خداوند متعال، دنیا را دار اسباب قرار داده و ادارهیِ بخش مهمی از آن را در قالب نظام «عِلّی و معلولی» تنظیم و تدوین نموده است از طرف دیگر به انسانها اراده داد تا با کمک آن و با استعانت از این نظام عِلّی و معلولی بتوانند اراده خود را در تحقق امور و ایجاد و انعدام آن به کار گیرند.
با این وجود، تحقّق برخی از امور را به سبب شرافت فراوان و قداست و حرمت زیادی که دارند مستقیماً به خود نسبت داده است از جمله این امور، دوست داشتن و محبت میان افراد و گروههاست.
به عبارت دیگر از آنجایی که خداوند متعال برای وادی محبت و دل، حرمت زیادی قائل شده گره خوردن قلوب را گر چه بتوان در دایره نظام عِلّی و معلولی برای ایجاد محبت و سلب آن، تفسیر و توجیهاتی بیان نمود اما خداوند سُبحان، تماماً آن را به خود نسبت داده است. در این نوشتار در صدد تبیین این مطلب خواهیم بود.
اصل مقاله:
محبت و عشق از سرچشمه زلال احدیّت نشأت میگیرد بر همین اساس، هم گرهخورن قلوب و هم واخوردن آن به دست خداست. خداوند از این محبت و دوست داشتنهای پاک در قرآن سخن به میان آورده و در آیه ۶۳ سوره انفال میفرماید: وَ الَّف بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ما ألَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ؛ و دلهاى آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روى زمین است صرف می کردى که میان دلهاى آنان الفت دهى، نمی توانستى! ولى خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد! او توانا و حکیم است!
خداوند متعال در این آیه:
اولاً: مسئله الفت و گرهخوردن قلبها را به خود نسبت داده است.
ثانیاً: ایجاد الفت را از هر کسی به غیر خود حتی اگر اوّل شخص عالم خلقت یعنی حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله باشد سلب کرده است.
ثالثاً: خداوند در این آیه، فرضیه تسخیر قلوب از راه تطمیع را با قاطعیت رد کرده و میفرماید: اگر تمام دنیا، مال تو باشد و تمام آن را به شخصی میبخشیدی تا تو را ذرهای دوست داشته باشد تا خدا نخواهد هرگز چنین چیزی محقق نخواهد شد اما اگر من (خدا) بخواهم میان قلبها الفت ایجاد میکنم.
بحث لغوی:
الفت از سه حرف اصلی «أ ـ ل ـ ف» تشکیل شده است و به گفته إبن فارس در معجم مقاییس اللغه، سه حرف «الف» در اصل و ریشه به معنای ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر میباشد[1]. همچنین علامه مصطفوی در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، معنای ریشهای کلماتی که از این سه حرف تشکیل شده باشند، اجتماع به هم پیوسته گرفته است[2]. قرشی، لغت إلف و ألفت را به پیوند یعنی اجتماع با رغبت و میل معنا نموده است[3]. عرب به عدد هزار، ألْفْ میگوید زیرا این عدد از به هم پیوستن یکان و تبدیل آن به دهگان و دهگان به صدگان و سپس از اجتماع و تألیف صدگان متمادی، عدد هزار ساخته میشود[4]. همچنین تألیف کتاب به معنای جمعآوری کردن مطالب مختلف از جاهای پراکنده، حول یک موضوع واحد است[5].
تألیف قلوب و اُلفت نیز از همین باب است و به معنای جمع شدن دلهایی است که تا کنون پراکنده بودهاند. در وادی محبت، مُؤلّف خداست؛ اوست که با هنرمندی تمام، افرادی را با گرایشهای مختلف، گاهی با فرهنگهای متضاد و حتی بدون ملاحظه سن و سال و مسائلی از این قبیل، میان دو قلب یا قلوب زیادی اُلفت و دوستی ایجاد میکند. با این توصیف اگر در وادی محبت، مُؤلف خداست قطعاً افرادی که به یکدیگر علاقهمند میشوند به کتابی میمانند که هر یک به منزله سطوری از این کتاب واحد خواهند بود.
کتاب را باید خواند، کتاب را باید نگاه داشت، کتاب حرمت دارد، کتاب را زیر پا نمیگذارند، دوستانی که خداوند از سر عزت و حکمتش[6]، دلهایشان را به هم اُلفت داده است نیز همین گونهاند.
همچنین خداوند در آیه ۱۰۳ سوره آلعمران میفرماید:
وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً ؛ و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، اُلفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شدید!
از این آیه، نکات زیر استفاده میشود:
1. تألیف و گره خوردن قلبها از نعمتهای بزرگ خدا محسوب میگردد. (این برداشت یکی به خاطر تعبیر نعمتالله و دیگری به خاطر دستور به فراموش نکردن و به یاد آوردن است.)
2. محبت و الفت در راه خدا، موجب برادری میگردد. ملا محسن فیض کاشانی در ذیل همین آیه در معنای فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً، مینویسد: اخوان و برادری در این آیه به معنای دوست داشتن یکدیگر در راه خداست[7]. بنابراین برادری اختصاص به تولد از والدین مشترک ندارد بلکه هر دو نفری که دلهایشان برای یکدیگر میتپد و همدیگر را دوست دارند مطابق این آیه با یکدیگر برادرند. (این برداشت یعنی حکم به برادری کسانی که یکدیگر را دوست دارند به صراحت از فراز آخر این آیه قابل برداشت و استفاده میباشد.)
3. الفت و گره زدن قلوب از افعال خداوند است. (بالاتر آنکه از فراز “لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ” در آیه 63 سوره انفال استفاده میشود الفت و گرهزدن قلوب از افعال اختصاصی و انحصاری پروردگار است.)
4. و…
یکی از بزرگترین[8] و زیباترین[9] نعمتهای خداوند سُبحان، نعمت عشق است این نعمت بزرگ به انسان، وسعت و قدرت و عمق میبخشد. این مطلب با تطبیق آیه ۱۰۳ آلعمران با آیه ۸۶ سوره اعراف به سادگی قابل دریافت است.
وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلیلاً فَکَثَّرَکُمْ وَ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُفْسِدین ؛ و به خاطر بیاورید زمانى را که اندک بودید، و او شما را فزونى داد! و بنگرید سرانجام مُفسدان چگونه بود.
خداوند در آیه ۸۶ سوره أعراف به جای «أعْداءً»، معادل «قلیلاً» و به جای عبارت «أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ» معادل «فَکَثَّرَکُمْ» را آورده است که به روشنی و با کمک روش تفسیر آیه به آیه، استفاده میشود دشمنی باعث قلّت و کم شدن انسان در همه ابعاد میگردد کما اینکه محبّت و الفت و اتحاد باعث میشود انسان کثیر شده و وسعت یابد.
پروردگار عالم در آخر همین آیه میفرماید: بنگرید که سرانجام مُفسدان چگونه بود! از این فراز استفاده میشود که قلوبی را که خداوند از سر عزت و حکمتش به یکدیگر قفل نموده بود تا هرگز وا نگردد با فساد و هوسرانی گشوده شده، راهشان را از هم سوا مینماید.
لذا نتیجه میگیریم خداوند، هیچ دلی را با شهوت و گناه به یکدیگر پیوند نزده است. عشق و هوس دو مفهوم متباین و مانعهالجمعاند که هرگاه شهوت از دری وارد شد عشق از در پُشتی آن فرار میکند. چنانکه در داستان یوسف علیهالسلام و زلیخا نیز مشاهده شد شهوترانی در وادی عشق، همیشه مایه رسوایی و فراق است. شهوت بسان سرکه، عسلِ عشق را تباه میسازد.
قیاس کردن رابطه زن و شوهر به آنچه بیان شد قیاس معالفارق[10] است زیرا اوّلاً آنچه میان زن و شوهر میگذرد هوس نیست بلکه شهوت پاک است که خداوند آن را امضاء کرده است. ثانیاً طبق مبنای ما، اصلاً نمیتوان رابطه موجود میان زن و شوهر را عشق نام نهاد رابطه آنان از جنس خاصی است که با مفهوم مُحبت، سازگاری بیشتری دارد. نهایتاً اگر کسی فرقهای ذکر شده را نپذیرفت میتوان گفت: رابطه عاشقانه زناشویی از مُستثنیات این بحث است.
عشق بازی کار بازی نیست ای دل سر بباز … زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس
خواجهیِ حافظ در این بیت از غزل ۲۶۷ دیوان خود میفرماید: عاشقی کردن بازیچه نیست لذا خطاب به دل میگوید: اگر نمیتوانی خود را به ضوابط و قواعد آن مقیّد سازی مواظب باش اصلاً عاشقی نکنی! در مصرع دوم، علت اینکه عشقبازی را بازیچه نمیداند بیان میدارد. وی عالَم عاشقی را به بازیِ گوی تشبیه کرده و سپس میگوید: گوی میدان عشق بازی، با چوگان هوس زده نمیشود بلکه چوگان عفّت است که اگر عاشق آن را دارا شد میتواند در این عرصه یعنی وادی محبّت و عرصه عشق میدانداری نماید و الّا نه تنها بازی را باخته بلکه خود را نیز تباه نموده است.
از نشانههای ملموس و دیدنی آنچه بیان شد اینکه روابط هوسآلود، زودِ زود! از هم میپاشد و کسانی که به این گونه روابط آغشتهاند هر روزی را با کسی سر کرده و نمیتوانند یکی را برای همیشه نزد خود نگهدارند. حتی پس از اندکی، محبّتشان تغییر ماهیّت داده، تبدیل به نفرت میگردد. گاهی که برخی جوانان برای مشاوره نزد من میآیند برای کشف این مطلب که آیا رابطه میان آن دو، چقدر به شهوت، آلوده است از آن دو یا یکی از آنها میپرسم: ابتدا بیشتر یکدیگر را دوست داشتید یا الان؟! بسته به پاسخی که میدهند همه چیز معلوم میشود! اغلب افراد میگویند: قبلاً؛ و این نشان از وجود هوس در رابطه آنان دارد دوباره میپرسم: قبلاً بیشتر او را دوست میداشتی یا اینکه الان از او متنفری؟! متأسفانه کسانی بودند که اظهار تنفر میکردند. اینها غالباً کسانی هستند که تجربه رابطه شهوانی یا حتی تماس جنسی حرام داشتهاند.
چه خوب است اگر عشق را بالاترین موهبت الهی در حق بندگان خویش دانستیم این بالاترین موهبت و عطاء الهی را با آتش هوس نسوزانیم و آن را برای همیشه نزد خویش نگه داریم.
نتیجهگیری:
در ابتداء این نوشتار ضمن اشاره به آیه 63 سوره انفال، گرهخوردن و گرهزدن قلوب را از افعال اختصاصی خداوند معرفی نموده سپس به بررسی مُسْتوفا و کامل لغت «الف» پرداختیم و در ادامه تألیف قلوب را به تألیف کتاب تشبیه نموده و بیان کردیم افرادی که به یکدیگر محبت دارند به کتابی میمانند که مؤلّف آن خداوند متعال است و همچنانکه کتاب حرمت دارد دوست داشتن هم حرمت دارد و تابع آداب خود میباشد.
در ادامه سعی کردیم با تطبیق آیه ۱۰۳ آلعمران با آیه ۸۶ سوره اعراف، اثبات کنیم عشق به انسان وسعت، عمق و قدرت میبخشد.
و در آخر به آثار مهلک سرکه هوس بر عسل عشق اشاره کرده و شواهدی از غزلیات حافظ و تجربیات شخصی پیرامون این مُدعا بیان شد.
پینوشتها:
نویسنده: مسعود رضانژاد فهادان
منبع : راسخون
1. الهمزه واللام والفاء أصل واحد، یدلُّ على انضمام الشیء إلى الشیء، والأشیاء الکثیره أیضاً. (معجم مقائیساللغه، 1/131)
2. أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّه: هو الائتلاف أى الاجتماع ملتئما. (التحقیق، 1/107)
3. قاموس قرآن ، 1/92
4. مفردات ألفاظ القرآن ، 1/82
5. التألیف : ألّف بینهم: جمع. و- الشى ءَ: وصل بعضه ببعض، و من ذلک تألیف الکتاب. (الإفصاح ، 1/211)
6. اشاره با فراز آخر آیه 63 سوره انفال (إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ)
7. فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً، متحابیّن فی الله. (الأصفى فى تفسیرالقرآن، 1/165)
8. تعبیر به بزرگترین نعمت به خاطر برداشتی بود که از آیه 103 سوره آل عمران شد.
9. تعبیر به زیباترین بر این مبنا استوار است که زیبایی نتیجه عظمت است به عبارت دیگر تا چیزی در اعتقاد انسان عظمت نیابد در چشمش زیبا جلوه نمیکند. در زبان عربی جمیل به معنای زیبایی از سه حرف (جیم ـ میم ـ لام) تشکیل شده و مطابق نظر نگارنده معنای ریشهای کلماتی که با این سه حرف تشکیل شدهاند عظمت میباشد. کلمات جمل، جمله، اجمال و جمیل تماماً بر این مبنا استوار است.
10. معالفارق= بی ارتباط
کتابنامه
1. قرآن کریم
2. ابن فارس، احمد بن فارس؛ (1404ق) معجم مقاییس اللغه ، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول .
3. حافظ، شمس الدین محمد؛ (1381) [دیوان] حافظ، تهران، انتشارات سایه، چاپ هشتم.
4. راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ (1412ق) مفردات ألفاظ القرآن ، بیروت، انتشارات دار القلم ، چاپ اوّل.
5. فیض کاشانى ملا محسن؛ (1418ق) الأصفى فى تفسیرالقرآن، تحقیق: محمدحسین درایتى و محمدرضا نعمتى، قُم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اوّل.
6. قرشى، على اکبر؛ (1371) قاموس قرآن ، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه ، چاپ ششم.
7. مصطفوی، حسن؛ (1430ق) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت ـ قاهره ـ لندن، انتشارات دار الکتب العلمیه- مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، چاپ سوم.
8. موسى، حسین یوسف ؛ (1410ق) الإفصاح ، قُم، مکتب الاعلام الاسلامی ، چاپ چهارم.