدیث آشکار است، عبد خیر روایت خود را از امام علی (علیه السلام) نقل کرده است. (11) انگیزه نقد ابن حجر تنها این است که ثابت کند، امام علی (علیه السلام) بر ابوبکر در جمع قرآن مقدم نبوده است؛ لذا روایت همین عبد خیر را که در اینجا موهوم خوانده است، در جای دیگر که ابوبکر را اولین کسی می شمارد که کتاب خدا را جمع کرد، (12) صحیح ترین روایت می خواند. (13) دیگران نیز بیش از این بر روایات مربوط به مصحف امام علی (علیه السلام) ایراد نگرفته اند تا آنکه محدث نوری کتاب فصل الخطاب خود را در اثبات تحریف قرآن تألیف کرد و در آن با تمسّک به روایاتی آورد که در مصحف امام علی (علیه السلام) زیادات و تغییراتی بوده است. (14) در پی آن، برخی از علمای اهل سنت بار دیگر به ایراد گرفتن بر روایات مربوط به مصحف امام علی (علیه السلام) روی آوردند و اعتقاد به وجود مصحفی برای امام علی (علیه السلام) را افسانه و مستلزم تحریف قرآن دانستند. (15) در مقابل، علمای شیعه نیز درصدد پاسخ برآمدند و لزوماً هرگونه تفاوتی را در مصحف امام علی (علیه السلام) مستلزم تحریف ندانستند. (16) آیت الله معرفت از جمله کسانی است که با پذیرفتن این روایات، تفاوت ترتیب یا وجود زیادات را در آن مصحف مستلزم تحریف ندانسته است. (17)
گزارش مصحف امام علی (علیه السلام) نخست در لا به لای کتاب های روایی مانند کتاب سلیم بن قیس ( ت بعد 75 ق )، مسند احمد بن حنبل ( ت 241 ق )، صحیح بخاری ( ت 256 ق )، بصائر الدرجات صفار ( ت 290 ق )، الغیبه نعمانی ( 380 ق )، الغیبه و الامالی و التوحید صدوق ( ت 381 ق )، یا کتاب های تاریخی مثل طبقات ابن سعد ( ت 230 ق )، تاریخ یعقوبی ( ت 292 ق )، انساب الاشراف بلاذری ( ت 297 ق )، المصاحف سجستانی ( ت 316 ق )، الارشاد شیخ مفید ( ت 413 ق )، حلیه الاولیاء ابونعیم اصفهانی ( ت 430 ق )، اثبات الوصیه مسعودی ( ت 345 ق )، الفهرست ندیم ( ت 438 ق )، مناقب ابن شهرآشوب مازندرانی ( ت 588 ق ) یا در مقدمه تفاسیری مثل تفسیر قمی ( ت 329 ق )، تفسیر فرات کوفی ( ت 352 ق )، المبانی لنظم المعانی عاصمی ( ت 385 ق )، شواهد التنزیل حسکانی ( ت بعد 470 ق )، مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار شهرستانی ( ت 548 ق ) و الجامع لأحکام القرآن قرطبی ( ت 671 ق ) یا در ضمن کتاب های تاریخ قرآن مانند تاریخ قرآن ابوعبدالله زنجانی و حجتی و رامیار و آیت الله معرفت و نیز کتاب های علوم قرآن مثل الاتقان سیوطی ( 911-849 ق )، حقائق هامه عاملی و التمهید آیت الله معرفت و یا کتاب های مربوط به عدم تحریف قرآن از جمله صیانه القرآن آیت الله معرفت بحث شده است و سپس اهتمام ورزیده شد که به طور مستقل به این موضوع پرداخته شود. از جمله این کتاب ها می توان مصحف امام علی (علیه السلام) ایازی و اثر این نویسنده را بر شمرد. در اثر ایازی مصحف امام علی (علیه السلام) از جوانب گوناگون و به نحو تفصیلی مورد بررسی قرار گرفته است. نامبرده بر این نظر است که مصحف امام علی (علیه السلام) و کتاب یا صحیفه جامعه آن حضرت یک اثر بوده است؛ اما درباره ترتیب مصحف امام علی (علیه السلام) عقیده دارد که موافق نزول، تألیف نشده و همسان ترتیب مصحف کنونی بوده است. (18) در اثر این نویسنده به طور عمده ترتیب مصحف امام علی (علیه السلام) بررسی و سعی شده است با ذکر ادله متعدد و پاسخ به ایراداتی که درباره ترتیب مصحف آن امام مطرح شده، موافق نزول بودن آن مورد تأکید قرار بگیرد.
آثاری که آیت الله معرفت به طور عمده از آن ها در بحث از مصحف امام علی (علیه السلام) بهره برده، به این قرار است: از شیعه، کتاب های سلیم بن قیس، تفسیر عیاشی، جلد 1، تفسیر قمی، مناقب ابن شهرآشوب، احتجاج طبرسی، آلاء الرحمان بلاغی، جلد 1، تفسیر البرهان بحرانی، تفسیر صافی، جلد 1، بحارالانوار، جلد 92 و از اهل سنت، کتاب های فهرست ندیم، طبقات ابن سعد، جلد 2، تاریخ یعقوبی، جلد 2، استیعاب ابن عبدالبر، التسهیل لعلوم التنزیل ابن جُزی، جلد 1 و الاتقان سیوطی، ج 1. (19)
از دیرباز با اعتماد بر روایاتی که در زمینه ترتیب مصحف امام علی (علیه السلام) رسیده است، نظر اجماعی علمای شیعه و سنی بر این بوده است که ترتیب مصحف آن امام موافق نزول است. در میان شیعه می توان از شیخ مفید، (20) سید شرف الدین، (21) و در میان علمای اهل سنت می توان از شهرستانی ( 548-467 ق )، (22) احمد بن فارس ( 395-329 ق ) و ابن حجر ( ت 852 ق ) و عبدالرحمن سیوطی ( 911-849 ق ) و ابن جُزی کلبی ( 741-693 ق ) نام برد؛ (23) اما در میان معاصران برخی مانند سید محمد علی ایازی با ایراد وارد کردن بر آن روایات و بی اعتبار شمردن آن ها بر این نظر شده اند که ترتیب آن با ترتیب مصحف کنونی هیچ تفاوتی ندارد. این در حالی است که قریب به اتفاق معاصران نظیر علامه عسکری، علامه جعفر مرتضی عاملی، علامه طباطبایی ترتیب مصحف امام علی (علیه السلام) را مانند قدما موافق نزول می دانند. چنان که بیان شد، آیت الله معرفت از کسانی است که مصحف امام علی (علیه السلام) را موافق نزول دانسته است که در ادامه تفصیل آن خواهد آمد.
4 . چگونگی تألیف مصحف امام علی (علیه السلام):
در زمینه زمان تألیف مصحف امام علی (علیه السلام) دو دسته از روایات وجود دارد: برخی از تألیف مصحف امام علی (علیه السلام) در زمان رسول خدا و برخی دیگر از تألیف آن پس از وفات آن حضرت سخن گفته اند. جمع بندی روایات دسته اول این چنین است که حضرت علی (علیه السلام)، در زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، پیوسته ساعاتی از شبانه روز را به فراگیری و نگارش تنزیل و تأویل قرآن از آن حضرت اختصاص داده و اثری جامع که امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) آن را « صحیفه جامعه » خوانده اند، برای پیشوایان پس از خود نگاشت، مضمونی که در همه این روایات مشترک است، تصریح به تألیف مصحف امام علی (علیه السلام) در زمان رسول خدا است. راویانی که به اجمال یا تفصیل چنین مضمونی را نقل کرده اند، ده تن از راویان سنی و شیعی به این قرارند: ابراهیم بن یزید تیمی کوفی (92-50 ق ) از پدرش، حارث بن سُوَید ( ت بعد 70 ق ) و ابوالطفیل ( 110-3 ق ) و مسلم بن عبدالله ابوحسان بصری ( ت 130 ق ) و وَهْب بن عبدالله ابوجُحَیفه ( ت 74 ق ) و طارق بن شهاب بجلی کوفی ( ت 82 ق ) از علی (علیه السلام)، علی بن رباح بصری ( ت حدود 110 ق )، (24) و سلیم بن قیس ( 4 ق ه – بعد 75 ق ) (25)، ابوالطُفَیل ( 110-3 ق ) از امام باقر (علیه السلام) از پدرانش (26)، جَبَلَه ی بن سُحَیم کوفی ( ت 125 ق ) از پدرش از علی (علیه السلام). (27)
اما دسته ای دیگر از تألیف مصحف امام علی (علیه السلام) پس از وفات رسول خدا و مصادف با زمان بیعت گرفتن برای خلاف ابوبکر حکایت می کند. جمع بندی این روایات چنین است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در اواخر عمر خویش، حضرت علی (علیه السلام) را به گردآوری قرآن وصیت فرمود و آن حضرت در اولین فرصت، آن را فراهم آورده، به مردم عرضه کرد؛ اما آنان از پذیرش قرآن آن امام (علیه السلام) سر باز زدند. سبب آن – بنا بر اختلاف روایات – یا به جهت آن بود که با تأویل همراه بود یا به سبب آنکه آن حضرت عرضه آن را به پذیرش ولایت خویش مشروط کرده بود، و او نیز آن را به خانه اش برگرداند. قدر مشترک این روایات این است که امام علی (علیه السلام) بلافاصله پس از وفات و دفن پیامبر در خانه اش نشست و قرآن را تألیف کرد. راویانی که اعم از سنی و شیعی این مضمون را به اجمال یا تفصیل نقل کرده اند، به یازده تن می رسند؛ (28) به این شرح: سلیم بن قیس از ابوذر غِفاری ( ت 32 ق ) و سلمان فارسی ( ت 34 ق ) و ابن عباس، عبدُ خیر کوفی ( ت حدود 90 ق ) از یَمان ( ز 13 ق )، محمد بن سیرین بصری ( ت 110 ق ) از عِکرِمَه ( ت 107 ق )، عبدالله بن عبدالرحمن ( ت حدود 145 ق )، علی بن رَباح ( ت حدود 110 ق )، ابورافع ( ت 36 ق )، جابربن یزید جعفی کوفی ( ت 127 ق ) از امام باقر (علیه السلام)، و ابوبکر حضرمی ( ز 115 ق ) و سالم بن أبی سلمه ( ز 136 ق ) و ابان بن تَغْلِب کوفی ( ت 141 ق ) و حسین بن زید مدنی ( حدود 190-110 ق ) از امام صادق (علیه السلام) از پدرانش (علیه السلام)
احمد بن عبدالعزیز، ابوبکر جوهری ( ز 300 ق ) آورده است که در این زمان کسانی چون سعد بن ابی وقّاص، مقداد بن اسود و زبیر امام علی (علیه السلام) را در گردآوری قرآن یاری می رساندند. (29) مدت گردآوری مصحف علی (علیه السلام) را در این زمان، ابن عباس شش ماه و عَبْدُخیر ( ت حدود 90 ق ) سه روز و جابربن یزید جعفی ( ت 127 ق ) از امام باقر (علیه السلام) شش روز یاد کرده است. (30) با تکیه به پاره ای از روایات مثل روایت سلیم بن قیس که عرضه مصحف را مصادف با شروع بیعت مردم با ابوبکر دانسته، باید گفت: نقل سه یا شش روز صحیح تر است و اگر عرضه مصحف را مصادف با زمان بیعت خود حضرت با ابوبکر بدانیم، باید نقل شش ماه را صحیح بدانیم؛ چون آورده اند که آن حضرت پس از وفات حضرت زهرا (سلام الله علیها) با ابوبکر بیعت کرد و وفات آن حضرت را نیز شش ماه پس از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر کرده اند. آیت الله معرفت با ذکر قول شش ماه در کتاب تاریخ قرآنش به این قول گرایش نشان داده است. (31)
چنان که ملاحظه می شود، ظاهر این دو دسته از روایات با یکدیگر متعارض است. منتها آیت الله معرفت به طور عمده به نقل روایات دسته دوم پرداخته است و درباره چگونگی جمع میان این دو دسته از روایات بحث نکرده است. به هر حال درباره چگونگی جمع این دو دسته از روایات و رفع تعارض میان آن ها دو احتمال قابل طرح است:
احتمال اول، این است که امام علی (علیه السلام) دو بار به جمع آوری قرآن پرداخت: یکبار در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که امام علی (علیه السلام) با املای آن حضرت و خط خود تنزیل و تأویل قرآن و آنچه را تا روز رستاخیز به آن حاجت است، حتی خون بهای خراش برای اوصیای پس از خود نوشت و از آغاز نیز بنا بر این نبوده است که این مصحف به مردم عرضه شود؛ بلکه بنا بوده است که آن به عنوان میراث شخصی اوصیای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در اختیار آنان قرار گیرد. بار دیگری که امام علی (علیه السلام) به گردآوری قرآن روی آورد، پس از وفات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که این بار از روی قرآن نوشته هایی که در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نگه داری می شد، بنا بر وصیت آن حضرت قرآنی را جهت عرضه به مردم تألیف کرد؛ اما پس از آنکه مردم از پذیرش آن سرباز زدند، این قرآن نیز به میراث شخصی ائمه (علیهم السلام) افزوده و از دسترس مردم خارج شد؛ ولی هنگامی که امام زمان (علیه السلام) قیام فرماید، آن را به میان مردم می آورد و عرضه می کند و آن را به جای مصحف موجود رسمیت می بخشد.
برخی از مؤیدات این احتمال این است که: اولاً، ظاهر روایات نشان می دهد، منبع این دو مصحف از یکدیگر متمایز بوده است: مصحفی را که امام علی (علیه السلام) در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشتند، به املای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است؛ (32) اما مصحفی را که آن حضرت پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشتند، از روی قرآن نوشته هایی بود که در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نگه داری می شد. (33) ثانیاً، ظاهر این روایات آشکار می سازد، غرض از نگارش این دو مصحف متفاوت بوده است: مصحف زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای اوصیای آن حضرت نوشته شد؛ (34) اما مصحف پس از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای عرضه به مردم به نگارش در آمد. (35)
احتمال دوم، در زمینه این روایات این است که حضرت علی (علیه السلام) تنها به گردآوری یک مصحف اهتمام ورزید؛ منتها آن را نظیر مصحف عثمانی در دو مرحله ( کتابت صحف و تهیه مصحف ) فراهم آورد. در مرحله اول، امام علی (علیه السلام) در زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همواره در ساعاتی از شبانه روز با آن حضرت به سر می برد و به فرمان و املای او، تنزیل و تأویل قرآن را می نگاشت. به این ترتیب، کار حضرت علی (علیه السلام) در این زمان با کاری که در مرحله نخست مصحف عثمانی یعنی در زمان ابوبکر و عمر انجام گرفت و از آن به « کتابت صحف » تعبیر می کنند، همسان بود. قرآنی که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته شده و در خانه آن حضرت گرد آمده بود، در نوشت افزارهای گوناگونی چون صَحیفه، شِظاظ ( جوال گیر )، کِتْف ( استخوان شانه شتر )، رُقْعَه، قِرطاس ( کاغذ )، حَریر ( پارچه ابریشمی)، سَیْر ( بند چرمی )، رَقّ ( پوست نازک ) و خَزَف ( سفال ) نوشته شده است و در نوشت افزار واحدی فراهم نیامده بود. (36) در مرحله دوم، امام علی (علیه السلام) پس از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از روی قرآن نوشته های فراهم آمده که در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نگه داری می شد، قرآنی را در یک نوشت افزار بازنویسی و به مردم عرضه کرد؛ اما آن ها از پذیرش آن سرباز زدند و قرآنی را که نزد خود داشتند، کافی دانستند؛ از این رو، آن را به خانه خود بازگرداند و آن به همراه دیگر آثار نبوت، نسل به نسل میان ائمه اهل بیت (علیهم السلام) به ارث رفت و اکنون به نزد امام زمان (علیه السلام) است و او آنگاه که ظهور کند، آن را به میان مردم می آورد و مرسوم می گرداند. (37)
بنابراین، می توان کاری را که حضرت علی (علیه السلام) پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام دادند، مشابه کاری دانست که در زمان عثمان صورت گرفت. چیزی که از آن به « توحید مصاحف » تعبیر می کنند. آن حضرت در این زمان قرآن نوشته هایی را که بر روی نوشت افزارهای متفاوتی نگارش شده بود، در نوشت افزار واحدی فراهم آورد که از آن در روایات به « ثوب واحد »، « ازار واحد »، « مصحف واحد »، و « بین اللوحین » تعبیر شده است. (38)
به این ترتیب می توان گفت: اولاً، منبع مصحف امام علی (علیه السلام) به واقع یک چیز بوده است و آنچه در خانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نگه داری می شده، همان چیزی بوده است که بخش عمده آن را امام علی (علیه السلام) در زمان حیات آن حضرت به املای او و خط خود نوشته بود. به ویژه آنکه در روایت جبله بن سُحیم آمده است:
” اگر برایم مسندی نهاده شود و حقم شناخته گردد، همان مصحفی را که به املای فرستاده خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته ام، برای آنان آشکار سازم. ” (39)
ثانیاً، نگارش قرآن و تأویل آن برای اوصیا منافاتی با عرضه آن بر مردم ندارد. همان طور که آورده اند، مصحف امام علی (علیه السلام) که پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گردآوری و به مردم عرضه شد، علاوه بر قرآن، تأویل آن را نیز در بر داشت؛ چنان که درباره آنچه در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به املای آن حضرت نوشته شد، نیز این گونه نقل کرده اند؛ (40) بنابراین وقتی محتوای هر دو یکی بوده است، دلیلی وجود ندارد که به دو مصحف برای آن امام قائل شویم.
آیت الله معرفت درباره تألیف مصحف امام علی (علیه السلام) در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت سلیم بن قیس را نقل کرده است، به این مضمون که هرگاه آیه ای نازل می شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را بر من قرائت می کرد و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابهش را هم به من می آموخت و من قرآن را به خط خودم می نوشتم (41) و در این زمینه که؛ مصحفی که آن حضرت پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشت، با آنچه در زمان حیات آن حضرت نوشت، چه نسبتی دارد؟ هیچ سخنی نگفته است. تنها به نقل از اصبغ به نباته آورده است که در زمان خلافتش فرمود:
” من قرآن و نیز صحف ابراهیم و موسی را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ارث بردم و نزد من است. ” (42)
نیز از سلیم بن قیس آورده است که وقتی پس از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می خواست قرآن را تألیف کند، در صحف و شظاظ اشار و رقاع بود. (43) یا از امام صادق (علیه السلام) آورده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) فرمود:
” ای علی! قرآن پشت خوابگاهم در صحف و حریر و قراطیس است. آن را بردارید و گرد آورید که تباه نشود. ” (44)
همین طور از ابی رافع آورده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن بیماریی که بر اثر آن رحلت کرد، به علی (علیه السلام) فرمود:
” ای علی! این کتاب خدا است. آن را بر دار و او هم آن را در پارچه ای گرد آورد و به خانه اش برد و پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه اش نشست و آن را موافق نزول تألیف کرد. ” (45)
از این نقل های او شاید بتوان این برداشت را کرد که به نظر او، حضرت علی (علیه السلام) مصحفی را که پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تألیف کرد، از روی همان قرآن نوشته هایی بود که خود در زمان حیات پیامبر به املای او و خط خود نوشته بود. منتها آن ها در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نگهداری می شد. البته او این روایت ابن عباس را نیز آورده است که علی (علیه السلام) قرآن را از حفظ ( من قلبه ) گردآوری کرد. (46) بدون اینکه آن را رد کرده باشد. شاید هم بتوان از این برداشت کرد که او به نظر خاصی در این زمینه نرسیده بود.
5. صحیفه معلقه و صحیفه جامعه:
شایان ذکر است که ابراهیم بن یزید تیمی کوفی ( 92-50 ق ) از پدرش، حارث بن سُوَید ( ت بعد 70 ق ) و ابوالطفیل ( 110-3 ق ) و مسلم بن عبدالله ابوحسان بصری ( ت 130 ق ) و وَهْب بن عبدالله ابوجُحَیفه ( ت 74 ق ) و طارق بن شهاب بجلی کوفی ( ت 82 ق ) از علی (علیه السلام) چنین آورده اند که فرمود:
” ما از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جز قرآن و آنچه را که در این صحیفه است، ننوشتیم. ”
مقصود از این صحیفه به صحیفه ای اشاره است که به غلاف شمشیر علی (علیه السلام) آویخته بود. (47) ظاهر این روایت با روایت متواتر صحیفه جامعه تعارض دارد. در روایت صحیفه جامعه آمده است که علی (علیه السلام) صحیفه ای جامع آنچه بشر تا روز رستاخیز به آن نیاز دارد، از احادیث نبوی نوشت و آن هفتاد ذراع طول داشت؛ (48) حال آنکه این روایت از صحیفه ای کوچک که به غلاف شمشیر علی (علیه السلام) آویزان بوده، سخن گفته است. بی تردید این روایت را باید به گونه ای معنا کرد که با روایت متواتر صحیفه جامعه در تعارض نباشد، وگرنه باید در صحت آن تردید کرد. تعارض این دو روایت را به دو صورت می توان برطرف کرد: صورت اول آنکه مراد آن حضرت از قرآن در این روایت، صرف تنزیل قرآن نبوده و بنابراین مقصود او از « قرآن » همان صحیفه جامعه بوده باشد که هم شامل تنزیل قرآن و هم شامل تأویل آن می شده و آن صحیفه معلقه نیز چیزی افزون بر صحیفه جامعه بوده باشد. صورت دوم آنکه مراد او از « قرآن » در این روایت صرف تنزیل بوده و آن صحیفه ای که به غلاف شمشیر آن حضرت آویزان بوده، همان صحیفه جامعه بوده است. البته این احتمال ضعیف است و آنچه این احتمال را تضعیف می کند، این است که صحیفه جامعه نباید این قدر کوچک بوده باشد که بتوان آن را به غلاف شمشیر آویزان کرد؛ مگر این گفته شود، آنچه به غلاف شمشیر آن حضرت آویزان شده بود، بخشی از صحیفه جامعه بوده است؛ نه همه آن. اگر هم بخواهیم درباره این روایت نظری بدبینانه بدهیم، باید بگوییم باید در این روایت به سبب حصر میراث نبوی به قرآن و یک صحیفه معلقه کوچک در آن و تعارض آن با حدیث متواتر صحیفه جامعه تحریفی رخ داده باشد؛ اما به هر حال نمی توان کل این روایت را مجعول خواند؛ چون این معنا در این روایت که امام علی (علیه السلام) در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به کتابت قرآن پرداخت، در روایات دیگر نیز آمده است.
آیت الله معرفت درباره تعارض میان این دو روایت سخنی نگفته است. احتمال می رود که نامبرده نظر بر اختصاری که در بحث داشته است، به این تعارض نپرداخته یا اساساً به آن توجه پیدا نکرده است.
6. صحیفه جامعه و مصحف و کتاب علی (علیه السلام):
در روایات گاهی صحیفه جامعه و گاهی مصحف و زمانی کتاب به امام علی (علیه السلام) نسبت داده می شود. در این خصوص دو احتمال هست: یکی آنکه آن ها آثار متعدی باشند و دیگر آنکه آن ها عناوین یک اثر باشند. بسیاری آن ها را دو اثر می دانند. صحیفه جامعه و کتاب علی (علیه السلام) را یک اثر و مصحف علی (علیه السلام) اثر دیگری به شمار می آورند. اما قرائن چندی احتمال دوم را تأیید می کند و چنان می نماید که از آغاز برای اثر امام علی (علیه السلام) نام خاصی انتخاب نشده بود؛ لذا هر از گاهی با یکی از عنوان های عام صحیفه، مصحف و کتاب از آن یاد می کردند. این قرائن به این قرار است:
اولاً، هر یک از این عنوان ها در یک روایت با هم ذکر نشده اند؛ بلکه هر یک در روایتی مستقل یاد شده است. این نشان می دهد که سبب تعدد عنوان تعدد تعابیر بوده است؛ نه تعدد مصادیق.
ثانیاً، در خصوص نحوه نگارش هر سه نقل شده است که آن به املای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و خط علی (علیه السلام) بوده است. حتی در روایتی از سلیم بن قیس، سیاق کلام به گونه ای است که گویا از یک چیز سخن می رود. ظاهر روایت او نشان می دهد، مصحفی که امام علی (علیه السلام) در زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و با املای آن حضرت و خط خود نوشتند، چیزی متمایز از مصحفی که در زمان خلافت ابوبکر عرضه کرد، نیست؛ چون وقتی طلحه درباره قرآنی که آن حضرت پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاشتند، سئوال می کند، ایشان در پاسخ به همین پرسش می فرماید:
” تنزیل و تأویل هر آیه ای به املای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و دست خطم نزدم هست و در آن هرچه را که امت تا رستاخیز به آن نیاز دارد، حتی خون بهای خراش وجود دارد. ” (49)
این وصف، درست همان وصفی است که درباره صحیفه جامعه یا کتاب علی (علیه السلام) نقل شده است؛ بنابراین، چنین پاسخی حاکی از این است که مصحف علی (علیه السلام) همان صحیفه جامعه یا کتاب علی (علیه السلام) است.
در روایات امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) صحیفه جامعه علی (علیه السلام) نیز با همین وصف آمده است:
” از ابوبصیر نقل شده است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: ای ابومحمد! نزد ما جامعه هست. آنان نمی دانند جامعه چیست؟ گوید: عرض کردم: فدایت شوم! جامعه چیست؟ فرمود: صحیفه ای است به طور هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به املای دو لب مبارک آن حضرت و دست خط علی (علیه السلام). در آن هر حلال و حرامی هست و هر چیزی که مردم به آن نیاز داشته باشند، حتی خون بهای خراش وجود دارد. ” (50)
همین وصف برای کتاب علی (علیه السلام) نیز یاد شده است. فضیل بن یسار از امام باقر (علیه السلام) آورده است که فرمود:
” ای فضیل! کتاب علی (علیه السلام) به طول هفتاد ذراع نزد ما است. هیچ چیزی روی زمین که به آن نیاز باشد، نیست، مگر آنکه در آن هست؛ حتی خون بهای خراش، و در این حال با [انگشت] دست خود بر انگشت شستن خطی کشید. ” (51)
با ملاحظه این روایات آشکار می شود که از یک اثر در لسان معصومان (علیهم السلام) با سه عنوان تعبیر شده است. گاهی آن را مصحف و گاهی صحیفه جامعه و زمانی کتاب علی (علیه السلام) نامیدند.
ثالثاً، در ذیل هر یک از این سه عنوان تصریح شده است که در آن هم تنزیل و هم تأویل قرآن آمده است. در این زمینه، مناسب به نظر می رسد، دو دسته از روایات مورد توجه قرار گیرد: یک دسته روایاتی که وجود تأویل را در مصحف علی (علیه السلام) تأیید می کند؛ نظیر روایت سلیم بن قیس و محمد بن سیرین و دسته دیگر روایاتی که وجود تنزیل قرآن را در صحیفه جامعه یا کتاب علی (علیه السلام) گواهی می کند؛ مانند آنچه ابوخالد کابلی از امام باقر (علیه السلام) یا حلبی از امام صادق (علیه السلام) در زمینه وجود شرح آیاتی از قرآن در کتاب علی (علیه السلام) آورده اند. (52)
آیت الله معرفت درباره نسبت میان این سه اثر سخنی نگفته است. شاید بتوان از اینکه در گزارش مصحف علی (علیه السلام) روایت سلیم بن قیس را در زمینه کتابت تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن به املای پیامبر و خط علی نقل کرده است، (53) این چنین برداشت کرد که به نظر او میان صحیفه جامعه و مصحف علی (علیه السلام) تفاوتی وجود ندارد؛ چون همان طور که آمد، چنین گزارشی در روایت سلیم به همان چیزی ناظر است که از آن در زمان امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) به صحیفه جامعه معروف شد.
7. مصحف امام علی (علیه السلام) پس از تألیف:
درباره سرانجام مصحف امام علی (علیه السلام) آمده است که آن مصحف پس از آنکه پذیرفته نشد، فقط میراثی نزد ائمه (علیهم السلام) بوده است و سایر مردم به محتوای آن دست نیافتند و حتی تصریح شده است که آن مصحف تا زمانی که امام زمان (علیه السلام) قیام نکرده است، در اختیار سایر مردم قرار نخواهد گرفت. (54) آورده اند که ابن سیرین ( ت 110 ) می گفت:
” کاش به آن دست می یافتم؛ زیرا در آن اطلاعات فراوانی وجود دارد. ”
او آن را از استاد خود عِکرِمَه ( ت 107 ق ) سراغ گرفت؛ اما او نیز از آن خبری نداشت. (55)
حضرت علی (علیه السلام) وقتی به خلافت رسید، به همان مصحف عثمانی بسنده کرد و مصحف خویش را به میان نیاورد و حتی خطاهای کتابتی مصحف عثمانی را اصلاح نکرد؛ زیرا همان را برای هدایت مسلمانان بسنده می دانست؛ از این رو حضرت علی (علیه السلام) در پاسخ این سئوال طلحه که پرسید: « چه چیز شما را باز می دارد که کتاب خدا را [ که خود پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته ای] به میان مردم آوری »، فرمود: « اگر آنچه را که در مصحف عثمانی است، بگیرید، از آتش می رهید و به بهشت در می آیید ». (56) امام حسن (علیه السلام) و قیس بن سعد بن عباده انصاری ( ت 59 ق ) نیز در روایتی آورده اند که امام علی (علیه السلام) در زمان خلافت خود، هیچ گونه تغییری را در مصحف عثمانی در زمان خود روا ندانسته، فرمودند:
” قرآن امروز نباید به هم خورد و تغییر کند. ” (57)
به نظر می رسد، سبب آنکه آن حضرت مصحف خود را حتی در زمان خلافتش رواج نداد، این بود که یاران قابل توجهی نداشت؛ از این رو همچنان که نتوانست ولایت خویش را علی رغم تصریحات متعدد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ویژه در غدیر خم تثبیت کند، مصحف خویش را نیز نتوانست حتی در زمان خلافتش رسمیت بخشد. به علاوه، مصحف امام علی (علیه السلام) با مصاحف ابی و ابن مسعود قابل قیاس نبود؛ چون در مصاحف آن دو اگر چه برخی تأویلات وجود داشت که حتی بارها مورد اعتراض عمر واقع می شد، (58) اما در آن ها چندان تأویلاتی ناسازگار با دستگاه خلافت وجود نداشت و روشن است اگر مصاحف آن دو نیز چنین تأویلاتی داشت، مانند مصحف امام علی (علیه السلام) رواج پیدا نمی کرد. در روایت سلیم آمده است که در مصحف امام علی (علیه السلام) مطالبی نوشته شده بود که سبب رسوایی خلفا بود؛ (59) علاوه بر این، آنان مدعی خلافت نبودند؛ لذا رواج مصاحفشان با منافع سیاسی خلفا ناسازگار نبود.
پنهان نیست که اقبال مردم به امام علی (علیه السلام) در زمان خلافتش به معنای تسلیم محض در برابر او نبود؛ از این رو نمی توان انتظار داشت وقتی آن حضرت به خلافت رسید، مصحف خود را رواج دهد. ملاحظه می شود وقتی آن حضرت در زمان خلافت، مردم را از نماز تراویج که تأسیس عمر بود، نهی فرمود، با اعتراض آنان مواجه شد. آن بزرگوار فرمود که اگر بخواهم سنن خلفا را بر چینم، مردم از پیرامونم می پراکنند. (60) او تقریباً در تمام ایام خلافتش در جنگ بود و در چنین شرایطی، امکان تغییر مصحف رسمی تقریباً غیر ممکن می نمود؛ به علاوه در حالی که به بهانه وجود قاتلان عثمان در سپاه آن حضرت با او به جنگ برخاستند، واضح است که تعطیل کردن مصحف عثمان و رواج مصحف خود، بهانه بزرگ تری به دست آنان می داد و بسا با نابودی اصل قرآن همراه می شد. بدیهی است که در چنین وضعی، مساعد نبود که حضرت (علیه السلام) مصحف خود را عرضه و رایج کند.
اینکه امام علی (علیه السلام) و ائمه (علیهم السلام) (61) پس از او، مصحف را به میان مردم نیاوردند و از دسترس مردم دور نگه داشتند، دلیل دیگر هم داشت و آن این بود که در آن زمان از نقل و کتابت حدیث نبوی جلوگیری می کردند و مصحف امام علی (علیه السلام) را به همین جهت که مشتمل بر احادیث نبوی ( تأویل ) بوده نپذیرفته بودند و لذا بیم نابودی آن می رفت؛ نظیر این کار را ابن مسعود هم انجام داد و آن زمان که خواستند مصحفش را بگیرند و نابود سازند، آن را پنهان ساخت. (62)
آیت الله معرفت درباره مصحف امام علی (علیه السلام) در این دوره روایت سلیم بن قیس را آورده است که طی آن طلحه از امام علی (علیه السلام) می خواهد، مصحفی را که پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تألیف کرده است، عرضه کند و امام در پاسخ او می فرماید: همین قرآنی که در دست مردم است، کل قرآن است و برای مردم کافی است. (63) وی موضوع دیگری را در این بخش مورد بحث قرار نداده است.
8. مصحف امام علی (علیه السلام) پس از او:
در روایت سلیم آمده است که امام علی (علیه السلام) پس از آنکه مصحفش را نپذیرفتند، فرمود که پس از این مصحفم را نخواهید دید و آن تا قیام قائم (علیه السلام) پنهان خواهد ماند. آورده است که وقتی طلحه پرسید: « به من بگویید، این قرآن و تأویل و علم حلال و حرامی که در دست داری، بعد از خود به چه کسی می دهی و صاحب آن کیست؟ » امام فرمود: « به آنکه رسول خدا فرمانم داد که به او بدهم، می دهم ». عرض کرد، او کیست؟ فرمود: « او وصیّم و سزاوارترین مردم بعد از من، این پسرم حسن است؛ سپس پسرم حسن به هنگام موتش به این پسرم حسین می دهد تا آخرینشان بر رسول خدا نزد حوض کوثر در آیند. آنان همراه قرآن اند و قرآن هم همراه آنان است. از آن جدا نشوند و آن هم از آنان جدا نشود. » (64)
پس از آن حضرت، از چیزی به نام « مصحف امام علی » تا زمان امام رضا (علیه السلام) خبری نیست. در روایتی احمد بن محمد بن ابی نصر بِزَنطی ( ت 221 ق ) ادعا کرده است، امام رضا (علیه السلام) وقتی در سفر به خراسان در قادسیه بود، مصحفی را برایش فرستاد که در آن چیزهایی را چند برابر آنچه در قرآن موجود است، یافته. منتها فرصت پیدا نکرده است، مطالبی را از آن یادداشت کند؛ چون پس از مدت کوتاهی آن امام کسی را نزد او فرستاد که آن مصحف را به ایشان بازگرداند. (65)
در روایت ضعیفی هم به نقل از او آمده است:
” … در آن لَمْ یَکُن الذین کَفَرُوا را خواندم و در آن نام و نام پدر هفتاد نفر از قریش را یافتم…؛ ” (66)
اما در این روایت برخلاف روایت قبلی، احتمال جعل از سوی غلات وجود دارد؛ چون در سند آن واسطه میان علی بن محمد بن بندار و احمد بن محمد بن ابی نصر مشخص نشده است. به احتمال قوی او ابراهیم بن اسحاق، ابواسحاق نهاوندی ( زنده 269 ق ) است که نجاشی و طوسی او را ضعیف شمرده اند و ابن الغضائری گوید:
” او در حدیثش، ضعیف و در مذهبش ارتفاع ( غلو ) است… ” (67)
مؤید این احتمال آن است که از سویی علی بن محمد ( بن بندار ) که در سند این روایت آمده است، از نهاوندی روایت دارد و از سوی دیگر نهاوندی به سند خود از علی (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:
” از آن ( قرآن ) نام و نام پدر هفتاد نفر از قریش پاک شده است، و ابولهب نیز جز برای آزردن فرستاده خدا وانهاده نشده است؛ زیرا وی عموی او است. ” (68)
مشابهت مضمون این دو روایت و نقل روایت ابن بندار از نهاوندی غالی مذهب احتمال یکی بودن اصل این دو روایت را تقویت می کند.
خبر بعدی از نَدیم ( ح 438-350 ق ) است که آورده است:
” مصحف علی (علیه السلام) نزد خاندان جعفر (علیه السلام) بود، و من در زمان خود نزد ابویَعلی حَمزه حَسنی مصحفی را به خط علی بن ابی طالب (علیه السلام) دیدم که برگ هایی از آن افتاده بود، و فرزندان حسن (علیه السلام) آن را با گذر زمان به ارث می بردند؛ ” (69)
اما این خبر پذیرفتنی نیست؛ چون همان طور که آمد، نقل است که مصحف آن حضرت تنها نزد ائمه (علیهم السلام) بوده است؛ از این رو به نظر می رسد مصحفی را که ندیم نزد حمزه حسنی دیده است، نظیر یکی از این مصاحفی بوده است که هم اکنون نیز منسوب به آن حضرت در کتابخانه ها و موزه ها موجود است و تاریخ نگارش آن ها به قرن سوم و چهارم می رسد و لذا نمی توان به آن حضرت تعلق داشته باشد. تاکنون چند مصحف به خط کوفی و با نقطه های اعرابی و تزئیناتی مربوط به این دو قرن در خزائن الآثار مسجد حسینی قاهره، کتابخانه امیرالمؤمنین نجف، موزه ایران باستان و کتابخانه آستان قدس رضوی منسوب به امام علی (علیه السلام) شناسایی شده است؛ اما هیچ یک از قرآن پژوهان و نسخه شناسان، انتساب آن ها را به آن حضرت تأیید نکرده اند. (70)
آیت الله معرفت درباره سرنوشت مصحف امام علی (علیه السلام) بیش تر به نقل روایات مربوط بسنده کرده و چندان از خود تحلیلی به دست نداده است. او به نقل از سلیم بن قیس آورده است که وقتی آن حضرت مصحفش را تألیف کرد، آن را به مردم عرضه کرد؛ اما مردم آن را نپذیرفتند و آن حضرت پس از آن فرمود: بر من بود که آن را به اطلاع شما برسانم تا شما آن را بخوانید و حال که آن را نمی پذیرید، بدانید که پس از این روز دیگر آن را نخواهید دید. (71) نیز از همو آورده است که وقتی طلحه از آن حضرت خواست که مصحفش را عرضه کند، فرمود: همین قرآنی که در دست مردم است، برای هدایتشان کافی است. (72) منتها تلقی آیت الله معرفت این بوده است؛ حال آن صدر و ذیل روایت سلیم در کتاب او نشان می دهد که این تقاضا در زمان خلافت خود حضرت بوده است. آیت الله معرفت روایت ابن سیرین را نیز آورده است که در آن بیان شده است، من طی نامه به مدینه مصحف علی (علیه السلام) را خواستم؛ اما به آن دست نیافتم. (73) نیز از ندیم آورده است که مصحف امام علی (علیه السلام) نزد آل جعفر (علیه السلام) بود و نیز از او نقل کرده است که گفت: من در زمان خودمان نزد ابویعلی حسنی مصحفی را به خط علی بن ابی طالب دیدم که برگ هایی از آن افتاده بود و آن را فرزندان حسن (علیه السلام) به ارث می بردند. (74) اما این نقل ها را نپذیرفته و با اشاره به روایاتی که در این زمینه در بحارالانوار نقل شده، (75) نوشته است: نظر صحیح نزد شیعه این است که مصحف آن حضرت میان ائمه (علیهم السلام) پس از او یکی پس از دیگری به ارث رفته و هیچ کسی آن را ندیده است. (76) پس از آن نوشته است: امام علی (علیه السلام) و ائمه بعد از او تمایل شدیدی به حفظ وحدت امت اسلامی داشتند و عدم عرضه آن مصحف از سوی ایشان به همین منظور بوده است. (77)
البته نباید گفت که با پنهان بودن مصحف امام علی (علیه السلام)، مردم از محتوای آن به کلی محروم شدند؛ زیرا تنزیل قرآن را خود نیز در دست داشتند و تأویل آن را هم باز از طریق ائمه اهل بیت (علیهم السلام) کمابیش فراگرفتند؛ چون آن بزرگواران خود تصریح کرده اند که احادیث خویش را از روی آثار علی (علیه السلام) نقل می کنند. (78)
9. ترتیب مصحف امام علی (علیه السلام):
پیش تر آمد که از دیرباز تلقی علمای اسلامی این بود که ترتیب مصحف امام علی (علیه السلام) موافق نزول بوده است. این تلقی متکی به دو دسته از روایات است. دسته ای از آن روایت ها با تعابیری چون: فألفه کما انزل الله، (79) کما انزل الله علی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، (80) فکتبه علی تنزیله، الاَول فالاول، کَتَبَ المنسوخ و کَتَبَ النَّاسخَ فی اَثَرِه، (81) قد ألفته کما أمرنی و اوصانی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) کما انزل، (82) کتاب جدید (83) و أنه یخالف فیه التألیف (84) اجمالاً خبر داده اند که مُصْحَف امام علی (علیه السلام) یا مصحف امام زمان (علیه السلام) به ترتیب نزول تألیف شده است.
کسانی که چنین مضمونی را نقل کرده اند، عبارت اند از: (85) 1. ابورافع ( ت 36 ق ) 2. عِکْرِمَه ( ت 107 ق ) 3. محمد بن سیرین ( ت 110 ق ) 4. حَبّه ی عُرَنی ( ت 76 ق ) 5. ابوبصیر ( ز 115 ق ) 6. جابر بن یزید ( ت 128 ق ) 7. سالم بن ابی سَلَمَه ( ز 148 ق ) 8. شُعْبه بن حجاج ( 160-82 ق ) 9. مسعودی ( ت 345 ق ).
متن روایات آنان به روشنی بر موافق نزول بودن مصحف امام علی (علیه السلام) دلالت دارند. ملاحظه بعضی از قرائن مندرج در این روایات این نکته را گواهی می کند. برای نمونه، ابورافع در روایت خود آورده است که علی (علیه السلام) مصحف خود را موافق نزول تألیف کرد و به آن آگاه بود:
ألّفه کما انزل الله و کان به عالماً. (86)
واژه « تألیف » در روایت ابورافع شاهدی قوی است بر این معنا که مراد از کما انزل الله در روایت او این است که امام علی (علیه السلام) مصحف خود را به ترتیب نزول نوشت. تألیف در لغت و نیز لسان محدثان وقتی که درباره کتاب به کار رود، به معنای گردآوری و به هم پیوستن است. (87) بنابر این، مراد از عبارت ألفه کما انزل الله در روایت ابورافع مرتب سازی قرآن موافق نزول است.
نیز جابر بن یزید جعفی از امام باقر (علیه السلام) آورده است که هرگاه قائم (علیه السلام) قیام کند، خیمه هایی برافراشته می شود، برای کسانی که قرآن را همان طور که خدای جلّ جلاله نازل کرد، می آموزانند و آن برای کسانی که این را حفظ کردند، دشوارتر است؛ زیرا آن ترتیبش برخلاف [مصحف موجود] است. (88) این روایت اگرچه مرسل است، اما مرسل بودن روایت به معنای مجعول بودن آن نیست و تا قرینه ای بر جعلی بودنش نباشد، قابل استناد تلقی می شود؛ به خصوص آنکه مؤیداتی هم دارد. در این روایت عبارت ضرب فساطیط لمن یَعلّم الناس القرآن علی ما انزل الله فأصعب مایکون علی من حَفِظه الیوم لانّه یُخالف فیه التألیف به روشنی بر این دلالت دارد که اولاً، در زمان حضرت قائم (علیه السلام)، خود قرآن به مردم تعلیم داده خواهد شد؛ ثانیاً این تعلیم به ترتیب نزول است و بنابراین ترتیب آن با ترتیب مصحف موجود اختلاف دارد؛ به همین رو آنان که قرآن را به ترتیب مصحف موجود حفظ کرده اند، حفظ آن را به ترتیب نزول دشوار می یابند. این قرائن در این روایت به وضوح روشن می سازد که مصحف زمان حضرت قائم به ترتیب نزول نوشته شده است. این روایت در کنار روایاتی که دلالت دارند بر اینکه امام زمان (علیه السلام) با کتابی جدید می آید (89) یا آن حضرت مصحف علی (علیه السلام) را به جای مصحف موجود رواج می دهد؛ (90) به روشنی حکایت دارد از این که مراد از قرآن در روایت جابر، همان قرآن امام زمان (علیه السلام) و قرآن آن حضرت، همان مصحف علی (علیه السلام) است. (91) بنابراین وقتی ثابت شود که قرآن امام زمان (علیه السلام) موافق نزول است، ثابت خواهد شد که مصحف امام علی (علیه السلام) موافق نزول بوده است.
همین طور، ابن سیرین نقل کرده است که علی (علیه السلام) قرآن را طبق تنزیلش نوشت:
کتبه علی تنزیله. (92)
یا روایت کرده است که آن حضرت در مصحف خود منسوخ را مقدم بر ناسخ نوشت:
” کتب المنسوخ و الناسخ فی اثره. ” (93)
و افزوده است که من از عکرمه پرسیدم: آیا آن را موافق نزول تألیف کردند؟ اول را اول نوشتند؟
الفوه کما انزل؟ الاول فالاول؟ (94)
او پاسخ داد: اگر انس و جن گردآیند، نتوانند که آن را این گونه تألیف کنند:
لو اجتمعت الانس و الجن علی أن یؤلفوه هذا التألیف ما استطاعوا. (95)
ابن سیرین در این روایت به روشنی از ترتیب مصحف امام علی (علیه السلام) سخن می گوید. ملاحظه می شود ابن سیرین علاوه بر عبارت علی تتریله عبارت های الفوه کما انزل، الأول فالأول و کتب المنسوخ و کتب الناسخ فی أثره را نیز در روایت خود آورده است و هر یک از این ها خود قرینه ای بر این معنا است که او خبر داده است، ترتیب مصحف امام علی (علیه السلام) موافق نزول بوده است.
نیز با ملاحظه همه این قراین باید گفت: معنای کتب المنسوخ و کتب الناسخ فی أثره این است که آیات ناسخ هم مثل سایر آیات به همان ترتیب نزول، جایگذاری می شد؛ بر این اساس آیات ناسخ مأخرتر از آیات منسوخ قرار می گرفتند؛ نه آنکه لزوماً بلافاصله پس از آیات منسوخ قرار بگیرند.
کلمه « تنزیل » در سخن ابن سیرین به دلایلی چند به ترتیب نزول دلالت دارد:
اولاً، چنان که پیش از این آمد، تألیف در لغت و نیز لسان محدثان وقتی که درباره کتاب به کار رود، به معنای گردآوری و به هم پیوستن است؛ از این رو عبارت ألَّفوه کما أُنزل؟ قرینه ای دیگری بر این معنا است که مراد از « تنزیل » در روایت ابن سیرین مرتب کردن قرآن موافق ترتیب نزول آن است.
ثانیاً، تلقی دانشمندان اسلامی مانند احمد بن فارس ( 395-329 ق ) و ابن حجر ( ت 852 ق ) و سیوطی ( 911-849 ق ) و ابن جزی کلبی ( 741-693 ق ) از سخن ابن سیرین ترتیب نزول بوده است. (96)
تنزیل قرآن چه در لغت (97) و چه در آیات و احادیث، عبارت از الفاظی است که از سوی خدای تعالی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نزول یافته است. (98) در آیات مانند:
تَنْزِیلُ الْکِتابِ (99)
و در روایات مثل:
تنزیل یتلی و یقرأ (100)
و ما شرع الله فی التنزیل و سنها النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فی التأویل (101)
و
وَإِنْ کَانَتْ مَوْجَودَهً فِی التَّنزیلِ و مَأثُورَهً فی السُّنَّهِ الجَامِعَهِ. (102)
بنابراین، تنزیل چیزی جز همان الفاظ قرآن نیست و اگر در پاره ای از موارد ملاحظه می شود، به مدلول آیات ناظر است، بدان جهت است که لفظ از معنا قابل تفکیک نیست و به نحو التزامی بر معنا نیز دلالت دارد.
عبارت کما انزل نیز مانند علی تتریله به الفاظ قرآن کریم ناظر است؛ چنان که این معنا در شواهدی فراوانی آشکار است؛ مانند:
کَمَا أَنْزَلَ اللهُ فِی کِتَابِهِ وَ سَنَّهُمَا رسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) (103)
بنابر آنچه آمد، باید عبارات « تنزیل » و « کما انزل » را به معنای الفاظ قرآن کریم گرفت و حتی در مواردی باید آن را به معنای ترتیب نزول قرآن دانست؛ مانند آن جایی که علی (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده است:
أخبرنی بثواب القرآن سورهً سورهً علی نحو ما نزلت من السماء، فأول ما نزل علیه بمکه فاتحه الکتاب ثم اقرأ (104)
یا مانند کتاب هایی که با نام « تنزیل القرآن » یا « نزول القرآن » تألیف شده و در آن ها، روایات ترتیب نزول سوره های قرآن آمده است. (105)
پرسش ابن سیرین نمی تواند به مصحف امام علی (علیه السلام) ناظر باشد؛ زیرا فعل جمله ابن سیرین به صورت جمع آمده است:
الفوه کما انزل؟ الاول فالاول؟
روشن است که اگر پرسش ابن سیرین به مصحف امام علی (علیه السلام) مرتبط بود، باید می گفت: الّفه کما انزل؟؛ چنان که گفت: کتبه علی تتریله. بنابراین، باید گفت که پرسش او به مصحف عثمانی ناظر است که تألیف آن به صورت گروهی انجام گرفته است. آیت الله معرفت نیز ضمیر فعل « الّفوه » را به کاتبان مصحف عثمانی برگردانیده است؛ بنابراین، معنای عبارت چنین می شود: ابن سیرین گوید: از عکرمه پرسیدم: آیا کاتبان مصحف عثمانی مصحف موجود را به ترتیب نزول نوشتند؟ عکرمه پاسخ داد: اگر جن و انس گرد آیند، نمی توانند که مصحف را این گونه بنویسند. (106)
آیت الله معرفت در کتاب تاریخ قرآنش نیز این عبارت را این گونه ترجمه کرده است:
اگر جن و انس گرد آیند و بخواهند مانند علی (علیه السلام) قرآن را گرد آورند، نخواهند توانست. (107)
بر این اساس، باید گفت: عکرمه در پاسخ خود خواسته است علاوه بر انکار موافق نزول بودن مصحف عثمانی، عظمت کار امام علی (علیه السلام) را در مصحفش یادآور شود.
ابن سیرین اگرچه خبر خود را به امام علی (علیه السلام) اسناد نداده است، اما بعید است که آن را از پیش خود نیز جعل کرده باشد؛ چون او از جعل آن سودی نمی برد و قرینه ای نیز بر جعلی بودن خبر او نیست؛ بنابراین باید او سخن خود را از کسی نقل کرده باشد؛ اما اینکه چرا نام او را یاد نکرده است، در خور بررسی است. در روایتی ملاحظه می شود که ابن سیرین از عکرمه و او از امام علی (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: من با خود گفتم که عبا بر دوش نگیرم، مگر برای نماز تا اینکه قرآن را جمع کنم. چنان که از این روایت دانسته می شود، ابن سیرین مطالب خود را از عکرمه و او از امام علی (علیه السلام) نقل کرده است. (108) شاید علت آنکه ابن سیرین در روایات دیگرش در زمینه مصحف امام علی (علیه السلام) سند خود را به دست نداده است، شهرت خبر باشد و لذا ذکر آن لازم دیده نشده است. به علاوه اساساً توقع اسناد از صحابه و تابعان بی جا به نظر می رسد؛ چون رسم اسناد در میان آنان رواج نداشته است و آن از اوایل قرن دوم ترویج شد. (109) بنابراین درست است که ابن سیرین نه از معصوم (علیهم السلام) نقل کرده است و نه خود مصحف امام علی (علیه السلام) را دیده است؛ اما سخن او توّهم صرف هم نیست. گواه آن اینکه خبرِ مرّتب بودن مصحف امام علی (علیه السلام) موافق نزول از طرق دیگر نیز نقل شده است.
ناگفته نماند که در صدر روایت ابن سیرین سخن از تأیید خلافت ابوبکر از سوی امام علی (علیه السلام) رفته است:
أکرهتَ اِمارتی؟ قال: لا؛
اما بی تردید این بخش از حدیث ابن سیرین جعلی و تحریف واقعیت مسلَّم تاریخی است؛ (110) اما آن بخشی که در خصوص جمع مصحف از سوی امام علی (علیه السلام) و تربیت آن است، نمی تواند جعلی باشد؛ چون ابن سیرین انگیزه ای برای جعل آن نمی تواند داشته باشد. به علاوه شواهد و مؤیدات دیگری نیز دارد.
آیت الله معرفت ضمن آوردن روایات و اقوالی که بر مرتب بودن مصحف امام علی (علیه السلام) موافق نزول حکایت می کند، به طور صریح اظهارنظر می کند که یکی از امتیازات مصحف آن امام این است که به ترتیب نزول مرتب شده و در آن به دقت سوره هایی که ابتدا نازل شده، در آغاز و سوره هایی که بعد نازل شده در ادامه قرار گرفته است. (111) نیز در جای دیگر نوشته است: جمع امام علی (علیه السلام) موافق نزول بود: مکی بر مدنی و منسوخ بر ناسخ تقدم داشت. (112)
او در این زمینه از اهل سنت، روایت ابن سیرین را آورده است، مبنی بر اینکه تألیف آن کما انزل الاول فالاول بوده است (113) و از علمای اهل سنت به تلقی ابن جزی کلبی و ابن حجر و ابن فارس و سیوطی مبنی بر موافق نزول بودن مصحف آن امام اشاره کرده است. (114)
او از شیعه روایت ابورافع را نقل کرده است حاکی از اینکه علی (علیه السلام) قرآن را کما انزل الله تألیف کرد (115) و نیز روایت امام باقر (علیه السلام) را آورده است مبنی بر اینکه مصحف قائم آل محمد ترتیبی موافق نزول و مخالف ترتیب مصحف موجود دارد. (116) نیز از شیخ مفید و علامه بلاغی آورده است که امیرمؤمنان (علیه السلام) قرآن را از اول تا آخر به ترتیب نزول تألیف کرد و در آن، مکی را بر مدنی و منسوخ را بر ناسخ مقدم داشت. (117)
پینوشتها:
نویسنده: جعفر نکونام (1)
1. دانشیار دانشگاه قم.
2. محمد بن حسین راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، واژه صحف؛ محمد بن مکرمه ابن منظور، لسان العرب، همان واژه.
3. محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 287.
4. ابن درید، جمهره اللغه، ج 2، ص 162؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 287.
5. خلیل، العین، ج 3، ص 120؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 287.
6. محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، صص 288-287.
7. عبدالله ابن ابی داود سجستانی، المصاحف، ص 16.
8. یوسف مزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج 3، ص 269.
9. عبدالرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 58.
10. احمد بن محمد ابن حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج 9، صص 13-12.
11. عبدالرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 58.
12. این روایت را سفیان بن سعید ثوری از عبد خیر نقل کرده است که درباره او آورده اند: او از زبان اهل بیت (علیهم السلام) به سود خلفا حدیث جعل می کرد. ( ر.ک: سید ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ذیل سفیان ثوری )؛ به این ترتیب این روایت برخلاف روایت قبلی جعلی است.
13. احمد بن محمد بن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 12، ص 9.
14. میرزا حسین نوری، فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب، ص 97؛ نجارزادگان، سلامه القرآن من التحریف، ج 1، ص 369.
15. ر.ک: احسان الهی ظهیر، الشیعه و القرآن، ص 80؛ محب الدین خطیب، الخطوط العریضه للأسس التی قام علیها دین الشیعه، ص 15؛ صابر طعیمه، الشیعه معتقداً و مذهباً، ص 105؛ مصطفی شکعه، الاسلام بلا مذهب، ص 189؛ ناصر بن عبدالله قفاری، اصول مذهب الشیعه الاثنی عشریه، ج 1، صص 202 و 235.
16. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 119؛ سید محمدعلی ایازی، مصحف امام علی (علیه السلام)، ص 211.
17. ر.ک: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، صص 296-288.
18. سید محمد علی ایازی، مصحف امام علی (علیه السلام)، ص 81 به بعد.
19. ر.ک: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، صص 288-206.
20. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 74.
21. سید عبدالحسین شرف الدین، المراجعات، ص 411.
22. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار، صص 298-292.
23. عبدالرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، صص 136-135 و 195؛ محمد عبدالعظیم زرقانی، مناهل العرفان، ج 1، صص 354-353؛ بدرالدین زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص 327؛ احمد بن محمد ابن حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج 9، صص 34 و 42؛ محمد بن احمد ابن جزی کلبی، التسهیل لعلوم التنزیل، ج 1، ص 6؛ علی کورانی، تدوین القرآن، ص 343؛ سید ابوالفضل میرمحمدی زرندی، بحوث فی تاریخ القرآن و علومه، ص 140؛ محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 290.
24. عبیدالله بن عبدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الآیات النازله فی اهل البیت (علیهم السلام)، ج 1، ص 35؛ ج 89، محمدباقر مجلسی، ص 52 و ج 40، ص 155.
25. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، صص 64-63؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص 198؛ محمدباقر مجلسی، ج 36، ص 275 و ج 40، ص 139 و ج 89، ص 99؛ محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج 1، صص 83-82؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ص 141؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج 18، ص 153.
26. محمد بن علی صدوق، الامالی، ص 401؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص 168.
27. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 52 و ج 40، ص 155.
28. همان، ج 89، صص 48 و 52-51 و 88 و ج 40، ص 155 و ج 28، صص 191 و 297 و 356؛ سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، صص 33-32 و 88-85 و 93 و 298-297، احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، صص 47 و 51 و 105 و 107 و 156 و 222 و 225 و 279 و 281؛ عبیدالله بن عبدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، صص 38-36؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج 1، صص 587-586؛ احمد بن عبدالله ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج 1، ص 97؛ محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 101؛ عبدالرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 127؛ سید نورالله مرعشی شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 7، ص 636؛ محمد بن علی صدوق، التوحید، صص 73-72.
29. عبدالحمید ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 56؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 28، ص 315 با تلخیص اندک.
30. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 40، ص 155 و ج 89، ص 51؛ محمد بن علی صدوق، التوحید، صص 73-72.
31. محمدهادی معرفت، تاریخ قرآن، ص 85.
32. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص 211.
33. همان، صص 64-63؛ محمد بن حسن صفار، بصار الدرجات، صص 198؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 40، ص 139 و ج 89، ص 99؛ محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، صص 83-82؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ص 141؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 18، ص 53.
