عوارض ناشی از طلاق به ویژه اثرات شدید روحی آن بر روی فرزندان، ما را به این فکر میاندازد که چه خوب میبود ازدواجها با بصیرت، شناسایی و آگاهی عمیقتری از خصوصیات اخلاقی و روحی طرفین صورت میگرفت و تا زوجها در مسائل خانوادگی به توافق کافی نمیرسیدند، بچهدار نمیشدند؛ زیرا در اینگونه موارد، فرزند، قربانی امیال و خواستههای زودگذر والدین میشود و بر مسائل و مشکلات آنان میافزاید.
اگر دقت کنیم، میبینیم در بیشتر جداییها، اغلب کودک و لطمههای شدید روحی که به او وارد میشود مورد بحث و گفتگو قرار میگیرد.
وقایعی که هر روز در خانوادهها شاهد آن هستیم اهمیت خانه و خانواده و تربیت فرزند توسط پدر و مادر را بیش از پیش آشکار میسازد. فرزند در سایه پدر و مادر است که احساس سربلندی، غرور و سرافرازی میکند. این پدر و مادر هستند که مشترکاً میتوانند به شخصیت کودک، انسجام و تمامیت بخشند. سایه پدر است و مهر مادر که از بچه، فرزندی سالم، متعهد، مفید و پُربار میسازد.
در سایه فرزند، محیط خانواده از گرمی و عشق بیشتری برخوردار خواهد بود. وجود فرزند چون پیرایهای است که مایه جلال و رونق خانه و خانواده است. پدر و مادر لازم است تا با از خود گذشتگی و ایثار، این شمع دلافرز را گرمی بیشتری بخشند و به اتفاق، از خاموشی و سردی آن جلوگیری کنند. با وجود این، چنانچه زن و شوهر به هر علتی، نتوانند به هیچ وجه به سازش و تفاهم برسند، بهتر است با قبول طلاق و جدایی، فرزندان خود را نجات دهند نه اینکه در جهنمی از جنگ و ستیز نگه دارند و خود در آینده، شاهد شکست و ناکامی ایشان در خانه و اجتماع باشند.
این نوشته، خواهان بررسی روانشناسی فرزندان طلاق، وظایف پدر و مادر این فرزندان در قبل، حین و بعد از معضل طلاق و… میباشد.
مقدمه
«فقط مرگ میان ما جدایی میاندازد!» (1)
پیوندی که با دوستی و صمیمیت پرنور و سرشار از امید آغاز شده بود، بیش از چند ماه یا چند سال پایدار نمانده، پس از مدتی، احساس ناامیدی، رنج و فریب خوردگی جانشین محبت و علاقه پیشین میشود. در این موقع زن یا شوهر خود را تنها، درمانده و بازنده میبینند و در اینجاست که سوگند وفاداری به عصبیت، نومیدی و ترس مبدل میگردد. در این شرایط ناگوار، چنانچه فرزندی هم در میان باشد، وضع به مراتب پیچیدهتر و مشکلتر خواهد شد. در چنین موقعیتی به خاطر فرزند هم که شده، چنانچه جدایی صورت بگیرد، باید واقعیتها را پذیرفت و به جای گریه و زاری و حسرت گذشته را خوردن، قوای خود را متمرکزکرده، محیطی از صلح و آرامش که به رشد و رفاه دائمی فرزند کمک میکند، پدید آورد.
طلاق هرگز پدیده دلپسند و زیبایی نبوده و نیست؛ اما وقتی همه راه حلها به شکست منتهی میشود، زن یا شوهر ناگزیرند آن را به عنوان آخرین چاره بپذیرند.
همسرانی که از هم جدا میشوند باید اطلاعات و راهحلهای عملی لازم را در دست داشته باشند تا بتوانند به طور مؤثر و مفیدی، جوابگوی مسائلی باشند که طلاق برای بیشتر فرزندان پدید میآورد.
آیات و روایات، پیرامون طلاق زوجین و حضانت فرزند
* در مذمت طلاق:
در روایات اسلامی، شدیداً از طلاق مذمت گردیده، و به عنوان مبغوضترین حلالها، از آن یاد شده است، چنانکه در روایتی از پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم میخوانیم: «هیچ عملی منفورتر، نزد خداوند متعال از این نیست که اساس خانهای در اسلام با جدایی (یعنی طلاق) ویران گردد». (2) و در حدیث دیگری از امام صادقعلیهالسلام میخوانیم: «چیزی از امور حلال، در پیشگاه خدا مبغوضتر از طلاق نیست». (3) باز در حدیث دیگری از رسول اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم آمده است که میفرمایند: «ازدواج کنید و طلاق ندهید که طلاق عرش خدا را به لرزه درمیآورد». (4)
* در اولویت حق حضانت:
امیر مؤمنانعلیهالسلام میفرمایند: «خداوند متعال، چون که نیروی حرکت و تغذیه را از کودک گرفت، آن را در مادرش قرار داد و مادر را بر وی دلسوز و مهربان کرد تا به تربیت و نگهداری او همت گمارد». (5)
کنایه از اینکه در دوران شیرخوارگی، حضانت فرزند بر مادر است؛ زیرا کودک در این دوران، به مادر محتاجتر است. حضانت از دیدگاه اسلام, مطلقِ نگهداری از کودک به هرگونه ممکن و یا فقط مواظبت کردن و پرورش دادن جسم طفل نیست. پاسخ به نیازهای عاطفی خردسال را نیز حضانت نمیگویند، چنانکه مطلقِ ارضاء احساسات و عواطف پدر و مادر نیز حضانت نیست. مجموعه این امور را با هم، حضانت میگویند, نه به صورت جدا. حضانت، فرایندی است که کودک طی آن در همه ابعاد مادی و معنوی به بالندگی میرسد. حضانت، پرورش و تربیت طفل است به گونهای که هم احساسات مادر و کودک جواب داده شود و هم خردسال به خواستههای جسمی، عاطفی و اخلاقیش برسد و تربیت شود.
خداوند شیر را پیش از آنکه نوزاد به این جهان پا بگذارد, در سینه وی مینهد و تغذیه نوزاد را به وی میسپارد چنانکه میفرماید: «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر دهند، برای کسی که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند». (6)
بنابراین بعد از تولد نیز کودک به طور طبیعی در اختیار مادر خواهد بود. روایات فراوانی نیز این مطلب را تأیید میکند:
محمد بن یحیی از احمد بن محمد از محمد بن اسماعیل از محمد بن الفضیل از ابوالصباح کنانی از امام صادقعلیهالسلام نقل کرده:
هرگاه مردی همسرش را طلاق داد، در حالی که در رحم حمل دارد، باید نفقه او را تا زمان وضع حمل بدهد و وقتی نوزادش را به دنیا آورد, مزد شیر دادن فرزند را به او بدهد و با گرفتن کودک از مادر به او ضرر نزند، مگر آن که زن، اجرتی بیش از متعارف درخواست کند. اما اگر زن به مقدار مزدی که دیگران برای شیر دادن به کودک میگیرند، رضایت دهد، او تا زمان بازگیری کودک از شیر، به کودکش سزاوارتر است. (7)
حلبی از امام صادقعلیهالسلام نقل کرده که فرمود: زن بارداری که طلاق داده شده، باید نفقه او تا زمان فرا رسیدن وضع حمل پرداخت شود و بعد از وضع حمل، او شایستهتر به فرزند خویش است، به شرطی که کودک را با مزدی که دیگران دریافت میکنند، شیر بدهد؛ زیرا خدای متعال میفرماید: «نباید مادر به سبب فرزند، آزار ببیند و نه پدر از این جهت صدمه و آسیب ببیند». (8) این نیز کنایه از این است که پدر و مادر، هر دو نسبت به فرزند حق مساوی دارند و این نیست که فرزند به هر کدام بیشتر وابسته باشد، حق آن شخص اولیتر باشد.
از امام صادقعلیهالسلام سؤال شد: «مردی که همسرش را طلاق داده، در حالی که از این همسر فرزندی دارد، سزاوار به فرزند است؟» امامعلیهالسلام فرمود: «تا مادر ازدواج نکرده، سزاوار به فرزند است». (9) زیرا اولاً فرزند وابستگی زیادتری به مادر دارد، ثانیاً با آوردن قید ازدواج این را میرساند که بعد از ازدواج مادر، اگر مادر متوجه شوهرداری شود از فرزندداری غافل شده و اگر متوجه فرزندداری شود از شوهرداری غافل میگردد.
در روایات آمده است: «اگر در بین زنان اسیر، مادرانی بودند که کودک خردسال داشتند، بین فرزند و مادر جدایی نیندازید، یا آنان را با هم بفروشید یا با هم نگاه دارید». (10) و در برخی روایات, جدا کردن کودک از مادر حرام شمرده شده است. (11)
* در عدم حق حضانت:
بر اساس اطلاق آیه «لاتُضَارّ وَالِدَه به ولدها وَلَا مَولُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ». (12) و روایت نفی ضرر «لاضَرَر وَ لاضِرَار». (13)
والدین سفیه و نادان و معتاد و… شرایط برخورداری از حق حضانت را برخوردار نیستند؛ به دلیل آنکه با قرار گرفتن کودک نزد این افراد، سلامت جسمانی طفل در معرض خطر قرار میگیرد که آیه شریفه آن را نفی کرده است و نیز به دلیل آنکه فاقد توانایی کافی برای انجام این مهماند.
اعلام خبر جدایی برای اولین بار
وقتی مجبور میشوید به بچهها بگویید که دیگر قرار نیست پدر و مادرشان با هم زندگی کنند، احتمالاً این یکی از دشوارترین کارهایی است که در زندگیتان انجام خواهید داد. حتی اگر هر دوی شما صد درصد معتقد باشید که طلاق بهترین و درستترین راهحل است، گفتن این موضوع به بچهها، قلب آنان را خواهد شکست. مسلماً بچهها از قبل میدانند که مشکلاتی بین شما وجود دارد. شاید گاهی به جدایی شما نیز فکر کرده باشند؛ اما چون هرگز تصور نمیکردند که روزی افکارشان به حقیقت بپیوندد، از شنیدن این خبر شوکّه خواهند شد.
این که شما و همسرتان چگونه بچهها را در جریان تصمیم خود قرار دهید، به کنار آمدن آنان با این شرایط دشوار و سخت کمک میکند. بهتر است مدتی به حرفهایی که باید به آنان بگویید و زمانی که برای این کار در نظر گرفتهاید، فکر کنید. همچنین بهتر است سؤالاتی را که حدس میزنید از شما خواهند پرسید، پیشبینی کنید و برای آنها پاسخهای منطقی بیابید. (14)
چه موقع بچهها را در جریان تصمیمتان قرار دهید.
بهترین زمان برای گفتن حقیقت به بچهها، زمانی است که هر دوی شما فرصت کافی برای فکر کردن به تصمیماتتان را دارید. اگر فرزندانتان بدانند که شما به آنچه قرار است در آینده اتفاق بیفتد، اندیشیدهاید، راحتتر با این موضوع کنار خواهند آمد.
اگر جدایی برای شما راحتتر از آن چیزی است که فکر میکنید، یادتان باشد که این بزرگترین رویداد زندگی فرزندانتان است. شما باید زمانی بچهها را در جریان تصمیمتان قرار دهید که آنان نگرانی کمتری برای کنار آمدن با حقایق داشته باشند. منظور این است که فصل امتحانات بچهها، تغییر مدرسه، یا هنگام سوگواری برای یکی از اعضای خانواده، زمان مناسبی برای گفتگو با بچهها نیست. (15)
شما باید زمانی را انتخاب کنید که هر دوی شما حضور داشته باشید و بتوانید به سؤالات احتمالی بچهها پاسخ دهید. بهتر است وقتی فرزندانتان خسته هستند یا در ساعات پایانی روز، گفتگو را آغاز نکنید. زمانی که شما یا آنان باید سریعتر خانه را ترک کنید و به محل کار یا مدرسه بروید، وقت مناسبی برای گفتگو نیست. بهترین زمان، صبح یکی از روزهای پایان هفته یا بعد از ظهر یکی از روزهای تعطیل است تا آنان پیش از آن که به مدرسه بروند فرصت داشته باشند تا حرفهایتان را کاملاً درک کنند و پاسخ سؤالاتشان را بیابند.
اگر بیش از یک فرزند دارید، بهتر است وقتی که آنان با هم هستند، این موضوع را مطرح کنید؛ در نتیجه اطلاعات یکسانی به آنان میدهید و در طی هفتههای بعد، آنان میتوانند راحتتر، از یکدیگر حمایت کنند. جای تردید نیست، بهترین افرادی که میتوانند بچهها را در جریان جدایی شما قرار دهند، شما و همسرتان هستید. در این زمان است که باید مخالفتها را کنار بگذارید و با هم همکاری کنید. (16)
چند نکته:
* مهم است که فرزندانتان یکباره و ناگهانی در جریان حرفهای شما قرار نگیرند.
* بچهها باید بدانند که هر وقت بخواهند میتوانند سؤالاتشان را مطرح کنند.
* به بچهها اطمینان دهید که هر وقت بخواهند میتوانند با هر دوی شما صحبت کنند.
* اساساً بچهها باید دو چیز را بدانند: آنچه اتفاق افتاده و چرا اتفاق افتاده است.
* نخستین پیامی که به بچهها داده میشود: «پدر و مادر تصمیم گرفتهاند در خانههای جداگانهای زندگی کنند.»
* باید دقیقاً به بچهها بگویید که قرار است چه اتفاقی بیفتد و تغییراتی که بر آنان تأثیر خواهد گذاشت، برایشان توضیح دهید.
* تمام بچهها، در هر سنی که باشند، باید بدانند چرا والدینشان نمیخواهند با هم زندگی کنند.
* بچهها باید با زبانی که متناسب با سنشان است، حقایقی را که بر زندگیشان اثر خواهد گذاشت، بشنوند.
* بچهها به اطمینان و قوت قلب بسیار زیادی نیاز دارند؛ آنان باید بدانند که هر دوی شما هنوز دوستشان دارید و دوستشان خواهید داشت.
تأثیر طلاق بر فرزندان در سنین مختلف (17)
بچهها پس از جدایی دچار ناراحتی و نگرانیهای گوناگون میشوند. در سال اول جدایی، احساس خشم، ترس، افسردگی و گناه زیادی در بچهها ظاهر میشود که در سال دوّم رو به کاهش میگذارد. با وجود این، برای درک بیشتر این حالتها باید به مطالعه اثرات مختلف طلاق روی پسرها و دخترها در سنین مختلف، پرداخت.
– سالهای پیش از دبستان (سه تا پنج سالگی)
واکنش بچهها در سنین پیش از دبستان به صورت خشم و افسردگی نمایان میگردد. پسرها معمولاً ناآرامتر، خشنتر و شیطانتر میشوند. در بعضی از موارد به اندازه سابق، شوقی به بازی با سایر کودکان نشان نمیدهند و اغلب ترجیح میدهند تنها باشند. چنانچه در مهد کودک به سر میبرند، به جای همکاری به هنگام بازی دستهجمعی، سعی میکنند اخلال و بینظمی ایجاد کنند. بعضی از دخترهای کمتر از هفت سال عصبی مزاج میشوند، اما برخی دیگر «رفتار بزرگترها» را در پیش میگیرند. این جور بچههای «کمالطلب» بیش از حد مراقب رفتار و پاکیزگی هستند و ضمناً سایر بچهها را مثل پدر و مادر یا معلم، سرزنش میکنند یا پند و اندرز میدهند. بچههای این سن و سال اغلب غمگین و افسرده به نظر میرسند، زود به گریه میافتند و زیادهطلب میشوند.
– سالهای مدرسه
بچههای شش تا هشت ساله اغلب پس از جدایی پدر و مادر دچار افسردگی شدید میشوند. واکنش پسرها معمولاً از دخترها شدیدتر است. پسرها زود به گریه میافتند و سراغ پدر را میگیرند. هر چه سن این بچهها زیادتر میشود، احساس غم و افسردگی جای خود را به خشم و خشونت میدهد. بچههای نُه تا دوازده ساله، خاصه پس از جدایی والدین، واکنشهای خشمآلودی از خود نشان میدهند. برای مادرها به نظم درآوردن آنها کار آسانی نیست. پسرها از بازدید و ملاقات با پدر استقبال نمیکنند، کارکرد آنها در مدرسه پایین میآید و بعضی از پسران و دختران با معلمین خود درگیریهایی پیدا میکنند. به دلائل بسیاری جدایی پدر و مادر مسائل بیشتری برای پسرها در مقایسه با دخترها در این گروه سنی به وجود میآورد.
– نوجوانان
نوجوانان، در مقایسه با خردسالان سازش بیشتری نسبت به مسئله طلاق نشان میدهند. شاید به این دلیل باشد که در این سن، نوجوانان استقلال بیشتری پیدا میکنند و ارتباط نزدیکی با والدین ندارند، خود را به محبت و راهنمایی کمتری نیازمند میبینند. نوجوانان غالباً در چنین موقعیتهایی خود را از پدر و مادر دور نگه میدارند و میکوشند زندگی و برنامههای مستقل و جدیدی را دنبال کنند. بسیاری از آنها در ابتدای جدایی احساس فریبخوردگی میکنند و برخی واکنش خشمآلودی از خود نشان میدهند و سعی میکنند از محیط خانه دور باشند.
اما مسئله اساساً هنگامی پدید میآید که جوانان دچار تعارضی برای وفاداری به مادر یا پدر میشوند و تصور میکنند بین آنها یکی را باید انتخاب کنند.
رایجترین سؤالاتی که بچهها میپرسند.
هر چه برای پاسخگویی به سؤالات فرزندانتان آمادگی بیشتری داشته باشید، اوضاع را راحتتر کنترل میکنید. به بعضی از سؤالات به سختی میتوان پاسخ داد، بعضی از سؤالات شما را به خنده وا میدارد یا عصبانیتان میکند. در اینجا به تعدادی از سؤالاتی که ممکن است والدین با آنها رو به رو شوند، اشاره شده است:
– من چه موقع میتوانم پدرم را ببینم؟
– چه کسی بر مسابقات ورزشی من نظارت خواهد داشت؟
– آیا ما میتوانیم از سگمان مراقبت کنیم؟
– مادر، وقتی من در خانه هستم، آیا اجازه میدهید که شبها تا دیر وقت بیدار بمانم، مثل زمانی که در خانه پدر هستم؟
– آیا ما باز هم میتوانیم در اردوهای مدرسه شرکت کنیم؟
– آیا ما هنوز هم میتوانیم روز عید به خانه دایی برویم؟
– نظر مادربزرگ در اینباره چیست؟
– آیا یکی از شما میخواهد بار دیگر ازدواج کند؟
– پدر، چرا ما را ترک میکنید؟
– اگر من قول بدهم که تا آخر عمرم واقعاً پسر خوبی باشم، با ما زندگی میکنید؟
– اتاق خواب جدیدم چه رنگی است؟
– آیا پول توجیبی من تغییر خواهد کرد؟
– چرا شما به خاطر اشتباهات احمقانهتان میخواهید ما را عذاب بدهید؟
– ما تعطیلات را با چه کسی خواهیم گذراند؟
– وقتی قرار است از هم جدا شوید، چطور میتوانید بگویید که ما را دوست دارید؟
– آیا من میتوانم انتخاب کنم که با چه کسی زندگی کنم؟
– چه کسی در انجام دادن تکالیف مدرسه به من کمک میکند؟
– آیا من میتوانم هر سال دو بار به مسافرت بروم؟
– طلاق پیشنهاد کدام یک از شما بود؟
– چه کسی مقصر است؟
– آیا من میتوانم به اتاقم بروم؟ و…
به خاطر داشته باشید که غیر ممکن است بتوانید به تمام این سؤالات پاسخ دهید. اگر به بچهها بگویید که پاسخ بعضی از سؤالاتشان را نمیدانید یا نمیتوانید بیش از این توضیح دهید، آنها درک خواهند کرد.
فقط لازم است به آنها اطمینان دهید و بگویید به محض آن که بتوانید، به سؤالاتشان پاسخ خواهید داد. (18)
وقتی به فرزندانتان میگویید که میخواهید از هم جدا شوید؛
کارهایی که باید انجام دهید:
– با آنان صادق و رو راست باشید؛
– آرام و نسبت به آینده، خوشبین باشید؛
– به بچهها بگویید که از این اتفاق ناراحت، عصبانی یا نگران هستید، اما جلوی غلیان احساساتتان را بگیرید؛
– به آنان اطمینان دهید که دوستشان دارید؛
– به آنان اطمینان دهید که میتوانند هر دوی شما را ببینند؛
– به آنان اطمینان دهید که مقصر نیستند؛
– آماده رویارویی با اتفاقاتی که قرار است بیفتد، باشید؛
– آماده پاسخگویی به سؤالات فرزندانتان باشید؛
– به آنان بگویید هر زمانی که بخواهند میتوانند با شما حرف بزنند؛
– متناسب با سن بچهها حرف بزنید.
کارهایی که نباید انجام دهید:
– سرزنش کردن یکدیگر و انتقاد از هم؛
– دادن قولهایی که نمیتوانید به آنها عمل کنید، برای مثال: «هر وقت که بخواهی میتوانی پدرت را ببینی.»؛
– وقتی به حرفهایتان شک میکنند، تعجب کنید؛
– وقتی به مشکلاتتان توجهی ندارند، تعجب کنید؛
– به آنان بگویید که این راز را حفظ کنند؛
– بچهها را در جریان جزئیات غیر ضروری ارتباطتان قرار دهید. (19)
واکنشهای رایج تمام بچهها در برابر طلاق والدین
نخستین واکنش اکثر بچهها در مقابل طلاق والدینشان، ترس است. بچهها در تمام سنین، به شدت احساس آسیبپذیری و تنهایی میکنند. بنیاد خانوادهای که به آن وابسته بودهاند، از هم پاشیده است و واکنش آنی آنان، چه خودآگاه چه ناخودآگاه، این است که نگرانند چه بر سرشان خواهد آمد. بچهها در تمام سنین، نگران والدینشان نیز هستند. آنان میخواهند بدانند والدی که ترکشان کرده است و والدی که با آنان زندگی میکند، هر دو، حالشان خوب است، بهخصوص اگر والدین نگرانیها و غم و اندوهشان را بروز بدهند.
بسیاری از بچهها وقتی والدینشان از هم جدا میشوند، به شدت احساس طرد شدن و انزوا میکنند. این، سبب میشود به شدت احساس عصبانیت کنند. همانطور که قبلاً گفتیم، بچهها در هر سنی که باشند، آشکارا یا در درونشان فریاد میزنند: «این عادلانه نیست!» ممکن است فکر کنند: «اگر شما واقعاً مرا دوست داشتید، هرگز از هم جدا نمیشدید.» احساس بیعدالتی آنان به احساس ناتوانیشان مربوط میشود. این تصمیم به آنان تحمیل شده است و مطلقاً کاری از دستشان ساخته نیست. بسیاری از بچهها بر اساس سنشان، به طرق مختلف عصبانیت خود را ابراز میکنند، در حالی که سایرین، سالها احساساتشان را کتمان میکنند.
بچهها هنوز والدینشان را دوست دارند و میخواهند آنان نیز یکدیگر را دوست داشته باشند. اما اگر یکی از آنان بیش از دیگری آسیب دیده باشد، یا آشکارا سرزنش شده باشد، احساس میکنند که باید جانب او را بگیرند. اما میدانند که با این کار، والد دیگر و عشق او را از دست خواهند داد.
احساس گناه، واکنش دیگری است که در بین تمام بچهها، در تمامی سنین رایج است. در دنیای بچهها همه چیز به آنان مربوط میشود. نه تنها بچهها از خودشان میپرسند: «این تصمیم آنان چه اثری بر من خواهد گذاشت؟» بلکه میپرسند: «من چهکار کردم یا چهکار نکردم که این اتفاق افتاد؟» بسیاری از بچهها خود را مسئول این اتفاق میدانند.
و سرانجام بسیاری از بچهها در اثر طلاق، احساس انزوا و تنهایی میکنند. با آن که بیست و پنج درصد بچههای زیر شانزده سال، شاهد طلاق والدینشان هستند، اما در کلاس درس یا حیاط مدرسه به ندرت از این رویداد حرف میزنند. در حالی والدین در احساس عمیق خشم و گمگشتگی غرق شدهاند، بچهها احساس میکنند که باید به تنهایی این اوضاع را تحمل کنند. (20)
پدر و مادرها چگونه قطعیت طلاق را به بچهها توضیح دهند.
لازم است پدر و مادر به طور کامل و دقیق اجتنابناپذیر بودن مسئله طلاق را به فرزندان خود گوشزد نمایند. در غیر این صورت آنها پیوسته آرزوی به هم پیوستن پدر و مادر را در قلب و ذهن خود نگاه میدارند، و این سبب میشود نتوانند توجه خود را متمرکز و توانشان را صرف سازش با محیط خانوادگی جدید نمایند.
در اینجا نکاتی را که والدین لازم است به آن توجه داشته باشند بررسی میکنیم. رعایت این نکات به کودکان کمک میکند تا قطعیت طلاق را مسلم بشمارند.
1. به طور کاملاً واضح به بچهها بفهمانید که تصمیم به طلاق قطعی است و آنها کوچکترین تغییری در تصمیم شما نمیتوانند بدهند.
2. برای کودکان توضیح دهید که امکان پیوستن و ازدواج مجدد در آینده به هیچ وجه وجود ندارد.
3. یادآور شوید که تصمیم طلاق به وسیله والدین گرفته شده و بچهها در این مورد کوچکترین کاری نمیتوانند انجام دهند؛ زیرا بزگترها خواستهاند از هم جدا شوند.
تدبیری مؤثر برای تفهیم این مطلب به بچهها، تأکید داشتن روی اختلاف و مرز میان بچهها و والدین است. به این منظور باید برای بچهها فرق میان موضوعاتی که فقط مربوط به بزرگترهاست (مثل خرید خانه، تغییر شغل، خرید ماشین، داشتن یک بچه دیگر) و موضوعاتی که مربوط به بچهها و بزرگترهاست (مثل رفتن به پیکنیک، ملاقات دوستان مدرسهای، کارهای جزئی منزل) را مشخص کرد. مورد اول، مسائل و تصمیماتی است که به طور مستقیم با فرزند ارتباط پیدا نمیکنند و به همین سبب فرزندان نقش نفوذی مهمی در آن ندارند. مورد دوم، مسائلی است که مربوط به کلیه افراد خانواده بوده، و صحبتها و پیشنهادهایی است که توسط هر یک از افراد خانواده عنوان میگردد. طلاق، از جمله مسائل مربوط به بزرگترهاست و جزء تصمیماتی است که بچهها نه کنترلی روی آن، و نه مسئولیتی در قبال آن دارند. (21)
چگونه به کودکان کمک کنیم تا مسئله طلاق و جدایی پدر و مادر را بپذیرند.
اگر بچهها را از پیش با مسئله طلاق و جدایی آشنا نکنیم امکان ابتلای آنها به ترسهای ناشی از تنهایی و تشویش که پس از جدایی شدت پیدا میکند، افزایش مییابد. به طور کلی چنانچه کودک، از پیش با مسئله طلاق آشنا شود درک و پذیرش تمام مراحل آن به مراتب برایش راحتتر خواهد بود. در اکثر موارد، بدون آنکه توضیحی از پیش به بچه داده شده باشد او از خواب برمیخیزد و میبیند پدر یا مادر، خانه را ترک کرده و دیگر با آنها نیست. اغلب، به خردسالان گفته میشود که پدر شب گذشته رفته و آنها قرار است از هم جدا شوند.
وقتی پدری ناگهانی و بدون اطلاع قبلی از خانه میرود نبودنش ضربه روحی شدیدی به کودک وارد میکند که آثار آن به صورت اضطراب شدید در او ظاهر میگردد. صرف نظر از نزدیکی یا وابستگی به پدر، بچهها با پریشانی و آشفتگی شدیدی دست به گریبان میشوند؛ چون نه علت عزیمت پدر را میدانند، نه دیگر اطمینان به ماندن مادر دارند و نه میتوانند دیدار مجدد پدر را پیشبینی کنند. برای آن که تا حد امکان، کمترین فشار روحی به بچه وارد شود، روش درست این است که والدین چند روز قبل از جدایی آمادگی و فرصت کافی برای درک مسئله را به فرزند خود بدهند و تا زمینه را فراهم نساختهاند او را ترک نکنند. البته به ندرت اتفاق میافتد چنین شرایطی برای طفل مهیا شود.
اگر پدر یا مادری به طور ناگهانی فرزندش را ترک کرد، باید پس از جدایی، تماسهای مکرر و پیشبینی شدهای را فراهم آورد. در صورت امکان، پدر باید در هفته اول هر روز به دیدار کودک برود یا تلفنی با او تماس بگیرد. ضمناً دانستن وقت و محل ملاقات بعدی از نظر روحی کمک زیادی به کودک مینماید و ناگفته نماند، ملاقاتهای بینظم و ترتیب چندان مؤثر واقع نخواهد شد. والدین موظفند برنامه تماس و ملاقات منظمی با کودک ترتیب دهند. (22)
برقراری ارتباط مؤثر با بچهها، نونهالان و نوجوانان
برقراری ارتباط با بچهها به این معناست که چگونه اعتماد و احساس امنیت در آنها به وجود آورید و آنها را مطمئن سازید که نیازهایشان مورد توجه شما قرار خواهند گرفت. پیشنهادهای زیر میتواند به طور مؤثر در برقراری ارتباط با بچههایتان به شما کمک نماید.
* به دنبال نشانهها و سر نخها باشید: «ارتباط» برای بچهها مترادف همان چیزی که برای بزرگسالان است، نمیباشد. بچهها برای اینکه صرفاً از طریق کلمات، خود را ابراز نمایند، پختگی عاطفی و عقلانی لازم را ندارند. بچههای کوچکتر غالباً افکار درونی خود را از طریق بازی، نقاشی و نوشتن و ساختن، بیان میکنند. به فعالیتها، حالات چهرهای و زبان بدنی بچههایتان توجه کنید و به این ترتیب سعی کنید معنای آنها را باز شناسید و بفهمید.
* شنونده خوبی بشوید: «شنیدن فعال» مهارتی است که میتوانید آن را برای برقراری ارتباط مؤثر با بزرگسالان و بچههای کوچکتان یاد بگیرید. مثلاً به وسیله «باز پردازی» (تکرار ملایم گفتههای بچههایتان با کلماتی کم و بیش متفاوت) میتوانید بچهها را مطمئن سازید که حرفشان شنیده و فهمیده شده است. همچنین گوش دادن فعال به بچهها کمک میکند تا بر احساسات خود نامی بگذارند. همانطور که گفتههای کودکتان را باز پردازی میکند میتوانید بر احساسی که کودک بیان میکند، عنوانی بدهید؛ مثلاً «انگار احساس ناکامی میکنی»، «عصبانی هستی»، «ترسیدهای».
* درک آنها را در طول زمان کامل نمائید: بچهها همچنان که بزرگتر میشوند و مهارتهای عقلانی بیشتری به دست میآورند، درکشان نیز از موقعیت، میتواند بیشتر و کاملتر گردد. فرصتی فراهم سازید تا دوباره در مورد موضوعات قبلی صحبت شود.
* به کودکان و نوجوانان حق اظهار نظر در زندگیشان بدهید: شما باید مسئول تصمیم گیریها باشید نه بچههایتان. ولی والد خوب بودن مستلزم گوش دادن به بچهها و دادن حق انتخابهای مناسب به آنهاست به طوری که همیشه احساس ضعف نکنند. تا حد امکان، بچههایتان را تشویق کنید تا نیازها و نظرات خود را ابراز نمایند و در تصمیمهای خانوادگی مثل فعالیتهای تفریحی، تعطیلات، مناسبتهای خاص و انتخاب لباسها سهیم باشند. البته بدیهی است دادن حق انتخاب در فعالیتهای روزمره با قرار دادن آنها در جایگاهی که مسئول تصمیمهای بزرگسالان باشند، فرق زیادی دارد. اما بچهها باید بدانندکه وقتی بزگسالان در مورد مسائلی که بر زندگی آنها تأثیر میگذارد، تصمیم میگیرند، به حرف آنها نیز توجه دارند. (23)
کمک والدین به بچهها در سنین مختلف
* بچهها باید بدانند که والدینشان چقدر آنها را دوست دارند. بنابر این باید بکوشید محبت خود را به وسیله گفتار و کردار نشان دهید.
* محیطی امن فراهم کنید تا کودکان در برابر کشمکشها محافظت شوند (مثلاً جلوی آنها دعوا نکنید).
* بچهها را در مسائل بزرگسالان وارد نکنید.
* به فرزندتان اجازه دهید احساساتش را بیان کند.
* با بچهها بازی کنید؛ به راستی بازی، کار دوران کودکی است. در هر مرحله از رشد، بازی کردن به تنهایی یا با دوستان و یا با بزرگسالان، میتواند به رشد تواناییهای عاطفی، عقلانی و اجتماعی کودکان کمک میکند.
* از به کار بردن عبارات منفی در مورد والد دیگر خودداری کنید.
* حتی برای چند دقیقه هم که شده اوقاتی را به تنهایی با هر یک از بچهها بگذرانید.
* تا حد امکان همچنان پیوستگی و جریان عادی امور را حفظ نمائید.
* به بچهها اطمینان دهید که برای ملاقات خویشاوندان، دیدار و گذرانیدن وقت با دوستان فرصت دارند.
* با مراقبین و معلمین در تماس باشید. اکثر آنها با درک گرفتاری شما، خوشحال خواهند شد تا ایدهها و بینشهای خود را با شما در میان بگذارند. آنها همچنین میتوانند اطلاعات خوبی در مورد رشد کودک و امکانات اجتماعی در ختیار شما قرار دهند.
* با توجه به مرحله رشدی بچهها، قوانین و محدودیتهای معقولی را برای رفتار آنها وضع کنید.
* اگر به بچهها قولی میدهید، به آن عمل کنید.
* از خودتان مراقبت کنید؛ بچههایتان به شما وابسته هستند. (24)
چگونه به فرزندان کمک کنید؛
– سنین نوزاد تا حدود چهار سال:
* برنامه روزمره آنان، مانند ساعت خواب، ساعت صرف غذا و ملاقات با هر یک از والدین را ثابت نگه دارید و تا جایی که امکان دارد این برنامه را در هر دو خانه رعایت کنید.
* آنان را در آغوش بگیرید و آرامشان کنید. رفتارشان را تشویق نکنید، اما واکنش شدیدی نیز نشان ندهید. آنان با گذشت زمان بار دیگر به زندگی عادی برخواهند گشت.
* سعی کنید آرامشتان را حفظ کنید و به آنان بگویید که شما و همسر سابقتان هنوز دوستشان دارید و برای همیشه در کنارشان خواهید ماند و هیچ کس مقصر نیست.
* از هر چیزی که آنان را به یاد خانه قبلیشان میاندازد، دوری کنید و زمان ملاقات آنان را با پرستار قبلیشان کاهش دهید.
– سنین پنچ تا هشت سال
* به آنان اطمینان خاطر بدهید.
* به زبان سادهای که قابل درک باشد، همه چیز را برایشان توضیح دهید.
* در حضور فرزندان، همسرتان را سرزنش نکنید یا با عصبانیت از او یاد نکنید.
* به آنان بگویید که میتوانند هر دو والدشان را دوست داشته باشند.
* تا حد امکان سعی کنید زندگی روزمره آنان دارای نظم و قوانین ثابتی باشد.
– سنین نُه تا دوازده سال
* مرز ارتباطات خود را حفظ کنید و تشویقشان کنید تا مستقل شوند و زندگی و روابط اجتماعی مستقلی داشته باشند.
* برای آن که احساس بهتری داشته باشند و اوضاع را بهتر درک کنند، اطلاعات بیشتری به آنان بدهید، اما هرگز همسرتان را سرزنش نکنید.
* اجازه ندهید بچهها محرم تمام اسرارتان باشند یا مسئولیتهایی را که مناسب سنشان نیست بپذیرند.
* محیطی را در خانه ایجاد کنید تا هر وقت فرزنداتان خواست بتواند با شما گفتگو کند.
– سن سیزده به بالا
* به خاطر داشته باشید که نامعقول و دمدمی مزاج بودن آنان اقتضای سنین نوجوانی است.
* به آنان فرصت بدهید که هرگاه خواستند تنها باشند و با خود خلوت کنند.
* در مورد دیدارها و ارتباطات آنان انعطافپذیر باشید.
* به آنان بگویید که بد نیست گاهی احساس کنند هنوز بچه هستند، اما به حق مشارکت آنان در تصمیم گیریهایی که بر زندگیشان تأثیر مستقیمی خواهند داشت، احترام بگذارید.
* محیطی را در خانه ایجاد کنید که آنان هرگاه خواستند، بتوانند با شما حرف بزنند، اما به خاطر داشته باشید که آنان اغلب ترجیح میدهند با دوستانشان حرف بزنند.
همیشه همه چیز بد نیست.
متأسفانه بعضی از بچهها در مقابل طلاق والدینشان بیش از حد واکنش منفی نشان میدهند. ممکن است برای بعضیها، این رویداد مدتها قبل در زندگی آنان اتفاق افتاده باشد و اکنون چیزی به خاطر نیاورند. ارتباط دائم و منظم آنان با پدر و مادرشان، سبب میشود که آنان احساس کنند زندگی خانوادگی عادیای دارند.
سایر بچهها که مدتها در خانوادهای سرد و پرتنش، زندگی کردهاند، ممکن است در مقابل طلاق والدین، کمی مقاومت و ناسازگاری نشان دهند، اما وقتی احساس میکنند دیگر مجبور نیستند در محیطی پر از تنش، جنگ و مشاجره زندگی کنند، احساس آرامش بر هیجانات منفیشان غلبه میکند. شما به عنوان پدر و مادر، باید خود را برای هر نوع واکنش فرزندانتان آماده کنید. هیچ کس آنان را به اندازهای که شما میشناسید، نمیشناسد. (25)
چگونه کودکان هراس ناشی از دست دادن عشق پدر و مادر را ابراز میکنند؟
والدین با توجه به الگوهای رفتاری کودک میتوانند به نگرانی ناشی از تنهایی او پی ببرند. در درجه اول جداییهایی که طفل در طی روز به راحتی میپذیرفت پس از طلاق برایش نفرتآور میشود، مثل رفتن به مدرسه، تنها ماندن با پرستار و… یا حتی ماندن در رختخواب به هنگام شب. بچه چهار سالهای که قبلاً با شوق و اشتیاق از ماشین پیاده میشد و به مهد کودک میرفت، پس از جدایی، به پدر یا مادر میچسبد و حاضر نیست از ماشین پیاده شود. اگر پدر یا مادر تصمیم به رفتن به مهمانی داشته باشند. به مجرد رسیدن پرستار و مراقب، کودک مثل بمب منفجر میشود و داد و فریاد راه میاندازد، به طوری که لحظات را بر صبورترین و بیتقصیرترین والدین حرام میکند.
هرگونه غیبتی، حتی اگر کوتاه باشد این وحشت را به دل کودک میاندازد که ممکن است پدر و مادر، دیگر برنگردند. والدین معمولاً در مقابل چنین رفتارهایی خشم و بیقراری از خود نشان میدهند، که گناهی هم متوجه آنها نیست و با وجود آن که واکنش آنها قابل درک است؛ لیکن این بازتاب صرفاً به صورت عادت تکراری عذابآوری در میآید که هم تضاد والدین و هم طفل را افزایش میدهد. پدر یا مادر مستأصل معمولاً از بهانهجوییهای پیدرپی طفل، عصبانی و خسته شده او را تهدید یا تنبیه میکند. در مقابل این خشونت، بچهها که خود را نیازمند به نوازش بیشتر میبینند احساس میکنند که پدر و مادر، آنها را رد کرده یا از خود دور میسازند. این واکنشها سبب میشود بچه بیشتر احساس تنهایی کند و از رها شدن وحشت نماید. در چنین موقعیتی به دلیل نیاز کودک به دریافت اعتماد به نفس بیشتر، خواهشها و زیادهطلبیهایش رو به افزایش میگذارد و متأسفانه او را بیش از گذشته از پدر یا مادر دور و بیگانه میکند.
شرایط دیگری که پس از جدایی به اضطراب کودک میافزاید، ملاقاتهای آخر هفتهای است که معمولاً طفل با پدر یا مادری که با او زندگی نمیکند، دارد. برای نمونه، پدر و مادری هستند که مدتها درباره رفتار خندهآوری که کودک به هنگام ملاقات با پدر داشت، گفتگو میکردند. طبق توافق قبلی، هر چهارشنبه پدر برای گرفتن بچه میآمد و او را به خانه خود میبُرد. به مجرد آن که آن دو از منزل بیرون میآمدند، دختر شروع به گریه میکرد و تمام شب اخمآلود بود و روز بعد که به نزد مادر میآمد شروع به صحبت درباره بابا میکرد و از اشتیاقی که برای ماندن نزد او داشت سخن میگفت.
والدین چگونه میتوانستند تضاد کودک را برای خود توجیح کنند. از یکسو این ابهام برای مادر پیش آمد که رفتار زننده پدی سبب بیمیلی طفل به رفتن نزد او شده، و از سوی دیگر پدر نسبت به دختر احساس بیگانگی میکرد و از مادر رنجیده خاطر بود؛ برای آن که طفل آشکارا مادر را به او ترجیح میداد، و در نهایت، شوق چندانی به دیدار دختر نداشت.
پس از آن که این پدر و مادر در جلسه مشاوره، تشویقهای ناشی از جدایی والدین را که خاصه در کودکان سه ساله شدت دارد را متوجه شدند، هر دو نسبت به تعارض دختر خود آگاه شدند و به این واقعیت پیبردند که ناراحتی و نگرانی وی، درست از لحظهای که پدر خانه را ترک کرد شروع شده بود. با عزیمت و دوری پدر، ترس از تنهایی در کودک بیدار شده بود. آنها متوجه شدند چگونه درباره هراس ناشی از رها شدن، با فرزند خود صحبت کنند و موضع طلاق را بیشتر برایش بشکافند. پدر و مادر جداگانه به کودک اطمینان دادند که گر چه جدا از هم زندگی میکنند، اما برای همیشه مامان و بابای او باقی خواهند ماند و هیچ وقت وی را ترک نکرده و از او دور نمیشوند. در همان هفته اول دختر خرد سال بدون دردسر از منزل مادر به نزد پدر رفت. (26)
با کارهای زیر میتوانید به فرزندانتان کمک کنید حرف بزنند.
* تمام وجود خود را به حرفهای آنان معطوف کنید؛
* از هر چیزی که حواستان را پَرت میکند، اجتناب کنید؛ به عنوان مثال: تلوزیون را خاموش کنید یا به تلفن جواب ندهید؛
* بگذارید هر وقت که دلشان میخواهد حرف بزنند و هر طور که میخواهند احساساتشان را بیان کنند؛
* برداشت خود را از احساسات فرزندتان بیان کنید؛ به عنوان مثال، به او بگویید: «به نظر میرسد که عصبانی هستی، این طور نیست؟»؛
* بی آن که فرزندتان را سرزنش یا در موردش قضاوت کنید، به حرفهایش گوش دهید؛
* فقط زمانی که حرفهای او تمام میشود، شروع به صحبت کنید؛
* هر چهقدر که لازم است به فرزندانتان وقت بدهید و هر وقت که خواستند، گفتگو را قطع کنید؛
* برداشت خود را از حرفهای فرزندانتان به طور خلاصه بیان کنید؛
* به فرزندانتان بگویید که خوشحالید با شما صحبت کردهاند، حتی اگر این کار برایشان سخت بوده باشد. (27)
توجه به نیازهای فرزندان
فهرست سؤالات زیر به شما کمک میکند تا وقتی به عواقب روشی که برای ادامه زندگیتان در نظر گرفتهاید فکر میکنید، به نیازهای فرزندان نیز توجه داشته باشید:
* تعهدات و محدودیتهای مالیتان کدامند؟
* قوانین و تدابیری که برای زندگیتان اندیشیدهاید، چه تأثیری بر دیدارهای شما با فرزندانتان و مراقبت از آنان خواهند داشت؟
* بچهها باید به دیدن کدام یک از اعضای خانواده و بستگان بروند؟
* آیا بچهها هر وقت بخواهند میتوانند به والدین خود دسترسی داشته باشند؟
* چه موقع بچهها میتوانند با والد دیگر خود ملاقات کنند؟
* آیا تدابیری که برای زندگیتان در نظر گرفتهاید ثابت و از پیش تعیین شده هستند یا به اقتضای زمان تغییر میکنند؟
* بچهها در تعطیلات مدرسه چه خواهند کرد؟
* برای برگزاری جشنها و اعیاد، مانند روزهای تولد و عید، چه تدابیری اندیشیدهاید؟
* والدین تا چه اندازه نزدیک هم زندگی خواهند کرد؟
* برای انجام دادن کارهای خانه چه روش مؤثری را در نظر گرفتهاید؟
* آیا بچهها میتوانند با دوستان و بستگان در ارتباط باشند؟
* کدام یک از فعالیتهای خارج از مدرسه بچهها ادامه خواهد داشت و چه کسی بر آنها نظارت میکند؟
* کدام یک از والدین قصد دارد در جلسات مدرسه حضور داشته باشد؟
* بچهها چگونه میتوانند ارتباط خود را با والدی که با آنان زندگی نمیکند، حفظ کنند؟
* بچهها چگونه میتوانند ارتباط خود را با سایر بستگانشان حفظ کنند؟ (28)
آیا فرزندتان اندوهش را پنهان میکند؟
اگر فرزندتان: * به جدائی یا این واقعیت که والد دیگر در کنارش نیست، اشاره نمیکند؛ * بیش از حد مشتاق است که به شما کمک کند؛ * اغلب میگوید یا مینویسد: «من مراقب تو هستم» و «همیشه دوستت خواهم داشت»؛ * به نظر میرسد از دعوای پدر و مادر یا غیبت آنها در موعد مقرر دیدار ناراحت نمیشود؛ * به طور کلی احساسی را نشان نمیدهد؛ * اکنون نسبت به افراد، چیزها و کارهایی که قبلاً از آنها لذت میبُرد، اشتیاق کمتری نشان میدهد؛ * ناگهان به فیلمها، کتابها یا گزارشهای خبری ناراحت کننده علاقهمند شده است.
احتمالاً اندوه خود را پنهان میکند. با ملایمت به موضوع اندوه اشارهای بکنید و شرح دهید که احساس اندوه در چنین شرایطی نه تنها طبیعی بلکه سالم است. کودکان با شنیدن چنین عباراتی اجازه کامل مییابند تا اندوه خود را ابراز کنند؛ توجه کنید که آنها بدانند همیشه و هر احساسی که داشته باشند به آنها کمک خواهیدکرد. (29)
مظاهر افسردگی در بچههای طلاق
1. عاطفی: بچههای افسرده معمولاً اندوهگین و بغض به گلو بوده، با کوچکترین حرفی گریه میافتند. حالت غمگینی که از عوارض اولیه جدایی است معمولاً تا شش ماه بعد از جدایی ادامه پیدا میکند.
2. انگیزشی: به علت انجام ندادن تکالیف مدرسه و نداشتن انگیزهای برای مطالعه، نمرات و سطح درسی آنها پایین میآید، علاوه بر از دست دادن شوق به امور روزمره و تکالیف مدرسه، نسبت به بازی و سایر فعالیتها هم بیعلاقه میشوند.
3. جسمی: بچههای افسرده اغلب اشتهای خود را از دست داده، رغبتی به غذا خوردن ندارند. غذاهای مورد علاقه، دیگر برایشان جذابیتی نداشته و اغلب از معده درد، سردرد یا احساس کسالت رنج میبرند.
4. شناختی: اینگونه کودکان اغلب گمان میبرند به هر کاری دست بزنند با شکست رو به رو میشوند، برای مثال، هر موقعیتی که پیش میآید میگویند: «این کار از من ساخته نیست.» آنها بر این باورند که در هیچ زمینهای امکان موفقیت ندارند. (30)
دستورالعملهای کلی در مورد برنامههای دیدار
* برنامه منظم
بچهها عموماً در چارچوب یک برنامه منظم و از قبل پیشبینی شده، خیلی واکنش بهتر نشان میدهند و این مسئله به ویژه بعد از طلاق از اهمیت خاصی برخوردار است. کودکان باید از پیش مطمئن باشند با چه کسی زندگی میکنند و چه موقع و در کجا با پدر یا مادری که با او زندگی نمیکنند، ملاقات خواهند کرد. برنامههای نامنظمی که کودک از پیش از ترتیب آنها خبر نداشته و نتواند به آنها متکی باشد، مسائل متعددی برایش پدید خواهد آورد. بهتر است والدین روی برنامه دیدار منظمی که خواستههای کودک هم تا حد امکان در آن منظور شده، با هم توافق کنند. این برنامه باید به گونه دقیقی به کودک ارائه شود (مثلاً میتوان این برنامه را در تقویم مخصوص کودک ثبت و روی دیوار اتاق او نصب کرد.) بهطوری که وی کاملاً از برنامه دیدارش با پدر یا مادر آگاه باشد. چنانچه به دلائلی برنامه تنظیم شده قابل اجرا نباشد، باید کودک را از قبل آگاه ساخت.
* اهمیت پیوستگی برنامهها و آشنا بودن کودک با آن
والدین باید کوشش کنند در جریان طلاق و بعد از آن، عواملی را که در زندگی کودک دخالت دارند تا آنجا که ممکن است ثابت و دائمی نگاه دارند. هرگونه تغییری، فشار روانی برای کودک محسوب میشود. والدین باید تا آنجا که ممکن است از ایجاد هرگونه دگرگونی در برنامه روزانه و محیط کودک خودداری نمایند. گاهی اوقات پس از طلاق، تغییر مدرسه و جابهجایی، اجتنابناپذیر است که سازشپذیری با آن مستلزم صرف وقت بیشتری است، در حالی که آشنایی با محیط برای کودک آرامشبخش است.
* افزایش دفعات دیدار
چنانچه کودک با مادر زندگی میکند، هر چه دفعات ملاقات او با پدر بیشتر باشد، بهتر است. تحقیقات انجام شده نشان میدهد که افزایش تعداد این دیدارها موجب صمیمیت بیشتری در رابطه پدر- فرزندی، رضایت خاطر بیشتر کودک در طی دیدارها و کنترل مؤثر پدر روی فرزند، خواهد شد؛ لذا پدرها باید سعی کنند اگر ممکن است حداقل هفتهای یک بار با فرزند خود ملاقات داشته باشند.
روشهای متداول و رایج کنونی که طی آن کودک هر یک هفته در میان، با پدر ملاقات میکند به هیچ وجه تأیید و تشویق نمیشود. اگر بچهها از این تماس محدود، ناراضی و ناخشنود هستند، دیدار با پدر باید طوری ترتیب داده شود که کودک هم تعطیلات آخر هفته و هم شبهایی را با او بگذراند. در فاصله این ملاقاتها پدر میتواند با کودک تماس تلفنی هم داشته باشد. علاوه بر آن بهتر است کودک در برنامههای عادی، روزانه و فعالیتهای جاری پدر (چنانچه مادر سرپرستی او را به عهده دارد) شرکت داشته باشد. (31)
بعد از طلاق چگونه باید با بچهها صحبت کرد؟
پاسخ هر یک از سؤالات زیر، چگونگی صحبت با فرزندان را مشخص میکند:
1. پس از طلاق، کودک با کدام طرف (پدر یا مادر) زندگی خواهد کرد و آیا والد مربوطه، تنها زندگی خواهد کرد یا نه؟
2. آیا والدی که با فرزند زندگی میکند، ازدواج مجدد خواهد داشت یا خیر؟
3. ملاقات با والدین جدا شده، چگونه و تا چه حد است؟ آیا کودک فرصت دارد در روزهایی، والد دیگر را ببیند یا برای تمام عمر او را نخواهد دید؟
4. امنیت مالی کودکان طلاق، از چه طریقی تأمین خواهد شد؟
5. آیا ادامه تحصیل در مدرسههای دولتی یا خصوصی، همانند سابق خواهد بود؟
6. در صورتی که کودکان در خانوادههای چند فرزندی زدگی کنند، آینده سایر کودکان و خواهران و برادران چه خواهد شد؟
7. در صورت ازدواج مجدد والد، زندگی ترکیبی (زندگی با بچههای خانواده دیگر) به چه صورت خواهد بود؟
* پاسخ به این سؤالات، با در نظر گرفتن انواع اتفاقاتی که ممکن است رخ دهد، باید ارائه شود. (32)
توجه به روشهای زندگی جدید فرزندان
فهرست زیر به شما و همسر سابقتان کمک میکند تا به بچهها کمک کنید با روشهای جدید زندگی کنار بیایند:
* در اسرع وقت هر دو خانه را مرتب کنید تا بچهها در آنها احساس راحتی و آسایش کنند؛
* به آنان اطمینان دهید که در اسرع وقت والد دیگرشان را میبینند و میتوانند ارتباط منظم و دائمی با او داشته باشند؛
* به آنها بگویید که هر یک از شما در طول روز کجا هستید و در صورت لزوم، همواره در دسترس آنان خواهید بود؛
* تا وقتی اوضاع سر و سامان نگرفته است، از اتخاذ تصمیمات بزرگ و مهم خودداری کنید؛
* از احساسات فرزندانتان حمایت کنید، اما به آنان بفهمانید شما نیز نارحت و غمگین هستید؛
* به آنان بگویید که به راحتی میتوانند احساساتشان را ابراز کنند؛
* همواره به آنان بگویید که هر دوی شما دوستشان دارید؛
* به آنان اطمینان دهید که مقصر نیستند؛
* برای پاسخگویی به سؤالات آنان آماده باشید؛
* در مورد همسر سابقتان بدگویی نکنید؛
* بگذارید آنان بدانند که مایلید به دیدن همسر سابقتان بروند. (33)
تسهیل سختیهای اولین سال طلاقتان، برای فرزندان
فهرست زیر به شما کمک میکند که سختیهای اولین سال طلاقتان را برای فرزندان تسهیل کنید؛
کارهایی که باید انجام دهید:
* انعطافپذیر باشید؛
* به بچهها بگویید وقتی با والد دیگرشان زندگی میکنند دلتنگ آنان میشوید، اما اوضاعتان رو به راه است؛
* به نظرات بچهها گوش دهید؛
* در اسرع وقت برای تعطیلات برنامهریزی کنید؛
* ارتباط خود را از طریق تلفن با همسر سابقتان حفظ کنید تا بتوانید برای حمایت از فرزندانتان با هم تصمیماتی بهجا بگیرید؛
* برای برگزاری مناسبتهای ویژه، آداب و روشهای جدیدی را در نظر بگیرید؛
* بگذارید بچهها در مورد ملاقات با والد دیگرشان با شما حرف بزنند و شور و اشتیاقشان را با شما تقسیم کنند، اما اگر ترجیح دادند حرفی نزنند، به خواستهشان احترام بگذارید؛
* در این مورد که چگونه باید در برنامهها و جلسات مدرسه شرکت کنید، تصمیم بگیرید؛
* با همسر سابقتان مؤدبانه رفتار کنید، اما نه خیلی صمیمانه؛ زیرا بچهها گیج و متعجب میشوند؛
* بهخاطر داشته باشید که نخستین سال طلاق برای همه شما دشوار است؛
کارهایی که نباید انجام دهید:
* پرسیدن سؤال از فرزندانتان، درباره زندگی شخصی همسر سابقتان؛
* لغو قرارهای ملاقات با بچهها به گونهای که فکر کنند برای شما مهم نیستند؛
* برگزاری مناسبتهای ویژه و جشنهای مهم با همان سبک و آیین قدیمی، به گونهای که غیبت یکی از والدین بیشتر به چشم بیاید؛
* اجازه دادن به فرزندان برای انتقال برخی از وسائل خود از خانهای به خانه دیگر؛
* خریدن هدایایی که میدانید همسر سابقتان را ناراحت میکند و بچهها را در وضعیت دشواری قرار میدهد؛
* معرفی افراد جدیدی که فقط قرار است مدتی اندک در زندگی شما باشند؛
* قرار دادن همسر سابقتان در مقابل بچهها یا ابراز خصومت و دشمنی نسبت به او؛
* استفاده از بچهها به عنوان پیامآور و جاسوس؛
* سخت گرفتن به خود هنگام مرتکب شدن اشتباهی ناگهانی. (34)
با کارهای زیر شرایط را برای بچهها آسانتر کنید؛
* وقتی درباره همسر سابقتان حرف میزنید، وانمود کنید که رفتارهای منفی و بد او را فراموش کردهاید. به خاطر داشته باشید که بچهها ژن هر دوی شما را به ارث بردهاند و انتقاد از همسرتان، به معنای انتقاد از نیمی از وجود فرزندانتان است.
* اگر بچهها در ارتباط مسقیم با والد دیگرشان امنیت ندارند، آنان از طریق تلفن و… با هم ارتباط داشته باشند.
* به بچهها بگویید که نباید خودشان را سرزنش کنند.
* مطمئن باشید بچهها پیش از طلاق نیز، از اعتیاد، مشکلات روانی و سوء رفتارهای والدینشان اطلاع داشتهاند.
* به آنان بگویید که والد دیگرشان آنان را دوست دارد، حتی اگر رفتارش عکس این را نشان بدهد.
* از حمایت و کمک دیگران بهرهمند شوید.
* وقتی باید به نیازهای بچهها توجه داشته باشید و آنها را برآورده کنید، احساس خشم و ناتوانی خود را بروز ندهید.
* حتی اگر گاهی به گفتهتان شک دارید، به آنان امید دهید که روزی اوضاع بهتر خواهد شد. (35)
وقتی جدا از کودکانتان زندگی میکنید.
اگر با بچههایتان زندگی نمیکنید گاهی ممکن است فکر کنید آنها دیگر به شما نیازی ندارند. اما کودکان در زندگی خود به هر دو والدین علاقهمندند و به آنها نیاز دارند. کودکانی که تماسشان با یکی از والدین قطع شده است غالباً حسرت میخوند که ای کاش آن والد هرگز دور نمیشد. دانستن این مسئله که والدین کودک، او را دوست دارند و همچنان به عنوان یک والد عمل میکنند، اثر عمیق بر بهزیستی و احساس عزت نفس وی دارد. هیچ چیزی نمیتواند جایگزین شما گردد.
* بکوشید با ثبات و قابل اعتماد باشید. بچههایتان روی حرف شما حساب میکنند. حتی انضباط باید با ثبات باشد. از انضباط غافل نشوید و در عین حال در آن افراط نورزید. از اوقاتی که در کنار بچههایتان هستید، لذت ببرید.
* همان طور که کودکتان رشد میکند، روابط شما هم باید تغییر کند. بچههای کوچک بیشتر نیاز دارند با شما باشند؛ در حالی که نوجوانان بیشتر مایلند در کنار دوستان خود باشند.
* از کودکتان بخواهید تا دوستش را برای یک فعالیت برنامهریزی شده دعوت نماید. عکسهای زیادی بگیرید و به کودکتان یک سری از آنها را بدهید.
* کودکتان را تشویق کنید چیزهای خاصی بیاورد تا به شما نشان دهد (مثلاً پروژه مدرسه، جایزهها، گزارشها یا عکسهای خاص). کیف مخصوصی به او بدهید که مال خودش باشد و برای آوردن وسائلش از آن استفاده کند.
* تعطیلات و سالگردهای تولد را جشن بگیرید. سعی کنید برنامههای متنوع جدیدی برای تعطیلات داشته باشید.
به خاطر داشته باشید که شما رابطهای با کودکتان ایجاد میکنید که تا ابد دوام خواهد داشت. (36)
سخنی با بچه طلاق (37)
* عامل طلاق چیست؟
طلاق مشکلی است بین بزرگسالان. آنان در کنار یکدیگر خوشحال نیستند و وقتی به این نتیجه میرسند که نمیتوانند از بودن با هم لذّت ببرند، عدهایشان طلاق میگیرند. چهقدر خوب میشد اگر بچهای میتوانست پدر و مادرش را وادار کند که با هم بمانند. اما بچهها نمیتوانند پدر و مادرشان را مجبور کنند که یکدیگر را دوست بدارند. این تصمیمی است که باید خود بزرگسالان بگیرند، همدیگر را دوست بدارند و در کنار یکدیگر بمانند.
بچهها مسبب طلاق نیستند. بچهها باعث و بانی طلاق نیستند. بچهها میتوانند تصمیم بگیرند که اسباب بازیشان گوشه اتاق باشد یا روی صندلی، میتوانند اسباب بازیشان را بردارند و آن را هر جا دلشان میخواهد، بگذارند. آدم بزگها اسباب بازی نیستند و بچهها نمیتوانند با آنها بازی کنند یا مجبورشان کنند یکدیگر را دوست بدارند.
خدا به آدم بزرگها اجازه داده است برای خودشان تصمیم گیری کنند. ممکن است خدا همیشه با تصمیمات آنان موافق نباشد، اما اجازه میدهد هر تصمیمی دلشان میخواهد، بگیرند. خدا آنان را مجبور نمیکند هر کاری را به دلخواه فرزندشان انجام دهند.
* بسیاری از والدین طلاق میگیرند.
گاهی اوقات باعث میشود ما از خود بپرسیم که آیا تغییر کردهایم؟ تو احساس میکنی مثل کسی دیگر هستی، چون واقعاً مثل هر فردی دیگر هستی. این که پدر و مادرت از هم طلاق بگیرند، باعث نمیشود تو عوض شوی. تو هنوز همان آدم خوب همیشگی هستی. تو باز هم لبخند میزنی، میخندی، خسته میشوی یا در چیزی با فرد دیگر سهیم میشوی. بچههای والدین طلاق گرفته، مثل بقیه بچهها هستند.
آیا دوستانی داری که پدر و مادرشان از هم جدا شده باشند؟ چنین کسی را در مدرسه یا همسایگیات به خاطر میآوری؟ تنها تو که نیستی! بچههای پدر و مادر طلاق گرفته هم ممکن است کوتاه قد، بلند قد، یا مو فرفری باشند، پوست تیره یا کَکمَک و یا چالِ گونه هم داشته باشند، درست مثل تمام آدمهای دنیا. احتمال دارد بچههایی را بشناسی و ندانی که پدر و مادرشان از هم جدا شدهاند. آنان هم مثل بقیه مردم هستند. با دوستانت که پدر و مادرشان از هم جدا شدهاند، حرف بزن؛ شاید بتوانند اطلاعاتی در اختیارت بگذارند که اوضاعت را بهتر کند.
* پدر و مادرت دوستت دارند.
پدر و مادر مطلقه، باز هم بچههای خود را دوست دارند. بزرگسالان ممکن است یکدیگر را دوست نداشته باشند، اما هنوز بچهها برایشان منحصر به فرد هستند. احتمال دارد پدر یا مادری که در حین گذراندن مرحله طلاق است، گاهی دلش بگیرد و سر بچهاش داد بزند، اما با وجود آن همه، استیصال و جنگ اعصاب، باز هم برای فرزندش نگران است. وقتی زن و شوهری تصمیم میگیرند دیگر عشق و محبت نثار یکدیگر نکنند، هر کسی به سختی میتواند این تصمیم را هضم کند. پدر و مادرت تنها کسانی نیستند که تو را دوست دارند. همه اطرافیانت تو را دوست دارند. خدا نیز تو را دوست دارد. خدا از دوست داشتن هیچ بچهای دست نمیکشد، صرفاً به این دلیل که پدر و مادرش از هم جدا شدهاند.
* آیا پدر و مادرت دوباره با هم زندگی میکنند؟
بعید است که چنین اتفاقی بیفتد. اگر پدر و مادرت از هم طلاق گرفته باشند، مطمئناً دیگر خیال ندارند دوباره با هم زندگی کنند. طلاق یعنی پایان زندگی زناشویی. پدر و مادر هرگز طلاق را فسخ نمیکنند. اگر برگی بمیرد و روی زمین بیفتد، دیگر بلند نمیشود و بالای درخت نمیرود. اگر تو طنابی را پاره کنی، دو سر طناب دیگر به هم وصل نمیشوند. تو دیگر به دو سالگیات برنمیگردی. آن دوران تمام شده است. پدر و مادر تو هم، دیگر دلشان نمیخواهد با هم زن و شوهر باشند. آنان اعتقاد دارند که زندگی زناشوییشان به آخر رسیده است. از حالا به بعد، تو پدر و مادری داری که دیگر با هم زن و شوهر نیستند، اما در عین حال، هر دو نگران تو هستند و هر دو هنوز پدر و مادر تو.
* بازگشت به خوشحالی
خورشید دوباره میدرخشد، اما این که چه موقع اینطور میشود، بستگی به خودت دارد. ما در مورد دیروز هیچ کاری از دستمان برنمیآید، اما در مورد امروز خیلی کارها هست که میشود انجام داد. از چه چیزی بیشتر از همه لذّت میبری؟ دوست داری بسکتبال بازی کنی؟ به استخر بروی و شنا کنی؟ به اردو بروی؟ پشمک بخوری؟ شبی را در خانه دوستت سپری کنی؟ خیلی کارهای جالب هست که میتوانی انجام بدهی. وقتش است دوباره به شادی رو بیاوری.
هیچ چیز به طور کامل درد و لطمه روحی ناشی از طلاق را التیام نمیدهد. دلیلی ندارد وانمود کنی که همه چیز عالی است، اما یک جا، نشستن و زانوی غم به بغل گرفتن، دردی را دوا نمیکند که هیچ، اوضاع را بدتر هم میکند. فعالیت، نوعی داروی شفابخش مخصوص در خود دارد. تو دوباره شاد و خوشحال میشوی، هر چه زودتر این کار را بکن. برای رو آوردن به شادمانی، تا فردا صبر نکن. اگر میتوانی همین امروز اولین گام را بردار.
نتیجه گیری
مباحثی که در این مقاله به آنها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما میگردد به شرح ذیل میباشد:
1. هیچ عملی منفورتر، نزد خداوند متعال از این نیست که اساس خانهای در اسلام با جدایی (طلاق) ویران گردد.
2. بهترین زمان برای گفتن حقیقت به بچهها، زمانی است که هر دوی شما فرصت کافی برای فکر کردن به تصمیماتتان را دارید.
3. بچهها باید بدانند که هر وقت بخواهند میتوانند سؤالاتشان را مطرح کنند.
4. بچهها پس از جدایی دچار ناراحتی و نگرانیهای گوناگون میشوند. در سال اول جدایی، احساس خشم، ترس، افسردگی و گناه زیادی در بچهها ظاهر میشود که در سال دوم رو به کاهش میگذارد.
5. نخستین واکنش اکثر بچهها در مقابل طلاق والدینشان، ترس است. بچهها در تمام سنین، به شدت احساس آسیبپذیری و تنهایی میکنند.
6. لازم است پدر و مادر به طور کامل و دقیق اجتنابناپذیر بودن مسئله طلاق را به فرزندان خود گوشزد نمایند.
7. بچهها این را باید بفهمند که: «بچهها مسبب طلاق نیستند.»، «بچهها باعث و بانی طلاق نیستند.»
پینوشتها:
نویسنده: حسن مانیان
منبع: راسخون
1. جمله فوق از انجیل است و کشیشان به هنگام عقد ازدواج آن را بازگو میکنند و عروس و داماد آن را تأیید میکنند.
2. وسائلالشیعه، ج 15، ص 266، ح 1
3. وسائلالشیعه، ج 15، ص 266، ح 5
4. وسائلالشیعه، ج 15، ص 268، ح 7
5. بحارالانوار, ج 92،ص 248
6. بقره، 233
7. اصول کافی، ج 6، صص 45 و103
8. اصول کافی، ج 6، ص 103
9. اصول کافی، ج 6، ص 45
10. اصول کافی، ج 5، ص 218
11. اصول کافی، ج 5، ص 218
12. بقره، 233
13. اصول کافی، ج 5، ص 294
14. به فرزندانتان کمک کنید با طلاق کنار بیایند، ص 49
15. به فرزندانتان کمک کنید با طلاق کنار بیایند، ص 50
16. به فرزندانتان کمک کنید با طلاق کنار بیایند، صص 53 و 54
17. بچههای طلاق، صص 39- 41
18. به فرزندانتان کمک کنید با طلاق کنار بیایند، صص 63 و 64
19. به فرزندانتان کمک کنید با طلاق کنار بیایند، صص 65 و 66
20. به فرزندانتان کمک کنید با طلاق کنار بیایند، صص 68 و 69
21. بچههای طلاق، صص 75 و 76
22. بچههای طلاق، صص 52 و 53
23. نیاز فرزندانِ طلاق و جدایی، صص 34- 36
24. نیاز فرزندانِ طلاق و جدایی، صص 41 و 42
25. به فرزندانتان کمک کنید با طلاق کنار بیایند، صص 78 و 79
26. بچههای طلاق، ص 52
27. به فرزندانتان کمک کنید با طلاق کنار بیایند، ص 97
28. به فرزندانتان کمک کنید با طلاق کنار بیایند، صص 106 و 107
29. فرزندان طلاق از نوزاد تا هفده ساله، ص 87
30. بچههای طلاق، صص 104 و 105
31. بچههای طلاق، صص 125- 127
32. طلاق (علل، پیامدها و بچههای طلاق)، ص 55
33. به فرزندانتان کمک کنید با طلاق کنار بیایند، صص 118 و 119
34. به فرزندانتان کمک کنید با طلاق کنار بیایند، صص 132 و 133
35. به فرزندانتان کمک کنید با طلاق کنار بیایند، صص 172 و 173
36. نیاز فرزندانِ طلاق و جدایی، صص 97- 99
37. اقتباس از کتاب آنچه باید بچههای طلاق بدانند، صص 12- 118
منابع پایانی
1. قرآن کریم.
2. آذر، ماهایار، طلاق (علل، پیامدها و بچههای طلاق)، نشر قطره، چاپ اول، تهران، 1386ش.
3. تایبر، بچههای طلاق، ترجمه توراندخت تمدن، انتشارات روشنگران، چاپ اول، تهران، 1369ش.
4. ژوبرت و گای، ناتاشا و کاتلین، نیاز فرزندانِ طلاق و جدائی، ترجمه فاطمه قدیری، نشر دانژه، چاپ اول، تهران، 1382ش.
5. عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، انتشارات مکتبه الاسلامیه، 1339ق.
6. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، انتشارات مکتب صدوق، بیچا، تهران،1381ق.
7. کولمن، ویلیام، آنچه باید بچههای طلاق بدانند، ترجمه نفیسه معتکف، انتشارات دُرسا، چاپ اول، تهران، 1382ش.
8. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، تهران، 1365ش.
9. نیومن و رمانوسکی، ام.گری و پاتریشیا، فرزندان طلاق از نوزاد تا هفده ساله، ترجمه فرناز فرود، انتشارات صابرین، چاپ دوم، تهران، 1386ش.
10. هال، پائولا، به فرزندانتان کمک کنید با طلاق کنار بیایند، ترجمه ندا شادنظر، نشر قطره، چاپ اول، تهران، 1387ش.