در کتاب کمال الدین و تمام النعمه (باب 28) از محدث جلیل القدر «ابو جعفر محمد بن على بن حسن بن بابویه قمى» مشهور به شیخ صدوق (م.381هـ) روایاتى درباره لوح حضرت زهرا(سلام الله علیها) آمده است که در آن لوح به نام و تعداد امامان(علیهم السّلام) اشاره شده است.1 در این مقاله سه حدیث را یادآور مى شویم و سپس به توضیح حدیث لوح مى پردازیم.
حدیث اوّل
در روایت اوّل بر اساس نقل ابو بصیر چنین گزارش شده است:
«امام صادق (علیه السلام) فرمود: پدرم محمد بن على الباقر(علیه السلام) روزى به جابر بن عبدالله انصارى گفت: جابر! سخنى با تو داشتم چه موقع فارغ بال مى شوى تا درباره موضوعى با تو سخن گویم؟ جابر به حضرت عرض کرد: هر وقت شما اراده کنید.»
فرصتى پیش آمد و امام با جابر خلوت نمود و به گفتگو پرداختند. در این گفتگو امام از جابر خواست تا آنچه را که در جریان مشاهده لوحى که در دست جده اش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دیده بود براى او بازگو کند و او را از آنچه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از مطالب مکتوب در لوح به او خبر داده، آگاه کند.
جابر پاسخ داد: «شهادت مى هم که روزى در ایام حیات رسول الله (صلی الله علیه واله) مادرت فاطمه(سلام الله علیها) را ملاقت کردم تا ولادت حسین [بن على(علیه السلام)] را به او تبرک بگویم که در دستان آن بانوى بزرگ، لوح سبزینه را دیدم که گمان کردم زمرّد است؛ در آن لوح، کتاب سفیدى را که به درخشندگى خورشید بود مشاهده کردم. به آن حضرت عرض کردم: پدر و مادرم فداى تو باد! این لوح چیست [و از کجا آمده است]؟
فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: «این لوحى است که خداوند ـ عزوجل ـ آن را به رسولش محمد مصطفى (صلی الله علیه واله) اهدا نمود. در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم [حسن و حسین (علیه السلام) ] و نام اوصیا و امامانى که از نسل فرزندم [حسن(علیه السلام)] هستند ذکر شده است. پدرم رسول الله (صلی الله علیه واله) آن را به من بخشیده است تا با نگاه کردن در آن دلم شاد شود».
جابر آنگاه اضافه نمود: «سپس مادرت فاطمه (سلام الله علیها) آن لوح را در اختیار من قرار داد سپس آنچه در لوح نوشته شده بود خواندم و نسخه اى از آن را در ذهن نگاه داشتم [یا از روى آن نوشتم]».
امام صادق (علیه السلام) در ادامه روایت مى فرماید:
«آنگاه پدرم به جابر فرمود: جابر! آیا آن نسخه هنوز هم در دست توست؟ آیا آن را بر من عرضه مى کنى؟ جابر بن عبدالله گفت: آرى. آنگاه پدرم با جابر همراه شد تا به منزل جابر رسیدند. جابر صحیفه اى از پوست نازک آورد، آن را گشود و به رؤیت پدرم رسانید. پدرم به جابر فرمود: جابر! حال به صحیفه اى که در نزد توست بنگر تا براى تو از حفظ بخوانم. جابر به نسخه اى که در دستش بود، نگریست پدرم تمام مطالب صحیفه را از حفظ براى جابر خواند. سوگند به خدا حرفى از کلام امام با حرفى از صحیفه اى که در دست جابر بود مخالف نبود.
پس از آنکه قرائت امام به پایان رسید جابر گفت: خداى بزرگ را شاهد مى گیرم که آنچه در صحیفه نزد فاطمه(سلام الله علیها) دیدم همین بود که شما خواندید، اما متن این لوح طبق نقل چنین است:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
این کتابى است از سوى خداوند شکست ناپذیر و حکیم به محمد[صلی الله علیه واله] نور و فرستاده خدا و حجاب، دلیل و آیت او در زمین. این نوشته توسط جبرئیل امین از جانب رب العالمین آورده شد.
