لطایفی از کشکول شیخ بهائی رحمه الله 1
1- روزها پنج است : روز گمشده (مفقود)، روز کنونی (مشهود)، روز آینده (مورود)، روز وعده (موعود) و روز پایدار(ممدود) .
امّا، روز گمشده ، دیروز تو بود که با زیاده روى خویش ، آن را از دست داده اى . و روز اکنون تو، آن است که در آنى . پس ، از طاعات خویش ، توشه آخرت بساز! و روز آینده ، فرداى تو است و نمى دانى ، که از روزهاى عمر تو هست ؟ یا نه ؟ و روز وعده ، واپسین روزهاى زندگى تو است ، همواره آن را پیش چشم دار! و روز پایدار، آخرت تو است و آن ، روزی است که بر تو نمى گذرد. درباره آن ، کوشش خویش به کار بر! و آن یا بر تو نعمت جاوید است و یا عذاب پایدار.
2- یکى از ناموران گفته است : پروردگار، دو چیز بر قرار داشته است . یکى (وادارنده ) و دیگرى (باز دارنده ). نخستین ، تو را به بدى وا مى دارد، و آن ، (نفس ) است که (نفس ، وادرنده به بدى است ). و دیگرى ، از بدى (باز مى دارد). و آن ، (نماز) است . که (نماز، از کار زشت و ناپسند، باز مى دارد.) پس به همان سان که (نفس ) تو را به گناهان وا مى دارد، در رویارویى با آن ، از نماز یارى بخواه !
حکایات پیامبران الهى
3- گفته اند که : یکى از پیامبران ، به درگاه پروردگار راز و نیاز کرد و گفت : پروردگارا! چگونه به تو راه یابم ؟ پروردگار، به او وحى فرستاد که : ترک خویش کن ! و سوى من آى !
لطایفی از کشکول شیخ بهائی رحمه الله – 2
فرازهایی از کتب آسمانی :
انسان مسافر است و شش منزل طى مى کند : سه منزل پیموده است و سه منزل در پیش دارد.
آن سه که پیموده است :
1- نخستین آن ، از نیستى به صلب پدر رسیدن است … که خدای تعالی فرماید : یَخرُجُ مِن بَینِ الصُّلبِ وَ التَّرَائِب.
2- و دومین آن ، رحم مادر است که پروردگار گوید : هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُم فِی الاَرحَامِ کَیفَ یَشَاء.
3- و سومین ، از رحم به فضاى دنیا آمدن که خدا گوید : وَ حَملُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهراً.
و آن سه منزل که در پیش دارد :
1- نخستین آن گور است . که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود : القَبرُ اَوَّل مَنزِلٍ مِن مَنَازِلِ الآخِرَه وَ آخِر مَنزِلٍ مِن مَنَازِلِ الدُّنیَا.
2- و دومین ، عرصه رستاخیز است که خدای تعالی گفت : وَ عُرِضُوا عَلَی رَبِّکَ صَفاً.
3- و سومین : بهشت یا دوزخ ، که پرودگار گفت : فَرِیقٌ فِی الجَنَّهِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیر.
و ما اینک، چهارمین مرحله را مى پیماییم و دوران پیمودن آن ، روزگار عمر ماست و روزگار ما فرسنگ هاى آن و ساعت هاى ما آرزوهای مان است و نفس ها که مى کشیم و گام ها که برمى داریم .
بسا افراد که فرسنگ ها در پیش دارند! و بسا که آرزوها دارند! و چه بسیار که گامى چند بیش براى آنان نمانده است .
به خدا پناه مى بریم ! از مرگى که براى آن ، زاد راهى نساخته ایم .
لطایفی از کشکول شیخ بهائی رحمه الله – 3
از خطبه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم : اى مردم ! روزها در هم مى پیچند، عمرها به فنا مى پیوندند و تن ها در خاک مى فرسایند. روزان و شبان ، چون پیک هاى قاصدند که دورى را نزدیک مى کنند و هر نوى را به کهنگى مى رسانند. با این همه ، بندگان خدا، از شهوت ها به خویش نمى آیند و به نیکى هاى پایدار، روى نمى کنند.
شیطان خویش را بر عیسى علیه السّلام آشکار کرد و او را گفت : تو نمى گفتى که جز آن چه خدا مقرّر کرده است ، به آدمى نمى رسد؟ گفت : آرى ! گفت : پس ، خویش از قلّه این کوه فرو انداز! که اگر تندرستى بر تو مقدّر باشد، تندرست مانى. و عیسى علیه السّلام گفت : اى رانده شده ! پروردگار بندگان خویش را آزماید. نه بندگان ، خدا را.
و محقّق رومى گفته است که این مناظره ، میان علی علیه السّلام و یک نفر یهودى صورت گرفته است .