نویسنده: جمعی از نویسندگان
1-محمدبن اسماعیل بخاری در «صحیح بخاری»(1)، جلد پنجم، صفحه177،چاپ بیروت.
با نقل سلسله سندی از عایشه می گوید:
«فوجدت فاطمه علی بن ابی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت و عاشت بعد النبی سته اشهر، فلما توفیت دفنها زوجها علی لیلا و لم یوذن بها ابوبکر؛ حضرت زهرا(ع)ابوبکر را به خاطر (ماجرای فدک) ترک کرد و با او صحبت نکرد تا به شهادت رسید، همسرش علی(ع)او را شبانه دفن کرد و به ابوبکر اجازه نداد تا در تشعیع و تدفین او شرکت کند.»
2- بیهقی در«سنن الکبری»، جلد ششم، صفحه300، چاپ بیروت.
«فغضبت فاطمه(ع)علی ابی بکر و هجرته، فلم تکلمه حتی ماتت فدفنها علی(ع)لیلاً: حضرت فاطمه(ع)بر ابوبکر غضب کرد و خشمناک شد، و از او اعراض نمود و با او صحبت نکرد تا این که شهید شد؛ پس علی(ع)او را شبانه دفن کرد».(2)
3-مسلم بن حجاج در «صحیح مسلم»، جلد سوم، صفحه1380،چاپ مصر.
«هنگامی که فاطمه(ع)وفات یافت شوهرش علی(ع)شبانه بر او نماز خواند و او را دفن نمود، و به ابوبکر خبر نداد که بر جنازه اش حاضر شود و بر او نماز بخواند».
4-ابن اثیر،»الکامل فی التاریخ»، جلد دوم، صفحه126.
معمر از «زهری» و او از عایشه در مورد آن چه بین فاطمه(ع)و ابوبکر درباره میراث پیامبر(ص)گذشت روایت می کند که: حضرت زهرا از ابوبکر اعراض کرد و با او صحبت نکرد تا این که به شهادت رسید و بعد از پیامبر(ص)شش ماه زندگی کرد و وقتی به شهادت رسید، او را همسرش(علی(ع»دفن کرد و به ابوبکر اجازه نداد که بر جنازه او حاضر شود و نماز بخواند».(2)
5-محمد بن ابی شبیه،«المصنف»، جلد چهارم، صفحه141.
«ان علیاً دفن فاطمه لیلاً؛ همانا علی(ع)فاطمه(ع)را شبانه دفن کرد»
6-«ابن فلاح الحنبلی،«شذرات الذهب»، جلد اول، صفحه15، چاپ قاهره.
«و غسل فاطمه، اسماء بنت عمیس و علی و دفنها لیلا؛علی(ع)و اسماء بنت عمیس فاطمه(ع)را غسل دادند و علی(ع)او را شبانه به خاک سپردند»
7-بلاذری، انساب الاشراف، جلد اول، صفحه405، چاپ مصر.
«علی(ع)و اسماء، فاطمه(ع)غسل دادند؛ چرا که خود او چنین وصیت نموده بود، و ابوبکر و عمر از فوتش خبر نداشتند و علی فاطمه را در شب دفن نمود».
8-سیوطی، «الثغور الباسمه»، صفحه15، چاپ بمبئی.
«و غسلها زوجها علی، و صلی علیها و دفنها لیلاً؛[فاطمه (ع)]را همسرش علی(ع)غسل داد و بر او نماز خواند و شبانه دفنش کرد.)
9- ابن ابی الحدید معتزلی،«شرح نهج البلاغه»، جلد ششم، صفحه50.«صحیح در نزد من این است که حضرت زهرا(ع)در حالی که از ابوبکر و عمر خشمگین بود به شهادت رسید و به درستی که او وصیت کرده بود که آن دو بر (پیکر) او نماز نخوانند».
علاوه بر منابع ذکر شده مصادر بسیاری موجود است که ذکر همه آن ها را در این مختصر نمی گنجد؛ لذا مطالعه و تحقیق بیشتر را به پژوهشگران گرامی واگذار می کنیم.»(4)
براستی چرا تنها دخت رسول اکرم(ص)با فاصله ای اندک از شهادت پدر بزرگوارشان، شبانه، با دلی پردرد به دیدار حق می رود و تا کنون نیز مزارش مخفی مانده است؟! آیا این سند زنده ای از مصایب و مظلومیت های آن حضرت نمی باشد؟!
سخنان حضرت زهرا(ع)در مسجد و در بستر بیماری:
ابن قتیبه در کتاب«الامامه و السیاسه»، ص14، و نیز محمد بن یوسف گنجی شافعی در«کفایه الطالب»، باب 99 آورده اند که حضرت زهرا(ع)خطاب به ابوبکر و عمر فرمودند:
«انی اشهد الله و ملائکه انکما اسخطانی و ما ارضیتمانی لان لقیت النبی لاشکونما؛ خداوند و ملائکه او را شاهد و گواه می گیرم که شما دو نفر(ابوبکر و عمر) مرا به غضب آوردید و رضایت مرا فراهم ننمودید، اگر پیغمبر را ملاقات کنم حتماً از شما شکایت خواهم کرد».
و در جای دیگری حضرت زهرا(ع)خطاب به ابوبکر فرمودند: «والله لا دعون علیک فی کل صلاه اصلیها؛ به خدا سوگند در هر نمازی که بخوانم تو را نفرین می کنم».(5)
آیا از این وضوح کلام، دلیل روشن تری لازم است؟!
از دیگر مصادری که گواه بر خشم و غضب حضرت زهرا(ع)بر آنان است، خطبه ایشان در مسجد پیامبر(ع)است.
این خطبه در قدیمی ترین نسخه کتاب «بلاغات النساء»(6)که حاوی خطبه های بلیغ زنان عرب است و نوشته ابوالفضل احمد بن ابی طاهر طیفور بغدادی، (280-204ه.ق)همچنین در شرح نهج البلاغه(7) و المناقب احمد بن موسی و نیز در السقیفه، ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری که همگی از بزرگان اهل تسنن هستند به سندهای مختلف از جمله از عایشه نقل شده است.(8)
حضرت صدیقه طاهره(ع)پس از آن که از همه مأیوس شدند، برای جلوگیری از انحراف جامعه اسلامی و گمراهی مردم و نیز برای اتمام حجت با ابوبکر و عمر با لباس و وقار و در میان عده بانوان بنی هاشم با شکوه و جلال خاصی وارد مسجد شدند، همان محلی که در صدر اسلام مکان دادخواهی و احقاق حق بود، بانوی دو عالم در محل مخصوص قرار گرفتند و خطبه ای بلیغ و فصیح ایراد کردند که ما قسمت هایی را که شاهد بحث است، به طور اجمال می آوریم:
پاره تن رسول اکرم(ص)ابتدا آهی کشیدند که حاضران را به گریه انداخت. پس با سکوت جمعیت، حمد و ثنای الهی را گفتند و به رسالت پیامبر(ص)گواهی داند و به رنج ها و زحمات ایشان و مجاهدت ها و تلاش های حضرت علی(ع)اشاره کرده و فرمودند:«چون پیامبر شهید شد، نفاق در میان شما آشکار و کالای دین بی خریدار گشت. هر گمراهی دعوی داری و هر گمنامی سالار و هر یاوه گویی در کوی و برزن در پی گرمی بازار شد».
در ادامه ضمن اشاره به ایجاد بدعت و تباهی و ظلم و گمراهی در دین، به مهاجر و انصار خطاب کرده و به شکستن حرمت خویش و سکوت آنان تصریح نموده و فرمودند:
وای بر شما ای مهاجران! این حکم خداست که میراث مرا بربایند و حرمتم را نگیرند؟! و شما از من حمایت نکنید و بشنوید و ساکت بمانید. ای پسر ابوقحافه(ابوبکر)!آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟! عجب افترا بزرگی! شما چگونه در دین بدعت می گذارید؟! مگر از داوری روز رستاخیز خبر ندارید(و نمی هراسید)؟! اکنون تا دیدار آن جهان، این استر آماده و زین برنهاده(خلافت و فدک) ارزانی تو باد و وعده گاه ما روز قیامت…آن روز، ستمکار رسوا و حق ستمدیده برقرار خواهد ماند؛ به زودی خواهید دید که هر خبری را جایگاهی و هر مظلومی را پناهگاهی خواهد بود.»
آن گاه حضرت فاطمه رو به قبر شریف پیامبر(ص)کردند و این اشعار را از سوز جان خواندند:
قد کان بعدک انباء و هنبثه
لو کانت شاهدها لم تکثر الخطب
انا فقد ناک قد الارض و ابلها
واختل قومک فاشهدهم و قد نکبوا
ابدت رجال لنا نجوی صدورهم
لما مضیت و حالت دونک الترب
تجهمتنا رجال و استخف بنا
لما فقدت و کل الارث مغتصب
«ای پیامبر! همانا بعد از تو وقایع و قائله هایی به وقوع پیوست که اگر تو بودی و حضور داشتی، حادثه و مصیبت زیاد نمی شد.
ای رسول خدا! همان گونه که زمین باران خود را از دست می دهد ما تو را از دست دادیم و قوم تو پراکنده شدند، تو شاهد باش که چگونه از راه منحرف گشتند.
مردانی که کینه و دشمنی خود را نسبت به ما پنهان کرده بودند هنگامی که تو رفتی و خاک میان ما و شما فاصله انداخت، آشکار ساختند.
از هنگامی که از میان ما رفتی، مردانی به ما یورش آورده و ما را حقیر و کوچک شمرده و تمامی ارث ما را به یغما بردند».
آیا این کلمات دلیل بر مصائب و رنج های وارد شده بر حضرت زهرا(ع)بعد از شهادت پدر بزرگوارشان نیست؟!
آری! در اثر این مصائب و لطمات آن حضرت در بستر بیماری قرار گرفتند. هنگامی که خبر به زنان مهاجر و انصار رسید، به ظاهر برای جبران اشتباهات مردانشان به عیادت و احوال پرسی ایشان آمدند.
حضرت در این عیادت به آن ها فرمودند:
«اصحبت و الله عائفه لدنیا کن قالیه لرجالکن…؛ به خدا سوگند، صبح کردم در حالی که از دنیای شما متنفرم و مردان شما را دشمن می دارم و از آنان بیزارم. نفرین بر آن ها، و دور باد رحمت حق از این ستمکاران، وای بر آنان! چگونه خلافت را از کوه های استوار(خاندان رسالت(ع» برگرفتند و پایه های نبوت و جایگاه وحی و محل نزول جبرئیل را از صاحب حقش محروم کردند و علی را که آگاه به امر دنیا و دین است، کنار زدند؛ بدانید این خسران و زیان آشکار است».(9)
آیا این سخنان، سخنان کسی نبود که پیامبر(ص)درباره اش فرمود: «من به شادی اش شادمان هستم و در ناراحتی او ناراحت.»
آیا در معتبرترین کتاب های اهل تسنن نیامده است که پیامبر(ص)در مورد حضرت فاطمه زهرا(ع)فرمودند:
«فاطمه بضعه منی، فمن اغضبها، اغضبنی»
لازم است که باز بگوییم علامه امینی رحمه الله در جلد هفتم کتاب الغدیر صفحه232، نام شصت تن از علمای هل تسنن را ذکر کرده اند که این حدیث را در کتاب های خویش آورده اند.(10)و یا این که:
«ان الله تبارک و تعالی یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها»(11)
«و من غضبت علیه ابتنی فاطمه غضبت علیه و من غضبت علیه غضب الله؛ هر کس دخترم فاطمه بر او خشمناک شود من بر او خشمناک می شوم و هر کس که من بر او خشمناک شوم، مورد خشم و غضب الهی قرار خواهد گرفت».(12)
بار خدایا! چه شده است که حال آن بانوی بزرگوار این گونه سخن می گویند و این گونه نارضایتی خویش را اعلام می کنند! آیا بهانه و ابهامی برای کسی در طول تاریخ باقی خواهد ماند؟!
عیادت سیاسی مهاجمان جنایتکار
جریان عیادت و ملاقات ابوبکر و عمر بعد از آن حمله بی رحمانه و پس از شدت یافتن بیماری فاطمه زهرا(ع)از مسلمات تاریخی بوده و هیچ تردیدی در آن نیست.(13)
ولی این واقعه سوالاتی را برای شخص عاقل و منصف بر می انگیزد:
اول: این که چرا این دو نفر زودتر برای ملاقات و عیادت نیامده و درست زمانی را انتخاب کردند که بیماری آن حضرت هر ساعت بیشتر شده و همه می دانستند که فاطمه(ع) بر اثر این کسالت و مجروحیت ایام و ساعاتی بیش زنده نخواهده ماند؟!
دوم: این که چرا فاطمه زهرا(ع)با اصرار زیاد این عیادت را نپذیرفته و از ملاقات با ابوبکر و عمر سر باز زد، ولی علی(ع) بالاخره پذیرفت که برای آنان رخصت بگیرد؟!
سوم: بعد از آن که به آن ها اجازه ورود داده شد، چرا فاطمه(ع)جواب سلام آنها را نداده و روی از آن ها برگرداند؟!
مگر جواب سلام از واجبات مسلم و یکی از آداب اکید اسلام نیست؟! مگر نه این است که جواب سلام هر شخص مسلم واجب و ترک آن گناه است؟آیا فاطمه(ع)آن دو را مسلمان نمی دانست؟!(14)
چهارم: مگر نه اینست که سیره پدر بزرگوارش بر عفو و گذشت و بخشش گنه کاران بود، پس چرا فاطمه(ع)با آن همه اصراری که آن دو نفر مبنی بر عفو و گذشت نمودند، آن ها را نبخشید؟!
گرچه عفو و بخشش و گذشت از گنه کاران سنتی نیکوست و سرلوحه رفتار انبیا و ائمه و صلحا در طول تاریخ بوده است، ولی به تعبیری که از امیرالمومنان (ع)نقل کرده اند، گذشت و عفو از کسی سزاست که از عمل زشت خود شرمگین و از کرده ناروای خود پشیمان باشد.
شخص نادم سعی بر آن دارد که گناهی را که مرتکب شده است، تدارک نماید و در مقابل ظلمی که نموده، به نحوی آن اشتباه را جبران کند؛ راستی اگر ابوبکر و عمر از کرده خود پشیمان بودند، چرا باز با کمال بی حیایی بر مسند خلافت رسول خدا (ص)که حق مسلم علی(ع)بود، تکیه زده و حق آن مظلوم را از او گرفتند؟!
راستی اگر آن دو پشیمان شده بودند، چرا از بازگرداندن فدک که مسلماً متعلق به فاطمه (ع)بود، سرباز زده و امتناع نمودند؟!
با توجه با آن چه ذکر شد و با توجه به مقام و عظمت و عصمتی که فاطمه (ع)دارد، جواب این پرسش ها یکی پس از دیگری معلوم می شود:
فاطمه زهرا(ع)می دانست که این عیادت ظاهری نشات گرفته از افکار پلیدی است که آن دو نفر در سر پرورانیده و با این عیادت می خواهند سرپوشی بر اعمال زشت و ناروایشان بگذارند.
آن ها با یک عیادت مختصر می خواهند لکه ننگ حمله به خانه وحی و رسالت را از بین ببرند.
لذا در آخرین لحظات و ساعات زندگی فاطمه(ع)ترسیدند که وقت را از دست داده و رفتار آن ها نقطه عطفی برای بیداری انسان های هوشیار و باوجدان باشد.
لیکن حضرت فاطمه(ع)با مخالفت صریح امیرالمومنان (ع)با اجازه دادن به آن ها این نقشه خائنانه را نقش بر آب کردند.
حضرت فاطمه(ع)صریعاً موضع خود را در قبال اعمال و رفتار آن ها نشان داده و انزجار خویش را اعلام نموده، به ابوبکر فرمود:
«والله لا دعون علیک فی کل صلاه اصلیها؛ به خدا سوگند من در هر نمازی تو را نفرین می کنم.(15)
و همگان دیدند که ابوبکر چگونه گریه کنان از خانه حضرت خارج شد!!
برائت از دشمنان فاطمه(ع)
بنابر آن چه اهل تسنن به آن اقرار کردند غضب ناک بودن حضرت زهرا(ع) از غاصبان خلافت به دلیل مورد اذیت و آزار قرآر گرفتن ایشان از جانب آن ها و پیروانشان است و بنابر احادیث صحیح که بین علمای شیعه و سنی مورد تایید است، اذیت و آزار حضرت زهرا(ع)اذیت و آزار رسول خدا(ص)است. بدون شک هر کس که اطلاع اندکی از آیات قرآن داشته باشد، در خواهد یافت که:
اولاً:اذیت و آزار حضرت زهرا(ع)که همان اذیت و آزار پیامبر(ص)است، باعث غضب الهی و دور شدن از رحمت خداوند در دنیا و آخرت می گردد:
«ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخره و اعدلهم عذاباً مهیناً)«آنان که خدا و رسول او را(به عصیان و مخالفت) آزار و اذیت می کنند، خدا آن ها را در دنیا و آخرت لعنت کرده(و از رحمت خود دور فرموده و) برای آنان عذابی خوار کننده مهیا نموده است»(16)
(والذین یوذون رسول الله لهم عذاب الیم)«و برای آنان که رسول خدا را اذیت کنند، عذاب دردناکی است.»(17)
ثانیاً: هر کس که مورد غضب الهی واقع شود گمراه است: چرا که:
(من یحلل علیه غضبی فقد هوی)«و هر کس مستوجب خشم من گردید، همانا خوار و هلاک خواهد شد.(18)
ثالثاً:هرکس که مورد غضب الهی واقع شود را نمی توان دوست و یاور گرفت، چرا که خداوند می فرماید:
«یا ایها الذین امنوا لا تتولوا قوماً غضب الله علیهم» «ای اهل ایمان هرگز قومی را که خدا بر آنان غضب کرده، ولی و سرپرست خود نگیرد.»(19)
بنابراین: بر طبق نص آیات و احادیث متواتر و نیز با توجه به شواهدی که از کتاب های اهل تسنن ذکر شد؛ برائت و بیزاری از چنین کسانی که مورد غضب الهی اند و در عذاب ابدی قرار دارند؛ لازم و واجب است.
اهل تسنن، کسی را که از فاطمه(ع)بدگویی کند کافر می دانند(20)حال عقل سلیم و وجدان آگاه در مورد کسانی که حضرت صدیقه طاهره(ع)را مورد اذیت و آزار قرار دادند و از اهانت و بی حرمتی به ایشان کوتاهی نکردند، چه حکمی می کند؟!
در پایان یادآور می شویم نارضایتی های حضرت صدیقه طاهره(ع)از شیخین بیشتر از این موارد است که هر کدام خود نیازی به چندین کتاب مفصل دارد.
یک پرسش مهم:
یک حقیقت تاریخی و مستدل و غیر قابل انکار آن است که حضرت فاطمه(ع)به خلافت ابوبکر رضایت ندادند و همواره این نارضایتی خود را در میان خاص و عام ابراز می داشتند و هرگز به عنوان امام و خلیفه پیامبر (ص) با او بیعت ننمودند. گواه این مطلب در منابع اهل تسنن آمده است که حضرت زهرا (ع)خطاب به ابوبکر و عمر فرمودند:«انی أشهد الله و ملائکته أنکما أسخطتمانی و ما ارضیمانی لئن لقیت النبی لأشکونّکما؛ خدا و ملائکه او را شاهد و گواه می گیرم که شما دو نفر مرا به غضب آوردید و رضایت مرا فراهم ننمودید؛ اگر پیامبر خدا(ص)را ملاقات کنم حتماً از شما شکایت خواهم کرد)(21)
و نیز در عبارتی خطاب به ابوبکر فرمودند: «و الله لادعون علیک فی صلاه اصلیها؛ به خدا سوگند در هر نمازی که بخوانم تو را نفرین می کنم.»(22)
و نیز نقل شده است که تا حضرت فاطمه زهرا(ع)زنده بودند، حضرت علی(ع)با ابوبکر بیعت نکردند.(23)
اکنون این سوال پیش می آید: آیا حضرت فاطمه زهرا(ع)بدون امام از دنیا رفتند و امامی برای خود نشناختند؟ با توجه به این مطلب که در احادیث شیعه و سنی به طور متواتر آمده است که: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه؛ هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».(24)
آیا اهل تسنن راضی می شوند که بگویند: حضرت فاطمه(ع)به مرگ جاهلی، یعنی- نعوذبالله- باکفر، از دنیا رفته و جایگاه او جهنم است؛ در حالی که علمای بزرگ آنها روایات معتبر و متعددی در کتاب هایشان آورده اند که حضرت فاطمه (ع)سیده و سرور بانوان بهشت است.(25)
بنابراین آن حضرت با شناخت و معرفت کامل نسبت به امام زمان خویش از این عالم رخت بربسته و از طرفی هم ابوبکر را به عنوان امام و خلیفه قبول نداشتند. پس لازم است که این بانوی پاک، به امامت شخص دیگری رضایت داده باشد، و همان طور که مشخص شد رضایت حضرت زهرا(ع)رضایت خداوند متعال است.(26)در نتیجه خداوند به خلافت کسی راضی است که حضرت فاطمه(ع)هم به خلافت او راضی باشد و آن شخص کسی نیست به جز مولای متقیان،امیر المومنان حضرت علی(ع).
پی نوشت ها :
1-لازم به ذکر است که در نزد علمای اهل تسنن«صحیح بخاری» از اعتبار بسیار بالایی برخوردار است که آن را بعد قرآن معتبرترین و صحیح ترین کتاب می دانند. ر.ک. شرح صحیح مسلم، جلد اول، صفحه15 و ارشاد الساری:جلد اول، صفحه19.
2-رجوع کنید به نظیر این روایت در: کفایه الطالب، گنجی الشافعی: ص225-تیسیر الوصول الی جامع الاصول، شیبانی: ج1، ص209(به نقل از احقاق الحق، ج10، ص479)
3-ر.ک. صحیح بخاری، کتاب المغازی، ج3، ص38-صحیح مسلم:ج1، ص72و ج5، ص153-تاریخ الرسل و الملکوک:ج2، ص448-الکامل فی التاریخ، ابن اثیر:ج2، ص1260شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید-ج1، ص122-مروج الذهب، مسعودی:ج2، ص44-تنبیه و الاشراف:ص250-الصواعق المحرقه، ابن حجر الهیثمی،ج1، ص12-الاستیعاب، ابن عبدالبر:ج224-تاریخ الخمیس، الدیار بکری، ج1، ص193-الامامه و السیاسه، ابن قتیبه: ج1،ص14-البدء و التاریخ، المقدسی:ج5، ص66(به نقل از معالم المدرستین:ج1، ص164).
4-برای مطالعه بیشتر ر.ک: صحیح بخاری:ج5، ص9، و ج7، ص87-تاریخ یعقوبی:ج2، ص115-اکمال الرجال: ص753، -سنن الکبری:ج4، ص29-مجمع الزوائد:ص211؛ الطبقات الکبری، ج2، ص128-تهذیب الاسماء:ج2، ص353-حلیه الاولیاء:ج2، ص42(به نقل از ظلامات فاطمه الزهرا(ع)و رنج های حضرت فاطمه (ع».
5-الامامه و السیاسه:ص14.
6-بلاغات النساء:ص23.
7-شرح نهج البلاغه: و ج16، ص211.
8-لازم به یادآوری است مصادر متعددی از منابع اهل تسنن پیرامون خطبه حضرت زهرا(ع)در فصل اول گذشت و متن کامل ترجمه خطبه نیز در پایان این کتاب جهت بهره مندی بیشتر خوانندگان آورده شده است.
9-بلاغات النساء:ص32-شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج16، ص233.
10-ر.ک. صحیح بخاری:ج4، ص579-صحیح مسلم:ج16، ص3-السنن الکبری، بیهقی:ج10، ص201-صواعق، ابن حجر، ص112-ینابیع الموده، قندوزی: ص171-مشکاه المصابیح، خطیب تبریزی، ص560-(به نقل از الغدیر:ج7، ص232).
11-فاطمه الزهرا(ع):علامه امینی، ص94.
12-فصل الخطاب: بخاری، مسند احمد بن حنبل.
13-الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، ج1، ص130-الامام علی بن ابی طالب(ع)عبدالمقصود، ج1، ص228-علل الشرایع:ج1، ص220، بحارالانوار، ج43، ص202.
14-الامامه و السیاسه: ج1، ص14.
15-الامامه . السیاسه، ابن قتیبه، ص14.
16-سوره احزاب،آیه57.
17-سوره توبه:آیه61.
18-سوره طه: آیه 81.
19-سوره ممتحنه: آیه13
20-جامع العلوم و المعارف: ج1، ص9.
21-الامامه و السیاسه:ج1، ص14-کفایه الطالب:باب99.
22-الامامه و السیاسه: ابن قتیبه دینوری، ص14.
23-صحیح بخاری:ج3، ص38، کتاب المغازی-صحیح مسلم،ج1، ص72-تاریخ طبری:ج2، ص448-شرح نهج البلاغه:ج1، ص122.
24-شرح المقاصد:تفتازانی، ج5، ص239-صحیح مسلم:ج6، ص22-مسند احمد بن حنبل:ج4، ص96- مستدرک الحاکم: ج4، ص147.
25-صحیح بخاری: ج5، ص96، باب61-الصواعق المحرقه:ص119.
26-منابع این روایت از کتاب های اهل تسنن در قسمت فضایل حضرت زهرا(ع)همین کتاب گذشت.
منبع: جمعی از نویسندگان، (1387)، شهادت مادرم زهرا(س) افسانه نیست، قم، نشر عطر یاس.