منّت گذاری یا عزّت بخشی

منّت گذاری یا عزّت بخشی

مقوله اخلاق و تأثیر آن بر زندگی اجتماعی از اهمیت فزاینده ای برخوردار است. شناخت الگوها و روش ها و کمک گرفتن از آنها جهت تصمیم گیری های بهتر باعث می شود که راهکار مناسب جهت بهره مند شدن از تکنیک های صحیح به دست آید و در نتیجه رضایت فردی و اجتماعی را به دنبال داشته باشد.
این مقاله در ضمن بررسی و معرفی معنا منت گذاری تلاش می کند که در ابتدا به معرفی اقسام منت گذاری بپردازد و در ادامه به بررسی آثار و عواقب منت گذاری و عدم آن در صور مختلف و سپس به شناخت بهتر عوامل منت پذیری و در پایان به درمان منت گذاری بپردازد.

مقدمه:
سپاس و ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است و سلام درود بر بزرگترین پیام آور او و اهل بیت پاکش (صلوات الله علیهم اجمعین).
توجه به اخلاق و اخلاقیات از اولین لحظات آغاز زندگی بشر تجلی نموده و اخلاق چون درّی ملاک تمایز انسان از سایر موجودات بوده است و تجلی گاه مقام آدمیت.
اخلاق به عنوان یکی از نیازهای ضروری بشر همواره در درون او باقی است و با گذشت زمان و تغییر مکان از میان نمی رود. مانند: کمال طلبی، زیبایی دوستی، خدا جویی و …
تا آنجایی که پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«همانا من برای اتمام و آموزش کامل اخلاق مبعوث شدم.»(1)
برای جلوگیری و حل و رفع مشکلات اخلاقی و اجتماعی و سازگاری و برخورد موثر و منطقی با موقعیت‌های گوناگون زندگی و تامین سلامت روانی و اجتماعی افراد جامعه بایستی به آداب معاشرت و مسائل اخلاقی جامعه توجه کافی داشت و با فرهنگ سازی و اطلاع رسانی افراد جامعه، از بروز انحرافات جلوگیری نمود و در نتیجه جامعه ای خالی از هر گونه مفاسد اخلاقی و … را به ارمغان آورد. در این مختصر با توجه به موضوع منت گذاری بیانگر این مطلب می باشیم که منت گذاشتن از مواردی است که سلامت روانی و اجتماعی جامعه را به خطر می اندازد.

1- معنا و اقسام منت گذاری

الف: منت در لغت
اصل و ریشه کلمه منّت از «منن» می باشد. راغب در مفردات خود منت را چنین معنا می کند:
«منّ» چیزى است که با آن وزن کنند، وزن شده را موزون و ممنون گویند. منّت به معنى نعمت سنگین است. منّت دو جور اطلاق دارد: فعلى و قولى.
منّت در قرآن آنجا که به خدا نسبت داده شده همه به معنى انعام و نعمت دادن است منّت خدا فعلى است و آن سنگین کردن بندگان با نعمت و عطیّه است «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ»(2) «یعنى خداوند بر مؤمنان نعمت بخشید.»
و منّت قولى که شمردن و به رُخ کشیدن نعمت است قبیح می باشد مگر وقتی که طرف، کفران نعمت کند.(3)
«در تفسیر نمونه مصداق نکوهیده و زشت منّت را در جایی می داند که کسی کار کوچک خود را با سخن بزرگ کند و به رخ طرف بکشاند.»(4)
در آیات و روایات نه تنها بر مسائل آداب معاشرت سفارش شده بلکه مسائل آن را یکی از مسائل مهم و ضروری در جامعه انسانی بر می شمرد و با بیاناتی صریح و روشن جامعه و افراد آن را به فراگیری اصول آن ملزم می نماید. تعبیرات در این زمینه در سطحی بسیار بالا به عنوان یک وظیفه قطعی منعکس می گردد.
مسئله منت که موضوع این بخش از موضوعات آداب معاشرت می باشد از مسائل بسیار مهم و مورد توجه می باشد که جامعه کنونی ما به شکل های مختلف دامن گیر آن است و منت گذاری در روابط اجتماعی به خوبی مشاهده می شود.
امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
«روزگاری بر مردم خواهد آمد که در آن مقرب نیست الا سخن چین نزد پادشاه و زیرک خوانده نمی شود مگر بدکار دروغگو و ناتوان نشمارند مگر شخص با انصاف درستکار را، در آن زمان صدقه دادن و انفاق در راه خدا را غرامت و تاوان مالی که به اکراه می دهند می شمارند و صله رحم و آمد و شد با خویشان را منت می نهند (مثلا می گویند من هستم که چنین و چنان کردم) و بندگی خدا را سبب فزونی بر مردم می دانند!»(5)
اگر نگاهی گذار و هر چند کوتاه به جامعه امروزی خودمان بیندازیم، جامعه خود را به درستی مصداق سخن نیکوی امام علی (علیه السلام) می یابیم. جامعه ای که در آن ارزش ها و ضد ارزش ها جای خود را به یکدیگر داده اند و مبتلا به انواع و اقسام امراض اجتماعی و … شده و آن امراض در دل مردم رسوخ نموده است. متأسفانه زندگی کنونی ما که به اصطلاح، نوین و ماشینی می باشد انسان ها را مدام در پی گذراندن وقت خود به مسائل روزمره و تأمین هر چه بهتر زندگی دنیایی و رفاهی کرده و از اینکه به خود بیندیشند و در پی کسب بهتر شناخت خدا باشند دور ساخته است و اگر وقت مناسبی بیابند تبلیغات سوء ماهواره ها، اینترنت و … آنها را بیشتر و بیشتر به سوی زندگی دنیایی می کشاند و دیگر وقتی برای یافتن خود ندارند تا به خدای خود برسند.
از طرفی کمک نمودن به نیازمندان و آسیب دیدگان را به نوعی اکراه برای خود می پندارند و منافع مالی خود را در معرض خطر می بینند و اگر کمکی هر چند مختصر به کسی نمایند آن را خالی از منت و اذیت و آزار نمی گذارند در صورتی که بزرگترین و بهترین خدمتی که صدقه دادن به آنها می نماید تعدیل و برابری اجتماعی است. زیرا تعدیل ثروت حافظ ثروت می باشد و دیگر اینکه حس انسان دوستی و زنده نگه داشتن ملکات روحانی را در وجود آدمی به همراه دارد و خود پسندی و برتر بینی را از وجود او می شوید، به همراه ثواب اخروی که خداوند به آن وعده فرموده «آگاه باشید که اگر کسی صدقه ای در راه خدا بدهد پس برای او به وزن هر درهمی مثل کوه احد از نعمت های بهشت می باشد.»(6)
از طرف دیگر منت های آنها تنها به مسائل مالی ختم نمی شود بلکه در صله رحم و بندگی خدا و … نیز دامنه آن گسترش می یابد در صورتی که هر یک از این موارد (صله ارحام، عبادات و …) سودش عاید خود انسان می شود و لطفی است بزرگ.
از این جهات ضرورت دارد تا با شناخت هر چه بهتر مسائل اخلاقی در آداب معاشرت گامی بلند و محکم را در سیر زندگانی خود برداریم.
امیدواریم در این مختصر توانسته باشیم در راستای ارتقاء و تعمیق تفکر دینی و مقابله با موضوع منت گذاری گامی مؤثر برداشته باشیم.

ب: اقسام منت
در یک تقسیم بندی کلی انواع منت را می توان این گونه بر شمرد:
1- خدا بر انسان
2- انسان بر خدا و انبیاء به سبب عبادات و بندگی
3- انسان بر انسان به سبب بخشش و فزونی
همان طور که قبلاً در تعریف کلمه منت بیان داشتیم منت خداوند فعلی است و منظور از آن انعام و نعمت دادن به بندگان می باشد (طبق تفسیر راغب) و منت انسان بر خدا، انبیاء و همچنین بر انسان های دیگر که منظور از آن به رخ کشیدن و یاد آوری می باشد قبیح و زشت است مگر در آن جایی که انسانی کفران نعمت نماید.
در نتیجه منت نه تنها در کارهای مادی صورت می پذیرد بلکه می تواند در کلیه موضوعات مادی و معنوی قرار گیرد در بزرگترین سوره قرآن کریم آیه 215 ضمن برشمردن انواع انفاق (اعم از مادی و معنوی) از انفاق به خیر مطلق یاد کرده و انفاقی را خیر مطلق بر می شمرد که به دور از هر گونه منت، آزار، ریاء و … باشد.
«یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ» (7)
«از تو سؤال مى کنند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: هر خیر و نیکى (و سرمایه سودمند مادى و معنوى) که انفاق مى کنید، باید براى پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد و هر کار خیرى که انجام دهید، خداوند از آن آگاه است. (لازم نیست تظاهر کنید، او مى داند).»
زیرا کسى که پاداش مى دهد از همه چیز با خبر است، و کسى که جزا به دست اوست حساب همه نزد اوست.
«جمله (آنچه از نیکی ها انفاق مى کنید) در آیه فوق، بیانگر این مطلب می باشد که انفاق از هر موضوع خوبى مى تواند باشد، و تمام نیکی ها را شامل مى شود، خواه از اموال باشد یا خدمات، از موضوعات مادى باشد یا معنوى و در نتیجه انفاق ها باید از هر گونه منت و آزار و کارهایى که حیثیت اشخاص مورد انفاق را مخدوش مى کند، برکنار باشد به طورى که بتوان از آن به عنوان «خیر مطلق» یاد کرد.»(8) در نتیجه منت را به دو قسمت انسان بر خدا (عبادات) و نیز انسان بر انسان (مادیات و روابط اجتماعی) لحاظ می کنیم.

1- منت در عبادات
منت نگذارید که مسلمان شده اید!
«یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ لِلْإِیمانِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» (9)
«آنها بر تو منت مى گذارند که اسلام آورده اند، بگو اسلام خود را بر من منت مگذارید، بلکه خداوند بر شما منت مى گذارد که شما را به سوى ایمان هدایت کرده، اگر (در ادعاى ایمان) راستگو هستید.»
برخی افراد در برابر اطاعت الهی و یا خدمتی که در راه دین مبین اسلام برداشته اند، خود را بزرگ و صاحب حق می دانند و در برابر خدا و فرستادگانش از بابت قبول و انجام تکالیف الهی منت می گذارند.
در صورتی که با پذیرش ایمان و انجام عبادات، انسان شناخت و درک تازه ای از عالم هستی برایش جلوه گر می شود و با کنار رفتن حجاب ها و پرده های خودخواهی به صفای قلب دست می یابد و ارزش های انسانی و ملکوتی در وجودش زنده می گردد.
حال بایستی این انسان باشد که هر صبح و شام شکر نعمت به جا آورد نه اینکه خود را طلبکار خدا بداند زیرا با انجام کارهای نیک، سودش به خود انسان باز می گردد.
حضرت امام حسن عسکرى (علیه السّلام) می فرمایند: «روزى شخصى به حضور امام جواد (علیه السلام) وارد شد، در حالى که بسیار خوشحال به نظر مى رسید .امام جواد (علیه السلام) علّت سرور و شادى او را سؤ ال نمودند؟
در جواب اظهار داشت: یا ابن رسول اللّه ! از پدرت، امام رضا (علیه السلام) شنیدم، که فرمود: شادى انسان آن روزى است که از اموال و امکانات خود بر دیگر مؤمنین و خویشان صدقه اى داده و به آنها احسان کرده باشد.
امروز تعداد دَه خانوار از خانواده هاى فقیر و تهى دست به من مراجعه نمودند و به هر یک از آن ها در حدّ توان خود کمک نمودم و چون آن ها شاد گشتند، من هم خوشحال و مسرور مى باشم .
امام محمّد جواد (علیه السلام) به او فرمود: به جانم سوگند، تو بهترین کار نیک و احسان را انجام داده اى و باید هم این چنین شادمان و مسرور باشى، مشروط بر آن که اعمال نیک خود را ضایع و حبط نگردانى.
آن شخص سؤ ال کرد: با این که من از شیعیان و دوستان واقعى شما هستم، چگونه ممکن است که اعمال و عبادات خود را ضایع گردانم!؟
امام (علیه السلام (فرمودند: مواظب گفتار و حرکات خود باش، چون هم اکنون اعمال و رفتار نیک خود را نسبت به آن برادرانت ضایع کرده و از بین بردى .
آن شخص با حالت تعجّب پرسید: چگونه باطل شد، با این که من کارى را انجام ندادم ؟!
حضرت فرمود: آیا این آیه قرآن را تلاوت کرده اى:
«یا أ یُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الاْذى»
«اى کسانى که ایمان آورده اید! صدقات و کارهاى نیک خود را با منّت گذارى و آزار، باطل و ضایع نگردانید.»
آن شخص گفت: یاابن رسول اللّه! من بر کسى منّت ننهاده ام؛ بلکه بدون هیچ منّت و آزارى به یکایک آنان کمک و انفاق کردم و هیچ گونه توقّعى هم از آن ها نداشته ام!
امام جواد (علیه السلام) در پاسخ، فرموند: خداوند متعال فرموده: صدقات خود را به وسیله منّت و ایذاء باطل ننمائید؛ و نفرموده است بر کسانى که صدقه مى دهید، منّت ننهید؛ بلکه منظور هر نوع آزار و اذیّتى است که در رابطه با آن کار نیک به نوعى واقع شود.
سپس امام جواد (علیه السلام) افزود: آیا منّت گذارى بر آن افرادى که کمک کرده اى مهمّتر است، یا ایجاد اذیّت و آزار نسبت به ملائکه مقرّب الهى و مامورین ثبت اعمال و حفظ نفوس؟!
آن شخص در پاسخ گفت : بلکه این مورد اخیر مهمّتر و حسّاس تر؛ و گناهش نیز افزون خواهد بود.
بعد از آن، حضرت فرمود: تو با این طرز برخورد و سخنى که این جا مطرح کردى، هم موجب آزار من و هم سبب ایذاء ملائکه شدى و با این کار، صدقات و کارهاى نیک خود را ضایع و باطل گرداندى، چرا باید چنین کنى؟!
و چگونه چنین ادّعاى مهمّى را کردى و گفتى: من از شیعیان خالص هستم ؟!
آیا مى دانى شیعیان خالص ما چه کسانى هستند؟
آن شخص پاسخ داد: خیر، نمى دانم .
امام (علیه السلام) فرمود: شیعیان خالص آن افرادى هستند که همانند حِزقیل نبىّ، مؤ من باشد که او با آن شیوه مخصوص در مقابل طاغوت و فرعون زمانش توریه کرد و نیز مؤمن آل فرعون، صاحب یسَّ که خداوند درباره او فرموده است:
«وَ جاءَ مِنْ اءقْصَى الْمَدینَهِ رَجُلٌ یَسْعى»
« مردى از آن سوى مدینه با سعى و کوشش آمد.»
همچنین سلمان، ابوذرّ، مقداد و عمّار یاسر، این افراد از شیعیان خالص ما هستند، آیا تو با این افراد یکسان و مساوى هستى؟!
اکنون خودت قضاوت کن، آیا با ادّعایى که کردى، موجب اذیّت و آزار ما و ملائکه الهى نشدى؟!
آن شخص عرضه داشت: یا ابن رسول اللّه! من از گفتار خود پشیمان شدم و توبه مى کنم، شما مرا عفو نموده و راهنمایى بفرمایید که چه بگویم ؟
حضرت فرمود: بگو که من از دوستان و از علاقه مندان شما هستم و با دشمنان شما دشمن خواهم بود و با دوستان شما دوست مى باشم .
آن شخص اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! من نیز همین را مى گویم و معتقد به آن هستم و از آنچه که قبلا گفتم، توبه مى کنم و عذرخواهى مى نمایم .
آن گاه در پایان، امام جواد (علیه السلام) فرمود: هم اینک به نتیجه و ثواب صدقات و دیگر کارهاى نیک خویش خواهى رسید.»(10)

2- منت در مادیات و روابط اجتماعی
«الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (11)
«کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، سپس به دنبال انفاقى که کرده اند، منت نمى گذارند و آزارى نمى رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است، و نه ترسى دارند، و نه غمگین مى شوند.»
نکات:
1- انفاق های در راه خدا نبایستی به منت و آزار نیازمندان مخلوط باشد.
2- قرآن سرمایه های روانی و اجتماعی افراد را در کنار سرمایه های مادی مهم می شمارد.
3- با منت گذاری بعد از انفاق اگر موهبت و کمکی به شخصی می شود ولی سرمایه مهمتری که آبروی او باشد از دست می رود و آبروی انسان به مراتب برتر از ثروت و مال است.
در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم:
«کسى که به فرد با ایمانى نیکى کند، سپس او را با سخنى آزار دهد، یا منتى بر او بگذارد، به یقین انفاق خود را باطل کرده است»(12)
اسلام در این زمینه به قدرى دقیق است که بعضى از علماء پیشین گفته اند: «هر گاه انفاقى به کسى کنى و بدانى که سلام کردن تو به او، بر او سخت و گران بوده و یادآور خاطره بخشش است، بر او سلام نکن»(13)

2- آثار و عواقب منت گذاری و عدم آن

الف: آثار و عواقب منت گذاری

1- آثار دنیوی

1-1- دوری از رحمت خداوند و ملائکه
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «کسی که بر فقرا منت بگذارد در دنیا و آخرت ملعون است و شخصی که بر پدر، برادر و برادران مسلمانش منت بگذارد از رحمت خداوند و ملائکه به دور می باشد، به آتش جهنم نزدیک است، دعایش مستجاب نمی شود، خواسته اش برآورده نمی گردد و خداوند در دنیا و آخرت به سوی او نگاه نمی کند.»(14)
همچنین حضرت اباذر از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل می کنند که ایشان فرمودند: «خداوند تبارک و تعالی منت گذار را مورد لطف و بخشش خود قرار نمی دهد.»(15) و «بابت کار نیکی که انجام داده از او تشکری به عمل نمی آورد.»(16)
حقوق و شخصیت فرد مسلمان در اسلام بسیار مورد احترام بوده و باید در رعایت این حقوق نهایت دقت و توجه را به عمل آورد و اگر کسی در برابر کاری که انجام می دهد با منت گذاری شخصیت و آبروی طرف مقابل را از بین ببرد خداوند او را از رحمت خود محروم می سازد و او را مورد لطف و بخشش خود قرار نمی دهد و بابت کاری که انجام داده از او تقدیر و تشکری به عمل نمی آورد. زیرا آبرو و شخصیت فرد مسلمان به مراتب از کمکی که در حق او کرده بزرگتر و با اهمیت تر می باشد.

2-1- مکافات عمل
باید دانست رفتار و کردار انسان چه شایسته و چه ناشایسته دارای آثار و نتایجی در دنیا و آخرت خواهد بود و بازگشت اعمال انسان به سوی اوست.
با این تفاوت که آثار دنیوی آن نسبت به آثار اخروی کم رنگ تر و محدودتر می باشد زیرا دنیا محدود و کوچک است.
به قول مولوى:
این جهان کوه است و فعل ما ندا… سوى ما آید نداها را صدا
و به قول سعدى:
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
اى نور چشم من بجز از کِشته ندروى
و گناه منت مسلماً یکی از گناهانی است که انسان نتیجه و ثمره آن را می بیند.
البته این موضوع در صورتی است که گناهکار توبه نکرده باشد اما اگر توبه واقعی کرد، تمام آثار گناه محو خواهد شد.

3-1- قساوت قلب
امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود:
«اشک چشم ها نخشکد مگر به خاطر قساوت و سختى دل ها و دل ها سخت نشود مگر بخاطر گناهان بسیار.»(17)
تکلم به چیزى که شرعاً حرمت دارد، مانند منت گذاری، دروغ، تهمت، بهتان، غیبت، طعنه، شماتت، استهزاء، دشنام، و نظایر اینها از محرماتى که مربوط به صحبت کردن است و به تعبیرى، مربوط به شرور زبان می باشد که داخل در افعال حرام و موجب قساوت قلب انسان مى گردد، که توبه از آنها واجب می باشد.
در اصول کافى از امام صادق (علیه السلام) علیه نقل مى کند که فرمود: «حضرت مسیح علیه السلام مى فرمود، در غیر ذکر خداى متعال زیاد تکلم نکنید، زیرا آنان که در غیر ذکر خدا زیاد تکلم مى کنند، دلهایشان قاسى و ناخاشع است ولیکن خود آنان توجه ندارند.»(18)
هین دهان از هزل بر بند اى عمو
جز حدیث روى او چیزى مگو

4-1- عدم استجابت دعا
انجام گناه یکی از موانع استجابت دعا می باشد و قابلیت عملی شدن دعا را از بین می برد امیر مؤمنان (علیه السلام) در دعاى کمیل می فرمایند:
«بار الها! گناهانى که از من سر زده و مانع استجابت دعایم مى شود، بر من ببخش »(19)اشاره به همین واقعیت دارد.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در مورد گناه منت گذاری فرمودند: «کسی که بر برادران مسلمان خود منت بگذارد دعایش مستجاب نمی شود.»(20)
محمد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نقل مى کند آن حضرت فرمودند: «بنده حاجتش را از خدا مى خواهد. بناى الهى نیز بر آن است که خواسته اش را دیر یا زود به اجابت رساند. آنگاه بنده گرفتار گناهى مى شود. خدا به فرشته اى که مامور کار او است، مى فرماید: خواسته اش را به انجام نرسان و او را از دست یابى به خواسته اش محروم کن! زیرا او خود را در معرض خشم من قرار داده و مستحق دورى از رحمت من گشته است ».(21)

2- آثار اخروی

1- 2- بطلان اعمال به زشتی منت
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمودند: «ای کسانی که اهل انجام اعمال نیک هستید در کارهای نیک خود منت مگذارید به درستی که کارهای نیک و خوب شما به زشتی منت باطل می شوند»(22)
و نیز پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«هر گاه شخصی عمل خیری را نسبت به برادر مؤمنش انجام دهد سپس بر او منت گذارد، خداوند عمل نیک او را باطل می سازد و سنگینی عملش را ثبت می نماید و بابت کار نیکی که انجام داده از او تشکری به عمل نمی آورد سپس ایشان فرمودند: خداوند عزّ و جل فرموده: بهشت را بر منت گذار، بخیل و سخن چین حرام نمودم و آگاه باشید که اگر کسی صدقه ای بدهد پس برای او به وزن هر درهمی مثل کوه احد از نعمت های بهشت می باشد و کسی که با اراده خود صدقه ای را به نیازمندی عطا کند پاداشی مانند پاداشی که برای آن محتاج است قرار داده ام بدون این که از پاداشش چیزی کم شود.»(23)
و در حدیثی دیگر بیان داشتند: « آفت بخشش و کرم منت است …»(24)
برای تکامل یک عمل لازم است به دیگر زوایایی عمل مورد نظر توجه نمود و آن عمل به کمال واقعی خویش دست یابد.
ترک منت یکی از مراحل بخشش و نیکوکاری است و کسی که در کار خود منت گذارد عمل خود را به درستی و به صورت تمام و کمال انجام نداده و چهره آن عمل را زشت و نا مطلوب ساخته است و طبق فرموده رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) خداوند عمل نیک منت گذار را باطل می سازد.
به درستی که آفت بخشش و کرم منت است و «منت احسان و نیکویی را فاسد می کند»(25)

2-2- عدم نگاه خداوند به منت گذار
با گناه کردن انسان از چشم خدا می افتد و توفیقات الهی از وی سلب می شود و خداوند منت گذار را در دنیا و آخرت به حال خود رها می کند.
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «خداوند به سه دسته نگاه نمی کند: کسی که در برابر انجام کاری منت می گذارد، شخصی که مورد نفرین والدین خود قرار گرفته و شراب خوار.»(26)

3-2- عدم صحبت خداوند با منت گذار
حضرت اباذر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنین نقل می کنند که آن حضرت می فرمودند: «خداوند در روز قیامت با سه گروه هم صحبت نمی شود، آنها را مورد لطف و بخشش خود قرار نمی دهد و گناهان ایشان را نمی بخشد و برای ایشان عذاب دردناکی می باشد. اباذر پرسید آنها چه کسانی هستند: پیامبر (صلی الله علیه و آله) منت گذار را از جمله این افراد بر شمردند.»(27)

4-2- منت گذار مورد لعن خدا و ملائکه می باشد
گناه منت به اندازه ای بزرگ است که خداوند، علاوه بر رها ساختن منت گذار به حال خود و دور نمودن او از نعمات خویش او را مورد لعن و نفرین خود قرار می دهد. شاید به خاطر اینکه با منت خویش شخصیت و غرور فقیر را در هم شکسته و موجب دل شکستگی فقیر گشته است.
همچنین انسان اگر تمامی افعال نیک خویش را از خداوند بداند دیگر برای خود چیزی نمی بیند تا بخواهد بر سر دیگران منت بگذارد. منت گذاری در واقع نوعی شرک به خداوند است و شاید برخورد شدید اسلام با آن عنایت به این واقعیت باشد.
در حدیثی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «کسی که بر فقرا منت بگذارد در دنیا و آخرت ملعون است.»(28)

5-2- ممنوعیت ورود به بهشت
روح منت گذاری با سخاوت و بخشندگی ناسازگار است زیرا اگر کمک بزرگی هم انجام داده باشد اما آبرو و شخصیت فقیر را در هم شکسته و این خود به مراتب بزرگتر از بخشش کوچکی است که انجام داده و همچنین با منت خویش عدم ایمان خود را به آخرت اثبات می نماید زیرا طبق فرموده امام صادق (علیه السلام) «سخاوت و بخشندگی از اخلاق انبیاست و سخاوت ستون ایمان است و مؤمنی نیست الا اینکه بخشنده باشد و بخشنده ای نیست الا اینکه صاحب یقین به پروردگار عالمیان باشد و سخاوت شعاع نور یقین به پروردگار عالمیان است و …»(29)
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «بهشت سرای سخاوتمندان و بخشندگان است و در آن شخص بخیل و کسی که مورد نفرین والدین خود قرار گرفته و منت گذار به آن چه که بخشیده وارد نمی شود.»(30) و در حدیثی دیگر بیان داشتند «خداوند عزّ و جل فرموده: بهشت را بر منت گذار، بخیل و سخن چین حرام نمودم.»(31)

ب: آثار و برکات عدم منت گذاری

1- امنیت روانی و اجتماعی
شرط اساسی زندگی توام با آسایش، نشاط، پیشرفت، موفقیت، رشد و کمال برخورداری از سلامت، بهداشت، و امنیت جسمانی و روانی و اجتماعی است. لیکن تغییر و تحولات سریع علمی و تکنولوژی، تغییر و تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، پیش آمدهای غیر منتظره از قبیل جنگ، زلزله، بیماری و تصادف، پیچیدگی ارتباطات اجتماعی و تهاجم فرهنگی در عصر کنونی مشکلات گوناگونی در زمینه‌های معیشتی، تحصیلی، شغلی، خانوادگی، تصمیم‌گیری، ارتباطی، عاطفی، روانی رفتاری و اخلاقی برای بسیاری از افراد در همه جوامع به وجود آورده است و سلامت بهداشت و امنیت جسمانی روانی و اجتماعی آنان را دچار آسیب کرده است.
به طور مثال کسى که درخواست برادر مومن خود را اجابت می کند و نیازش را برآورده می گرداند و به دنبال آن منتى بر او مى گذارد و یا با آزار خود او را شکسته دل مى سازد، در حقیقت کمکی به او نکرده است زیرا اگر سرمایه اى به او داده سرمایه اى هم از او گرفته است و چه بسا آن تحقیرها و شکست هاى روحى به مراتب بیش از کمکی باشد که به او بخشیده است.
در نتیجه اینجا مشخص می شود که عدم امتنان چه طور می تواند امنیت روانی و اجتماعی جامعه و افراد آن را تضمین نماید زیرا با عدم منت شخصیت و آبروی طرف مقابل حفظ می شود و تحقیرها و سرزنش ها دیگر جایی برای بروز خود در جامعه را پیدا نمی کند.

2- خودسازی اغنیاء
انسان موجودی دو بعدی است که هم صلاحیت تعالی، تکامل و رسیدن به درجات ملائکه و صعود به «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى»(32)را دارد و هم قابلّیت تنزّل از مقام انسانیّت و رسیدن به درجه‎ای را داراست که از درجه چهار پایان نیز فروتر رفته و به فرموده قرآن «کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(33)می شود. نفس لوّامه‎ و قوّه عاقله بشر در پرتو ارشادات انبیاء الهی پیوسته او را به سمت تکامل و ترقّی سوق می دهند و در مقابل، نفس امّاره همراه با وسواس شیطان همواره او را به ورطه حیوانیّت می کشانند. در اینجاست که ضرورت مجاهده دائمی با نفس، مراقبت و مهذب ساختن آن از هواهای نفسانی روشن می گردد، مجاهده‎ای که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) از آن به «جهاداکبر» تعبیر فرمودند و در صورت غفلت از آن انسان به وادی هلاکت سقوط خواهد کرد. از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) لشکری را به جنگ فرستادند، بعد از اینکه بازگشتند فرمودند: «آفرین بر کسانی که در راه جهاد اصغر گام برداشتند و بر گردن آنها جهاد اکبر مانده است. پرسیدند ای رسول خدا جهاد اکبر چیست؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموند: جهاد با نفس»(34)
در این جاست که عمل به اخلاقیات و ترک اعمال نادرست که از جمله آنها امتنان به شمار می رود چه مقدار مورد اهمیت واقع شده است. و با ترک امتنان گامی به سوی خودسازی و ترقی برداشته می شود. همان طور که تزکیه و تهذیب نفوس از اهداف اولیه بعثت انبیاء‌ به شمار می رود. «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ »(35)«او خداوندی است که در میان مردمی امّی پیامبری از خودشان فرستاد تا آیات خدا را بر آنها خوانده و آنها را تزکیه نماید و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد» و وقتی به اهمیت بیشتر آن پی می بریم که می بینیم خداوند در قرآن کریم بعد از یازده بار قسم ، تنها راه رستگاری را تزکیه نفس ذکر می کند. «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحیها … قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّیها»(36)«هر که نفس خویش را تزکیه کرد رستگار شد.» و آنچه به این مجاهده ویژگی فوق العاده می دهد دائمی بودن آن است و اینکه انسان همیشه باید مترصد دام های شیطان و نفس اماره باشد.

3- عدم ابتلاء به غرور
یکی از دلایل امتنان بر نیازمندان و آسیب دیدگان غرور و خودپسندی می باشد. این صفت رذیله موجب از خود بیگانگی و جهل نسبت به خویشتن و دیگران و فراموش کردن موقعیت فردی و اجتماعی خود و غوطه ور شدن در جهل و بی خبری است.
غرور انسان را از خدا دور می کند و به شیطان نزدیک می سازد، واقعیت ها را در نظر او دگرگون می کند و همین امر سبب خسارت های شدید مادی و معنوی می گردد. افراد مغرور همیشه در جامعه منفورند و به خاطر توقع نامحدودشان گرفتار انزوای اجتماعی می شوند.
غرور سرچشمه صفات رذیله دیگری مانند خودبرتربینی، تکبر، عجب، خودپسندی، ترک تواضع، کینه، حسد نسبت به دیگران و تحقیر آنها می شود.
می دانیم یکی از عوامل اصلی رانده شدن شیطان از درگاه خدا «غرور» او بود و یکی از علل عدم تسلیم بسیاری از اقوام پیشین در برابر دعوت انبیاء وجود همین صفت نکوهیده در وجود آنان بود.
فرعون ها و نمرودها به خاطر غرورشان از خدا دور شدند و به سرنوشت شومی که عبرت برای همگان شد گرفتار گشتند.
«غرور» گاه در یک فرد پیدا می شود و گاه قوم و ملت یا نژادی در چنگال این رذیله اخلاقی گرفتار می شوند و بی شک قسم دوم خطرناک تر است. زیرا گاه کشور یا دنیایی را به آتش می کشد و نمونه آن جنگ جهانی اول و دوم بود که حداقل یکی از علل عمده آن غرور و نژادپرستی آلمانی ها بود.
و به درستی که ترک منت موجب از بین بردن و سرکوب نمودن این رذیله اخلاقی در درون انسان ها می شود و جامعه انسانی را به سعادت و خوشبختی می رساند. و یکی از سرچشمه های امتنان، غرور و تکبر بی جا می باشد که آدمی را آن قدر گستاخ می نماید که در برابر بخششی اندک بر سر او منت گذارد. و عدم غرور و داشتن تواضع در برابر فقراء از نشانه های سعه صدر و ایمان به خدا و روز رستاخیز است.
در پایان به ذکر دو مثال جالب قرآنی در مورد آثار و انگیزه های انفاق آمیخته به منت و آذار و عدم منت و آزار می پردازیم.

دو مثال جالب در مورد آثار و انگیزه هاى انفاق آمیخته با منت و آزار
«اى کسانى که ایمان آورده اید! بخشش هاى خود را با منت و آزار، باطل نسازید! همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى کند، و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمى آورد، (کار او) همچون قطعه سنگى است که بر آن، (قشر نازکى از) خاک باشد، (و بذرهایى در آن افشانده شود،) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاک ها و بذرها را بشوید،) و آن را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند. آنها از کارى که انجام داده اند، چیزى به دست نمى آورند، و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمى کند. * و (کار) کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبیت (ملکات انسانى در) روح خود، انفاق مى کنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد، و باران هاى درشت به آن برسد، (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد کافى بهره گیرد،) و میوه خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مى دهید، بیناست.» (37)
«در دو آیه بالا، نخست اشاره به این حقیقت شده که افراد با ایمان نباید انفاق هاى خود را به خاطر منت و آزار، باطل و بى اثر سازند.
سپس دو مثال جالب براى انفاق هاى آمیخته با منت و آزار و ریاکارى و خودنمایى و همچنین انفاق هایى که از ریشه اخلاص و عواطف دینى و انسانى سرچشمه گرفته بیان مى کند.

قشر نازکى از خاک روى قطعه سنگى
«چه تعبیر لطیف و رسا و گویایى؟! قطعه سنگ محکمى را در نظر بگیرید که قشر رقیقى از خاک روى آن را پوشانده باشد و بذرهاى مستعدى نیز در آن خاک افشانده شود و در معرض هواى آزاد و تابش آفتاب قرار گیرد، سپس رگباری بر آن ببارد، با اینکه تمام وسایل نمو و رشد در اینجا فراهم است، ولى به خاطر یک کمبود، همه چیز از بین مى رود و این باران کارى جز این نمى کند که آن قشر باریک را همراه بذرها مى شوید و پراکنده مى سازد و سنگ سخت غیر قابل نفوذ را که هیچ گیاهى بر آن نمى روید با قیافه خشونت بارش آشکار مى سازد، چرا که بذرها در محل نامناسبى افشانده شده بود، ظاهرى آراسته و درونى خشن و غیر قابل نفوذ داشت و تنها قشر نازکى از خاک روى آن را گرفته بود، در حالى که پرورش گیاه و درخت نیاز به خاک عمیقى دارد که براى پذیرش ریشه ها و ذخیره آب و تغذیه گیاه آماده باشد.
این گونه است اعمال ریاکارانه و انفاق هاى آمیخته با منت و آزار که از دل هاى سخت و قساوتمند سرچشمه مى گیرد و صاحبانش هیچ بهره اى از آن نمى برند و تمام زحماتشان بر باد مى رود. «به درستی که هیچ لذتی برای عمل منان نیست»(38)
خداوند توفیق هدایت را از آنها مى گیرد چرا که با پاى خود، راه کفر و ریا و منت و آزار را پوییدند، و چنین کسانى شایسته هدایت نیستند، و به این ترتیب انفاق هاى ریایى و آمیخته با منت و آزار، همه در یک ردیف قرار گرفته اند.

باغی بزرگ در نقطه ای بلند
در آیه بعد مثال زیباى دیگرى براى نقطه مقابل این گروه بیان مى کند، آنها کسانى هستند که در راه خدا روى ایمان و اخلاص، انفاق مى کنند، مى فرماید:
«و مثل کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا و استوار کردن (ملکات عالى انسانى) در روح خود انفاق مى کنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد، و باران هاى درشت و پى در پى به آن برسد (و به خاطر بلند بودن مکان، از هواى آزاد و نور آفتاب به حد کافى بهره گیرد و آن چنان رشد و نمو کند که) میوه خود را دو چندان دهد و اگر باران درشتى بر آن نبارد لا اقل باران هاى ریز و شبنم بر آن مى بارد و باز هم میوه و ثمر مى دهد و شاداب و با طراوت است.
خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است. او مى داند آیا انفاق انگیزه الهى دارد یا ریاکارانه است، آمیخته با منت و آزار است یا محبت و احترام.»(39)

3- منت پذیری

عزت نفس
شاید برای شما نیز پیش آمده باشد که به چیزی «نیاز» داشته اید، ولی برای حفظ آبرو و «موقعیت » خویش، آن را با کسی مطرح نساخته اید. یا گاهی مشکلی برایتان پیدا شده، اما آن را در حدی ندانسته اید که برای چاره جویی و حل آن، آن را با کسی در میان بگذارید.
آیا تا کنون شده است که برای رو به رو نشدن با یک نفر ناباب، راه خود را کج کنید، و برای دهان به دهان نشدن با یک فرد هرزه و هتاک، دندان روی جگر گذاشته، حتی به دفاع از خویش نپرداخته اید؟
این ها و نمونه های دیگری از این قبیل، شواهدی بر روحیه ای متعالی است که از آن با «عزت نفس » یاد می کنیم.
جان آدمی عزیز است و رفاه و برخورداری دوست داشتنی است، اما انسانیت انسان بالاتر از هر چیز است و شخصیت و آبرو قیمتی بسیار بالاتر از مال و اندوخته دارد. «کرامت نفس » نیز، ارزشی برتر از معادلات و محاسبات منفعت گرایانه و مادی دارد.
وقتی انسان به چیزی طمع می بندد، بخشی از انسانیت والای خویش را در معرض خطر و تلف شدن قرار می دهد تا آن «خواسته » را برآورده سازد. گاهی هم حق و دین و شرف و کرامت نفس، زیر «پا»گذاشته می شود تا آن مطلوب و خواسته به «دست » آید. آیا به راستی خواسته های نفسانی تا این حد مهم است که در چنین معامله زیانباری پی گیری شود؟
چگونه می توان به خواسته های دل، بی حساب و بی حد و مرز رسید، بی آنکه از معنویت و کمال و ارزش، چیزی را فدا کرد و از دست داد؟
صاحبان «عزت نفس »، هرگز آبروی خود را به کف نانی نمی فروشند و به خاطر «مناعت طبع »، هرگز خواسته های دل را زمینه ساز حقارت و زبونی و خفت و خواری نمی کنند. یکی از شاگردان جناب مدرس چنین نقل می کنند که:
«مدرّس، درس کفایه را در مدرسه ی سپهسالار تدریس می کرد. من مدتی به درس ایشان می رفتم. گاهی اوقات اتفاق می افتاد که مدرّس هفته ای دو روز (روزهای پنجشنبه و جمعه) غیبت می کرد و ما فکر می کردیم که به دهات موقوفه می رود. اتفاقاً دوستی داشتم که ساکن شهریار بود و از من دعوت کرد که به ده آنها بروم. دعوتش را پذیرفتم و رفتم. او ضمن صحبت گفت: «سیدی هست که گاه هفته ای یک روز به ده ما می آید و سر قنات می رود و با مقنّی ها کار می کند. بیشتر از همه ی آنها هم کار می کند. یک روز عصر پنجشنبه به همراه میزبان از ده بیرون رفتیم و به طور اتفاق از کنار قنات عبور کردیم. مقنّی ها مشغول به کار بودند. وقتی دقت کردم دیدم مدرّس نیز بالای چاه، مشغول کشیدنِ سطل از چاه است. دیگر نزدیک نشدم و سخنی نگفتم. روز شنبه در مدرسه گفتم: «آقا! شبیه شما را در فلان محل دیدم.» ایشان فرمود: «اولاً کار برای کسی عار نیست؛ ثانیاً پولی که من از این راه می گیرم، پاک تر از هر پولی است. مگر نشنیده ای که جدّم فرمود: «به نزد من، کشیدن سنگ از کوه، بِه از منّت زمردان زمان است.»(40)

عوامل منت پذیری

1- ضعف شخصیت
انسانی ضعف شخصیت دارد که پاسدار کرامت وجودی خویش نباشد و ارزش فوق مادی خود را با خواسته های حقیر و هوس های ناپایدار و درخواست های ذلت بار، لکه دار سازد. و بر عکس او انسانی عزیز و سر بلند است که مقابل خواسته درونی خویش چون کوه استوار و محکم بایستد. «عزت » به معنای صلابت و استواری و نفوذ ناپذیری و تسخیر نشدن و سست نشدن است.
انسانی ضعیف، پستی ها و حقارت ها را به درون خود راه می دهد که در زمین دل و جان و شخصیت او نفوذ کند. و هویت انسانی خویش را در مقابل ضربه های خردکننده فسادها و تباهی ها حفظ نمی کند و این در سایه جهل به «خودشناسی » و جهل به ارزش انسانی و والای جایگاه معنوی انسان فراهم می آید.
انسان ضعیف خود را با چه چیزی مقایسه می کند و به چه چیزی می فروشد و خود را به چه می دهد و چه می گیرد؟ اصلا انسان به چه و چند می ارزد؟
حضرت علی(علیه السلام) در سخن زیبا و بلند و شیوایی، در بیان جایگاه رفیع انسان و ارزش وجودی او می فرماید: «بدانید که برای جان ها و وجودهای شما، قیمت و بهایی جز «بهشت »، نیست. آگاه باشید و خود را جز به بهشت نفروشید.»(41)
کسی که این جایگاه را بشناسد و از آن مراقبت کند، هرگز به پستی و حقارت و طمع و ذلت کشیده نمی شود و گوهر خود را به تمنیات نفسانی و خواهش های مادی نمی فروشد. عزت نفس، مانع می شود که انسان آگاه، خود را ارزان بفروشد.

2- خواستن، پل ذلت
«کیان وجودی » انسان، گاهی به خاطر «طلب و نیاز» در هم می شکند. هرکس می کوشد خود را کامل و بی نیاز و بزرگوار جلوه دهد و شخصیت خویش را نگهبان باشد. ولی گاهی افراد سست اراده و طماع در برابر «خواستن »، آن گوهر را از کف می دهند.
خواستن، سند «احتیاج » است و نشانه فقر و ناداری.
آن چه شیران را کند روبَه مزاج … احتیاج است، احتیاج است، احتیاج
گاهی یک «آبرو» در گرو یک «درخواست » قرار دارد و با گشودن دست نیاز، آن آبرو و حیثیت سالیان دراز، یک باره بر خاک می ریزد و بر باد می رود.
امام علی(علیه السلام) فرموده است:
«آبروی تو، جامد است و با سؤال و درخواست، قطره قطره می ریزد. بنگر که قطرات آبرو را پیش چه کسی می ریزی! »(42)
و چه زیبا گفته است صائب تبریزی

دست طلب چو پیش کسی می کنی دراز …. پل می کشی که بگذری از آبروی خویش

بدترین وضع، آن است که حرص و طمع و تکاثر و افزون طلبی، انسان را به «خواستن » وادار سازد و برای دست یافتن به آنچه که ندارد، دست به هر کاری بزند و پیش هر کس و نا کسی کوچک شود و التماس و خواهش کند و کوچک شود، غلام و چاکر این و آن گردد، تا از این رهگذر، چیزی بر داشته هایش بیفزاید و یا به برخی از خواسته هایش برسد.
مگر دنیا چه اندازه می ارزد که انسان، اعتبار و شرف خود را در گروآن بگذارد؟
مگر پول، چقدر مقدس است که انسان، عزت نفس خویش را با آن مبادله کند؟
آیا باید به هر خواسته ای رسید؟ و هر چه را «دل » خواست، بایدتامین کرد؟ پس عفاف و کف نفس و کنترل غرایز و تمنیات و مهار زدن بر حرص و آز، برای کجا و کی و چه کسانی است؟!
در این داد و ستد، چه می دهیم و چه به دست می آوریم؟
سخنی زیبا از حضرت علی(علیه السلام) نقل شده است:
«خویشتن را از هر چه که پست باشد، والاتر بدان و پرهیز کن. هرچند تو را به خواسته ها و آمالت برساند. چرا که تو هرگز از آنچه که از«خویش » می دهی، چیزی عوض نخواهی یافت.»(43)
مساله بر سر شرافت و کرامت انسان است. وقتی در این داد و ستد، در مقابل «دنیا» و خواهش های نفسانی قرار گرفت و بخشی از آن به هدر رفت و تباه شد، دیگر جایگزینی برای آن پیدا نخواهد شد.
چه بسیار عزیزانی که در چاه «خواستن » افتادند و چون با طناب دیگران بیرون آمدند و به خواسته های نفسانی رسیدند، زیر بار منت دونان ماندند و عزت خویش را در همان چاه وا نهادند و کرامت را با وابستگی به دیگران معامله و مبادله کردند.
نخواه، تا عزیز بمانی. طمع مدار، تا سربلند باشی و قانع باش، تا اسیر نگردی.
این رهنمود مولای آزادگان حضرت امیر(علیه السلام) است که فرمود: «قناعت، عزت می آورد.»(44) و نیز سخن او است که: «عزت، همراه با نا امیدی از دست مردم است.»(45) به آنچه داری قانع باش و به داشته هایت بساز، تا عزیز باشی.

3- عدم اعتماد و ایمان به خداوند
رزقی که با التماس به دست می آید یا به جهت آن است که چیزی می خواهم که رزقم نیست، یا ظرفیت آن رزق را ندارم و یا گناهی انجام داده ام که رزق خود را از بین برده ام. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «انسان به جهت گناه از رزقی که بنا بود به او برسد محروم می شود.»(46)
به درستی که خداوند وجود انسان ها را اراده نموده همچنین رزق آنها را. خداوند اگر نمی خواست به مخلوقات خود رزق و روزی دهد پس برای چه آنها را خلق کرد و اگر دیگر نخواهد به انسانی عنایتی کند روح او را قبض می نمود و حالا که چنین نکرده حتماً می خواهد به او رزق دهد، پس برای طلب رزق جای خواری و ذلت و التماس نیست. خیلی زشت است انسانی در مقابل انسان دیگر، برای طلب رزق التماس کند و این عمل یک نحوه توهین به خدا است و یک چنین انسانی به خداوند سوء ظن دارد و معتقد است خداوند بنده هایش را خلق می کند و رهایشان می نماید. و چه زشت است که چنین حکمی را به خدا نسبت دهیم. آری «چه زشت است التماس و خضوع موقع حاجت و چه زشت است تکبر و جفا موقع ثروت مندی»(47)هر دوی این ها بیماری است. این بیماری از این جا شروع می شود که فکر می کنیم خداوند رزقمان را نمی دهد. بیماری بی دینی جامعه را به معضل ذلت فقیران و تکبر ثروتمندان گرفتار کرده است.
در حدیث بسیار زیبایی امام علی (علیه لسلام) بیان داشتند: «رزق بر دو گونه است: رزقی که تو را طلب می کند و رزقی که تو او را طلب می نمائی …»(48) با توجه به این حدیث رزق انسان به دنبال او می آید و به شکلی می خواهد خود را به انسان برساند و آدمی نباید در رسیدن به رزق و روزی بیشتر تلاش بی جا نماید از طرفی نیز انسان باید وظیفه خود را در قبال خداوند و خلق او به درستی انجام دهد و سعی و تلاش خود را متوقف نسازد.

4- طبع منت پذیری
اثر زیانبار بعضی از اعمال تنها متوجه شخص عمل کننده نیست، بلکه شامل حال دیگران نیز می‌گردد. دلیلش به خاطر این است که کارهایی که افراد در اجتماع مرتکب می‌شوند، تدریجاً شکل یک سنت به خود می‌گیرد و به نسل‌های آینده منتقل می‌شود، بنابر این آن ‌ها که اساس منت پذیری را در درون خانواده و اجتماع به وجود می آورند، بالاخره روزی این بدعت غلط دامان فرزندان خود آن‌ها را خواهد گرفت. در حقیقت این موضوع یکی از آثار وضعی و تکوینی اعمال آن‌ها است.
دلیل اثر پذیری فرزند از والدین خود بسیار روشن و آشکار می باشد زیرا فرزند در اولین اجتماعی که پا می گذارد کانون خانواده است و در ابتدا تنها سرمشق و الگو برای فرزند اعضای خانواده می باشند و افراد آن در شکل گیری رفتار و شخصیت او نقش به سزایی را ایفا می کنند و اعمال والدین زمینه ای را ایجاد می کند که افراد خانواده در آن دامن گیر شوند.
البته به طور کلی نمی توان این طور نتیجه گیری نمود بلکه انسان ها با توجه به اراده خود حتی می توانند بر خلاف خانواده خویش عمل کنند.
نتیجه: حفظ گوهر عزت وظیفه است
نگهبانی از گوهر عزت و کرامت، وظیفه است. نباید خود را در معرض تحقیر و توهین قرار داد. انسان باید از کاری که به معذرت خواهی وادار شود پرهیز کند، تا از این طریق هم، وجهه و آبرو و اعتبارش صدمه نبیند. معاشرت بزرگوارانه، برای مصون ماندن از تعرض و دشنام نااهلان، نگهبانی از عزت نفس است. رسیدن به این هدف، تنظیم خاصی را در روابط انسان با دیگران می طلبد، رابطه ای برمبنای هوشیاری و حفظ عزت و مناعت و زیر پا گذاشتن طمعها وخواهش ها.
باید چنان زیست که به پرداخت جریمه، مجبور نشد،
باید چنان کار کرد، که مورد منت، توبیخ و ملامت قرار نگرفت،
باید آن گونه رفتار کرد که از سوی دیگران، توهینی به انسان صورت نگیرد. حداقل، بخشی از این ها به دست ماست. البته نه به این معنا که انسان از انجام وظیفه گفتاری و کرداری و موضع گیری در جای مناسب، شانه خالی کند، بلکه موجبات وهن و توهین نسبت به خویش و تحقیر شدن در حضور جمع را فراهم نیاورد.
هم در برخورد با قدرتمندان باید «عزت دینی » خود را پاسدارباشیم، هم در مواجهه و معاشرت با پولداران، از رفتار ذلیلانه و حقیرانه پرهیز کنیم. این گونه می توان موسای عزت را در برابر فرعون قدرت،سر بلند نگه داشت. اگر کسی ثروتمندی را به خاطر پولش احترام کند، دین و شرافت خود را زیر پاهای خویش، له کرده است. به تعبیرحضرت علی(علیه السلام):
«هر کس نزد ثروتمندی رود و به خاطر توانگری و ثروتش درمقابل او کرنش و فروتنی کند، دو سوم دینش رفته است.»(49)
شگفتا که آیین یک انسان، از کجاها لطمه می خورد که به خیال هم نمی رسد.
این منش و رفتار را باید به کودکان هم آموخت، تا با عزت نفس بارآیند و در مقابل «دارایان »، احساس حقارت و کوچکی و ذلت نکنند.
اگر نسل نوجوان ما، مفهوم کرامت انسان و مناعت طبع و عزت نفس را در نیابد، با روح کوچک و همت محدود و چشمی همیشه گرسنه، اسیر دنیاداران می شود. بزرگترین خدمت به فرزندان، تعالی بخشیدن به همت ها و غنا بخشیدن به شخصیت وجودی آنهاست. درسایه چنین تربیتی، صاحبان روحهای بلند و وارسته، این گونه طلب ها را تلخ و دشوار می یابند و به آن تن نمی دهند. در دیوان منسوب به حضرت علی(علیه السلام) شعری است با این مضمون:
«جا به جا کردن صخره ها از قله کوه ها، نزد من از تحمل منت مردم محبوب تراست. من تلخی همه اشیاء را چشیده ام. هیچ چیز، تلخ تر از «سؤال » و درخواست نیست.» (50)
و به قول ناصرخسرو: به آب روی، اگر بی نان بمانم … بسی به زان که خواهم نان ز دونان

4- درمان منت گذاری
درمان رذایل اخلاقی به دو قسمت مهم و اساسی تقسیم می شود 1- نظری 2- عملی
در درمان نظری ابتدا فرد را با مسائل معرفتی و شناختی در مورد آن رذیله آشنا می کنند که او را ترغیب به ترک آن عمل می سازد و در مرحله بعد (درمان علمی) با راه حل هایی قطعی و استوار وی را به مبارزه با نفس خویش وا می دارند تا به صورت کلی آن رذیله در درون شخص ریشه کن شود.
در زیر به ذکر چند نکته برای درمان این رذیله اخلاقی می پردازیم.

1- در مان نظری

1-1- هر چه کُنی به خود کُنی گر همه نیک و بد کنی
«اگر نیکی کنید، به خود کرده اید و اگر بدی کنید، از آنِ خودتان است…»(51)
شماری از آیات قرآن به این مطلب مهم و این حقیقت روشن تصریح دارند، از آن جمله: آیات ۴۶ سوره فصلت و ۱۵ جاثیه. «هر که کار شایسته کند، به سود خود اوست و هر که بدى کند، به زیان خود اوست، و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمکار نیست.»(52)
و «هر که کارى شایسته کند، به سود خود اوست، و هر که بدى کند به زیانش باشد. سپس به سوى پروردگارتان برگردانیده مى شوید.»(53)
نکته جالب توجه این است که بهترین راه تشویق انسان به کار خیر بهره گیری از حس غریزی خود دوستی و خود خواهی اوست. قرآن ابتدا به او میگوید: «کُلُّ نفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَهٌ» و «کُلُّ امْرِی بِما کَسَبَ رَهینٌ» تو در گرو اعمال و اکتسابات خویشی. آنگاه می فرماید:
نیکی هایی که می کنید به خود می کنید و ضرر بدی های شما نیز به خود شما بر می گردد و بدین وسیله انسان را به خوبی و پرهیز از زشتی دعوت، بلکه وادار می کند. پس دیگر جایی برای منت و آزار فقیر برای انسان باقی نمی ماند آدمی باید به این نکته توجه داشته باشته باشد که تمامی افعال و رفتارهایی که انجام می دهد نتیجه اش بازگشت به سوی خود او دارد.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «تو اگر نیکی کنی، خودت را گرامی داشته ای و به خودت نیکی کردهای و اگر بدی کنی، خودت را خوار کرده ای و به خودت زیان رساندهای.»

2-1- لطف فقیر به انسان
در واقع انسان باید بداند در حقیقت این فقیر است که به او احسان نموده و صدقه او را قبول کرده و موجب رستگاری او گشته است.
پس باید، ممنون و سپاس گذار فقیر نیز باشد.

3-1- دست فقیر نایب دست خداست
همچنان که در حدیثی آمده است:
«دست فقیر در گرفتن صدقه نایب دست خداست و آنچه به فقیر می رسد همانا به خدا رسیده است.»
و از این جهت، سنت می باشد که شخصی که صدقه می دهد دست خود را ببوسد و دست خود را بر بالای دست فقیر قرار ندهد بلکه دست خود را بگشاید تا فقیر صدقه را بردارد و چگونه کسی هزار مرتبه ممنون نگردد از دستی که نایب دست خداست و از او چیزی قبول می کند؟ و با همه این ها خداوند پاداش هر صدقه را چندین برابر در دنیا و آخرت وعده داده است.
پس اگر شخص منت گذار توقع و امید آن را ندارد که خداوند به او پاداش می دهد مال خود را به عبث ضایع نموده و اگر چشم عوض و توقع از خدا را دارد پس به چه دلیلی منت بر فقیر می گذارد؟ و مثل آن این است که کسی چیزی به شما می دهد تا به شخصی بدهید و در مقابل این کار نیز به شما پاداشی می دهد و شما در مقابل چیزی که به آن شخص می دهید منت بر او بگذارید.
امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «هنگامی که چیزی به سائل کمک کردید، دست خود را ببوسید، به درستی که خدا صدقات را می گیرد.»
و در جایی دیگر پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) فرموند: «صدقه مؤمن، به دست سائل نمی رسد تا هنگامی که به دست خدا برسد.»
و نیز از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که: «خداوند عالم فرمود: هیچ چیزی در این عالم نمی باشد مگر اینکه کسی را موکل به گرفتن آن کرده ام، مگر صدقه را که به دست خود می گیرم. حتی اگر مرد یا زنی خرمایی، یا نصف خرمایی را صدقه دهد آن را تربیت می کنم و پرورش می دهم و چون در روز قیامت به ملاقات من می آید آن را خواهد دید مثل کوه احد بزرگتر.»

4-1- منت چیز اندک فانی در برابر بخششی بزرگ
انسان باید بداند که علت منت، اگر زیادی بخشش، و عظیم شمردن آن چیزی است که به فقیر می دهد پس عجب نادانی است که چیز اندک فانی (منت گذاشتن) را که در مقابل آن عوض خطیر باقی می گیرد و آن را بزرگ می شمارد، و چنان می داند که چیزی داده است! که در واقع در این معامله اجر و پاداش خود را ضایع ساخته و تنها بار گناه منت را به دوش خواهد کشید.

5-1- منت گذاشتن به سبب غرور در برابر داشتن مال ناچیز دنیا
و اگر سبب این کار در نظر او، کم قدری و خواری فقیر است، پس عجب مغروری است که خود را به جهت مقداری مال ناچیزی که در دنیا دارد بر دیگری ترجیح می دهد و حال اینکه مرتبه فقر از غنا بالاتر، و فقیر نزد خدا عزیزتر است، و نایب پروردگار در گرفتن حقوق است و به واسطه فقر، خدا از او عذر خواهی می نماید.
در سفالین کاسه رندان به خواری منگرید
کاین حریفان خدمت جام جهان بین کرده اند
و چه بینی که این فقیر بینوا را طبع غنی باشد که تمام مال دنیا به نظر او نیاید.

بر در میکده رندان قلندر باشند … که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی

جامه کهنه را به نظر حقارت مبین و آستین دریده را به دیده خواری منگر. بسا فقیری که او را نه در سر، دستار، و نه در پا، پای افزار، با موی ژولیده و جامه دریده، سر او را از تاج شاهی عار، و پای او را از تخت کیانی ننگ است.

مرا آسانتر و خوشتر بود زان … که بار منت دونان کشیدن
گدایان از پادشاهی نفور … به امیدش اندر گدایی صبور
به یک نعره کوهی ز جا برکنند … به یک ناله شهری به هم برزنند

و همین قدر در فضیلت فقر، کافی است که خدای تبارک و تعالی اغنیا و ارباب دولت را مسخر او ساخته تا به تصدیع و زحمت و رنج و تعب، مال تحصیل نمایند و آن را محافظت کرده و به قدر احتیاج فقیر به وی رسانند و اگر در دادن آن کوتاهی کنند مستحق عذاب الهی می گردند. پس درحقیقت غنی، خادم فقیر است.

6-1- انفاق، قبل از آنکه به حال محرومان مفید باشد به نفع ثروتمندان است
«و در راه خدا انفاق کنید، و خود را با دست خود به هلاکت میفکنید، ….»(54)
«با توجه به اینکه تمام تعبیرات قرآن حساب شده است، حتماً میان این دو رابطه اى وجود دارد و آن اینکه اگر انفاق در مسیر جهاد و فى سبیل اللَّه نکنید، خود را با دست خویش به هلاکت افکنده اید، بلکه مى توان مساله را از این فراتر برد و گفت:
این آیه بیانگر یک حقیقت کلى و اجتماعى است و آن اینکه انفاق به طور کلى سبب نجات جامعه ها از مفاسد کشنده است، زیرا هنگامى که مساله انفاق به فراموشى سپرده شود، و ثروت ها در دست گروهى معدود جمع گردد و در برابر آنان اکثریتى محروم و بینوا وجود داشته باشد دیرى نخواهد گذشت که انفجار عظیمى در جامعه به وجود مى آید، که نفوس و اموال ثروتمندان هم در آتش آن خواهد سوخت و از اینجا رابطه مساله انفاق و پیشگیرى از هلاکت روشن مى شود.
بنا براین انفاق، قبل از آنکه به حال محرومان مفید باشد به نفع ثروتمندان است، زیرا تعدیل ثروت حافظ ثروت است.»(55)
امیر مؤمنان على (علیه السلام) در یکى از کلمات قصارش به این حقیقت اشاره فرموده، مى گوید:
«اموال خویش را با دادن زکات حفظ کنید.» (56)
«و به تعبیر بعضى از مفسران، خوددارى از انفاق فى سبیل اللَّه هم سبب مرگ روح انسانى به خاطر بخل خواهد شد، و هم مرگ جامعه به خاطر عجز و ناتوانى، مخصوصاً در نظامى همچون نظام اسلام که بر نیکو کارى بنا شده است.»(57)

2- درمان عملی

1-2- تواضع و فروتنی در برابر فقیر
راه دیگر درمان این که در هنگام صدقه دادن، در برابر فقیر تواضع و فروتنی نماید و آنچه به فقیر می دهد به نوعی بدهد که باعث خفت و خواری و خجلت و شرمساری او نشود. مثلاً اگر شخص محترمی باشد که دادن پول به او درست نیست به قدر نیازش به آن شخص جنس هدیه کند و اگر از گرفتن صدقه عارش می آید، صدقه را هدیه بنامد و اگر گرفتن صدقه برای فقیر گران می باشد برای او ارسال نماید و از هر گونه امری که متضمن کسر شان او باشد دوی و احتراز جوید و او را از جان سیر، و از زندگی دل گیر ننماید.

2-2- کوچک شمردن عمل خود
و آن چه در راه خدا صدقه می دهد عظیم نپندارد، و چنان نداند که کاری کرده و عمل بزرگی انجام داده است. مثلا اگر مسجد، مدرسه و … ساخته باشد در نظر او ارزشی نداشته باشد، و نیندیشد که به موجب این عمل خدا را از خود راضی ساخته که اگر چنین اندیشد ثواب عمل او باطل، و اجر او ضایع می گردد.

3-2- گرانقدرترین اموال خود را صدقه دهد
آنچه را که در راه خدا می بخشد از جمله بهترین اموال و گرانقدرترین آنها باشد و از حرمت و شبهه دورتر باشد، زیرا که خدا پاک است و غیر پاک را قبول نمی نماید و شی پست و فرومایه را در راه خدا دادن خلاف ادب است و چگونه بنده خدا خوب را از برای خود و خانواده اش نگاه می دارد و بد را به نزد خدا ارسال می کند؟
خداوند عالم می فرماید:
«انفقوا من طیبات ما کسبتم »
یعنی: «انفاق کنید از چیزهای پاکیزه ای که به دست می آورید.»
ودر جایی دیگر می فرماید:
«لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون »
یعنی: «به خیر و نیکی نمی رسید تا در راه خدا آن چیزهایی را که دوست دارید انفاق کنید.»
و در حدیث آمده است که:
«چه بسا یک درهم صدقه از صدهزار درهم ارزش بیشتری پیدا کند.» وسبب آن این می باشد که آن یک درهم را از مال حلال و خوب خود می دهد و شخص دیگری صدهزار درهم را از چیزی که چندان محبتی به آن ندارد بدهد.»
اگر می تواند و قدرت مالی دارد این قدر به فقیر کمک نماید تا رفع فقر از او شود و غنی گردد.

4-2- طلب دعا کردن از فقیر
هنگامی که به فقیری کمک کرد از او التماس دعا بخواهد، زیرا که دعای فقیر درحق او مستجاب می شود. در حدیث است که امام زین العابدین (علیه السلام) به خادم خود فرموند: «اندکی دست نگاه دارد تا فقیر دعا کند، که دعای فقیر رد نمی شود.»
و همچنین می فرموند: «چون به سائل چیزی دادید بگوید دعا کند.»
و نیز مروی است که «هر گاه به فقرا چیزی کمک کردید به ایشان بگویید که شما را دعاکنند، که دعای ایشان در حق شما مستجاب می شود.»(58)

پی‌نوشت‌ها:

نویسنده: محمد علی حجت
منبع: راسخون

1- انما بعث لاتمم مکارم الاخلاق
2- آل عمران/ 164
3- المفردات فی غریب القرآن، ص: 777
4- تفسیر نمونه، ج 13، ص، 197
5- «یأتی علی الناس زمان لا یقرب فیه الا الماحل و لا یظرف الا الفاجر و لا یضعف فیه الا المنصف،‌یعدون الصدقه فیه غرما و صله الرحم منّا و العباده استطاله علی الناس!» نهج البلاغه، حکمت 98
6- «… وَ مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَهٍ فَلَهُ بِوَزْنِ کُلِّ دِرْهَمٍ مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ مِنْ نَعِیمِ الْجَنَّهِ …» وسائل الشیعه ج 9، ص 453
7- بقره / 215
8- تفسیر نمونه، ج 2، ص 103
9- حجرات/17
10- بحارالأنوار ج 65 ، ص 159 و تفسیرالإمام العسکری، ص 314 و مستدرک الوسائل ج 7 ، ص 234
11- بقره / 262
12- «من اسدى الى مؤمن معروفا ثم آذاه بالکلام او مّن علیه فقد ابطل صدقته » تفسیر برهان، جلد 1 صفحه 253 حدیث 1
13- تفسیر ابو الفتوح رازى، جلد 2 صفحه 364
14- «و عن رسول الله (صلی الله علیه و آله) : المنان على الفقراء ملعون فی الدنیا و الآخره و المنان على أبویه و إخوته و أخواته بعید من الرحمه و بعید من الملائکه قریب من النار لا یستجاب له دعوه و لا یقضى له حاجه و لا ینظر الله إلیه فی الدنیا و الآخره» إرشادالقلوب، ج 1، ص 194
15- مستدرک الوسائل، ج 13، ص270 و وسائل الشیعه، ج 9، ص 454
16- وسائل الشیعه ج 9، ص 453
17- «ما جَفَّت الدّموعُ الاّ لِقَسوه القُلوب و ما قَست القُلوب الاّ لِکَثره الذّنوب» وسائل الشیعه، ج 16، ص 45
18- «کان المسیح علیه السلام یقول: لا تکثر واالکلام فى غیرذکر الله فان الذین یکثر ون الکلام فى غیر ذکر الله قاسیه قلوبهم ولکن لا یعلمون» اصول کافى، ج 2، کتاب الایمان و الکفر باب الصمت و حفظ اللسان
19- «اللهم اغفرلى الذنوب اللتى تحبس الدعاء» دعای کمیل
20- إرشادالقلوب، ج 1، ص 194
21- «ان العبد یسال الله الحاجه فیکون من شانه قضاوها الى اجل قریب او الى وقت بطى فیذنب العبدذنبا فیقول الله تعالى للملک: لا تقض حاجته و احرمه ایاها فانه تعرض لسخطى واستوجب الحرمان منى » اصول کافی، ج 2، ص 271
22- «یا أهل المعروف و الإحسان لا تمنوا بإحسانکم فإن الإحسان و المعروف یبطله قبح الامتنان» غرر الحکم ص 381
23- «عن رسول الله (صلی الله علیه وآله) قال: وَ مَنِ اصْطَنَعَ إِلَى أَخِیهِ مَعْرُوفاً فَامْتَنَّ بِهِ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ ثَبَّتَ وِزْرَهُ وَ لَمْ یَشْکُرْ لَهُ سَعْیَهُ ثُمَّ قَالَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَرَّمْتُ الْجَنَّهَ عَلَى الْمَنَّانِ وَ الْبَخِیلِ وَ الْقَتَّاتِ وَ هُوَ النَّمَّامُ أَلَا وَ مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَهٍ فَلَهُ بِوَزْنِ کُلِّ دِرْهَمٍ مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ مِنْ نَعِیمِ الْجَنَّهِ وَ مَنْ مَشَى بِصَدَقَهٍ إِلَى مُحْتَاجٍ کَانَ لَهُ کَأَجْرِ صَاحِبِهَا مِنْ غَیْرِ أَنْ یُنْقَصَ مِنْ أَجْرِهِ شَیْ ء» وسائل الشیعه ج 9، ص 453 و وسائل الشیعه ج، 9 ص، 454
24- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): «آفَهُ الْحَدِیثِ الْکَذِبُ وَ آفَهُ الْعِلْمِ النِّسْیَانُ وَ آفَهُ الْحِلْمِ السَّفَهُ وَ آفَهُ الْعِبَادَهِ الْفَتْرَهُ وَ آفَهُ الظَّرْفِ الصَّلَفُ وَ آفَهُ الشَّجَاعَهِ الْبَغْیُ وَ آفَهُ السَّخَاءِ الْمَنُّ وَ آفَهُ الْجَمَالِ الْخُیَلَاءُ وَ آفَهُ الْحَسَبِ الْفَخْرُ» بحارالأنوار، ج66، ص 389
25- «المن یفسد الإحسان» غررالحکم، ص138
26- عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ: «ثَلَاثَهٌ لَا یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِمْ الْمَنَّانُ بِالْفِعْلِ وَ عَاقُّ وَالِدَیْهِ وَ مُدْمِنُ خَمْرٍ» مستدرک الوسائل، ج 7، ص 233 و إرشادالقلوب، ج 1، ص 194
27- وَ عَنْ أَبِی ذَرٍّ عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) «أَنَّهُ قَالَ ثَلَاثَهٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ لَا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ قُلْتُ مَنْ هُمْ خَابُوا وَ خَسِرُوا قَالَ الْمُسْبِلُ وَ الْمَنَّانُ وَ الْمُنْفِقُ سِلْعَتَهُ بِالْحَلْفِ الْکَاذِبِ أَعَادَهَا ثَلَاثاً» مستدرک الوسائل، ج 13، ص270 و وسائل الشیعه، ج 9، ص 454
28- إرشادالقلوب، ج 1، ص 194
29- «قَالَ الصَّادِقُ ع السَّخَاءُ مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِیَاءِ وَ هُوَ عِمَادُ الْإِیمَانِ وَ لَا یَکُونُ مُؤْمِناً إِلَّا سَخِیٌّ وَ لَا یَکُونُ سَخِیّاً إِلَّا ذُو یَقِینٍ وَ هِمَّهٍ عَالِیَهٍ لِأَنَّ السَّخَاءَ شُعَاعُ نُورِ الْیَقِینِ وَ مَنْ عَرَفَ مَا قَصَدَ هَانَ عَلَیْهِ مَا بَذَلَ» مستدرک الوسائل، ج 7، ص 17
30- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله): «الْجَنَّهُ دَارُ الْأَسْخِیَاءِ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّهَ بَخِیلٌ وَ لَا عَاقُّ وَالِدَیْهِ وَ لَا مَنَّانٌ بِمَا أَعْطَاهُ» مستدرک الوسائل، ج 7، ص 233 و وسائل الشیعه، ج 9، ص 453 و وسائل الشیعه، ج 12، ص 281
31- وسائل الشیعه ج 9، ص 453
32- نجم / 9
33- اعراف / 179
34- «مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر. فقیل: یا رسول الله، ما الجهاد الاکبر؟ قال: جهاد النفس» الفروع من الکافی ـ ج5- کتاب الجهاد، باب وجوه الجهاد ص12
35- جمعه /2، مشابه همین آیه در موارد دیگری در قرآن ذکر شده است: بقره / 151 ـ بقره / 129 ـ ال عمران / 164
36- سوره شمس آیات 1ـ9
37- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلى شَیْ ءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ * وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّهٍ بِرَبْوَهٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» بقره / 264 و 265
38- «لا لذه لصنیعه منان» غرر الحکم ص 381
39- تفسیر نمونه، ج 2، ص 324
40- گرفته شده از سی دی هدایت در حکایت
41- «انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنه، فلا تبیعوها الا بها» نهج البلاغه، حکمت 456
42- «ماء وجهک جامد تقطره السؤال، فانظر عند من تقطره؟» همان، حکمت 346
43- «و اکرم نفسک عن کل دنیه و ان ساقتک الی الرغائب، فانک لن تعتاض بماتبذل من نفسک عوضا» همان، نامه 31
44- «القناعه تؤدی الی العز» غررالحکم
45- «العز مع الیاس »، همان
46- «ان الرجل لیحرم الرزق بالذنب یصیبه» نهج الفصاحه، حدیث 624
47- «ما اقبح الخضوع عند الحاجه و الجفا عند الغنی»
48- «الرزق رزقان، رزق یطلبک و رزق تطلبه و …» من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 385
49- من اتی غنیا فتواضع له لغناه، ذهب ثلثا دینه » نهج البلاغه، حکمت 228
50- «لنقل الصخر من قلل الجبال / احب الی من منن الرجال / و ذقت مراره الاشیاء طرا / فما طعم امر من السؤال» دیوان امام علی، ص 340
51- «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» اسراء/ 7
52- «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبیدِ فصلت» / 46
53- «مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ» جاثیه / 15 \
54- «وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ» بقره / 195
55- تفسیر نمونه، ج 2، ص 38
56- «حصنوا اموالکم بالزکاه» نهج البلاغه، حکمت 146
57- تفسیر فى ضلال القرآن، جلد اول صفحه 276
58- معراج السعاده
منابع تحقیق:
1- قرآن کریم
2- نهج البلاغه
3- مفاتیح الجنان
4- إرشادالقلوب، حسن ابن الحسن دیلمی، انتشارات شریف رضی، 1412 هجری قمری
5- المفردات فی غریب القرآن
6- اخلاق معاشرت، جواد محدثی، مؤسسه بوستان کتاب قم، 1384 هجری شمسی
7- بحارالأنوار، علامه مجلسی، مؤسسه الوفاء بیروت ـ لبنان، 1404 هجری قمری
8- تفسیر نمونه، مکارم شیرازى ناصر، ناشر: دار الکتب الإسلامیه، مکان چاپ: تهران ، سال چاپ: 1374 ش ، نوبت چاپ: اول
9- تفسیر فى ضلال القرآن، سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی ، ناشر: دارالشروق ، مکان چاپ: بیروت- قاهره ، سال چاپ: 1412 ق
10- تفسیرالإمام العسکری، امام ابومحمد حسن بن على عسکرى ، ناشر: مدرسه امام مهدى ، مکان چاپ: قم ، سال چاپ: 1409 ق
11- تفسیر مجمع البیان، طبرسى فضل بن حسن، ناشر: انتشارات ناصر خسرو، مکان چاپ: تهران ، سال چاپ: 1372ش
12- تفسیر روض الجنان و روح الجنان، ابو الفتوح رازى، بنیاد پوهش های آستان قدس رضوی، مشهد، 1408 قمری
13- دیوان امام علی (علیه السلام)، امام علی بن ابی طالب، انتشارت پیام اسلام قم، 1369 هجری شمسی
14- غررالحکم، عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی، انتشارات دفتر تبلیغات قم، 1366 هجری شمسی
15- الکافی، ثقه الاسلام کلینی، دار الکتاب الاسلامیه، تهران، 1365 هجری شمسی
16- کلیات اقبال لاهوری
17- مکارم الأخلاق، رضی الدین حسن بن فضل طبرسی، انتشارات شریف رضی قم، 1412 هجری قمری
18- معراج السعاده
19- من لا یحضره الفقیه، شیخ صدق، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1413 هجری قمری
20- مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسه آل البیت قم، 1408 هجری قمری
21- نهج الفصاحه،
22- وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، مؤسسه آل البیت قم، 1409 هجری قمری
23- سی دی جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی
24- سی دی جامع الاحادیث، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی
25- سی دی هدایت در حکایت، مؤسسه فرهنگی پژوهشی اشراق

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید