نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی
کام برداشتن با تربت
مستحب است کام نوزادان را با تربتسید الشهدا«ع»بردارند که سبب امان است.آشناساختن کام فرزند با خاک شهادت،الهام دهنده پیوند با عاشورا و قداست بخشیدن بهحیات نوزاد،در نخستین روزهاى زندگى است.امام صادق«ع»فرمود:«حنکوا اولادکمبتربه الحسین«ع»فانه امان»[1] کام فرزندانتان را با تربت قبر حسین«ع»بردارید،چرا که این،سبب امان او خواهد شد. این استحباب،نسبت به آب فرات هم وجود دارد و به نوعىچشاندن محبتحسینى و آشنا ساختن سرشت فرزند با مکتب عاشوراست.«تحنیک»و«سغ برداشتن»هم گفته مىشود.بعضى جاها مقدارى از تربت را در آب یا شربتحلمىکنند و به افراد مىدهند تا شفا یابند و متبرک شوند.به این کار اصطلاحا«تربت نوشانى» مىگویند.
*********
کتابنامه عاشورا
در باره زندگینامه امام حسین«ع»و حادثه عاشورا و شهادت آن حضرت و یارانش، آثاربیشمارى چه بصورت شعر یا نثر،نوشته شده است.علاوه بر دیوانهاى اشعار و نوحهها، کتبى در باره آن قیام،چه بصورت نقلى و بیان حوادث،چه بشکل تحلیلى و بررسیهاىعمیق نوشته و چاپ شده است.
در اینجا برخى از کتب یاد شده را در دو بخش عربى و فارسى نام مىبریم:
عربى :[2]ائمتنا(ج 1)-على محمد دخیلابصار العین فى انصار الحسین«ع»-محمد بن طاهر سماوىابو الشهداء-عباس عقادالامام الحسین«ع»-عبد الله العلائلىالامام الحسین بن على الشهید-عبد الودود الامینالامام الحسین فى حله البرفیر-سلیمان الکتانىانصار الحسین«ع»-محمد على عابدینانصار الحسین«ع»-محمد مهدى شمس الدیناسرار الشهاده-فاضل دربندىبحار الانوار(ج 44-45)-علامه مجلسىثوره الحسین«ع»-محمد مهدى شمس الدینثوره الحسین فی الوجدان الشعبى-محمد مهدى شمس الدینالحسین، فى طریقه الى الشهاده-على بن الحسین الهاشمىالحسین و بطله کربلاء-محمد جواد مغینه.
حیاه الامام الحسین بن على-باقر شریف القرشىالخصائص الحسینیه-شیخ جعفر شوشترىالدوافع النفسیه لانصار الحسین-محمد على عابدینالشهید و الثوره-هادى المدرسعلى طریق کربلا-محمد حسین فضل اللهعوالم(الامام الحسین)-عبد الله البحرانىالعیون العبرى-سید ابراهیم المیانجىفرسان الهیجاء-ذبیح الله محلاتىفى رحاب ثوره الحسین-احمد زکى تفاحهکتاب العاشوراء-هادى المدرسىاللهوف-سید بن طاووسمثیر الاحزان-ابن نماء حلىمع الحسین فى نهضته-اسد حیدرمقاتل الطالبیین-ابو الفرج اصفهانىمقتل الحسین«ع»-خوارزمىمقتل الحسین-ابى مخنفمقتل الحسین-عبد الرزاق المقرمنفس المهموم-شیخ عباس قمىالمنابع النوراء فى وقایع عاشوراء-سید محمد صادق البحرانىموسوعه کلمات الامام الحسین«ع»-پژوهشکده باقر العلوم«ع»
نهضه الحسین-سید هبه الدین شهرستانىالوثاق الرسمیه لثوره الامام الحسین-عبد الکریم الحسینى القزوینى فارسى:
الفباى فکرى امام حسین«ع»-محمد رضا صالحى کرمانىبررسى تاریخ عاشورا-محمد ابراهیم آیتىپرتوى از عظمتحسین«ع»-لطف الله صافىپیشواى شهیدان-سید رضا صدرچشمه خورشید-مجموعه مقالات کنگره امام خمینى و فرهنگ عاشوراحسین بن على را بهتر بشناسیم-محمد یزدىحسین،پیشواى انسانها-محمود اکبرزادهحماسه حسینى-شهید مرتضى مطهرىخون خدا-جواد محدثىدرسى که حسین«ع»به انسانها آموخت-شهید هاشمىنژادسخنان حسین بن على از مدینه تا کربلا-صادق نجمىسوگنامه آل محمد-محمد محمدى اشتهاردىعنصر شجاعت-خلیل کمرهاىقمقام زخار-فرهاد میرزاقیام جاودانه-محمدرضا حکیمىناسخ التواریخ-سپهرمنتهى الآمال-شیخ عباس قمىمنهاج الدموع-قرنى گلپایگانىمطلع الشمس-محمد جواد صاحبىمرثیهاى که ناسروده ماند-پرویز خرسندالوقایع و الحوادث(محرم)-محمد باقر ملبوبىیک شب و یک روز عاشورا-خلیل کمرهاىو…[3]در یک تقسیمبندى دیگر مىتوان همه کتابهاى مربوط به امام حسین«ع»و حادثه کربلارا به انواع زیر،فهرست نمود:
1-زندگینامه و شرح حال امام حسین«ع»
2-تحلیل حادثه کربلا
3-مقتل و جریانهاى ریز واقعه
4-تحقیقات و تالیفات مستشرقان پیرامون عاشورا
5-منابع مربوط به جغرافیاى کربلا و سابقهاش
6-کتب مربوط به بناى حرم و تحولات ساختمانى حائر و حرم حسینى
7-کتابهاى مربوط به مشروعیتیا عدم مشروعیت گریه،نوحه،عزادارى،قمهزنى،زنجیرزنى،مراسم سنتى،شبیه خوانى،توسل و…(چه از سوى خودشیعه یا دیگران)
8-مجموعههاى شعرى مربوط به امام حسین«ع»
9-مجموعههاى شعرى مرتبط با عاشورا
10-مجموعه نوحههاى سینهزنى
11-مجموعه متن تعزیهها و شبیهخوانى
12-کتابهاى معرفى اصحاب امام حسین«ع»بصورت مجموعهاى
13-کتابهاى تکنگارى پیرامون قهرمان عاشورا(همچون ابوالفضل،علىاکبر،مسلم، زینب و…)
14-کتابهاى تکنگارى مربوط به یاران برجسته امام در عاشورا(مثل حبیب،حر،زهیر و…)
15-مجموعههایى که سخنان امام حسین«ع»و خطبهها را گردآورى کرده است(مثل موسوعه کلمات الامام الحسین)
16-کتابهاى تحقیقى پیرامون تعزیه و نمایشهاى مذهبى و مرثیهسرایى
*********
کتل
کتل،علم بزرگى است که در دستههاى عزادارى حرکت مىدهند،توغ،علمى کهقسمت فوقانى آن را پیراهن بىآستین مانندى بپوشند،همانند تکیه و متکایى که بر چوبنصب شده باشد و همراه با علامت و بیرق در مراسم عزادارى حرکت دهند،علم و کتل راه انداختن،کتل بستن،یعنى دستههاى عزادارى با علم و کتل برپا کنند و بگردانند.بهعلامت و اسبانى هم که به هیئت و شکل مخصوصى در روزهاى عزا حرکت دهند،علم وکتل مىگویند.[4]«تکیههاى مشهور در گذشته،کتل مىبستند.یعنى پسر بچه دو سه سالهاىرا در حالى که غرق در جواهرات و طلاجات مىکردند،بر اسب زینت کردهاى مىنشاندندو عدهاى از جوانان قوى هیکل و بزن بهادر را با شمشیر و قداره به منظور حفاظت دراطراف آن مىگماردند و ادعا داشتند که هیچ کس نمىتواند کودکى را با این همه طلا وجواهر از جمع عزاداران ما بیرون ببرد و این را نشانه برترى و قدرتمندى دسته و تکیهمحله خود مىدانستند.عدهاى از مردم براى سلامتى پسر دو سه ساله خود،نذر مىکردندکه او را کتل کنند…»[5] این نیز تعریف دیگرى از کتل است،متفاوت با معناى نخست،باز همدریغ و افسوس،از پرداختن به شکلها و ظواهر و غفلت از محتواى عاشورا و روح کربلا!
*********
کتیبه
پارچههایى مشکى که مزین به اشعار«محتشم کاشانى»است و با خط نستعلیق نوشتهشده و در ایام محرم و سایر روزهاى سوگوارى،مساجد،حسینیهها،تکایا و مجالسى را کهدر آنها اقامه عزا مىشود،سیاهپوش مىکنند.در این اشعار،اغلب از همان ترکیببندمعروف محتشم(باز این چه شورش است که در خلق عالم است)استفاده مىشود.البتهکتیبه،به هر نوع نوشته هم گفته مىشود که در ساختمانها به کار مىرود.«آنچه با خط نسخیا نستعلیق و یا به خط طغرا و یا به خط کوفى بر دوره دیوار مساجد و مقابر و اماکن متبرکهیا سر در دروازه امرا و بزرگان نویسند،یا نقش کنند.».[6] کتیبهنویسى از هنرهاى عمده،دربخش خطاطى است و خطاطان معروفى هنر دینى خویش را در کتیبههاى مساجد وبناهاى مذهبى تجلى دادهاند.
*********
کجاوه
محمل،هودج،عمارى،نشیمن و جایگاهى که بر شتر و استر بار کنند و در هر طرفىیکى بنشیند،نشیمن روپوشدار.[7] در منابع و مقتلها آمده است که امام سجاد«ع»را درطول سفر اسارت،بر شتر بىجهاز و کجاوه نشانده بودند.یا آنکه زنان و کودکان اهل بیت،بر کجاوهها نشسته بودند.[8] در بعضى نقلها آمده است که چون در کوفه سر ابا عبد الله«ع»راپیشاپیش سرها آوردند و چشم زینب بر آن سر تابان افتاد،پیشانى خود را به جلوى محملزد و خون از زیر مقنعهاش بیرون آمد و خرقهاى طلبید تا آن را ببندد.شعر«یا هلالا لمااستتم کمالا…»را نیز آنجا خواند.[9]
*********
کربلا
قبله اهل حقیقت کربلاست
کربلا،او قبله اهل ولاست
گر چه دارد کعبه،مروه با صفا
لیک،کى دارد مناى کربلا؟
کعبه را گر زمزم است آب حیات
کربلا را آب خضر آمد فرات
رو نما عارف،صلات رکعتین
در خم ابروى محراب حسین
«کربلا»،مدفن سید الشهداست،سرزمینى که عظیمترین حماسه خدایى بشر،درعاشوراى سال 61 در آن اتفاق افتاد و موجش سراسر تاریخ و پهنه جهان را فرا گرفت.
خاک آن،بوى خون مىدهد و تربت کربلا مقدس و الهامبخش است و در فضیلت آن،روایات بسیارى نقل شده است.[10]امام على«ع»پس از جنگ صفین،هنگام عبور از کربلا همراه برخى همراهان،چشمانش پر از اشگ شد و فرمود:اینجاست محل فرودآمدنشان…و ینجاستشهادتگاهعاشقان بىنظیر که در گذشته و آینده،نمونه ندارند:«…مصارع عشاق شهداء لا تسبقهم منکان قبلهم و لا یلحقهم من بعدهم…»[11] و به همین خاطر،«کربلا»سمبل ایثار و جانبازى وشهادتطلبى و شوق و شور حماسى شناخته شده است و در طول تاریخ نیز، کانونعشقهاى برتر بوده و همچون مغناطیسى،دلهاى مشتاق و شیداى معرفت را به سوى خودکشیده است.در حماسه دفاع مقدس ایران نیز،بسیارى از رزمندگان اسلام،به شوق کربلاو زیارت حرم حسینى،جبههها را درمىنوردیدند و با بعثیان کافر مىجنگیدند و رو بهکعبه عشق،کربلاى سید الشهدا«ع»شهید مىشدند،چون کربلا سمبل هر جایى است کهصحنه دیگرى حق و باطل باشد.
در حسرت کوى کربلا مىرفتند
مشتاق به سوى کربلا مىرفتند
گلگون تن و خونین کفن و بىپر و بال
اینگونه به سوى کربلا مىرفتند[12]
در روایات آمده است که سید الشهدا«ع»نواحى اطراف قبر خویش را از اهل نینوا وغاضریه به مبلغ شصت هزار درهم خریدارى کرد و به خود آنان صدقه داد و با آنان شرطکرد که مردم را به جایگاه قبرش راهنمایى کنند و هر که را به زیارت آن حضرت آید،سهروز مهمان نمایند و پذیرایى کنند.[13]بارى،کربلا نام یکى از شهرهاى کشور عراق است که در کنار رودخانه فرات قرارداشته است.این شهر،تا سال 61 هجرى،بیابان بوده است.از آن زمان به بعد،بر اثرشهادت حسین بن على«ع»در آن محل،بتدریج مورد توجه شیعیان آل على قرار گرفت وپس از بناى مرقدهاى شهدا،متدرجا مرکز جمعیت گردید و امروز،یکى از شهرهاىزیارتى عراق مىباشد که قریب 65000 تن جمعیت دارد و در ماههاى محرم و صفر وهنگام زمستان،به سبب ورود زایران،جمعیتشهر به 000/100 تن مىرسد.[14]در این که«کربلا»یعنى چه و ریشه لغوى آن چیست و از چه گرفته شده،بحثهاىمفصلى انجام گرفته است.[15] طبق برخى نقلها،این نام از ترکیب«کرب»و«ال»ساخته شدهاست،یعنى حرم الله،یا مقدس الله،«کرب»در لغتسامى به معناى«قرب»در عربىاست(کرب:قرب).اگر«ال»هم به معناى«الله»باشد،کربلا به معناى محلى است که نزدخدا،مقدس و مقرب است،یا«حرم خدا»است.[16] برخى هم آن را ترکیب یافته از«کوربابل»دانستهاند،یعنى مجموعهاى از آبادیها و روستاهاى بابل.موقعیتى که کربلا در آنقرار دارد،در بین النهرین است.این منطقه در گذشتههاى دور،مهد حوادث و احیاناتمدنها بوده است و بخشهاى گوناگونى از این ناحیه،نامهاى مختلف داشته است.کربلا، کور بابل،نینوا،غاضریه،کربله،نواویس،حیر،طف،شفیه،عقر،نهر علقمى،عمورا،ماریهو…که بعضى از اینها نام روستاها و آبادیهایى در این منطقه وسیع بوده است.[17]حرم مطهر امام حسین«ع»که در این شهر قرار دارد،تاریخچهاى مفصل دارد و دردورههاى مختلف تاریخى، بناى آن تغییرات و تعمیراتى یافته است.کربلا،شهرى است کهخاندانهاى ریشهدار در آن ساکن بودهاند.حوزه علمیه داشته و خانوادههایى شریف،ادیب و علماى برجسته از آن برخاسته و در آن زیستهاند.قبر حضرت عباس«ع»نیز درهمین شهر است.در قرون اخیر نیز شاهد تعدادى حوادث و انقلابها و فتنهها بوده است.[18]ولى به هر حال،در کربلا بیش از نشانهاى جغرافیایى و تاریخى،باید مفاهیم والاى انسانىو شورگستریها و الهامبخشیهاى قداست آفرین را سراغ گرفت.
*********
کربلایى
منسوب به کربلا،اهل کربلا،کسى که به زیارت کربلا رفته باشد،عنوانى که روستاییانو عامه را بدهند،مخاطبهاى عامه مردم را آنجا که نام او ندانند.کربلایى:ساخته و پرداختهکربلا.[19] همانگونه که زائران خانه خدا را حاج و حاجى گویند،بعنوان تکریم و احترام،بهزائران حرم امام رضا«ع»«مشهدى»و به زوار کربلا هم«کربلایى»گویند.در قدیم،رمز ونشانه این بوده که کسى که با این نام معروف مىشود،به زیارت قبر امام حسین«ع»موفقشده است.همچنین در تعبیر استعارى،به هر چه که حال و هوا و خصوصیات قیام عاشورارا داشته باشد و با الهام از آن حماسه شکل گیرد«کربلایى»مىگویند،مثل:امت کربلایى،شور کربلایى.ابداع این لقب،از اسباب ماندگارى ارزشهاى معنوى این دیار و مدفون درآن مزار است و بیش از یک تعبیر عرفى،بار فرهنگى و مقدس دارد.
*********
کل یوم عاشورا
هر روز عاشورا و هر سرزمین،کربلاست.«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا».اینجمله و شعار، نشاندهنده پیوستگى و تداوم خط درگیرى حق و باطل در همه زمانها ومکانهاست.عاشورا و کربلا،یکى از بارزترین حلقههاى این زنجیره طولانى است.همیشهحق و باطل رو در روى همند و انسانهاى آزاده،وظیفه پاسدارى از حق و پیکار با باطل رابر عهده دارند و بىتفاوت گذشتن از کنار صحنه حق و باطل،بىدینى است.امامخمینى«قدس سره»بارها به این نکته مهم توجه دادند،از جمله در ایام جنگ تحمیلى:
و [20] درپیامى به مناسبت 17 شهریور فرمود:«عاشورا،قیام عدالتخواهان با عددى قلیل و ایمان وعشقى بزرگ،در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن بود کهاین برنامه،سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمین باشد.روزهایى که بر ماگذشت، عاشوراى مکرر بود و میدانها و خیابانها و کوى و برزنهایى که خون فرزنداناسلام در آن ریخت، کربلاى مکرر.».«17 شهریور،مکرر عاشورا و میدان شهدا مکررکربلا و شهداى ما مکرر شهداى کربلا و مخالفان ما مکرر یزید و وابستگان او هستند.»[21]نبرد عاشورا،گر چه از نظر زمان، کوتاهترین درگیرى بود(نیم روز)ولى از نظر امتداد،طولانىترین درگیرى با ستم و باطل است و تا هر زمان که هر آرزومندى آرزو کند کهکاش در کربلا بود و در یارى امام شهیدان،به فوز عظیم شهادت مىرسید(یا لیتنا کنا معکمفنفوز فوزا عظیما)،[22] جبهه کربلا گرم و درگیرى عاشورا دایر است.آنگونه که حسین«ع»،وارث آدم و ابراهیم و نوح و موسى و عیسى و محمد«علیهم السلام»است،پیروانعاشورایى او نیز وارث خط سرخ جهاد و شهادتاند و پرچم کربلا را بر زمین نمىنهند،واین جوهر تشیع در بعد سیاسى است.
شیعه باید آبها را گل کند
خط سوم را به خون کامل کند
خط سوم خط سرخ اولیاست
کربلا بارزترین منظور ماست
شیعه یعنى تشنه جام بلا
شیعگى یعنى قیام کربلا
شیعه یعنى بازتاب آسمان
بر سر نى جلوه رنگین کمان
از لب نى بشنوم صوت تو را
صوت«انى لا ارى الموت»تو را
شیعه یعنى سالک پا در رکاب
تا که خورشید افکند از رخ نقاب
این سخن کوتاه کردم و السلام
شیعه یعنى تیغ بیرون از نیام[23]
یکى از نویسندگان محقق مىنویسد:ما یقین داریم که اگر حسین«ع»در زمان ما بود،ازقدس، جنوب لبنان و بیشتر مناطق اسلامى کربلاى دومى مىساخت و همان موضعى رامىگرفت که در برابر معاویه و یزید ایستاد و از همه مدعیان اسلام و تشیع و از آنان که برقدس و جنوب لبنان مىگریند و در اعلامیهها،سخنرانیها و صفحه مطبوعات بر سرفلسطین و لبنان معامله مىکنند و در خیابانها و مجامع،سلاح با خود حمل مىکنند،بیش ازتعدادى که در کربلاى اول کنار آن حضرت ایستادند و یاریش کردند،او را یارىنمىکردند.»[24]این دیدگاه،ردکننده نظریهاى است که کربلا و قیام حسینى را تکلیفى خاص اماممىداند که نمىتوان از آن تبعیت کرد.وقتى ابا عبد الله الحسین«ع»ضرورت قیام بر ضدسلطه ستمگرى را که حلال را حرام مىکند و عهد الهى را شکسته،بر خلاف سنت پیامبرعمل مىکند و تجاوزکارانه عمل مىنماید،در خطبه خویش مىآورد و این صفات را درسلطه یزیدى محقق مىداند،در پایان مىافزاید«فلکم فى اسوه»[25] در کار من براى شماالگوى تبعیت است،این مىرساند که گستره زمین و زمان،کربلا و عاشوراست و همیشه وهمه جا باید با الهام از این مکتب،بر ضد ستم قیام کرد و در راه آزادى و عزت،فداکارىنمود.
امام خمینى«ره»فرموده است:«این کلمه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا،یک کلمهبزرگى است…همه روز باید ملت ما این معنى را داشته باشد که امروز روز عاشورا است وما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیادهکنیم،انحصار به یک زمین ندارد.انحصار به یک افراد نمىشود.قضیه کربلا منحصر به یکجمعیت هفتاد و چند نفرى و یک سرزمین کربلا نبوده،همه زمینها باید این نقش را ایفاکنند.»[26]
*********
کوفه
نام یکى از شهرهاى مهم عراق،که مرکز هواداران اهل بیت«ع»و«مغرس شیعه»بودهاست و على«ع»آنجا را بعنوان پایگاه حکومتخویش قرار داد.شهرى است با فضیلت کهاحادیث متعددى در فضیلت آن نقل شده و طبق حدیث امام صادق«ع»،حرم امام على بنابى طالب علیه السلام است و«طور سینین»در قرآن،به آن تفسیر شده است.[27] این شهر،درغرب نهر فرات بنا شده و بناى آن در زمان عمر بن خطاب و پس از فتح قادسیه به دستسعد بن ابى وقاص بود و در سالهاى بعد شکوفاتر شد.پیشتر به آن«کوفان»هم گفتهمىشد.ریشه لغوى آن، به معناى گردآمدن است،چون بناى شهر دایرهوار بوده،کوفه نامنهاده شد.کوفه به معناى شنزار سرخ هم آمده است.[28]این شهر،پس از فتح سرزمین عراق به دست مسلمانان صدر اسلام،مرکز و پایگاهىنظامى براى نیروهاى مسلمان شد تا از آنجا به سوى شرق حرکت کنند و در طول تاریخ،موقعیتسیاسى و نظامى ویژهاى یافت.به آن«کوفه الجند»هم مىگفتند.در نزدیکىکوفه،«کربلا»محل زیست گروهى اندک بود که به کار کشاورزى در منطقه نزدیک به آبمىپرداختند.[29]پس از امتناع امام حسین«ع»از بیعت با یزید و حرکت به سوى مکه،سران شیعه درکوفه نامههاى دعوت به امام نوشتند.حضرت،مسلم بن عقیل را به نمایندگى به کوفهفرستاد.کوفیان انقلابى با مسلم بیعت کردند ولى با آمدن ابن زیاد،اوضاع عوض شد ونگذاشتند امام به کوفه برسد.کوفه آن روز،از بافتخاصى ترکیب یافته بود و مردم آنیکدست نبودند.هم هواداران اهل بیت و علاقهمندان به على«ع»و فرزندان او در کوفهمىزیستند،هم گروههایى که تفکر خوارج را داشتند،یا هواداران بنىامیه در کوفه بودند.
روحیه فرصتطلبى،تبعیت از زور،زودباورى و تاثیرپذیرى از شایعات و تبلیغات،ازویژگیهاى دیگر جامعه کوفه بود.پولدارترین افراد هم که نبض مالى شهر را در دستداشتند،همچون اشعث بن قیس،عمرو بن حریث،شبث بن ربعى از بازوان اصلى ابن زیادمحسوب مىشدند. شهرى با عناصر مختلف و ساکنان ناهمگون و ناهمدل و اغلب مهاجربه آن شهر تازه تاسیس، سبب شده بود که ثبات سیاسى نداشته باشد و همواره دستخوشامواج گردد.روح قبایلى و تعصبهاى طایفگى در اقوام ساکن کوفه شدید بود و ابن زیاد،باتحتسلطه گرفتن بزرگان قبایل و عشایر،براحتى توانسته بود اوضاع شهر را در کنترلخویش در آورد.این بود که آن همه دعوت و بیعت،کارساز نشد و هزاران دست بیعتگر،در برابر طوفان«ابن زیاد»،از هم گسیخت و حسین«ع»تنها ماند.
حادثه کربلا در نزدیکى این شهر اتفاق افتاد و سپاه یزیدى عموما از این شهر براىجنگ با حسین«ع»آمدند.پس از عاشورا نیز،اسراى اهل بیت وارد این شهر شدند وزینب کبرى«ع»آنجا خطبه خواند و شادى کوفیان را به عزا مبدل ساخت.نهضت توابین بهرهبرى سلیمان بن صرد و نیز قیام مختار در همین شهر به وقوع پیوست.مردم کوفه،همانگونه که در رکاب على«ع»در جنگ جمل و صفین شرکت داشتند،همواره درفعالیتهاى ضد اموى حضور چشمگیر داشتند. این شهر در تاریخ اسلام،هموارهدستخوش امواج سیاسى،انقلابها،حوادث و آشوبها بوده است. حجر بن عدى،با اصحابپاکبازش در کوفه قیام کرد و به شهادت رسید.عمرو بن حمق خزاعى، در کوفه شهید شد.
میثم تمار به دستور ابن زیاد،در کوفه به دار آویخته شد.رشید هجرى نیز که از یارانخالص على«ع»بود،در آنجا به شهادت رسید.جنایات و فجایع«حجاج بن یوسف ثقفى»
و کشتارهایش از شیعیان آل على در کوفه بود،که کسانى همچون قنبر،کمیل،سعید بنجبیر و…به دست او به شهادت رسیدند.خروج زید بن على بن الحسین«ع»و شهادتش در«کناسه»،در این شهر بود.قیامهاى سادات طباطبایى در نیمه قرن دوم هجرى،قیام ابنطباطباى علوى، خروج ابى السرایا در زمان مامون،شورشهاى قرمطیان و…همه در اینشهر اتفاق افتاده است. قبر بزرگانى چون کمیل،خباب بن ارت،اخنف بن قیس،سهل بنحنیف انصارى و بسیارى دیگر در این شهر است.[30]در این شهر،«مسجد کوفه»از عظیمترین و مقدسترین مساجد و قطعههاى روى زمیناست.محل مسجد کوفه،بنا به روایات،خانه آدم و نوح،مصلاى ابراهیم و مصلاىحضرت مهدى«ع»و محل عصاى موسى و شجره یقطین و خاتم سلیمان است و جایىاست که کشتى نوح از آنجا جریان یافته و قبور انبیاء و مرسلین و اوصیاء است و در مسجدکوفه،«دکه القضاء»،محل قضاوتهاى امیر المؤمنین قرار دارد.امام صادق«ع»در باره آنفرموده است:«…تربه تحبنا و نحبه،اللهم ارم من رماها و عاد من عاداها»[31] کوفه تربتى استکه ما را دوست دارد،ما نیز آن را دوست داریم،خدایا هر که سوء قصد به آن کند به تیربلایش بزن و هر که با آن دشمنى کند،دشمنش باش.
*********
کوفیان
مردم کوفه در تاریخ به بىوفایى و سست عهدى شهرت یافتهاند،تا آنجا که گفته شدهاست«الکوفى لا یوفى»،در شعارهاى مردم در انقلاب اسلامى ایران و جنگ تحمیلى نیزگفته مىشد که«ما اهل کوفه نیستیم،على تنها بماند».البته تغییر اوضاع کوفه را در دورانمسلم بن عقیل و بر سر کار آمدن ابن زیاد و کنترل شدید شهر و سختگیرى نسبت به مردمو…را نیز نباید نادیده گرفت،که مانع خروج هواداران سید الشهدا«ع»براى یارى آنحضرت در کربلا شد،ولى به هر حال،تاریخ اسلام خاطره خوشى از عهد و پیمان مردمکوفه ندارد.[32]از ویژگیهاى روحى و اخلاقى جامعه کوفى،اینها را شمردهاند:تناقض در رفتار، نیرنگو تزلزل،سرکشى نسبت به والیان،فرصتطلبى،اخلاق ناپسند،طمع و آزمندى، شایعهپذیرى و ترکیب یافتن مردم آن از قبایل مختلف با گرایشهاى قبایلى.[33] همینها سبب شد تاعلى«ع»از دست آنان خون دل بخورد و امام مجتبى«ع»بىوفایى ببیند و مسلم بن عقیل، در این شهر غریبانه به شهادت برسد و سید الشهدا«ع»نزدیک کوفه در کربلا در محاصرهسپاه کوفه لب تشنه جان دهد.البته ترکیب جمعیتى این شهر نیز،چندان منسجم نبود.مردمخود این شهر،به اضافه قبایلى از یمن مثل قضاعه،غسان،بجیله،خثعم،کنده،حضر موت،ازد،مذحج، حمیر،همدان و نخع که پس از بناى این شهر از دوره«سعد بن ابى وقاص»
ساکن این شهر شده و قدرت و نفوذى یافته بودند و جمعیتى از نژاد فارس که در کوفهمىزیستند،سبب گرایشهاى مختلفى در مردم شده بود.از سردمداران اموى نیز برخىکوفه را در تحت نفوذ خود داشتند و مردم را به هوادارى بنىامیه فرا مىخواندند و سلطهاموى را گسترده و ریشهدار مىساختند.
شیعیان اهل بیت نیز در کوفه کم نبودند،اما تشیعشان در بعد خطبههاى حماسى ونطقهاى پر شور و عواطف سرشار نسبت به خاندان پیامبر«ص»،بیش از پیروى از خطسرخ آل على و پا نهادن در میدانهاى درگیرى بود.بىآنکه بخواهیم سختگیریها و شدتعمل امویان را در محدود ساختن یارى شیعیان نسبت به حسین بن على«ع»نادیدهبگیریم،از روحیه سستى و بىوفایى آنان نمىتوان بسادگى گذشت.حتى جمعى از آنان بادیدن پیکرهاى حسین و یارانش در دم تیغها،مىگریستند و دعا مىکردند که خدایا پسرپیامبرت را یارى کن.یکى از خودشان بر آنان خروشید که چرا به جاى دعا،به یاریشنمىشتابید«هلا تهبون الى نصرته بدل هذا الدعاء؟».[34]
واى بر کوفه و بر رسم پذیرایى او
سست عهدى و ریاکارى و خودرایى او
خاک عالم به سرش باد که در خاک کشید
هر که بنشستسر خوان پذیرایى او
رسم او غدر و دورنگى،ره او کید و نفاق
شش جهت پر شد از آوازه رسوایى او[35]
اى کوفه!اى کتیبه بیداد
وى گور دادخواهى و فریاد
اى پایگاه بازى شیطان
وى شرح خاطرات پریشان
خوردى فریب دیو هوى را
کشتى به جهل،شیر خدا را
کشتى دو عاشق ازلى را
نشناختى حسین و على را
پشت على ز درد تو خم شد
نام تو در فساد،علم شد
در هفت رنگ تفرقه،طاقى
بیتوتهگاه جهل و نفاقى
اى جویبار جارى ناپاک
اى آبروى ریخته بر خاک…[36]
*********
کهیعص
از حروف مقطعه قرآن در اول سوره مریم.طبق برخى تفاسیر،این حروف رمزىاشاره به حوادث یا فضایل یا مسایلى دارد که اهل بیت به علم آن آگاهند.از جمله تفسیرهاو تاویلهاى این حروف،انطباق آن با حادثه کربلاست.در روایات است:حضرت زکریا نامپنج تن آل عبا را از جبرئیل فرا گرفت و چون به نام امام حسین«ع»مىرسید،اندوهگینمىشد و اشک در چشمش مىآمد،اما با نامهاى دیگر،اندوهش مىرفت.راز آن را ازخداوند پرسید.خداوند با«کهیعص»قصه آن را خبر داد.«کاف»،نام کربلاست،«ها»،کشته شدن عترت طاهره است، «یاء»یزید ستمگر،قاتل حسین«ع»است،«عین»عطشحسین«ع»و«صاد»صبر و مقاومت اوست. زکریا سه روز در مصیبتحسین«ع»گریستو از خدا خواست که فرزندى به او عطا کند و با محبت او،آزمایشش کند و آنگونه کهمحمد«ص»را در سوگ فرزندش به داغ نشاند،او را هم داغدار کند.خداوند،یحیى را بهاو عطا کرد.یحیى هم همچون حسین«ع»ششماهه به دنیا آمد.[37] میان یحیى بن زکریا وحسین بن على شباهتهاى دیگر نیز وجود دارد.سر هر دو مظلومانه بریده شده و سر هر دودر طشت و طبقى پیش طاغوت زمانشان نهاده شد.
*********
گریه
«چشم گریان،چشمه فیض خداست».گریستن بر ابا عبد الله الحسین«ع»ثواب بسیاردارد.[3] فرشتگان،پیامبران،زمین و آسمان،حیوانات صحرا و دریا هم بر عزاى حسین«ع» گریستهاند.[38]
اشگ ریختن،نشانه پیوند قلبى با اهل بیت و سید الشهدا است.اشک،دل راسیراب مىکند، عطش روح را بر طرف مىسازد و حاصل محبتى است که نسبت بهاهل بیتحاصل مىشود. همدلى و هماهنگى روحى با ائمه،ایجاب مىکند که در شادىآنان شاد و در غمشان محزون باشیم.این نشان شیعه است که«یفرحون بفرحنا و یحزنونلحزننا…»[39] قلبى که مهر حسین«ع»را داشته باشد،بى شک به یاد مظلومیت و شهادت اومىگرید.اشک،زبان دل و شاهد عشق است.
آنچنان کز برگ گل،عطر و گلاب آید برون
تا که نامت مىبرم از دیده آب آید برون
رشته الفت بود در بین ما،کز قعر چاه
کى بدون رشته،آب بىحساب آید برون؟
تا نسوزد دل،نریزد اشگ و خون از دیدهها
آتشى باید که خوناب کباب آید برون
مهر تو شیرازه«ام الکتاب»خلقت است
مشکل این شیرازه از قلب کتاب آید برون
گر نباشد مهر تو دل را نباشد ارزشى
برگ بىحاصل شود گل،چون گلاب آید برون[40]
گریستن در سوگ شهداى کربلا،تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیهفکرى و روحى با این مکتب است و اشک ریختن،نوعى امضا کردن پیمان و قراردادمودت با سید الشهدا است.ائمه شیعه،گریستن بر مظلومیت اهل بیت و عزاى حسینى راتاکید کرده و شهادت اشک را بر صداقت عشق،پذیرفتهاند.امام صادق«ع»فرموده است:
«نزد هر کس که ما یاد شویم و چشمانش اشگآلود شود،حتى اگر به اندازه بال مگسىباشد، خداوند گناهانش را مىبخشاید،هر چند چون کف دریا فراوان باشد.»[41] به گفته صائب:
در سلسله اشگ بود گوهر مقصود
گر هست ز یوسف خبر،این قافله دارد
دستور امامان به گریستن بر امام حسین«ع»بسیار اکید است.امام رضا«ع»به ریان بنشبیب در حدیث مفصلى فرمود:«یابن شبیب!ان کنت باکیا لشىء فابک للحسین بن على بنابى طالب فانه ذبح کما یذبح الکبش…».[42] اگر بر چیزى گریه مىکنى،بر حسین بن على گریهکن، که او را همچون گوسفند،سر بریدند.در حدیث دیگرى فرموده است:«محرم،ماهىاست که مردم دوره جاهلیت جنگ در آن را ناروا مىدانستند،ولى در این ماه،دشمنان،خون ما را بناحق ریختند و هتک حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما را به اسارتگرفتند و به خیمههاى ما آتش زدند و غارت کردند و در کار ما،براى رسول خدا هیچحرمتى را رعایت نکردند.روز حسین( عاشورا)پلکهاى ما را مجروح و اشگهایمان راجارى کرد و ما از سرزمین کربلا،گرفتارى و رنج به میراث بردیم.پس باید بر کسىهمچون حسین،گریهکنندگان بگریند، که گریه بر او،گناهان بزرگ را هم فرو مىریزد.»[43]خود امام حسین«ع»فرموده است:«انا قتیل العبره،لا یذکرنى مؤمن الا بکى»،[44] منکشته اشکم،هیچ مؤمنى مرا یاد نمىکند مگر آنکه(بخاطر مصیبتهایم)مىگرید.امامسجاد«ع»بیستسال بر امام حسین علیه السلام گریست و هرگز طعامى پیش اونمىگذاشتند مگر آنکه گریه مىکرد.[45] به فرموده امام صادق«ع»:هر ناله و گریهاى ناپسند ومکروه است،مگر نالیدن و گریستن بر حسین علیه السلام:«کل الجزع و البکاء مکروهسوى الجزع و البکاء على الحسین».[46]هم گریستن،هم گریاندن،هم خود را شبیه گریهکنندگان در آوردن(تباکى)پسندیدهاست و اجر دارد.این همه فضیلت که براى گریه بر حسین«ع»بیان شده و اینکه اشکچشم،آتش دوزخ را فرو مىنشاند و غمگین شدن در سوگ شهیدان کربلا ایمنى از عذاباست،در صورتى است که گناه و فسق و آلودگى انسان در حدى نباشد که مانع رسیدن اینفیض الهى گردد.اشگى که مبین پیوند عاطفى و رابطه مکتبى و اتصال روحى با راه و فکرو خط ائمه و سید الشهداست،حتما زمینهساز پرهیز از گناه مىگردد.به تعبیر شهیدمطهرى:«گریه بر شهید،شرکت در حماسه او و هماهنگى با روح او و موافقت با نشاط اوو حرکت اوست…امام حسین«ع»بواسطه شخصیت عالیقدرش،بواسطه شهادتقهرمانانهاش،مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانى که بر اینمخزن عظیم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شدند،یعنى سخنرانان مذهبى،بتوانند ازاین مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روحها باروح عظیم حسینى بهرهبردارى صحیح کنند،جهانى اصلاح خواهد شد.»[47] پس مهم،شناخت فلسفه گریه در راستاى احیاى عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم حسینى وفرهنگ کربلاست،نه گناه کردن و آلودگى،به امید پاک شدن با چند قطره اشک! معلومنیست که دل و جان آلوده،آن همسویى را با امام داشته باشد که با یاد مصائبش گریه کند.
گریه در فرهنگ عاشورا،سلاح همیشه برانى است که فریاد اعتراض به ستمگران رادارد. «اشک»،زبان دل است و گریه،فریاد عصر مظلومیت.رسالت اشک نیز پاسدارى از«خون شهید»است.امام خمینى«ره»فرمود:«هر مکتبى،تا پایش سینهزن نباشد،تا پایشگریهکن نباشد،تا پایش توى سر و سینهزن نباشد حفظ نمىشود…»،[48]«گریه کردن برشهید، نگهداشتن،زنده نگهداشتن نهضت است»،[49]«گریه کردن بر عزاى امام حسین، زندهنگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنى است که یک جمعیت کمى در مقابل یکامپراطور بزرگ ایستاد…،آنها از همین گریهها مىترسند،براى اینکه گریهاى است که گریهبر مظلوم است،فریاد مقابل ظالم است.»[50]
هر چند نیست درد دل ما نوشتنى
از اشگ خود،دو سطر به ایما نوشتهایم[51]
اشگ،سر فصل محبت و مودت است و برخاسته از عشقى است که خداوند در دلهاقرار داده که نسبت به حسین بن على«ع»مجذوب مىشود.به فرموده رسول خدا«ص»:
«ان لقتل الحسین حراره فى قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا».[52] براى شهادت حسینعلیه السلام حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمىشود.
کدام عاشق در این ره در بلا نیست؟
کدامین دل شما را مبتلا نیست؟
اگر در سوگتان شد دیده نمناک
اگر از عشقتان دل گشت غمناک
گواه عشق ما این دیده و دل
رساند«اشگ»و«غم»ما را به منزل
کنون ماییم و درد داغدارى
کنون ماییم و اشگ و سوگوارى
هنوز اشگ عزا پیوسته جارى است
رواق چشممان آیینهکارى است
غدیر ما محرم دارد امروز
محرم،بذر غم مىکارد امروز[53]
امروز هم،اشگ و گریه،رابط ما با حسین است و ما با شورى اشگهایمان،سر سفرهمحبتسید الشهدا نشستهایم و نمک پرورده ابا عبد الله هستیم،از این رو،این مهر با شیرمادر در جان ما وارد شده و با جان هم به در مىشود.
*********
گلوى بریده
حلقى که بود بوسه گه مصطفى مدام
آزردهاش ز خنجر فولاد کردهاى[54]
پس از شهادت امام حسین«ع»،سر مطهرش را از پیکر جدا کردند.تیغ بر حلقومىنهادند که بوسهگاه رسول خدا«ص»بود.از این رو،لقب«ذبیح»بر آن حضرت دادهاند وهمچنین تعبیر«مجزور الراس»از زبان زینب کبرى نقل شده است.در برخى مقتلها آمدهاست که حضرت زینب،هنگام وداع جسد برادرش،پیکر او را در آغوش گرفت،لب برحلقوم بریده سید الشهدا«ع»نهاد و بوسید و با آن بدن خونین وداع کرد.[55]
آن سو نگران،نگاه پیغمبر بود
خورشید،رسول آه پیغمبر بود
اى تیغ پلید،مىشکستى اى کاش
آن حنجره،بوسهگاه پیغمبر بود[56]
*********
گودال قتلگاه
محلى که سید الشهدا«ع»در آخرین لحظات مقاومت،از اسب بر زمین افتاد و شمر یاسنان فرود آمد و سر مطهر امام را از پیکر جدا کرد.گویا نسبت به قسمتهاى دیگر میدانکربلا، پایینترین جا بوده است.قتلگاه،محل به شهادت رسیدن امام شهیدان است کهخون مطهرش بر خاک کربلا ریخت.در حال حاضر،بیرون از حرم مطهر آن حضرت،سردابى وجود دارد که محل شهادت او محسوب مىشود و سنگ مرمرى به بلندى نیم متراز سطح زمین،بصورت قبر،بر روى آن محل قرار دارد.اغلب در آن بسته است و گاهىبراى اشخاص معینى باز مىکنند تا زیارت کنند.
«در فکرم آن گودالم که خون تو را مکیده است.هیچ گودالى چنین رفیع ندیده بودم.
در حضیض هم مىتوان عزیز بود،از گودال بپرس».[57]
*********
گوشواره
پس از شهادت امام حسین«ع»،سپاه کوفه به خیمهها حمله کرده،ضمن به آتشکشیدن آنها، هر چه در خیمهها بود غارت کردند و از گوشها و پاهاى اطفال،گوشواره وخلخال بیرون آوردند.[58] از فاطمه صغرى،دختر امام حسین«ع»نقل شده است که پس ازشهادت امام،یکى از سواران سپاه عمر سعد به طرف او که جلوى یکى از خیمهها ایستادهبوده،حملهور مىشود و با نیزه بر او ضربتى مىزند که بر زمین مىخورد،آنگاه گوشوارهاز گوشش مىکند و خون جارى مىشود.[59] در باره ام کلثوم نیز چنین نقل شده است«حتىافضوا الى قرط کان فى اذن ام کلثوم اخت الحسین«ع»فاخذوه و خرموا اذنها».[60]
*********
گهواره
سمبل حضور کودک شیرخوار در کربلا و شهید شدن او با ستم یزیدیان.در مرثیهها،تعزیهها و شبیهخوانیها از این سمبل استفاده مىشود تا از على اصغر،ششماهه شهید عاشورا یاد شود.
پی نوشتها:
1-بحار الانوار،ج 98،ص 124 و 136.
2-اغلب این کتابها به فارسى ترجمه شده است.
3-پیرامون محورهاى گوناگون عاشورا و حوادث و شخصیتها و موضوعاتش،جزوه«فهرست کتب و موضوعاتپیرامون واقعه کربلا»،(از نویسنده)چاپ شده است،ناشر:سازمان تبلیغات اسلامى.
4-لغتنامه،دهخدا.
5-تاریخ تکایا و عزادارى قم،ص 214.
6-لغتنامه،دهخدا.
7-همان.
8 -الفتوح،ابن اعثم،ج 5،ص 147.
9 و 10-ر.ک:سفینه البحار،ج 2،ص 11 و 475.معروفست که:«کل ارض کربلاء و کل یوم عاشورا».در باره این مرقد مطهر ازجمله«چهل حدیث کربلا»،نشر معروف نیز منتشر شده است.
11 و 12-على مرادى.
13-مجمع البحرین،طریحى،واژه«کربل».
14 -فرهنگ فارسى،معین.براى آشنایى با تاریخ این شهر از دیر باز تا عصر حاضر،ر.ک:«تراث کربلا»از سلمان هادىالطعمه(این کتاب به فارسى هم ترجمه شده است:میراث کربلا) همچنین ر.ک:«موسوعه العتبات المقدسه»جلد 8(قسم کربلا)از جعفر الخلیلى.
15-از جمله ر.ک:«موسوعه العتبات المقدسه»،ج 8،ص 9 به بعد.
16-همان،ص 10.
17-تراث کربلا،ص 19.
18-ر.ک:«تراث کربلا»،سلمان هادى الطعمه.
19-لغتنامه،دهخدا.
20-صحیفه نور،ج 20،ص 195.
21-همان،ج 9،ص 57.
22-زیارت عاشورا.
23-ابیاتى از مثنوى:«شیعه نامه»،محمد رضا آقاسى(کیهان 12/6/71).
24-الانتفاضات الشیعیه،هاشم معروف الحسنى،ص 387.
25-تاریخ طبرى،ج 4،ص 304.
26-صحیفه نور،ج 9،ص 202.
27-سفینه البحار،ج 2،ص 498.احادیث مربوط به فضیلت کوفه در بحار الانوار،ج 97،ص 385 است.
28 -مجمع البحرین،طریحى،واژه کوفه.
29-موسوعه العتبات المقدسه،ج 8،ص 46.براى آگاهى از نام محلهها،قبایل،تاریخچه،اعصار گوناگون و موقعیتجغرافیایى و محصولات و…آن رجوع کنید به بحث مفصل و مفید کتاب«عنصر شجاعت»،خلیل کمرهاى،ج 1،ص 359 تا 411.و فصل پنجم کتاب«تشیع در مسیر تاریخ»ترجمه سید محمد تقى آیت اللهى،نیز«الکوفه،نشاه المدینهالاسلامیه»،هشام جعیط،دار الطلیعه،بیروت.
30-براى آشنایى مفصلتر با تاریخ کوفه،ر.ک:«تاریخ الکوفه»سید حسین براقى نجفى،دار الاضواء،بیروت،«موسوعهالمصطفى و العتره»،محسن الشاکرى،ج 2،ص 109.و«سیماى کوفه»، غلامرضا گلى زواره.
31-سفینه البحار،ج 2،ص 499.
32-در مورد کوفه و کوفیان،ر.ک:«تاریخ الکوفه»،سید حسین البراقى،ص 139.
33-با استفاده از«حیاه الامام الحسین»،باقر شریف القرشى،ج 2،ص 420.
34-همان،ص 442،به نقل از«بلاذرى».
35-محمد حسین بهجتى(شفق).
36-از مثنوى غمآلود«کتیبه بیداد»قادر طهماسبى(فرید)،در سوگ على،امام مظلوم«ع».
37-تفسیر البرهان،ج 3،ص 3،بحار الانوار،ج 44،ص 223.آیات دیگرى نیز به شهادت امام حسین«ع»تاویل شدهاست.ر.ک:بحار الانوار،ج 44،ص 217 باب«الایات الماوله لشهادته».
38- سفینه البحار،ج 1،ص 97،بحار الانوار،ج 45،ص 220 به بعد.
39- میزان الحکمه،ج 5،ص 233.
40- اى اشکها بریزید،حسان،ص 131.
41- وسائل الشیعه،ج 10،ص 391.
42- بحار الانوار،ج 44،ص 286.
43- همان،ص 283.
44- همان،ص 279.
45- همان،ج 46،ص 108.
46- بحار الانوار،ج 45،ص 313.
47- شهید(ضمیمه قیام و انقلاب مهدى)،ص 124 و 125.
48- صحیفه نور،ج 8،ص 70.
49- همان،ج 10،ص 31.
50- همان-ج 10،ص 31.
51- صائب تبریزى.
52- جامع احادیث الشیعه،ج 12،ص 556.
53- از مثنوى«اهل بیت آفتاب»از مؤلف.
54- محتشم کاشانى.
55 معالى السبطین،ج 2،ص 55.
56- ساعد باقرى.
57- خط خون،موسوى گرمارودى،ص 140.
58- حیاه الامام الحسین،ج 3،ص 301.
59- بحار الانوار،ج 45،ص 61.
60- عوالم(امام حسین)،ص 305.
منبع: فرهنگ عاشورا