اى محمد [صلی الله علیه واله] اسماء الهى را بزرگ شمار، نعمتهایم را شکرگزار باش ، هرگز نشانه هایم را انکار نکن. من پروردگار و معبود جهانیانم و جز من خدایى نیست؛ درهم کوبنده جباران و خوار کننده ستمگران و حسابرس روز جزایم. من همان الله و معبود شمایم که جز من الله و معبودى نیست. هر که به فضل کسى جز من امیدوار باشد یا از چیزى جز عدل الهى خوف داشته باشد، او را به عذابى سخت گرفتار خواهم ساخت که احدى از جهانیان آن را نچشیده است. سپس فقط مرا پرستش کن و بر من توکّل نما. من هیچ رسولى را مبعوث نکردم و رسالت او را تکمیل ننمودم و دوران تبلیغ و رسالت او را به پایان نرساندم مگر اینکه براى او وصى یى قرار دادم.
[اى محمد(صلی الله علیه واله)] تو را بر تمام پیامبران برترى بخشیدم؛ وصىّ تو را نیز بر تمام اوصیا برترى دادم. سپس از وصىّ و جانشینت، تو را به وجود دو فرزند دلاور، حسن و حسین گرامى داشتم. بعد از پایان دوره [حیات و امامت] پدرش [على (علیه السلام) ] حسن را معدن علم خود و حسین را نگهبان و حافظ وحى خود قرار دادم؛ نعمت شهادت را به حسین بخشیدم و او را بدین سبب گرامى داشتم و براى او سعادت خواستم. حسین با فضیلت ترین کسى است که شهید گشت و در بین شهیدان بالاترین درجه و مقام را داراست؛ امامت و توحید تمام و کمال را با او همراه کردم، حجت بالغه خود را نزد او قرار دادم؛ بر اساس [رضایت و غضب] اهل بیت و عترت او پاداش مى دهم و طالحان و بدکاران را به سزاى اعمال خویش مى رسانم.
اوّلین فرزند و عترت حسین [علیه السلام]، [على] سرور پرستندگان و زینت دوستان من است.
پس از او فرزندش که شبیه و همنام جدش است محمد، شکافنده علم الهى و معدن حکمت اوست. بزودى تردید کنندگان [در حقانیت] جعفر بن محمد هلاک خواهند شد؛ هرکس به او [و مکتب او] باز گردد، گویى به من [و دین من] باز گشته است.
سخن حق از من است: سوگند مى خورم که منزلت دانش جعفر بن محمد [و هر آن که بر او ایمان آورد] را گرامى بدارم؛ محبت و عشق به او را در دل دوستان، شیعیان، پیروان و یارانش قرار خواهم داد، سپس فتنه کور و سیاه گمنامى و تقیه را از برابر امام موسى[علیه السلام] کنار خواهم زد؛ چرا که سیر فرمان و اطاعت الهى هرگز منقطع نخواهد شد و حجت و دلیل من از دید مردم پنهان نخواهد ماند و دوستانم هرگز تیره بخت نخواهند گردید.
[اى محمد به خلق بگو] اگر کسى یکى از حُجج مرا انکار کند، نعمتى را که داده ام انکار نموده است و هر که آیه اى از کتابم را تغییر دهد بر من تهمت بسته است. واى بر افترا زنندگانِ انکارگر، آن زمان که دوران امامت بنده و دوست و برگزیده ام موسى [بن جعفر(علیه السلام) ] به پایان رسد.
آگاه باشید! هر که هشتمین حجت مرا دروغ شمارد، گوئى همه اولیاى مرا انکار نموده است. علىّ [بن موسى(علیه السلام)] دوست و یاور من [و رهبر شما] است و من ثِقل علم و عصمت و صفات نبوت را در او قرار مى دهم؛ توان او را در پاسدارى از آن مى آزمایم؛ عفریت ستمگر و متکبر او را مى کشد و در شهرى که عبد صالح ذوالقرنین ساخت دفن مى شود.
سخن حق آن است که من بگویم: دیدگان موسى را با تولد فرزندش محمد و خلیفه و جانشین پس از او روشنى بخشم. محمد [بن على بن موسى الرضا(علیه السلام)] وارث علم و دانش من و معدن حکمت و جایگاه راز من و حجّت من بر بندگانم است. بهشت را جایگاه او قرار دادم و او را شفیع هفتاد نفر از افراد خانواده [منسوبان او] که جهنم بر آنان واجب شد قرار دادم [پس از او] فرزندش على[بن محمد بن على بن موسى الرضا(علیه السلام)] دوست و یاورم را سعادتمند کردم؛ او امانت دار وحى من خواهد بود؛ از صُلب او، حسن [بن على بن محمد] را بر خواهم آورد که دعوت کننده مردم به راه خدا و نگاهبان علم الهى است. آنگاه [پس از او] حجت خویش را با آمدن فرزندش [قائم آل محمد(علیه السلام) ] که رحمت واسعه براى جهانیان است تکمیل خواهم نمود. قدرت و کمال موسوى، عظمت و نور عیسوى و صبر ایوب همه را در او مى بینید؛ او در زمانى خواهد آمد که دوستان من خوار شده و چون مغولان و دیلمیان مشرک، سرافکنده گشته و به آتش کشیده مى شوند، سرهاى آنان به عنوان هدیه به اطراف و اکناف فرستاده مى شود و ترسان و لرزان مى شوند، زمین از خون آنان رنگین مى شود و هلاکت و فریاد و شیون در بین زنانشان همه گیر مى شود.
آنان بحقیقت حجّت و اولیاى من در زمین خواهند بود. به واسطه اینان هر فتنه کور و سیاه را از خلق دور خواهم ساخت و با آنها حرکتهاى ظریف و پنهان [معاندان دین الهى] کشف مى شود و قید و بندها و زنجیرهاى بندگى از دوش خلق برداشته مى شود. صلوات و رحمت خداوند بر آنان باد! اینان همان هدایت یافتگانند».
حدیث دوم
در روایت دوم بخشى از مضمون حدیث اوّل توسط امام باقر(علیه السلام) براى جابر جعفى نقل شده که آن امام همام به نقل از جابر بن عبدالله انصارى چنین مى فرماید:
« جابر بن عبدالله انصارى گفت: روزى به منزل مولایم فاطمه (سلام الله علیها) وارد شدم پیش او لوحى دیدم که از شدت روشنایى آن، چشم خیره مى شد. در آن لوح نام دوازده نفر به چشم مى خورد. سه اسم روى لوح، سه اسم داخل لوح، سه اسم در پایان لوح و نام سه نفر دیگر در کنار لوح بود.
به آن حضرت عرض کردم: «اینان نام چه کسانى است»؟ آن حضرت فرمود: «اینها نامهاى اوصیا [پیامبر(صلی الله علیه واله)] است. اوّلین آن نام پسر عمویم ویازده نفر دیگر نام فرزندانم است که آخرین آنان قائم [آل محمد (علیهم السلام)] است». آنگاه جابر اضافه کرد که در آن لوح نگریستم در سه جاى آن نام محمد، محمد، محمد را دیدم و در چهار جاى دیگر آن نوشته شده بود: على، على، على، على.
حدیث سوم
شیخ صدوق به نقل از اسحاق بن عمار حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که:
«امام خطاب به وى فرمود: اسحاق، آیا میل دارى تو را بشارتى دهم؟ اسحاق گفت: جانم فداى تو باد اى فرزند رسول خدا، آرى، دوست دارم خبر را بشنوم.
حضرت فرمود: نزد ما صحیفه اى است که با املاى رسول خدا(صلی الله علیه واله) و خط امیرالمؤمنین على(علیه السلام) نوشته شده است. درآن صحیفه چنین آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم، هذا کتاب من اللّه العزیز الحکیم،…
آنگاه حدیث را تا پایان طبق شرحى که در حدیث اوّل آمد، ذکر نمود.
توضیح حدیث:
1 ـ حدیث لوح از معروفترین احادیث شیعه است که محدثان با استناد به آن مطالب قابل توجهى را اثبات نموده اند از جمله:
الف ـ شیعه در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه واله) به نگارش و تدوین حدیث اهتمام ورزید، نخستین کتاب حدیث که در تاریخ حدیث شیعه شکل گرفت بنا به اظهار برخى محدثان، حدیث لوح فاطمه (سلام الله علیها) و پس از آن مصحف فاطمه (سلام الله علیها) و پس از آن صحیفه الجامعه على (علیه السلام) است. این در حالى است که اهل تسنن به دلایلى از جمله نشر احادیث بى پایه اى مبنى بر ممنوعیت کتابت حدیث در زمان پیامبر(صلی الله علیه واله) در قرن اوّل هجرى، از نگارش حدیث خوددارى نمودند و با روى کار آمدن عمر بن عبدالعزیز (98 ـ 101 هـ) اجازه کتابت و تدوین حدیث به آنان داده شد.
از صحیفه جامعه امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، کتاب على (علیه السلام) ، صحیفه فاطمه (سلام الله علیها) و حدیث لوح که از نخستین آثار منظوم و مکتوب حدیث در تاریخ اسلام است، در منابع مهم حدیثى شیعه و اهل سنّت نام برده شده است:
ـ بصائر الدرجات فى المقامات و فضائل اهل البیت، ابوجعفر محمد بن حسن بن فروخ صفار (م 290 هـ)، تصحیح، میرزا محسن کوچه باغى، [بى جا]، ص135 ـ 170؛ فضائل اهل البیت المسمى بـ بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، تصحیح: کوچه باغى، بیروت، مؤسسه النعمان، ص138 ـ 170،
ـ کتب اربعه:2
الکافى، محمد بن یعقوب کلینى (م329هـ)،
من لایحضره الفقیه، ابو جعفر محمد بن على بن بابویه قمى شیخ صدوق ـ (م381 هـ)،
تهذیب الاحکام فى شرح المقنعه للشیخ المفید، ابوجعفر محمد بن حسن طوسى (م 460 هـ)،
الاستبصار فیها اختلف من الاخبار، شیخ طوسى.
ـ رجال النجاشى، ابوالعباس احمد بن على نجاشى (م450 هـ)، تحقیق: سید موسى شبیرى زنجانى، قم، انتشارات اسلامى، ص360.
ـ منابع حدیثى اهل سنّت:3
مسند احمد بن حنبل (م241هـ)،
صحیح بخارى (م256 هـ)،
سنن ابن ماجه (م275 هـ)،
سنن ابى داود (م275 هـ)،
سنن نسایى (م303 هـ).
در اصول کافى4 روایتى است که گزارش مى دهد، اصحاب امام صادق(علیه السلام) از آن حضرت درباره مصحف فاطمه (سلام الله علیها) سؤال مى کنند و امام وجود آن را تایید مى کند و درباره آن سخن مى گوید.
ب . راوى حدیث لوح، جابر بن عبداللّه انصارى است که پس از رؤیت حدیث در نزد فاطمه (سلام الله علیها) از روى آن نسخه اى نوشت و همانطور که قبلاً بیان شد براى امام باقر(علیه السلام) نقل نمود.5
2 ـ درباره نابینا بودن جابر بن عبدالله و چگونگى رؤیت حدیث لوح و استنساخ آن، مصحح کتاب کمال الدین و تمام النعمه جناب استاد على اکبر غفارى توضیحى به شرح زیر دارد:
باید اظهار داشت جابر پس از زیارت اربعین در مدینه به ملاقات امام محمد باقر(علیه السلام) رسید. گفته شده است جابر هنگام زیارت اربعین نابینا بوده چگونه امکان داشت حدیث لوح و صحیفه فاطمه (سلام الله علیها) را ببیند.
در این باره دو پاسخ مطرح مى شود:
یک . جریان رسیدن جابر به مزار امام حسین (علیه السلام) و سراسیمه شدن او و افتادن او برقبر حسین بن على(علیه السلام) که عطیه ، یار و همراه دانشمند جابر تعریف نموده، هیچ گونه دلالتى بر نابینایى جابر نمى کند بلکه دلالت بر آن دارد که جابر بر اثر حزن و اندوه که در شهادت امام حسین(علیه السلام) بر او عارض شده و گریه هاى فراوانى که بر این مصیبت نمود ـ خصوصاً هنگام تلاش و جستجو به دنبال کشف مزار حسین(علیه السلام) ـ چشمان او اشک آلود و تار شده، به گونه اى که اطراف خودرا دقیق نمى دید.
دو . اگر خبر نابینا بودن جابر صحت داشته باشد، نابینایى در اواخر عمر او انفاق افتاد و هنگام تشرف به حضور صدیقه طاهره فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) بینا بوده است و صحیفه را دیده و از حضرت درباره مطالب آن سؤال نموده و آن را نوشته است.
3 ـ جابر در سن نود و چهار سالگى بین سالهاى 74 تا 78 هجرى در مدینه وفات یافت.
ابن قتیبه فوت او را در سال 78، ابن سعد فوت جابر را به سال 73 و ابن عبدالبر به سال 74 و به روایت دیگر سال 77 گزارش نموده است. در هر حال فوت جابر قبل از وفات امام محمد باقر(علیه السلام) بوده است. ولادت امام صادق (علیه السلام) سال 83 هجرى و وفات امام باقر(علیه السلام) سال 114 هجرى بوده است.
جابر از آخرین اصحاب پیامبر(صلی الله علیه واله) بود که عمر طولانى یافت و با علم غالب مى توان وفات او را پس از فوت دیگر اصحاب پیامبر(صلی الله علیه واله) دانست.
4 ـ در ظاهر چنین به نظر مى رسد که امام باقر (علیه السلام) تا قبل از ملاقات جابر و استماع حدیث لوح از جابر، از وجود این حدیث بى اطلاع بوده، امّا همان طور که در پایان حدیث تصریح دارد، امام به جابر فرمود:
یا جابر انظر انت فى کتابک لاقرأه انا علیک، فنظر جابر فى نسخته فقرأ علیه ابى (ابو جعفر محمد بن على بن الحسین) فوالله ما خالف حرف حرفاً.
نکته دیگر آنکه صحیفه فاطمه (سلام الله علیها) و صحیفه جامعه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان میراث امامت پس از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اختیار امام حسن (علیه السلام) و سپس در اختیار امام حسین (علیه السلام) و آنگاه دست بدست در اختیار ائمه بعد قرار گرفت و در موارد ضرورى، ائمه هنگام نقل حکم خاصى آن را مى گشودند و جواب پرسشهاى اصحاب خود را مى دادند. گفته شده است که طول صحیفه جامعه هفتاد ذراع (سى و سه متر) و ضخامت آن در هنگام بسته بودن و پیچیده بودن باندازه ضخامت ران شتر دو کوهانه بوده است.6
قطعاً امام باقر (علیه السلام) از حدیث لوح اطلاع داشته و علاوه برآن حضرت، جابر نیز افتخار استماع ونقل حدیث لوح را به دست آورد و قطعاً به عنوان دلیلى روشن در تأیید امامت ائمه اطهار(علیه السلام) مسلمانان آن دوره را از مضمون آن آگاه ساخته است.
5 ـ مهمترین موضوعاتى که حدیث لوح، به آن دلالت دارد عبارت است از:
1 . تنصیص به امامت ائمه اثنى عشر(علیه السلام) .
2 . پیش بینى برخى حوادث که همزمان با حیات ائمه اتفاق خواهد افتاد. از جمله علم امام، چگونگى شهادت امام، محل شهادت امام و نوع برخوردهاى مخالفان و معاندان با امام.
3 . توصیف خصوصیات ظاهرى و معنوى امام مهدى(علیه السّلام) و بیان وضعیت سیاسى، اجتماعى و فرهنگى عصر ظهور و نیز وقایع و اصلاحات اجتماعى که پس از ظهور آن حضرت اتفاق خواهد افتاد.
4 . تمام امامان روح واحدى هستند در کالبدهاى مختلف. اهداف آنان منطبق بر یکدیگر و عالى ترین مقصد آنان سعادت بشر از طریق پرستش صحیح خداى واحد و بکار بستن عقل و درایت به منظور بهبود وضعیت زندگى و رسیدن به کمال است، هرچند روش هاى عملى آنان به دلیل تنوّع و تفاوت شرایط و مقتضیات زمان و مکان متفاوت بوده باشد. لذا راه سعادت در پذیرش امامت هر دوازده امام معصوم است. توقف بر یکى از ائمه به معناى انکار و نادیده گرفتن بقیه ائمه خواهد بود و حتى انکار امام متوقف علیه رانیز بدنبال خواهد داشت. در حدیث لوح مى فرماید: اِنَّ المکذّب بالثامن مکذّب بکلِّ اولیائى.
5 . اکمال سلسله جلیله امامت به وجود حضرت حجت (علیه السلام) است و لذا فرموده است:
ثم اکمل ذلک بابنهِ رحمه للعالمین علیه کمالُ موسى وبهاءُ عیسى وصبرُ ایوبٍ…
کمال هر چیزى رسیدن به مرحله اى از رشد و تعالى است که در آن غرض اصلى آن موجود تحقق یابد، مثلاً این آیه شریفه که: «عذاب کامل بدکاران در روز رستاخیز داده مى شود»7، این نکته را خاطر نشان مى سازد که کمال عقوبت در قیامت است، همان طور که کمال پاداش صالحان در قیامت است.
براساس توضیح فوق، تحقق اهداف اصلى امامتِ تام ائمه در امامت حضرت مهدى (علیه السّلام) خواهد بود؛ همان طور که امامت حضرت امیرالمومنینِ على (علیه السلام) اکمال رسالت رسول اللّه (صلی الله علیه واله) است: اَلْیومَ اکملتُ لکُم دینکم واَتْمَمْتُ علیکم نعمتى…؛8 چنانکه مى دانیم مفسّران و مورخان بسیارى از عامه و خاصه نزول آیه فوق را در واقعه حجه الوداع و معرفى امام على (علیه السلام) به عنوان وصى و خلیفه پیامبر و امام مسلمانان مى دانند.
امامت حضرت مهدى (علیه السلام) چه در غیبت صغرا و چه در غیبت کبرا، تکمیل کننده و به ثمر رساننده امامت یازده امام پیشین (علیه السلام) است.
6 . امامت حضرت مهدى (علیه السّلام) فقط مخصوص مسلمانان یا شیعیان نیست بلکه امامت آن حضرت رحمت گسترده اى است که همه مردم را فرا مى گیرد. در حدیث لوح از وجود آن حضرت به رحمه للعالمین تعبیر شده است و در سایه حکومت و امامت ایشان همه مستضعفان به حقوق خود مى رسند ؛ حق همه افراد از غاصبان ستانده و به ایشان بازگردانده مى شود: المُلکُ یَوْمَئذٍ الْحَقُّ لِلرَّحمنِ.
7 . حدیث لوح را علاوه بر شیخ صدوق، شیخ کلینى در کافى، نعمانى درالغیبه، علامه مجلسى در بحار الانوار و دیگران نیز نقل کرده اند.
8 . هنگامى که جابر بن عبدالله چگونگى رنگ صحیفه اى را که نزد فاطمه (سلام الله علیها) بود، براى امام باقر(علیه السلام) توصیف مى کرد گفت: و رأیتُ فى یدها لوحاً اخضر ظننتُ اَنَّهُ مِنْ زُمُرُّدٍ.
فیض کاشانى در کتاب شافى پس از نقل حدیث لوح، در تعریف کلمه اخضر مى گوید:
لوح اخضر از عالم ملکوت برزخى رسیده بود و سبز بودن رنگ لوح کنایه از سفید و روشن بودن نور عالم جبروت و آمیخته شدن به رنگ سیاه عالم ماده یا عالم شهادت است، امّا نوشته هاى این لوح، سفید است، زیرا این نوشته ها از عالم اعلى که نور محض است فرستاده شده بود.9
9 . در آغاز حدیث لوح وجود شریف پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) توصیف به حجاب شده است:
هذا کتابّ من اللهِ العزیز الحکیم لِمحمَّدٍ نبیّهِ ونورهِ وحِجابِه وسفیره…
علامه مجلسى درباره حجاب بودن پیامبر(صلی الله علیه واله) توضیحى دارد:
کلمه و وصف «حجاب» از این جهت بر رسول الله (صلی الله علیه واله) اطلاق شده است که آن حضرت واسطه بین خداوند و خلق بوده است، یا به این اعتبار که رسول الله (صلی الله علیه واله) داراى دو مقام و وجهه بود: مقامى نزد خداوند و مقامى نزد مردم.10
10 . در متن حدیث لوح آمده است:
فَمَن رجا «غیرَ فضلى» او خافَ غیرَ عدلى عَذَّبْتُهُ عَذاباً لا اُعذِّبُهُ احداً من العالمین .از عبارت غیر فضلى دو مطلب متفاوت قابل برداشت است. اوّل: به فضل کسى جز خدا امیدوار بودن؛
دوم: به جز فضل خدا به دیگر صفات الهى امیدوار بودن.
از ظاهر لفظ چنین بر مى آید که برداشت اوّل صحیح باشد که در آن صورت نتیجه امید به فضل دیگران، باعث عذاب الهى ونافرجامى و ناکامى در تحقق اهداف عالى زندگى است. امّا بیانى از علامه مجلسى نقل شده است که مطلب دوم را صحیح مى داند. از بیان او چنین استنباط مى شود که پاداشى که خداوند به انسان مى دهد دو نوع است: اوّل ثوابى که نتیجه عمل آدمى است؛ دوم پاداشى که ارتباط به عمل آدمى ندارد و ناشى از فضل الهى است. ثوابى را که ناشى از فضل الهى است، نمى توان حتى یک دهم مکافات عمل خود خواند و اگر معیار ثواب و عقاب الهى را فقط عمل آدمى فرض کنیم، استحقاق هیچ گونه پاداشى که نتیجه فضل خدا بر او باشد، موجود نیست بلکه اگر پاداشى هست همان است که براى اعمال خود ستانده است. پس باید پذیرفت که بخش زیادى از پاداش الهى بر بندگان، از منبع پر فیض فضل الهى است هر چند خداوند ضرورتاً مطابق وعده و وعیدى که به بندگان داده آنها را ثواب و عقاب مى دهد، مع الوصف باید پذیرفت وعده ها و وعیدهاى او نیز برخاسته از فضل اوست. با این توضیح، هر چند از ظاهر لفظ حدیث چنین بر مى آید که منظور، امیدوار شدن به فضل کسى جز خداوند سبحان است، امّا باید دانست که امیدوار شدن به فضل دیگران جز فضل خدا، مستحق عذاب و عقاب نیست، اگر چه از ظاهر الفاظ حدیث چنین برداشت شود.
امّا اینکه فرمود «او خاف غیر عدلى» ، مؤید مطلب پیشین است و از آن چنین استنباط مى گردد که خوف بندگان از خداوند در واقع خوف از عدل الهى است و براساس عدل او مجازات طبیعى ـ که نتیجه عمل انسان است ـ بر انسان سنگین خواهد بود و اگر خداوند به عدل خود اعمال بندگان را محاسبه نماید، کار بر آنان بسیار سخت و تنگ خواهد آمد، لذا شایسته است بیشترین و بلکه تمام هراس آدمى از عدل خداوند باشد و به فضل او امیدوار گردد.
11 . در متن حدیث و در توصیف حسین بن على (علیه السلام) آمده است: … جَعَلْتُ کَلِمَتىِ التّامَّهِ معه، طبق روایتى که از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) رسیده منظور از کلمه تامه، امامت است.11
قرآن، تولد شگفت انگیز عیسى (علیه السلام) از مریم (سلام الله علیها) را به فرمان الهى نسبت مى دهد و در توصیف عیسى(علیه السلام) مى فرماید: مُصدقاً بِکلمهٍ مِن اللّه12
و در جاى دیگر فرمود: … انما المسیحُ عیسىَ ابنُ مریمَ رسولُ اللهِ وَکَلِمَتُهُ الْقیها الى مریمَ وروحّ منه…13
و درباره حضرت ابراهیم (علیه السلام) مى فرماید: وَجَعَلَها کلمهً باقیهً فى عقبهِ.14
در توضیح این آیه صاحب مجمع البحرین15 حدیثى نقل مى کند که در آن منظور از کلمه باقیه، امامت و منظور از عقبه، نسل و فرزندان حسین بن على (علیه السلام) دانسته شده است؛ این امامت تا قیامت ادامه دارد و کسى حق اعتراض نخواهد داشت که چرا امامت در نسل حسین بن على (علیه السلام) نهاده شده نه نسل حسن بن على (علیه السلام) ،زیرا خداوند در انجام افعالش حکیم است:
لایُسأل عما یَفْعَل وَهُمْ یُسْئَلُونَ.16
کلمه تامه یعنى «تمام و کمال از هر چیزى» و عبارت جَعَلْتُ کلمتى التامه فى عقبهِ، یعنى: «امامت را به طور تمام و کمال در نسل حسین بن على (علیه السلام) قرار دادم.»
12 . منظور از ذوالقرنین در عبارت: یُدْفَن فى المدینه التى بناها العبد الصالح ذوالقرنین به احتمال زیاد، کورش کبیر است. ومنظور از سرزمین، سرزمین ایران (طوس) است.
البته در اینگونه مقایسه هاى تاریخى و بویژه درباره قصص قرآن، با قاطعیت نمى توان تعیین مصداق کرد اما چنانچه ملاحظه مى شود… نظریه اى که مراد از ذوالقرنین قرآن، کورش کبیر باشد، نظریه اى معقول و محتمل الصدق است.17
6 ـ حدیث لوح از طرق مختلف و با اندک اختلاف در بعضى الفاظ، در جوامع و مجامع حدیث نقل شده است، نگارنده در انتخاب طریق، سندى را که شیخ صدوق تا امام صادق (علیه السلام) ثبت نموده، انتخاب کرده و آن چنین است:
قال: حدثنا ابى و محمد بن موسى بن المتوکل و محمد بن علیّ ماجیلویه واحمد بن على بن ابراهیم والحسن بن ابراهیم بن ناتانه واحمد بن زیاد الهمدانى ـ رضى اللّه عنهم ـ قالوا:
حدثنا على بن ابراهیم، عن ابیه ابراهیم بن هاشم، عن بکر بن صالح، عن عبدالرحمن بن سالم، عن ابى بصیر، عن ابى عبداللّه ـ علیه السلام ـ قال: قال ابى لجابر بن عبداللّه الانصارى: …
نویسنده: حسین على ترکمانى
پی نوشت :
1 . کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، تصحیح: على اکبر غفارى، قم، انتشارات اسلامى، ص308 ـ 313؛ همان، تصحیح: حسین اعلمى، بیروت، مؤسسه الاعلمى، ص290 ـ 297 و نیز نک: الکافى، چاپ تهران، ج1، ص527، ح3 و ص532، ح9؛ من لایحضره الفقیه، انتشارات اسلامى، ج4، ص180، ح5408
2 . از کتب اربعه بنگرید به المعجم المفهرس لاحادیث الکتب الاربعه، ذیل ماده هاى: فالجامعه، الصحیفه، مصحف، کتاب على، لوح؛ و نیز برنامه هاى رایانه اى.
براى نمونه از ماده «کتاب على»، نک: الکافى، چاپ تهران، ج1، ص41، ح1 و ج2، ص136، ح22 و ج3، ص175، ح6 و ج4، ص340، ح7 و ج5، ص135، ح5 و ج6، ص202، ح1 و ج7، ص40، ح1 و2؛ من لایحضره الفقیه، تصحیح: على اکبر غفارى، قم، انتشارات اسلامى، ج2، ص338، ح2614 و ج3، ص329، ح4176 و ج4، ص74، ح5148؛ تهذیب الاحکام، تصحیح: سید حسن موسوى خرسان، بیروت، دارصعب ـ دارالتعارف، ج1، ص227، ح38 و ج2، ص383، ح250؛ الاستبصار، تصحیح: محمد جعفر شمس الدین، بیروت، دارالتعارف، ج1، ص472، ح7 و ج2، ص203، ح3 و ج3، ص108، ح5 و ج4، ص59، ح3 و 5؛ برنامه رایانه اى کتب اربعه(نور)، عبارت «کتاب على» را در یکصدوسى مورد نشان مى دهد.
3 . درباره صحیفه امیرمؤمنان(علیه السلام) در منابع اهل سنّت، بنگرید به: فصلنامه علوم حدیث، ش3، بهار 76، ص41، مقاله: صحیفه امیرمؤمنان(علیه السلام) و نیز نک: سنن ابن ماجه، کتاب الدیات، شماره 2658
4 . اصول کافى، ج1، ص241
5 .براى کسب اطلاع بیشتر از نام و محتوا و کیفیت نگارش نخستین صحیفه هاى حدیثى در زمان پیامبر(صلی الله علیه واله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به مقاله تاریخ تدوین حدیث، نوشته استاد على اکبر غفارى در پایان کتاب تلخیص مقباس الهدایه، مراجعه شود.
6 . اصول الکافى، دار التعارف، ج1، ص295
7 . نحل، آیه25
8 . مائده، آیه 3
9 . به نقل از پاورقى کتاب الغیبه، نعمانى، ص62
10 . بحارالانوار، ج36، ص198
11 . نک: مقدمه تفسیر مرآه الانوار.
12 . آل عمران، آیه 39
13 . نساء، آیه 171
14 . زخرف، آیه 28
15 . مجمع البحرین، ج6، ص155
16 . انبیاء، 23
17 . فصلنامه بیّنات، ش14، ص105 ـ 109