34. محمد بن علی صدوق، الامالی، ص 401؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص 168.
35. علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه للامام علی بن أبی طالب (علیه السلام)، ص 121؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 28، ص 308.
36. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، صص 64-63؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص 198 و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 40، ص 139 و ج 89، ص 99 و محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، صص 83-82 و احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ص 141؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 18، ص 53.
37.علی بن حسین مسعودی؛ اثبات الوصیه للامام علی بن أبی طالب (علیه السلام)، صص 122-121؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 28، ص 308.
38. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 48 و 52-51 و 88 و ج 40، ص 155 و ج 28، صص 191 و 297 و 356؛ سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، صص 33-32 و 88-85 و 93 و 298-297؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، صص 47 و 51 و 105 و 107 و 156 و 222 و 225 و 279 و 281؛ عبیدالله بن عبدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، صص 38-36؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج 1، صص 587-586؛ احمد بن عبدالله ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیاء، ج 1، ص 97؛ محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 101؛ عبدالرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 127؛ سید نورالله مرعشی شوشتری، احقاق الحق و اذهاق الباطل، ج 7، ص 636؛ محمد بن علی صدوق، التوحید، صص 73-72.
39. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 52 و ج 40، ص 155.
40. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص 86؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 42.
41. بحرانی، تفسیر البرهان، ج 1، ص 16؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 293.
42. رک: عیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 14؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 293.
43. محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 295.
44. رک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 48 به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 281.
45. رک: محمد علی ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 40؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 51؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 291.
46. رک: ابن ندیم، الفهرست، ص 48؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 289.
47. محمد بن اسماعیل بخاری، الصحیح، کتاب الجزیه، باب 17؛ احمد ابن حنبل، المسند، ج 1، ص 126.
48. محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، صص 168-142؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 26، صص 66-18.
49. همان، ص 211.
50. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 26، ص 18؛ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، صص 143، 145، 146، 148 و 151.
51. همان، ص 167.
52. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 407 و ج 5، ص 279؛ محمد بن حسن طوسی، الإستبصار فی ما اختلف من الأخبار، ج 3، ص 108؛ مولی محمد صالح مازندرانی، شرح أصول الکافی، ج 7، ص 34؛ محمد بن علی صدوق، ثواب الأعمال، ص 233.
53. بحرانی، تفسیر البرهان، ج 1، ص 16؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 293.
54. احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ص 225 و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 43.
55. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص 85؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 42 .
56. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص 85؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 42.
57. محمد بن جریر طبری، تفسیر طبری المسمّی بجامع البیان فی تأویل القرآن، ج 11، ص 637؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10-9، ص 330.
58. محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 1، ص 400.
59. احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ص 225؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 43.
60. سید مرتضی عسکری، معالم المدرستین، ج 2، ص 355.
61. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 26، ص 18؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، صص 143، 146-145، 148 و 151.
62. عبدالله ابن ابی داوود سجستانی، المصاحف، ص 22.
63. محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، صص 244-243؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 50.
64. همان، ص 212.
65. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 4، ص 440..
66. ر.ک: همان.
67. سید ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ذیل همان نام.
68. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، صص 365-364.
69. محمد بن اسحاق ندیم، الفهرست، ص 29.
70. ر.ک: محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص 357 به بعد؛ سید محمد باقر حجتی، تاریخ قرآن، صص 413-411؛ سید محمدعلی ایازی، مصحف امام علی (علیه السلام)، ص 187 به بعد.
71. رک: سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص 72؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج 1، ص 25؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 296.
72. رک: سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص 110؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 296.
73. رک: عبدالرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 57؛ ابن سعد، الطبقات، ج 2، ص 101؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 289.
74. ابن ندیم، الفهرست، صص 48-47؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 289.
75. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 42.
76. رک: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 296.
77. رک: همان.
78. محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص 319.
79. محمدعلی ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب، ج 1، ص 266 و ج 2، ص 41؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، صص 52-51 و ج 40، ص 155، روایت ابورافع.
80. محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص 193؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 88.
81. عبیدالله بن عبدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص 38؛ محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 338؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج 1، ص 587.
82. علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه للامام علی بن أبی طالب (علیه السلام)، صص 122-121؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 28، ص 308.
83. محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبه، ص 194.
84. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 52، صص 339 و 364.
85. محمدعلی ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب، ج 1، ص 266 و ج 2، ص 41؛ عبیدالله بن عبدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 1، ص 38؛ محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 338؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج 1، ص 587؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، صص 47، 51، 105، 107، 156، 222، 225، 279 و 281، محمد بن عبدالکریم شهرستانی، مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار، صص 298-292؛ علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه للامام علی بن أبی طالب (علیه السلام)، صص 122-121.
86. محمدعلی ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب، ج 1، ص 266 و ج 2، ص 41؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، صص 52-51 و ج 40، ص 155.
87. ر.ک: محمد بن مکرمه ابن منظور، لسان العرب، ذیل الف؛ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج 4، ص 1911، ش 4710؛ محمد بن اسحاق ابن خزیمه، صحیح ابن خزیمه، ج 1، ص 270؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 35، ص 387 و ج 89، ص 71.
88. محمد بن محمد بن نعمان مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ص 386.
89. محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبه، ص 194.
90. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج 2، ص 80.
91. سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس؛ علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج 2، صص 80-79؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبه ص 194؛ علی کورانی، عصر الظهور، ص 88.
92. عبیدالله بن عبدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 1، ص 38؛ محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 338؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج 1، ص 587.
93. همان.
94. عبدالرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 127؛ محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 289.
95. همان.
96. عبدالرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، صص 136-135 و 195؛ محمد عبدالعظیم زرقانی، مناهل العرفان، ج 1، صص 354-353؛ بدرالدین زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص 327؛ احمد بن محمد ابن حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج 9، صص 34 و 42؛ محمد بن احمد ابن جزی کلبی، التسهیل لعلوم التنزیل، ج 1، ص 6؛ علی کورانی، تدوین القرآن، ص 343؛ سید ابوالفضل میر محمدی زرندی، بحوث فی تاریخ القرآن و علومه، ص 140؛ محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 290.
97. ر.ک: محمد بن مکرمه ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه نزل.
98. رک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن؛ میرزا محمد مشهدی، تفسیر کنز الدقائق؛ یعسوب الدین رستگار جویباری، تفسیر البصائر؛ سید علی اکبر قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ذیل آیه 2، سوره سجده و آیه 1، سوره ی زمر.
99. زمر، آیه 2.
100. ( الفاضی که تلاوت و قرائت می شود. ) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 18، ص 257، ح 8.
101. ( آنچه که خدا در قرآن تشریع کرده و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تفسیر قرآن بیان کرده است. ) محمد علی ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 205.
102. ( اگرچه در قرآن وجود داشته باشد و در سنت اجماعی نقل شده باشد. ) محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 363.
103. ( همان طور که خدا در کتابش نازل کرده و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سنت قرار داده است. ) محمد بن حسن حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 11، ص 233، ح 14672.
104. ( به من ثواب قرآن را سوره به سوره طبق نزول از آسمان خبر داد. اولین سوره ای که بر او در مکه نازل شد، فاتحه الکتاب بود، سپس اقرأ ) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10-9، ص 212.
105. محمدرضا جلالی، « اسباب النزول »، دایره المعارف الاسلامیه الشیعیه، ج 2، ص 62؛ محمد بن اسحاق ندیم، الفهرست، صص 51 و 57؛ محمد بن مسلم ابن شهاب زهری، تنزیل القرآن بمکه و المدینه؛ محمد بن علی داوودی، طبقات المفسرین، ذیل نام عطاء خراسانی و سزگی، فؤاد؛ تاریخ التراث العربی، ص 109.
106. ر.ک: محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 289.
107. محمدهادی معرفت، تاریخ قرآن، ص 85.
108. رک: عبدالرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 58.
109. عبدالرحمن ابن ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل، ج 8، ص 74.
110. محمد بن محمد بن نعمان مفید، الفصول المختاره، ص 56.
111. رک: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 292.
112. رک: همان.
113. رک: همان، ص 290.
114. رک: همان، صص 290 و 294.
115. رک: محمدعلی ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 40؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 51؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 293.
116. رک: محمدعلی ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 40؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 51؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 293.
117. رک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 88؛ به نقل از: محمدهادی معرفت، التمهید، ج 1، ص 290.
منبع مقاله :
نصیری، علی؛ (1387)، معرفت قرآنی ( یادنگار آیت الله محمدهادی معرفت (ره)) جلد سوم، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول