نویسنده: دکتر علی اکبر ولایتی
زادگاه، تبار، تولد
مؤلف ریحانه الادب شیخ مفید را این گونه معرفی می کند: « محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابر بن نعمان بن سعید حارثی، عکبری الاصل بغدادی المنشاء و التحصی، مکنی به ابوعبدالله و ملقب به مفید و معروف به شیخ مفید » ( مدرس تبریزی، ج5، ص 361 ).
نجاشی، رجالی نامدار شیعی، نسب او را به یعرب بن قحطان می رساند: « محمد بن محمد بن النعمان بن عبدالسلام بن جابر بن النعمان بن سعید بن جبیر بن وهیب بن هلال بن اوس بن سعید بن سنان بن عبدالدار بن الریان بن قطر بن زیاد بن الحارث بن مالک بن ربیعه بن کعب بن الحارث بن کعب بن یعرب بن قحطان » ( نجاشی، ص 327 ).
میرزا محمدعلی مدرس در ریحانه الادب ( ص 361 ) می نویسد: «از آن رو که پدرش محمد بن نعمان لقب معلم داشت، او نیز به ابن معلم مشهور شد ». و ابن شهرآشوب ( ص 113 ) لقب یافتنش به مفید را از جانب امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دانسته است.
درباره ی تولد او دو نظر مطرح است: ابن ندیم و شیخ طوسی در کتاب های فهرست خود ولادت شیخ مفید را به سال 338 دانسته اند، ابن شهرآشوب نیز همین نظر را دارد ( ابن ندیم، ص 246؛ طوسی، ص 711؛ ابن شهرآشوب، ص 113 ).
اما نجاشی در کتاب رجال خود بر این رأی است که مفید 11 ذیقعده ی 336 زاده شد. برخی بر این باورند که کلام نجاشی صحیح باشد و بر این استدلال تکیه دارند که ویژگی های ممتاز نجاشی، که بزرگان رجال آن را مایه ی تقدّم کلام نجاشی بر کلام شیخ طوسی دانسته اند، مانند چیره دستی وی در رجال، و توجه و عنایت اختصاصی وی به این علم و آگاهی خاص وی از انساب عرب و تأخر کتاب وی از فهرست شیخ طوسی، حرف او را در درجه صحت و وثاقت بیش تری قرار می دهد.
به هر حال، شیخ مفید در سال 336 یا 338ق به دنیا آمد و به گفته ی منابع در محله ای به نام سویقه البصری ( بازارچه ی بصری ) در عکبری، شهری بر کرانه ی شرقی دجله در نیمه ی راه بغداد و موصل، به دنیا آمد ( کریمی زنجانی، ص 178 ).
تحصیل و استادان شیخ مفید
براساس گزارش منابع تاریخی و پژوهش های متأخر، شیخ مفید هنوز کودک بود که پدرش ملقب به المعلم او را به بغداد آورده و به تحصیل دانش مشغول داشت. او در این شهر نزد بیش از پنجاه استاد اعم از شیعه و غیرشیعه به تعلم پرداخت و از محضر علمای آن روزگار بهره ها گرفت. بنا به نوشته ی خطیب بغدادی و امالی خود شیخ، هنوز پنج ساله بود که از ابن الیاس ( -341ق ) اجازه روایت حدیث گرفت و نیز ابن سماک ( -344ق ) روایت می کرد که به هنگام مرگ ابن سماک تنها هفت سال از سن مفید می گذشت. مفید پیش از دوازده سالگی از برخی محدثان اخذ روایت کرده، در حدود شانزده سالگی از ابوعلی صولی و علی بن طلال مهلبی و ابن جعابی ( -355ق ) و پیش از بیست سالگی از شیخ صدوق ( -381ق ) و در همین سن از حسن بن حمزه ی طبری علم حدیث را آموخت ( کریمی زنجانی، ص 178-179 ).
یکی از پژوهش های اخیر دو دهه ی ابتدایی حیات شیخ مفید را این گونه تقسیم بندی کرده است:
پنج سالگی: با جست و جو در اسناد روایات شیخ مفید می توان به برخی از اساتید اولیه ی وی در حدیث پی برد. در اوائل جزء ششم امالی شیخ طوسی، حدیثی با این سند روایت شده است: « أخبرنا محمد بن محمد قال: أخبرنا ابوالحسین زید بن محمد بن جعفر التیملی اجازه [ قال حدثنا ابوعبدالله الحسین بن حکم الکندی ] قال حدثنا اسماعیل بن صبیح الیشکری [ … ] »
در کلام شیخ طوسی مراد از محمد بن محمدْ شیخ مفید است. حسین بن حکم نیز در این سند حسین بن حکم حبری است که از اسماعیل بن صبیح روایت می کند. زید بن محمد بن جعفر، ابوالحسین زید بن محمد بن جعفر بن مبارک معروف به ابن ابی الیابس بوده. شیخ مفید در هنگام وفات وی فقط پنج سال داشته است و از وی به طریق اجازه روایت می کند. (1) البته باید اشاره کنیم که اجازه به کودکان یا به جهت ارتباطی که شیخ اجازه با کودک داشته مثلاً پدر یا عمو یا جدّ وی بوده، صورت می گرفته و یا یکی از خویشاوندان کودک، که با شیخ اجازه در ارتباط بوده، از وی اجازه می طلبیده است. اجازه ی ابن ابی الیابس به شیخ مفید نشانگر یکی از این دو حالت است و بعید نیست که پدر وی، که به شغل معلمی در واسط اشتغال داشته و مفید را بدین خاطر ابن المعلم می خوانند، با ابن ابی الیابس در ارتباط بوده و از وی برای فرزند خود اجازه خواسته باشد.
ده سالگی: از تواریخ موجود در امالی، می توان چند تن از استادهای شیخ مفید در حدیث را شناخت. اولین تاریخ، محرم 347 است که در آن هنگام شیخ مفید در جامع منصور از ابوالطیب حسین بن محمد التمّار اخذ حدیث کرده است.
مصحح کتاب امالی در حاشیه نگاشته: « گویا در این سند تعلیق 37 رخ داده یا در ابتداء آن سقطی واقع شده است، زیرا مفید در آخر سال 36 زاده شده و در این هنگام دو سال داشته است. تحمل حدیث در این سن غریب است هر چند در مورد کسی چون شیخ دور نیست ». ولی این احتمال ها هر دو نادرست است؛ زیرا در امالی شیخ طوسی بیش از 25 مورد روایت بی واسطه ی شیخ مفید از ابوالطیب دیده نمی شود و بارها در امالی مفید از وی روایت شده است و به هیچ مورد روایت با واسطه ی مفید از وی برنمی خوریم.
احتمال این که کلمه ی « سبع » در عبارت امالی تصحیف « تسع » باشد وجود دارد. از سوی دیگر، مفید از کسانی که قبل از این تاریخ وفات کرده اند و یا اندکی پس از این تاریخ درگذشته اند، روایت می کند. روایت در سنین کودکی هم چندان غریب نیست، ابوالمفضّل شیبانی اولین سماع خود را به سال 306ق در سن نُه سالگی ذکر می کند. ابوالحسن بن جندی احمد بن محمد بن عمران در 305ق یا پس از آن متولد شده و اولین سماع وی در 313ق بوده است بنابراین، وی در این هنگام حداکثر هشت سال داشته است.
دوازده سالگی: شیخ مفید دو جا از امالی از ابوالحسن علی بن محمد بن زبیر کوفی قرشی به طریق اجازه روایت می کند. ابن زبیر قرشی از معمّران و از راویان علی بن الحسن بن فضّال بوده است. وی در روز دهم ذیقعده 348 در سن 94 سالگی درگذشت. مفید در این هنگام دوازده ساله بوده است.
شانزده سالگی: شیخ مفید در مواضع دیگری تصریح می کند که از ابوعلی احمد بن محمد [ بن جعفر ] صولی در مسجد براثا از علی بن بلال مهلّبی و قاصی ابن جعابی ( -355ق ) هر دو در شعبان 353 حدیث شنیده است. مفید در این تواریخ حدود شانزده سال داشته است ( شبیری، ص 133-153 ).
شیخ مفید در جریان آموزش خود علاوه بر بهره گیری از محضر اساتید امامی، نزد اساتید معتزلی نیز تعلیم یافت؛ چنان که از حسین بن علی بصری و علی بن عیسی رمانی از مشایخ معتزله درس آموخت. به گفته ی یکی از منابع، « او در محیطی شیعی معتزلی آموزش دیده و بدین سان به خط امامی – معتزلی نوبختیان می پیوندد » ( کریمی زنجانی، ص 179 ).
مؤلف ریحانه الادب اساتید شیخ را این گونه نام می برد: « شیخ جعفر بن محمد قولویه، شیخ صدوق، ابوغالب زراری، احمد بن محمد بن حسن ولید و جمعی دیگر از اکابر مشایخ فریقین » ( مدرس تبریزی، ج5، ص 363 ).
اگر بخواهیم مهم ترین اساتید شیخ را نام ببریم باید از شیخ صدوق، ابن جنید اسکافی، ابن قولویه، ابوغالب زراری، محمد بن عمران مرزبانی، ابوبکر محمد بن عمر جعابی، ابوعبدالله حسین بن علی، جعل بصری و عل بن عیسی رمانی نام ببریم ( گرجی، ص 138 ).
شیخ مفید به اتفاق منابع، در زمان حیات خود زعامت شیعیان را در بغداد بر عهده داشت و، چنان که در فصل اول ذکر شد، در این هنگام آل بویه قدرت را در اختیار داشتند. به گفته ی منابع، رابطه ی آل بویه با علمای شیعه بسیار خوب بوده و این علما مورد حمایت آل بویه بودند و بدیهی است که شیخ مفید در جایگاه عالمی برجسته مورد توجه آل بویه بوده است: « چه بسا که عضدالدوله در خانه ی شیخ مفید به دیدن او می رفت و چون مریض می شد از وی عیادت می کرد » ( فقیهی، ص 57 ). البته این دوستی و ارتباط همیشگی نبود. پس از عضدالدوله، مشکلاتی برای تلاش های فکری شیخ مفید ایجاد کردند که حرکت او را در اعتلای مبانی اعتقادی شیعه کند کرد. یکی از این تلاش های سیاسی آل بویه، اخراج و به عبارت دیگر، تبعید شیخ مفید از بغداد بود.
« در سال 393ق، که بهاء الدوله ی دیلمی پسر عضدالدوله، الطائع لله، خلیفه ی عباسی، را از خلافت خلع کرد، بغداد سر به شورش برداشت. بهاءالدوله نیز فرمانده لشکر خود را به بغداد فرستاد و او سنّی و شیعه را از اظهار مذهب خود منع کرد و شیخ مفید را تبعید نمود.
در 409هجری، سلطان الدوله، پسر بهاءالدوله، ابن سهلان را به حکومت بغداد منصوب داشت و چون او وارد بغداد شد، ابوعبدالله محمد بن محمد نعمان، فقیه شیعه، را تبعید کرد و دیلمیان را در کرخ و باب البصره فرود آورد » ( ابن اثیر، ج21، ص 289 ).
به نظر می رسد که تبعید او، بیشتر با انگیزه ی سیاسی آل بویه مبنی بر بی طرف ماندن نسبت به شیعه و سنی در ارتباط بوده باشد ( کریمی زنجانی، ص 181 ).
استادان و معاصران شیخ مفید
شیخ مفید، عالمان و استادان بزرگی را از شیعه و سنی درک و نزد بسیاری از آنان شاگردی کرده و از آن ها علوم و دانش های گوناگون آموخته است ( قنادزاده، ص 15 ).
نام استادان شیخ از این قرار است:
1. ابوالحسن رحبی نحوی، وی شعری را برای مفید نقل کرده است؛
2. ابوالفرج برقی داودی، وی نیز شعری را برای وی خوانده است؛
3. ابومحمد ( بن ) عبدالله بن ابی شیخ؛
4. احمد بن ابراهیم بن ابی رافع الصیمری ( = ابوعبدالله بن ابی رافع )؛
5. احمد بن جعفر بن سفیان بزوفری؛
6. احمد بن حسین بن اسامه ی بصری ابوالحسین؛
7. احمد بن محمد جرجرائی ابوالحسن؛
8. احمد بن محمد بن جعفر صولی ابوعلی؛
9. احمد بن محمد بن حسن بن ولید قمی ابوالحسن؛ وی فرزند ابن ولید قمی است، مفید از وی با نام های احمد بن محمد بن حسن و گاه احمد بن محمد یاد می کند و در جلد نخست تهذیب و استبصار نام وی بسیار دیده می شود؛
10. احمد بن محمد بن محمد بن سلیمان ابوغالب زراری ( شبیری، ش55، ص 13 ). از وی نیز گاه به صورت احمد بن محمد و گاه به صورت زراری یاد می شود؛
11. احمد بن محمد بن عیسی علوی زاهد، شریف ابومحمد؛
12. اسماعیل بن محمد کاتب انباری ابوالقاسم، نحوی ادیب؛
13. اسماعیل بن یحیی عبسی ابواحمد؛
14. جعفر دقّاق؛
15. جعفر بن محمد بن قولویه ابوالقاسم فقیه محدث؛
16. حسن بن احمد بن صالح همدانی سبیعی حلبی ابومحمد، دانشمند حلب؛
17. حسن بن حمزه بن علی بن عبدالله علوی حسینی طبری ابومحمد شریف، زاهد صالح ( نجاشی، ش 150؛ مفید، 1364، ص 8 )؛
18. حسن بن عبدالله قطّان ابوعلی؛
19. حسن بن عبدالله مرزبانی [ بن مرزبان ]؛
20. حسن بن علی بن فضل رازی ابوعلی؛
21. حسن بن محمد بن یحیی، شریف ابومحمد ( شبیری، ش55، ص 14 ). وی ساکن سوق العطش در بغداد بوده و به همین جهت عطشی نیز خوانده می شده و با حسن بن محمد عطشی متحد است. مفید از وی در ارشاد فراوان روایت می کند؛
22. حسن بن احمد بن مغیره، ابوعبدالله؛
23. حسین بن علی بن ابراهیم بصری معروف به جُعَل ابوعبدالله، متکلم فقیه معتزلی؛
24. حسین بن علی بن حسین بن بابویه ابوعبدالله؛
25. حسین بن علی بن بزوفری؛
26. حسین ابن علی بن شیبان قزوینی ابوعبدالله؛
27. حسین بن علی بن محمدتّمار نحوی ابوالطیب؛
28. زید بن محمد بن جعفر تیملی [ سلمی ] معروف به ابن ابی الیابس؛
29. سهل بن احمد دیباجی ابومحمد. وی به سال 380 درگذشت و شیخ بر وی نماز گزارد؛
30. طاهر شاگرد ابوالجیش مظفر بن محمد بلخی ظاهراً مکنّی به ابویاسر، متکلم ( شبیری، ش55، ص 15 )؛
31. عبدالله بن علی موصلی ابوالقاسم؛
32. عبدالله بن محمد ابهری ابومحمد؛
33. عثمان بن احمد دقّاق معروف به ابن سمّاک ابوعمرو؛
34. علی بن احمد بن ابراهیم کاتب ابوالحسن؛
35. علی بن بلال مهلّبی ابوالحسن، دانشمند برجسته ی بصره؛
36. ابوالحسن علی بن حسین [ حسن ] بصری بزّاز؛
37. علی بن خالد مراغی قلانسی ابوالحسن. ابوالحسن علی بن احمد قلانسی مراغی. مذکور در امالی شیخ، جزء 8، ص 231 نیز می بایست تصحیف شده ی همین نام باشد؛
38. علی بن عبدالله بن وصیف ناشی صغیر، ابوالحسین، شاعر متکلم، وی در فقه بر مذهب اهل ظاهر سخن می گفت؛
39. علی بن عیسی رمّانی، متکلم نحوی معتزلی؛
40. علی بن مالک نحوی؛ ابوالحسن؛
41. علی بن محمد [ یا حسین ] بصری بزّاز، ابوالحسن ( شبیری، ش55، ص 16 )؛
42. علی بن محمد بن حبش کاتب ابوالحسن، نام جد وی را گاه حُبیش و گاه حبشی می خوانند، وی را گاه به جد نسبت داده علی بن حبش می خوانند. شیخ طوسی در ترجمه ی ابراهیم بن محمد ثقفی از شیخ ( یعنی مفید ) نقل می کند که نام پدر علی، حبش بدون یاء ( نه حبشی ) است؛
43. علی بن محمد بن خالد میثمی، ابوالحسن؛
44. علی بن محمد رفاء، ابوالقاسم؛
45. علی بن محمد بن زبیر کوفی قرشی ابوالحسن؛
46. علی بن محمد نحوی، ابوالحسن؛
47. عمر بن محمد بن علی صیرفی معروف به ابن زیّات، ابوحفص. دو عنوان محمد بن عمر زیّات ابوجعفر ( مفید، 1364، ص 13 ) و ابوحفص محمد بن عثمان صیرفی ظاهراً تصحیف شده ی همین نام است؛
48. محمد بن احمد شافعی ابوبکر ( شبیری، ش55، ص 17 )؛
49. محمد بن احمد ثقفی ابوالطّیب؛
50. محمد بن احمد بن جنید کاتب اسکافی ابوعلی، متکلم فقیه. شیخ مفید بر کتابی از وی که خطاب به اهل مصر و ظاهراً در دفاع از قیاس بوده، رد نوشته است. در میان آثار مفید عنوان دیگری به نام النقض علی ابن الجنید فی اجتهاد الرأی دیده می شود که ممکن است همان کتاب باشد؛
51. محمد بن احمد بن داود بن علی قمی، ابوالحسن، فقیه؛
52. محمد بن احمد عبدالله بن قُضاعَه صفوانی؛
53. محمد بن احمد بن عبیدالله منصوری؛
54. شریف فقیه ابوابراهیم محمد بن احمد بن محمد بن حسین بن اسحاق ابن امام جعفرصادق (علیه السّلام)؛
55. محمد بن جعفر بن محمد کوفی نحوی تمیمی مؤدّب ابوالحسن؛
56. محمد بن حسن جَوانی ابوعبدالله؛
57. محمد بن حسن علوی؛
58. محمد بن حسین بن علی سفیان بزوفری ابوجعفر؛
59. محمد بن حسین بصیر مقریء [ شهر زوری ] ابونصر ( شبیری، ش55، ص 18 )؛
60. محمد بن حسین خلّال، ابونصر؛
61. محمد بن داود حتمی، ابوعبدالله؛
62. محمد بن عبدالله شیبانی ابوالفضل؛
63. محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی ابوجعفر صدوق، فقیه محدّث؛
64. محمد بن علی بن رباح قریشی، ابوعبدالله. وی ظاهراً همان ابوعبدالله محمد بن علی بن محمد بن عمر بن ریاح است که آخرین بازمانده ی بیت واقفی مذهب بنی رباح است. نجاشی در ترجمه ی عموی وی احمد او را شدید العناد در مذهب خوانده است؛
65. محمد بن عمر بن محمد بن سالم بن بَراء تمیمی بغدادی معروف به جعابی و ابن جعابی، ابوبکر، حافظ نامدار با حافظه ای شگفت انگیز و حافظ صدها هزار روایت ( شبیری، ش55، ص 19 ). از وی با عنوان ابوبکر الجعابی نیز یاد شده و نام وی گاه عمر بن محمد تصحیف گردیده است؛
66. محمد بن عمر بن یحیی علوی حسینی؛
67. محمد بن عمران مرزبانی ابوعبیدالله، ادیب مورخ؛
68. محمد بن مظفر بزّار ابوالحسن؛
69. ابوالحسین محمد بن هارون بن موسی تلّعکبری؛
70. مظفربن محمد بلخی ورّاق خراسانی، ابوالجیش، متکلم محدّث. نام وی گاه به صورت ابوالحسن محمد بن مظفر ورّاق تصحیف شده است؛
71. هارون بن موسی العکبری، ابومحمد.
در سطور فوق از مهم ترین اساتید شیخ مفید نام بردیم. این جا به شرح حال دو تن از آن ها خواهیم پرداخت.
الف. شیخ صدوق
برخی از اساتید شیخ مفید هم در زمان خود و هم در تاریخ تشیع از اهمیت زیادی برخوردارند؛ در این میان شیخ صدوق را باید مهم ترین استاد شیخ نام برد که « پیش از وی رئیس علمی و دینی شیعیان بود » ( دوانی، ج3، ص 231 ).
ابوجعفر محمد بن علی ابن بابویه قمی ملقب به شیخ صدوق در سال 305ق در شهر قم متولد شد. پدر شیخ صدوق علی بن الحسین بن بابویه قمی، از فقهای شیعی بوده و در زمان امام حسن عسکری و امام زمان (علیه السّلام) می زیسته و مورد احترام آن امامان بوده است. در نامه ای که امام حسن عسکری (علیه السّلام) به علی بن بابویه نوشته وی را با کلماتی چون « شیخ معتمد » و « فقیهنا » خطاب کرده است. پدر شیخ صدوق در قم به دنیا آمده و زندگی را آن جا گذرانده و در همان شهر نیز وفات کرده است و نزدیک 200 جلد کتاب تألیف کرده است.
درباره ی تولد شیخ صدوق آورده اند که سن علی بن بابویه پدر شیخ صدوق از 50 می گذشت و هنوز فرزندی نداشت و بسیار دوست می داشت که خداوند به او فرزند صالحی عنایت کند، از این رو به حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متوسل شد و طی نامه ای از طریق حسین بن روح، یکی از نواب خاص امام زمان، تقاضا کرد که آن حضرت از خداوند فرزند صالحی برای او بخواهد. در پی آن، امام به ابن بابویه نوشت: « برای تو از خداوند خواستیم دو پسر روزی ات شود که اهل خیر و برکت باشند ». پس از دعای امام زمان بود که ابن بابویه صاحب فرزندی شد که نامش را محمد نامید که همان شیخ صدوق است ( کاظمینی، ص 186 ).
شیخ صدوق دوران کودکی و آغاز جوانی را در دامان علم و فضیلت و تقوای پدرش علی بن بابویه سپری کرد. صدوق در محضر پدر، علوم و معارف را همراه با تربیت های عملی و اخلاقی فراگرفت. شیخ صدوق بیش از بیست سال از دوران حیات پدر را درک کرد و 22 یا 23 ساله بود که پدرش وفات کرد ( همان جا ).
استادان شیخ صدوق: شاید بتوان گفت یکی از عوامل مؤثر در موفقیت صدوق کثرت استادان اوست. او ابتدا در محضر پدر خود علی بن بابویه درس آموخت و افزون بر آن در مجالس و محافل درسی بزرگان علم و ادب حاضر می شد، به گونه ای که برخی از علما گفته اند: تعداد استادان صدوق از 200 نفر متجاوز است. از جمله بزرگانی که صدوق از محضر آنها بهره برده می توان به ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، نویسنده اصول کافی اشاره کرد. صدوق، پس از کلینی، از بزرگ ترین محدثان عصر خود بود که علاوه بر ضبط و نقل حدیث، در علوم دیگر نیز تبحر داشته و تألیفات بسیاری از خود به جای گذاشته است. صدوق سال ها از محضر کلینی استفاده کرد و به شنیدن و جمع آوری احادیث ائمه (علیه السّلام) مشغول بود؛ اما برخلاف شخصیت علمی کلینی، که بیشتر از جهت جمع آوری و بررسی و نقل حدیث مشهور است، شیخ صدوق در روایت و کلام و فقه برجسته و ممتاز بوده است.
جایگاه و مقام علمی: « شیخ صدوق در فقه و اصول عقاید با استفاده ی صریح از آیات قرآن و متن روایت پیامبر بهره می گرفت و کتاب می نوشت و به همان شیوه نیز فتوا می داد. از یک نظر سبک ساده ی شیخ صدوق و طریقه ی بی آلایش وی در بیان احکام و عقاید که از الفاظ بافی و عبارت پردازی های متکلمین و اصولیین عصر به کلی پیراسته بود، بسیار خوب و مطلوب می نمود، ولی از نظر دیگر چون ادامه آن وضع با سیر و پیشرفت اهل تسنن در علوم نام برده و کوتاهی شیعه در این باره ممکن بود رکودی در کارشان پدید آورد، لذا لزوم یک تحول اساسی در سبک استدلال و نگارش علوم و فنون اسلامی شیعه به خوبی احساس می شد » ( دوانی، ج3، ص 231 ).
البته فقها و بزرگان مسلمان، شیخ صدوق را بیشتر با لقب رئیس المحدثین شناخته اند؛ زیرا او در شناخت احادیث آگاه و در حفظ منابع و جمع آوری آن ها تلاش فراوان می کرده است. شیخ صدوق احادیث را به تناسب موضوعات مختلف دسته بندی و برای هر موضوع، باب جداگانه ای باز می کرد، مانند کتاب من لا یحضره الفقیه با عیون اخبار الرضا یا کتاب های دیگر صدوق که وی در هر یک از آن ها طبق اختلاف موضوعات و مزایا، باب های جداگانه ای گشوده است.
از مسائلی که در علم رجال و شناخت راویان حدیث مطرح و سبب پذیرش حدیث محدثان می شود تصریح دانشمندان این رشته ی علمی به اطمینان و صداقت راوی است. عالمان دینی چنان اعتمادی بر شیخ صدوق داشته اند که تعبیر به این را که ایشان مورد اطمینان است توهین به او دانسته اند. شیخ صدوق را صدوق نامیده اند؛ زیرا در نقل حدیث از ائمه (علیه السّلام) از راه صواب خارج نشده و در فهم آن ها به خطا نرفته است.
شیخ صدوق و غیبت صغری: شیخ صدوق در اوایل نیابت سومین نائب، حسین بن روح، در حدود سال 305 دیده به جهان گشود؛ بنابراین تا سن 23 سالگی در زمان غیبت صغری می زیسته و دوران نیابت دو تن از نواب خاص امام زمان را درک کرده است که این خود از عوامل بسیار مؤثر در پیشرفت و تکامل علمی و خصوصاً معنوی صدوق بوده و توانسته خود را به بلندترین قله های نورانی علم و معنویت برساند. ( کاظمینی، ص 186 )
شیخ صدوق از دیدگاه علما و بزرگان: همه ی علما و فقهای بزرگ اسلام با دیده ی احترام و تعظیم به شیخ صدوق نگریسته اند. همه عدالت و مقام شامخ او را با عباراتی بلند تأیید کرده اند. از آن جمله، شیخ طوسی در کتاب الفهرست می نویسد که شیخ صدوق دانشمندی جلیل القدر و حافظ احادیث بود و در علمای قم از نظر حفظ احادیث و کثرت معلومات مانند نداشت ( همان جا ).
هجرت به شهر ری: شیخ صدوق از کسانی است که برای جمع آوری احادیث امامان معصوم (علیه السّلام) به مسافرت های بسیار رفته است و در این سفرها از استادان بزرگی استفاده کرده و خود نیز به تدریس و بحث پرداخته است. صدوق برخی از کتاب های خود را در این سفرها تألیف کرده است. از جمله سفرهای شیخ صدوق سفر به شهرهای بخارا، نیشابور، طوس، اصفهان، بغداد بوده است. صدوق سرانجام به دعوت صاحب بن عباد، وزیر رکن الدوله دیلمی و مردم شهر ری، به آن شهر رفت و حوزه و حلقه ی درس تشکیل داد. او در هفتاد و چند سالگی، در 381ق درگذشت ( همان جا ).
ب. ابن جنید اسکافی
« ابوعلی محمد بن احمد بن الجنید الکاتب الاسکافی دانشمند میانه قرن چهارم نگارنده تهذیب الشیعه لاحکام الشریعه و الاحمدی فی الفقه المحمدی و بسیاری از آثار کلامی دیگر است » ( مدرسی طباطبائی، ص 40 ).
نجاشی در رجال خود درباره ی ابن جنید می گوید: « محمد بن احمد بن الجنید ابوعلی الکاتب الاسکافی، آبروی اصحاب ما، ثقه، جلیل القدر. دارای تألیفات فراوان و متعدد. از برخی از مشایخ خود شنیدم که در پیش او مال و شمشیری از حضرت صاحب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود که به هنگام مرگ به کنیزش وصیت کرد و پیش او ضایع گردید [ … ] از مشایخ موثق خود شنیدم که او قائل به قیاس بود و همگی خبر داده اند که آنان اجازه ی روایت کتاب ها و مصنفات او را داشته اند » ( نجاشی، ص 305-306 ).
ابن جنید از اساتید شیخ مفید بود و تألیفات و آثارش به 50 جلد می رسد. فقها از ابن جنید و ابن ابی عقیل به « القدیمین » ( دو فقیه دوران قدیم ) یاد می کنند، آراء ابن جنید همیشه در فقه مطرح است ( صدر، ص 249 ).
ابن جنید آثار متعددی تألیف کرده که نجاشی در رجال خود آن ها را ذکر کرده است؛ از جمله ی آن هاست:
احکام الارش؛ احکام الصلوه؛ احکام الطلاق؛ المختصر الاحمدی للفقه المحمدی؛ الارتیاع فی تحریم الفقاع؛ ازاله الران عن قلوب الاخوان؛ استخراج المراد عن مختلف الخطاب؛ الاستنفار الی الجهاد؛ الاستیفاء؛ الاسراء؛ الاسفار فی الرد علی المؤیده؛ الاشارات الی ما ینکره العوام؛ اشکال جمله المواریث؛ اظهار ما ستره اهل العناد من الروایه عن الائمه فی امر الاجتهاد؛ الافهام لاصول الاحکام؛ الفی مسئله؛ الالفیه؛ امثال القرآن؛ الایناس بائمه الناس؛ البشاره و القداره؛ تبصره العارف و نقد الزائف؛ التحریر و التقریر؛ التراقی الی اعلی المراقی؛ بنیه الساهی بالعلم الالهی؛ تهذیب الشیعه لاحکام الشریعه؛ حدائق القدس؛ قدس الطور و ینبوع النور فی معنی الصلوه علی النبی؛ المسح علی الخفین؛ کتاب المسح علی الرجلین ( نجاشی، ص 310 ).
« ابن جنید از نظر گرایش فقهی پیرو مکتب اصحاب حدیث شمرده می شد، چه مانند آنان حدیث غیرقطعی را حجت می شمرد و بدان عمل می کرد. لیکن از طرف دیگر در استنباط و استخراج احکام فقهی از منابع آن، به روش تحلیلی و استدلالی عقلی معتقد بود و برخلاف محدثان، که ظاهر روایت را به تنهایی پیروی می کردند، گویا درک کلی حقوقی از هر روایت را در مقایسه با اشباه و نظائر آن ملاک عمل قرار می داد ( مدرسی طباطبایی، ص 41-42 ).
درنهایت باید گفت اگرچه ابن جنید از اساتید شیخ مفید بود، ولی شیخ مفید به شدت با روش فقهی او به مبارزه برخاست و آراء او را رد و نفی کرد. ابن جنید در سال 381ق درگذشته است. ( همان جا ).
شاگردان شیخ مفید
شیخ مفید با کوشش بسیار به تربیت شاگردان پرداخت و بدین جهت شاگردان وی بسیار گشتند. از انبوه شاگردان او تنها نام عده معدودی در کتب تراجم ذکر شده است. تعداد این شاگردان هرچند اندک است ولی درخشان ترین چهره های امامی در میان آن ها دیده می شوند:
1. سید مرتضی علم الهدی ( 355-436ق )؛
2. سید رضی ( 359-406ق )؛
3. ابوالعباس نجاشی ( 372-450ق )؛
4. شیخ طوسی ( 385-460ق )؛
5. ابویعلی جعفری ( 463-465ق )؛
6. ابوالفرج مظفر بن علی حمدانی ( -449ق )؛
7. ابوالفتح کراجکی ( -449ق )؛
8. سلار دیلمی ( -448ق )؛
9. جعفر بن محمد دوریستی ( -380ق )؛
10. احمد بن علی بن قدامه ( 486ق )؛
11. ابوالوفاء محمدی موصلی ( شبیری، ش55، ص 108 ).
در این جا تنها آغاز شاگردی سیّد مرتضی و سیّد رضی نزد شیخ مفید را که کوتاه و بسیار شنیدنی است، نقل می کنیم:
شیخ مفید ابوعبدالله محمد بن نعمان فقیه امامی شبی در خواب دید در مسجد خود در کرخ نشسته، ناگاه فاطمه (علیها السلام) دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با حسن و حسین (علیه السّلام) که هر دو صغیر بودند وارد شد و هر دو فرزند خود را تسلیم شیخ کرد و فرمود: فقه را به ایشان بیاموز. پس به شگفت تمام از خواب بیدار شد، و در بامداد همان شب فاطمه بنت الحسن بن الحسن الناصر داخل مسجد شد و در اطراف او کنیزان بودند و دو فرزند صغیرش محمدرضی و علی مرتضی در جلو او بودند، شیخ ایستاده بر او سلام کرد، فاطمه گفت: ای شیخ، این دو فرزندم را نزد تو آورده ام تا فقه به آن ها بیاموزی، شیخ گریه کرد و خواب خود را برای او نقل کرد. شیخ مفید تعلیم و تربیت آن دو بزرگوار را متکفل شد و ابواب علوم و فضائل را به روی آن دو بزرگوار گشود، به طوری که شهره ی آفاق شدند و آثارشان جاویدان باقی و برقرار ماند ( اراکی، ص 37 ).
فرزندان مفید
ابوالقاسم علی پسر شیخ مفید بوده که حدود سال 370ق چشم به جهان گشوده است. ابوالقاسم نامی است که در برخی از اسناد کتاب ها دیده می شود و مرحوم سید بن طاووس روایتی را از شیخ نقل می کند ( لقمانی، ص 50 ).
شیخ طوسی در کتاب الفهرست در ضمن تألیفات شیخ مفید از کتابی با عنوان رساله فی الفقه الی ولده یاد می کند و بعید نیست که مراد از این فرزند همین ابوالقاسم علی باشد، به هر حال شاگردی فرزند شیخ مفید در نزد پدر بعید نیست ( لقمانی، ص 50 ).
برخی از ابوالقاسم علی، فرزند شیخ، احادیثی شنیده اند اما بعضی سخت معتقدند که مؤلف نزهه الناظر و نهج النجاه؛ یعنی حسین بن محمد بن حسن بن نصر حلوانی از وی روایت کرده است. در هر حال فرزند شیخ مفید، ابوالقاسم، در جامعه صاحب شخصیت بوده و از بزرگان شیعه به حساب می آمده است. به ویژه اگر رساله ی شیخ مفید به فرزندش، متوجه ابوالقاسم علی باشد، ارج و مقام وی را دو چندان خواهد کرد ( همان جا ).
از دیگر فرزندان شیخ مفید، دختری است که همسر ابوبعلی جعفری بوده است. ابوبعلی جعفری، داماد شیخ مفید، خود از عالمان بزرگ آن عصر بوده است، هنگامی که شیخ مفید در درس حاضر نمی شده است، جانشین شیخ در کرسی تدریس ابوبعلی بوده است. وی متکلم و فقیهی دانا بود. نجاشی پانزده جلد کتاب به وی نسبت داده است که بیشتر آن ها در علم کلام و به صورت پرسش و پاسخ یا با عنوان ( مسئله فی … ) نگاشته شده است ( لقمانی، ص 51 ).
وفات شیخ مفید
میرزا محمدعلی مدرس درباره ی وفات شیخ مفید می نویسد: « وفات شیخ مفید شب جمعه سیم ماه مبارک رمضان چهارصد و سیزدهم هجری قمری در هفتاد و شش یا هفتاد و هفت یا هشت سالگی در بغداد واقع شد، سیدمرتضی علم الهدی بر جنازه اش در میدان اشنان نماز خواند، هشتاد هزار نفر از شیعه در نماز و تشیع جنازه اش حاضر بودند [ … ] قبر شریفش در سمت پایین پای حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السّلام) نزد قبر استادش شیخ جعفر بن قولویه مشهور است » ( مدرس تبریزی، ص 365 ).
مؤلف قصص العلما نیز روایت نسبتاً مشابهی دارد و می نویسد: « وفات آن بزرگوار در شب جمعه سوم شهر رمضان از سال چهارصد و سیزده بوده است [ … ] و در آن روز که وفات کرد، هشتاد نفر شیعه و رافضه جمع شدند، به نحوی که میدان اشنان بغداد بر آنان تنگ شد. و بر او نماز کرد سید مرتضی و در خانه اش دفن شد تا چند سال، پس از آن او را نقل کردند به مقابر قریش و در نزد پاهای حضرت جواد (علیه السّلام) به جانب قبر صدوق مدفون ساختند. » ( تنکابنی، ص 520 ). بر این اساس، شیخ مفید در سال 413ق وفات یافت.
پینوشتها:
1. در زمان های سابق، به کودکان نیز اجازه ی روایت می داده اند، چنان که ابوغالب زراری در 356ق به نوه ی چهارساله ی خود اجازه ی روایت داده است ( شبیری، 1368، ص 133-153 ).
منبع مقاله :
ولایتی، علی اکبر، (1391)، شیخ مفید، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول